گزارهها (۸۳)
یا من چیزی را از دست دادهام یا واقعا هیچ اتفاقی نمیافتد …
کارن الیزابت گوردون
۷ عادت افراد حرفهای
قبلا پستی داشتم با این عنوان که: حرفهای بودن یعنی چه؟ در ادامهی آن پست، در این پست ۷ عادت افراد حرفهای را مرور میکنیم:
- کسب و بهروزرسانی دانش تخصصی به صورت مداوم: انتظار میرود حرفهایها دانش و تخصص بالایی داشته باشند. آیا آنهایی که بهروز هستند با آنهایی که بهروز نیستند، برابرند!؟
- شرکت در دورههای آموزشی رسمی و غیررسمی: بهروز رساندن خود تنها با کتاب و مقاله و کیس خواندن که حاصل نمیشود. خیلی وقتها لازم است برای قرار گرفتن در جریان آخرین پیشرفتهای مربوط به حوزهی کاریتان در دورههای آموزشی مختلف رسمی و غیررسمی شرکت کنید. البته طبعا نباید منتظر سازمانتان باشید؛ خودتان دست بهکار شوید!
- مسئولیتپذیری: حرفهایها قابل اعتماد هستند و سطوح بالایی از مسئولیتپذیری را در سازمان از خود نشان میدهند. حرفهایها آنقدر کیفیت کاریشان بالا است که عملکرد ضعیف آنها روی موفقیت کل سازمان ـ و نه فقط خود آنها ـ تأثیرگذار است.
- داشتن حس مالکیت نسبت به کار: حرفهایها نسبت به کارشان احساس مالکیت و غرور میکنند. آنها نه فقط برای رسیدن به استانداردهای سازمانی، بلکه برای دستیابی به استانداردهایی که غرورشان تعیین کرده کار میکنند. حرفهایها طوری کار میکنند که انگار دارند برای خودشان کار میکنند.
- شبکهسازی در خارج سازمان: حرفهایها میدانند که کار آنها به درون سازمان منحصر نیشود. آنها اهمیت روابط حرفهای در خارج سازمان را درک میکنند.
- رعایت استانداردهای اخلاقی و درستی: حرفهایها در چارچوب استانداردهای اخلاقی حرکت میکنند. آنها شمّ قوی برای تشخیص درستی از نادرستی دارند. درستی حرفهایها به آنها اجازه میدهد مجموعهای از ارزشها را برای چگونه انجام دادن کارشان تعیین کنند. درستی آنها باعث میشود مدیران و دیگران به حرفهایها اعتماد کنند. آنها میگویند که چه کاری را انجام خواهند داد و همان را انجام خواهند داد.
- رعایت استانداردهای عملکردی: حرفهایها از خودشان و دیگران انتظارات سطح بالایی دارند. آنها مصمماند تا حد امکان کارهای درست را به شکل درست انجام دهند. انجام دادن درست کار برای یک حرفهای مهمتر از مجموع ساعاتی است که روی تایم شیت کاری او ثبت میشود. یک آدم واقعا حرفهای از عملکرد ضعیف ناراضی میشود. پول ممکن است مهم باشد؛ اما مهمترین انگیزهی پشت کارهای فوقالعادهی حرفهایها نیست!
پ.ن. خوشحالام که حداقل روی کاغذ، این عادتها را دارم! 🙂
لینکهای هفته (۴۱)
پیش از شروع سه نکته:
- لینکهایی که به نظرم باید حتما و تحت هر شرایطی خوانده بشوند را با رنگ قرمز از سایر لینکها متمایز میکنم. اگر فکر میکنید تعداد لینکها زیاد است، با مطالعهی لینکهای قرمز شده هر آنچه را حتما باید بخوانید، خواندهاید!
- برای دیدن لینکهای کلیهی قسمتهای قبل، میتوانید به اینجا مراجعه بفرمایید.
- این مجموعه پستها در حکم یک دفترچهی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم میگذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاورهی مدیریت و آیتی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینکها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا اینکه حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر نمیکنید!
مدیریت:
نقش داستان در زندگی ما و لیونل مسی به پرسپولیس پیوست! (امیر مهرانی)
عدم ممیزى باعث نابودى فرآیندهای مدیریت پروژه و مدیریت ذینفعان پروژه – قسمت چهار (مهدی عرب عامری)
از جات تکون نخور! (وبلاگ همینا)
طراحی سیستم پاداش (یک مطلب عالی از نیام یراقی در یادداشتهای مدیریت ریسک)
کفشی که میپوشیم … (وبلاگ The Notes)
فناوری اطلاعات و ارتباطات:
بازی با آمار به سبک استیو جابز! و با اپل بر فراز ابرها و اپل کمر به قتل SMS بست! (دربارهی سرویس جدید اپل iCloud) (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)
برنامهنویسی به سبک ایرانی! (این مطلب علی واحد در وبلاگ رادمان بهترین مطلب این هفته است!)
روز جهانی IPv6 ٬ آزمونی برای یک آینده و ۲۹ راه برای خلاق ماندن [ویدئو] (مهرداد نایب؛ ویزویز)
آیا گودر یک شبکه اجتماعی ایست؟ (بحث جالبی در این مورد در وبلاگ رسانههای اجتماعی جواد افتاده)
گوگل: ما از جستجوهای شما اطلاعات مفید استخراج میکنیم (دربارهی سرویس جدید گوگل: سرویس “همبستگی گوگل” (Google correlate)) (نارنجی)
گزارش یک تحقیق دربارهی رسانههای اجتماعی (وبلاگ مهران)
چهار تفنگدار IT ؛یکی برای همه ،همه برای یکی (گزارشی جالب از سخنرانی جالب اریک اشمیت در مورد وضعیت فعلی صنعت آیتی)
ژاپنیها هولوگرامهای قابل لمس ساختند (جلالخالق!!!) و استیو جابز: مانند این است که فضاپیما فرود آمده باشد (طرح ساختمان آیندهی اپل) و بهترین کارآفرینان جوان در بخش فناوری از نگاه بیزینس ویک (دنیای زیبای وب)
کنفرانس اپل؛ IOS5 و دیگر هیچ…! (گزارش کنفرانس سالانهی اپل)
آمارهایی جالب از اپل و محصولاتاش
گارتنر: رشد ۱۲ درصدی نرمافزارهای امنیتی در سال گذشته
ادغام وزارت ارتباطات غیرقانونی است (شورای نگهبان اعلام کرد)
استفاده یک سوم رایانه های متصل به اینترنت از ویندوز ۷
پورتهای ADSL نصب شده شرکتهای ندا از مرز ۱ میلیون و ۴۰۰ هزار گذشت
۲۰۱۵ سال تعهدات جامعهی اطلاعاتی ترافیک اینترنت ۴ برابر میشود (گزارش سیسکو)
اقتصاد:
سیاست و اقتصاد در خاورمیانه (حجت قندی)
قیمت برق ۵ برابر گرانتر از پارسال میشود؛ افزایش ۱۰ درصدی قیمت مواد غذایی تا دو هفته آینده؛ بانک جهانی: رشد اقتصادی صفر برای ایران در سال ۲۰۱۱ و تناقض آشکار در رقم تورم بانک مرکزی و مرکز آمار! (خبرهای خوش اقتصادی!)
جامعهشناسی، روانشناسی و کار حرفهای:
بحث و گفتگو: انتظار شما از دانشگاه چیست؟ (امیر مهرانی)
۲۰ تاکتیک برای اقناع طرف مقابل (محمد سالاری)
پ.ن. از معرفی سایتهای مفیدی که من نمیشناسمشان، استقبال میشود!
همیشههای نبودن …
همیشه راه دل از تن جداست در سفر جان
دلات مراست ـ تو خود گفتهای ـ اگر بدنات نیست
چه غم! نداشته باشم تو را که در نظر من
سعادتی به جهان مثل دوستداشتنات نیست
من و تو هر دو جدا از همیم و هر دو بر آنیم
که یار غیر توام نه؛ که یار غیر منات نیست
همیشههای مشامام شمیم زلف تو دارد
تو با منی و نیازی به بوی پیرهنات نیست …
حسین منزوی
درسهایی از فوتبال برای کسب و کار (۲۳)
“خوشحالم که در این باشگاهم. افتخار میکنم که در کنار بازیکنان سطح جهانی مانند کریستیانو رونالدو و کریم بنزما بازی میکنم. البته مجبور بودهام که سخت تلاش کنم. برای من بازی در این تیم لذتبخش است و به نظرم این را در میدان میتوانید ببینید. اما مهمترین نکته این است که مربی اعتمادش به من را بازگو میکند. این کار را بسیار آسانتر میسازد.” (مسعوت اوزیل در مورد مورینیو؛ اینجا)
پارسال یک تجربهی تلخ با مدیری داشتم که بدون اینکه به من بگوید، از من ناراضی بود (و خوب اشتباه هم میکرد؛ اما قبول نکرد و دست آخر، هر دو به این نتیجه رسیدیم که با هم کار نکنیم بهتر است.) از آن طرف با مدیرانی هم کار کردهام که راضی بودهاند و به هر دلیلی رضایتشان را بیان نکردهاند.
درس این شماره این است: هر نظری ـ مثبت یا منفی ـ در مورد زیردستانتان دارید به آنها بگویید. بهویژه وقتی این نظر، مثبت و به معنی اعتماد به آنها است.
۱۴ روش برای بهدست آوردن اعتبار زودهنگام پیش کارفرما
یکی از مشکلات اساسی ما مشاورها دعواهای تمام نشدنیمان با کارفرماها برای اثبات خودمان است! از آنجایی که اصولا گرفتن پروژه در ایران بیشتر یا به دلیل قیمت پایینتر است یا ارتباط بالاتر (!)، وقتی پروژه شروع میشود تازه باید ثابت کنی که: “باور بفرمایید من این کارهام!” خانم کریستین شونمیکر در اینجا ۱۴ روش را برای وادار کردن کارفرما به آن “باور فرمودن” ارایه کردهاند:
۱- خودتان را خوب و قوی معرفی کنید: اهمیت جلسات آغازین پروژه را دست کم نگیرید. خودتان را بهخوبی با رعایت درست زبان بدن و پررنگ کردن تجربیات قبلی و مرتبطتان پرزنت کنید.
۲- اعتماد بهنفس داشته باشید: اعتماد بهنفس داشتن جذاب است و یکی از راههای آسان کسب اعتبار محسوب میشود. البته لطفا اعتماد بهنفس متوهمانه نداشته باشید!
۳- درست و متناسب لباس بپوشید: وقتی به سر وضعتان نرسید، کارفرما احتمالا فکر میکند: “این آدم وقتی به همچین چیزهای جزیی توجه نمیکنه، حتما تو کارش هم به جزییات توجه نداره.”
۴- روراست باشید: دروغ گفتن هیچ مشکلی را حل نمیکند. اگر واقعا جواب سؤالی را نمیدانید، صادقانه بگویید نمیدانم یا حداقل به کارفرما نشان دهید که با چه منطقی دنبال پیدا کردن جواب هستید.
۵- ارتباط برقرار کنید: کار اصلی مشاوران حل مسئله است و درست ارتباط برقرار کردن با آدمها اولین گام در فرایند حل مسئله.
۶- سازگار عمل کنید: وقتی کیفیت خروجیهای کار شما همیشه در یک سطح قابل قبول باشد، کارفرماها هم به شما اطمینان پیدا میکند.
۷- برای اعضای تیم کارفرما و نظراتشان اعتبار قائل باشید: اینطوری کارفرما اطمینان میکند که شما یک شریک قوی هستید و نه یک آدم بیرونی!
۸- وقتشناس باشید: موقعی که به وقت کارفرما احترام بگذارید، آنها هم به وقت شما احترام خواهند گذشت.
۹- علاقهمند باشید: جلسات مشترک زمان چند ـ وظیفهای بودن نیست. از لپتاپ و موبایل تا زمانی که واقعا نیازی بهشان ندارید استفاده نکنید. نوتبرداری کنید، سؤال بپرسید و در گفتوگوها مشارکت فعال داشته باشید.
۱۰- قابل اعتماد باشید: نشان دهید که کارفرما میتواند روی شما حساب کند.
۱۱- دانشتان را نشان بدهید: “من قبلا فلانجا همین کار را کردم و موفق هم شدم” یا “میدونم فلان شرکت چطوری این مشکل را حل کرده.”
۱۲- درکتان را از مسئله نشان دهید: نتایج بحثها، توافقات و اطلاعات گنگ را با کارفرما مرور و مسائل را حل کنید. هر دو طرف دقیقا باید بدانند که قرار است چه کاری انجام شود و چه خروجیهایی تحویل داده شود.
۱۳- سوتی ندهید! شاید اشتباهات کوچکی مثل اشتباهات تایپی، ارسال اشتباهی ایمیل یا فایل ضمیمهی آن به نظر مهم نیایند؛ اما میتوانند به کارفرما این پیام را بدهند که شما به جزییات توجه نمیکنید.
۱۴- همیشه بهترین کاری را که میتوانید انجام دهید. اگر برای همهی پروژهها ـ بزرگ یا کوچک ـ زمان بگذارید و تلاش خوبی بکنید، بهزودی برای خودتان اسم و رسم و اعتبار در خوری را در کار مشاوره کسب خواهید کرد.
چرا میگذارید ترس، سازمانتان (و زندگیتان) را اداره کند؟
ترس احساس آشنایی در زندگی ما آدمها است. برخی ذاتا شجاع هستند و برخی دیگر، شجاع نیستند. اما خوب، هر کسی در زندگیاش ترسهای مختلفی را تجربه میکند.
ترس خوب است یا بد؟ خوب قاعدتا نباید خیلی خوب باشد؛ مگر اینکه برای آدم انگیزه ایجاد کند در جهت مثبت. در واقع ترس، هشداری است در مورد وجود یک نقطه ضعف یا اشکال در جایی از زندگی ما. و ترسیدن، اینطوری به ما کمک میکند برای شناختن بهتر مشکلاتمان و تلاش برای حل آنها.
ترس بد است؟ بله. چرا؟ ترس، معمولا با استرس همراه است و بلایی که استرس بر سر آدم میآورد را همه میدانیم! اما آیا بد بودن ترس بههمین مسئله محدود است؟ خیر. درک لوزولت اینجا به سه خطری که ترس برای سازمان شما و زندگی شما ایجاد میکند، پرداخته است. نگاهی بیاندازیم به این سه خطر:
۱٫ ما میترسیم که دیگران ما را دوستنداشته باشند: بنابراین از هر گونه مواجهه و تعارضی با دیگران خودداری میکنیم. هر جایی که باید صدایمان دربیاید، سکوت میکنیم! این طوری هم بر مشکلات و فعالیتهای غیراثربخش در سازمان و زندگی اطرافمان مهر تأیید میزنیم و هم باعث میشویم که مدیران سازمان یا اطرافیانمان نفهمند که مشکل کجاست. ما میترسیم که اگر چیزی بگوییم، دیگران از ما ناراحت شوند و در نتیجه …
۲٫ ما میترسیم که ایدههایمان احمقانه باشند: هر ایدهی بکر و جدیدی در ابتدا این طور به نظر میرسد. داستانهای اختراعات را که شنیدهاید؟ با این طور فکر کردن که باید بنشینیم یک جا و هیچ تکانی نخوریم. این شیوهی تفکر، مهمترین مانع موفقیت است. لطفا ریسکپذیر باشد؛ چه در زندگی شخصیتان و چه در زندگی سازمانیتان. هر وقت به این مشکل برخوردید، به این جملهی ساموئل بکت نمایشنامهنویس معروف فکر کنید: “تلاش کردی و شکست خوردی؟ اشکالی ندارد. باز هم تلاش کن و شکست بخور ـ اما بهتر!”
۳٫ ما میترسیم که چیزی را (مثلا شغلمان را) از دست بدهیم: و در نتیجه در برابر اشتباهات و کارهای غیراثربخش همکاران و زیردستان و بالادستانمان سکوت میکنیم.
بیایید دیگر نترسیم و سکوت هم نکنیم!
گزارهها (۸۲)
گذشته را آدم نمیتواند بهطور ارادی فراموش کند …
سیمون دوبوار