ای جوهر سرداری سرهای بریده
وی اصل نمیرندگی نسلِ نمیران

خرگاه تو می‌سوخت در اندیشه‌ی تاریخ
هربار که آتش زده شد بیشه‌ی شیران …

***

وان روز که با بیرقی از یک تن بی‌سر
تا شام شدی قافله‌سالار اسیران …

زنده‌یاد حسین منزوی

تاسوعا و عاشورای حسینی (ع) تسلیت باد. التماس دعا.

پ.ن. عنوان پست هم برگرفته از بیتی دیگر از همین غزل حسین منزوی است.

دوست داشتم!
۱

ای جوهر سرداری سرهای بریده وی اصل نمیرندگی نسلِ نمیران خرگاه تو می‌سوخت در اندیشه‌ی تاریخ هربار که آتش زده شد بیشه‌ی شیران … *** وان روز که با بیرقی از یک تن بی‌سر تا شام شدی قافله‌سالار اسیران … زنده‌یاد حسین منزوی تاسوعا و عاشورای حسینی (ع) تسلیت باد. التماس دعا. پ.ن. عنوان پست هم برگرفته از بیتی دیگر

کامبیز درم‌بخش یکی از جذاب‌ترین هنرمندان این سرزمین است. “داستان‌های دیدنی” را حتما در همشهری داستان دو سال اخیر دیده‌اید. تعریف کردن یک قصه‌ی کوتاهِ جذاب، مهربان و پرمعنا با چند خط ساده از هر کسی برنمی‌آید! ایده‌های استاد در زمینه‌ی کار حرفه‌‌ای در مصاحبه با روزنامه‌ی شرق مثل آثار هنری‌اش جذاب‌اند:

ریشه اصلی تمام هنرها در خلاقیت است. در فیلم کوتاه، انیمیشن و داستان کوتاه هم کار کرده‌ام …”

هنرمند امروزی مثل معمار است که یک کار گروهی را رهبری می‌کند. این روزها نقاشی به‌تنهایی جذابیتی ندارد.”

خیلی‌ها می‌گویند این همه کار را چگونه انجام می‌دهی؟ برای خودم هم عجیب است. در واقع حرفه‌ای‌بودنم به من کمک می‌کند؛ اینکه سال‌ها یک مطبوعاتی بودم و به آن افتخار می‌کنم. من از ۱۴ سالگی در مطبوعات بودم و موفقیتم در استمرار، خلاقیت و پژوهش است. نکته دیگر اینکه معروف‌بودن هنرمند به‌معنای پول‌دار بودن‌ش نیست. دغدغه زندگی و احتیاج‌ داشتن، وسیله‌ای برای کارکردن می‌شود تا خرج اجاره خانه‌ات را در بیاوری و بتوانی فعالیت‌های دیگری انجام دهی.

اگر امروزه بخواهید در خارج از ایران کار جذابی انجام دهید باید یک کار خارق‌العاده ارائه دهید. خوب و عالی دیگر آنجا مفهومی ندارد. شما باید کاری نشان دهید که انقلابی در آن باشد.”

دوست داشتم!
۳

کامبیز درم‌بخش یکی از جذاب‌ترین هنرمندان این سرزمین است. “داستان‌های دیدنی” را حتما در همشهری داستان دو سال اخیر دیده‌اید. تعریف کردن یک قصه‌ی کوتاهِ جذاب، مهربان و پرمعنا با چند خط ساده از هر کسی برنمی‌آید! ایده‌های استاد در زمینه‌ی کار حرفه‌‌ای در مصاحبه با روزنامه‌ی شرق مثل آثار هنری‌اش جذاب‌اند: “ریشه اصلی تمام هنرها در خلاقیت است. در

قهرمان هر داستان دل‌انگیز موفقیت، فردی است که توانسته است یک تصمیم شجاعانه بگیرد.

پیتر اف. دراکر

دوست داشتم!
۹

قهرمان هر داستان دل‌انگیز موفقیت، فردی است که توانسته است یک تصمیم شجاعانه بگیرد. پیتر اف. دراکر دوست داشتم!۹

در فرایند تدوین یا به‌عبارتی طراحی استراتژی برای سازمان‌ها، برنامه‌ریزی دارای سطوح مختلفی است که یکی از آن‌ها “چشم‌انداز” است. تعریف علمی چشم‌انداز به این شکل است:

“هر سازمانی برای دست‌یابی به استراتژی کارآمد، باید تصویر آرمانی خود را از وضعیت مطلوب در قالب عبارت‏‌های روشن و دقیق بیان نماید تا تصویر ارائه شده از وضعیت مطلوب، مبنای طراحی استراتژی و معیار سنجش کلی تمامی اقدامات آتی سازمان گردد. چشم‌انداز ترسیم‌کننده دورنمای آرمانی و بلند مدت سازمان یا به‌عبارت بهتر، تصویر قابل دست‌یابی سازمان در افق مورد نظر است. چشم‌انداز راهنمایی است که ماهیت کسب‌و‌کار و اهداف آینده آن را تشریح می‌کند. چشم‎انداز سازمان، بیانیه محوری و پایه‎ای سازمان است که توسط مدیریت ارشد تصویب و اعلام می‎گردد. نکته‌ی مهم و کلیدی در مورد چشم‎انداز، واقعی بودن چشم‎انداز است. چشم‎انداز یک شعار تبلیغاتی و یا بیانیه‎ای شامل جملات جامعه‎پسند نیست، بلکه اعتقاد واقعی و ذهنی اعضای سازمان است که در قالب عبارت‏‌های موجود در بیانیه‌ی چشم‎انداز ابراز شده است. در واقع هیچ سازمانی بدون داشتن چشم‎انداز مفهوم ندارد و هر سازمانی به هر حال مجموعه‎ای از اصول بنیادی را در خود نهفته دارد.”

متن بالا را می‌شود به این صورت ساده‌سازی کرد: “چشم‌انداز یک تصویر توصیفی از ویژگی‌های مورد انتظار و مطلوب سازمان در پایان یک دوره‌ی برنامه‌ریزی مشخص است.” یا به‌عبارتی: “چشم‌انداز یک برش زمان‌دار از فلسفه‌ی وجودی سازمان است.” بنابراین چشم‌انداز چیزی فراتر از این‌که سازمان سه یا پنج سال قبل قرار است چگونه باشد نیست.

اما یکی از سخت‌ترین کارهای مدیران، ترجمه‌ی فلسفه‌ی وجودی (یا همان مأموریت‌) و چشم‌انداز به زبان اجرا است. درک صحیح چشم‌انداز توسط اعضای سازمان از آن سخت‌تر است. شاید این وضعیت ایده‌آل که تمامی کارکنان سازمان از مدیریت ارشد تا شغل‌های ظاهرا سطح پایین ـ و در واقع بسیار مهمی ـ نظیر: نگهبان و منشی و آبدارچی بدانند که ماهیت این سازمان چیست و قرار است به کجا برسد، هرگز قابل تحقق نباشد؛ اما متأسفانه در تقریبا اغلب سازمان‌های امروزی، حتی خود مدیریت ارشد هم درک درستی از فلسفه‌ی وجودی و چشم‌انداز سازمان ندارد! شاید عجیب‌ترین مثال‌ش سازمانی باشد که وقتی از مدیرعامل در جلسه‌ی اول کارگاه‌های تدوین استراتژی پرسیدم چرا می‌خواهید استراتژی تدوین کنید، صادقانه پاسخ داد: “در بروشور تبلیغاتی شرکت رقیب دیدیم که مأموریت و چشم‌انداز دارند، به‌نظرم رسید خوب است که ما هم بروشور کامل‌تری داشته باشیم!”

فلسفه‌ی وجودی و چشم‌انداز بسیاری از شرکت‌ها مکتوب نیست و در ذهن مدیران ارشد یا به‌عبارت به‌تر مدیر ارشد آن است. استراتژی در حقیقت برنامه‌ی مدیرعامل شرکت برای اداره‌ی آن است که با تصویب و نظارت هیأت‌مدیره اجرایی می‌شود. اما این استراتژی باید توسط مدیران میانی و کارشناسان و کارمندان ـ و در شرکت‌های صنعتی تکنسین‌ها و کارگران ـ شرکت اجرا شود و تا آن‌ها درک درستی از ماهیت این استراتژی نداشته باشند، در به‌ترین حالت استراتژی به‌صورت کامل اجرایی نمی‌شود و در بدترین حالت (که متأسفانه در اغلب موارد همین گزینه اتفاق می‌افتد) اجرای استراتژی از مسیر اصلی‌ش منحرف می‌شود و سازمان نمی‌تواند به چشم‌انداز و اهداف‌ش دست یابد.

به‌همین دلیل در ادبیات استراتژی در سال‌های اخیر موضوع “اجرا” تبدیل به یکی از اولویت‌های اصلی پژوهشی شده و انواع روش‌ها و ابزارهای “اجرای استراتژی” توسط پژوهش‌گران، اساتید دانشگاه و حتی خود مدیران توسعه داده شده است. اما اگر به بررسی این ابزارها بپردازیم می‌بینیم که اغلب آن‌ها به دلایل زیر برای اغلب مدیران قابل استفاده نیستند:

۱-برای سازمان‌های بزرگ (Enterprise) با لایه‌های طراحی شده‌اند و کاربردی در کسب‌وکارهای کوچک و متوسط ندارند (بارها از هزینه‌کرد فراوان برای طراحی سیستم کارت امتیازی متوازن در سازمان‌های کوچک و متوسط شگفت‌زده شده‌ام!)

۲- آن‌قدر پیچیده‌اند که برای استفاده از آن‌ها سازمان باید سرمایه‌گذاری عظیمی روی زیرساخت‌های سازمانی و به‌ویژه سیستم‌های نرم‌افزاری کند تا بتواند داده‌های مورد نیاز را جمع‌آوری کند (سیستم‌های هوش تجاری سابق و داده‌کاوی حال حاضر!)

۳- آن‌قدر انتزاعی هستند که به‌تر است اسم ابزار را روی آن‌ها نگذاریم! (انواع مدل‌های جاری‌سازی استراتژی که با عناوین عجیب و غریب در قالب کتاب و مقاله منتشر شده‌اند.)

راه چاره چیست؟ یک مدیر در یک شرکت کوچک یا متوسط چگونه باید چشم‌انداز و استراتژی خود را در عمل اجرا کنند؟ در این مقاله روی سایت مجله‌ی “اینک” یک راه‌حل ساده و کاربردی برای مدیران ارائه شده است. این راه‌کار برخورد با اجرای استراتژی در قالب یک پروژه است تا بتوانید با تعریف کارهای درست برای مدیران و کارکنان خود، چشم‌انداز و استراتژی را به زندگی روزمره‌ی سازمانی آن‌ها پیوند بزنید. برای این منظور لازم است:

۱- مشخص کنید برای اجرای استراتژی به چه تخصص‌هایی نیاز دارید (ممکن است تخصص مربوط به یک فرد، واحد سازمانی یا تیم در سازمان شما باشد.)

۲- برای هر تخصص، مجموعه‌ای از اقدامات استراتژیک که لازم است در بازه‌ی زمانی اجرای استراتژی به‌انجام برسند را مشخص کنید.

۳- برای هر اقدام استراتژیک یک گانت‌چارت تهیه کنید؛ یعنی مجموعه‌ی وظایف، نقطه‌ی زمانی تکمیل و هم‌چنین سنگ‌نشان‌ها (Milestone) را تعیین کنید تا بتوانید میزان پیش‌رفت اقدامات استراتژیک و کل پروژه را بسنجید.

۴- مجموعه وظایف مشخص شده را به فرایندها و نقش‌های سازمانی پیوند بزنید.

۵- مطمئن شوید تمامی اعضای کلیدی سازمان انتظارات و مسئولیت‌ها و اختیارات‌شان را درست و کامل درک کرده‌اند.

۶- حالا وقت آغاز پروژه‌ی کلی اجرای استراتژی است. هر فرد / واحد سازمانی / تیم پروژه‌ی مربوط به خودش را کلید می‌زند.

۷- وظیفه‌ی مدیریت ارشد در دوره‌ی زمانی اجرای پروژه‌ی کلی استراتژی، نظارت و هدایت بر جریان کلی اقدامات و پروژه‌های استراتژیک، بازخورد دادن و تسهیل ارتباطات بین اعضا و اجزای سازمان است. این نظارت باید از جنس مربی‌گری باشد؛ یعنی تا حد امکان سعی کنید تنها کیفیت و کمیت تحقق هدف‌ها را ارزیابی کنید و جلوی انحراف از مسیر صحیح را بگیرید. به‌تر است جزئیات راه و روش اجرای کارها را به خود افراد بسپارید.

این فرایند هفت مرحله‌ای اگر چه فرایند پیچیده‌ای نیست و ساده به‌نظر می‌رسد؛ اما با کمی تمرین می‌تواند تبدیل به ابزاری مناسب برای اجرای استراتژی که به‌عنوان مدیریت ارشد سازمان در ذهن شما است، شود.

دوست داشتم!
۳

در فرایند تدوین یا به‌عبارتی طراحی استراتژی برای سازمان‌ها، برنامه‌ریزی دارای سطوح مختلفی است که یکی از آن‌ها “چشم‌انداز” است. تعریف علمی چشم‌انداز به این شکل است: “هر سازمانی برای دست‌یابی به استراتژی کارآمد، باید تصویر آرمانی خود را از وضعیت مطلوب در قالب عبارت‏‌های روشن و دقیق بیان نماید تا تصویر ارائه شده از وضعیت مطلوب، مبنای طراحی استراتژی

گاهی وقت‌ها در اتفاقات زندگی روزمره ایده‌های جالبی مدیریتی می‌‌توان بیرون کشید؛ البته اگر کمی با دقت به آن‌ها نگاه کنی. مثل همین چند روز اخیر زندگی من:

اتفاق اول: باید برای پی‌گیری کارهای پروژه‌‌ای که مدیریت آن را به‌عهده دارم، از سازمان صاحب پروژه به شرکت همکار بروم. چون عجله دارم آژانس خبر می‌کنیم. اما زمان رسیدن آژانس خیلی به‌درازا می‌کشد. در فکر این هستم که درخواست خودرو را لغو کنم که ماشین آژانس از راه می‌رسد. راننده خیلی مؤدب و خوش‌برخورد و با لبخند از من بابت تأخیر عذرخواهی می‌کند. به راه که می‌افتیم، کمی جلوتر تلفن همراه راننده زنگ می‌خورد. راننده جواب می‌دهد و بعد گوشی‌ش را به من می‌دهد. مدیر آژانس پشت خط است و او هم بابت تأخیر از من عذرخواهی می‌کند. موقع پیاده شدن، راننده مستقیم چیزی نمی‌گوید؛ اما کرایه پایین‌تر از مبلغ کرایه‌ی معمول مسیر مورد نظر است!

اتفاق دوم: برای اصلاح موی سر به آرایشگاه قدیمی محله که ظاهرا قدمت‌ش بیش از پنجاه سال است، مراجعه می‌کنم. وقتی وارد می‌شوم، آقای آرایش‌گر به من می‌گوید: یک نفر قبل از شما نوبت گرفته؛ گفتم بگویم که اگر آمد سوء تفاهمی پیش نیاید. مشتری مورد نظر نمی‌آید و من هم کارم سریع انجام می‌شود.

اتفاق سوم: برای خرید به سوپرمارکت همیشگی نزدیک منزل رفته‌ام. خریدهای‌م را که جمع‌آوری می‌کنم، ناگهانی جوانی سراسیمه جلوی پیش‌خوان می‌آید: “آقا این بطری آب را حساب کن ماشین را بد جا گذاشتم الان پلیس جریمه‌ام می‌کنه!” آقای فروشنده‌ نگاهی به جوان می‌اندازد و می‌گوید: “این آقا (یعنی من) جلوتر از شما هستند؛ صبر کن اول کار ایشان را راه بیاندازم.”

سه اتفاق بالا اتفاقات عجیب و غریبی نیستند؛ اما در من حس خوبی را ایجاد کردند. واقعیت این است که اصول مدیریت و کسب‌وکار، قوانین پیچیده‌ای نیستند که توسط ایده‌پردازان و پژوهش‌گران این حوزه خلق شده باشند. آن‌ها از جمع‌بندی و صورت‌بندی همین اتفاقات ساده‌ای که هر روزه در دنیای کسب‌وکار رخ می‌دهند، به‌دست می‌آیند. بسیاری از اصول مدیریتی که امروز آن‌ها را می‌شناسیم، سال‌ها تاریخ زندگی بشر از زمانی که هنوز چیزی به‌نام شرکت و سازمان‌های بزرگ وجود نداشتند را پشتیبان خود می‌بینند. اصول مدیریت و کسب‌وکار چیزی فراتر از “بهینه‌کاوی” زندگی روزمره‌ی افراد در سازمان‌ها (و البته بیرون آن‌ها!) نیستند.

متأسفانه وقتی که حرف از شرکت و سازمان‌‌های رسمی می‌شود، مدیران و مشاوران همواره به‌دنبال روش‌هایی پیچیده برای اجرای اصول مدیریتی می‌گردند که در کتاب‌ها و کلاس‌های مدیریتی یاد گرفته‌اند و از گوهر وجودی آن‌ها که خلق ارزش برای مشتری، کارکنان و ذی‌نفعان است، غافل می‌شوند. تجربیاتی مثل سه اتفاقی که اشاره کردم، شاید تلنگر خوبی باشند تا به‌یاد ما بیاورند “مدیریت خوب” آن‌قدرها هم که فکر می‌کنیم کار پیچیده‌ای نیست؛ آن هم در زمانه‌ای که اصطلاحات زیبایی مانند “مشتری‌مداری”، “رضایت مشتری” و “تجربه‌ی مشتری” را هر روز بیش‌تر از قبل می‌شنویم و البته هر روز هم بیش‌تر از قبل به‌دنبال نمونه‌های واقعی آن‌ها در کسب‌وکارها می‌گردیم!

پیشنهاد می‌کنم در همین راستا دو پست قبلی گزاره‌ها استراتژی رقابتی حاجی دریانی و کسب‌وکار به‌سبک دخترک عطرفروش را هم مطالعه کنید.

پ.ن. پست مقاله‌ی هفته از این پس دوشنبه‌ها منتشر می‌شود. به‌جای آن تلاش می‌کنم یکشنبه‌ها یادداشت‌های کوتاه تحلیلی درباره‌ی “زندگی، مدیریت و کار حرفه‌ای” براساس تجربیات و مشاهدات و مطالعات‌م بنویسم.

دوست داشتم!
۶

گاهی وقت‌ها در اتفاقات زندگی روزمره ایده‌های جالبی مدیریتی می‌‌توان بیرون کشید؛ البته اگر کمی با دقت به آن‌ها نگاه کنی. مثل همین چند روز اخیر زندگی من: اتفاق اول: باید برای پی‌گیری کارهای پروژه‌‌ای که مدیریت آن را به‌عهده دارم، از سازمان صاحب پروژه به شرکت همکار بروم. چون عجله دارم آژانس خبر می‌کنیم. اما زمان رسیدن آژانس خیلی

“هیچ دونده‌ای پس از یک دور پیش‌تازی قهرمان نمی‌شود و در فوتبال هم به تیم صدرنشین در پایان هفته‌ی پنجم جام قهرمانی را نمی‌دهند. آمارها نشان می‌دهند که ما کارمان را تا بدین‌جا خوب انجام داده‌ایم؛ اما باید همین روند را تا به‌پایان ادامه دهیم. صدرنشینی همیشه لذت‌بخش است اما اگر فکر کنیم از حالا قهرمانیم، دچار اشتباه شده‌ایم. هنوز در آغاز راهیم و باید به کار کردن ادامه دهیم.” (رافائل بنیتس؛ این‌جا)

رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود! این نکته‌ای است که اغلب ما متأسفانه آن را فراموش می‌کنیم: بعد از مدت‌ها رؤیابافی، کاری را با انگیزه‌ی بسیار زیاد آغاز می‌کنیم؛ اما در برابر سختی‌های مسیر در می‌مانیم. بارها دیده‌ام افرادی بسیار توان‌مند و باانگیزه را که از رسیدن به مقصد بازمانده‌اند و در مقابل، افرادی با سطح توان‌مندی پایین‌تر که مهم‌ترین شایستگی آن‌ها “تاب آوردن” بوده است!

خبر خوب این است که “ثبات داشتن” را می‌توان یاد گرفت و تمرین کرد: روان‌شناسی مثبت‌اندیشی حتی در زردترین شکل آن ساده‌ترین راهی است که در دسترس ما قرار دارد. راهی که برای من کار کرده، مطالعه و به‌یادآوری تجارب دیگران و خودم در گذر موفق از سختی‌ها در گذشته است. در عین حال نقش عاملی کلیدی به‌نام “شور درونی” هرگز نباید فراموش شود.

دوست داشتم!
۲

“هیچ دونده‌ای پس از یک دور پیش‌تازی قهرمان نمی‌شود و در فوتبال هم به تیم صدرنشین در پایان هفته‌ی پنجم جام قهرمانی را نمی‌دهند. آمارها نشان می‌دهند که ما کارمان را تا بدین‌جا خوب انجام داده‌ایم؛ اما باید همین روند را تا به‌پایان ادامه دهیم. صدرنشینی همیشه لذت‌بخش است اما اگر فکر کنیم از حالا قهرمانیم، دچار اشتباه شده‌ایم. هنوز

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینه‌ی مهارت‌های کار حرفه‌ای و هم‌چنین لینک‌های منتخب کار حرفه‌ای در ایمیل‌تان هستید، در راه‌کاو عضو شوید!
  4. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب در حوزه‌ی شایستگی‌های کسب و کار و کار حرفه‌ای را به هر دو زبان فارسی و انگلیسی در مجله‌های فلیپ‌بوردی گزاره‌ها هر روز مطالعه کنید: فارسی: کسب و کار رقابت‌پذیر: شایستگی‌های بردن! / متخصص حرفه‌ای و انگلیسی: Competitive Business: Winning Competencies! / Professional Expert
  5. من مسئولیتی در مورد کپی‌کاری محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

۷ راه مقابله با تعلل در انجام کارها ـ زومیت

قدرت غافلگیر کننده‌ی منفی‌بافی ـ دیجیاتو

سه تفاوت عمده‌ی بهره‌وری و شلوغ‌کاری – دیجیاتو

تعامل مثبت برای روابط مثبت | مربی: امیر مهرانی (یادداشتی از نویسنده‌ی مهمان: عباس عظیمی)

توصیه‌های کوتاهی از ۸ میلیاردر خودساخته در زمینه مدیریت زمان – دیجیاتو

مدیریت کسب‌وکار:

آنچه مدیران تازه‌کار باید بدانند

اگر می‌خواهید قبل از ۳۰ سالگی مدیرعامل شوید، این ۳ نکته را به خاطر بسپارید

تبلیغ متناسب با توان و واقعیت (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)

۹ عادت مشترک مدیران کارا ـ دیجیاتو

صرفاً خوب بودن فرهنگ شرکت شما کافی نیست، باید متمایز باشید ـ دیجیاتو

تجاری‌سازی و تحلیل و توسعه‌ی کسب‌وکار:

چگونه به یک کسب‌وکار بی‌عیب‌ونقص برسیم؟ (به‌ترین مطلب هفته! حتما بخوانید.)

معماری چیست؟ (شاید به‌نظر بی‌ربط برسد؛ اما این مصاحبه‌ی عالی سرشار است از ایده‌هایی درباره‌ی طراحی محصول!)

رسانه شنیداری کماکان زنده است (مدل کسب‌وکار رادیو در دنیای اینترنت چیست؟)

اشتباهات رایج کسب‌وکارهای آنلاین: چرا کسب‌وکار اینترنتی‌تان رشد نمی‌کند ـ فرصت امروز

ایسنا – شرایط حمایت صندوق نوآوری و شکوفایی از شرکت‌های دانش‌ بنیان اعلام شد

اقتصاد، تأمین مالی و سرمایه‌گذاری:

اقتصاد آنلاین – ۲۰ نکته کلیدی اقتصادی سخنان روحانی

اقتصاد آنلاین – پرریسک و کم‌ریسک‌ترین صنایع‌ بورس کدامند؟

پایان حبس ۹۰ هزار میلیارد از اموال بانک‌ها

اقتصاد آنلاین – ابلاغ اساسنامه صندوق تثبیت بازار سرمایه

تئوریسین فقر چگونه ۹۵۰ هزار دلار برنده شد؟

فناوری، رسانه‌های اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:

استارتاپی که از عرش به فرش آمد؛ Evernote در دردسری عظیم ـ دیجیاتو

درآمد علی بابا بیشتر از ۵ کشور توسعه یافته

دراپ باکس سرویس یادداشت برداری Paper را رسما معرفی کرد ـ زومیت

دل بزرگ‌ترین خرید تاریخ را تأیید کرد: خرید EMC به قیمت ۶۷ میلیارد دلار

توییتر وارد عصر جدید می‌شود

دوست داشتم!
۳

پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم. اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی

قصه به سر نمی‌رسد و طِی نمی‌شود
هِی خواستم که دل بکنم، هِی نمی‌شود

پرسیده‌ای که کی دل من تنگ می‌شود
خندیده‌ام، عزیز! بگو کی نمی‌شود؟

******

حالا خلافِ قصه‌ی تلخِ کلاغ‌ها
ما می‌رسیم، قصه ولی طی نمی‌شود …

معصومه فراهانی

دوست داشتم!
۶

قصه به سر نمی‌رسد و طِی نمی‌شود هِی خواستم که دل بکنم، هِی نمی‌شود پرسیده‌ای که کی دل من تنگ می‌شود خندیده‌ام، عزیز! بگو کی نمی‌شود؟ ****** حالا خلافِ قصه‌ی تلخِ کلاغ‌ها ما می‌رسیم، قصه ولی طی نمی‌شود … معصومه فراهانی دوست داشتم!۶

موفقیت: هوشیار نگاه داشتن ذهن و به‌خواب بردن خواست‌ها و آرزوها.

والتر اسکات

دوست داشتم!
۷

موفقیت: هوشیار نگاه داشتن ذهن و به‌خواب بردن خواست‌ها و آرزوها. والتر اسکات دوست داشتم!۷

تجربه ثابت کرده که یکی از مهم‌ترین رازهای موفقیت همان ضرب‌المثل معروف “ره‌رو آن است که آهسته و پیوسته رود” است. این‌که هر روز حتما کاری کوچک در راستای رسیدن به موفقیت بزرگ و پایدار انجام دهی تا بدین شکل، کم‌کم به هدف مورد نظرت نزدیک شوی. این کار یعنی عادت کردن به انجام کارهای درست و انجام درست کارها؛ اما نه آن‌طور که ما فکر می‌کنیم: عادت‌ کردن یعنی ملال‌آور شدن زندگی. اتفاقا عادت‌های زیادی هستند که اگر سختی ابتدای مسیر عادت کردن به آن‌ها را بپذیریم، به ما هر روز حس سرشاری از انرژی و شور درونی می‌بخشند و همین حسِ درونی زیبا، عاملی است برای افزایش احتمال تکرار رفتار و عمل‌کردهای درست که در بلندمدت نتیجه‌ی آن تحقق رؤیاها و آرزوها است. خلاصه این‌که “قدرت عادت‌ها” را برای موفقیت را هیچ‌وقت دست کم نباید گرفت.

اما عادت‌های درست کدام‌اند؟ در حالت کلی پاسخ به این سؤال بستگی به خود شما و رؤیاها و آرزوهای‌تان دارد؛ اما برخی عادت‌های کوچک اما اثرگذار هستند که به‌کار همه‌ی ما برای حرکتِ اثربخش در مسیر رؤیاهای‌مان کمک می‌کنند. در این مطلب توضیحاتی درباره‌ی ۱۲ عادت از این‌گونه عادت‌‌ها (که فهرست‌شان را از  این‌جابرداشته‌ام)برای‌تان براساس تجربیات شخصی‌ام ارائه می‌کنم:

۱- خوش‌بینی: افراد خوش‌حال، معمولا افراد خوش‌بینی هستند. خوش‌بینی تمرین کردنی است!

۲- مراقبت از سلامتی: عقل سالم در بدن سالم است! تعارف که نداریم: همه‌ی ما عادت‌های نادرستی داریم که زمینه‌ساز مشکلات فیزیکی ما هستند؛ چیزهایی مثل: دیر خوابیدن، ورزش نکردن و … خوب است هر از گاهی کمی هم به فکر “سلامتی” این نعمت بزرگ خدای مهربان باشیم!

۳- ایجاد تعادل میان کار و زندگی: تجربه‌ی من می‌گوید که در اغلب مواقع ما برای فرار از انجام کارهای سخت به اتلاف وقت رو می‌آوریم و بعد، زمان استراحت‌مان را مجبوریم کار کنیم! نتیجه این‌که همیشه شلوغ و در حال کار هستیم. در بلندمدت این عادت‌ نادرست فرار از کار که وقت تفریح و با خانواده بودن و کتاب خواندن و فیلم دیدن و … را می‌گیرد نتیجه‌ای جز فرسودگی روحی و روانی و حتی جسمی ندارد.

۴- با دیگران همان‌گونه رفتار کن که دوست داری با خودت رفتار کنند: بدون شرح!

۵- بخشیدن دیگران را تمرین کن: می‌دانم که بسیار سخت است‌؛ اما کینه به‌دل گرفتن و ناراحتی باعث تغییر رفتار دیگران یا دنیای بیرونی نمی‌شود. با این سبک زندگی تنها خودمان را از بین می‌بریم.

۶- متنوع‌ کردن و عمق‌بخشی به روابط انسانی: آدم‌های اطراف شما روی تفکر و تصور شما و روی رفتار و عمل‌کرد شما و از همه مهم‌تر روی روحیه‌ی شما تأثیر مستقیم دارند. اگر فقط با آدم‌هایی شبیه به خودتان در ارتباطید، اگر آدم‌هایی منفی‌باف و منفی‌نگر در اطراف‌تان زیاد هستند و ده‌ها “اگر” دیگر از این نوع، حواس‌تان باشد که این‌ها نشانه‌های خطری بزرگ در مسیر موفقیت شما به‌ویژه در حوزه‌ی شغلی و حرفه‌ای هستند.

۷- نماد آن چیزی باشید که به آن معتقدید: دیگران چگونه می‌توانند به درستی افکار شما اعتماد کنند وقتی حتی خودتان به آن‌ها در عمل متعهد نیستید؟

۸- آن‌چه هستید را بپذیرید و برای به‌تر شدن تلاش کنید: شما با شخصیت و اثرگذاری‌تان روی زندگی دیگران ارزش‌گذاری می‌شوید. به‌تر نیست با خوبی و مهربانی‌تان در یادها بمانید؟ فراموش نکنید که بخش مهمی از جایگاه امروزی شما، نتیجه‌ی انتخاب‌ها و تصمیمات دیروز شما است. امروز، گذشته‌ی فردا است؛ از دست‌ش نده!

۹- از ایده‌ها و چالش‌های جدید استقبال کنید: تجربیات جدید ـ چه لذت‌بخش باشند و چه دردناک ـ زندگی را از مسیر روزمرگی خارج می‌کنند. خیلی وقت‌ها ما با پذیرش ایده‌ها و چالش‌های نو، هدف‌های نویی پیدا می‌کنیم، متوجه اشتباهات‌مان می‌شویم و یا مسیر جدیدی را برای حرکت به‌سوی اهداف‌مان کشف می‌کنیم.

۱۰- شور درونی‌ات را بیدار نگه دار: به ما زمان اندکی برای زندگی در این دنیای خاکی و فانی داده شده است. به‌تر نیست همین یک باری که قرار است زندگی کنیم، عمرمان را صرف خودمان و رؤیاهای‌مان کنیم؟

۱۱- شکرگذار باشید: متأسفانه ما آن‌قدر که حسرت نداشته‌ها و نشدنی‌ها را می‌خوریم، شکرگذار داشته‌ها و خوبی‌ها نیستیم. کشف جنبه‌های خوب زندگی، دل‌گرم‌کننده است. از قدرت آن غافل نشوید!

۱۲- مسیر موفقیت‌ات را خودت بساز: چرا که در غیر این‌صورت دیگری آن را خواهد ساخت!

دوست داشتم!
۱۳

تجربه ثابت کرده که یکی از مهم‌ترین رازهای موفقیت همان ضرب‌المثل معروف “ره‌رو آن است که آهسته و پیوسته رود” است. این‌که هر روز حتما کاری کوچک در راستای رسیدن به موفقیت بزرگ و پایدار انجام دهی تا بدین شکل، کم‌کم به هدف مورد نظرت نزدیک شوی. این کار یعنی عادت کردن به انجام کارهای درست و انجام درست کارها؛