بایگانی ماهانه: بهمن ۱۳۹۲

15 پست

تک‌واژه‌ی کلیدی کسب و کار شما

هفته‌ی پیش در اخبار داشتیم که گوگل یک شرکت سازنده‌ی ترموستات‌های هوشمند به نام “نست” را خرید. در پی این خبر تحلیل‌های متفاوتی در مورد رویکردهای آینده‌ی گوگل و علت ورود این شرکت به بازار جدیدی که ظاهرا به کسب و کار اصلی آن ربطی ندارد، ارائه شد. اما این تحلیل منتشر شده روی سایت اکونومیست، برای من بسیار جذاب و الهام‌بخش بود. این تحلیل یک نکته‌ی بسیار کلیدی دارد:

سال‌ها پیش شرکت جنرال الکتریک، واژه‌ی کلیدی به‌نام “الکتریسیته” را به‌عنوان واژه‌ی کلیدی کسب و کارش برگزید و با آن به هر حوزه‌ای که ربطی به الکتریسیته داشت وارد شد. جی‌ای هم‌چنان به موفقیتی کم‌نظیرش ادامه می‌دهد. گوگل هم همین کار را دارد با واژه‌ی کلیدی “داده” انجام می‌دهد! (ترموستات هوشمند، داده‌های زیادی از منزل شما جمع می‌کند و … بقیه‌اش را خودتان حدس بزنید!) می‌شود مثال‌هایی را هم به بحث نویسنده افزود: مثلا فیس‌بوک را با “ارتباط”، توییتر را با “لحظه”، لینکدین را با “حرفه”، استارباکس را با “کافه” و … توصیف کرد. ماجرا وقتی جالب‌تر می‌شود که به سراغ شرکت‌های مشکل‌دار دنیای امروز برویم: به‌نظرتان واژه‌ی کلیدی “یاهو” چیست؟ (این سؤال را به‌گمانم خانم مریسا میر هم نمی‌تواند پاسخ بدهد!)

ایده‌ی نویسنده‌ی این مقاله، ایده‌ی بسیار جالبی است و من را به یاد بحث “تخصص” انداخت. خیلی لازم نیست ماجرا پیچیده کنیم: شما چه کسب و کاری داشته باشید و چه بخواهید خودتان به‌عنوان یک فرد مستقل در دنیای کسب و کار موفق شوید، چاره‌ای ندارید جز این‌که روی یک حوزه‌ی مشخص “تمرکز” کنید. این نقطه‌ی تمرکز، همان “تخصص” شما است که چون یک نخ تسبیح، مهره‌های عمر و دانش و تجربه‌تان را به هم پیوند می‌دهد و به شما کمک می‌کند تا در مسیر زندگی و چرخه‌ی عمر کسب و کار / مسیر شغلی‌تان به اهداف‌تان آن‌گونه که باید و دوست دارید دست پیدا کنید.

بحث “تخصص” بیش‌تر برای آدم‌ها مطرح می‌شود تا سازمان‌ها؛ اما فرقی ندارد: همان‌طور که قبلا گفتیم، شما همیشه باید برای موفقیت شایستگی‌های متمایزی داشته باشید. گفتیم که باید این شایستگی‌ها را کشف کرد و توسعه داد. این سؤال قطعا در ادامه‌ی این جمله پیش می‌آید که از کجا باید شروع کنیم؟ پاسخ، همین بحثی است که در این پست در مورد آن صحبت کردیم: شما باید شایستگی‌های‌ کسب و کار و خودتان را در حول و حوش “تخصص”تان کشف کنید! (به بحث کشف “تخصص” بعدها در گزاره‌ها مفصل خواهیم پرداخت.)

به‌نظرم چالشی بسیار جذاب است که خودمان را در دنیای بی‌رحم کسب و کار حرفه‌ای تنها با یک واژه‌ی کلیدی ـ که همان تخصص ماست ـ تعریف کنیم. واژه‌ی کلیدی من “مسئله” است (یعنی تخصص من حل مسئله است!). شما کسب و کارتان را در چه واژه‌ای خلاصه می‌کنید؟ 🙂

دوست داشتم!
۸

کتاب‌های الکترونیک گزاره‌ها (۵): MBA به‌زبان خودمانی!

این روزها MBA یکی از پرطرفدارترین و داغ‌ترین رشته‌های مقطع کارشناسی ارشد در ایران است. جذابیت‌های ذاتی این رشته درکنار وضعیت نسبتا مناسب و رو به رشد بازار کار این رشته در کشور موجب علاقه‌ی بسیار زیاد نسل جوان و تازه فارغ‌التحصیل کشور به این رشته شده است. بسیاری از فارغ‌التحصیلان مقطع کارشناسی در کشور (به‌ویژه در رشته‌های مهندسی و علوم پایه) MBA را کلید ورود به بازار کار، ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر و موفقیت در این زمینه می‌دانند. از سوی دیگر بسیاری از مدیران کشور ـ که اغلب مهندسانی برجسته هستند ـ هم راه‌حل مشکلات خود را در اداره‌ی سازمان تحت مدیریت‌شان را در MBA می‌جویند. این روزها به غیر از دوره‌های MBA دانشگاهی و آکادمیک، حجم انبوه تبلیغات دوره‌های آزاد MBA نیز به‌شدت جلب توجه می‌کند. در میان این همه علاقه و هیاهو چیزی که چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرد، ماهیت وجودی رشته‌ی MBA و البته این نکته‌ی کلیدی است که MBA راه‌حل مشکلات زندگی شغلی و شخصی ما نیست و قبل از انتخاب تحصیل در این رشته، باید به نکات متعددی توجه کرد. ضمنا در عمل بسیاری از دانشجویان MBA، در تحصیل در این رشته هدف‌گذاری مناسبی ندارند و در نتیجه، در پایان دوران تحصیل‌شان به دستاوردهای چندان زیادی در این زمینه نمی‌رسند.

بر این اساس در کتاب الکترونیکی جدید گزاره‌ها با عنوان “MBA به‌زبان خودمانی” تلاش کرده‌ام تا به همه‌ی مباحث و موضوعاتی که برای انتخاب تحصیل در دوره‌ی MBA و سپس تحصیل در این رشته نیاز دارید، به‌زبانی ساده و مختصر و مفید بپردازم. در این نوشته‌ها تلاش کرده‌ام نگاهی جامع‌نگرانه‌ و کاربردی به موضوع تحصیل در MBA داشته باشم، به تحلیل و تصحیح پیش‌نیازها و پیش‌فرض‌های درست و نادرستی که در ذهن افراد در این زمینه وجود دارد (و در ایمیل‌ها و مشاوره‌های حضوری و تلفنی بارها با‌ آن‌ها مواجه شدم) بپردازم و البته راه‌حل‌های پیشنهادی‌ام برای حل مشکلات معمول در تصمیم‌گیری در زمینه‌ی ادامه تحصیل در مورد MBA را نیز ارائه کنم.

این کتاب به‌عنوان عیدی گزاره‌ها به‌مناسبت ۱۷ ربیع‌الاول سالروز میلاد رسول گرامی اسلام (ص) و امام جعفر صادق (ع) در اختیار شماست! “MBA به‌زبان خودمانی” را می‌توانید از این‌جا به‌صورت مستقیم دانلود کنید.

عیدتان هم مبارک!

دوست داشتم!
۲۶

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۱۱۳): دربی تهران و فراموشی این‌که “تنها بی‌پروایان پایدارند!”

در ابتدا لازم است پیشاپیش ولادت پربرکت پیام‌بر نور و رحمت حضرت محمد (ص) و امام جعفر صادق (ع) را تبریک عرض کنم و این نوید را بدهم که فردا یکشنبه، منتظر عیدی گزاره‌ها به این مناسبت باشید!

اما بعد: امروز همانند تمامی روزهای بعد از دربی تهران در یکی دو سال اخیر، بحث روز فوتبال‌دوستان بازی بسیار ضعیف دو تیم در این بازی سابقا حساس بود. بازی که تنها در آن، صحنه‌های خشونت به‌سبک فیلم‌های گلادیاتوری را می‌شد و دید و خبری از فوتبال نبود! این بازی از نظر فنی کم‌ارزش‌تر از آن بود که درباره‌اش حرف بزنیم و بنویسیم؛ اما حیفم آمد این چند جمله را به‌عنوان یک هوادار قدیمی (البته به‌نسبت سنم!) استقلال ننویسم:

۱- تیم‌های ورزشی هم همانند سایر کسب و کارها، دارای “مشتری (= هوداران)” و “برند” هستند. هویت برند دو تیم استقلال و پرسپولیس در طول چند ده سال براساس دو عامل شکل گرفته است: قهرمانی‌های آن‌ها و تعارض‌شان با تیم رقیب. هر دو عامل در شکل‌گیری برند این دو تیم و هویت هواداران بسیار محبوب مهم‌اند. شاید بد نباشد، مدیران محترم هر دو تیم ـ که اخیرا از حضور کم تماشاگران در ورزشگاه گلایه‌مند بوده‌اند ـ به این سؤال هم فکر کنند که چه بلایی بر سر هویت برند تیم خود آورده‌اند؟ پاسخ را در مصاحبه‌های بعد بازی تماشاگران می‌توانید به‌خوبی پیدا می‌کنید.

۲- رقابت میان استقلال و پرسپولیس، رقابت دو “تیم” است نه “افراد”! حال بنگرید به بازی‌های سال‌های اخیر که در آن‌ها همیشه تقابل مدیران عامل و مربیان و بازی‌کنان این دو تیم مهم بوده است! فقط نگاهی بیاندازید به “بازی” کل‌کل‌های بازوهای رسانه‌ای دو باشگاه در طول هفته‌ی پیش و “فیلم‌بازی” حضور مدیران عامل دو تیم در تمرین تیم رقیب در روز قبل از بازی.

۳- نکته‌ی جالب بازی‌های اخیر دربی این است که مربی محترم استقلال تنها به فکر حفظ برند شخصی خودش (یک مربی همیشه برنده‌ی جام و البته نبازنده در دربی!) است و از آن طرف، مربی پرسپولیس (چه پارسال که یحیی بود و چه امسال که علی دایی است) تنها به فکر “بردن به هر قیمتی” برای اثبات این‌که مربی بزرگی است. نتیجه؟ بازی سرد و بی‌روح و فراموش شدنی …

اما همه‌ی این‌ها را گفتم تا به یک نکته‌ی کلیدی برسم: اصل ماجرا، در این‌جاست که همه‌ی این حضرات مدیر و مربی و بازیکن، جاودانگی شخص خودشان را با سرک کشیدن در تابلوی درخشان این دو تیم بزرگ می‌طلبند. حالا انگار مهم هم تنها نتیجه است و نه مسیری که با تیم آن را طی می‌کنند! انگار بهشت جاودانگی را به بهای بردن جام ـ و اگر شد بردن زورکی تیم خریف! ـ می‌دهند و بس، و کیفیت فوتبال تیم‌ها و احساس غروری که منِ تماشاگر از بازی تیم‌ام باید به‌دست بیاورم، ذره‌ای ارزش ندارد! این همان “تجربه‌ی مشتری” از تعامل با “برند” محبوب خود است. برند بسیار ارزشمندی که به رایگان به‌دست اعضای فعلی این دو تیم رسیده و انگار اصلا تاریخ و هویت این دو باشگاه برای آن‌ها مهم نیست! وقتی در مباحث برندینگ، از بحث “تجربه‌ی مشتری” سخن می‌گوییم، آیا باشگاه‌های ورزشی بزرگ ما نباید به فکر حفظ برندهای دوست‌داشتنی و محبوب‌شان باشند؟

شاید بد نباشد حداقل استقلالی‌ها، تیم ۱۶ سال پیش استقلال را به‌یاد بیاورند. تیمی که بدون هیچ ستاره‌ی شاخصی جز مربی محبوب‌اش ـ ناصر خان حجازی ـ تمام غول‌های آسیا را با قدرت اراده و البته شجاعت کشت؛ اما در فینال آسیا در تهران باخت! برای من هنوز با فاصله‌ی بسیار آن تیم محبوب‌ترین تیم تاریخ استقلال است. حجازی برای استقلال جام‌های زیادی نبرد و البته، هیچ‌گاه هم در دربی برنده نشد؛ اما اسطوره‌ی فراموش‌نشدنی تیم ما بود، هست و خواهد بود. اما چرا؟

جدا از شخصیت واقعا کاریزماتیک زنده‌یاد حجازی، مقایسه‌ی آن سال درخشان استقلال “ناصر حجازی” با استقلال امروزی، مرا به یاد عنوان کتاب معروف اندرو گروو (مدیرعامل سابق اینتل) می‌اندازد (که در عنوان این پست به آن اشاره کردم.) این مقایسه و علت جاودانگی تیم حجازی در برابر این استقلال نادوست‌داشتنی (!) را با کمک “گزاره‌”ی آقای گروو می‌توان در یک جمله خلاصه کرد. تک‌جمله‌ای که معتقدم (و تجربه کردم) اساس موفقیت‌های درخشان هر فرد و کسب و کاری در طول دوران حیات خود است: آینده‌ از آن کسانی است که شجاعت قرار دادن خود در معرض باخت و البته باختن را دارند!

(منبع کاریکاتور: ایسنا)

دوست داشتم!
۴

لینک‌های هفته (۱۷۳)

پیش از شروع: 

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. برای مطالعه‌ی منتخبی از به‌ترین و مهم‌ترین اخبار و مقالات انگلیسی که مطالعه می‌کنم، از این‌جا مجله‌ی گزاره‌ها در فلیپورد را مطالعه کنید و اگر دوست داشتید مشترک آن شوید!
  4. در صورت علاقه می‌توانید مجله‌ی فلیپ‌بوردی “طراحی و توسعه‌ی کسب و کار” و “متخصص حرفه‌ای” را نیز مشترک شوید و لینک‌های منتخب هفته‌ی من از اخبار و مقالات دنیای وب فارسی را در طول هفته و زودتر از جمعه، در فلیپ‌بوردتان مطالعه کنید! :)
  5. وبلاگ‌ها و سایت‌های‌ خودتان یا مورد علاقه‌تان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنی‌های من (و البته خود شما!) کامل‌تر شود. :)
  6. من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی و کار حرفه‌ای:

فرهنگ فراموش شد‌ه‌ی پیکان (امیر مهرانی؛ The Coach) (عاااااااااالی! به‌ترین مطلب هفته!)

کم اظهاری (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت)

گام‌هایی برای رسیدن به استقلال مالی، گام دوم ردیابی انرژی زندگی (محمدجواد محبی؛ یک ریال)

چگونه از کابوس کارهای نیمه‌تمام رها شویم؟

چطور انگیزه خود را بالا نگه داریم؟

چگونه خوش‌بینی خود را افزایش دهیم؟

مدیریت کسب و کار:

ترویج خوش‌قولی در تلویزیون! (افشین دبیری؛ در نقد مدیریت منابع انسانی)

شباهت باغبانی با اداره یک کسب‌و کار (استاد پرویز درگی)

انتقادهای مشاور(مربی) را به گوش جان بشنویم (محمد سالاری)

سازمان فرعونی! (مسعود بینش؛ چیز دیگر)

عشق باعث می‌شود کارکنان عملکرد بهتری داشته باشند

کسب و کار و اقتصاد فاوا:

آیا گوگل آینده خود را در گوگل پلاس می‌بیند؟ | یک پزشک (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

علم و فناوری:

اتفاق عجیبی که هنگام دعا خواندن در مغز انسانها می‌افتد

عمر طولانی می‌خواهید؟ مصرف انرژی خود را کاهش دهید

یاهو https را برای ایمیل فعال کرد

رسانه‌های اجتماعی:

استفاده از اپلیکیشن‌های پیام‌رسان و اجتماعی ۲۰۳ درصد در سال ۲۰۱۳ رشد داشت | رسانه‌های اجتماعی

فاوای ایرانی:

اقتصاد آنلاین – ایرانی‌ها در گوگل چه جستجو کردند؟

مشاهده آمار تمام وب‌سایت تجاری ایران در سایت اینماد (وبنا)

تفاهمات جدید در کمیته فیل.تر.ینگ

پلیس فتا ۸۰ درصد جرایم را کشف می‌کند و پلیس فتا وارد حریم خصوصی نمی‌شود

اقتصاد:

مسیر سخت تک‌نرخی شدن ارز | سایت طلا (به‌روایت دکتر نیلی)

اقتصاد آنلاین – پیشنهاد صالحی‌اصفهانی به دولت روحانی

اقتصاد آنلاین – نگاهی به مشاغل پردرآمد در ایران +جدول

حقوق تا ۱ میلیون تومان از مالیات معاف می‌شود

وضعیت نقدینگی موسسات اعتباری و نقش آنها در نقدینگی کل

آمار و اطلاعات:

کسب و کار و اقتصاد:

اقتصاد آنلاین – باارزش‌ترین برندهای دنیا در سال ۲۰۱۳

رشد منفی ۱.۵ درصد اقتصاد ایران در سال ۲۰۱۳

بانک جهانی پیش‌بینی نسبت به رشد اقتصادی جهان را افزایش داد | سایت طلا

۷۰ درصد معاملات بورس آنلاین است

فاوا در ایران و جهان:

یک گزارش آماری از اپلیکیشن‌های موبایل در ایران (وبنا)

افت جهانی درآمد اپراتورها از خدمات ارزش افزوده

۵۱ درصد ایمیل‌ها در دستگاه‌های موبایلی باز می‌شوند – ایستنا

دوست داشتم!
۳

خودتان استراتژیست باشید!

قبلا در مورد استراتژی زیاد نوشته‌ام. شما هم حتما این واژه را زیاد شنیده‌اید. استراتژی به ما کمک می‌کند تا بدانیم که هستیم، قرار است به‌کجا برسیم و چگونه به آن‌جا برسیم. استراتژی در عین حال ابزار “رقابت” است. در هر کسب و کاری همیشه رقبای بالفعل و بالقوه‌ای وجود دارند که کسب و کار ما را به‌شدت تهدید می‌کنند. لازم است که از قبل طرح و نقشه‌ی مشخصی را برای رقابت با این رقبا وجود داشته باشد. استراتژی همان طرح و نقشه‌‌ی رقابت است (این‌جا کامل‌تر توضیح داده‌ام.)

اما استراتژی مثل بسیاری دیگر از حوزه‌های مدیریت، جایی است که در آن حرف زیاد است و عمل اندک. اگر از هر کسی بخواهید می‌تواند ساعت‌ها در مورد استراتژی برای شما سخن بگوید؛ اما اگر از او بخواهید برای شرکت شما راه‌حل استراتژیکی ارائه کند، معمولا جز حرف‌های کلی و غیراجرایی چیزی نمی‌تواند به شما ارائه کند. در طول دوران کارم به‌عنوان یک مشاور طراحی و اجرای استراتژی، متوجه شده‌ام که بهترین روش برای تدوین استراتژی، کمک به مدیران کسب و کارها برای تدوین استراتژی توسط خودشان است. مدیران کسب و کارها، معمولا خودشان بهترین و عمیق‌ترین دیدگاه ممکن را به کسب و کار و صنعت حل فعالیت خودشان دارند. هر مدیری به‌ترین استراتژیست کسب و کار خودش است. اما معمولا مشکل مدیران این‌جاست که چگونه می‌توان این اطلاعات گسترده و عمیق را در کنار هم گذاشت و به استراتژی مناسبی برای شرکت مورد نظر رسید.

روشی که من در عمل به‌کار گرفتم پرسیدن تعدادی سؤال استراتژیک از مدیران کسب و کارها بود. من از مدیران می‌خواهم که به این سؤال‌ها عمیقا فکر کنند. در این پست از شما هم می‌خواهم زمان مناسبی را برای فکر کردن انتخاب کنید و به سؤالات زیر عمیقا بیاندیشید:

  1. شرکت شما چرا به این دنیا پا گذاشت؟ (یا به‌عبارت دیگر چرا تأسیس شد؟)
  2. شرکت شما چه ویژگی‌هایی دارد که آن را از شرکت‌های رقیب متمایز می‌کند؟
  3. شرکت شما چه محصولات و خدماتی ارائه می‌کند؟ چه محصولات و خدماتی می‌توانند به‌عنوان مکمل خدمات کنونی یا حتی به‌عنوان خدمات مستقل و جدید به مشتریان ارائه شوند؟
  4. شرکت شما اکنون در چه حوزه‌هایی از بازار فعال است؟ (به‌عنوان مثال: جوانان یا ) فکر می‌کنید شرکت لازم است در چه حوزه‌های جدیدی ورود پیدا کند؟ در چه حوزه‌هایی از بازار باید حجم فعالیت‌ها کاهش یابند؟
  5. موقعیت ایده‌آل شرکت شما در ۳ تا ۵ سال آینده (مثلا در زمینه‌ی تعداد و حجم ریالی فروش یا درآمد پروژه‌ها، حوزه‌های کسب و کار و تعداد مشتریان و درآمد هر حوزه) با در نظر گرفتن شرایط موجود کجا است؟ اگر بخواهیم رؤیایی و بدون در نظر گرفتن شرایط موجود فکر کنیم پاسخ این سؤال چه تغییری می‌کند؟
  6. به‌عنوان مدیر ارشد شرکت، چه نقاط مثبتی و مزیت‌هایی را در شرکت خود مشاهده می‌کنید؟ چه چیزهایی نباید تغییر کنند؟ (به‌عنوان مثال حسن شهرت در میان مشتریان در کمیت و کیفیت محصولات و خدمات)
  7. به‌عنوان مدیر ارشد شرکت، چه مشکلاتی را در این شرکت می‌بینید؟ از چه چیزهایی ناراضی هستید که باید تغییر کنند؟ (به‌عنوان مثال ضعف مهارتی نیروی انسانی)
  8. با توجه به تجارب و دیدگاه‌‌های کارشناسی‌تان چه فرصت‌ها و نقاط امیدوارکننده‌ای در بازارهای فعالیت‌تان وجود دارند که شرکت شما می‌تواند از آن‌ها استفاده کند؟ (به‌عنوان مثال: فعالیت در یک شهرستان جدید یا ارائه‌ی خدمتی با قیمت پایین‌تر از رقبا.)
  9. از نظر شما عمده‌ترین مشکلات صنعت فعالیت‌تان و مشکلات اقتصاد کلان کشور که بر کسب و کار شرکت شما تأثیر منفی جدی دارند یا ممکن است در آینده داشته باشند کدام‌اند؟ (به‌عنوان مثال نرخ تورم بالا یا تغییرات شدید نرخ ارز)

پاسخ این سؤالات را لازم نیست حتی به‌صورت مکتوب دربیاورید. اما دانستن پاسخ این سؤالات باعث می‌شود تا بتوانید در عمل، تصمیماتی درست‌تر، جامع‌نگر و با دید بلندمدت‌ بگیرید که موفقیت کسب و کار شما را تضمین خواهند کرد.

نباید فراموش کنید که شما به‌عنوان یک متخصص حرفه‌ای برای طراحی استراتژی فردی و شغلی‌تان هم می‌توانید از خودتان همین سؤالات را بپرسید. فقط کافی است به‌جای واژه‌ی “شرکت”، واژه‌ی “من” را در سؤالات ۹ گانه‌ی بالا جایگزین کنید.

و نکته‌ی پایانی: هنر یک مشاور طراحی و توسعه‌ی کسب و کار، پرسیدن این سؤالات از شما و تسریع و تسهیل مسیر حرکت شما برای رسیدن به پاسخ آن‌ها است. مشاور کسب و کار به شما کمک می‌کند تا ابعاد مختلف هر سؤال را به‌تر درک کنید و البته بتوانید به‌جای اختراع دوباره‌ی چرخ، از تجربیات مثبت یا منفی دیگران و موفقیت‌ها و شکست‌های آن‌ها، الگو بگیرید تا بتوانید مسیر توسعه‌ی استراتژیک ویژه‌ و اختصاصی کسب و کارتان / حرفه‌تان را به‌درستی طراحی کنید. بنابراین مشاور کسب و کار، پزشک نیست که برای شما نسخه‌‌ی موفقیت بپیچد. مشاور کسب و کار حتی جادوگر شهر اوز هم نیست که برای هر مشکل شما یک راه‌حل جادویی داشته باشد. مشاور کسب و کار همانند یک دوست هم‌فکر است که با شما مسیر حرکت را آغاز می‌کند، با شما برای دیدن افق مطلوب و فردای دوست‌داشتنی تلاش می‌کند و بعد، دست در دست‌تان می‌گذارد و شما را تا رسیدن به مقصد همراهی می‌کند. بنابراین با کمک مشاور کسب و کار، شما خودتان مسیر موفقیت‌تان را انتخاب می‌کنید، برای رسیدن به اهداف‌تان توان‌مند می‌شوید و سرانجام با تکیه بر قدرتِ حسِ خوب‌تان، مسیری لذت‌بخش را تا رسیدن به موفقیت تجربه می‌کنید.

اگر نیاز به هم‌فکری استراتژیک در مورد کسب و کار / مسیر شغلی حرفه‌‌ای‌تان داشتید، می‌توانید با من تماس بگیرید.

دوست داشتم!
۱۰

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۱۱۲): شایستگی‌های اصلی شما کدام‌اند؟

“در دنیای فوتبال کسی به تو چیزی نمی‌دهد، اگر بتوانی برتری جزئی و کوچکی هم داشته باشی، باید سعی کنی که به آن دست بیابی و از آن بهترین بهره را ببری.” (دن دیه‌گو مارادونا؛ این‌جا)

دن دیه‌گو ـ بزرگ‌ترین بازی‌کن تاریخ فوتبال از نظر من ـ در یک جمله، مهم‌ترین عامل موفقیت را در در دنیای کسب و کار و البته دنیای حرفه‌ای‌ها تعریف کرده است: “شایستگی!” (Competence) به شایستگی دو نوع نگاه می‌توان داشت: 

نگاه اول، نگاهی کلی است و در هر محیطی (رقابتی یا غیررقابتی) قابل تعریف است. از این زاویه‌ی دید، شایستگی یعنی هر چیزی که از یک  کسب و کار / من به‌عنوان یک متخصص حرفه‌ای انتظار می‌رود بتوانم انجام دهم. شایستگی در این نگاه، سطح استاندارد و حداقلی از عملکرد را در نظر می‌گیرد. معمولا در حوزه‌ی مدیریت منابع انسانی و برای تعریف شغل و ارزیابی عملکرد، شایستگی از این نظر تعریف می‌شود. در کسب و کار هم می‌توان آن را به‌همین شکل تعریف کرد: حداقلی از کارکردها / ویژگی‌هایی که از محصول / خدمت یک کسب و کار انتظار تحقق آن می‌رود.

نگاه دوم اما خاص محیط‌های رقایتی است. در این حالت، شایستگی یک قابلیت یا مهارت (عامل درونی) یا دارایی (عامل بیرونی) است که:

۱- کاملا متعلق به خود ما باشد و بتوانیم در عمل از آن در میدان رقابت بهره ببریم؛

۲- برای من نسبت به رقیب‌ام مزیت یا تمایز ایجاد کند (یعنی باعث می‌شود مشتری من را انتخاب کند نه رقیب‌م را!)

۳- به‌راحتی / به‌سرعت قابل تقلید یا به‌دست آوردن نباشد (و در نتیجه بتوان در بلندمدت روی آن حساب کرد.)

نگاه دوم به شایستگی، نگاهی استراتژیک است. از این نگاه، شایستگی ـ یا به‌عبارت به‌تر شایستگی اصلی / هسته‌‌ای (Core Competency)، کلید اصلی موفقیت در رقابت محسوب می‌شود. من با کمک شایستگی‌های‌ام می‌توانم خودم را در دید مشتری متمایز کنم و او را وادار به انتخاب خودم کنم.

توجه کنید که مفاهیم استراتژیک را می‌توان در هر دو سطح فردی و سازمانی به‌کار گرفت. بنابراین شایستگی اصلی را می‌توان به دو شکل نگاه کرد:

ـ من به‌عنوان یک متخصص حرفه‌ای، چه مهارت‌هایی دارم که من را از دیگر متخصصان حرفه‌ای متمایز می‌کند؟ مثلا فرق من به‌عنوان یک تحلیل‌گر کسب و کار با سایر تحلیل‌گران کسب و کار در چیست؟ خودم فکر می‌کنم تنوع و عمق تجربیات‌م در تحلیل کسب و کارها و البته به‌روز بودن دانش تخصصی‌ام. توجه کنید که این زاویه‌ی دید هم به‌عنوان فریلنس و در رقابت با سایر فریلنسرها معنادار است و هم در سازمان و در مقایسه‌ی میان من و همکاران‌م (در دومی، مشتری مدیر من یا سازمان محل کار من است.)

ـ کسب و کار / محصول / خدمت من چه چیزهایی دارد که رقبا ندارند؟

اما هنوز یک چیز دیگر کم است: شایستگی وقتی مزیت محسوب می‌شود و وقتی واقعا “به‌درد می‌خورد” که به یک یا چند نیاز مشتری پیوند بخورد. بنابراین حتی اگر من منحصر به‌فردترین شایستگی تاریخ بشر را هم داشته باشم؛ اما این شایستگی خریداری نداشته باشد؛ عملا نمی‌توانم از این شایستگی استفاده کنم. بنابراین به‌صورت خلاصه باید بگوییم: یکی از کلیدهای اصلی موفقیت در دنیای کسب و کار / دنیای حرفه‌ای‌ها، کشف شایستگی‌های منحصر به‌فردی هستیم که به نیازهای مشتری، پاسخی متمایز بدهند. پاسخی که مشتری تمایل داشته باشد هزینه‌ی آن را بپردازد (هزینه هم که صرفا از جنس پول نیست؛ مثلا عشق مردم را به برند اپل ببینید!)

اما برگردیم به جمله‌ی شگفت‌انگیز دن دیه‌گو؛ جادوی کلام استاد در این است که همان تعریف دو پاراگراف بالاتر من را با یک ایده‌ی بسیار ساده خلاصه کرده است: از شایستگی‌های برای برنده شدن استفاده کن!

مهارت اصلی مارادونا، دریبل زدن بود و نتیجه‌ی استفاده از آن، قهرمانی آرژانتین دوست‌داشتنی در جام جهانی ۱۹۸۶! باز هم می‌بینیم که عامل اصلی موفقیت، کشف و استفاده از مهم‌ترین شایستگی‌ها است.

حالا شما به این پرسش پاسخ بدهید که شایستگی‌های اصلی شما کدام‌اند؟ نگران هم نباشید؛ برای کشف شایستگی‌ها و تعریف درست آن‌ها به‌شکلی که مشتری خریدارشان باشد، در هر دو حوزه‌ی فردی و کسب و کار مدل‌هایی وجود دارند که به‌تدریج آن‌ها را با هم مرور خواهیم کرد. 🙂

پ.ن. از این هفته، پست‌های فوتبالی گزاره‌ها را شنبه‌ها بخوانید.

دوست داشتم!
۶

زندگی جای دیگری است یا چطور یاد گرفتم دوباره زندگی کنم!

آرامش مدام نیز گاهی کسل‌کننده است. گاهی توفان لازم است! (نیچه)

حدودا ۵ ماهی هست که با سؤالات ویران‌کننده‌ی یک دوست بزرگ‌تر و بزرگوار، در گیر و دار بازسازی و بازتعریف بنیادهای زندگی‌ام هستم. ۵ ماه بسیار سخت؛ اما مهم برای آینده و حتی امروز. این روزها که فکر می‌کنم تا حدودی به نتیجه‌گیری نهایی نزدیک شده‌ام، بد ندیدم کمی در مورد تحلیل‌های این چند ماهم بنویسم. شاید برای شما هم مفید باشد. در طول این چند ماه به‌نتایج زیر رسیده‌ام:

۱- از روزی که مشغول به کار شدم، هشت سال و اندی می‌گذرد. در طول این سال‌ها، تجربیات گوناگونی را داشته‌ام: از کارمندی و کار کارشناسی گرفته مدیریت و انجام پروژه‌های شخصی. حوزه‌های کاری من هم بسیار متنوع بوده‌اند؛ از استراتژی گرفته تا طرح جامع آی‌تی و حوزه‌های متعدد دیگر. اما واقعا من ـ به‌عنوان فردی که مدام از اهمیت داشتن تخصص صحبت می‌کنم ـ تخصصم چیست؟

به این سؤال ماه‌ها فکر کردم. واقعیت این است که اصل تخصص من “تحلیل کسب و کار” به‌معنای کاملا کلاسیک آن است. اما به‌دلیل علاقه‌ام به تجربه کردن، حوزه‌های مختلف بسیار زیاد دیگری را هم آزموده‌ام. تحلیل کسب و کار، خیلی خلاصه یعنی کشف و تعریف سیستماتیک مسائل کسب و کاری و طراحی راه‌حل برای آن‌ها. فرق‌اش با مشاوره‌ی مدیریت این است که کار تحلیلی، کار گِل است و کار مشاوره، کار دل! بنابراین در مسیر شغلی‌ام، دوباره به سمت تحلیل کسب و کار برگشتم و درگیر یکی دو پروژه‌ی بزرگ مرتبط با تخصصم شدم. 🙂

اما هنوز این وسط چیزی کم بود: علاقه‌ی من به ایجاد یک نقطه‌ی اثر واقعی از خودم و البته علاقه‌ام به استراتژی، تفکر طراحی، ساختن ابزارهای تحلیلی و البته مهارت‌آموزی! (خود ماهیت کار مشاوره‌ی مدیریت را فراموش نکنید!) بنابراین تخصصم در تحلیل کسب و کار را با این مجموعه‌ی متنوع از علائق، تجربیات و تحقیقات و مطالعات‌ام ترکیب کردم و نتیجه‌ی آن، “چارچوب طراحی و توسعه‌ی کسب و کار و مسیر شغلی حرفه‌ای” شد که از این پس در گزاره‌ها به‌تدریج آن را معرفی خواهم کرد. این چارچوب، از این پس مبنای اصلی فعالیت‌های مشاوره‌ی مستقل من خواهد بود. در این مدل با هم گذشته و امروز کسب و کارمان (و خودمان به‌عنوان یک مدیر / متخصص حرفه‌ای) را تحلیل می‌کنیم، فردا و آینده‌ی مطلوب را کشف می‌کنیم، استراتژی و مسیر رسیدن به هدف را طراحی می‌کنیم و در نهایت خودمان (و همکاران‌مان در سازمان) را با مجموعه‌ای از مهارت‌های لازم برای رسیدن به هدف‌ها مجهز خواهیم کرد.

در واقع خیلی خلاصه من به شما کمک خواهم کرد تا از سرگردانی‌تان بین گذشته و امروز و فردا رهایی پیدا کنید و جهت حرکت و ابزارها و مهارت‌های لازم برای حرکت را به‌دست آورید.

۲- در سال‌های اخیر، رسانه‌های اجتماعی نقش پررنگی را در زندگی روزمره‌ی ما بازی کرده‌اند. ما هر روز وقت بسیار زیادی را در این رسانه‌ها می‌گذرانیم. از زاویه‌ی دید حرفه‌ای (و با کنار گذاشتن علایق شخصی به ارتباط با دیگران) شاید مزیت اصلی این رسانه‌ها کمک به شبکه‌سازی با دیگران باشد؛ اما آیا به اثرات تخریب‌گر این رسانه‌ها هم فکر می‌کنیم؟ من در چند ماه اخیر متوجه شده‌ام که این رسانه‌ها چند اثر منفی روی من و زندگی‌ام گذاشته‌اند:

  • بی‌حوصلگی: رسانه‌های اجتماعی، به‌دلیل ماهیت مینیمال و سرعت بالای انتقال محتوای‌شان، ذهن مرا کاملا قطعه‌قطعه کرده‌اند و در نتیجه دیگر حوصله‌ی هیچ کار جدی و حجیم را ندارم. در واقع، “تمرکز فکری” از زندگی من رخت بربسته است! 🙁
  • زمان‌بر بودن: رسانه‌های اجتماعی به‌لحاظ ماهوی می‌طلبند که در آن‌ها حضور دائمی داشت تا نکند محتوایی را از دوست خوبی از دست بدهی! اما یک سؤال: چقدر زمان برای چه نتیجه‌ای؟ آیا لذت بردن از تعامل با دیگران (و گذاشتن نام شبکه‌سازی روی آن!) تنها خاصیت رسانه‌های اجتماعی است؟
  • جدایی از لذت‌های اصیل و تجربه‌ی واقعی زندگی: بگذارید این یکی را با کشف‌های‌م در زندگی چند هفته‌ی اخیرم توضیح بدهم. لذت گذراندن زمان با خانواده، لذت کتاب خواندن، لذت فیلم دیدن و لذت تعامل با آدم‌های دنیای واقعی ـ آن بیرون جایی که خبری از رسانه‌های اجتماعی نیست ـ لذتی است که من تازه بعد از چند سال گذاشتن زمان زیاد برای رسانه‌های اجتماعی و غفلت از لذت‌های واقعی زندگی (روی چند سال کاملا تأکید دارم!) دوباره کشف‌شان کرده‌ام و دیگر به‌سادگی از دست‌شان نخواهم داد!

حتی در همین دنیای مجازی هم “گزاره‌ها” در یکی دو سال اخیر قربانی حضور من در رسانه‌های اجتماعی شده بود. با محاسبه‌ی یک ROI (نرخ بازگشت سرمایه) ساده متوجه شدم که “گزاره‌ها” در زندگی من اثرگذارتر است. در این‌جا سرمایه‌ی مصرف شده “زمان” است و نرخ بهره، “اعتبار” کسب شده. بنابراین ترجیحم بازگشت به گزاره‌ها و انتخاب استراتژی “حضور صرف” در رسانه‌های اجتماعی شد. در واقع در زندگی جدیدم رسانه‌های اجتماعی برای من تنها رسانه‌‌هایی برای اطلاع‌رسانی در مورد فعالیت‌های‌ام و تعامل با مخاطبانم هستند و گزاره‌ها، محل اصلی زندگی مجازی خواهد بود. و البته در رویکرد جدیدم، برخلاف گذشته “گزاره‌ها” هویت اصلی برند من نیست؛ بلکه بخش مهمی از برند شخصی من ـ علی نعمتی شهاب به‌عنوان مشاور تحلیل، طراحی و توسعه‌ی کسب و کار” خواهد بود. بنابراین با من و البته “گزاره‌ها” و برنامه‌‌های جدیدش همراه باشید. 🙂

۳- هاروکی موراکامی عزیز جایی در کتاب بی‌نظیر کافکا در کرانه گفته که: “از توفان که درآمدی، دیگر همان آدمی نخواهی بود که به توفان پا نهادی. معنی توفان همین است.” آری. معنی توفان زندگی امسال من همین بود: این‌جا، جای من نیست. زندگی جای دیگری است. فقط کافی است شجاعت ورود به توفان را داشته باشی!

دوست داشتم!
۱۷

لینک‌های هفته (۱۷۲)

پیش از شروع: 

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. برای مطالعه‌ی منتخبی از به‌ترین و مهم‌ترین اخبار و مقالات انگلیسی که مطالعه می‌کنم، از این‌جا مجله‌ی گزاره‌ها در فلیپورد را مطالعه کنید و اگر دوست داشتید مشترک آن شوید!
  4. در صورت علاقه می‌توانید مجله‌ی فلیپ‌بوردی “طراحی و توسعه‌ی کسب و کار” و “متخصص حرفه‌ای” را نیز مشترک شوید و لینک‌های منتخب هفته‌ی من از اخبار و مقالات دنیای وب فارسی را در طول هفته و زودتر از جمعه، در فلیپ‌بوردتان مطالعه کنید! 🙂
  5. وبلاگ‌ها و سایت‌های‌ خودتان یا مورد علاقه‌تان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنی‌های من (و البته خود شما!) کامل‌تر شود. :)
  6. من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی و کار حرفه‌ای:

 

پایان عصر استریوتایپ در ارتباطات انسانی | روزنوشت‌های محمدرضا شعبانعلی و استریوتایپ “ما ایرانی‌ها…” (امیر مهرانی؛ The Coach) (این دو نوشته را بخوانید حتما. به‌ترین مطالب هفته!)

گام‌هایی برای رسیدن به استقلال مالی، گام اول آشتی با گذشته (محمدجواد محبی؛ یک ریال)

چرا “پس‌انداز” نمی‌کنیم؟! | سایت طلا

بازی؛ نیاز چهار فصل زندگی (تأیید می‌شود!)

ویژگی‌های آدم‌هایی که بدبخت هستند!

مدیریت کسب و کار:

تشابه رابطه کاری و خانوادگی (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت)

درس‌های تجارت از خلافکاران (استاد پرویز درگی)

برگزاری آزمون PRINCE2 Foundation در ایران (به‌همت نادر خرمی راد عزیز)

از تنازع سازنده استقبال کنیم (محمد سالاری)

۱۰ تاکتیک غیرمعمول برای تقویت خدمات به مشتری – ایستنا

شرکت‌های دانش‌بنیان از پرداخت مالیات معاف شدند

کسب و کار و اقتصاد فاوا:

براساس نتایج نظرسنجی فارستر، مایکروسافت بهترین برند ارائه‌‌کننده‌ی محصولات و سرویس‌های عرصه‌ی فناوری در ایالات متحده است – زومیت

علم و فناوری:

شب‌هایی که دیگر هیچ وقت کاملا تاریک نیستند‌- یکی از خطرهای پنهان فناوری برای سلامتی ما (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

قاب دانش – وبلاگ رسمی Google به زبان فارسی

۱۰ پیش‌بینی برای دنیای فناوری اطلاعات در سال ۲۰۱۴

همه تغییرات بدن هنگام کتاب خواندن

ایسنا – ورزشکاران از افراد کم‌تحرک خلاق‌ترند

فناوری همراه:

‫نسخه الکترونیک مجلات را در گردسوز بخوانید (عاااااااااااالی! یک آرزوی قدیمی من محقق شد!)

خداحافظی رسمی نوکیا با سیمبین

اینتل، اندروید و ویندوز را یکی می‌کند – ایستنا

طرح محرمانه مایکروسافت: خودتان اندروید یا ویندوز فون را برای نصب بر روی گوشی انتخاب کنید! (فارنت)

صنعت فاوا در ایران:

ارائه ۳۹ فونت فارسی استانداردسازی شده توسط شورای عالی اطلاع‌رسانی (تمام فونت‌های معروف و پراستفاده هستند!)

بازنگری مجوزهای صادر شده در فضای مجازی/ در صدور مجوز برای اپراتورها ورود نمی‌کنیم

وزیر ارتباطات از واگذاری مجوز ۳G در مرداد آینده به تمام اپراتورها و صدور پروانه ۴G در نیمه دوم ۹۳ خبر داد

جهانگرد دبیر شورای عالی IT شد

اقتصاد:

توصیه های کاندیدای ایرانی نوبل برای اقتصاد ایران و پروفسور پسران:توقعات مردم با امکانات ایران همخوانی ندارد/ نرخ ارز به تعادل رسید/عقبگرد هدفمندی

تراکنش‌ الکترونیکی از توسعه زیرساخت‌ جلو زده است

سیف خبر داد:آغاز گشایش ارزی از ۲ هفته آینده/نقدینگی ۵۳۰ هزار میلیارد تومان شد

ابلاغ رسمی لغو پیمان‌سازی ارزی و معافیت مالیاتی صادرکنندگان

تسهیلات ساخت و خرید مسکن ۳۵ میلیون تومان شد/۵۰ میلیون برای زوج‌هایی که از امروز ازدواج کنند و اقتصاد آنلاین – چشم‌انداز بازار مسکن در سال ۹۳

آمار و اطلاعات:

کسب و کار و اقتصاد:

رشد ۵٫۵ درصدی تجارت خارجی ایران در سال ۲۰۱۴ | سایت طلا

اقتصاد آنلاین – تاز‌ه‌ترین متوسط درآمد و هزینه ایرانیان

فاوا در ایران و جهان:

در سال ۲۰۱۴ هزینه‌های فناوری در جهان به ۲٫۲۲ تریلیون دلار می‌رسد و پیش‌‏بینی متفاوت گارتنر از بازار IT در سال ۲۰۱۴ – ایستنا

گزارش جامع بیزینس‌مانیتور از بازار تلفن همراه ایران: همراه اول ۴۳٫۸ و ایرانسل ۴۱٫۵ میلیون مشترک دارد

ایرانی‌ها پارسال ۱/۸ میلیارد دلار گوشی خریدند 

تلفن همراه منحصربفردترین سیستم در بانکداری الکترونیک

۷۰ درصد هک‌های سال گذشته، بانکی بود

دوست داشتم!
۳

در برنامه‌ریزی چه چیزهایی را باید پیش‌بینی کرد؟

برنامه، ابزاری است برای رسیدن به اهداف سازمان در آینده. با توجه به این‌که برنامه به آینده مرتبط است و آینده امری است مجهول، باید برای نوشتن برنامه، آینده را پیش‌بینی نمود. اما شما در جایگاه یک مدیر برای برنامه‌ریزی کسب و کارتان، باید به چه موضوعاتی توجه کنید؟ به‌عبارت به‌تر، ابعاد پیش‌بینی آینده برای نوشتن یک برنامه‌ی جامع چه چیزهایی هستند؟ تجربه‌ی من از سال‌ها همکاری با مدیران در سطوح مختلف سازمانی و با سطوح تجربیات متفاوت نشان می‌دهد که معمولا مدیران در برنامه‌ریزی تنها به یک یا دو عامل مهم توجه می‌کنند. این در حالی است که در بسیاری از مواقع، دلیل شکست برنامه‌ها در اجرا، همین عدم توجه به سایر عوامل تأثیرگذار در تحقق یک برنامه است.

پیشنهاد من به شما این است که برای نوشتن یک برنامه‌ی مؤثر حتما به شش سؤال زیر فکر کنید:

  1. چه کاری قرار است انجام شود؟ فعالیت‌های لازم برای تحقق هدف کدام‌اند؟ چه فعالیت‌هایی برای اجرای هدف پیش‌بینی می‌شوند؟
  2. هر یک از این کارها به چه روشی باید انجام شوند؟‌ روش انجام هر یک از این فعالیت‌ها باید چگونه باشد؟ (پیش‌بینی روش‌های انجام کار)
  3. هر کاری باید در چه زمانی انجام شود؟ هر یک از فعالیت‌ها چه زمانی را به خود اختصاص می‌دهند؟ (پیش‌بینی زمانی برنامه)
  4. هر کار در چه جایی انجام شود؟ فعالیت‌های برنامه در چه محل و مکانی عملی می‌شوند؟ (پیش‌بینی موقعیت مکانی برنامه)
  5. این کارها با چه سازمان‌دهی اجرایی می‌شوند؟‍ فعالیت‌های برنامه به کمک چه تشکیلاتی عملی خواهند بود؟ (پیش‌بینی سازمان و تشکیلات مورد نیاز)
  6. هر کار نیازمند چه منابعی است؟ تحقق هدف، نیازمند چه منابعی اعم از انسانی، مالی، ابزارو تجهیزات و … است؟ (پیش‌بینی منابع مورد نیاز)

لازم نیست در برنامه‌تان حتما به‌شکل دقیق هر یک از موارد شش گانه‌ی فوق را پیش‌بینی کنید. نکته‌ی مهم و کلیدی این است که نباید در برنامه‌ریزی از سایر ابعاد تأثیرگذار غافل شوید. از جمله این‌که در برنامه‌ریزی سالانه برای توسعه‌ی کسب و کارتان، باید علاوه بر توجه به استراتژی‌ها و اقدامات لازم برای تحقق این هدف، لازم است میزان منابع مورد نیاز و در دسترس بودن آن‌ها را نیز بررسی کنید (مثلا آیا من با بودجه‌‌ی ۵ میلیون تومانی تبلیغات برای یک سال، می‌توانم در تلویزیون تبلیغ کنم؟)

فکر کردن به این سؤالات در زمان برنامه‌ریزی، می‌تواند باعث شود تا برنامه‌ی شما واقعی‌تر تهیه شده و در نتیجه در عمل موفق‌تر باشد. 🙂

دوست داشتم!
۷

چرا مدل کسب و کارم را باید مستند کنم و چگونه؟

پیش از این برای‌تان گفته‌ام که “مدل کسب و کار” یک ابزار مناسب برای سازمانی است که می‌خواهد به صورت مؤثر و هدفمند تغییر و رشد کند. مدل کسب و کار در عین حال یکی از ابزارهای اصلی در طراحی و تحلیل یک کسب و کار است؛ یعنی می‌تواند هم برای طراحی یک کسب و کار جدید و هم برای تحلیل یک کسب و کار موجود به‌کار رود. مدل‌های کسب و کار معمولا ذهنی هستند. یعنی اگر از هر صاحب کسب و کاری بپرسیک، خیلی سریع و در چند جمله برای ما مدل کسب و کارشان را شرح می‌دهند. این، البته اصلا بد نیست و شاید برای بسیاری از کسب و کارهای موفق (مخصوصا کسب و کارهای خرد) نیازی هم به داشتن یک مدل کسب و کار مفصل نباشد.

اما من می‌خواهم به شما پیشنهاد کنم که تلاش کنید مدل کسب و کارتان را تا حد امکان مستند کنید. داشتن یک مدل کسب و کار مستند می‌تواند به‌دلایل زیر برای کسب و کار شما مفید باشد:

  1. برای درک بهتر ساز و کارهای کسب و کار موجود: مدل‌ها می‌توانند با فراهم کردن یک تصور واضح از نقش‌ها و وظایف افراد در کل سازمان، برای آموزش آن‌ها به‌کار گرفته شوند. این مدل‌ها ممکن است در سازمان‌هاس وظیفه‌گرا و هم در سازمان‌های فرایندگرا استفاده شوند.
  2. مدل‌ها می‌توانند به‌عنوان پایه‌ای برای بهبود عملیات و ساختار کسب و کار جاری به‌کار گرفته شوند: مدل‌ها تغییرات لازم در کسب و کار جاری برای پیاده‌سازی مدل کسب و کار اصلاح شده را شناسایی می‌‌کنند.
  3. نمایش به‌تر نوآوری‌های کسب و کار: مدل‌ها می‌توانند برای نشان دادن ساختار یک کسب و کار جدید و نوآورانه به‌کار روند.
  4. تجربه‌ی مفاهیم کسب و کار جدید و یا کپی یا مطالعه کردن مفاهیم به‌کار گرفته شده توسط شرکت‌های رقیب: برای مثال سنجش و اعمال نتایج مثبت مقایسه‌ها روی سطوح مدل‌سازی می‌تواند با استفاده از مدل‌های کسب و کار صورت پذیرد. مدل ایجاد شده می‌تواند به‌عنوان یک پیش‌نویس برای توسعه‌ی احتمالی کسب و کار در نظر گرفته شود. مدل ایجاد شده مکن است ایده‌ی جدیدی باشد یا ممکن است مزایای یک فناوری جدید مثل اینترنت را در بر داشته باشد.
  5. شناسایی فرصت‌های برون‌سپاری: عناصری از کسب و کار که جزیی از هسته‌ی کار شما به حساب نمی‌آیند و در اختیار تأمین‌کنندگان خارج از سیستم می‌توانند قرار بگیرند، توسط مدل‌ها شناسایی می‌شوند. مدل‌ها توسط تأمین‌کنندگان به‌عنوان مشخص‌های نیازها و خواسته‌ها تلقی می‌شوند.

نوشتن و مستندسازی البته در حالت کلی هم دو فایده‌ی جدی دارند:

۱- باعث می‌شود تفکرات شما از ذهن‌تان بیرون بیایند و در نتیجه، بتوانید به‌تر آن‌ها را تحلیل کنید و مهم‌تر این‌که فراموش‌شان نکنید!

۲- مبنایی برای گفتگو با ذی‌نفعان مختلف یک کسب و کار فراهم می‌آورند.

اما شاید این سؤال پیش بیاید که من چگونه می‌توانم مدل کسب و کار خودم را مستند کنم. برای این کار روش‌های گوناگونی وجود دارد؛ اما به‌ترین روش در این زمینه کمک گرفتن از ابزار “بوم مدل کسب و کار” که برگرفته از کتاب عالی “خلق مدل کسب و کار” است. بوم مدل کسب و کار را در شکل زیر مشاهده می‌کنید:

براساس چارچوب “بوم مدل کسب و کار” ـ که اوستروالدر و پیگنیور در کتاب خلق مدل کسب و کار معرفی کرده‌اند ـ هر مدل کسب و کار کامل و عالی شامل ۹ بخش زیر است:

  1. ارزش‌های مشتری: محصول یا خدمت این کسب و کار، قرار است به چه مشکل یا نیازی از مشتری پاسخ بدهد؟ مشتری چرا باید این محصول یا خدمت را بخرد؟
  2. تعیین بازار هدف: مشتریان این کسب و کار دقیقا چه کسانی هستند؟ برای این‌که به این سؤال جواب دقیقی داده شود، می‌توان مشتریان را براساس سن، جنسیت، محل زندگی، نوع خرید (دائمی یا گذری)، میزان درآمد و چیزهایی شبیه این‌ها مشتریان طبقه‌بندی کرد.
  3. تدوین طرح بازاریابی و فروش: در این‌جا باید مشخص شود که از چه روش‌های بازاریابی و تبلیغاتی استفاده می‌کنید و هم‌چنین چطور کالا یا خدمت‌ به‌دست مشتری می‌رسد.
  4. تدوین طرح ارتباط با مشتری: چگونه ارتباطی که در بخش قبلی با مشتری ساخته شده است حفظ و تقویت می‌شود و توسعه می‌یابد؟ مثلا می‌توان برای مشتریان‌ اصلی و کلیدی تخفیف یا جوایزی در نظر گرفت و با برخورد خوب آن‌ها را به خرید مجدد وادار کرد.
  5. تدوین مدل کسب درآمد: در این‌جا تمامی منابع درآمدی احتمالی کسب و کار فهرست می‌شوند (فروش محصول اصلی، محصولات جانبی، خدمات پس از فروش، به‌روزرسانی و ارتقای محصول و …) و البته مشخص می‌شود مشتریان چگونه برای محصول / خدمت این کسب و کار، پول پرداخت خواهند کرد؟ (هر بار خرید، به‌صورت هفتگی یا ماهانه، اشتراک یا …)
  6. منابع کلیدی: برای تولید و توزیع و فروش محصول به چه منابعی (اعم از: مالی، مواد اولیه، تجهیزات، ماشین‌آلات و …) نیاز است؟
  7. فعالیت‌های کلیدی: برای تولید و توزیع و فروش محصول دقیقا باید چه کارهایی انجام شوند؟ (مثلا: طراحی محصول، بسته‌بندی و توزیع بین خرده‌فروش‌ها)
  8. شرکای کلیدی: برای کسب درآمد به‌کمک چه کسانی نیاز است؟ (مثلا: طراح محصول، بازاریاب و ویزتور، فروشنده و …)
  9. ساختار هزینه‌‌ها: هر یک از بخش‌های تولید و توزیع و فروش محصول شامل چه هزینه‌هایی هستند؟

این نگاه به کسب و کار، نگاهی جدید و جامع‌نگرانه است. به‌کمک این مدل می‌توانیم ابعاد مختلف کسب و کارمان و ارتباطات آن‌ها را با یکدیگر کشف کنیم. به‌کمک این مدل می‌توانیم ریشه‌های اصلی مشکلات سازمانی‌مان را تشخیص بدهیم. به‌کمک این مدل می‌توانیم کسب و کارمان و ارتباطات آن با دنیای واقعی را به‌تر تحلیل کنیم. 

دوست دارید مدل کسب و کار خودتان را تهیه کنید؟ همین حالا دست به کار شوید. تمپلیت مدل کسب و کار را از این‌جا دانلود کنید و تلاش کنید مدل کسب و کارتان را طراحی کنید. اگر نیازی به‌کمک یا راه‌نمایی داشتید هم با من تماس بگیرید. 🙂

دوست داشتم!
۱۰