ما انسانها آنقدر که به نشدنیهای زندگی فکر میکنیم به شدنیهایاش نمیاندیشیم! و این است دلیل ناامیدی انسان …
ما انسانها آنقدر که به نشدنیهای زندگی فکر میکنیم به شدنیهایاش نمیاندیشیم! و این است دلیل ناامیدی انسان … دوست داشتم!۰
ما انسانها آنقدر که به نشدنیهای زندگی فکر میکنیم به شدنیهایاش نمیاندیشیم! و این است دلیل ناامیدی انسان …
ما انسانها آنقدر که به نشدنیهای زندگی فکر میکنیم به شدنیهایاش نمیاندیشیم! و این است دلیل ناامیدی انسان … دوست داشتم!۰
یک سال پیش رابطه گوگل و اپل بسیار گل و بلبل بود: اریک اشمیت مدیرعامل گوگل عضو هیأت مدیره اپل بود، هر کدام داشتند در حوزه تخصصی خودشان کار میکردند و در کنار هم علیه دشمن مشترکشان ـ مایکروسافت ـ میجنگیدند. اما این خوشی دیری نپایید: وقتی استیو جابز ورود نرمافزار جستجوی صوتی گوگل را به فروشگاه اپل رد کرد، دعوا شروع شد! دو شرکت شروع به رقابت در بسیاری از حوزهها با یکدیگر کردند. نتیجه این رقابت این شد که اشمیت دیگر عضو هیأت مدیره اپل نیست و جابز هم گفته شعار تبلیغاتی گوگل “چون شیطان نباش” بیمعنا است. هر چند این اواخر جابز و اشمیت با هم قهوهای صرف کردند تا در مورد موضوعات محل اختلاف صحبت کنند، اما اینکه آیا این مذاکره به حل این اختلافات کمکی کرد یا خیر معلوم نیست. چیزی که میدانیم این است که جنگ گوگل و اپل تازه آغاز شده است. این مقاله نگاهی دارد به حوزههایی که گوگل و اپل در آنها با هم خواهند جنگید:
۱٫ اندرویید در برابر آیفون: هر چند آیفون در دنیای گوشیهای هوشمند رتبه اول را دارد، اندرویید گوگل فشارهایی را بر اپل وارد کرده است. این سیستمعامل خوب طراحی شده و شامل ویژگیهایی چون کنترلهای لمسی است و بر روی گوشیهای فروخته شده توسط شرکتهای سازنده مختلفی در دسترس است. سهم بازاراندرویید به شدت در حال رشد است. با نگاهی به آینده میتوان گفت آتش نبرد میان آیفون و اندرویید ممکن است شدت یابد. بسته به کیفیت آینده گوشیهای مبتنی بر اندرویید و آیفون، کاربران ممکن است در هنگام خرید در انتخاب بین این دو سیستم عامل دچار مشکل شوند.
۲٫ سیستم عامل کروم در برابر سیستم عامل مک X: گوگل آماده عرضه سیستم عامل کروم برای رقابت با ویندوز ومک X میشود. در واقع گوگل در نظر دارد سیستم عامل خود را برای نتبوکها (Netbook) پیشنهاد دهد. این طرح ممکن است علیه مایکروسافت به نظر برسد، اما این واقعیت را هم در نظر داشته باشید که اپل در کنار فروش مک X هماکنون آیپد را هم عرضه میکند (و هدفاش ارتقای آیپد بهعنوان یک جایگزین برای دستگاههای فوقالعاده راحت برای حمل و نقل مثل نتبوکها است.) فعلا اپل گفته است که نگران سیستم عامل کروم نیست و ادعا کرده است که کروم آنقدر که بعضیها میگویند خطر بزرگی نیست! اما این دیدگاه ممکن است دست کم گرفتن کروم باشد. اگر کروم موفق شود، اپل باید مواظب خودش باشد!
۳٫ تبلت گوگل در برابر آیپد: شایعات در مورد اینکه گوگل در نظر دارد تبلت خود را برای رقابت با آیپد اپل به بازار عرضه کند در حال اوج گرفتن هستند. هر چند تاکنون گوگل کار کردن روی چنین دستگاهی را تأیید نکرده است؛ اما با این حال وجود چنین پروژهای در گوگل تقریبا قطعی است. گوگل متوجه شده که بازار تبلتها چقدر ارزشمند است : چه از نظر چشمانداز فروش و چه از نظر چشمانداز تبلیغات. همچنین گوگل میداند که نرمافزار لازم را برای تبلت دارد (چه اندرویید باشد و چه سیستم عامل کروم) و در نتیجه میتواند جای آیپد را در بازار پر کند. اگر تبلت گوگل عرضه شود تماشای نبرد میان آن و آیپد بسیار لذتبخش خواهد بود. آیا تبلت گوگل چشمها را خیره خواهد کرد؟ یا غلبه بر آیپد هدفی دور از دسترس گوگل است؟ باید منتظر بمانیم.
۴٫ تبلیغات گوگل در برابر iAds اپل: گوگل هر کاری را بلد نباشد، کسب درآمد بسیار از تبلیغات را خوب بلد است! روشن است که اپل هم این را میداند. با این حال اخیرا اپل اعلام کرد پلتفرم iAds را بهعنوان یک پلتفرم جدید تبلیغات روی آیفون عرضه خواهد کرد. طبق گفته جابز این پلتفرم به تبلیغاتدهندگان فرصت استفاده بیشتر از تبلیغات روی گوشیهای تلفن همراه و در نتیجه افزایش درآمد احتمالی ناشی از آن را میدهد. iAds شلیک مستقیم اپل به سینه گوگل است! اگر اپل با iAds موفق شود، بخش عمدهای از سهم بازار گوگل را به دست خواهد آورد و در نتیجه جنگ بسیار جذابی شروع خواهد شد.
۵٫ اریک اشمیت در برابر استیو جابز: یکی از بهترین افسانههای امروزی صنعت آیتی در مورد روابط جابز و اشمیت است. وقتی اشمیت عضو هیأت مدیره اپل بود، دومدیرعامل بسیار با هم صمیمی بودند. با آغاز تقابل منافع گوگل و اپل با هم، آن رابطه صمیمی به سرعت به سردی گرایید. اخیرا دو مدیرعامل با هم قهوهای را صرف کردند تا در مورد اختلافات با یکدیگر مذاکره کنند، اما به نظر میرسد این گفتگو به نتیجه خاصی نیانجامیده است. با افزایش حوزههای رقابت میان دو شرکت، جابز احتمالا اشمیت را بیشتر بهعنوان دشمن میبیند تا یک دوست!
۶- نکسوس وان در برابر آیفون: اگر یک دستگاه در بازار وجود داشته باشد که بتواند اپل را بترساند، قطعا گوشی نکسوس وان گوگل است. ممکن است گوشی هوشمند غول جستجو به اندازه آیفون فروش نداشته باشد، اما ویژگیهایی دارد که میتواند آن را به گزینه ایدهآلی در برابر آیفون تبدیل کند. بهعلاوه این گوشی میتواند در شبکه شرکت تی موبایل استفاده شود، عرضه آن در شبکه اسپرینت برنامهریزی شده و برخلاف آیفون قفل نرمافزاری ندارد؛ ویژگیهایی که باعث میشوند این گوشی یک انتخاب مناسبتر برای کسانی باشد که نمیخواهند از شبکه AT&T استفاده کنند. اپل خودش هم خبر دارد که بهترین گزینه فعلی را در مورد یک دستگاه لمسی موجود در بازار در دست دارد. اما در صورتی اپل اشتباه کند یا گوگل نسخه بهروز شدهای از نکسوس وان را عرضه کند که استانداردهای بازار را جابهجا کند، این وضعیت میتواند به سرعت تغییر کند. در آینده نزدیک منتظر بالا گرفتن جنگ میان نکسوس وان و آیفون باشید!
۷٫ متن باز در برابر متن بسته: گوگل آینده خود را با نرمافزارهای متن باز گره زده است. در طرف مقابل، اپل اصلا قبول ندارد که نرمافزارهای متن باز ارزش بیشتری را تولید میکنند. جابز ترجیح میدهد که همه جنبههای نرمافزار خود را در کنترل خود داشته باشد تا مطمئن شود آن نرمافزار در سطح کیفی مورد علاقه او عمل میکند. این تفاوت بزرگ فلسفی میان گوگل و اپل میتواند ماهیت این دو شرکت را نشان دهد. و تصمیمگیری در مورد اینکه آیا تعهد جنبش متن باز ـ به دلیل بهکارگیری خرد جمعی ـ بهتر است یا سیستم عامل متن بسته اپل ـ چون اپل میداند که چه میکند ـ، برعهده مشتریان فردی و سازمانی است. این هم نبرد جذاب دیگری است که باید شاهدش باشیم.
۸٫ HTCدر برابر اپل: شاید تعجب کنید که چرا HTC در جنگ میان گوگل و اپل در نظر گرفته شده است! پاسخ ساده است: اپل هماکنون در یک جنگ حقوقی بزرگ با HTC است که اگر در آن موفق شود، میتواند به این شرکت در تغییر قابل توجه روش عملکرد اندرویید گوگل کمک کند. اگر چه اپل HTC را براساس روش کار گوشیهای مبتنی بر اندرویید و گوشیهای مبتنی بر ویندوز موبایل مورد تعقیب قانونی قرار داده است، تمرکز این دعوای حقوقی بر دستگاههای مبتنی بر اندرویید است. این دعوی شامل شیوه حرکت در یک صفحه وب در مرورگر اندرویید، روشی که کاربران میتوانند براساس آن به منوی اصلی دسترسی پیدا کنند و موارد دیگری از این دست میشود. اگر اپل بتواند این اقامه دعوا را از HTC ببرد، میتواند به سراغ سایر فروشندگان اندرویید برود. و بدین وسیله ممکن است بتواند نوک پیکان حمله خود را متوجه گوگل کند.
۹- Google Voice در برابر اپل: یکی از مهمترین دلایل اختلاف کنونی گوگل و اپل، سرویس صدای گوگل است. نرمافزار غول جستجو جایگزین مناسبی برای آیفون به نظر میرسد. کاربران میتوانند تماسهای صوتی را به جای گوشیهای آیفون بر مبنای سکوی (پلتفرم) گوگل برقرار یا دریافت کنند. اما پس از مدتی انتظار برای دریافت نظر اپل در مورد این نرمافزار، سرانجام به گوگل گفته شد که این نرمافزار توسط اپل رد شده است. گوگل و AT&T برای تلافی کردن کار اپل با شلوغ کردن صحنه نمایش، دخالت کمیته ارتباطات فدرال را خواستار شدند. وضعیت فعلی به شیوهای است که حل آن حالا حالاها طول خواهد کشید.
۱۰- گوگل آینده در برابر اپل آینده: هماکنون گوگل و اپل در بالاترین سطح رقابت خود قرار دارند. هر دو شرکت از درآمد بسیار زیادی بهرهمند هستند. محصولات آنها توسط میلیونها نفر در سراسر جهان مورد استفاده قرار میگیرد. و آینده هر دو، بسیار روشن به نظر میرسد. اما نقشه هر دو شرکت برای آینده مشخص نیست. گوگل ممکن است بخواهد وارد کسب و کار سختافزار شود و در برابر آن، اپل ممکن است شانساش را در بازار آنلاین امتحان کند. هر اتفاقی بیفتد یک چیز قطعی است: اپل و گوگل تقریبا در همه بازارهایی که هستند، با هم رقابت میکنند. و در گذر زمان، انتظار کشیدن برای دیدن پیروزی یکی از این دو شرکت بسیار جذاب است!
پینوشت ـ این مطلب شاید پاسخی باشد به این پست جناب دکتر مزیدی که در آن اپل را برنده قطعی نبرد میان این دو شرکت اعلام فرمودند! ضمنا قبلا هم در این مورد در این پست با عنوان (گوگل در برابر اپل) نوشتهام.
یک سال پیش رابطه گوگل و اپل بسیار گل و بلبل بود: اریک اشمیت مدیرعامل گوگل عضو هیأت مدیره اپل بود، هر کدام داشتند در حوزه تخصصی خودشان کار میکردند و در کنار هم علیه دشمن مشترکشان ـ مایکروسافت ـ میجنگیدند. اما این خوشی دیری نپایید: وقتی استیو جابز ورود نرمافزار جستجوی صوتی گوگل را به فروشگاه اپل رد کرد،
امروز بالاخره بعد از چند هفته که به دلایلی نمیشد، فیلم “هیچ” را به تماشا نشستم. من کار قبلی عبدالرضا کاهانی ـ یعنی بیست ـ را ندیدهام بنابراین نمیتوانم “هیچ” را با آن مقایسه کنم. فعلا هم خیلی حوصله نقد نوشتن ندارم؛ پس براساس نگاه خود کاهانی، در اینجا “نگاه”هایی دارم به این فیلم:
۱- راستاش بیش از هر چیز نگاه عجیب کاهانی به مردان جامعه برایام جالب بود که به شکلی غریب با حرفهای این روزهای خانم شادی صدر همسویی داشت! مردانی که یا بظیغیرت و بیعرضهاند (عادل ـ احمد مهرانفر) یا بیتفاوت نسبت به دنیای دیگران (نادر ـ مهدی هاشمی) یا در ظاهر غیرتی و مرد خانواده هستند و در خلوتشان دنبال فیلم “نرم” (!) و از آن بدتر همین که بوی پول به مشامشان رسید سریعا دنبال تجدید فراش میروند!
۲- زنان فیلم هم جملگی زنانی مظلوم و درد کشیده هستند که تحت ظلم و ستم بیپایان مردها قرار دارند. در این میان لیلا (نگار جواهریان) که دختری تقریبا امروزی و مستقل است وصله ناجوری است میان زنان داستان!
۳- نگاه به شدت اغراقآمیز کاهانی به زندگی پایینترین سطوح جامعه را ـ بهویژه در سطح گفتار و رفتار ـ اصلا دوست نداشتم. به نظرم اغراق و نگاه کاریکاتوری هم بالاخره حدی دارد که از آن بالاتر، داستان را غیرقابل باور میکند. و این یکی از نقایص عمده داستان “هیچ” است.
۴- شروع و میانه داستان “هیچ” از آن داستانهای کاروری است که آخرش آدم به خودش میگوید: خوب که چی؟ اما از نظر من پایانبندی داستان هیچ اصلا خوب نیست. یکی از دلایلی اصلی که “به همین سادگی” میرکریمی را دوست داشتم پایان باز داستاناش بود. اما کاهانی یک پایان به شدت تلخ و در عین حال باز را انتخاب کرده است؛ در حالی که من وقتی “نادر” شناسنامه و دفترچه بانک به دست از خانه خارج شد، فکر کردم داستان تمام شده است (و بهترین نقطه پایان هم همینجا بود.) اما یک اشکال دیگر در این پایانبندی به ظاهر روشن وجود دارد: اگر پایان فیلم، باز نیست چرا تماشاگر فقط فرجام یکتا (باران کوثری) را در فیلم میبیند؟ از آن بدتر این سؤال است که چرا در خانوادهای از قشر پایین و سنتی جامعه که در آن نشانههای غیرتمندی به شدت مشاهده میشود (تذکرات مکرر مادر خانه یعنی عفت به دخترش لیلا در مورد حجاب را به یاد بیاورید)، وقتی اعضای خانواده شب به خانه میآیند و غیبت دخترشان را میبینند، هیچ واکنشی نشان نمیدهند؟ اصلا من نمیفهمم براساس چه منطقی لیلا نامزدش را از خود میراند و به راحتی هر چه تمامتر بدون توجه به تلاشهای مادر و برادرهایاش، برای امرار معاش به تنفروشی روی میآورد؟ از آن گذشته چه بر سر محترم (پانتهآ بهرام) که شوهر هوسراناش او را از خانه بیرون کرده میآید؟
براساس همین سؤالهای بیپاسخ است که من واقعا منطق داستان “هیچ” را نفهمیدم. شاید منظور کارگردان همانی بوده که جایی از فیلم عفت میگوید: “هیچ” نداشتن خانواده عفت در اول فیلم با “هیچ” نداشتنشان در آخر فیلم از زمین تا آسمان متفاوت است! (نقل به مضمون)
۵- چقدر تعداد صحنههایی که در حالت عادی در سینمای ایران شاید ۱۰ درصدش هم قابل نمایش نیست در این فیلم زیاد بود. تأکید چند باره بر خاموش کردن چراغها در شب توسط همسران چند خانواده مختلف فیلم (!)، تعبیر فیلم “نرم” (که من نفهمیدم چرا معادل آن واژه معروف گرفته شده است) و بازی کردن صابر ابر با موهای نامزدش لیلا فقط چند نمونه بود! کاهانی هم مثل دهنمکی رانتی دارد؟
۶- بازیهای بازیگران واقعا عالی است؛ مخصوصا مهدی هاشمی، مهران هاشمی (بیک) و بهویژه پانتهآ بهرام (محترم) که واقعا استثنایی است (درآوردن لکنتزبان “محترم” واقعا فقط کار بازیگری چون خانم بهرام بود.) تصویربرداری کار ـ مخصوصا استفاده از کرین در لوکیشن بسیار کوچک فیلم ـ نیز بسیار عالی بود. موسیقی کارن همایونفر هم بسیار خوب بود.
۷- خانهای که لوکیشن فیلم بود واقعا دوستداشتنی بود. حسرت چنین خانهای را دارم …
امروز بالاخره بعد از چند هفته که به دلایلی نمیشد، فیلم “هیچ” را به تماشا نشستم. من کار قبلی عبدالرضا کاهانی ـ یعنی بیست ـ را ندیدهام بنابراین نمیتوانم “هیچ” را با آن مقایسه کنم. فعلا هم خیلی حوصله نقد نوشتن ندارم؛ پس براساس نگاه خود کاهانی، در اینجا “نگاه”هایی دارم به این فیلم: ۱- راستاش بیش از هر چیز نگاه
شرکت حاسب سیستم به زودی اولین دوره آموزشی جامع راهبری و مدیریت فاوا را مبتنی بر استانداردهای COBIT ، ITIL و ISO 20000 برگزار می نماید. جزییات دوره اینجا.
شرکت حاسب سیستم به زودی اولین دوره آموزشی جامع راهبری و مدیریت فاوا را مبتنی بر استانداردهای COBIT ، ITIL و ISO 20000 برگزار می نماید. جزییات دوره اینجا. دوست داشتم!۰
چند روز پیش مطلبی ترجمه کردم در مورد نحوه کار کردن با یک مدیر بد. حالا در این پست میخواهم براساس تجربه خودم در این چند سال توصیههایی را برای مدیران از زبان یک کارشناس بنویسم. در واقع در این پست میخواهیم ببینیم مدیران چه کارهایی را بهتر است انجام دهند و چه کارهایی را نه. طبعا این نوشته براساس مباحث رفتار سازمانی و اصول ارتباطی نوشته نشده و ادعایی هم در مورد علمی بودن ندارد. صرفا مجموعهای است از تجربیات من در مورد کار کردن بهعنوان یک کارشناس و دقت در رفتارهای مدیرانی که با آنها کار کردهام و مطالبی که اینور و آنور خواندهام. خوب برویم سر اصل مطلب:
۱- یاد بگیرید که چطور درست تصمیم بگیرید و مسئولیت تصمیمتان را هم بهعهده بگیرید: برای اولی مهمترین و اصلیترین راه یاد گرفتن اصول روانشناسی تصمیمگیری و شناخت خطاهای تصمیمگیری است. حتی اگر مدیر نیستید یاد گرفتن این مباحث از نان شب برایتان واجبتر است! (بعضیهایاش را در ادامه مینویسم.) دومی هم بیشتر یک تعهد اخلاقی است.
۲- هیچ وقت یک تصویر ثابت از فرد در ذهنتان نسازید: آدمها هر روز تغییر میکنند. از آن بدتر این است که شما در روزهای کار اول فرد یا براساس یک عملکرد نسبتا خوب یا حتی عالی در یک مقطع زمانی تصویری بسازید و بخواهید همیشه بر مبنای آن در مورد فرد قضاوت کنید. (حالا توهم زدن در مورد فرد را فاکتور گرفتم!) حواستان باشد آدمها نقاط ضعف و قوت دارند. هنر شما بهعنوان مدیر استفاده اثربخش از نقاط قوت آدمها است و بازخور دادن در مورد نقاط ضعف فرد است.
۳٫ هیچ وقت احساسات را در تصمیمگیری دخالت ندهید: از این یکی بیش از هر چیزی در دوران کاریام ضربه خوردهام. احساس شما در مورد من کارشناس، احساس شما در مورد یک موضوع یا احساس شما در مورد فرد دیگر ربطی به تصمیمی که میخواهید بگیرید ندارد. خیلی روراست میگویم که بیشترین نمودش این است که وقتی فردی باید سازمان را ترک کند و شما دلتان به حالاش میسوزد؛ چون ممکن است دودش به چشم همه برود و تنها یک نفر قربانی نشود (همان چیزی که احسان اینجا نوشته.)
۴٫ همیشه برای دریافت خروجی کار فرد با توافق خودش زمانی را مشخص کنید: اگر این کار را نکنید، ممکن است هیچ وقت خروجی را نگیرید! ترجیح شخصی من این است که در این فاصله زمانی مدیرم مدام از من نپرسد که کار به کجا رسید.
۵٫ انتظاراتتان چه از نظر رفتاری و چه از نظر کاری به صورت شفاف برای فرد مشخص کنید و مطمئن شوید فرد منظورتان را دقیقا درک کرده است: من نمیتوانم بپذیرم مدیری که با ایشان کار میکنم بدون اینکه به من بگوید از من چه میخواهد، از من ایراد بگیرد که شما آنجوری که من میخواهم نیستی.
۶٫ مختصر و مفید حرف بزنید! لازم نیست یک موضوع را از هزار دیدگاه مختلف توضیح دهید یا برایاش صد تا دلیل بیاورید. ساده و مؤثر و کوتاه حرف بزنید! حواستان باشد که طرف مقابلتان هم از درک و شعور برخوردار است!
۷٫ در انتخاب واژههایتان دقت کنید: گاهی یک واژه از نظر شما اشکالی ندارد، اما در عمل عکساش رخ میدهد! این موضوع خیلی حساس است. پیشنهاد میکنم برای درک این موضوع ادبیات داستانی را خیلی دنبال کنید تا بتوانی موقعیتهای مختلف مواجهه انسانها با یکدیگر را بهتر درک کنید.
۸٫ ادب آداب دارد: باور کنید یاد گرفتن و عمل کردن به اصول ابتدایی آداب معاشرت اصلا بد نیست!
۹٫ بین آدمی که خوب کار میکند و بقیه فرق بگذارید و اجازه بدهید همه این را بفهمند: بدون شرح!
۱۰٫ نقد عملکرد کنید و نه نقد شخصیت: نقد شخصیت رفتار تهاجمی فرد و نهایتا دعوا را در پی دارد!
۱۱٫ یاد گرفتن اصول علمی مدیریت: هر چند شاید مدیران براساس نظریه مهارتهای سه گانه مدیریت براساس سطح سازمانیشان نیاز به سطوح متفاوتی از مهارت فنی، انسانی و نظری دارند؛ اما این بدان معنا نیست که نباید از اصول و ابزارهای مدیریت سر در بیاورند. به خصوص در یک شرکت مشاوره مدیریت، آشنایی علمی با مدیریت ضروری است. پس بهروز بودن را فراموش نکنید!
۱۲٫ هیچ وقت پشت کارشناستان را در برابر کارفرما یا افراد بالادست خالی نکنید: باور کنید کوچکترین حمایت شما، در عملکرد افراد زیردست شما بسیار تأثیرگذار است.
۱۳٫ یادتان باشد که فقط شما زندگی شخصی و مشکلات آن را ندارید: زیردستانتان هم زندگی خارج شرکت دارند. البته این به معنای آن نیست که به افراد اجازه دهید همیشه هر ضعف، اشتباه یا تأخیری را به بهانه مسائل شخصی توجیه کند.
۱۴٫ مرز صمیمیت و رفتار حرفهای را برای زیردستانتان مشخص کنید: یکی از عوامل اصلی پارهپاره شدن سازمان و ایجاد گروههای غیررسمی همین است.
فعلا همینها به ذهنام میرسد. اگر چیز دیگری به ذهنام رسید همینجا اضافه میکنم.
چند روز پیش مطلبی ترجمه کردم در مورد نحوه کار کردن با یک مدیر بد. حالا در این پست میخواهم براساس تجربه خودم در این چند سال توصیههایی را برای مدیران از زبان یک کارشناس بنویسم. در واقع در این پست میخواهیم ببینیم مدیران چه کارهایی را بهتر است انجام دهند و چه کارهایی را نه. طبعا این نوشته براساس
آیدا در این پست درباره این نوشته که اگر خدای نکرده زلزله بیاید و بخواهد از بین کل وسایلاش چند تا را انتخاب کند و بریزد توی کولهپشتی کوچک همراهاش چه چیزهایی را انتخاب میکند. من پیشنهاد کردم که این موضوع یک بازی وبلاگی شود. حالا خودم شروع میکنم به این امید که بقیه ادامه دهند!
خوب اگر یک روز قرار باشد از بین وسایلام چند تایی را انتخاب کنم چه میکنم؟ فکر کنم اول از همه قرآن جیبی و حافظ و گلستان سعدیام را بردارم. بعدش میروم سراغ دفترچههای یادداشتام که هر چیزی را که جالب باشد یا ایدههایی که به نظرم میرسد را در آنها مینویسم و حالا چند جلدی شدهاند! موسیقی هم که حتما در آن شرایط لازم است؛ پس ام پی تری پلیرم را هم بر میدارم تا با موسیقیهای استاد شجریان از داخلیها و یانی از خارجیها آرام شوم. بعد آلبوم عکس کوچکام را گوشهای میگذارم تا همیشه از یاد روزهای خوش دور و نزدیک انرژی بگیرم. نمیدانم امکان برداشتن لپتاپام را هم دارم یا نه؛ ولی خوب اگر باشد که عالی است!
خوب همینها دیگر برای من کافی است. حالا تمام آنچه در زندگیام مهم است توی کولهپشتیام هست!
از دوستان وبلاگنویسی که اینجا را میخوانند خواهش میکنم که این بازی را ادامه دهند. مثلا سماع، شیث، در جستجوی معنا، امین، علیرضای پرنده پرواز، علی رضای آن یار خواهد آمد، احسان، امیر، آزاده و هر کسی که تمایل داشته باشد.
پینوشت ۱ ـ از همه دوستان عزیزی که حضورا و مجازا تولد اینجانب را تبریک گفتند، تشکر میکنم. ایشالا در تولدهایتان جبران میکنم!
پینوشت ۲ ـ خانم اکبری بهعنوان اولین نفر در مورد کولهپشتیشان نوشتهاند. از اینجا بخوانید.
پینوشت ۳ـ نوشته امین عزیز را در این مورد از اینجا بخوانید.
آیدا در این پست درباره این نوشته که اگر خدای نکرده زلزله بیاید و بخواهد از بین کل وسایلاش چند تا را انتخاب کند و بریزد توی کولهپشتی کوچک همراهاش چه چیزهایی را انتخاب میکند. من پیشنهاد کردم که این موضوع یک بازی وبلاگی شود. حالا خودم شروع میکنم به این امید که بقیه ادامه دهند! خوب اگر یک روز
۱٫ به همین زودی و به همین سادگی یک سال دیگر هم گذشت و فقط چند ساعتی مانده تا وارد ۲۶ سالگی شوم. این یک سال گذشته مثل برق و باد گذشت و چه گذشتنی! فکر میکنم در این یک سال، بیش از یک سالهای قبل از آن بزرگ شدم و البته بیش از همان یک سالهای مذکور (!) نزدیکی پیری و مرگ را احساس کردم …
۲٫ این یک سال همراه بود با تجربههای شیرین و تلخ؛ پر از دغدغهها و مسئلهها، بیشتر رنج بود و درد و در کنارش، خوشی و شادکامیهایی هر چند اندک! و مگر زندگی انسان چیزی غیر از اینها است!؟
۳٫ هر سال که میگذرد وقتی به شب و روز تولدم میرسم تمام ذهنام معطوف این میشود که چهها نکردهام و چقدر فرصت پیش رو در زندگی محدود است! چه کتابهایی که نخواندهام، چه فیلمهایی که ندیدهام، چه کارهایی که نکردهام و چه لذتهایی که از زندگیام نبردهام! خوب چه میشود کرد؟ حسرتها و فرصتها دو روی یک سکهاند که هر وقت یکی باشد دیگری نیست و نهایتاش هم این است که آدم شانهاش را بالا بیاندازد و به این فکر کند که خیالی نیست؛ هنوز فرصت هست!
۴٫ دو سال پیاپی است که دوستی را از دست میدهم. از دست دادنی که هنوز برایام باور کردنی نیست! تلخی و دردی که سوزش آن تا ته ته قلب آدم را برای همیشه آزار میدهد. ونتیجهاش هم باز یاد اینکه چهها نکردهام و چقدر فرصت پیش رو اندک است …
۵٫ آیا زندگی تنها تلخی و رنج است؟ خوب مسلما نه! یادم هست که پارسال با یک واسطه سؤالی برایام مطرح شد: آیا از زندگیات لذت میبری؟ آن آدمی که این سؤال را پرسیده بود سبک زندگی من برایاش عجیب بود و لابد، از همین جهت اینگونه فکر کرده بود که من از زندگیام لذت نمیبرم! مدتی این مسئله ذهنام را به خودش مشغول کرده بود تا بالاخره جواباش را یافتم: خوشبختی در زندگی یعنی همین لذتهای کوچک روزمره زندگی آدم در کنار هم: لذت همراهی با خانواده، لذت دوستی، لذت کتاب خواندن، لذت فرهنگ و ادب و شعر و قصه و موسیقی، لذت درس خواندن و دانشجو بودن و البته اگر شرایط بگذارد، لذت کار کردن!
۶٫ در زمان ناامیدیها و دردها و رنجها همیشه خدا را پشتیبان خود دیدهام. این یک سال تجربه خوبی بود از حضور هر روزه خداوند در زندگیام. فهمیدم که راه نجات، ایمان و توکل به اوست و زندگی هر انسان، مملو است از معجزاتی که اغلب چنان کوچکاند که آدم نمیبیندشان!
۷٫ مدتها است دلداریام به خودم در لحظات سخت زندگی این دو بیت شعر حافظ است:
هر دم از این نالم که فلک هر ساعت / کندم قصد دل ریش به آزار دگر
باز گویم نه در این حادثه حافظ تنها است/ غرقه گشتند در این بادیه بسیار دگر …
باور کنید جواب میدهد!
۸٫ خوش باشید و از زیباترین و بهشتیترین ماه سال ـ اردیبهشت ـ لذت ببرید! ببخشید که اینقدر تلخ نوشتم.
۱٫ به همین زودی و به همین سادگی یک سال دیگر هم گذشت و فقط چند ساعتی مانده تا وارد ۲۶ سالگی شوم. این یک سال گذشته مثل برق و باد گذشت و چه گذشتنی! فکر میکنم در این یک سال، بیش از یک سالهای قبل از آن بزرگ شدم و البته بیش از همان یک سالهای مذکور (!) نزدیکی
همیشه شکستهایی را که به آدم یادآوری میکنند کیست و کجاست و با امکانات و تواناییها و محدودیتهایاش باید چه انتظاری از زندگی داشته باشد دوست داشتهام؛ اما چه میشود کرد که اغلب شکستها از گونهای دیگرند …
همیشه شکستهایی را که به آدم یادآوری میکنند کیست و کجاست و با امکانات و تواناییها و محدودیتهایاش باید چه انتظاری از زندگی داشته باشد دوست داشتهام؛ اما چه میشود کرد که اغلب شکستها از گونهای دیگرند … دوست داشتم!۰
امروز دوم اردیبهشت ماه، سالروز تولد شاعر دلتنگیها و عاشقانهها قیصر امینپور است؛ شاعری که در میان شاعران معاصر بیشترین دلبستگی را در من ایجاد کرده است. کسی که هر چند عمر کوتاه او حسرت همیشگی را بر دل دوستداراناش گذاشت؛ اما آثارش آن چنان زیبا و دلانگیزند که گذشت زمان هیچگاه آنها را و یاد خود قیصر را کهنه نخواهد کرد.
به مناسبت این روز قطعهای از شعرهایاش را با صدای زیبای خودش از آلبوم فاصله دکتر محمد اصفهانی تقدیمتان میکنم. روحاش شاد و یادش گرامی باد.
امروز دوم اردیبهشت ماه، سالروز تولد شاعر دلتنگیها و عاشقانهها قیصر امینپور است؛ شاعری که در میان شاعران معاصر بیشترین دلبستگی را در من ایجاد کرده است. کسی که هر چند عمر کوتاه او حسرت همیشگی را بر دل دوستداراناش گذاشت؛ اما آثارش آن چنان زیبا و دلانگیزند که گذشت زمان هیچگاه آنها را و یاد خود قیصر را کهنه
گوگل ریدر را که میشناسید؟ سرویس فوقالعاده گوگل برای خواندن خوراک سایتها و وبلاگها که این روزها با ویژگیهای اجتماعیاش ـ به خصوص قابلیتهای به دوستیابی، اشتراکگذاری نوشتهها و کامنتگذاری ـ حسابی علاوه بر کارکردهای معمولاش حسابی دارد جای شبکههای اجتماعی فیلتر شده در ایران ـ بهویژه فیسبوک ـ را میگیرد. در مورد این سرویس نکات جالبی به نظرم میآید که بعدا در مورد آنها بیشتر خواهم نوشت.
اما موضوع این پست همان سؤالی است که عنوان آن است. این سؤال مدتها است برای من بهعنوان یکی از عشاق و معتادان این سرویس فوقالعاده گوگل مطرح است که بر چه اساسی فیدهایی که در صفحه اول نمایش داده میشوند توسط گوگل ریدر برگزیده میشوند؛ چون دقیقا با یک تولرانس کم همان وبلاگها و سایتهایی را که من میخواهم حتما از بهروز بودنشان با خبر باشم همیشه درصفحه اولام دیده میشوند. برای پیدا کردن پاسخ این سؤال اول وب فارسی و انگلیسی را گشتم و جوابام را نیافتم. بنابراین آستینهایام را بالا زدم و در یک دوره زمانی چند ماهه رفتار گودرم را زیر نظر گرفتم تا ببینم چه اتفاقی دارد میافتد. خوب حالا نتایج مطالعات (!) خودم را در اینجا منتشر میکنم.
به نظر میرسد گودر براساس سه معیار فیدهای صفحه اول را انتخاب میکند:
۱- فرکانس مطالعه یک فید توسط شما: طبیعی است که وقتی شما به وبلاگ یا سایتی علاقه دارید بیشتر به آن فید مراجعه میکنید. بنابراین هر چقدر تعداد مراجعات شما به یک فید در یک بازه زمانی (احتمالا ماهانه؛ حدسام این است که شاید دقیق نباشد) بیشتر باشد، احتمال راه یافتن آن فید به صفحه اول بیشتر است.
۲- زمان اضافه شدن یک فید به گودر شما: وقتی یک فید جدید را به گودرتان وارد میکنید؛ فرض بر این گذاشته میشود که شما آن فید را دوست دارید. بنابراین تا حدود یک هفته (این یکی را مطمئنام!) بهروز شدن آن فید در صفحه اول نمایش داده میشود و اگر شما در آن یک هفته به آن فید التفات بفرمایید، گودر آن فید را در دسته فیدهای شماره یک (فیدهای مورد علاقه شما) طبقهبندی میکند.
۳- فرکانس بهروز شدن فید: هر چقدر فید با فاصله زمانی کمتری (یا به عبارت بهتر سرعت بیشتری) آپدیت شود، گودر فرض را بر اهمیت بیشتر آن فید میگذارد و آن را در صفحه اول نمایش میدهد. البته این در صفحه اول ماندن در صورت تداوم مییابد که آن فید پرآپدیت (!) برای شما هم به همان اندازهای که گودر فکر میکند، مهم باشد!
خوب دانستن این الگوریتم به چه دردی میخورد؟ متأسفانه گوگل این امکان را به کاربران نداده که خودشان فیدهایی را که میخواهند در صفحه اصلی نمایش داده شوند، انتخاب کنند. بنابراین یک راه خوب برای از دست ندادن بهروز شدن وبلاگها و سایتهای مورد علاقهمان ـ مخصوصا وقتی گودر شلوغی داریم که صدها فید را در بر میگیرد ـ تغییر فرکانس مراجعهمان به فید آنها است.
پینوشت ـ بعد از نوشتن این پست از طریق کامنت یک دوست ناشناس فهمیدم که اتفاقا گوگل این امکان را فراهم کرده که فیدهای صفحه اول را انتخاب کنیم. اگر وارد صفحه تنظیمات گودر شوید و در همان تب اول ـ یعنی Preferences ـ در قسمت Start Page میتوانید تعیین کنید که کدام پوشه (یعنی همان پوشههایی که فیدهایتان را در آن دستهبندی کردهاید) بهعنوان صفحه اول نمایش داده شود. اگر Home را انتخاب کنید، این پست همچنان معنادار است؛ ولی میتوانید فیدهای مورد نظرتان را در یک پوشه خاص جمع کنید و آن را بهعنوان صفحه اول برگزینید! من که خودم Home را تغییر نمیدهم!
گوگل ریدر را که میشناسید؟ سرویس فوقالعاده گوگل برای خواندن خوراک سایتها و وبلاگها که این روزها با ویژگیهای اجتماعیاش ـ به خصوص قابلیتهای به دوستیابی، اشتراکگذاری نوشتهها و کامنتگذاری ـ حسابی علاوه بر کارکردهای معمولاش حسابی دارد جای شبکههای اجتماعی فیلتر شده در ایران ـ بهویژه فیسبوک ـ را میگیرد. در مورد این سرویس نکات جالبی به نظرم میآید که