گزارهها (۱۱۸)
عقایدتان را عوض کنید، دنیای دور و برتان خودش عوض خواهد شد!
نورمن ویسنت پیل
پ.ن. لینکهای هفته، فردا شب.
عقایدتان را عوض کنید، دنیای دور و برتان خودش عوض خواهد شد!
نورمن ویسنت پیل
پ.ن. لینکهای هفته، فردا شب.
گفتم:«بدوم تا تو همه فاصلهها را»
تا زودتر از واقعه گویم گلهها را
چون آینه پیش تو نشستم که ببینی
در من، اثرِ سختترین زلزلهها را
پرنقشتر از فرش دلم بافتهای نیست
از بس که گره زد به گره حوصلهها را
ما تلخی نه گفتنمان را که چشیدیم
وقت است بنوشیم از این پس بلهها را …
محمد علی بهمنی
هوشمندی، توانایی انسان برای بازسازی احساسات خود پس از تجربیات زندگی روزمره است.
پل سزان
نویسنده: جنی اس. بیو؛ ترجمهی: علی نعمتی شهاب
مشاوره مدیریت یکی از حرفههایی است که در برابر رکود اقتصادی تاب آورده است. چرا؟ زیرا این روزها شرکتها خیلی بیشتر از گذشته به مشاورانی که به آنها در افزایش درآمدها و کاهش هزینهها کمک بکنند، نیازمندند.
مشاوره مدیریت همچنین یکی از پردرآمدترین مشاغل در ایالات متحده است. پیمایشی که اخیرا توسط “اتحادیه شرکتهای مشاوره مدیریت (Association of Management Consulting Firms)” انجام شده نشان میدهد که مشاوران تازهکار به صورت متوسط سالانه ۵۸ هزار دلار درآمد دارند و مشاوران باتجربه به صورت متوسط سالانه ۲۵۹ هزار دلار درآمد کسب میکنند (که شامل مزایا و پاداشهای پروژهها نیز میشود). در نهایت مشاوران مستقل بین ۱۰۰ تا ۳۵۰ دلار در ساعت دریافت میکنند.
بنابراین اگر شما در مورد ورود به این حوزه کاری میاندیشید، صبر نکنید. (خوشحالم که خودم هم صبر نکردم!) پاداشهای مالی انگیزههای واقعی هستند. سایر مزایای شغل مشاوره مدیریت عبارتند از: چالشهای فکری، پرستیز، وجود موقعیتهایی برای یاد گرفتن و سطوح بالای رضایت شغلی.
خوب اجازه بدهید در مورد دو مسیر جداگانه حرفه مشاوره مدیریت صحبت کنیم: کار کردن برای دیگران و به صورت مستقل کار کردن. اگر تجربه زیادی ندارید یا یک جوان تازه فارغالتحصیل شده هستید، کار کردن برای دیگران احتمالا هوشمندانهترین انتخاب است. اگر تجربه حرفهای کافی در یک حوزه خاص دارید، مستقل کار کردن یک گزینه ممکن است.
هر کدام از این دو مسیر را که برگزینید، نکاتی که در ادامه ذکر میشود برای ورود به این حوزه و موفقیت در آن مفید هستند:
در آخر اینکه ـ اگر چه واقعا ضروری نیست ـ اما شاید بخواهید برای پیشرفت بیشتر یک مسیر حرفهای را برای خود بهعنوان یک مشاور مدیریت رسمی (Certified Management Consultant) طراحی کنید.
مشاوره مدیریت یک حوزه مقاوم در برابر رکود و سودمند است. در واقع برخی از حوزههای تخصصی مشاوره در این دوران رکود اقتصادی رشد درآمدی قابل توجهی داشتهاند. بنابراین برای شیرجه زدن درون دریای این حرفه جذاب و پردرآمد آماده شوید. فقط مطمئن شوید که تمریناتتان را برای موفقیت در این حوزه به خوبی انجام دادهاید.
امشب یک مرد بزرگ باز هم با شایستگی هر چه تمامتر جایزهی بهترین مربی سال دنیا را جلوتر از بزرگمرد دیگری به نام سر الکس فرگوسن دریافت کرد. + مرد بزرگ قصهی ما سال ۲۰۰۸ که مربی بارسا شد، همه هر هفته منتظر اخراج شدن او بودند. بازی هفتهی اول را هم که در نیوکمپ به یک رقیب تازهوارد و ضعیف باخت، دیگر بهانهها جور شده بود. اما هفتهها گذشت و اخراج که نشد هیچ، کاری انجام داد که هیچ تیمی نتوانسته بود تا قبل از او آن را انجام بدهد: فتح سه گانهی لالیگا، جام حذفی اسپانیا و مهمتر از همه لیگ قهرمانان اروپا. داریم از پپ گوآردیولا صحبت میکنیم: بهترین مربی جهان!
در این سه سال خیلیها موفقیتهای او را با بارسا به حساب نسل جادویی بازیکنان بارسا گذاشتهاند؛ اما اگر به فهرست بازیکنان تیمهایی مثل رئال و بایرن و میلان و اینتر نگاه کنید، میبینید که خیلی هم حق با این گروه نیست. هیچ کس نمیتواند نقش پپ را در پدید آمدن سبک بازی منحصر بهفرد بارسا انکار کند. اما عوامل موفقیت پپ چه بوده است؟ امشب زمان خوبی است تا بهمناسبت این موفقیت پپ، نگاهی بیاندازیم به اصولی که پپ عزیز را موفق کرده است:
وقتی هیچ کس جدیتان نمیگیرد، خودتان خودتان را جدی بگیرید! اگر پپ میخواست به حرف منتقدان گوش کند، همان روزهای اول حضورش در بارسا باید این تیم را ترک میکرد.
و من این همه نیستم! هیچ وقت بیخودی مغرور نباشید. از خوبیهای و تواناییهایتان لذت ببرید؛ اما لازم هم نیست بهترین بودنتان را به زبان بیاورید. خودتان بدانید کافی است!
من میتوانم تأثیر بگذارم، پس هستم! گواردیولا همیشه با تأثیری که بر سبک بازی بارسا گذاشته شناخته میشود. فوتبال تکضرب و حفظ توپ بینظیر بارسای او حسرت تمام مربیان دنیا است.
همیشه هم هدفهای کوتاهمدت داشته باشید و هم هدفهای بلند مدت. پپ همیشه پیروزی در هر بازی را هدف اصلی خود قرار میدهد؛ اما هرگز از هدف اصلی و نهاییاش ـ قهرمانی ـ هم غافل نمیشود.
برای موفقیت لازم نیست از روشهای غیراخلاقی استفاده کنید! پپ همیشه و تحت هر شرایطی به مربی و بازیکنان حریف و داوران احترام میگذارد.
برای کارهایتان ایده داشته باشید. حداقل خودتان بدانید که قرار است در چه کاری موفق شوید و چطور میخواهید موفق شوید.
حواستان به ریسکهای احتمالی باشد و برایشان برنامه داشته باشید. گواردیولا حتی وقتی تیماش در بازی رفت مرحلهی حذفی مسابقات تیم حریف را با نتیجهای عجیب در هم میکوبد، باز هم برای بازی برگشت نگران پیروزی حریف است. بنابراین هیچ وقت حتی نامحتملترین خطرات ممکن برای مسیرتان به سوی تحقق اهدافتان را هم نادیده نگیرید.
و در نهایت اینکه انجام درست کارهای بزرگ، استثنایی است نه شکست خوردن! همیشه ساختن و خوب بودن و خوب ماندن، از تخریب و شکست خوردن، سختتر است! بنابراین وقتی کاری را خوب انجام میدهید، از اینکه موفق شدهاید لذت ببرید. وقتی هم شکست خوردید، بدانید که طبیعت زندگی بیشتر بودن شکستها نسبت به موفقیتهاست.
این بند آخر را در جملات پپ در هنگام دریافت جایزهاش میتوان بهخوبی دید: او جایزهاش را متعلق به تمام کسانی دانسته است که در طول بیش از صد سال حیات باشگاه بارسلونا برای تبدیل شدن این باشگاه به یکی از بهترین باشگاههای جهان تلاش کردهاند. “برای من مایهی مباهات و افتخار است که عضوی از این باشگاه بینظیر و جذاب بودهام.”+
پ.ن. این مطلب چند هفته قبل در صفحات سبک زندگی شمارهی ۳۴۰ هفتهنامهی همشهری جوان چاپ شده است.
دوستی از من خواستند تا چند کتاب کلاسیک در رشتهی مدیریت را به ایشان معرفی کنم. بهتر از من میدانید که این کار عملا غیرممکن است و همیشه نقش علاقه و سلیقه غیرقابل انکار؛ با این حال من سعی کردم چند کتاب مهم را که فکر میکنم لازم است همه (اعم از دانشجو و مدیر و کارشناس و مشاور در حوزهی مدیریت) آنها را بخوانند، به ایشان معرفی کنم. بد ندیدم فهرست این کتابها را اینجا هم بگذارم تا شاید سایر دوستان هم از آنها استفاده کنند:
برنامهریزی: برنامهریزی تعاملی؛ راسل ایکاف
تصمیمگیری: مدیران و چالشهای تصمیمگیری؛ ماکس بیزرمن
استراتژی و ارزیابی عملکرد: سازمان استراتژی محور؛ رابرت کاپلان و دیوید نورتون
سازماندهی: سازماندهی: پنج الگوی کارساز؛ هنری مینتزبرگ
سازماندهی: بازآفرینی سازمان؛ راسل ایکاف
تفکر سیستمی: پنجمین فرمان؛ پیتر سنگه
مهندسی مجدد: طرحریزی دوبارهی شرکت: منشور انقلاب سازمانی؛ مایکل همر و جیمز شامپی
تاریخ علم مدیریت در قرن بیستم: ماجراهای یک مشاهدهگر؛ زندگینامهی خودنوشت پیتر دراکر بزرگ
مسائل کلیدی مدیریت: چالشهای مدیریت در سده ۲۱؛ پیتر دراکر
تجربیات مدیران: رقص فیلها: معجزهی تحول آیبیام؛ لوئیس گشنر
همین الان عنوان بعضی از این کتابها که یادم آمد، کلی هیجانزده شدم از بس که عالیاند! سعی میکنم از این به بعد معرفی کتاب را جدیتر بگیرم.
این روزها هر نشریهی تخصصی مدیریت و حتا هر روزنامهای را که باز میکنم، حتما آگهی مربوط به برگزاری دورهی MBA توسط یک دانشگاه یا مؤسسهی جدید را میبینم. ظاهرا برگزاری دورهی MBA به یکی از پرسودترین کسب و کارهای مربوط به آموزش تبدیل شده است. دورههایی که من میبینم از دورههای استاندارد و معتبری مثل دورهی سازمان مدیریت صنعتی هستند تا دورههایی با عناوین بسیار عجیب و غریب (مثلا MBA حسابداری!؟) دورههای دانشگاهی که از طریق کنکور دانشجو میگیرند هم بهجای خودشان. سؤال اصلی این روزها این است: از میان این همه دورهی MBA، بهترین دوره متناسب با نیازها و شرایط من کدام است؟
این اواخر چند نفر از دوستان از من همین سؤال را پرسیدند. من هم سعی کردم چند معیار ساده را برای این ارزیابی به این دوستان معرفی کنم. بد ندیدم معیارهای انتخاب دورهی MBA را اینجا هم بنویسم تا شاید بهدرد کسان دیگری هم بخورد. من چهار معیار اساسی برای ارزیابی دورههای MBA بهنظرم میرسد:
۲- اساتید دورهها: قرار است شما از زبان اساتید دورهها دروس دورهی MBA را یاد بگیرید. برای ارزیابی رزومهی اساتید بهنظرم دو معیار کلیدی وجود دارد: یکی اینکه اساتید باید حتما دارای سوابق مشاورهای یا اجرایی در حوزهی مدیریت باشند (استاد دارای بالاترین درجات علم دانشگاهی اما بدون تجربهی اجرایی، به هیچ درد یک MBA نمیخورد.) دومین معیار هم داشتن سابقهی تدریس در دورهی MBA است (که اگر در دورههای معتبر داخلی یا خارجی و مخصوصا دورههای دانشگاهی MBA باشد هم چه بهتر.) مهم نیست که استاد دوره آدم معروفی هست یا نه. رزومهی او گویای همه چیز است.
۳- سیلابس دروس و زمان مورد نیاز برای تدریس مطالب: سیلابس دروس نشاندهندهی مطالبی هستند که قرار است شما در این دوره یاد بگیرید. برای ارزیابی سیلابس دروس، میتوانید سیلابس دروس دورهی دانشگاه صنعتی شریف را که من قبلا اینجا همراه با تعدادی مطلب مرتبط دیگر روی اینترنت گذاشتهام، ببینید و از آن بهعنوان خطکش ارزیابیتان استفاده کنید. فقط یک نکتهی کلیدی در اینجا وجود دارد و آن هم زمانبندی دروس است. جدیدا ـ بهویژه در دورههای غیرآکادمیک ـ برگزاری دورههای مثلا فشرده مد شده که مدعی هستند ظرف مثلا بیست ساعت شما را استراتژیمن میکنند. من از نزدیک که این دورهها را تجربه نکردهام؛ اما چیزی که از تحصیل در دورهی MBA به یادم مانده این است که در یک دورهی استاندارد با ۱۶ جلسهی سه ساعته هم همیشه مطالب اساسی بسیاری ناگفته میماندند. مخصوصا در درسهایی مثل استراتژی، بازاریابی یا مدیریت منابع انسانی، بهدلیل تجربیاتی که عموما دانشجویان از قبل داشتهاند سر کلاسها کلی بحث بهوجود میآید که اتفاقا این گفتگوها هستند که باعث میشوند آدم از درس نکات بسیار بیشتری را یاد بگیرد. در این دورههای فشرده با تعداد ساعات بسیار کم، عملا داشتن چنین تجربیاتی سر کلاس غیرممکن است؛ تازه اگر از نظر تدریس مطالب استاد وقت کم نیاورد!
۴- هزینهی دورهها: یک نگاهی به جیبتان بیاندازید و یک نگاهی هم به آینده. اینکه گرفتن مدرک MBA قرار است چه عایدی برای شما داشته باشد. حتا اگر تحلیل هزینه ـ فایدهی مالی هم برایتان مهم نیست؛ به این توجه کنید که MBA قرار است چه کمکی به شما بکند. اگر یک مدیر اجرایی هستید، آیا قرار است با MBA گرفتن مدیر بهتری باشید؟ آیا میخواهید یک مشاور مدیریت شوید؟ آیا قصد دارید کسب و کار خودتان را راه بیاندازید؟ به این سؤال فکر کنید که آیا هزینهی یک دورهی MBA برای شما ارزش لازم را دارد؟ بهعنوان یک ملاک ارزیابی بد نیست بدانید در حال حاضر هزینهی یک دورهی آکادمیک دو ساله و نیمه در بهترین دانشگاههای ایران (یعنی شریف و تهران و امیرکبیر) بین ۱۵ تا ۲۰ میلیون تومان است (زمان ما حدود ۹ میلیون بود!) تازه اینها دورههایی هستند که مدرک معتبر دانشگاهی به شما میدهند و از اساتید به نام و بزرگ مدیریت در ایران بهره میبرند. خودتان مقایسه کنید با این همه مؤسسهی مدعی دیگر.
اگر در این زمینه راهنمایی بیشتری خواستید میتوانید از طریق صفحهی تماس با من، سؤالهایتان را مطرح کنید. اما قبلش شاید بد نباشد روایت من از دورهی MBA خودم را بخوانید.
پ.ن. برای من جالب است که در دنیای پیشرفته، مشاوره برای پذیرفته شدن در دورههای MBA برای خودش بیزینس بسیار جذاب و پرسودی است (مثلا این سایت را ببینید) و برگزاری دورههای MBA عموما در انحصار دانشگاهها و مؤسسات آموزشی معتبر است؛ اما اینجا خود دورهی MBA است که تبدیل به بیزنس شده است و بعید نیست تا چند وقت دیگر، حاجی دریانی نزدیک محل کار من هم به صرافت برگزاری دورهی MBA ویژهی سوپرمارکتها بیافتد! 🙂
نویسنده: جرمی دین؛ ترجمهی: علی نعمتی شهاب
همهی ما با نقاط قوت و ضعف فرایند هدفگذاری آشناییم. ما باید اهداف خاص و چالشانگیز تعیین کنیم، از ابزار پاداشدهی استفاده کنیم، روند پیشرفت را ثبت کنیم و بهصورت آشکار از خودمان تعهد نشان دهیم.
پس چرا همچنان شکست میخوریم؟
تحقیقات روانشناختی به ما نشان میدهند ذهنیتهای ما چرا و چگونه میتوانند در دستیابی به اهدافمان به ما کمک کنند:
۱- خیالپردازی مثبت را کنار بگذارید.
بزرگترین دشمن هر هدفی توهمات مثبت است. تحقیقات انجام شده روی موضوع خیالپردازی، نشان میدهد که خیالات مثبت با شکست در کار پیدا کردن، دوستیابی، گذراندن امتحان یا حتی پشت سر گذاشتن عمل جراحی مرتبطاند. کسانی که منفی خیالبافی میکنند، نتایج بهتری بهدست میآورند. بنابراین لطفا از آیندهای که نیامده با خیال راحت لذت نبرید تا به آنجا برسید.
۲- خودتان را متعهد کنید.
علت دست نیافتن به اهدافمان، کمبود تعهد است. یکی از تکنیکهای قدرتمند روانشناسی برای افزایش تعهد، تقابل ذهنی است. این تکنیک شامل لذت بردن از یک خیال زیبا و سپس خالی کردن یک سطل واقعیت سرد روی آن است. این کار مشکل است؛ اما تحقیقات نشان میدهند که در عمل واقعا کار میکند.
۳- شروع کنید!
میتوانید از اثر زایگارنیک برای کشاندن خود بهسوی هدفهایتان استفاده کنید. یک روانشناس روس به نام بلوما زایگارنیک اشاره کرده که پیشخدمتها تنها سفارشهایی را به یاد میآورند که در حال سرو شدن هستند. وقتی سفارشها به مشتریان تحویل داده میشوند؛ از ذهن آنها پاک میشوند.
اثر زایگارنیک به ما میآموزد که یک سلاح خوب برای جلوگیری از بهتعویق انداختن کارها، شروع کردن از جایی است … هر جایی. برداشتن آن گام اول میتواند بهتنهایی تفاوت میان شکست و پیروزی را رقم بزند. وقتی شروع بهکار کردید، هدف در ذهنتان ماندگار میشود.
۴- فرایند را تصور کنید نه نتیجه را!
همهی ما مستعد سفسطهی برنامهریزی هستیم: اینکه اندیشه بهنرمی بر همهی موانع چیره خواهد شد (و البته میدانیم که بهسختی چنین اتفاقی میافتد.) به جای آن، تصور فرایند دستیابی به هدفتان به شما کمک میکند تا بر گامهایی که باید بردارید، متمرکز شوید. این کار همچنین به کاهش نگرانی و تشویش نیز کمک میکند.
۵- از اثر جهنمی بپرهیزید.
وقتی هدفمان را گم میکنیم، بهخوبی میتوانیم به دام اثر جهنمی بیافتیم. افرادی که از محدودیت کالری رژیم غذاییشان فراتر رفتهاند، بهخوبی با آن آشنا هستند. با این استدلال که “دیگر وقتاش گذشته”، این افراد فکر میکنند “در چه جهنمی بودم!” و در نتیجه شروع میکنند به خوردن حجم زیادی از غذاهای نامناسب.
اهدافی که در برابر اثر جهنمی آسبپذیرند، معمولا اهداف کوتاهمدت و بازدارنده هستند (وقتی قصد دارید کاری را متوقف کنید.) میتوان با تعیین اهداف بلند دتی که به بهدست آوردن چیزی میانجاماند، از این اثر اجتناب کرد.
۶- تنبلی را کنار بگذارید.
وقتی اهدافی سخت را در نظر داریم و نمیدانیم که “آیا به زحمتاش میارزد؟”، معمولا تصمیم برای بهتعویق انداختن کار بهآرامی و پنهانی به ما نزدیک میشود. در چنین شرایطی نکتهی کلیدی فراموش کردن هدف و پنهان کردن جزئیات است. سرتان را پایین بندازید و از فرجههای زمانی خودساخته استفاده کنید.
۷- نقطهی تمرکز را عوض کنید.
نمیتوانید راه پیش رویتان را همیشه با سر پایین طی کنید و گم نشوید. در بلندمدت، کلید دستیابی به هدف تغییر تمرکز میان هدف نهایی به کاری است که همین الان در حال انجام آن هستید. تحقیقات پیشنهاد کردهاند که در زمان ارزیابی پیشرفت ـ بهویژه ارزیابی چند وظیفهی سخت ـ بهترین روش متمرکز ماندن بر روی وظایف است. اما وقتی وظایف سادهاند یا هدف، دستیافتنی است، بهتر است روی هدف نهایی تمرکز شود.
۸- از رفتار روبات ـ مانند بپرهیزید.
اغلب رفتار ما شبیه روباتها است. ما کارها را واقعا نه از روی اندیشه و تفکر که برحسب عادت یا کپیبرداری ناگاهانه از دیگران انجام میدهیم. این نوع رفتار کردن میتواند دشمن بزرگ هدف ما باشد. از خودتان بپرسید آیا کارهایی که انجام میدهید، واقعا شما را به هدفتان نزدیک میکند؟
۹- هدف را فراموش کنید؛ نیت چیست؟
اهداف اغلب در خدمت نیتهای بنیادین ما هستند و باید هم باشند. اما یک جنبهی تاریک هم در هدفگذاری وجود دارد. وقتی اهداف بسیار خاصاند، چسبیدن به آنها آسان است؛ وقتی اهداف بسیاری وجود دارند، اهداف غیرمهم و راحت نسبت به اهداف حیاتی اما سخت اولویت بیشتری مییابند و وقتی اهداف بسیار کوتاهمدتاند، تفکر کوتاهمدت را تشویق میکنند. هدفگذاری اشتباه انگیزه را از بین میبرد و میتواند حتی باعث رفتارهای غیراخلاقی شود. به ذهنتان بسپرید که همیشه اول باید به کل هدف نگریست.
۱۰- بدانید چه زمانی باید توقف کنید.
برخی اوقات مسئله آغاز کردن نیست؛ بلکه درک این است که چه زمانی باید ایستاد. روانشناسان دریافتهاند که هزینههای سوخته میتوانند باعث شوند تا ما کارهای عجیبی انجام دهیم. “هزینههای سوخته” به تلاش یا پولی اشاره دارند که در راه دستیابی به هدفمان پرداختهایم. بنابراین حتی زمانی که طرحمان شکست میخورد، به حرکت براساس آن ادامه میدهیم.
تحقیقات نشان دادهاند که هر چه انسانها روی هدفی سرمایهگذاری کنند، احتمال بیشتری میدهند که موفق شوند ـ بدون اینکه این خیالپردازی ربطی به موفقیت واقعی داشته باشد. بدانید که چه زمانی باید سکان قایق را بچرخانید که در غیر این صورت، افسار اسب مردهای را در دست خواهید داشت.
۱۱- نقشههای اگر ـ آنگاه داشته باشید.
همهی این تحقیقات نشانگر اهمیت خود کنترلی در دستیابی به هدف هستند. متأسفانه همانطور که همه میدانیم، کنترل کردن خود میتواند بسیار مشکل باشد. یک استراتژی که توسط بسیاری از تحقیقات توصیه شده، داشتن نقشههای اگر ـ آنگاه است. شما بهسادگی جزئیات کارهایی را که باید در یک موقعیت خاص انجام دهید، مشخص میکنید. این کار اگر چه آسان بهنظر میرسد؛ اما اغلب ترجیح میدهیم بدون داشتن نقشه پرواز کنیم. نقشههای اگر ـ آنگاه با کمی ابتکار میتوانند برای غلبه بر تمام موانعی که پیش از این به آنها اشاره شد بهکار گرفته شوند.
یک صبح گرم تابستان: چهار پنج سال بیشتر ندارم. رفتهایم به باغ “آقاجان” تا بزرگترها انگور بچینند. منِ هنوز کوچولو هم از آنجایی که احساس میکنم بزرگ شدهام و میخواهم به بزرگترها کمک کنم، میروم سراغ یکی از بوتههای مو و دستم را دراز میکنم تا یک خوشهی بزرگ و طلایی را بچینم که … خبر نداشتهام که دستم را در لانهی زنبورها فرو کردم! داد و فریادم که به آسمان رفت، “آقاجان” را دیدم که دوان دوان خودش را به من رساند. دستم را گرفت و سریع جای نیش زنبور را با گِل پوشاند. بعد دستم را بوسید: “ناراحت نباش بابا. زودِ زود خوب میشی.” من داشتم از پشت شیشهی تار اشکها، لبخند مهربانش را میدیدم و آرام میشدم …
******
بیست و دو سال بعد؛ یک صبح سرد پاییزی: رفتهام به دیدنش. مدتها است بیماری امان “آقاجان” را بریده است. امروز ولی انگار در خوابی آسوده است. عمیق اما آرام نفس میکشد. بدن نحیف و رنجورش دل آدم را میلرزاند. مادرم میگوید: “آقاجان ببین علی اومده اینجا شما رو ببینه. بیدار شو.” چشمانش شاید برای کسری از ثانیه باز میشود و برقی از سر رضایت و شادی در آنها میبینم. دستهای مهربانش را میبوسم: “ناراحت نباش بابا. زودِ زود خوب میشی.” در همین حال دارم از پشت شیشهی تار اشکها، صورت مهربانش را میبینم (و چه میدانستم این آخرین بار است …)
******
فردا شب همان روز: تا دیروقت جلسه داشتهام و تازه رسیدهام خانه. دارم استراحت میکنم که ناگهان حالم بهشدت منقلب میشود. چند دقیقه بعد “مامانجان” تماس میگیرند: “آقاجان برای همیشه خوب شد …”
******
این یادداشت باید خیلی زودتر از اینها نوشته میشد. به دلایلی مجبور بودم ماجرا را مسکوت نگه دارم تا به امروز. با اشکهایی از ته دل این پست را به یاد لبخند مهربانش تقدیم میکنم به “آقاجان” عزیز و مهربانم؛ دوستداشتنیترین بابابزرگ دنیا.
پ.ن. عنوان این پست، مصرعی است از ترانهی غم دوری آلبوم بیواژهی محمد اصفهانی که این روزها زیاد گوش میدهمش …
خوب این بار تأخیر نداشتیم! یک علتاش کملینک بودن این هفته بود! 🙂
پیش از شروع:
جامعهشناسی، روانشناسی و کار حرفهای:
هشت مرحلهی حل نظاممند مشکلات!
هدیهی مطلوب بستگی به این دارد که از چه کسی دریافت شود
مدیریت و کارآفرینی:
استرسهای خارج از سازمان (شهرام کریمی؛ یادداشتهای صنایعی) (زندگی کاریه داریم!؟)
در باب استعفای کاری (شهرام کریمی؛ یادداشتهای صنایعی)
مشارکت برای رفع مشکل (یادداشتهای روزانهی یک مدیر)
فناوری اطلاعات و ارتباطات:
یوتیوب در سال ۲۰۱۱ (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)
شش دلیل برای قطع نشدن اینترنت بینالملل (وبشهر) (این هفته با توجه به اختلالات اینترنتی، ترس از اینترنت ملی! فراگیر شد. برای رفع نگرانی، این تحلیل جالب را که من هم با آن موافقم بخوانید.)
قابلیت مخفی ماندهی ویندوز ۷ به نام GodMode (دنیای فناوری اطلاعات) (ترفند عاااالی!)
رایانش ابری هنوز با موانعی برای گزینش روبهروست
حملههای هدفمند، جنگ سایبری و تهدیدهای تلفن همراه در سال ۲۰۱۲
رکورد تازه ویکیپدیا در جذب کمک مالی: بیست میلیون دلار در دو ماه
اندروید و iOS رکورد دانلود برنامه در طول یک هفته را شکستند! (فارنت)
وضعیت دسترسی به اینترنت در سال ۸۹: ۱۱ میلیون نفر کاربر اینترنت؛ دسترسی ۸۴٫۹ درصد از طریق دایلآپ! (از واژهی فاجعه بالاتر سراغ دارید!؟)
پربازدیدترین سایتهای ایرانی و خارجی در سال ۲۰۱۱ (با تبریک به تارنمای پیوندها!)
وزیر ارتباطات: حل سرعت اینترنت با اینترنت ملی/ اینترنت دو مگابیتی برای کاربران کشور
انواع گیک! (یک کاریکاتور واقعا بانمک!)
ترافیک ۳٫۵ برابری پست ایران در منطقه/ رتبهی جهانی ایران در حوزه پست
بیش از ۲۲۷ هزار دامنه در کشور ثبت شده است / تقاضا برای دامنهی فارسی ایران چشمگیر نیست (نگران نباش تو اینترنت ملی چارهای ندارند جز اینکه تقاضای اینو بدن!)
اقتصاد:
این هفته قیمت دلار حسابی سوار آسانسور شد! دو تحلیل خواندنی حامد و صادق را در این زمینه بخوانید حتما.
مدلی برای درک تحولات بازار ارز: نسخه ۱٫۴ (حامد قدوسی؛ یک لیوان چای داغ)
دلار به کجا میرود؟ (صادق الحسینی؛ کاتالاکسی)
هزینه واقعی تحریم (علی دادپی؛ اقتصاد، خرد، بازار و خانوار)
هر ایرانی ۲٫۱ کارت بانک دارد /کدام بانک بیشترین کارت بانک را صادر کرده است؟