دل در خیال رفتن و من فکر ماندن / او پختهی راه است و من خام رسیدن
بر خامیام نام تمامی میگذارم / بر رخوت درماندگی نام رسیدن
هر چه دویدم جاده از من پیشتر بود/ پیچیده در راه است ابهام رسیدن …
قیصر امینپور
دل در خیال رفتن و من فکر ماندن / او پختهی راه است و من خام رسیدن
بر خامیام نام تمامی میگذارم / بر رخوت درماندگی نام رسیدن
هر چه دویدم جاده از من پیشتر بود/ پیچیده در راه است ابهام رسیدن …
قیصر امینپور
دل در خیال رفتن و من فکر ماندن / او پختهی راه است و من خام رسیدن بر خامیام نام تمامی میگذارم / بر رخوت درماندگی نام رسیدن هر چه دویدم جاده از من پیشتر بود/ پیچیده در راه است ابهام رسیدن … قیصر امینپور دوست داشتم!۰
بعضی از احساسهای آدم وقتی خوب و لذتبخش هستند که با فعل زمان حال همراه باشند (خوشحال هستم!) و اگر با فعل ماضی بیایند غمناک میشوند و مایهی دلتنگی. برعکس برخی از احساسات هم هستند که خوب است همیشه با فعل ماضی همراه باشند (ناراحت بودم!)
بعضی از احساسهای آدم وقتی خوب و لذتبخش هستند که با فعل زمان حال همراه باشند (خوشحال هستم!) و اگر با فعل ماضی بیایند غمناک میشوند و مایهی دلتنگی. برعکس برخی از احساسات هم هستند که خوب است همیشه با فعل ماضی همراه باشند (ناراحت بودم!) دوست داشتم!۰
هر کسی حتی اگر مدیریت هم نخوانده باشد حتما اصطلاح «مشتری ـ مداری» به گوشش خورده است. در دنیای رقابتی امروز، تولید در هر بازاری بدون توجه به خواستهها و نیازهای مشتری محکوم به شکست است؛ البته طبعا نه در ایرانی که به دلیل انحصار در بسیاری از بازارها، اصلا مشتری اهمیتی ندارد! اما حداقل در دنیای مجازی که تا حدودی بازار رقابت برای دیده شدن و خوانده شدن داغ است، میشود به این موضوع توجه کرد. بسیاری از ما هر روز چیزهایی مینویسیم و میخوانیم و از طریق وبلاگ نوشتن و «همخوان کردن» در گودر آنها را انتشار میدهیم. اما یک سؤال اساسی این است که خوب دلیل این همه نوشتن و گودربازی چیست؟ چند پاسخ برای این سؤال به ذهنم میرسد:
۱٫ دوست داریم اثری از خودمان به جا بگذاریم! (جاودانگی کوندرا را بخوانید حتما!)
۲٫ دوست داریم دیگران را در لذت خواندهها و شنیدهها و دیدهها و اندیشههایمان شریک کنیم.
۳٫ دوست داریم که با نوشتن در حوزهی تخصصیمان، دانستههایمان را به دیگران یاد بدهیم.
۴٫ اصلا فقط دوست داریم خودمان را در دنیای بی در و پیکر آنلاین خالی کنیم و لاغیر و اصل هم مهم نیست که محتوای تولید شده توسط ما برای سایرین هم مفید یا لذتبخش است یا خیر (خوب گاهی آدم واقعا دلش میخواهد یک چیزی بنویسد و خودش را خالی کند.)
۵٫ ترکیبی از موارد فوق.
برای خودم گزینهی ۵ پاسخ درست است؛ هر چند روی ۲ و ۳ خیلی تأکید دارم. این دو گزینه کاملا بر لزوم مشتری داشتن محتوای تولید شده توسط من وبلاگنویس و آن دیگری گودرنویس (!) و هر کس دیگری که مینویسد و در فضای آنلاین و آفلاین منتشر میکند (از جمله: روزنامهنگاران محترم) تأکید دارند. اما دریغ که بسیاری از ما اصلا به این موضوع توجه نمیکنیم و به این فکر میکنیم که اینکه من از چیزی لذت میبرم یعنی لزوما بقیه هم باید از آن لذت ببرند (رونوشت به خودم در مورد گودر!) و از آن بدتر اینکه بقیه بیخود میکنند خوششان نیاید و اصلا برای من مهم نیست و اینجور استدلالهای مزخرف.
و همین میشود که مخاطب بسیاری از وبلاگها و نوتهای گودر و از آن بدتر نشریات دنیای واقعی خود من نویسندهاش هستم و حداکثر چند تا از دوستانم که شاید آنها هم فقط به خاطر رویدربایستی میخوانند!
شاید کمی بد نباشد به این فکر کنیم که هدف از تولید محتوای ما چیست!؟
هر کسی حتی اگر مدیریت هم نخوانده باشد حتما اصطلاح «مشتری ـ مداری» به گوشش خورده است. در دنیای رقابتی امروز، تولید در هر بازاری بدون توجه به خواستهها و نیازهای مشتری محکوم به شکست است؛ البته طبعا نه در ایرانی که به دلیل انحصار در بسیاری از بازارها، اصلا مشتری اهمیتی ندارد! اما حداقل در دنیای مجازی که تا
چقدر من از این لویی گشنر مدیرعامل سابق آیبیام با خواندن کتاب رقص فیلها چیز یاد گرفتم. این هم یک شاهجملهی دیگر از استاد:
“عملکرد عالی تنها به درست انجام دادن کارها منحصر نمیشود؛ بلکه در گروی این است که کارهای درست را سریعتر، بهتر، مکرر و بهرهورتر از رقبایتان انجام دهید!”
تعریفی بهتر از این برای مزیت رقابتی میشناسید؟
چقدر من از این لویی گشنر مدیرعامل سابق آیبیام با خواندن کتاب رقص فیلها چیز یاد گرفتم. این هم یک شاهجملهی دیگر از استاد: “عملکرد عالی تنها به درست انجام دادن کارها منحصر نمیشود؛ بلکه در گروی این است که کارهای درست را سریعتر، بهتر، مکرر و بهرهورتر از رقبایتان انجام دهید!” تعریفی بهتر از این برای مزیت رقابتی میشناسید؟
هر چند ممکن است برای خیلی از دوستان تکراری باشد، اما الان جایی این نکته را دیدم و بسیار لذت بردم: “در شبیهسازی یک سیستم به دنبال ساختن مدلی مشابه از سیستم نیستیم، بلکه تنها به دنبال بررسی و تحلیل رفتارها و عملکردهای سیستم در شرایط مختلف هستیم.”
هر چند ممکن است برای خیلی از دوستان تکراری باشد، اما الان جایی این نکته را دیدم و بسیار لذت بردم: “در شبیهسازی یک سیستم به دنبال ساختن مدلی مشابه از سیستم نیستیم، بلکه تنها به دنبال بررسی و تحلیل رفتارها و عملکردهای سیستم در شرایط مختلف هستیم.” دوست داشتم!۱
بعضی از مسائل آنقدر مقدس هستند که نمیشود دربارهشان نوشت، و بعضی هم خیلی کفرآمیز!
یک هوادار قدیمی بارسلونا
(به نقل از فوتبال علیه دشمن؛ سایمون کوپر؛ ترجمه: عادل فردوسیپور؛ نشر چشمه)
بعضی از مسائل آنقدر مقدس هستند که نمیشود دربارهشان نوشت، و بعضی هم خیلی کفرآمیز! یک هوادار قدیمی بارسلونا (به نقل از فوتبال علیه دشمن؛ سایمون کوپر؛ ترجمه: عادل فردوسیپور؛ نشر چشمه) دوست داشتم!۰
اغلب آدمها عادت کردهاند که تو را با کارهایی را که برایشان نکردهای به یاد بیاورند؛ نه کارهایی را که برایشان انجام دادهای …
اغلب آدمها عادت کردهاند که تو را با کارهایی را که برایشان نکردهای به یاد بیاورند؛ نه کارهایی را که برایشان انجام دادهای … دوست داشتم!۲
آدم های بیش از اندازه صادق به همان اندازهی آدمهای بیش از اندازه دروغگو ترسناکاند!
آدم های بیش از اندازه صادق به همان اندازهی آدمهای بیش از اندازه دروغگو ترسناکاند! دوست داشتم!۱
مدتها بود که داشتم دنبال سندی، مدلی یا هر چیزی شبیه این که تقسیمبندی مناسبی از خدمات قابل ارایه در صنعت آیتی را ارایه کند میگشتم و تقریبا از پیدا کردناش هم ناامید شده بودم. تا اینکه موقع مطالعهی کتاب رقص فیلها (که قبلا چند پستی براساساش نوشتم و بعد از خواندن کامل این کتاب حتما در یک پست مستقل راجع به نکات بسیار جالب آن بحث خواهم کرد) پاسخ سؤالام را یافتم. پاسخ سؤال من در سبد محصولات (پورتفولیوی) صنعت IT براساس نظر آقای لوئیس گشنر مدیرعامل سابق IBM به خوبی بیان شده بود (توجه کنید که این نوع تقسیمبندی کاملا ساختاری چند طبقهای از بالا به پایین دارد):
طبقهی چهارم ـ سطح فروش خدمات که شامل حوزههای کسب و کار زیر است:
طبقهی سوم ـ سطح فروش نرمافزارهای کاربردی که شامل حوزههای کسب و کار زیر است:
طبقهی دوم ـ سطح فروش میانافزارها که شامل حوزههای کسب و کار زیر است:
طبقهی اول ـ سطح فروش سیستمها که شامل حوزههای کسب و کار زیر است:
این سبد محصولات را از دو زاویهی دید میتوان بررسی کرد:
مدتها بود که داشتم دنبال سندی، مدلی یا هر چیزی شبیه این که تقسیمبندی مناسبی از خدمات قابل ارایه در صنعت آیتی را ارایه کند میگشتم و تقریبا از پیدا کردناش هم ناامید شده بودم. تا اینکه موقع مطالعهی کتاب رقص فیلها (که قبلا چند پستی براساساش نوشتم و بعد از خواندن کامل این کتاب حتما در یک پست مستقل
انسانها نه بر طبق انتظار شما بلکه طبق ارزیابیهای شما کار میکنند!
لو گشنر ـ مدیرعامل سابق IBM
انسانها نه بر طبق انتظار شما بلکه طبق ارزیابیهای شما کار میکنند! لو گشنر ـ مدیرعامل سابق IBM دوست داشتم!۰