- لینکهای هفته (۶۳۴) - ۲۳ اسفند ۱۴۰۲
- لینکهای هفته (۶۳۳) - ۲۳ بهمن ۱۴۰۲
- لینکهای هفته (۶۳۲) - ۲۰ دی ۱۴۰۲
نگویمت که بیامیز با من اما، آه …
بعیدتر منشین از حدود زمزمهرس
که با تو حرف نگفته بسی به دل دارم
که با بسامدش این عمرها نیاید بس …
حسین منزوی
نگویمت که بیامیز با من اما، آه …
بعیدتر منشین از حدود زمزمهرس
که با تو حرف نگفته بسی به دل دارم
که با بسامدش این عمرها نیاید بس …
حسین منزوی
“دخهآ در طول فصل قبل با انتقادات زیادی مواجه شد؛ ولی من هم وقتی جوان بودم و در آژاکس بازی میکردم، مرتکب اشتباهاتی میشدم و در یووه و یونایتد هم اشتباه میکردم. مهمترین نکته این است که باید اشتباهاتت را در همان بازی و یا در بازی بعدی فراموش کنی. دخهآ این کار را کرد. (ادوین فاندرسار دربارهی دروازهبان جوان اسپانیایی منچستر یونایتد؛ اینجا)
درس این شماره این است: تلاش کنید خیلی زود اشتباهاتتان را فراموش کنید؛ البته بعد از بهخاطر سپردن درسی که از آنها گرفتهاید!
ما انسانها در هر دقیقه از زندگیمان با تصمیمگیری مواجهیم: از “چه کنم؟” “چه بپوشم؟” “چه بخورم؟”ها گرفته تا “چه رشتهای بخوانم؟” “چه شغلی داشته باشم” و تا “با چه کسی باشم؟” و … بنابراین متأسفانه یا خوشبختانه تصمیمگیری درست بخش مهمی از بار زندگی شاد و موفق ما را بر دوش خود میکشد. خوب حالا چطور درست تصمیم بگیریم؟
تا بهامروز در مورد تصمیمگیری درست نکات بسیاری گفته شده است: از انواع روشهای کمّی و کیفی تصمیمگیری گرفته تا مباحث روانشناسی تصمیمگیری. تمامی این اصول بهدنبال کمک ما در تصمیمگیری هستند. آنها میخواهند به ما یاد بدهند چطور تصمیم بگیریم و از آن مهمتر چطور تصمیم نگیریم! اما همچنان این مشکل وجود دارد که این خودِ “ما” هستیم که دست آخر باید تصمیم را بگیریم … این مشکل بهویژه در مواردی که تصمیمگیری با احساسات در ارتباط است، حادتر میشود. چگونه میتوانی تصمیم بگیری که “آنِ” زندگیت را دیگر دوست نداشته باشی؟ چگونه میتوانی تصمیم بگیری که محیط کاری را که سالها در آن زندگی کردهای (و نه کار!) ترک کنی و بیکاری خودخواسته را بپذیری؟ چگونه میتوانی تصمیم بگیری بخش بزرگی از سرمایهی اندکی را که با هزار زحمت و دردسر بهدست آوردهای برای آموزش خودت سرمایهگذاری کنی؟ اینها نمونهی سختترین تصمیمات زندگی یک سالهی اخیر من هستند.
اما … صادقانه بگویم تجربهام به من نشان داده در چنین مواردی همیشه سختترین تصمیم همان درستترین تصمیم است! انتخاب تصمیم درست سخت است؛ چرا که آن تصمیم معطوف است به آیندهی زندگی و موفقیتی که شاید بهدست آید و شاید نه. در صورتی که احساسات روی روزهای خوب گذشته، وضعیت امروزی و شدنها و نشدنهای امروز و فردای ما متمرکزند. برای همین است که گرفتن تصمیم درست تا این حد دشوار است.
در این یک سال اخیر در تمامی تصمیمات مهم زندگیام سختترین تصمیم ممکن را انتخاب کردم. سعی کردم تا حدی که میتوانم بر احساساتم غلبه کنم و با عقلانیت تصمیم بگیرم. از تصمیم فراموش کردن کسی که دوستش داری که بدتر نداریم؟ (اینجا را بخوانید.) امروز خوشحالم که بگویم تجربه به من ثابت کرده همیشه آن سختترین تصمیم، درستترین تصمیم هم بوده است.
یکی از درسهای آقای مدیرعامل عزیزی که این روزها مشاورشان هستم (و البته عملا بیشتر برعکس است!) این است: تا وقتی که نتوانی در یک موقعیت شدیدا احساسی تصمیم درست را بگیری، مدیر خوبی نشدی.
بنابراین وقتی در انتخاب بین چند گزینه در تصمیمگیری حیران شدید، یک بار سختترین تصمیم را با دقت بیشتری تحلیل کنید!
معمولا “نه” شنیدن اثر احساسی شدیدتری دارد تا شنیدن “آری” … احتمالا همهی ما موقعیتهایی را تجربه کردهایم که در آنها شنیدن یک “نه” ساده، زندگیمان را زیر و رو کرده است. از سوی دیگر ایجاد تغییر در سازمانها که یکی از طبیعیترین کارهای مدیران و مشاوران مدیریت است نیز همواره با مقاومتها و نه شنیدن از نیروی انسانی سازمانها و حتا ذینفعان ماجرا همراه است. خوب در این موقعیتها برای غلبه بر “نه” گفتن آدمها چه باید بکنیم؟ جان بالدونی اینجا روی سایت فوربس چند راه را برای این کار پیشنهاد میدهد:
۱- “نه” جواب آخر نیست: خیلی از آدمها از آنجایی که از تغییر میترسند “نه” میگویند! بنابراین اگر بتوانید به آنها نشان بدهید که قرار است چه تغییر خوبی رخ بدهد؛ آنوقت …
۲- آیا ارزشش را دارد؟ آیا تلاش برای گرفتن پاسخ مثبت از آدمها به هزینههایش میارزد؟
۳- تصمیم بگیرید: براساس دانستههایتان تصمیم بگیرید که باید چه بکنید. تردید در تصمیمگیری، باعث زیر سؤال رفتن قابلیتهای شما میشود.
۴- آیا میتوانید؟ توجه کنید که همیشه لازم نیست بر موانع غلبه کنید. خیلی وقتها پذیرفتن این “نه” عاقلانهتر است؛ چرا که در محدودهی تواناییهای شماست. مثلا فرض کنید کوهنوردی هستید که با آب و هوای بسیار بد در ارتفاع بالای یکی از قلل هیمالیا روبرو شدهاید: آیا میتوانید به صعودتان ادامه بدهید؟
اغلب اوقات “شدن” و “رسیدن”، بهدلیل غیرممکن بودن نیست که رخ نمیدهند؛ بلکه تنها به این دلیل بهدست نمیآیند که “سخت” هستند و دیریاب و آدمهای عجول و کمحوصلهای بهدنبال آنها هستند که در میانهی راه کم میآورند! جان وودن مربی افسانهای بسکتبال جایی گفته است: “نگذارید آنچه نمیتوانید با آنچه میتوانید در هم آمیخته شوند.”
دیوید چو اینجا روی سایت تککرانچ به مقایسهی وضعیت سهام فیسبوک با گوگل و یاهو پرداخته و چنین نتیجه گرفته که فیسبوک این روزها شبیه یاهو است. اما هدف اصلی مقاله تحلیل آیندهی فیسبوک است. اینکه آیا فیسبوک در آینده به گوگل خواهد رسید یا نه؟ آقای چو در این زمینه نمیتواند پیشبینی خاصی ارائه دهد.
نکتهی جالب مقاله برای من روش تحلیل آقای چو در مورد آیندهی فیسبوک بود. آقای چو مدل کسب و کار فیسبوک را با سه معیار میسنجد:
۱- تعداد کاربران: یک کسب و کار اینترنتی به تعداد کاربرانش زنده است. استقبال یا عدم استقبال از یک سرویس زندگی و مرگ کسب و کار اینترنتی را رقم میزند. در این زمینه فیسبوک دارد به نقطهی اشباع کاربران بالقوه نزدیک میشود و رشد کاربرانش کاهش مییابد و در نتیجه آیندهی خطرناکی دارد!
۲- ترکیب کاربران: عموما کاربران یک کسب و کار اینترنتی مثل مشتریان یک کسب و کار دنیای واقعی، از گروههای متفاوتی هستند: زن / مرد، جوان / میانسال، کسانی که بابت استفاده حاضرند پول بدهند / کسانی که فقط صرفا بهدنبال استفادهی رایگان هستند و … همانطور که میدانید یکی از اولین مباحث مطرح در آموزش بازاریابی بخشبندی بازار و مشتریان (Market and Customer Segmentation) است. برای من جالب بود که آقای چو میگوید این صرفا برای بازاریابی و توسعهی فروش نیست؛ بلکه باید مدل کسب و کار را براساس این بخشبندی و با در نظر گرفتن اینکه کدام گروه مشتریان سودآورترند، اصلاح کرد. مثلا در مورد فیسبوک مشتریان آمریکایی سودآوری بیشتری دارند تا منِ ایرانی!
۳- درآمد متوسط بهازای هر کاربر یا (Average revenue per user (ARPU): این معیار خلاصهی مدل کسب و کار است! طبیعی است که اگر این عدد از متوسط قیمت تمام شده بهازای هر کاربر بالاتر باشد، یعنی کسب و کار سودآور است. این دقیقن چالش اصلی فیسبوک پس از سهامی عام شدن است: اینکه چطور با استفاده از حجم عظیم کاربرانش و اطلاعاتی که دربارهی آنها دارد، بتواند این درآمد را طوری افزایش دهد که نرخ بازگشت سرمایه (ROI) حداکثر شود!
پیشنهاد میکنم کسب و کار اینترنتی امروز یا فردایتان را با این سه شاخص ساده اما بسیار مهم و اثربخش بسنجید. شاید وقت اصلاح مدل کسب و کارتان همین حالا باشد.
این آگهی هم مربوط به یکی از دوستان بسیار عزیز من است:
“یک شرکت معتبر در حوزه تولید نرمافزارهای بانکی جهت تکمیل کادر تیم توسعه خود به تعداد ۵ نفر توسعهگر مسلط به حوزهی Oracle ADF نیازمند است. از افراد مایل به همکاری خواهشمند است رزومه خود را به پست الکترونیک masoud.mamaghani@gmail.com ارسال نمایند.”
توضیح: پروژهای که برای آن آگهی ارائه شده، از نظر حجم کار و مبلغ قرارداد بزرگترین پروژهی توسعهی نرمافزار در تاریخ صنعت نرمافزار در ایران است. بدون هیچ تعارفی، این دوست عزیز و بسیار خوشاخلاق بنده ـ که مدیر فنی پروژه هستند ـ یکی از بادانشترین افرادی است که در حوزهی مهندسی نرمافزار با آنها افتخار آشنایی و همکاری داشتهام. مطمئن باشید چیزهای بسیار زیادی برای آموختن در این پروژه وجود دارد. شرکت مربوطه یکی از قدیمیترین و معتبرترین شرکتهای نرمافزاری کشور است که بهصورت تخصصی در حوزهی نرمافزارهای بانکی فعالیت میکند.
شمارهی سوم ماهنامه مدیریتی گزارهها هم اگر چه با اندکی تأخیر؛ اما بالاخره آماده شد! در این شماره از همکاری دو دوست خوب مهندس حشمت سیدی و خانم الهام اعتدالی عزیز بهرهمند شدم که از زحمات این دو دوست گرامی، بسیار سپاسگزارم. بسیار خوشحال خواهم شد که از همکاری شما هم در تهیهی مطالب شمارههای آیندهی این ماهنامه بهرهمند شوم.
امیدوارم مجموعه مطالب تهیه شده برای این شماره مورد استفادهی دوستان گرامی قرار بگیرد. منتظر هر گونه انتقاد، پیشنهاد و نظر سازندهی شما نیز هستم. میتوانید شمارهی سوم را از اینجا با لینک مستقیم دانلود کنید.
اگر از مطالب این ماهنامه خوشتان آمد و برایتان کاربردی بود، سپاسگزار خواهم شد که آن را برای دوستانتان نیز بفرستید. برای دریافت شمارههای بعدی این ماهنامه، میتوانید ایمیلتان را اینجا ثبت کنید.
یک هفتهی نسبتا بیرمق!
پیش از شروع:
جامعهشناسی، سلامت و روانشناسی و کار حرفهای:
ملاقات با کودک درون (امیر مهرانی؛ The Coach)
تجسس یا ترحّم؟ (الهام اعتدالی در مورد این پست من)
با ۷ راه از مشکلات بهراحتی گذر کنید
مدیریت، تحلیل کسب و کار و کارآفرینی:
درسی از یک چهره مشهور (افشین دبیری؛ مدیریت منابع انسانی) (اخلاق، کلید گمشدهی)
مربیگری در مدیریت عملکرد؛ رویکردها و مهارتها (دکتر سید بابک علوی)
خلق مشترک (مسیح کریمیان)
افسانه خلاقیت (اسد صفری؛ دنیای چابک)
چرا شرکتهای بزرگ نابود میشوند؟ (وبشهر)
۲۰ دریافت دگرگونکننده زندگی: تجربیات جوانترین سرمایهگذار دنیا (نارنجی)
فاز دو راه اندازی کسب و کار اینترنتی ـ شناسایی فرصت (قسمت دوم) (سید رضا علوی؛ فارسیبیز)
رهبر سطح پنجم (محسن صحراگرد؛ وبلاگ تجربه)
مدل سه عنصری تعهد و وفاداری سازمانی (محمد سالاری)
چرا مینویسیم؟ (پریا فرهادی؛ همینا) (پاسخ به فراخوان من)
فناوری اطلاعات و ارتباطات:
اوبونتو، برگ برنده اندروید (آزادراه)
موبایل و اینترنت در حال بلعیدن تلویزیون هستند (حامد همائیراد؛ یک پزشک)
بیشترین توییتها از چه شهری ارسال میشوند؟ (حامد همائیراد؛ یک پزشک)
اپل حالا با ارزشترین شرکت در تاریخ جهان است (وبلاگینا)
کارتهای هدیه گوگل پلی عرضه شدند (فارنت)
پیش بینی حجم ۱.۳ تریلیون دلاری برای پرداختهای همراه
گوگل از چه شرکتی میترسد؟؛ اپل و فیسبوک را فراموش کنید
آیا میدانید بدترین شغل در گوگل چه شغلی است؟
شبکههای اجتماعی:
اخلاق رسانهای در رسانههای اجتماعی (جواد افتاده؛ رسانههای اجتماعی)
درسهای یک تجربه از رسانههای اجتماعی در بحران (مهران نصر؛ رسانههای امروز)
اقتصاد:
درسهای زلزله آذربایجان: بلوغ سازمانهای غیر دولتی (علی دادپی؛ اقتصاد خرد، بازار و خانوار)
“فصل فوقالعادهای را سپری کردیم ولی راز خاصی نداشتیم. در بارسلونا تلاش زیادی میکنیم و همه ما به احتمال موفقیتمان باور داریم. من فرهنگ کاری دارم. همه این را میدانند. سعی میکنم که در دقایق خوب و بد آرامشم را حفظ کنم.” (لئو مسی دوستداشتنی؛ اینجا)
بدون شرح! 🙂
پ.ن. شمارهی سوم ماهنامهی مدیریتی گزارهها همراه با مطالب جذاب دو نفر از خوانندگان عزیز گزارهها جمعه شب منتشر میشود.
در طول یکی دو سال اخیر مسئولیت سایت شرکت محل کارم را هم برعهده داشتهام. یکی از کارهایی که باید در این زمینه انجام شود، مدیریت و پاسخگویی به ایمیلها و پیامهای ارسالی به شرکت است. جدا از اسپمها و ایمیلهای تبلیغاتی، هر از گاهی ایمیلهای درخواست کار دریافت میکنیم. و همینجا است که من از دیدن رفتارهای اشتباه هم خندهام میگیرد و هم حرصم درمیآید! هفتهی گذشته دو آگهی جذب نیروی انسانی را به درخواست دو دوست عزیز درگزارهها منتشر کردم و باز بخشی از همان رفتارهای اشتباه را مشاهده کردم. بنابراین بد ندیدم در مورد آداب رزومه فرستادن از روی سایت شرکتها نکاتی را یادآوری کنم:
۱- اولین و مهمترین نکته: تا وقتی که شرکت آگهی جذب همکار را در سایتش درج نکرده یا فرم استخدام فعالی ندارد، یعنی در مقطع فعلی نیازی به استخدام ندارد. بنابراین شما نباید در چنین شرایطی رزومهتان را برای شرکت ارسال کنید. من استثنائا مدیر پروژهای هستم که مسئولیت سایت شرکتهای محل کارم را هم برعهده داشتهام. در بسیاری از شرکتها اساسا مسئول سایت در سازمان هیچ ارتباطی با واحد منابع انسانی ندارد و از آن بدتر، در بسیاری از شرکتها مسئولیت سایت کلا به خارج سازمان برونسپاری میشود. بنابراین رزومه فرستادن در این حالت برای شما فایدهای ندارد. در برخی شرکتها هم البته ایمیلهای سایت مستقیم به پست الکترونیکی مدیرعامل و مدیران ارشد شرکت ارسال میشود؛ اما جدا از اینکه با گرفتن وقت مسئولین ارشد شرکت احساس بدی را در مورد حرفهای نبودنتان در آنها ایجاد میکنید، رزومه شما در میان ایمیلهای شرکت گم میشود و در آینده و روزی که شرکت نیازمند همکار جدید بود، هیچ کس بهیاد شما نخواهد افتاد. بنابراین لطفا رزومه نفرستید مگر اینکه شرکت خودش بخواهد!
۲- با فرض اینکه شرکت آگهی جذب همکار یا فرم استخدام فعال دارد: خوب در این حالت شرکت حتما اعلام کرده که برای چه مشاغلی و با چه تخصصهایی استخدام میکند. لطفا اگر ارتباطی با شغل اعلام شده یا تخصص مربوطه ندارید، وقت ارزشمند خودتان و مسئولین شرکت را تلف نکنید. مثلا در مورد همین آگهی اخیر گزارهها (+) فرد محترمی با رتبهی چهار آزمون دکترای مدیریت برای یک پست ناقابل کارشناسی رزومه فرستادهاند. من چند روز است دارم فکر میکنم چرا و هنوز نفهمیدم!
۳- صرفا به روشی که روی سایت شرکت نوشته شده رزومه بفرستید: ممکن است شرکت آدرس ایمیل مشخصی را اعلام کرده باشد تا به آن رزومه بفرستید. در این حالت لطفا صرفا به آن نشانی رزومه بفرستید و ارسال ایمیل به سایر نشانیها ـ بهویژه info ات سایت شرکت ـ جدا خودداری کنید. اگر هم فرم استخدام وجود دارد، فقط و فقط اطلاعاتی که در فرم وجود دارد را تکمیل کنید و از فرستادن رزومه یا اطلاعات تکمیلی به نشانی پست الکترونیکی شرکت بپرهیزید.
۴- فرم استخدام را دقیق پر کنید: یادتان نرود اطلاعات فرم استخدامی را کامل و دقیق تکمیل کنید؛ مخصوصا به تلفن یا ایمیلتان خیلی دقت کنید تا بتوانند با شما تماس بگیرند!
۵- سایت شرکت ابزار اطلاعرسانی شرکت است نه شما: اگر به خیال خودتان با فرستادن روزمه دارید برای خودتان شبکهسازی میکنید، باید به عرضتان برسانم در فضای کاری ایران اصلا از این خبرها نیست! در ایران سایت بسیاری از شرکتها در بهترین حالت، تنها کاربرد اعلام محصولات و خدمات و نشانی و تلفن شرکت را دارد. بنابراین عملا ارتباط یک سویه و از جانب شرکت است و ارتباط از این سوی سیم اصولا برقرار نمیشود که شما بخواهید با آن شبکهسازی بکنید.
درک میکنم در شرایط رکود اقتصادی این روزها پیدا کردن شغل مناسب چقدر دشوار است. میفهمم که بیکاری یا داشتن شغل نامناسب چه فشارهای وحشتناکی به آدم وارد میکند. اما لطفا برای شخصیت حرفهای خودتان و وقت دیگران ارزش قائل باشید.