استدلال‌های منطقی ایرانی (۴)

یک مدتی نوشتن این یادداشت‌ها متوقف شده بود. ایده برای نوشتن زیاد است؛ اما انگیزه خیر! با این حال این روزها دیدن یک بیماری اپیدمیک تأسف‌بار دارد حال مرا به‌شدت بد می‌کند. چیزی که انگیزه را حداقل در حد نوشتن این پست در من ایجاد کرد.

به‌دفعات در این مدت اخیر به کامنت‌هایی در گودر، وبلاگ‌ها‌ و سایت‌های مختلف برخورده‌ام که بدون هیچ استدلال منطقی و بدون هیچ پشتوانه‌ی علمی، نوشته‌ یا نظر فرد دیگری را زیر سؤال برده‌اند. ظاهرا دوران تخصصی شدن علوم سپری شده و باز وارد عصر “حکمت” شده‌ایم که در آن کسانی با همه‌ی دانش‌های بشری آشنایی دارند و می‌توانند در آن‌ها اظهارفضل بفرمایند و چقدر هم فروتن هستند بسیاری از این آدم‌ها که نه نامی دارند و نه نشانی که بشود باهاشان تماس گرفت و در فرایند گفتگوی دو طرفه، از علم لدنی‌شان یاد گرفت!

به‌ نظرم می‌رسد که “صرف مخالف بودن”، این روزها به افتخار تبدیل شده است. خوب البته همیشه تخریب ساده‌تر از ساختن است! حالا این‌که با چه چیزی مخالفی و این‌که چرا مخالفی ـ چیزی که قدیم‌ترها پیش‌نیاز نقد محسوب می‌شد ـ در این عصر مینی‌مالیسم دیگر اهمیتی ندارد. من باید مخالفت کنم؛ این حق من است! به قول محمد علی کلی “اغلب اوقات من نمی‌دونم دارم درباره‌ی چی حرف می‌زنم؛ ولی اینو می‌دونم که دارم حرف حق می‌زنم!”

و این‌جا دقیقا نکته‌ای است که من می‌خواهم روی‌اش دست بگذارم. متأسفانه چه بپذیریم و چه نپذیریم، ما در مورد بسیاری موضوعات نمی‌دانیم یا کم می‌دانیم. و متأسفانه‌تر (!) به‌دلیل محدودیت‌های شناختی و ذهنی مغز انسان و اشکالات و اشتباهات ذاتی فرایند تفکر، همیشه همه‌ی ما در معرض اشتباه در برداشت و فهم و درک متن یا موضوعی هستیم که دیگری خواسته آن را مطرح کند. از آن طرف اخلاق علمی (یا شاید اخلاق منطقی) هم حکم می‌کند که در مورد چیزی که نمی‌دانیم یا نمی‌فهمیم، سکوت کنیم. و خوب، این همان چیزی است که ما نمی‌خواهیم بپذیریم: این‌که اظهارنظر در مورد چیزی که خودم هم می‌دانم نفهمیده‌ام و بدتر، چیزی که اصلا در موردش اطلاعات و آگاهی ندارم، حق من نیست. این‌که برای نقد، باید با استدلال وارد شد و صرف این‌که “چون من خوش‌ام نیامد” یا “چون من سال‌ها جور دیگری فکر می‌کرده‌ام” یا حتا “بالاخره باید همیشه یه مخالفی وجود داشته باشه”، دلیل قابل قبولی برای اظهارنظر نیست.

این روزها این کار تبدیل به یک عادت زشت برای همه‌ی‌ ما شده است که “نفهمیدم” یا “خوش‌ام نیامد” را در ظاهر زیبای “مخالف‌ام و براش دلیل هم دارم؛ ولی نمی‌گم!” یا “حرف‌ات منطق نداره” بیان کنیم. احتمالا این مسئله دو ریشه‌ی اصلی هم دارد: ۱- می‌ترسیم که اگر آن نظر واقعی‌مان را بنویسیم، معلوم شود که چقدر آدم عمیقی هستیم (تعارف نداریم؛ خودمان که می‌دانیم که هستیم)؛ ۲- فکر می‌کنیم که اظهارنظر یعنی کم نیاوردن در دنیایی که رقابت میان آدم‌ها، تبدیل به طبیعت‌اش شده است.

امیدوارم بپذیریم که گفتگو وقتی یک فرایند دو طرفه است که مبنای‌اش استدلال باشد؛ نه سفسطه و مغالطه. ضمن این‌که پذیرفتن این‌که “من همیشه هم حق اظهار ندارم” و این‌که “بی‌دلیل مخالف بودن افتخار نیست”، نه بد است و نه نشانه‌ی ضعف من. چه به‌تر که اگر برای مخالفت‌ام دلیل و منطق دارم، آن را بنویسم و با دیگران گفتگو کنم. ولی اگر خوش‌ام نیامده یا نفهمیده‌ام واقعیت را بیان کنم. ضمنا در مورد دومی اتفاق عجیب و غریبی هم نمی‌افتد اگر نظر ندهم. کسی تا حالا از نظر ندادن نمرده است!

یادمان هم نرود که اخلاق حکم می‌کند در بحث و گفتگو، ادب را رعایت کنیم و هر واژه و عبارتی را که در شأن ادبیات و شخصیت خودمان است، در حق دیگران به‌کار نبریم.

این اسم‌اش نه خودسانسوری است و نه سلب حق آزادی بیان. این بخشی از اخلاق علمی و اخلاق زندگی است. فرقی هم نمی‌کند مثلا در این‌جا منظورمان علم مهندسی برق و ریاضی و فیزیک باشد یا علم مدیریت و اقتصاد و جامعه‌شناسی و حتا ادبیات. فرقی هم نمی‌کند با یک متن علمی روبرو باشیم یا متنی که فردی احساس یا دیدگاه‌ خاص‌اش را نسبت به موضوعی بیان کرده است.

کاش حداقل خودم از این پس این موضوع را رعایت کنم.

دوست داشتم!
۲
ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)
علی نعمتی شهاب

9 دیدگاه برای «استدلال‌های منطقی ایرانی (۴)»

  1. دوست عزیز من نمیدونم قبلا این نقد شما بر رفتار در شبکه های مجازی به اشتراک گزارده شده یا نه . ولی خیلی خوبه اگر حتی برای چندمین بار باز هم تکرار شود . به قول علما به صواب نزدیک تر است که صد بار دیگر گوشزد شود . همین دیروز در فضای پلاس بیسوادی در بحث حجت و استدلال وارد شده بود و پرت و پلا میگفت . و با کوچکترین تذکر من مرا به بیسوادی و………متهم کرد و جالب تر اینکه گفت : اول مطالعه کن بعد وقت دیگران را بگیر . این وقاحت ها جدا حد و مرز ندارد و با پشتوانه سرباز سایبری و ……..خود را به هر اظهار نظری مجاز میدانند . به هر حال مرسی . البته چنانچه سرعت کامپیوتر اجازه بده با اجازه من دوباره شیر میکنم .

  2. پی‌نوشت عالی بود. کاملا موافق‌م و منظور من هم دقیقن همین بوده. این متن در واکنش به برخی اظهارنظرهای کیلویی در کامنت‌دونی گودر وحید و بعضی دیگر از بچه‌ها نوشته شده. ممنون. 🙂

  3. یه نکته در کنار این مطلب اینه که صرف گفتگو برای ارتقاء دانسته ها خوبه . گفتگو معمولا به صورت گپ و گاها مباحثه است و در این هم مشکلی نیست . مشکل جائیه که هدف از مباحثه صرفا شکست دادن طرف مقابل و محق شدن باشه . در اینگونه موارد مقاله فوق کاملا مصداق پیدا میکنه .
    پی نوشت : صریح تر این که در مباحثی که اطلاع نداریم اگر وارد بشیم و موضع سلب نداشته باشیم میتونیم اطلاعات کسب کنیم . مانعی نداره اگه از روی احساس وارد بحثی بشیم .مهم اینه که موقع خروج از بحث هنوز مواضعمون بر اساس احساسمون باقی نمونده باشه

  4. بله متأسفانه همین طوره. من خودم هم خیلی وقت‌ها ناخواسته از همین استدلال‌های نادرست استفاده می‌کنم. مهم اینه که بدونیم واقعا دارد چه اتفاقی می‌افتد.

  5. سلام،
    امروز فرصت شد تا این سلسله نوشته هایتان در مورد استدلال های ایرانی بخوانم. مهم ترین نکته ای که به ذهنم رسید من چقدر شبیه این استدلال ها را بکار می برم؟ این نوشتتون حداقل این تلنگر را برای من داشت که رفتار من تا چه حد شامل این سرفصل می شود؟

  6. ابراهیم من دارم محیط اطراف‌ام را نقد می‌کنم. من دارم ایرانی‌های دور و برم را می‌بینم و به جهان دسترسی ندارم. ممکنه این اشکال در مورد همه‌ی مردم دنیا هم صادق باشه؛ اما من چیزی را نقد می‌کنم که می‌بینم و اون هم رفتار خودم و هم‌وطنان‌ام هست.

  7. یک نقد: من فکر می کنم ما ایرانی ها در زدن برچسب «ایرانی» یا «ایرونی» به هر چیز ناخوشایندی که در بین خودمان مشاهده می کنیم افراط می کنیم. معمولاً اصل استدلال ها در نقد نادرست بودن یک رفتار درست است مثل استدلال شما. عرض کردم معمولاً چون همین مغاطه های به ظاهر استدلال که شما ذکر می کنید هم گاهی با زدن یک برچسب «ایرونی» به یک رفتار طبیعی وانمود به غلط بودن آن می کنند. مثلاً یک نفر زیر خبر اشتیاق مردم برای خرید سکه نوشته: ایرانی هاهمه شان فرصت طلب اند و دارند از این شرایط بلبشو سود می برند؛ اینی هم که می گن ناراضین الکیه! در حالی که با کاهش نرخ سود بانکی طبیعیه که مردم برای حفظ ارزش پس اندازشان کاری بکنند. همه جای دنیا همینطوریه و مختص ایران نیست. به هر حال من مطمئن نیستم که فقط ایرانی ها چنین رفتارهایی دارند. اشکال برچسب زدن هم اینه که آدم حس می کنه که مادرزاد یک اشکالی داره!

  8. راست می‌گی رضا؛ البته موقع نوشتن این متن اصلا به یاد اون کتاب نبودم!

  9. درود
    شوپنهاور یک کتابی دارد به نام هنر همیشه بر حق بودن. برخی این کتاب را قورت داده‌اند. چنان گفته‌های کتاب را رعایت می‌کنند که بیا و ببین.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *