۲۲ مرداد ۱۳۸۹علی نعمتی شهابLeave a Comment on نداشتن! نداشتن! کسی به آلاچیقم آمد گفت چه داری که چنین آرامی و آسوده؟ گفتم: نداشتن! هیوا مسیح دوست داشتم!۰ بهاشتراک بگذاریدبرای اشتراکگذاری روی Telegram کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)برای به اشتراک گذاشتن در توییتر کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)برای اشتراکگذاشتن فیسبوک خود کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)برای به اشتراک گذاشتن روی لینکداین کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)برای چاپ کردن کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)برای رایانامه کردن این به دوستان کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)کلیک نمایید تا روی Pocket اشتراک گذاشته شود (در پنجرۀ تازه باز میشود)