بهتر است دهانتان را ببندید و احمق به نظر برسید، تا اینکه بازش کنید و همهی تردیدها را از بین ببرید!
مارک تواین
بهتر است دهانتان را ببندید و احمق به نظر برسید، تا اینکه بازش کنید و همهی تردیدها را از بین ببرید!
مارک تواین
بهتر است دهانتان را ببندید و احمق به نظر برسید، تا اینکه بازش کنید و همهی تردیدها را از بین ببرید! مارک تواین دوست داشتم!۰
مدت زیادی این هفته این مثنوی تأخیر شد! اینترنت من آخر هفته قطع شد و دیروز و دیشب هم درگیر کارهایی بودم که نشد. فقط اول از همه دو تا کشف این هفته را اطلاعرسانی بکنم: یکی اینکه دوست عزیزی به نام یک رامین از این هفته شروع کردهاند و مشابه پستهای لینکهای هفتهی گزارهها را در حوزهی اقتصاد تدوین میکنند. اولین پست این مجموعه را اینجا ببینید. دوم هم اینکه این هفته یک سایت خبری خاص مدیریت کشف کردم به نام ام بی ای نیوز که بسیار کامل و جذاب است؛ هر چند ضعف بسیار جدی دارد که خروجی فید برای استفاده در گوگل ریدر ندارد! از اینجا این سایت را هم ببینید.
پیش از شروع سه نکته:
با این توضیحات لینکهای هفته را مرور میکنیم:
مدیریت:
پست های کنفرانس (۲) – تنوع و مدیریت آن (احسان اردستانی)
۷ نکته که به شما کمک میکند کارمند نباشید و کار مستقل یا کارمندی؟ مسئله ایناست! و پست مهمان:از زبان یک کارشناس دولتی(امیر مهرانی بحث جالبی شروع کرده دربارهی اینکه بیزینس خودمان را داشته باشیم یا برویم دنبال کار کردن برای دیگران.) و این یکی را هم از امیر بخوانید دربارهی لذت بردن از کاری که میکنیم: برج غرور و خاطره ها
جلوگیری از اتلاف سوخت با طراحی صحیح (آیدین کسایی مثال جالبی میزند از اینکه چقدر طراحی نادرست خیابانهای تهران در اتلاف سوخت مؤثر است!)
درست از مشاهده استفاده کن (مهدی عرب عامری نقل قولهایی کرده از کامنتی که من برای مطلب قبلیاش در زمینهی کاربرد روش مشاهده در مستندسازی فرایندها گذاشته بودم که البته بخش اعظماش را خودش اضافه کرده!)
کیفیت از من شروع میشود (روزنوشتهای بهساد؛ آقای مجید آواژ)
جدول فعالیت های پراجکت بدون نمودار گانت (راهحلی برای ترسیم نقشهی ذهنی کاری که دارید انجام میدهید از طریق پراجکت. من پیشنهاد بهتری دارم؛ امشب همراه با دانلود نرمافزارش در گزارهها.) (نادر خرمیراد)
مشتریمداری و مشترینوازی در خدمات بانکی (باز هم طبق معمول مطلبی عالی از استاد پرویز درگی؛ بهویژه بخش سه تیپ شخصیتی الف- حرکتی ب- احساسی ج- ذهنی)
زمانی که برنده شدن همه چیز است (روشهای برای افزایش اثربخشی تصمیمگیریهای جمعی مدیران در سازمان)
شما همیشه انقدر زود به زود جابهجا میشوید؟ (اندر مصائب عوض کردن مکان شرکت! از امیر نامآور وبلاگ سازمانی شرکت ایده)
خدمات پشتیبانی در دو پرده + مقایسه+ عکس! (مقایسهی انتظارات نسبت به خدمات پشتیبانی در حوزهی نرمافزار با عملکرد شرکتهای معظم خودروسازی ایرانی!)
زمانتان را تلف نکنید (پیشنهاداتی برای مدیریت زمان)
تصویر یک مدیر (ارزشهای مدیران در انجام وظایفشان چیستند!؟ این مطلب جذاب را بخوانید تا بفهمید.)
مشتریمداری این واژگان را از ادبیات خدمات مشتری حذف کنید
۳ قانون موفقیت در فروش برای شرکت های نوپا
نتایج رتبه بندی ۱۰۰شرکت برتر ایران بهمن ماه اعلام می شود (اینجا سایتاش است. بومیسازی فورچون ۵۰۰ توسط سازمان مدیریت صنعتی که کار جالبی هم هست!)
Will 2011 Be the Start of Widespread MBA Program Reform? (در مورد برنامههای MBA دانشگاههای آمریکای شمالی که آیا در سال جدید میلادی تغییر بنیادین خواهند داشت یا خیر؟)
انگیزه برای کارگروهی کاهش یافته است (از سال ۸۵ تاکنون در ایران میزان علاقه به کار گروهی در میان مردم از ۵۵ درصد به ۵۳ درصد در سال گذشته کاهش یافته است.)
بزرگترین اشتباهات حوزه تجارت در سال ۲۰۱۰
فناوری اطلاعات:
ارزیابی اساتید ایرانی : WEB2.0 (پیشنهادی جالب برای درست کردن سایتی مثل بالاترین! برای ارزیابی اساتید دانشگاههای ایران) و MIS و لایک خور (مقایسهی جالبی از ادبیات علمی MIS و شواهدی که لایکخور در مورد وبلاگهای ایرانی ارایه میدهد) (نیام یراقی)
پیشبینی خوشبینانه گارتنر رشد سرمایهگذاری IT در سال ۲۰۱۱ (البته پیشبینیهای فارستر هم در این گزارش هست!)
بررسی و نگاهی به ۲۴ تبلت معرفی شده در CES 2011 (ببینید و حسرت بخورید …) (مهرداد نایب)
گزارش ICT در قانون برنامه پنجم از سوی مجلس منتشر شد (از اینجا به صورت فایل PDF دانلود کنید.)
گزارش خواندنی ازنظرات مردم درباره موبایل/ کاربرد موبایل درایران چیست
انتقال وجه به حساب دیگران بیشترین کاربرد بانکداری اینترنتی
رشد ۱۵۳ درصدی استفاده از پیامک در پرداخت قبوض
رشد ۲۰ درصدی تجارت الکترونیکی در سال جاری
اشتراک اینترنت پرسرعت تا پایان سال ۲۰۱۱ دو برابر میشود
جدول وضعیت دامنه های اینترنتی کشور/ پردامنه ترین استانها و شهرهای کشور
سیستم عاملهای موبایل را بشناسید/ ضعفها و نقاط قوت سیستمهای عامل
فراز و فرودهای سومین شرکت با ارزش جهان راز و رمز اپل بودن (تاریخچهی اپل)
آن سوی آب پیشبینیهای نوکیا از آینده موبایل در سال ۲۰۱۱
با بهره گیری از ۱۰۰ خبرنگار حرفهای استیو جابز و رابرت مرداک روزنامه آیپد منتشر میکنند
پرفروشترین گوشیهای سال ۲۰۱۰ در آمریکا
ایجاد رشته «علوم و فناوری شبکههای اجتماعی» در مقطع دکتری (بریم!؟)
مزایای استفاده از BCC در ایمیل (خواهش میشود یاد بگیرید!)
فیلم ۳۰ دقیقه ای که با آی-فن تصویربرداری شد
اقتصاد:
ستم انتخاب (“چندین مطالعه نشان دادهاند که دو عامل موجب افسوس خوردن میشود: اول داشتن مسوولیت در نتیجه نهایی و دوم تصور اینکه گزینه بهتر دیگری نیز وجود داشته است. افزایش انتخابها هر دو این عوامل را قویتر میکند. اگر هیچ گزینه دیگری وجود نداشته باشد، فرد خود را مقصر نمیداند و افسوس نمیخورد که چرا چنین کالایی را خریده است. از سوی دیگر هرچه گزینهها بیشتر باشد تصور اینکه کالای بهتری در میان این گزینهها وجود داشته است بیشتر شده و فرد افسوس میخورد که چرا آن را نیافته است.”)
افزایش نرخ بیکاری در ایران (پیشبینی اکونومیست دربارهی نرخ بیکاری در سال جدید میلادی و سالهای آینده در ایران)
مبحث تلخ یارانه ها درایران (دکتر احمد سیف)
نمودارهای سال ۲۰۱۰: ۲۰۱۰ در نه قاب (بسیار جالب!)
قائممقام بانک مرکزی خبر داد: عقود جدید بانکی در راه است (سه نوع عقد بانکی جدید.)
معاون وزیر کار: رشد ۸ درصدی شرط کاهش بیکاری است (بگذریم از اینکه سه سال است نرخ رشد اقتصادی اعلام نشده …)
درباره چشمانداز اقتصادی ۲۰۱۱ مصاحبه IMF با الیور بلانچارد (بلانچارد یکی از بهترین تکستبوکهای اقتصاد کلان دنیا را نوشته.)
جامعهشناسی، روانشناسی و کار حرفهای:
در مصاحبه شغلی گوگل چه پرسشهای مطرح میشود؟ (عالی!!!)
هفت علت مهمی که همیشه مانع خلاقیت شماست (عالی!!!)
بیخانمان دیروز، میلیاردر امروز (بخوانید و انگیزه بگیرید برای زندگی …)
سایکوسایبرنتیک (در سایکو سایبرنتیک اعتقاد بر این است که انسانها مجهز به دو مکانیسم خودکار و سرویسدهندهای در مغز هستند که بنا به دستوری که خود فرد به مغزش میدهد فعال میشوند. این دو مکانیسم عبارتند از: مکانیسم موفقیت و مکانیسم شکست.)
صدای قلب قدرت تصمیم گیری را بالا می برد (مطالعه ای جدید نشان می دهد گوش دادن به صدای ضربان قلب می تواند توانایی های ناخودآگاهی به انسان ببخشد، در این صورت تمامی شعرهایی که در آنها گفته می شود به ندای قلب خود گوش دهید، از همیشه درست تر خواهند بود.)
مغز از موسیقی لذت می برد (میگم چرا موسیقی گوش کردن باعث افزایش بهرهوری و تمرکز من در کار میشه!)
پ.ن. ۱٫ لطفا اگر وبلاگی، پستی یا مطلبی را من ندیده بودم یا نمیشناسم، کامنت بگذارید و معرفی بفرمایید برای یادگیری بیشتر.
پ.ن.۲٫ اگر دوست داشتید توئیتر گزارهها را برای دیدن ایدهها و حال و احوال روزانهی من و گودر گزارهها را برای دیدن متن کامل این مطالب و سایر مقالات و اخبار مربوط به مدیریت، مشاوره، فناوری اطلاعات و البته اقتصاد، روانشناسی و جامعهشناسی (و گاهی هم که خیلی هیجانزده میشوم، علم!) دنبال کنید.
مدت زیادی این هفته این مثنوی تأخیر شد! اینترنت من آخر هفته قطع شد و دیروز و دیشب هم درگیر کارهایی بودم که نشد. فقط اول از همه دو تا کشف این هفته را اطلاعرسانی بکنم: یکی اینکه دوست عزیزی به نام یک رامین از این هفته شروع کردهاند و مشابه پستهای لینکهای هفتهی گزارهها را در حوزهی اقتصاد تدوین
مدیران پیش ما میآیند تا به ما نشان بدهند:
از خلال گفتگو با یک کارمند بانک آمریکا
پ.ن.۱٫ اعتراف میکنم تا به حال از این تعریف، قشنگتر در مورد وظایف مدیران ندیده بودم!
پ.ن.۲٫ قطع شدن اینترنت در آخر هفته و انجام دادن یکی دو کار ناتمام از قبل، باعث شد که پستهای هفتگی هفتهی پیش و این هفته کمی بهم بریزند. فردا صبح ایشالا هم لینکهای هفتهی پیش را خواهیم دید و هم مقالهی هفته را! اسمایلی وعدهی سر خرمن!
مدیران پیش ما میآیند تا به ما نشان بدهند: چه کار بزرگی داریم انجام میدهیم. چقدر به ما احترام میگذارند. چگونه باید به بردنمان (Winning) در بازار ادامه دهیم. از خلال گفتگو با یک کارمند بانک آمریکا پ.ن.۱٫ اعتراف میکنم تا به حال از این تعریف، قشنگتر در مورد وظایف مدیران ندیده بودم! پ.ن.۲٫ قطع شدن اینترنت در آخر هفته و
سایت مجلهی مککنزی کوارترلی یکی از کارهای بسیار خوباش انتشار نتایج پیمایشهای شرکت معظم مشاورهی مککنزی است که معرف حضور اساتید جمع هست. همین اواخر این سایت نتایج پیمایش مککنزی در مورد استفاده از وب ۲٫۰ در کسب و کار را منتشر کرد. این نتایج در قالب یک فلش بسیار زیبا که خودش هم یک جورهایی از قابلیتهای وب ۲٫۰ استفاده میکند، نمایش داده شدهاند. این فلش بسیار عالی را اینجا ببینید. نکتهی جالب زیاد داخلاش دارد؛ از جمله اینکه شبکههای اجتماعی چقدر دارند در دنیای کسب و کار امروز مهم میشوند و چه ابزارهای وب ۲٫۰ متنوعی میتوانند در سازمانها مورد استفاده قرار بگیرد. ببینید، یاد بگیرید و لذت ببرید!
پ.ن. انتشار پست لینکهای هفته به دلیل قطعی اینترنت بنده در آخر هفته به فردا صبح موکول میشود.
سایت مجلهی مککنزی کوارترلی یکی از کارهای بسیار خوباش انتشار نتایج پیمایشهای شرکت معظم مشاورهی مککنزی است که معرف حضور اساتید جمع هست. همین اواخر این سایت نتایج پیمایش مککنزی در مورد استفاده از وب ۲٫۰ در کسب و کار را منتشر کرد. این نتایج در قالب یک فلش بسیار زیبا که خودش هم یک جورهایی از قابلیتهای وب ۲٫۰
هر روز را از نو بیافرینید …
موریهای اوچیبا
هر روز را از نو بیافرینید … موریهای اوچیبا دوست داشتم!۰
استقبالی که از پست ایدهی یک وبلاگ گروهی مدیریت فراتر از انتظار من بود که از همهی دوستانی که با کامنت گذاشتن در وبلاگ و گودر و همچنین ارسال ایمیل یا به روشهای دیگر نظراتشان را به من انتقال دادند، تشکر میکنم.
با جمعبندی نظراتی که داده شده لازم است به چند نکته اشاره کنم. ایدهی من تنها ایجاد یک وبلاگ کوچولوی مشترک بود که پستهای آن بخشهای منتخبی از کتابها و مقالات فارسی و انگلیسی در حوزههای مختلف علم مدیریت باشند. براساس کامنتهای داده شده لازم دیدم به این نکته تأکید کنم. اما در کامنتها و ایمیلهایی که دریافت کردم دیدم خیلی از دوستان به ایجاد یک فوروم یا سایت مدیریتی فکر میکنند. ایدهای که اگر چه جذاب به نظر میرسد؛ اما با توجه به اینکه تجربیات قبلی در این زمینه از نظر من شکست خورده محسوب میشوند، چندان عملی نیست.
چرا تجربیات قبلی شکست خوردهاند؟ باید دید هدف اصلی این فورومها چه بوده است. شاید دو هدف اصلی بتوان برای آنها در نظر گرفت: اشتراک دانش و تولید محتوا. از منظر هدف اول، این فورومها بسیار هم موفق هستند؛ بهویژه در امر شریف کپی پیست! (بسیاری از مطالب من بدون اجازه و بدون حتا دادن رفرنس در این به اصطلاح فورومهای علمی کپی و پیست شدهاند.) فورومها دنیایی پیچیده و تو در تو ایجاد میکنند که در حوزهی علم مدیریت، از نظر من اثربخشی چندانی ندارد. بنابراین من از ایدهی یک فوروم مدیریتی استقبال نمیکنم.
اما اگر قرار باشد با مشارکت عدهای یک کار جدی انجام شود، پیشنهاد من چیست؟ چند وقت پیش حامد در چای داغاش دربارهی گروهی از دانشجویان دانشکدهی مدیریت و اقتصاد شریف نوشت که قصد دارند یک ویکی اقتصادی فارسی راه بیاندازند (اینجا.) من از همان زمان این ایده در ذهنام شکل گرفته که باید در حوزهی مدیریت هم چنین کاری انجام شود؛ جایی که فقر مطلب استاندارد بسیار زیاد است. اگر ویکیپدیای فارسی را در نظر بگیریم، اشکالات بسیار زیاد و عجیب و غریبی در حوزهی مدیریت آن به چشم میخورد:
بر همین اساس پیشنهاد من تشکیل یک تیم مجازی برای کار بر روی بخش مدیریتی ویکیپدیای فارسی یا راهاندازی یک ویکی جداگانه است. این ویکی به شکل کامل مبتنی بر مشارکت داوطلبانهی اعضا خواهد بود و برای هر موضوع خاص دارای یک یا چند سرویراستار است که مطالب نوشته شده را پیش از انتشار نهایی کنترل کیفی، ویرایش و تأیید خواهند کرد. هدف از این ویکی تولید محتوا است. این تولید محتوا میتواند حتا در سادهترین شکلاش تنها شامل ترجمهی مدخلهای متناظر ویکیپدیای انگلیسی باشد و در حالت گستردهتر، تحقیق و نوشتن مقالات کوتاه از جنس ویکی را در بر بگیرد. این، کاری است که هر چند بسیار دشوار است؛ اما ارزش افزودهی بسیار زیادی میتواند برای جامعهی مدیریت ایران به همراه داشته باشد.
هدف از این پست ثبت این ایده بود؛ تا ببینم نظر دوستان در این مورد چیست. با توجه به اینکه تشکیل تیمی که به صورت داوطلبانه حاضر باشد به تولید محتوا بپردازد در شرایط کنونی بیشتر به رؤیا شبیه است تا واقعیت؛ من همجنان بر روی ایدهی اولام تأکید دارم: راهانداختن وبلاگی برای انتخاب بخشهایی منتخب از کتابها و مقالات مدیریتی فارس یو انگلیسی. این یکی راحتتر و عملیتر است.
در مورد ویکی فارسی مدیریت، امیدوارم کسی که توانایی تشکیل یک تیم حرفهای و پشتیبانی از آن را داشته باشد (از جمله مثلا دوستان انجمن بینالمللی مدیران ایرانی) اینجا را بخواند و در این زمینه دست به کار شود. آرزویی هر چند دور و دراز و دستنیافتنی!
استقبالی که از پست ایدهی یک وبلاگ گروهی مدیریت فراتر از انتظار من بود که از همهی دوستانی که با کامنت گذاشتن در وبلاگ و گودر و همچنین ارسال ایمیل یا به روشهای دیگر نظراتشان را به من انتقال دادند، تشکر میکنم. با جمعبندی نظراتی که داده شده لازم است به چند نکته اشاره کنم. ایدهی من تنها ایجاد یک وبلاگ کوچولوی
در مصاحبههای ورودی شرکتهای مشاورهی بینالمللی همیشه یک کیس مطرح میشود که فرد داوطلب باید آن را حل کند. قبلتر به یک نمونهاش اینجا اشاره کردم. بنابراین یکی از حوزههای مشاورهی شغلی (چیزی که تو ایران متأسفانه یا خوشبختانه اصلا نداریم) راهنمایی کردن آدمهایی است که میخواهند وارد کار مشاوره بشوند. اینجا به چند تا از این خطوط راهنما برای موفقیت در آزمون مشاوره اشاره شده. به نظرم این نکات فقط به درد موفقیت در آزمون ورودی یک شرکت مشاوره نمیخورند و خوب در ایران هم که ما همچین آزمونهایی نداریم؛ برای همین موقع ترجمه کردن ساختار متن را عوض کردم. بنابراین این شما و نکاتی کلی برای حل مسائل مشاوره:
۱- مسئله را درست متوجه شوید: قبل از دادن پاسخ، باید مطمئن شوید که مسئله را درست فهمیدهاید. برای این کار مسئله را دوباره صورتبندی کنید و از کارفرما بپرسید. ضمنا مطمئن شوید که همهی اطلاعاتی را که برای حل مسئله لازم دارید جمعآوری کردهاید و این اطلاعات صحیح هستند. حواستان باشد که باید پاسخ را در چه قالبی به کارفرما ارایه کنید: مثلا قرار است گزارش بدهید، پرزنت درست کنید یا … قرار است عدد و رقم دقیق بدهید یا تخمین یا حتا درصد و …
۲- زمانی را به فکر کردن دربارهی روش حل مسئله اختصاص بدهید. سعی کنید برای هر بخش از مسئله، روش خاص خودش را پیدا کنید (حالا ما هی بگیم متدولوژی مهمه، یک عدهی کثیری ما را مسخره کنند …)
۳- با کارفرما همدلی ایجاد کنید. شما قرار است مسئلهی او را حل کنید نه مسئلهی خودتان! به زبان بدن و حرفهای او توجه کنید. راهحل اولیهتان را به او ارایه کنید و بخواهید تا به شما بگوید آیا اطلاعات مهمی را جا انداختهاید یا نه. به یاد داشته باشید که ایجاد ارتباط خوب و اثربخش با کارفرما بخشی از فرایند حل مسئله است.
۴- خوب گوش کنید و سعی کنید واژههای کلیدی طرف مقابلتان را بیابید. گاهی اوقات یک واژهی کلیدی در درک مسئله و از آنجا حل مسئله حیاتی میشود.
۵- چارچوبها (Frameworks)، روشهای ساختاردهی به پاسخ شما هستند که درک ماهیت و چرایی آن پاسخ را برای خود شما و کارفرما آسانتر میکنند. چارچوب یعنی چیزهایی مثل: مدل ۵ نیروی رقابتی پورتر، آمیختهی بازاریابی و … (همین اواخر جایی ناظر بودم؛ به طرف گفتم چارچوبات کو؟ متدولوژیاش را با آب و تاب دوباره تعریف کرد! چارچوب با متدولوژی فرق داره.)
دو واژهی کلیدی در فرایند حل مسئله وجود دارند که متأسفانه ما مشاوران ایرانی خیلی وقتها به آنها اهمیت نمیدهیم: چارچوب و متدولوژی. بخشی از بحثهای بعدیمان دربارهی این خواهد بود که هر کدام از این دو واژه یعنی چه، تفاوتهایی با هم دارند و نقش هر یک در فرایند حل مسئلهی مشاوره چیست.
در مصاحبههای ورودی شرکتهای مشاورهی بینالمللی همیشه یک کیس مطرح میشود که فرد داوطلب باید آن را حل کند. قبلتر به یک نمونهاش اینجا اشاره کردم. بنابراین یکی از حوزههای مشاورهی شغلی (چیزی که تو ایران متأسفانه یا خوشبختانه اصلا نداریم) راهنمایی کردن آدمهایی است که میخواهند وارد کار مشاوره بشوند. اینجا به چند تا از این خطوط راهنما برای
این هم ایدههای این هفته:
سعی میکنم تا حدودی ایدههای مربوط به موضوعات مشابه را یکجا منتشر کنم.
پ.ن. در مورد این قضیهی وبلاگ گروهی مدیریت، استقبال، بیش از حد انتظار من بوده و برخی از دوستان هم نکاتی را یادآوری کردهاند که همه در کنار هم باعث شد یاد یک ایدهی قدیمیتر در این زمینه بیفتم. فردا صبح در این زمینه خواهم نوشت.
این هم ایدههای این هفته: بین بهتر شدن و سرعت پایین بدتر شدن، تفاوت وجود دارد! اینکه چقدر پیشرفت کردهایم مهم نیست: چقدر باید پیشرفت میکردیم!؟ تحمل خسارت نسبت به از دست دادن منفعت برای انسانها سختتر است!!! سعی میکنم تا حدودی ایدههای مربوط به موضوعات مشابه را یکجا منتشر کنم. پ.ن. در مورد این قضیهی وبلاگ گروهی مدیریت، استقبال،
گاهی هم بدترین چیز ممکن درست از کار در میآید. ما مَردیم؛ باید منتظر چنین چیزهایی باشیم، خودمان را علیه آنها مجهز کنیم و به خصوص به این امر آگاه باشیم که ما فقط در صورتی در برابر پوچیهایی که همیشه بالاجبار و هر چه بیشتر سر راهمان قرار میگیرند، از پا در نمیآییم، فقط در صورتی میتوانیم در این دنیا تا حدی راحت زندگی کنیم، که در کمال فروتنی حساب این پوچیها را هم در برنامهریزیهایمان بکنیم. شعور ما فقط به طور ناچیزی دنیایمان را روشن میکند …
فردریش دورنمات؛ قول
پ.ن. برای همهی اخبار بد دیروز و امروز و امشب؛ بهویژه سقوط امشب هواپیما در ارومیه و برای همهی ما که این روزها در اخبار ناامیدکننده و پوچیهای ناتمام زندگی غوطهوریم …
گاهی هم بدترین چیز ممکن درست از کار در میآید. ما مَردیم؛ باید منتظر چنین چیزهایی باشیم، خودمان را علیه آنها مجهز کنیم و به خصوص به این امر آگاه باشیم که ما فقط در صورتی در برابر پوچیهایی که همیشه بالاجبار و هر چه بیشتر سر راهمان قرار میگیرند، از پا در نمیآییم، فقط در صورتی میتوانیم در این
تاد دی. جیک (که اینجا اطلاعات محدودی در موردش هست!) در این مقالهی جالب به این موضوع می پردازد که اغلب رهبران سازمانی عادت کردهاند که ۹۰ درصد از انرژی و وقتشان را روی تدوین یک چشمانداز (Vision) عالی میگذارند و این در حالی است که شکست اصلی در درست اجرا نشدن این چشمانداز رخ میدهد؛ جایی که آدمها نمیدانند چشمانداز اصلا چیست، چه کار باید بکنند و یا به عبارت بهتر چه کاری را باید متفاوت از قبل انجام بدهند و از همه شاید مهمتر (!) در برابر این کارها چه چیزی گیرشان میآید! بر همین اساس این مقالهی کوتاه به اصول رهبری اجرا میپردازد:
جزییاتاش را در مقالهی آقای جیک بخوانید! این مقاله در شمارهی زمستان ۲۰۰۱ نشریهی Business Strategy Review متعلق به مدرسهی مدیریت لندن منتشر شده است.
پ.ن. از همهی دوستان عزیزی که برای همکاری در زمینهی ایجاد یک وبلاگ گروهی مدیریت اعلام آمادگی فرمودند تشکر میکنم. از آن جایی که این کار هر چه زودتر آغاز شود بهتر است، خواهش میکنم پیشنهاداتتان را برای اسم وبلاگ بیان فرمایید. به صورت پیشفرض من قصد دارم این وبلاگ را روی وردپرس دات کام ثبت کنم؛ اگر در این زمینه هم نظری دارید خوشحال میشوم.
تاد دی. جیک (که اینجا اطلاعات محدودی در موردش هست!) در این مقالهی جالب به این موضوع می پردازد که اغلب رهبران سازمانی عادت کردهاند که ۹۰ درصد از انرژی و وقتشان را روی تدوین یک چشمانداز (Vision) عالی میگذارند و این در حالی است که شکست اصلی در درست اجرا نشدن این چشمانداز رخ میدهد؛ جایی که آدمها نمیدانند