هیچ موفقیتی از وانمود کردن به موفق بودن، بالاتر نیست!
کریستوفر لاش
هیچ موفقیتی از وانمود کردن به موفق بودن، بالاتر نیست!
کریستوفر لاش
پیش از مرور این اشتباهات معمول، لازم است به یک نکته توجه کنید: لازم نیست این فهرست را به خاطر بسپارید. این فهرست شامل تمام اشتباهات ممکنی است که ممکن است مرتکب شوید؛ اشتباهاتی که ریشه در عادات، رفتارها یا ناآگاهیهای شما دارند. مهم این است که در مصاحبه برای دست یافتن به یک شغل، خودتان باشید؛ با تمام نقاط ضعف و قوتتان. لطفا فیلم بازی نکنید.
مرور این فهرست به شما کمک میکند تا آن جاهایی که ممکن است از روی ناآگاهی مرتکب اشتباه شوید، جلوی خودتان را بگیرید!
این شما و این هم فهرست اشتباهات احتمالی در یک مصاحبه برای استخدام شدن:
پ.ن. نوشتهی آیدین کسایی را هم در این زمینه با عنوان موقع مصاحبه از این اشتباهات نکنید بخوانید.
احسان اینجا در ویترین افکارش مطلبی نوشته دربارهی افول سرمایههای اجتماعی در ایران و لیالی عزیز هم اینجا در مورد پست احسان نوشته و از من هم دعوت کرده در این رابطه بنویسم. من فکر میکنم که دیگر مدتها است برای نجات جامعه از مسیر سقوطی که در پیش گرفته دیر شده و دیگر به استفاده از سرمایهی اجتماعی نباید امیدی ببندیم. شاید کمی اغراق باشد و شاید من زیادی ناامید شده باشم؛ اما فکر میکنم که اوضاع خرابتر از این حرفها است. مسئله این است که بسیاری ضد از ارزشهای اخلاقی در جامعهی ما به ارزش تبدیل شدهاند و از آن بدتر، آدمها آن چنان در چنبرهی مشکلات شخصی و خانوادگی و کاری خودشان گرفتار شدهاند که اغلب، ترجیحشان ندیدن و گذشتن است: حال چه ندیدن و گذشتن از رفتارهای نادرست خودشان باشد و چه در مورد دیگران. بسیاری از ما فراموش کردهایم که رنج و غم و ناملایمی، پدیدهای خاص زندگی ما نیست و چه بسا کسانی باشند که حسرت زندگی ما را ببرند. از آن بدتر کسانی هستند که تصور میکنند با ندیدن و گذشتن و با بسنده کردن به زندگی حقیر خودشان، دنیای کوچک زندگیشان را کوچکتر میکنند و به این ترتیب، از ترکشهای توپهای خروشان زندگی فرار!
ندیدن و اهمیت ندادن و گذشتن. مهم زندگی خودم است و لاغیر؛ رنجها و زندگی دیگران به خودشان ربط دارد! اینها واکنشهای آشنایی نیستند؟
مدتها تصور میکردهام که شاید اشکال از من باشد که اینقدر دنیای اطرافام برایام مهم است؛ اما این روزها به این نتیجه رسیدهام که دیگران هم مشکل دارند که هیچ چیزی برایشان مهم نیست! وقتی ماجرایی که اینجا در موردش نوشتهام میبینم، عصبی میشوم.
بنابراین به نظرم سؤال اساسی نه افول سرمایهی اجتماعی که سقوط اخلاق فردی است؛ خودپسندی و دیگرنخواهی (در برابر دیگرخواهی) دو رذیلت اخلاقی آشکار این روزهای زندگی ما هستند. من به حرفهای احسان و لیالی چیزی اضافه نمیکنم جز سؤالاتی که مدتها است دارند روح مرا آزار میدهند: تا کی میخواهیم نبینیم و بگذریم؟ تا کی میخواهیم خودمان را توجیه کنیم که این جنابِ منِ درونی مهمتر از هر چیز دیگری در این جهان است؟ تا کی میخواهیم دنیای کوچکمان را هر روز کوچکتر کنیم و با خودمان فکر کنیم این طور بیشتر در امانیم؟
این ندیدن دیگران و چسبیدن به خود است که نتیجهاش میشود همان مثالهایی که احسان زده: اینکه هر کس از هر راهی به دنبال بیشینه کردن سود شخصی خود است؛ بدون توجه به اخلاقی بودن یا نبودن روش کارش و یا از آن بدتر، اهمیت ندادن به پیامدهای آن بر روی زندگی دیگران.
دنیای هر روز کوچکتر زندگی ما: مسئلهی امروز ما این است!
پ.ن. نوشتهی آقای صادق جم را هم در بلاگنوشت در این مورد بخوانید.
قبلتر به نمونهی آزمون استخدامی شرکت معظم مشاورهی بین اشاره کردهام. جالبترین بخش این نمونهی امتحان برای من این سؤالاش بود: “در ۳ جملهی کوتاه، نتایج تحلیلهای انجام شده توسط خودتان بهعنوان مشاور را برای مشتری بیان کنید!” توانایی و مهارت مختصر و مفید نوشتن و از آن بالاتر جمعبندی کردن یک بحث گسترده و پر از جزییات در زیرمجموعهی چند عنوان کلی توانایی است که اغلب ما مشاوران ایرانی نداریم! اولیاش نیاز به تمرین دارد و دومی بیشتر نیازمند توانایی تفکر سیستماتیک و یک مقداری هوش و تجربه است.
این وضعیت البته دلیل هم دارد:
در طول دوران کاریام احتمالا یکی از بزرگترین شانسهایام، کار کردن با مشاور باتجربهای بوده که این جمعبندی یکی از تواناییهای منحصر به فردش است. همیشه در جلسات مشترکی که همراه ایشان بودهام و یا وقتی کامنتهای فنی ایشان را روی خروجی کارم دیدهام، از این توانایی و مهارتشان هم لذت بردهام و هم چیزهای جدیدی یاد گرفتهام.
براساس تجریات خودم کسب این مهارت، هم نیازمند مطالعهی اصول تحلیل سیستم و دیدن گزارشها و کارهای مشاوران خارجی (و البته داخلی) است و هم نیازمند تمرین کردن و از آن بالاتر داشتن منتوری مثل این مشاور باتجربهای است که من زیردستاش کار کردم.
بنابراین مشاوران جوان: حواستان باشد مختصر و مفید نوشتن و حرف زدن و توانایی جمعبندی مهمترین بخشهای یک موضوع پرجزئیات در چند جملهی کوتاه (مثلا در زمان نوشتن خلاصهی مدیریتی برای یک گزارش حجیم) مهمترین مهارت شماست.
این هم ایدههای این هفته:
باز هم باختیم؛ آن جایی که نباید. حقیقتا هر چقدر تیم ملی فوتبال در بازیهای مرحلهی مقدماتی خوب بود و ما را به پایان انتظار ۳۵ سالهمان امیدوار کرد؛ در بازی دیشب دوباره همانی شدیم که میباید میبودیم (ببینید یادداشت طنز من را با عنوان با دل شیر؛ چرا که نه؟ در سایت گلآقا؛ بهویژه بندهای دو و سه و چهارش را.) و این شکست باعث شد تا یاد این بیفتم که سالهاست داریم در این فوتبال در سطح بینالمللی شکست میخوریم و دیگر برایمان عادی شده: در همین دو روز دوباره همهی اتفاقاتی که همیشه افتاده دارد میافتد: متهم کردن سرمربی به بیکفایتی، متهم کردن بازیکنان به بیغیرتی، تأکید بر شناسایی علل حذف تیم ملی با کار کارشناسی و … کارهای بینتیجه و کاملا تخریبگرانهای که سالهاست دارند تکرار میشوند و خوب اثربخشیشان کاملا از این شکستهای پیاپی فوتبالمان مشخص است! راستاش من از این دو ماجراها میخواهم دو تا درس فوتبالی جدید برای کسب و کار بگیرم:
این شیوهی برخورد شما با شکست است که سازندهی راه موفقیت آینده است (چیزی که ما هرگز بلد نبودیم و نیستیم و در بند قبل به آن اشاره کردم: برخورد سیستمی و البته خلاقانه با شکست. چرایی این موضوع، دلایل خاص خودش را دارد که شاید یک روزی در موردش نوشتم.)
ما چیزها را آن طوری که هستند نمیبینیم، بلکه آن طوری میبینیمشان که هستیم!
آنایس نین
سنجش عملکرد سازمان با معیارهای معمولی که همه میشناسند که کاری ندارد! البته منظورم این نیست که کاری ندارد! منظورم این است که پرداختن به سنجش چیزهایی که همه می سنجند که برای شما مزیتی در رقابت به همراه نمیآورد. بنابراین مهم است که سازمان در سیستم ارزیابی عملکردش هم خلاقانه عمل کند؛ یعنی معیارهایی را بسنجد و بهبود بدهد که حتا به فکر بقیه هم نمیرسند! مارک گراهام برون در مقالهی این هفته از ۱۰ معیار ارزیابی خلاقانهی ارزیابی عملکرد سازمان که در سازمانهای دولتی و خصوصی مشاهده کرده است سخن میگوید. این ۱۰ معیار ارزیابی عملکرد برای سازمانهای نوین عبارتند از:
جزییات را در این مقاله که میتوانید از اینجا دانلود کنید مطالعه بفرمایید.
پیش از شروع سه نکته:
با این توضیحات لینکهای هفته را مرور میکنیم:
مدیریت:
میزان حقوق یک فرد تازه کار (من هم بارها با جماعت متوهمی که امیر در این یادداشت گفته روبرو شدهام. بخوانیدش!) و ۴ نکته برای کسب درآمد بهتر در اولین تجربه کاری (جواناتن تازهکار واجب است این را بخوانند!) (امیر مهرانی)
اگر واقعا دنبال مشتری هستید، فرق نمیکند پیتزا بپزید یا مغازهدار باشید (آیدین کسایی)
راهنمایی برای تهیه منشور پروژه و شناسایی ذینفعان پروژه چرا و چگونه
تأثیر حرف اول نام خانوادگی بر شوق خرید! (نکتهی بانمک بازاریابی در یک پزشک: دکتر علی رضا مجیدی)
پیادهسازی و کنترل عملیات بازاریابی و دکتر محجوب، چهارراه علم، و سمینارهای بازاریابی شرکت TMBA در دانشگاه صنعتی شریف (از استاد پرویز درگی؛ این مطلب مربوط به سخنرانی دکتر محجوب را حتما بخوانید!)
چگونه یک سخنران مصنوعی نباشیم؟
آغاز یک کسبوکار (بخش اول) و آغاز یک کسبوکار
آشنایی با مشاغل آمریکا و آشنایی با مشاغل مدیریتی در آمریکا (کار همکلاسی خوب ما خانم ابوالحسنلو)
راهحل «بازاریابی اجتماعی» برای خروج از تله فقر (قسمت ششم) ارزیابی و انتخاب اولویتهای بازار هدف و راهحل «بازاریابی اجتماعی» برای خروج از تله فقر (قسمت هفتم) ارزیابی و انتخاب اولویتهای بازار هدف
اخلاق در سازمانها (نکتهی حساسی که اغلب بهش توجه نمیکنیم: بنیان ادارهی اخلاقی سازمان.)
فناوری اطلاعات:
دسترسی به اندروید مارکت بدون دردسر و محدودیت (من تازه گوشی اندرویدی خریدم؛ برم از این پست عالی مهرداد نایب استفاده کنم! شمام بیایین …)
اینترنت در سال ۲۰۱۰ (مطلب بسیار خواندنی آقای جواد افتاده)
گفت وگوی خودمانی با یک مهندس ارشد مایکروسافت: همیشه مطمئنم که مدیرم بیشتر از من می داند (بسیار بسیار عالی و خواندنی!)
بنیانگذار ویکی پدیا: قدرت ماورایی من خوابیدن است / پیش بینی آینده ویکی پدیا
میلیاردرها جوانترین میلیاردر جهان، اعجوبه ای که مردم دنیا را به هم پیوند داد (بله؛ مارک زوکربرگ را میگوید!)
۸ ژوئن IPv6 رسما آزمایش می شود
درآمد ۱.۸۶ میلیارد دلاری فیس بوک از تبلیغات
شخصیت شناسی از طریق توییتر (بگو چی توئیت میکنی تا بگویم کیستی؟ :))
مدیرعامل شرکت مخابرات ایران خبر داد تعرفه مخابرات افزایش پیدا میکند
گوگل سه سرویس خود را روی آیپیهای ایران گشود (مرورگر کروم، نرمافزار نقشه گوگل ارث و نرم افزار پیکاسا)
جنگ مایکروسافت با اپل بر سر نام«App Store»! (دعوای دو انحصارگر خیلی بانمکه!)
A fresh wind for offshoring infrastructure management (افزایش برونسپاری سرویسهای زیرساختی IT سازمانها به لطف فناوری مجازیسازی)
IT Heads Admit They Are Not Spending Enough on Innovation CIO.com (آیندهی IT، سرمایهگذاری بر روی استفاده از آن برای نوآوری است به جای بهکارگیری صرف آن در عملیات روزمره.)
ERP Investments to Slow in 2011 CIO.com (خرید ERP جدید کاهش مییابد؛ اما بازار خدمات پشتیبانیاش حالا حالاها داغ است. اوراکل هم قرار است یک سولوشن جدید و جامع را به زودی ارایه کند.)
No IT Budget? Workers Bring Their Own Tech CIO.com (پول خرید تجهیزات جدید را ندارید؟ بگذارید ملت خودشان تجهیزاتشان را بخرند؛ یعنی اجازه بدهید از آیفونها، بلکبریها، آیپدها و نتبوکهای شخصیشان سر کار استفاده کنند!)
اقتصاد:
در تونس چه می گذرد؟ (مقالهی عالی صادق الحسینی عزیز که امیدوارم زود به زود بنویسه!)
اقتصاد در زندگی واقعی: ارتباط فرهنگ و اقتصاد و اقتصاد در زندگی واقعی بررسیهای اقتصادی به کمک وزنه و خطکش (دومی خواندنی و بینظیر؛ دوستان تپل و قد بلند وز یبا حتما بخونند تا اعتماد به نفسشون بیشتر بشه …)
کسبوکارهای بزرگ در خدمت مردم سرمایهداری و پیشرفت انسان (“آزادی رقابت به این معنا نیست که شما با صرف تقلید یا کپیبرداری از دیگران میتوانید موفق شوید. همان طور که آزادی مطبوعات هم به این معنا نیست که میتوانید مطالبی که دیگران نوشتهاند را بردارید و به نام خودتان چاپ کنید. این آزادی یعنی که شما حق نوشتن مطالب متفاوت را دارید. آزادی رقابت درباره خطوط آهن، به این معناست که شما آزادید چیزی اختراع کنید یا کاری انجام دهید که حملونقل ریلی را به چالش کشیده و حاشیه انتفاع آنها را محدود سازد. در ایالات متحده رقابت با خط آهن – در قالب اتوبوس، اتومبیل، کامیون، هواپیما و غیره – باعث شده که شرکتهای حملونقلی ریلی در زمینه جابهجایی مسافران به شدت در مضیقه قرار گرفته و حتی کاملا شکست بخورند.پیشرفت سرمایهداری یعنی اینکه هر کس آزاد است تا به دیگران بهتر و ارزانتر خدمت کند.”) (عالی از میزس بزرگ!)
آیا اقتصاد علم است؟ (“با وجود احتمال خلط میان علم اقتصاد و علم طبیعی ما از واژه «علم» استفاده میکنیم تا بر این نکته مهم تاکید کنیم که قواعد اقتصاد، عینی است. وقتی سیاستمداران آموزههای علم اقتصاد را نادیده میگیرند، برنامههای آنها ره به تباهی میبرد (تصور کنید که ناسا قواعد فیزیک را نادیده بگیرد!)”)
آزادی و برنامهریزی (باز هم از میزس: اشتباه بودن برنامهریزی مرکزی به این معنا نیست که در اقتصاد آزاد، برنامهریزی فردی برای خود هم غلط باشد!)
جنگ راه رهایی از رکود نیست؟ (“مشکل اقتصاد در واقع سخت بودن ایجاد هماهنگی بین تولیدکننده و مصرفکننده است. این هماهنگی زمانی محقق میشود که تولیدکننده با استفاده از ارزشمندترین منابع موجود، کالای مورد تقاضای مصرفکننده را تولید کند. به همین دلیل است که ساخت یک کانال با استفاده از یک بولدوزر و چند راننده ثروت سازتر از ساخت همان کانال با استفاده از میلیونها انسان به کمک قاشق است؛ اگرچه روش دوم اشتغال بیشتری ایجاد میکند.”)
در گزارش «بانک جهانی» منعکس شد: روایت خارجی از اقتصاد ایران
جامعهشناسی، روانشناسی و کار حرفهای:
پ.ن. ۱. لطفا اگر وبلاگی، پستی یا مطلبی را من ندیده بودم یا نمیشناسم، کامنت بگذارید و معرفی بفرمایید برای یادگیری بیشتر.
پ.ن.۲. اگر دوست داشتید توئیتر گزارهها را برای دیدن ایدهها و حال و احوال روزانهی من و گودر گزارهها را برای دیدن متن کامل این مطالب و سایر مقالات و اخبار مربوط به مدیریت، مشاوره، فناوری اطلاعات و البته اقتصاد، روانشناسی و جامعهشناسی (و گاهی هم که خیلی هیجانزده میشوم، علم!) دنبال کنید.
تنها محدودیت موجود در برابر آرزوهای ما و آن چیزهایی است که میخواهیم داشته باشیم، تخیل خودمان است!
چارلز اف. کترینگ