این روزهای آخر سال، تقریبا تمام نشریات چاپی و رسانه‌های آن‌لاین کشور ویژه‌نامه‌های نوروزی خودشان را منتشر کردند که خیلی‌‌هاشان را هم من برای تعطیلات نوروز گرفتم تا مطالعه کنم. تعداد زیادی مطالب آن‌لاین و کتاب هم در برنامه‌ام گذاشتم که بخوانم. با توجه به این‌که امسال هم مثل سال‌های قبل مسافرت نخواهم رفتم، شاید این‌جوری از تعطیلات استفاده‌ی مفید بکنم! با خودم گفتم شاید کسان دیگری هم باشند که بخواهند از تعطیلات‌شان استفاده بکنند و چیزهای جدیدی یاد بگیرند. برای این دوستان عزیز، چهار پیشنهاد آن‌لاین دارم و سه کتاب را هم معرفی می‌کنم.

اول چهار پیشنهاد آن‌لاین: سایت هاروارد بیزینس ریویو بخش‌های ویژه‌ای برای بعضی موضوعات تدارک دیده که شامل مجموعه‌ای از مقالات و نوشته‌های خواندنی نویسندگان HBR هستند. در این میان سه مجموعه از این بخش‌های ویژه به‌نظرم از همه جالب‌تر هستند:

HBR Insight Center: Communication: اسپانسر این بخش شرکت معظم مایکروسافت است. این بخش را شدیدا توصیه می‌کنم که پر است از مقالاتی جذاب در مورد روابط بین فردی و رفتار حرفه‌ای در دنیای امروز.

HBR Insight Center: Marketing That Works: قبلا هم گفته‌ام که بازاریابی برای من جذابیت دو گانه‌ای دارد: از یک طرف برای هر کسب و کاری لازم است و از طرف دیگر، علم مطالعه‌ی رفتارهای آدم‌ها در زمینه‌ی انتخاب و خرید است. در این بخش که اسپانسر آن شرکت معظم SAS است، می‌توانید مقالات جذاب و کاربردی در زمینه‌ی بازاریابی بخوانید.

Special Section: The Legacy of Steve Jobs: میراث استیو جابز! بدون شرح.

HBR Insight Center: American Competitiveness: بگذارید یک بخش جذاب برای خودم را هم معرفی کنم. مدت‌ها است در آمریکا این بحث میان علما و متفکران سیاست و مدیریت و اقتصاد مطرح شده که آمریکا جایگاه رقابتی‌اش را در میان ملل دارد از دست می‌دهد (مزیت رقابتی ملل یکی از شاه‌کارهای آقای مایکل پورتر را که یادتان هست!) در این بخش که اسپانسرش شرکت معظم دل است، متفکران مختلف نظر خود را درباره‌ی این سؤال که آیا آمریکا واقعا جایگاه رقابتی‌اش را از دست داده یا نه و البته چگونگی بازپس‌گیری جایگاه رقابتی قبلی می‌نویسند. اگر به اقتصاد کلان، سیاست‌گذاری و استراتژی رقابتی علاقه‌مندید نباید این مجموعه مقالات را از دست بدهید!

من سعی می‌کنم مقالاتی منتخب از هر یک از این چهار بخش را به‌تدریج به فارسی برگردانم و ایده‌های بعضی دیگر را هم برای‌تان بنویسم.

اما کتاب‌های پیشنهادی:

اول: کتاب الکترونیک زندگی‌نامه‌ی استیو جابز نوشته‌ی والتر ایساکسون. این کتاب با ترجمه‌ی خوب آقای دادگستر است توسط سایت نارنجی منتشر شده است. خودم این کتاب را گذاشته بودم برای تعطیلات عید!

دوم: کتاب استیو جابز؛ شیوه‌های رهبری برای نسل جدید. این کتاب نوشته‌ی معاون سابق استیو جابز در اپل است و با زبانی ساده اصول مدیریت و ره‌بری استیو جابز را بررسی می‌کند. خوبی ماجرا این است که الیوت خودش تقریبا در متن تمامی ماجراهای اپل و زندگی جابز حاضر بوده و در نتیجه به برخی نکات پشت‌پرده‌ی جالب در مورد جابز و اپل اشاره می‌کند که در جای خودشان بسیار جالب‌اند. نکته‌ی مهم این کتاب تلاش الیوت برای دسته‌بندی ایده‌های اصلی جابز در مدیریت کسب و کار و طراحی محصول است و به‌نظر من بسیار هم موفق بوده است.

سوم: رقص عقاب‌ها: این کتاب را خیلی اتفاقی دیدم و خریداری کردم. بعد از خواندن‌ش احساس بسیار بسیار خوبی پیدا کردم و برای همین توصیه می‌کنم شما هم بخوانیدش. در این کتاب آقای امیر حسین مظاهری طی چند گام ساده اصول هدف‌گذاری و اجرای اهداف را به ما یاد می‌دهد. ویژگی بسیار کلیدی این کتاب فرم داستانی آن است که درس‌های‌ش را در قالب یک قصه‌ی پرماجرا و جذاب از زبان تعدادی از بزرگ‌ترین کارآفرینان ایرانی ـ از جمله آقای بهروز فروتن و بابک بختیاری مؤسس آیس‌پک ـ ارائه می‌کند. این کارآفرینان بزرگ از سختی‌ها و شیرینی‌های زندگی و از کارهای درست و اشتباهات‌شان برای ما می‌گویند. بخوانید و لذت ببرید و یاد بگیرید!

تعطیلات پرباری داشته باشید!

دوست داشتم!
۴

این روزهای آخر سال، تقریبا تمام نشریات چاپی و رسانه‌های آن‌لاین کشور ویژه‌نامه‌های نوروزی خودشان را منتشر کردند که خیلی‌‌هاشان را هم من برای تعطیلات نوروز گرفتم تا مطالعه کنم. تعداد زیادی مطالب آن‌لاین و کتاب هم در برنامه‌ام گذاشتم که بخوانم. با توجه به این‌که امسال هم مثل سال‌های قبل مسافرت نخواهم رفتم، شاید این‌جوری از تعطیلات استفاده‌ی مفید

امسال هم تا جایی که شد، سعی کردم از خوانده‌ها و دیده‌ها و تجربه‌های‌م برای شما بنویسم. نتیجه‌اش هم شد ۳۸۶ پست در گزاره‌ها که الان خودم هم رقم‌ش را حساب کردم باورم نشد! حسابی از این کار بزرگی که انجام داده‌ام، شاد شدم و لذت بردم؛ مثل پپ و لیو مسی و بازی‌کنان بارسا! 😉

حالا که آخر سال است به‌نظرم بد نیست که ۲۵ پست برتر گزاره‌ها در سال ۱۳۹۰ را از نظر استقبال خوانندگان و البته علاقه‌ی خودم (!) با هم مرور کنیم (ترتیب پست‌ها هیچ منطقی ندارد و کاملا احساسی است):

کنترل کن، نه فرار!

کار پروژه‌ای در برابر کار برنامه‌ای

طول و عرض شادی

۱۱ راز موفقیت مدیر ارشد عملیاتی فیس‌بوک: شریل سندبرگ

پیروزی در ال‌کلاسیکو: جادوی نبوغ رها از بندهای تاکتیکی

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۳۶): مثلث طلایی موفقیت بارسا

شش چراغ قرمز در مسیر خلاقیت

۱۰ کتاب کلاسیک رشته‌ی مدیریت

باز کردن قفل معادله‌ی موفقیت‌تان

کدام اقیانوس کم‌عمق؟

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۵۱): پپ گواردیولا؛ همیشه راضی از خود ناراضی!

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۳۲): زندگی به سبک پپ یا خوزه!؟

بزرگ شرط نبندید؛ ایده‌های میلیون دلاری از شرط‌های کوچک پدید می‌آیند!

امید آخرین چیزی است که می‌میرد …

۱۰ قانون ساده‌سازی به‌روایت جان مائدا

لطفا رفتار حرفه‌ای داشته باشید

چه زندگی شگفت‌انگیزی، آقای استیو جابز!

مدیریت بر خود به سبک فامیل دور!

جنگ با ناامیدی: نیمه‌ی خالی لیوان را “ما” باید پر کنیم!

۱۳ قانون طلایی رزومه‌نویسی برای فارغ‌التحصیلان جوان

چرا مدیریت آمریکایی دنیا را فتح کرده است؟

گزارش اختصاصی گزاره‌ها از جی‌تکس ۲۰۱۱

چرا کلاس‌های بازآموزی شغلی؟

نگاهی به تغییر استراتژی گوگل به‌مناسبت پدیده‌ی گودر+

استراتژی رقابتی حاجی دریانی!

به‌سبک لینک‌های هفته، پست‌هایی را که از نظر خودم خواندن‌شان واجب است، قرمز کرده‌ام. خوب است که شما هم به‌ترین پست سال گزاره‌ها را برای‌م بنویسید!

امیدوارم که بتوانم سال آینده با مطالبی به‌تر در خدمت‌تان باشم. برای همین خواهش می‌کنم اگر هنوز در نظرسنجی درباره‌ی موضوعات نوشته‌های سال آینده‌ی گزاره‌ها شرکت نکرده‌اید، یک دقیقه وقت‌تان را به من بدهید و برای برنامه‌ریزی به‌تر نوشته‌های سال آینده‌ام کمک‌م کنید. پیشاپیش از لطف‌تان ممنون‌م.

فردا شب هم چند پیشنهاد خواندنی برای تعطیلات نوروز را خواهم نوشت.

دوست داشتم!
۴

امسال هم تا جایی که شد، سعی کردم از خوانده‌ها و دیده‌ها و تجربه‌های‌م برای شما بنویسم. نتیجه‌اش هم شد ۳۸۶ پست در گزاره‌ها که الان خودم هم رقم‌ش را حساب کردم باورم نشد! حسابی از این کار بزرگی که انجام داده‌ام، شاد شدم و لذت بردم؛ مثل پپ و لیو مسی و بازی‌کنان بارسا! 😉 حالا که آخر سال

به آخرین پست لینک‌های هفته در سال ۱۳۹۰ رسیدیم. امسال هم تلاش کردم هر هفته به‌ترین مطالبی را که خوانده‌ام برای استفاده‌ی دیگران و البته ترویج نوشتن و خواندن مطالب تخصصی در محیط وب فارسی انتخاب کنم و در قالب یک پست هفتگی منتشر کنم. نتیجه‌ش هم حدود ۵۰ پست لینک‌های هفته شد که می‌توانید آرشیو این پست‌ها را از این‌جا مشاهده کنید. همین‌جا ممنون‌م از همه‌ی کسانی که دانش و تجربیات‌شان را با نوشتن در محیط وب فارسی در اختیار ما گذاشتند. 🙂

این را هم بگویم که با توجه به تعطیلات طولانی سال نو در ایران، اولین پست لینک‌های هفته در سال جدید روز جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۱ منتشر خواهد شد.

به‌عنوان هفته‌ی آخر سال چقدر مطلب عالی خوندم! 🙂

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

جامعه‌شناسی، سلامت و روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

ویژه‌نامه نوروزی «یک پزشک»- قسمت ۹: خلاقیت از دید نوروساینس و ویژه‌نامه نوروزی «یک پزشک»- قسمت ۱۰: چگونه ذهن ایده‌ها را می‌سازد؟ خلاقیت کوانتومی توضیح می‌دهد! (ویژه‌نامه‌ی بسیار جذاب نوروزی دکتر علی رضا مجیدی عزیز را در یک پزشک نباید از دست بدهید! با تشکر از زحمات ایشان؛ پیشنهاد می‌کنم حداقل این دو پست را تنها به‌عنوان دو نمونه‌ی بسیار عاااالی‌ ببینید!)

آی لاو تهران (یادداشت رضا بهرامی نازنین در ستایش تهران. در این‌ یادداشت رضا به ماجرای جالبی از رفتار حرفه‌ای یک طراح بی‌نظیر گرافیک اشاره می‌کند که باید حتمن بخوانید!)

۱۰ روز (این پست امیر مهرانی عزیز را در The Coach در مورد ارزش بالای حتا یک لحظه از زندگی بسیار دوست داشتم …)

تحول چابک (اسد صفری؛ دنیای چابک) (عاااالی!)

یادداشت اختصاصی اینجانب درباره هدف با مجله خلاقیت (یادداشت خواندنی استاد پرویز درگی)

مدیریت و کارآفرینی:

اطلاع‌رسانی در مورد پذیرش در یک شغل (نویسنده‌ی وبلاگ شیث که در یک کشور اروپایی زندگی می‌کند، برای کاری اپلای کرده بوده و پذیرفته شده. در این پست بخوانید که چطور پذیرفته شدن‌ ایشان را خبر می‌دهند و یاد بگیرید!)

فرایند حل مسئله در مکنزی (عااااالی!) (ابراهیم حیدری)

کارناشناس کنترل پروژه (واقعا حرف حساب!) (محمود شعبان‌زاده؛ Baseline)

در این روزهای پایانی سال که بخش خصوصی گرفتار دریافت مطالبات‌ش از مشتریان عموما دولتی است؛ دو پست راه‌کارهایی برای دریافت مطالبات از کارفرمایان (مجید آواژ در روزنوشت‌های بهساد) و بازی با پول یا ۱۰+۱ روش برای ندادن یا دیر دادن پول پیمانکار! (علی واحد؛ وبلاگ رادمان) به همه‌ی مدیران بخش خصوصی و حتا دولتی توصیه می‌شود!

سال چابک (گزارشی از فعالیت‌های دوستان چابک‌کار ما با تشکر از زحمات‌شان :))

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

پینترست طعم تازه‌ی شبکه‌های اجتماعی (رسانه‌های امروز؛ مهران نصر)

معرفی Google Play و شش موردی که ممکن است درباره آن ندانید (زومیت) (عاااالی!)

پس از ۲۴۴ سال انتشار بریتانیکا متوقف شد (مصطفی لامعی؛ iClub)

سبقت فروش تبلت های اندرویدی از آیپد تا سال ۲۰۱۵  (نارنجی)

استفاده از کینکت در لباس فروشی‌ها برای خرید راحت‌تر (نارنجی) (من که به هم‌چین سیستمی احتیاج فوری دارم!)

گفت و گو با مدیرعامل ARM (شرکتی که بدون آن گوشی هوش‌مندی نداشتیم!)

آیا محبوبیت گوگل در خطر است؟ (ظاهرا هنوز در حوزه‌ی جستجو نه!)

ابداع مترجم جهانی مایکروسافت/ با صدای خود به هر زبانی سخن بگویید

افزایش ۱۰برابری ترافیک باندپهن موبایل/ اینترنت خانگی حذف می‌شود

میلیون‌ها فرصت شغلی به واسطه خدمات پردازش ابری

۵۱ درصد ترافیک سایت‌ها غیرانسانی است

ضریب نفوذ رایانه و موبایل در ایران

آخرین تحولات بانکداری الکترونیکی در کشور

With New Tool, Visual.ly Wants To Replace PowerPoint With Infographics (یک ابزار ساختن خودکار اینفوگرافیک تحت وب!)

اقتصاد:

پایان رؤیای شیرین خوک‌ها (تحلیل مختصر اما جامعی از وضعیت بحران مالی کنونی اروپا و راه‌های برون‌رفت از آن به قلم علی دادپی عزیز در اقتصاد، خرد، بازار و خانوار)

روپیه ای که دلار نیست (ایران قرار شده بخشی از پول نفت‌ش را به روپیه از هند بگیرد. علی دادپی این ماجرا را در این پست تحلیل کرده است.)

پیامدهای اقتصادی جنبش وال‌استریت (تحلیل خواندنی حجت قندی از ماهیت جنبش وال‌استریت؛ اقتصادانه)

مجوز بانک مجازی آرین لغو شد 

Creating economic wealth: The big why | The Economist

دوست داشتم!
۲

به آخرین پست لینک‌های هفته در سال ۱۳۹۰ رسیدیم. امسال هم تلاش کردم هر هفته به‌ترین مطالبی را که خوانده‌ام برای استفاده‌ی دیگران و البته ترویج نوشتن و خواندن مطالب تخصصی در محیط وب فارسی انتخاب کنم و در قالب یک پست هفتگی منتشر کنم. نتیجه‌ش هم حدود ۵۰ پست لینک‌های هفته شد که می‌توانید آرشیو این پست‌ها را از

الوعده وفا: عیدی گزاره‌ها به خوانندگان و هم‌راهان‌ش:

کتابی که در دست دارید مجموعه‌ی منتخبی است از نوشته‌هایی که نویسندگان وبلاگ‌های مدرسه‌ی مدیریت هاروارد روی این سایت استثنایی منتشر کرده‌اند. در این نوشته‌ها روش‌های بسیار ساده و در عین حال کاربردی و جذابی برای “به‌تر زیستن” و “کار حرفه‌ای” عرضه شده است. این نوشته‌ها به ما یاد می‌دهند چگونه به زندگی و کار نگاه درستی داشته باشیم و چطور برخی از شایع‌ترین مشکلات مطرح در این دو عرصه‌ از حیات آدمی را حل کنیم. در این میان بیش از هر کسی در این مجموعه نوشته‌های بی‌نظیر پیتر برگمان را خواهید خواند که ایده‌های عالی او همیشه مرا از انرژی و هیجانی بی‌نظیر سرشار کرده است.

در آستانه‌ی سال نو امیدوارم انتشار این ترجمه‌ها به‌عنوان عیدی گزاره‌ها به خوانندگان و هم‌راهان خوب‌م و همه‌ی علاقه‌مندان به زندگی و کار به‌تر، بتواند اوقات فراغت تعطیلات عیدتان را پربارتر سازد و در سپری کردن یک سالِ جدیدِ به‌تر، شادتر و موفق‌تر نسبت به سالی که روزهای آخرش را می‌گذرانیم، برای‌تان مفید باشد.

دومین کتاب دوم الکترونیکی گزاره‌ها را با عنوان “زندگی به‌تر؛ کار به‌تر با روش‌های ساده!” از این‌جا با لینک مستقیم دانلود کنید!

دوست داشتم!
۳۹

الوعده وفا: عیدی گزاره‌ها به خوانندگان و هم‌راهان‌ش: کتابی که در دست دارید مجموعه‌ی منتخبی است از نوشته‌هایی که نویسندگان وبلاگ‌های مدرسه‌ی مدیریت هاروارد روی این سایت استثنایی منتشر کرده‌اند. در این نوشته‌ها روش‌های بسیار ساده و در عین حال کاربردی و جذابی برای “به‌تر زیستن” و “کار حرفه‌ای” عرضه شده است. این نوشته‌ها به ما یاد می‌دهند چگونه به زندگی

هفته‌ی پیش پنج‌شنبه همان‌طور که نوشته‌ بودم در کارگاه “روباه و خارپشت” رضا بهرامی عزیز شرکت کردم. اول گزارش خود رضا را از این کلاس این‌جا بخوانید. کارگاه رضا پر بود از ایده‌های جذاب و طرح و رنگ‌ها و موسیقی‌های میخ‌کوب‌کننده. سه ساعت و نیم کنار کلی آدم هنرمند نشستم و لذت بردم.

کارگاه رضا یک ایده‌ی مرکزی داشت که بخش‌های دیگر حول همین ایده‌ی به‌ظاهر ساده اما جذاب شکل می‌گرفتند: یه ضرب‌المثل قدیمی هست که می‌گه: “روباه تعداد زیادی ایده‌ی کوچک دارد؛ خارپشت یک ایده‌ی بزرگ!”

ماجرا از این قرار است که روباه‌ همیشه و همه جا با شرایط محیطی مختلفی روبرو است که باید در آن‌ها دوام بیاورد: از خطر شکار شدن توسط انسان و سایر حیوانات گرفته تا خطر عدم دسترسی به غذا. برای همین استراتژی بقا برای روباه آن‌قدر متنوع است که در هر لحظه مجبور است کاملا به‌صورت اقتضایی برای زنده ماندن تصمیم بگیرد! در مقابل، خارپشت به‌دلیل ابزار دفاعی که دارد تنها یک ایده‌ی ساده اما مؤثر برای بقا دارد: هر وقت بهش حمله شد، سریع خودش را در حصار خارهای‌ش پنهان می‌کند.

این دو حیوان به دلیل این تقابل استراتژی‌های بقای‌شان تبدیل شده‌اند به استعاره‌ای برای مقایسه‌ی آدم‌های خلاق با آدم‌های متخصص (البته متخصص‌های تک‌جنبه‌ای مثل فامیل دور!) رضا اشاره‌ای حذاب داشت به این‌که روباه در دنیای امروز نماد طراح و تفکر طراحی است و خارپشت نماد هنرمند یا آرتیست. مثال‌های دنیای واقعی‌ش هم جورجو موراندی خارپشت در برابر پابلو پیکاسو روباه هستند (کارهای این دو نفر را در گوگل جستجو کنید تا تفاوت را متوجه شوید.)

نکته‌ی بعدی تفاوت ذهنی خارپشت‌ها با روباه‌ها بود: خارپشت‌ها دنیا را ساده و عمیق می‌بینند، نگاه سیتماتیک دارند، مسیرهای مشخصی را طی می‌کنند، ایده‌های تکراری دارند و از یک تئوری پیروی می‌کنند. منتها إلیه همه‌ی این‌ ویژگی‌ها می‌شود روباهی که دنیای را بسیار پیچیده می‌بیند و برای این دنیا ایده‌های بسیار متنوعی دارد.

دیگر مباحث کارگاه هم این‌ها بودند: بررسی نمودهای تفکر روباهی (!) در برابر تفکر خارپشتی، فرایند و ایده‌های کلی تفکر طراحی به‌عنوان فرایند خلاقیت ذهنی روباه‌ها و دیدن نمونه‌هایی بسیار بسیار جذاب از هر کدام از این ایده‌ها.

واقعن از کارگاه رضا لذت بردم و چیز یاد گرفتم. رضا قرار است این کارگاه را سال آینده باز تکرار کند. پیشنهاد می‌کنم چه هنرمند هستید و چه نه، در این کلاس شرکت کنید تا ایده‌هایی برای به‌تر زیستن به‌دست بیاورید و از آن‌ مهم‌تر، چارچوب ذهنی خودتان را به‌تر بشناسید.

پ.ن.۱٫ از دیدن دو نفر از خوانندگان محترم گزاره‌ها سر کلاس و شنیدن این‌که با خواندن پست معرفی کارگاه در گزاره‌ها تصمیم گرفتند به کلاس بیایند، بسیار هیجان‌زده شدم! از لطف این دو دوست قبلا نادیده، ممنون‌م. ضمنا از دیدار فؤاد خاک‌نژاد عزیز هم بسیار مشعوف شدم.

پ.ن.۲٫ از همه‌ی دوستانی که در نظرسنجی درباره‌ی موضوعات نوشته‌های سال آینده‌ی گزاره‌ها شرکت کردند سپاس‌گزاری می‌کنم و باز هم از دوستان خواننده‌ی گزاره‌ها خواهش می‌کنم که با شرکت در این نظرسنجی من را برای طراحی مطالب سال آینده‌ی گزاره‌ها یاری بدهند.

پ.ن.۳٫ منتظر عیدی گزاره‌ها همین ام‌شب ـ یعنی چهارشنبه ۲۴ اسفند ـ باشید!

دوست داشتم!
۲

هفته‌ی پیش پنج‌شنبه همان‌طور که نوشته‌ بودم در کارگاه “روباه و خارپشت” رضا بهرامی عزیز شرکت کردم. اول گزارش خود رضا را از این کلاس این‌جا بخوانید. کارگاه رضا پر بود از ایده‌های جذاب و طرح و رنگ‌ها و موسیقی‌های میخ‌کوب‌کننده. سه ساعت و نیم کنار کلی آدم هنرمند نشستم و لذت بردم. کارگاه رضا یک ایده‌ی مرکزی داشت که

از همان روز اول گزاره‌ها را با عشق و علاقه‌ تمام‌نشدنی‌ام به یاد گرفتن و یاد دادن آغاز کردم. گزاره‌ها در طول این تقریبا سه سال از یک سو بازتاب علایق من بوده و از سوی دیگر، شامل مطالبی بوده که من احساس کرده‌ام مورد نیاز دیگران برای به‌تر کار کردن و به‌تر زندگی کردن بوده است. تلاش کرده‌ام به قدر توان‌م از دانش و تجربه‌های‌م در زندگی و کار کردن بنویسم، کشفیات‌م (!) و نگاه‌م به مسائل مدیریتی را ارائه کنم، گفته‌ها و نوشته‌های دیگران را تحلیل کنم و نکات مهم‌شان را برای استفاده‌ی همه بیرون بکشم و البته مطالب خوبی را که احساس می‌کنم به‌درد مخاطبان ایرانی می‌خورد را به زبان شیرین فارسی برگردانم.

تا به‌امروز دوستان بسیاری لطف کردند و نظرات‌شان را در مورد نوشته‌های‌م به من ارائه داده‌اند و بسیاری از مخاطبان‌ گزاره‌ها هم ترجیح داده‌اند خاموش باشند. به دو دلیل احساس می‌کنم به‌تر است نوشته‌های سال آینده‌ام را براساس نظرات مخاطبان گزاره‌ها برنامه‌ریزی کنم:

۱- نوشته‌های من براساس نیازی که احساس می‌کنم وجود دارد نوشته می‌شوند؛ نه لزوما نیازی که در عمل برای مخاطبان‌م وجود دارد.

۲- از روی واژه‌های کلیدی ورودی به گزاره‌ها از روی موتورهای جستجو، فکر می‌کنم در مورد برخی موضوعات، پراکنده‌نویسی کرده‌ام و جای این هست که به‌صورت متمرکز و دنباله‌دار مطالب آموزشی در مورد چند موضوع بنویسم.

برای همین خواهش می‌کنم چند ثانیه‌ای وقت‌تان را به من بدهید و در نظرسنجی من شرکت کنید (اگر از گودر این پست را می‌خوانید لطفا به خود پست روی سایت مراجعه فرمایید.) نظرات شما می‌تواند به‌ من کمک کند تا بتوانم به‌تر و اثربخش‌تر بنویسم و متوجه شوم که کجا باید وقت و انرژی‌ام را متمرکز کنم.

توضیح مختصری در مورد گزینه‌ها می‌دهم:

ـ توسعه‌ی کسب و کارهای کوچک: بارها از من خواسته شده در مورد این موضوع بنویسم. به‌نظرم مسائل بسیاری در این مورد و به‌ویژه در مورد آموزش و مشاوره در این حوزه در کشور وجود دارد. عموما این موضوع در ایران معادل نوشتن طرح کسب و کار (Business Plan) در نظر گرفته می‌شود؛ اما ماجرا بسیار فراتر از این حرف‌هاست. مثلا من دیده‌ام که چقدر تعریفی که از مفهوم به‌ظاهر ساده‌ی “استراتژی” و روش “تدوین استراتژی” در میان ما وجود دارد، نادرست است. از آن‌جایی یکی دو کار مشاوره‌ی کوچک را هم بادوستان عزیزی آغاز کرده‌ام و تا حدودی نیازسنجی اولیه‌ای در این زمینه داشته‌ام، به‌نظرم نوشتن در این مورد می‌تواند مفید باشد.

ـ کار حرفه‌ای و خوب زیستن: گزاره‌ها اصلا ریشه در این داشت که من می‌دیدم چقدر خودم، دوستان و اطرافیان‌م در داشتن رفتار حرفه‌ای ضعف داریم و متوجه شدم که یک علت اساسی‌ش این است که کسی این چیزها را به ما یاد نداده است! از آن طرف خیلی وقت‌ها این طرف و آن طرف مطالبی می‌خواندم که احساس می‌کردم به‌درد خیلی‌ها می‌خورند. تجارب زندگی خودم هم همین‌طور. خیلی از این نوشته‌ها و ترجمه‌ها مورد استقبال قرار گرفتند و یکی از پرمخاطب‌ترین بخش‌های گزاره‌ها نوشته‌های این دسته بوده‌اند. بعضی از آن‌ها هم انگار آن‌قدر خوب بودند که در ده‌ها سایت و وبلاگ کپی‌پیست شده‌اند، به صفحات اول سایت‌های معروف به‌اشتراک‌گذاری لینک در اینترنت رسیده‌اند و حتا در نشریات چاپی (از جمله همشهری جوان، همشهری تندرستی و روزنامه‌ی دنیای اقتصاد) چاپ شدند.

ـ تحلیل سیستم‌ کاربردی: تخصص من تحلیل کسب و کار و سیستم است. این شانس را داشته‌ام که شاگرد دو نفر از اساتید برجسته‌ی این موضوع در ایران باشم. شانس دیگر من هم این بوده که در این حوزه مشغول به‌کار بوده‌ام. اما عملا در آموزش این موضوع جذاب و زیبا، دیده‌ام که چقدر تمرکز روی مفاهیم بدون کاربرد یا تحلیل سیستم‌های رایانه‌ای است و در مقابل، به ارائه‌ی روش‌ها و ابزارهای کاربردی تحلیل چندان پرداخته نمی‌شود. برای همین قصد دارم در این زمینه براساس دانش و تجربه‌های‌م بنویسم.

ـ آموزش کاربردی مفاهیم مدیریت: ما در دانشگاه و کلاس‌‌های آموزشی به‌خوبی یاد می‌گیریم که استراتژی چیست و چطور باید آن را تدوین کرد. با مدل SWOT و خیلی مدل‌های دیگر آشنا می‌شویم؛ اما … در دانشگاه به ما یاد نمی‌دهند چطور SWOT بنویسیم و چطور از آن استراتژی‌ها را استخراج کنیم. این فقط یک نمونه است و به‌نظرم نقائص جدی در فرایند آموزش مفاهیم و ابزارهای مدیریتی وجود دارد. من خیلی وقت‌ها در کار متوجه شدم که مفاهیم تئوریکی که خوانده بودم یعنی چه! برای همین قصد دارم در این زمینه هم برای آشنایی مدیران و جوانان تازه‌فارغ‌التحصیل یا دانش‌جویان مدیریت و MBA و مهندسی صنایع مطالبی بنویسم.

ـ مشاوره‌ی مدیریت: چه کسی است که نداند من چقدر به موضوع مشاوره‌ی مدیریت علاقه‌مندم و چقدر روی این موضوع کار کردم! مدتی است نوشته‌های‌م در این زمینه کم‌تر شد‌ه‌اند؛ اما قصد دارم دوباره و با رویکرد آموزشی به‌سراغ نوشتن در زمینه‌ی مفاهیم، فرایند و ابزارهای مشاوره‌ی مدیریت و دیگر مسائل مطرح در این زمینه بروم.

ـ مدیریت آی‌تی: مدیریت آی‌تی موضوعی بسیار مهم در دنیای امروز است. مدیریت آی‌تی به‌دنبال شناسایی و به‌کارگیری بهینه‌ترین فناوری‌ها برای پاسخ‌گویی به نیازهای سازمان است. اما نکته این‌جاست که آن‌چه در فضای وب فارسی به آن پرداخته می‌شود (و خیلی هم خوب است) فناوری‌های الکترونیک مصرفی است نه فناوری‌های سازمانی. من احساس می‌کنم در این زمینه نیاز زیادی وجود دارد و با توجه به علاقه‌ و تجربیات خودم ـ اگر واقعا هم این نیاز وجود باشد ـ فکر می‌کنم مطالب خوبی بتوانم بنویسم.

خوب ببخشید که خیلی مفصل توضیح دادم! اگر دوست داشتید لطفا در نظرسنجی زیر شرکت کنید و از بین موضوعات پیشنهادی، تا حداکثر سه گزینه را که فکر می‌کنید بیش‌تر به‌درد شما می‌خورد انتخاب کنید.

پیشاپیش از تک‌تک شما برای همراهی‌تان سپاس‌گزارم.

[poll id=”2″]

دوست داشتم!
۵

از همان روز اول گزاره‌ها را با عشق و علاقه‌ تمام‌نشدنی‌ام به یاد گرفتن و یاد دادن آغاز کردم. گزاره‌ها در طول این تقریبا سه سال از یک سو بازتاب علایق من بوده و از سوی دیگر، شامل مطالبی بوده که من احساس کرده‌ام مورد نیاز دیگران برای به‌تر کار کردن و به‌تر زندگی کردن بوده است. تلاش کرده‌ام به

ـ چه‌طور و چه‌وقت ایده می‌گیرید؟

ـ پیش‌بینی نشده و پیوسته. گاهی باید خودم را مجبور کنم. من کارم را به‌عنوان یک نویسنده‌ی تلویزیونی آغاز کردم که آخر هر هفته برنامه‌اش باید روی آنتن می‌رفت. پس وقتی دوشنبه صبح سر کار می‌رفتم باید نوشتن را شروع می‌کردم و نمی‌توانستم منتظر الهه‌ی هنر بمانم تا ایده بگیرم. باید می‌رفتم و چیزی می‌نوشتم تا آنتن خالی نماند. هنوز هم می‌توانم چنین کاری بکنم. می‌روم توی اتاق و خودم را مجبور می‌کنم که البته کار خوشایند و جالبی نیست. معمولا در طول سال، ایده‌های مختلفی می‌گیرم و آن‌ها را جایی یادداشت می‌کنم. بعدا وقتی آن‌ها را مرور می‌کنم از نوشتن بعضی‌های‌شان واقعا تعجب می‌کنم؛ ولی بعضی‌ها هم خوب و به‌دردبخور هستند.

(از گفتگو با وودی آلن؛ مجله‌ی فیلم؛ شماره‌ی ۴۳۳؛ آبان ۱۳۹۰)

عکس استاد از این‌جا

پ.ن. دو روزی مسافرت بودم و گزاره‌ها به‌همین دلیل دیشب به‌روز نشد. منتظر یک خبر خوب از گزاره‌ها در همین هفته باشید. 🙂

دوست داشتم!
۰

ـ چه‌طور و چه‌وقت ایده می‌گیرید؟ ـ پیش‌بینی نشده و پیوسته. گاهی باید خودم را مجبور کنم. من کارم را به‌عنوان یک نویسنده‌ی تلویزیونی آغاز کردم که آخر هر هفته برنامه‌اش باید روی آنتن می‌رفت. پس وقتی دوشنبه صبح سر کار می‌رفتم باید نوشتن را شروع می‌کردم و نمی‌توانستم منتظر الهه‌ی هنر بمانم تا ایده بگیرم. باید می‌رفتم و چیزی

یک: یادم نیست چه کسی “جزیره‌ی سرگردانی“‌ش را به من داد که بخوانم. آن روزها تازه به‌صورت جدی رمان‌خوان شده بودم. شروع‌ش که کردم، نتوانستم زمین‌ش بگذارم. داستان “هستی” و “مراد”ش و البته “سلیم”، گیراتر از آنی بود که بشود تا پایان‌ش صبر کرد.

دو: مطمئن‌م که همه‌ی ما گوشه‌ای از سرگشتگی هستی و ذره‌ای از ایمان “مراد” را داریم. اما من، همیشه “سلیم” بوده‌ام …

سه: برای من “هستی” یکی از سه شخصیت برتر رمان‌هایی است که تا به‌امروز خوانده‌ام. در هستی، “آن”ی وجود دارد که نمی‌دانم چیست؛ اما جستجوی هستی به‌دنبال “مراد” در “جزیره‌ی سرگردانی” و “ساربان سرگردان”، این‌که می‌داند زندگی اینی نیست که “مامان عشی” و “سلیم” و بقیه دارند اما نمی‌داند چیست و سرگردانی درونی و صداقت بیرونی‌ش، برای من جذابیتی رازآلود داشته است.

چهار: و حضور مادرانه و مرشدگونه‌ی خود “سیمین” داستان ایران در داستان و حرف‌های‌ش و آرامشی که به هستی می‌بخشد را مگر می‌شود فراموش کرد؟

پنج: جزیره‌ی سرگردانی را سه بار خوانده‌ام و باز هم خواهم خواند. جزیره‌ی سرگردانی ـ که در ساربان سرگردان ـ تازه می‌فهمیم چه ناکجاآبادی است ـ داستان جوان‌هایی است که سرگردان‌ِ راه “رسیدن”‌اند. پاک‌بازند و پاک‌زی. اما آیا پاداش تلاش برای رسیدن، کشیدن دردِ گرفتاریِ ماندن است؟ (ساربان سرگردان را بخوانید تا بفهمید چه می‌گویم …)

چند سالی بود و هست که هر بار به کتاب‌فروشی انتشارات خوارزمی ـ ناشر کتاب‌های بانو سیمین ـ در انقلاب سری می‌زنم، جویای زمان انتشار “کوه سرگردان” می‌شوم. هر بار فروشنده‌ی مسن و خوش‌اخلاق فروشگاه با لبخندی به من اطمینان می‌داد به‌زودی تا این‌که روزی در جواب من با ناراحتی گفت که کتاب سوم سه گانه‌ی بانو سیمین، گم شده و ما برای همیشه از فهمیدن سرانجامِ سرگشتگی‌ها و دل‌دادگی‌های هستی و مراد و سلیم محروم خواهیم ماند …

به‌احترام بانویی که “جزیره‌ی سرگردانی”ش حدیث زندگی‌مان بود و فرجام نرسیدن‌ آدم‌های‌ش، شاید سرنوشت‌مان. روح بزرگ‌ بانو “سیمین دانشور” شاد.

دوست داشتم!
۴

یک: یادم نیست چه کسی “جزیره‌ی سرگردانی“‌ش را به من داد که بخوانم. آن روزها تازه به‌صورت جدی رمان‌خوان شده بودم. شروع‌ش که کردم، نتوانستم زمین‌ش بگذارم. داستان “هستی” و “مراد”ش و البته “سلیم”، گیراتر از آنی بود که بشود تا پایان‌ش صبر کرد. دو: مطمئن‌م که همه‌ی ما گوشه‌ای از سرگشتگی هستی و ذره‌ای از ایمان “مراد” را داریم.

خوب این سال لعنتی مثل این‌که قرار نیست دست از سر ما بردارد … این هفته هم با خبر مرگ بانوی رمان و داستان ایران به‌پایان رسید: سیمین دانشور؛ خالق یکی از ماندگارترین رمان‌های زندگی‌ من: “جزیره‌ی سرگردانی.” درباره‌ی بانو در پستی جداگانه خواهم نوشت.

خوب چه هفته‌ی پرلینک و باکیفیتی! 🙂

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها  را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

پیش از هر چیز باید اشاره کنم این هفته یک ماجرای دزدی از مطالب گزاره‌ها پیش آمد که همه در جریان‌ش هستید. پست مربوطه به‌دلایلی حذف شد. چند نفر از دوستان لطف کردند در این مورد نوشتند که ضمن تشکر از حمایت‌های همه‌ی دوستان و خوانندگان بزرگ‌وار گزاره‌ها دعوت می‌کنم آن‌ها را بخوانید:

خودفریبی با نوشته‌های دیگران (مهران نصر؛ رسانه‌های اجتماعی) (البته مطلب مهران اشاره‌ی مستقیمی به این ماجرا ندارد؛ ولی نکات بسیار مهمی را نوشته!)

دزدی مطالب وبلاگ. آیا اصلاً اهمیتی دارد؟ (یادداشت‌های مدیریت ریسک؛ نیام یراقی)

… ما را برآشفته می‌کند. (علی واحد؛ وبلاگ رادمان)

آن مرد با مقاله‌ی دزدی آمد! (علی م.)

جامعه‌شناسی، سلامت و روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

سیزدهم اسفند ماه ۱۳۹۰ (آخرین جمله‌ی این نوشته‌ی مینا رضایی واقعن به من چسبید!)

چقدر می‌دونیم؟ (نمودار این پست نادری خرمی راد را نباید از دست بدید!)

نمی‌خواهم هر روز بدوم (امیر مهرانی؛ The Coach) (عااالی!)

یک کافه‌ی خلوت و لیموناد نعنایی (پریا فرهادی؛ همینا)

مغز افراد افسرده نمی‌تواند استراحت کند 🙁

مدیریت و کارآفرینی:

اول این‌که دوست عزیز ما برادر محمد حسین واقف عزیز دست به کار نوشتن و ترجمه شده و با توجه به انتخاب‌های خوب‌ش و قلم شیوای‌ش امیدوارم این کار را به‌صورت جدی ادامه بدهد. این دو ترجمه‌ی محمد را بخوانید تا بعدتر: مشتریان مشکل‌ساز: سریع‌تر فرارکنید و جلوگیری از شکست پروژه 

سخنی در مورد کلون‌سازی و عدم توانایی ما در ایجاد استارت‌آپ‌ها و سرویس‌های تازه اینترنتی (این نوشته‌ی دکتر مجیدی در یک پزشک روی موضوع مهمی دست گذاشته که من به‌زودی حتمن به آن خواهم پرداخت.)

صرفه‌های اقتصادی تنوع (ابراهیم حیدری) (خوش حال‌م که ابراهیم نوشتن در حوزه‌ای را جدی گرفته که خیلی کسی به آن در وب فارسی توجه نداشته.)

افزایش و کاهش مدت زمان پروژه و تایم‌لاین پروژه (همیشه از نوشته‌های نادر خرمی راد یاد می‌گیرم! عااالی!)

چند راهکار کم هزینه برای جلب رضایت کارمندان (یادداشت‌های مدیریت ریسک؛ نیام یراقی) (عااااالی!)

زنده‌باد ثبات! (در ستایش انتخاب مجدد علی کفاشیان به‌عنوان رئیس فدراسیون فوتبال!) (امیر علی‌زاده؛ فریادنامه)

کانبان ساده شده (دنیای چابک)

Study Finds That Having Power Can Make You Stupid – Forbes (داشتن قدرت باعث ایجاد اعتماد به نفس زیاده از حد می‌شود و به‌همین دلیل در تصمیمات بایاس منفی ایجاد می‌کند)

 When Words Fail – Charalambos Vlachoutsicos – Harvard Business Review (در گفتگو با دیگران وقتی کلمات از کار می‌افتند، اقدامات فیزیکی انجام دهید. مثلا محل نشستن‌تان را تغییر بدهید!)

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

تشکیل شورای عالی فضای مجازی و انتصاب اعضای حقیقی و حقوقی آن (به فال نیک بگیریم آیا!؟)

تعریفی دیگر از رسانه‌های اجتماعی (رسانه‌های امروز؛ مهران نصر)

معرفی هفته: لغو اشتراک از همه خبرنامه‌های ایمیلی با Unroll.me (وبلاگینا)

گوگل پلی؛ مارکت ،کتاب، موزیک و ویدیو را ترکیب می‌کند! (آیا آی‌تیونز گوگل راه افتاد!؟) (فارنت)

در کنفرانس ۷ مارس اپل چه گذشت؛ معرفی آی‌پد جدید با نام گذاری خاص! (فارنت)

پرسه در ابرها، محور اصلی نمایشگاه سبیت ۲۰۱۲

وقتی موبایل عامل توسعه می‌شود (درباره‌ی خدمات ارزش افزوده‌ی موبایل در ایران)

شکست رکورد سرعت اینترنت دنیا: ۵۱۲ گیگابیت بر ثانیه (بعد این‌جا اطلاعیه‌ی رسمی دادند در مورد این‌که حداکثر سرعت دانلود اینترنت ۱۲۸ کیلوبایت چقدره!!!)

ویندوز ۸ در ۹ نسخه مختلف منتشر خواهد شد (زومیت)

دسترسی به فروشگاه App Store اپل، برای ایرانیان آزاد شد (به امید آزادی گوگل‌پلی یا همون اندروید مارکت سابق!) (زومیت)

شرکت آی‌بی‌ام به کمک موزه لوور می‌شتابد

گوگل: وب مرزهای ملی را از بین می‌برد (آقای اریک اشمیت فرمودند البته و احتمالا به‌تبعات‌ش برای ما ایرانی‌‌ها اصلن واقف نیستند!)

بنیانگذار اینترنت در ایران: اینترنت ملی یعنی فیلتر بودن بسیاری از سایت‌ها

اینترنت از شبکه ملی اطلاعات جدا می‌شود (باز هم دُر و گوهرهای آقای وزیر ICT!)

اقتصاد:

کارآمدی یا اشتغال‌زایی (شهرام کریمی؛ یادداشت‌های صنایعی)

بانکداری رقابتی یا انحصاری؟ (متن خواندنی سخنرانی استاد عزیز فاینانس من؛ آقای دکتر پرویز عقیلی عزیز)

جایگاه اقتصاد ایران در جهان (مجلۀ اقتصادی IRPD ONLINE JOURNAL)

چین کاپیتالیست‌تر است یا امریکا؟ (حجت قندی؛ اقتصادانه)

بانکداری مجازی در انتظار مجوز بانک آرین

دوست داشتم!
۰

خوب این سال لعنتی مثل این‌که قرار نیست دست از سر ما بردارد … این هفته هم با خبر مرگ بانوی رمان و داستان ایران به‌پایان رسید: سیمین دانشور؛ خالق یکی از ماندگارترین رمان‌های زندگی‌ من: “جزیره‌ی سرگردانی.” درباره‌ی بانو در پستی جداگانه خواهم نوشت. خوب چه هفته‌ی پرلینک و باکیفیتی! 🙂 پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این

“موضوعی که در زمان فوتبالم خیلی مرا آزار می‌داد این بود که هر از گاهی توپ را به من می‌دادند و نمی‌دانستم با آن چه کنم و بدین ترتیب حریفان به سمت من آمده و توپ را می گرفتند و من باعث بی‌آبرویی می‌شدم. به‌عنوان یک مربی به خودم قول داده‌ام که هیچ‌گاه نباید بگذارم بازیکنانم درچنین شرایطی قرار گیرند. برای همین وقتی توپ به آن‌ها می‌رسد، می‌دانند که باید آن را کجا بفرستند و اگر آن‌جا هیچ‌کس نیست، تقصیر بازیکنی نیست که توپ را شوت کرده، بلکه تقصیر شخصی است که در جای مناسب برای دریافت آن نبوده است.” (آنتونیو کونته مربی موفق این فصل یوونتوس در مورد فلسفه‌ی مربی‌گری‌اش؛ این‌جا)

بدون شرح: به‌ترین تعریف برای نقش مدیران و ره‌بران در سازمان‌‌ها!

پ.ن. از مشکلات پیش‌بینی نشده‌ای که در دو روز اخیر بابت تعویض میزبان سایت پیش آمد از خوانندگان گزاره‌ها پوزش می‌طلبم. خوش‌بختانه مشکلات سایت برطرف شده و دوباره در خدمت شما خواهم بود.

دوست داشتم!
۰

“موضوعی که در زمان فوتبالم خیلی مرا آزار می‌داد این بود که هر از گاهی توپ را به من می‌دادند و نمی‌دانستم با آن چه کنم و بدین ترتیب حریفان به سمت من آمده و توپ را می گرفتند و من باعث بی‌آبرویی می‌شدم. به‌عنوان یک مربی به خودم قول داده‌ام که هیچ‌گاه نباید بگذارم بازیکنانم درچنین شرایطی قرار گیرند.