تأخیر؛ بدون شرح و با تشکر از هفته‌ی پربار  🙂

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

جامعه‌شناسی، سلامت و روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

از کدام راه؟ (شیث) (این هم یک توصیه برای ارسال رزومه از زبان یک دوست بسیار نازنین خارج‌نشین!) 🙂

شادی‌ها و غم‌ها (وبلاگ کافه پروژه) (کشف جدید این هفته!)

مدفن کرم‌های شب‌تاب (وبلاگ کافه پروژه) 

کلمه‌ها دنیای شما را می‌سازند (امیر مهرانی؛ The Coach)

پافشاری مثبت (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت) 

چگونه از ذهن مخاطب مخالف عبور کنیم (مهران نصر؛ رسانه‌های امروز) 

تیپ شخصیتی کلاه قرمزی و پسرخاله! (+تو؛ حسین میرمجیدی) (این هم کشف جدید این هفته: وبلاگ یکی از دوستان بسیار خوبم)

کار هرکس نیست…عشق ورزیدن! (زهرا جم؛ تراوش‌های ذهن یک مشاور) 

چگونه با خودتان صحبت می کنید؟ (نارنجی) (استثنایی! از آن نوشته‌های بی‌نظیر پیتر برگمان عزیز.)

چگونگی تشکیل خاطرات بلندمدت/ تحقیقات نویدبخش برای مبتلایان آلزایمر

مسئولیت‌های شغلی خطر سکته قلبی را افزایش می‌دهد (هعییی)

مدیریت و کارآفرینی:

ادامه‌ی نوشته‌های دوستان در مورد استارت‌آپ‌یکند تهران: برگزاری اولین استارت آپ ویکند در تهران (سالار کابلی) و استارتاپ ویکند تهران (شایان شلیله) و 

استارت آپ ویکند، خوب. بد. زشت (سید رضا علوی؛ فارسی‌بیز) و البته: استارتاپ ویکند: ویدئوهای ارائه پروژه تیم ها و پرسش و پاسخ داوران (احسان طریقت؛ iClub)

PM Tetris–مجموعه بازی‌های مدیریت پروژه (نادر خرمی راد) (عااااااااااالی!)

مدیران و جلسه (شهرام کریمی؛ یادداشت‌های صنایعی) 

مقدمه‌ای بر عوامل زوال و نبود رشد سازمان‌ها-قسمت اول (مجید آواژ؛ روزنوشت‌های بهساد) 

کی چقدر پول نیاز داریم؟ (مهدی عرب عامری؛ PMPlus)

۱۰۱ تکنیک حل خلاق مسأله یا راهنمای اندیشه‌های نو برای کسب‌وکار- تکنیک(۲): نگاه از دور (مسیح کریمیان)

عامل موفقیت گوگل چیست؟ (مهدی عبدی؛ هدهدان) (کشف جدید این هفته!)

به کارکنانتان بگوئید: با مغزهایشان و پراشتیاق سر‌کار حاضر شوند (استاد پرویز درگی)

A reading list to reflect loss of faith in capitalism – FT.com (فهرست نامزدهای برتر کتاب مدیریتی سال فاینشنال تایمز) 

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

آزادی این‌بار در نرم‎افزار (آمنه رضا؛ رسانه‌های اجتماعی) 

پوشش اخبار همایش آی‌فون ۵ اپل (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک) 

جزیره ناشناخته وب‌سرویس‌ها (Web APIs) در شبکه‌های اجتماعی فارسی (وحید ابوالحسنی‌نژاد؛ رسانه‌های اجتماعی)

چگونه مطمئن باشیم، آپدیت‌های نرم‌افزاری کامپیوتر را دچار مشکل نکنند؟ (نارنجی)

رشد ۶ درصدی هزینه‌های صنعت آی‌تی در سال ۲۰۱۲ 

جدول آماری برنامه های دانلود شده موبایل/ ۹۰ درصد دانلودها رایگان است 

ویکی‌پدیا امن‌تر می‌شود (و احتمالا در ایران قطع!) 🙂

رشد خیره‌کننده بدافزارهای آندرویدی 

۱۰ ویژگی منحصربه‌فرد در Office جدید (نوید امامی؛ iClub) 

تمام چیزهایی که باید در مورد مهاجرت به ویندوز ۸ بدانید! (فارنت) 

عینک گوگل گام‌هایی فراتر از عکاسی برداشت: کنترل از طریق دستورات صوتی، حرکت در فضای مجازی (زومیت)

مایکروسافت به کارمندان تمام وقت خود، تبلت سرفیس، تلفن ویندوز فون ۸ و کامپیوتر هدیه می‌دهد (زومیت) (بریم!؟)

این بار سامسونگ از اپل شکایت می‌کند! 

تغییر نام فروشگاه اپلیکیشن‌های ویندوز فون: «ویندوز فون استور» (نارنجی)

صنعت فاوا در ایران:

شرکت فناوری اطلاعات رسماً «سازمان» شد 

ساختار جدید شرکت مخابرات ایران ابلاغ شد 

مترواترنت پروژه‌ای برای تکمیل شبکه ملی اطلاعات 

تعیین تعرفه مکالمه با تلفن ثابت اعتباری/ خرید تلفن ثابت با ۱۰هزارتومان

اقتصاد:

آزمودن آزموده: نرخ ارز در ایران (علی دادپی؛ اقتصاد خرد، بازار و خانوار)

نرخ ارز و مسوولیت اقتصاددانان (حامد قدوسی؛ یک لیوان چای داغ)

مهم‌ترین دلایل التهاب در بازار ارز (حجت قندی؛ اقتصادانه)

ارز، ارز، باز هم ارز (مجلۀ اقتصادی IRPD ONLINE JOURNAL) 

دولت ضد کار (حجت قندی؛ اقتصادانه)

موزفروشی که کشورش را متحول کرد (درباره‌ی ماهاتیر محمد)

قیمت طلا به بالاترین حد خود در شش ماه اخیر رسید 

رشد اقتصادی بیست کشور بزرگ جهان کاهش یافت 

طرح دو فوریتی اصلاح ساختار قدرت بانک مرکزی؛ هفته آینده در مجلس 

کسری بودجه آمریکا به بیش از ۱٫۱۶ تریلیون دلار رسید

دوست داشتم!
۲

تأخیر؛ بدون شرح و با تشکر از هفته‌ی پربار  🙂 پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ

“همه به دنبال قهرمانی هستند؛ اما باید بلد باشید که چگونه پیروز شوید و چگونه ببازید. من از شیوه‌ی برخوردمان با پیروزی و شکست‌ها احساس غرور می‌کنم.” (پپ گوآردیولا؛ این‌جا)

بدون شرح از پپ بزرگ!

دوست داشتم!
۱

“همه به دنبال قهرمانی هستند؛ اما باید بلد باشید که چگونه پیروز شوید و چگونه ببازید. من از شیوه‌ی برخوردمان با پیروزی و شکست‌ها احساس غرور می‌کنم.” (پپ گوآردیولا؛ این‌جا) بدون شرح از پپ بزرگ! دوست داشتم!۱

این هفته استارت‌آپ‌ویکند و چند برنامه‌ی پیش‌بینی نشده، این‌قدر تأخیر ایجاد کرد. 🙁

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

روز وبلاگستان فارسی:

پنج‌شنبه گذشته ۱۶ شهریور سالگرد انتشار اولین پست وبلاگی به‌زبان فارسی بود. به این مناسب دوستان مختلف وبلاگستان فارسی نوشته‌هایی داشته‌اند که در یک بخش ویژه آن‌ها را مرور می‌کنیم (من هم قرار بود بنویسم که نشد. فردا می‌نویسم به‌جاش!):

وبلاگستان فارسی نیازمند یک رویداد است (جواد افتاده؛ رسانه‌های اجتماعی)

به مناسبت روز وبلاگستان فارسی: جسارت نوشتن (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)

نوشتن همین و تمام (امیر مهرانی؛ The Coach)

در باب وبلاگستان و سیم خارداری که جلوی سیل کشیده اند (: (جادی؛ کی‌بورد آزاد)

چرا می‌نویسم؟ (مجید آواژ؛ روزنوشت‌های بهساد)

غربت وبلاگستان فارسی! (وب‌شهر)

پیام در وبلاگ (مهران نصر؛ رسانه‌های اجتماعی)

به بهانه هفته وبلاگنویسی:خوب بنویسید تا دیده شوید (سعید امیرلو؛ وب‌بلاگ فارسی)

قدر بلاگ‌های خود را بدانیم (امیر؛ گذر زمان)

جامعه‌شناسی، سلامت و روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

کار نیست!! (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت) (عالی!)

از سر پیمان برفت، با سر پیمانه شد (ساناز صدوقی؛ آواز سکوت)

خوب رزومه بنویس٬ خوب ارا‌ئه کن! (مسیح کریمیان)

معجزه عشق! (زهرا جم؛ تراوش‌های ذهن یک مشاور)

مدیریت و کارآفرینی:

ارجاع کار خوب یعنی چه؟ (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت) (خیلی عااااالی!)

استارتاپ ویکند: مرور و نقدی بر شیوه ارائه پروژه‌ها در اختتامیه استارتاپ ویکند (اسما کروبی؛ iClub)

نگاهی دیگر به تغییر استراتژی گوگل در سال‌های اخیر (مهران نصر؛ رسانه‌های اجتماعی) (در پاسخ به این پست من. البته من از موضع‌م کوتاه نمیام!)

آزمون فرضیه: تست سریع (ابراهیم حیدری) (آزمون فرضیه به‌ روش مک‌کنزی)

۵ نکته‌ در طرح‌های تجاری اپل (نوید امامی؛ iClub)

مادون قرمز (امیر مهرانی؛ The Coach) 

استارت‌آپ‌ویکند تهران، برنده و بازنده واقعی (اسد صفری؛ دنیای چابک)

بازتاب کار و عملکرد افراد (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت)

کارآفرینی ناب چیست؟ (سید رضا علوی؛ فارسی‌بیز)

چگونه یک متفکر استراتژیک شوید؟ به همراه فایل pdf (رضا قربانی؛ مدیر رسانه)

بررسی روزمه تک تک کاندیداهای استخدام یاهو توسط ماریسا مایر (نارنجی)

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

چه زمانی تلفن‌های هوشمند واقعا جایگزین کیف پول‌تان خواهند شد؟ (نارنجی)

ایمیل هرگز از بین نمی‌رود! دلیلش را مخترع آن توضیح می‌دهد (زومیت)

تلویزیون‌های آینده چگونه خواهند بود؟ (حامد همائی‌راد؛ یک پزشک) 

گوگل کروم ۴ ساله شد (نارنجی)

ایمیل فایل‌های چند گیگابایتی (مامبوجامبو)

چه کسی طراحی مجدد زیرساخت گوگل را انجام می‌دهد 

نحوه استفاده از فناوری در دنیای کسب‌وکار‌ها دستخوش تغییرات جدیدی شده است 

بالاترین حقوق و مزایا در اختیار مهندسان مخابرات و آی‌تی 

ویندوز هفت بالاخره محبوب‌ترین سیستم عامل جهان شد

یک‌سوم مردم جهان از اینترنت استفاده می‌کنند

شبکه‌های اجتماعی:

تأثیر شبکه‌های مجازی بر روابط اجتماعی و تعداد دوستان (مهران نصر؛ رسانه‌های اجتماعی)

صنعت فاوا در ایران:

روش اتصال ایرانی‌ها به اینترنت (GPRSش خیلی جالبه)

تشکیل کمیته مدیریت واردات «فـاوا» 

به زودی اینترنت از اینترانت در ۳۱ استان کشور‌ تفکیک می‌شود و دلایل کندی اینترنت از زبان وزیر ارتباطات 

پیاده‌سازی آزمایشی سیستم عامل بومی ایران/ عرضه اولین محصول “زمین”

وزارت ارتباطات متولی آمار ICT شد

اقتصاد:

آیا «هدف‌مندسازی یارانه‌ها» ما را به اینجا رسانده است؟ (سروش؛ کافه اقتصاد) (تحلیل عالی و بسیار بسیار خواندنی! به‌ترین مطلب هفته.)

نتایج اقتصادی یک سردرگمی انتخاباتی (علی دادپی؛ اقتصاد خرد، بازار و خانوار) (در مورد انتخابات امسال آمریکا و مواضع اقتصادی دو حزب اصلی)

بانک مرکزی از سه هفته قبل عرضه دلار به بازار را متوقف کرده است

بهای نفت در سال ۲۰۲۰ چقدر خواهد بود؟

طوفان اقتصاد جهانی در راه است  

آمریکا به سیستم استاندارد طلا باز خواهد گشت

دوست داشتم!
۱

این هفته استارت‌آپ‌ویکند و چند برنامه‌ی پیش‌بینی نشده، این‌قدر تأخیر ایجاد کرد. 🙁 پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با

“این فصل مسائلی را احساس کردم که تا پیش از این هرگز احساس نکرده بودم. من احساس کردم که با من به نحوی برخورد شده که انتظارش را نداشتم. این رفتارها، آن‌طوری که درزمان امضای قرارداد در موردش صحبت می‌شد، نبود. ما بحث‌ها و صحبت‌های زیادی داشتیم و درپایان فصل دوباره صحبت خواهیم کرد تا ببینم که آینده‌ام به چه ترتیب خواهد بود. چرا که آن‌چه که در طول این فصل گذشت، جایگاه من نیست. من از شرایطم راضی نیستم.یک برد مثل برد مونیخ، به کنار … می‌خواهم به من بگویند که در آینده اوضاع چطور خواهد بود.” (فرناندو تورس در مورد آینده‌اش در چلسی؛ این‌جا)

حکایت بسیاری از ما با سازمان‌های محل کارمان همین است … در دل نکته‌‌ی به‌ظاهر ساده‌ای که تورس به آن اشاره کرده، چند نکته‌ی مهم هم برای مدیران و هم برای کارکنان سارمان‌ها وجود دارد:

۱- برای مدیران: برای رضایت پرسنل از سازمان، لازم است همه‌ی شرایط واقعی ـ و حتا احتمالی ـ کار کردن را در زمان استخدام یا ابتدای سال یا زمانی که مشکل به‌وجود می‌آید یا اتفاق خوبی می‌افتد، به آدم‌ها بگویید. / برای کارکنان: از مدیرتان بخواهید که همه‌ی واقعیت‌ها را به شما بگوید. مثال: سازمان مشکل مالی دارد و ممکن است در پرداخت حقوق کمی تأخیر داشته باشد.

۲- برای مدیران: بخشی از رضایت کارکنان از سازمان محل کارشان، به این برمی‌گردد که از آینده‌ی سازمان مورد نظر آگاه باشند. / برای کارکنان: در زمان  تصمیم‌‌گیری برای ماندن یا رفتن از یک سازمان، فکر کردن به آینده‌ی این سازمان را هم جزو معیارهای تصمیم‌گیری‌تان قرار دهید. مثال: آیا این سازمان برای آینده‌ش بلندپرواز و ریسک‌پذیر است یا نه؟ آیا احتمال دارد پروژه‌ی بزرگ و جالبی وارد سازمان شود که هم از نظر مالی شرایط را به‌تر کند و هم در آن کلی چیز جدید یاد بگیریم؟

دوست داشتم!
۲

“این فصل مسائلی را احساس کردم که تا پیش از این هرگز احساس نکرده بودم. من احساس کردم که با من به نحوی برخورد شده که انتظارش را نداشتم. این رفتارها، آن‌طوری که درزمان امضای قرارداد در موردش صحبت می‌شد، نبود. ما بحث‌ها و صحبت‌های زیادی داشتیم و درپایان فصل دوباره صحبت خواهیم کرد تا ببینم که آینده‌ام به چه

ناامیدی از آینده و احساس شکست‌خورده بودن از آشناترین احساسات این روزهای زندگی ماست. من پیام‌های زیادی دریافت می‌کنم که از من برای رهایی از این احساس و موفقیت کمک می‌خواهند. در این پست نامه‌ای را که همین اواخر برای دوستی نادیده فرستادم منتشر می‌کنم؛ شاید به کار دیگران هم آمد:

دوست عزیز! متأسفم در چنین شرایطی قرار گرفته‌اید و کاملا درک‌تان می‌کنم. سال گذشته من هم در یک حلقه از حوادث بد قرار گرفتم؛ چه در زندگی شغلی‌ام و چه در زندگی شخصی. مهم‌تر از همه فوت پدربزرگ عزیزتر از جانم بود که برای من چیزی بیش‌تر از یک پدر بود … اما اتفاقات بد بسیار دیگری هم برای‌ام افتادند: کل سال را درگیر یک شکست عاطفی شدید بودم، مدیر پروژه‌ای بودم که شکست خورد و فشار و استرس بسیار بسیار زیادی را تحمل کردم. چند ماهی دنبال کار بودم و پیدا نکردم و دست آخر امسال را با بی‌کاری خودخواسته شروع کردم. برای من در آن روزها آینده، چیزی شبیه یک شوخی تلخ به‌نظر می‌رسید. مدام به این فکر می‌کردم که چون گذشته و امروز آن‌طوری که من می‌خواسته‌ام نبوده و چون من پشت سر هم بد می‌آورم، آینده هم چیزی شبیه به گذشته است و حتا بدتر … اما چه شد و چه کردم تا خوب شدم و زندگی را هم درست کردم؟ می‌خواهم برای شما همین را بنویسم. حواس‌ت باشد که من فقط می‌توانم در مورد مسیر درست حرکت از عمق دره به اوج قله را صحبت کنم و نه این‌که شما درست است چه کار بکنی. امیدوارم تجربه‌ی من برای‌ت مفید باشد:

۱- اول از همه و مهم‌ترین نکته: دوست بسیار بزرگواری روزی به من این تلنگر را زدند که چرا آینده را به گذشته وصل می‌کنی؟ از آن بدتر چرا فکر می‌کنی آینده، همان گذشته است؟ روزهای زیادی به این سؤال‌ها فکر کردم. حق با آن دوست بود. شاید بدیهی به‌نظر برسد؛ اما خیلی از ما به‌صورت ناخودآگاه این پیش‌فرض را در مورد آینده داریم و برای همین، ناامیدیم. واقعیت این است که آینده می‌تواند امتداد گذشته و امروز باشد؛ اما نه لزوما. ما می‌توانیم آینده را از امروز متفاوت کنیم؛ به‌شرط این‌که فکر کردن و غصه خوردن در مورد گذشته را کنار بگذاریم. به‌شرط این‌که درباره‌ی آینده با ذهنیت گذشته و دیروزمان فکر نکنیم. به‌شرط این‌که بفهمیم آینده، همان تکرار گذشته نیست. به‌شرط این‌که بدانیم زیاد شکست خوردن به‌معنی همیشه شکسته خوردن نیست! وقتی این ذهنیت را کنار گذاشتم، ۸۰ درصد ماجرا حل شد؛ چون حالا می‌‌دانستم آینده، فرق بزرگی با گذشته‌ دارد: امروزی که می‌توانم با آن فردا را بسازم. 

۲- مرحله‌ی بعد: تصمیم گرفتم که موفق بشوم؛ با وجود تمام نداشته‌ها، شکست‌ها و مشکلات‌م.

۳- مرحله‌ی سوم: نشستم و به این فکر کردم که من چه دارم و چه ندارم. چه جاهایی قوی هستم و چه مهارت‌هایی دارم (دانش تخصصی، مهارت‌های رفتاری، مهارت‌های رایانه‌ای و هر چیز دیگری که بشود اسم‌ش را نقطه‌ی قوت گذاشت.)مثلا: من در زمینه‌ی مدیریت دانش، تخصصی داشتم و هم‌چنین شبکه‌ی بزرگی از دوستان متخصصی که از طریق وبلاگ‌م و دنیای مجازی با آن‌ها آشنا شده بودم. بعد با همین چارچوب به این فکر کردم چه چیزهایی ندارم. مثلا: من در روابط شخصی‌ام با آدم‌‌ها کم‌رو بودم و اسمش را گذاشته بودم حجب و حیا و همین باعث شده بود خیلی جاها حق‌م خورده شود. همین‌جا هم خطر ناامیدی و ناواقع‌گرایی شدیدا وجود دارد: خوش‌بینانه به خودمان نگاه کنیم. حتما نقاط قوت بسیاری داریم! در عین حال لازم است با خودمان صادق باشیم: حتما نقطه‌ی ضعف هم داریم.

۴- قدم بعد: در محیط چه فرصت‌هایی وجود داشت که من می‌توانستم از آن‌ها استفاده کنم؟ مثلا: فرصت این‌که برخی شرکت‌های خصوصی بزرگ به یک مشاور متخصص و در عین حال جوان در حوزه‌ی مدیریت برای مدیریت ارشد سازمان نیاز داشتند. در عین حال تهدیدهایی هم وجود داشت. مثلا: من به آن مدیرعامل‌ها دسترسی نداشتم!

۵- نتیجه‌ی گام‌های سه و چهار را کنار هم گذاشتم و از ابزاری به‌نام تحلیل SWOT استفاده کردم تا ببینم حالا که قرار است آینده را بسازم باید چه کار کنم؟ مثال: می‌توانستم با تکیه بر دانش و تخصصی‌ام و رزومه‌ام از شبکه‌ی آدم‌های متخصص اطراف‌م بخواهم به من کمک کنند تا از فرصتِ نیازِ شرکت‌ها به مشاور مدیریت استفاده کنم.

۶- حالا وقت اقدام رسیده بود. اقداماتی که باید انجام می‌دادم اولویت‌بندی کردم و اجرای‌شان را شروع کردم. در طی مسیر هم حواس‌م بود که: طول و عرض شادی چیست، تعریف موفقیت چیست، این‌که باید کنترل کنم، نه فرار!، این‌که امید آخرین چیزی است که می‌میرد، و چیزهایی شبیه این‌ها. ضمنا یاد گرفتم رؤیاهای‌م را زندگی‌کنم و راز موفقیت را از مثلث طلایی بارسا و معادله‌ی جیم وولفنزون و  شریل سندبرگ آموختم.

۷- تصمیم برای رها کردن گذشته و ساختن فردا با امروز، تصمیم آسانی نبود. در واقع این تصمیم سخت‌ترین تصمیم ممکن بود. اما من این تصمیم را گرفتم و موفق شدم: زندگی شغلی و شخصی من در فاصله‌ی چند ماه از این رو به آن رو شد. آرامشی که این روزها در زندگی‌ام تجربه می‌کنم را سال‌ها بود که گم کرده بودم … جالب است که امروز با نگاهی به ماجراهای این چند ماه اخیر، می‌بینم که مهم‌ترین نکته همان رها کردن فکر کردن به آینده با تفکر گذشته بود!

حالا نوبت شماست: فقط و فقط باید این سخت‌ترین تصمیم را بگیرید و شروع کنید. همین حالا و همین لحظه. حالا وقت دوباره شروع کردن است …

(منبع عکس)

دوست داشتم!
۲۰

ناامیدی از آینده و احساس شکست‌خورده بودن از آشناترین احساسات این روزهای زندگی ماست. من پیام‌های زیادی دریافت می‌کنم که از من برای رهایی از این احساس و موفقیت کمک می‌خواهند. در این پست نامه‌ای را که همین اواخر برای دوستی نادیده فرستادم منتشر می‌کنم؛ شاید به کار دیگران هم آمد: دوست عزیز! متأسفم در چنین شرایطی قرار گرفته‌اید و

یک هفته‌ی خیلی بارمق!

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

جامعه‌شناسی، سلامت و روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

کنترل‌گری (زهرا جم؛ تراوش‌های ذهن یک مشاور)

مادران شاغل، سالم‌ترند

کشف ژن شادی در زنان (که آقایون ندارندش …)

فقدان ژن آرامش در افرادی که بی‌خوابی دارند/ ارثی بودن بی‌خوابی 

مدیریت، تحلیل کسب و کار و کارآفرینی:

زندگی ما٬ کسب و کار ما (۱) / عطش سبقت و خط سرعت (مسیح کریمیان) (عااالی!)

همیشه اولین‌ها به یاد می‌مانند (استاد پرویز درگی) (عااااالی!)

پنج موردی که تیم کوک بهتر از استیو جابز عمل کرد (مهران نصر؛ رسانه‌های امروز)

بررسی نتیجه دادگاه جنجالی سامسونگ و اپل: برنده و بازنده واقعی کیست؟ (علی ارغوان؛ نویسنده‌ی مهمان یک پزشک)

ایجاد فرض اولیه حل مسئله مشاوره و مشخصه‌های فرایند حل مسئله در مکنزی (ابراهیم حیدری) (برای مشاوران مدیریت خواندن این دو پست الزامی است!)

چه کسی مشتریِ من است؟ (زینب جم؛ همینا)

یک پاسخ ساده یا یک حقیقت تلخ؟ (علی واحد؛ وبلاگ رادمان)

فاز دو راه اندازی کسب و کار اینترنتی ـ شناسایی فرصت (قسمت پایانی) (سید رضا علوی؛ فارسی‌بیز)

چرا درون‌گراها می‌توانند به بهترین رهبران مبدل گردند (عالی!)

چرا جوانان از کارآفرینی می‌ترسند؟

پنجره‌ای تازه رو به آفتاب ساختن (نگاهی دیگر به خلاقیت)

کارهایی که ماریسا مایر باید در یاهو انجام دهد

استراتزی‌های پیش روی جانشین استیو جابز در سال ۲۰۱۳ برای اپل (البته اینا تاکتیک هستند نه استراتژی. کاش نویسنده‌ی محترم فرق این دو تا را بلد بود.)

فیس‌بوک کارمندان خود را ملزم به استفاده از اندروید کرد! (فارنت) (نکته‌ی استراتژی داره توش …)

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

محصول جدید سامسونگ: دوربین گلکسی! (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)

حجم داده‌های فیس‌بوک در یک روز چقدر است؟ (حامد همائی؛ نویسنده‌ی مهمان یک پزشک)

آیا کامپیوتر شما در برابر جاوا آسیب پذیر است؟ (iClub) (بسیار مهم) 

اخبار حیرت‌انگیز این هفته: در جنگ حقوقی با اپل؛ سامسونگ گناهکار شناخته شد! (فارنت) در برابر پیروزی سامسونگ بر اپل در دادگاه ژاپن (نارنجی) و این یکی: گوگل و اپل ظاهرا به دنبال مصالحه بر سر پتنت‌ها هستند! (فارنت)

مایکروسافت چطور لوگوی جدید خود را طراحی کرده است؟ (سعید امیرلو؛ وب‌بلاگ فارسی)

توییتر به بنیاد لینوکس پیوست (آزادراه)

ویندوز ۸ نام تمام برنامه‌هایی که نصب می‌کنید را به مایکروسافت می‌فرستد! (فارنت)

مورچه‌ها میلیون‌ها سال است از الگوریتم اینترنت استفاده می‌کنند! (فارنت)

آیا اینترنت از ارزش محتوایی می‌کاهد؟ (مجله‌ی شبکه)

شکاف جنسیتی در دنیای آی‌تی همچنان ادامه دارد

رونقی که رسانه‌های اجتماعی به کسب‌وکار دادند (گفتگو با دکتر یونس شکرخواه)

صنعت فاوا در ایران:

نگاهی به تغییرات جدید رتبه‌بندی شورای‌ عالی انفورماتیک

گفت‌وگو با مدیرعامل شرکت ثبت‌کننده دامنه‌های مربوط به ایران

 چند درصد وب‌گردها هنوز دایل‌آپی هستند؟ (فاجعه)

پهنای باند اینترنت بین‌الملل افزایش ۳۷ برابری خواهد داشت (خالی‌بندی‌های تمام نشدنی آقای وزیر.) این خبر را بگذارید در برابر این یکی: جایگاه باورنکردنی “ایران” در نمودار جهانی سرعت دانلود اینترنت!

تصویب آیین‌نامه کارت هوشمند ملی

اقتصاد:

برای یکصد سالگی میلتون فریدمن (علی دادپی؛ اقتصاد خرد، بازار و خانوار)

شباهت و تفاوت ایران و نروژ (حجت قندی؛ اقتصادانه)

سرنوشت اقتصاد در سایه تحریم و در گذشت زمان (حجت قندی؛ اقتصادانه)

نرخ تورم منطقه یورو افزایش یافت

هزینه‌های مصرفی در اقتصاد آمریکا به بالاترین حد در پنج ماه اخیر رسید (این نشانه‌ی خوبیه برای خروج از رکود اقتصادی)

دوست داشتم!
۱

یک هفته‌ی خیلی بارمق! پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم. جامعه‌شناسی، سلامت و روان‌شناسی و کار

سر ریچارد برانسون کارآفرین و ثروت‌مند مشهور انگلیسی است که به‌دلیل مالکیت گروه معروف شرکت‌های‌ش ـ ویرجین ـ شناخته می‌شود. او مالک بیش از ۴۰۰ شرکت است که در زمینه‌های متعددی ـ از صنعت هوایی و مسابقات فرمول یک گرفته تا اوازم تزئینی و حتا حمل و نقل فضایی ـ فعال‌اند. ثروت آقای برانسون بیش از ۴٫۲ میلیارد دلار برآورد شده است.

این‌جا به ۷ راز موفقیت آقای برانسون اشاره شده است:

۱- “بله” گفتن لذت‌بخش است!

۲- حالا که می‌خواهید رؤیا ببینید، رؤیای بزرگی ببینید! از یک پسرک روزنامه‌فروش تا فردی که ۸ شرکت میلیارد دلاری راه‌ انداخته چقدر فاصله است؟ (معلوم است که آن پسرک، خود استاد است!)

۳- لذت بردن، خودش لذت‌بخش است! استاد جایی گفته: “لذت ببرید، سخت کار کنید و پول خودش می‌آید.”

۴- ریسک‌های حساب شده بکنید: به‌‌همین دلیل است که “بله” گفتن برای آقای برانسون راحت‌ است.

۵- در لحظه و برای همین الان زندگی کنید: از کار سخت هم لذت ببرید.

۶- همیشه و به همه احترام بگذارید.

۷- گشاده‌دست و بخشنده باشید.

دوست داشتم!
۲۰

سر ریچارد برانسون کارآفرین و ثروت‌مند مشهور انگلیسی است که به‌دلیل مالکیت گروه معروف شرکت‌های‌ش ـ ویرجین ـ شناخته می‌شود. او مالک بیش از ۴۰۰ شرکت است که در زمینه‌های متعددی ـ از صنعت هوایی و مسابقات فرمول یک گرفته تا اوازم تزئینی و حتا حمل و نقل فضایی ـ فعال‌اند. ثروت آقای برانسون بیش از ۴٫۲ میلیارد دلار برآورد

“دخه‌آ در طول فصل قبل با انتقادات زیادی مواجه شد؛ ولی من هم وقتی جوان بودم و در آژاکس بازی می‌کردم، مرتکب اشتباهاتی می‌شدم و در یووه و یونایتد هم اشتباه می‌کردم. مهم‌ترین نکته این است که باید اشتباهات‌ت را در همان بازی و یا در بازی بعدی فراموش کنی. دخه‌آ این کار را کرد. (ادوین فاندرسار درباره‌ی دروازه‌بان جوان اسپانیایی منچستر یونایتد؛ این‌جا)

درس این شماره این است: تلاش کنید خیلی زود اشتباهات‌تان را فراموش کنید؛ البته بعد از به‌خاطر سپردن درسی که از آن‌‌ها گرفته‌اید!

دوست داشتم!
۲

“دخه‌آ در طول فصل قبل با انتقادات زیادی مواجه شد؛ ولی من هم وقتی جوان بودم و در آژاکس بازی می‌کردم، مرتکب اشتباهاتی می‌شدم و در یووه و یونایتد هم اشتباه می‌کردم. مهم‌ترین نکته این است که باید اشتباهات‌ت را در همان بازی و یا در بازی بعدی فراموش کنی. دخه‌آ این کار را کرد. (ادوین فاندرسار درباره‌ی دروازه‌بان جوان

ما انسان‌ها در هر دقیقه‌ از زندگی‌مان با تصمیم‌گیری مواجهیم: از “چه کنم؟” “چه بپوشم؟” “چه بخورم؟”ها گرفته تا “چه رشته‌ای بخوانم؟” “چه شغلی داشته باشم” و تا “با چه کسی باشم؟” و … بنابراین متأسفانه یا خوش‌بختانه تصمیم‌گیری درست بخش مهمی از بار زندگی شاد و موفق ما را بر دوش خود می‌کشد. خوب حالا چطور درست تصمیم بگیریم؟

تا به‌امروز در مورد تصمیم‌گیری درست نکات بسیاری گفته شده است: از انواع روش‌های کمّی و کیفی تصمیم‌گیری گرفته تا مباحث روان‌شناسی تصمیم‌گیری. تمامی این‌ اصول به‌دنبال کمک ما در تصمیم‌گیری هستند. آن‌ها می‌خواهند به ما یاد بدهند چطور تصمیم بگیریم و از آن مهم‌تر چطور تصمیم نگیریم! اما هم‌چنان این مشکل وجود دارد که این خودِ “ما” هستیم که دست آخر باید تصمیم را بگیریم … این مشکل به‌ویژه در مواردی که تصمیم‌گیری با احساسات در ارتباط است، حادتر می‌شود. چگونه می‌‌توانی تصمیم بگیری که “آنِ” زندگی‌ت را دیگر دوست نداشته باشی؟ چگونه می‌توانی تصمیم بگیری که محیط کاری را که سال‌ها در آن زندگی کرده‌ای (و نه کار!) ترک کنی و بی‌کاری خودخواسته را بپذیری؟ چگونه می‌توانی تصمیم بگیری بخش بزرگی از سرمایه‌ی اندکی را که با هزار زحمت و دردسر به‌دست آورده‌ای برای آموزش خودت سرمایه‌گذاری کنی؟ این‌ها نمونه‌ی سخت‌ترین تصمیمات زندگی یک ساله‌ی اخیر من هستند.

اما … صادقانه بگویم تجربه‌ام به من نشان داده در چنین مواردی همیشه سخت‌ترین تصمیم همان درست‌ترین تصمیم است! انتخاب تصمیم درست سخت است؛ چرا که آن تصمیم معطوف است به آینده‌ی زندگی و موفقیتی که شاید به‌دست آید و شاید نه. در صورتی که احساسات روی روزهای خوب گذشته، وضعیت امروزی و شدن‌ها و نشدن‌های امروز و فردای ما متمرکزند. برای همین است که گرفتن تصمیم درست تا این حد دشوار است. 

در این یک سال اخیر در تمامی تصمیمات مهم زندگی‌ام سخت‌ترین تصمیم ممکن را انتخاب کردم. سعی کردم تا حدی که می‌توانم بر احساسات‌م غلبه کنم و با عقلانیت تصمیم بگیرم. از تصمیم فراموش کردن کسی که دوست‌ش داری که بدتر نداریم؟ (این‌جا را بخوانید.) امروز خوش‌حال‌م که بگویم تجربه به من ثابت کرده همیشه آن سخت‌ترین تصمیم، درست‌ترین تصمیم هم بوده است.

یکی از درس‌های آقای مدیرعامل عزیزی که این روزها مشاورشان هستم (و البته عملا بیش‌تر برعکس است!) این است: تا وقتی که نتوانی در یک موقعیت شدیدا احساسی تصمیم درست را بگیری، مدیر خوبی نشدی.

بنابراین وقتی در انتخاب بین چند گزینه در تصمیم‌گیری حیران شدید، یک بار سخت‌ترین تصمیم را با دقت بیش‌تری تحلیل کنید!

دوست داشتم!
۱۵

ما انسان‌ها در هر دقیقه‌ از زندگی‌مان با تصمیم‌گیری مواجهیم: از “چه کنم؟” “چه بپوشم؟” “چه بخورم؟”ها گرفته تا “چه رشته‌ای بخوانم؟” “چه شغلی داشته باشم” و تا “با چه کسی باشم؟” و … بنابراین متأسفانه یا خوش‌بختانه تصمیم‌گیری درست بخش مهمی از بار زندگی شاد و موفق ما را بر دوش خود می‌کشد. خوب حالا چطور درست تصمیم بگیریم؟

معمولا “نه” شنیدن اثر احساسی شدیدتری دارد تا شنیدن “آری” … احتمالا همه‌ی ما موقعیت‌هایی را تجربه کرده‌ایم که در آن‌ها شنیدن یک “نه” ساده، زندگی‌مان را زیر و رو کرده است. از سوی دیگر ایجاد تغییر در سازمان‌ها که یکی از طبیعی‌ترین کارهای مدیران و مشاوران مدیریت است نیز هم‌واره با مقاومت‌ها و نه شنیدن از نیروی انسانی سازمان‌ها و حتا ذی‌نفعان ماجرا هم‌راه است. خوب در این موقعیت‌ها برای غلبه بر “نه” گفتن آدم‌ها چه باید بکنیم؟ جان بالدونی این‌جا روی سایت فوربس چند راه را برای این کار پیشنهاد می‌دهد:

۱- “نه” جواب آخر نیست: خیلی از آدم‌ها از آن‌جایی که از تغییر می‌ترسند “نه” می‌گویند! بنابراین اگر بتوانید به آن‌ها نشان بدهید که قرار است چه تغییر خوبی رخ بدهد؛ آن‌وقت …

۲- آیا ارزش‌ش را دارد؟ آیا تلاش برای گرفتن پاسخ مثبت از آدم‌ها به هزینه‌های‌ش می‌ارزد؟

۳- تصمیم بگیرید: براساس دانسته‌های‌تان تصمیم بگیرید که باید چه بکنید. تردید در تصمیم‌گیری، باعث زیر سؤال رفتن قابلیت‌های شما می‌شود.

۴- آیا می‌توانید؟ توجه کنید که همیشه لازم نیست بر موانع غلبه کنید. خیلی وقت‌ها پذیرفتن این “نه” عاقلانه‌تر است؛ چرا که در محدوده‌ی توانایی‌های شماست. مثلا فرض کنید کوه‌نوردی هستید که با آب و هوای بسیار بد در ارتفاع بالای یکی از قلل هیمالیا روبرو شده‌اید: آیا می‌توانید به صعودتان ادامه بدهید؟

اغلب اوقات “شدن” و “رسیدن”، به‌دلیل غیرممکن بودن نیست که رخ نمی‌دهند؛ بلکه تنها به این دلیل به‌دست نمی‌آیند که “سخت” هستند و دیریاب و آدم‌های عجول و کم‌حوصله‌ای به‌دنبال آن‌ها هستند که در میانه‌‌ی راه کم می‌آورند! جان وودن مربی افسانه‌ای بسکتبال جایی گفته است: “نگذارید آن‌چه نمی‌توانید با آن‌چه می‌توانید در هم آمیخته شوند.”

دوست داشتم!
۴

معمولا “نه” شنیدن اثر احساسی شدیدتری دارد تا شنیدن “آری” … احتمالا همه‌ی ما موقعیت‌هایی را تجربه کرده‌ایم که در آن‌ها شنیدن یک “نه” ساده، زندگی‌مان را زیر و رو کرده است. از سوی دیگر ایجاد تغییر در سازمان‌ها که یکی از طبیعی‌ترین کارهای مدیران و مشاوران مدیریت است نیز هم‌واره با مقاومت‌ها و نه شنیدن از نیروی انسانی سازمان‌ها