“بارسا باشگاه بزرگی است. با بازیکنانی که اینجا داریم، مشخص است که یک ما سبک بازی خاص داریم. تمرکز رسانهها همیشه روی مالکیت توپ بارسا است. اما ضروری است که به متغیرهای دیگری هم توجه کنیم که آنها هم در دیانای بارسا وجود دارند. مثلا رونالد کومان عادت داشت پاسهای مورب بلند برای هریستو استویچکوف بفرستد.” (تاتا مارتینو؛ سرمربی بارسا؛ اینجا)
یکی از سؤالاتی که معمولا در همان اولین گامهای تدوین برنامهی استراتژی کسب و کار با آن مواجهیم، تعیین “فلسفهی وجودی کسب و کار” است. شنیدید که بعضیها میگویند من به پوچی فلسفی رسیدم؟ این آدمها در واقع منظورشان این است که هدف و دلیل و انگیزهای برای زندگی ندارند (و آیا ما بهعنوان یک متخصص حرفهای اینها را داریم؟) بههمین شکل هر کسب و کاری نیز بدون داشتن دلیلی برای زنده بودن و هدفی برای رسیدن به روزمرگی میافتد که نتیجهی آن، تسریع رسیدن کسب و کار به سراشیبی افول در چرخهی عمر آن است.
اما منظور از فلسفهی وجودی چیست؟ تاتا مارتینو مربی دوستداشتنی این روزهای بارسا پاسخ جالبی به این سؤال داده است: فلسفهی وجودی همان دیانای کسب و کار است! اما دیانای چیست؟
“دیانای اسید دزوکسی ریبونوکلئیک، یک اسید نوکلئیک است که حاوی دستورات ژنتیکی مورد استفاده برای رشد و نمو و کارکرد همهی جانداران است. نقش اصلی مولکول دیانای ذخیرهی درازمدت اطلاعات ژنتیکی است. دیانای را اغلب با مجموعهای از نقشهها مقایسه میکنند، چرا که حاوی دستورات مورد نیاز برای ساخته شدن تمام اجزای دیگر سلولها است.” (اینجا)
بنابراین دیانای طرح و نقشه و روش ساخته شدن یک سیستم زنده و پویا است: اینکه این سیستم از چه اجزایی ساخته شده است و چطور باید آن را از ابتدا ساخت و توسعه داد. در حوزهی کسب و کار، نقش فلسفهی وجودی همین است. فلسفهی وجودی پاسخ همان سؤال “دلیل و هدف زندگی کسب و کار من جیست؟” است. اینکه کسب و کار شما “آمدنش از بهر چه بود”، “از کجا آمد، کجاست و به کجا میرود” و البته اینکه “داستانش چیست؟”
معمولا فلسفهی وجودی کسب و کارها را با پاسخ به سه سؤال زیر تدوین میکنیم:
۱- چه نیازی در دنیای واقعی و در درون خودتان باعث راهاندازی این کسب و کار شد؟
۲- گروههای هدف مشتری اصلی شما چه کسانی هستند؟
۳- مزیتهای رقابتی یا همان شایستگیهای اصلی این کسب و کار کداماند؟ ما چه چیزی داریم که دیگران ندارند؟ یا به بیان دیگر: چرا مشتریان باید من را انتخاب کنند، نه رقیبم؟
پاسخ این سه سؤال ظاهرا ساده در کنار هم سازندهی فلسفهی وجودی هر کسب و کار هستند. میبینید که فلسفهی وجودی، کسب و کار را در حالت مطلوب و غاییاش توصیف میکند.؛ پس یک رؤیای بزرگ دستیافتنی است! کسب و کار براساس این طرح و نقشهی بزرگ، از نقطهای شروع میشود و مدام رشد و توسعه مییابد تا سرانجام روزی به “قامت بلند تمام”ش درآید.
اما تاتا مارتینو به نکتهی مهمی اشاره کرده است: معمولا در طول دوران حیات یک کسب و کار، بهدلایل مختلف ـ بهویژه امکانات موجود ـ یک یا چند جزء فلسفهی وجودی کسب و کار نمود بیشتری مییابند و بهنوعی تبدیل به نماد آن کسب و کار میشوند. بهعنوان مثال: همه بارسا را با مالکیت توپ میشناسند. تیمهای مورینیو با سبک دفاعی و ضدحملههای برقآسایشان معروفاند. بههمین شکل در حوزهی کسب و کار همه آیبیام را شرکت سختافزاری میدانند (در حالی که بیش از ۹۰ درصد درآمد آیبیام از نرمافزار و خدمات است!) یا مکدونالد اگر چه رستوران زنجیرهای مشهوری است؛ اما کسب و کار واقعیاش خرید و فروش مستقلات است! در این مثالها، واقعیت کسب و کار با آنچه در نگاه و باور عامهی مردم است متفاوت است؛ اما نکتهی کلیدی ماجرا این است که نگاه مدیران به مذل کسب و کارشان، نگاه درستی است و آن باور عمومی مردم (برند) هم برای توسعهی شهرت این کسب و کارها و پول درآوردن از مشتریان واقعیشان (که در مورد هر دو شرکت کسب و کارها هستند!) مفید است. مشکل جایی پیش میآید که مدیران کسب و کار هم به دام این نگاههای بخشینگر بیفتند و هویت و فلسفهی وجودی کسب و کار را با روشهای اجرایی و تاکتیکهای مقطعی اشتباه بگیرند!
تاتا همین را دارد میگوید. او میگوید که اگر چه بارسا با “توتال فوتبال” و “حفظ توپ”ش معروف است؛ اما همین تیم در همین سبک بازی (=فلسفهی وجودی)، در سالهای نهچندان دور از روشهای دیگر بازی هم استفاده کرده است. مارتینو میگوید که اگر چه هویت و دیانای ما ثابت است؛ اما روش اجرای این دیانای میتواند متنوعتر باشد (همانطور که در هستی میبینیم از یک نوع دیانای، چه تنوع حیرتانگیزی از جانداران منحصر بهفرد را شاهدیم!)
میدانیم که خلقت از دیانای آغاز میشود و بدون آن پابرجا باقی نمیماند و میدانیم که دیانای، تنها عامل بیولوژیکی منحصربهفرد بودن ما در این دنیای خاکی و فانی است. در دنیای کسب و کار هم فلسفهی وجودی کسب و کار همانند دیانای عمل میکند و کلید اصلی بقا و رشد و توسعهی کسب و کارها است. دیانای کسب و کار شما چیست؟ آن را همین امروز دریابید!