گاهی تو را …

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

قانعم، بیش از این چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی‌‌ست

گله‌ای نیست، من و فاصله‌ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی‌ست …

محمد علی بهمنی

دوست داشتم!
۰

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۴۲)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

“گواردیولا مربی‌ نیست که لب خط بایستد و بگوید: شوت کن،شوت کن،شوت کن. شاگردان گواردیولا کارهای سخت‌تری را انجام می‌دهند. بازی بارسا نتیجه‌ی تمرین و ایده‌های روشن مربی‌اش است. گواردیولا از شاگردان‌اش می‌خواهد تا این ایده‌ها را درک کرده و این‌ها را پیدا کنند. مشخص شده که گواردیولا خیلی مهم تر از شاگردان‌اش است. البته خود او برعکس این را می‌گوید، مشخص است، چه بگوید! بگوید که من بهترین هستم؟؟ من هم چنین باوری ندارم. باید بررسی کنیم که پیکه قبل از روی کار آمدن گواردیولا چه بود؟ پدرو قبل از کارکردن با گواردیولا کجا بود و یا بوسکتس! حتی اینیستا هم بازیکن ثابت تیم نبود.” (این‌جا)

“یک چیزی بود که او (پپ گواردیولا) را متفاوت می‌کرد: او با ایده‌ای کاملا شفاف روی کار آمد و مثل بقیه نبود که تازه شروع به جستجو کند. به گواردیولا گفتم که اگر می‌خواهد مثل مسیح باشد، باید در چه مسیری قراربگیرد: او با ایده‌ی شفافی آمد و با ایده‌ی شفافی هم رفت … ” (این‌جا)

دو پاراگراف بالا توصیف سزار لوئیس منوتی مربی تیم قهرمان جهان سال ۱۹۷۸ آرژانتین و مربی سابق بارسلونا از پپ گواردیولای عزیز ما است! جملاتی شورانگیز و بسیار جالب. منوتی می‌گوید که یک ره‌بر پیش از هر چیز باید برای ره‌بری‌اش یک ایده‌ی مشخص داشته باشد و سعی کند تا این ایده را افرادش هم دقیقا بفهمند. چیزی که قبل‌تر خودم هم کشف‌اش کرده بودم: تعریف دقیق نقش ره‌بری در سازمان به‌روایت پپ گواردیولا.

دوست داشتم!
۰

مشاهده‌گر (۲۲)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

روایت‌تان را برای من بنویسید.

دوست داشتم!
۰

چرا کلاس‌های بازآموزی شغلی؟

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

اگر فرض را بر این نگذاریم که نابغه‌ و دانش‌مند دوران هستیم؛ همیشه شرکت در کلاس‌های آموزشی بازآموزی شغلی برای‌مان می‌تواند مفید باشد. خیلی از سازمان‌ها هم این امکان را برای کارکنان‌شان فراهم می‌آورند. کلاس‌های آموزشی همیشه خوب‌اند: سر کلاس حضور پیدا می‌کنیم و چیزهای جدید یاد می‌گیریم، با آدم‌های جدید آشنا می‌شویم و البته در نوع ایرانی‌اش دلی هم از عزا درمی‌آوریم! 🙂 بعد هم برمی‌گردیم سر کارمان تا با همان روش‌های قبلی کار را پیش ببریم!

سه روز آخر هفته‌ی پیش در یک کلاس آموزشی شرکت کردم. در طول کلاس به این فکر می‌کردم که غیر از مطالب جدیدی که دارم یاد می‌گیرم، این کلاس با توجه به این‌که در حوزه‌ی تخصصی کاری من برگزار می‌شد چه ارتباطی با تجربیات قبلی من داشت و چه کمکی به کارم در آینده‌ می‌کرد؟

چند تا نتیجه از این تفکرات (!) گرفتم:

  • تأیید و تصحیح تجربیات: بعضی مفاهیم را در کار یاد گرفته بودم. برای برخی مسائل هم در عمل و براساس تجربه راه‌حل پیدا کرده بودم. دوره‌ی آموزشی به من کمک کرد تا این مفاهیم و آن راه‌حل‌ها را یک بار با مفاهیم علمی و بهترین تجارب موجود در حوزه‌ی کا‌ری‌ام (براساس یک استاندارد بین‌المللی) محک بزنم. خیلی از آن‌ها درست بودند و بعضی‌های‌شان هم نه.
  • درک روابط بین مفاهیم و کاربرد رویکردها و ابزارهای مختلف: باز هم برحسب نیاز در عمل مجبور شده بودم در برخی حوزه‌ها مطالعه داشته باشم. بخشی از دانش تخصصی را هم از دروس دانشگاهی کسب کرده بودم. اما ارتباط میان این آموخته‌های مختلف به‌صورت سیستماتیک برقرار نشده بود. با شرکت در این دوره یک چارچوب ذهنی مشخص برای من ایجاد شده که به من نشان می‌داد هر بخش از آموخته‌های‌ام در کجای یک متدولوژی کلان حل مسئله قرار می‌گیرد، کاربرد هر کدام چیست و ارتباطات متقابل میان این بخش‌ها چگونه‌اند.
  • مواجهه با مسائل جدید: کلاس یک جورهایی مبتنی بر کیس بود. استاد و هم‌کلاسی‌ها مسائلی که در عمل با آن‌ها روبرو شده بودند و راه‌حل‌شان برای آن‌ها را برحسب موضوع مورد بحث بیان می‌‌کردند. بعد مسئله بررسی می‌شد و در نهایت سعی می‌کردیم تا یک راه‌حل مشخص برای این مسائل پیدا کنیم. این تجربه هم باعث شد تا هم از مسائلی باخبر شوم که در کارم به آن‌ها برنخورده بودم (و به‌عنوان یک مشاور برای من لازم بود حتما بدانم که سازمان‌ها در عمل چه مشکلاتی ممکن است داشته باشند) و هم برای حل این مسائل براساس دانش و تجربیات قبلی و آموخته‌های کلاس تمرین کنم. این‌‌طوری در مورد دانش کسب شده در کلاس هم تمرین کردم.
  • آشنایی با ابزارها و راه‌حل‌های جدید برای مسائل قدیمی: خوب بخشی از آموخته‌های کلاس هم شامل ابزارها و راه‌حل‌هایی بود که من بلد نبودم و اگر قبلا با آن‌ها آشنایی داشتم، می‌شد جواب برخی مسائل لاینحل و البته جواب بهینه‌تری برای برخی مسائل دارای راه‌حل (چه سجعی نوشتم! :)) پیدا کرد.
  • و خوب البته ایجاد ارتباطات کسب و کاری و دوستی‌های جدید هم یکی دیگر از نتایج این کلاس بود.
پ.ن. هر چند کلاس رفتن حتما خیلی خوب است؛ ولی دو کلاسی که امسال شرکت کردم این‌قدر “کم‌” هزینه بودند که فکر نکنم حالا حالاها بودجه‌ای برای کلاس رفتن با هزینه‌ی شخصی داشته باشم. یک مقدار ارزون کنید کلاس‌هاتون را خوب!
ضمنا باید اعتراف کنم به همکلاسی‌هایی که همه با هزینه‌ی سازمان محل کارشان در کلاس شرکت کرده بودند، واقعا حسودی‌ام شد. 🙁
دوست داشتم!
۰

شکسته بال

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

این‌جا همه هر لحظه می‌پرسند:
«حال‌ات چطور است؟»
اما کسی یک بار
از من نپرسید
«بال‌ات …»

******
به‌احترام چهارمین سال‌گرد پرواز قیصر امین‌پور.
دوست داشتم!
۰

راه، راه است!

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

تنفس درخت بوی تاریکی‌ست
اما نباید از غبارِ پا در هوایِ ظلمت بترسیم.
راه، راه است
اشتباه نکنید!
هر کسی که خیره به سر شاخه‌ای شد
نه به دسته‌ی تبر می‌اندیشد
نه به هیزم زمستانی.
زندگی
چیزِ دیگری‌ست،
البته اگر بگذارند از دوست داشتن خویش نترسیم!

سید علی صالحی

دوست داشتم!
۲

شکرانه‌ی سلامت …

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

سمیه ۶ ساله یکی از کودکانی است که  برای درمان به ارومیه آمده است. او و پدرش اکنون در مرکز اقامتی ـ درمانی شماره یک اقامت دارند. سمیه مبتلا به سرطان خون بوده و از روستایی کوچک در اطراف شهرستان پلدشت از توابع ماکو در آذربایجان غربی، برای درمان به ارومیه آمده است. سمیه پس از فوت مادرش در تصادف سال گذشته، نگهداری و مراقبت از خواهر دو ساله اش را هم برعهده دارد. مشکلی که سمیه و پدرش با آن روبرو هستند، اقامت در ارومیه است ، زیرا بچه‌های بیمار در طول مدت رادیوتراپی و شیمی‌درمانی بستری نمی‌شوند و فقط بایستی به بیمارستان مراجعه و بعد از دریافت پروتکل درمانی آن‌جا را ترک کنند. سمیه و پدرش و بسیاری دیگر از مراجعه‌کنندگان، با کم‌ترین امکانات، روزهای متمادی درمان را روی چمن حیاط بیمارستان‌ها سپری می‌کنند.

این در حالی است که بچه ها باید در طول دوره شیمی‌درمانی، غذای مناسب بخورند و استراحت کافی داشته باشند تا سال‌های درمان طولانی مدت سرطان را به سلامت سپری کنند. این کودکان با تحمل درد ناشی از بیماری، از استان‌های مجاور یا مناطق مرزی و محروم برای درمان به آذربایجان غربی مراجعه می‌کنند؛ زیرا این تنها مرکز درمانی تخصصی سرطان در ارومیه واقع است. آن‌ها چشم به راه کمک های شما برای تکمیل هر چه سریع تر این مرکز هستند …

به امید روزی که هیچ کودک بیماری  بعلت فقر از دارو و درمان کافی محروم نشود و  درد نکشد.+

شما هم‌وطنان عزیز  می‌توانید برای پرداخت کمک جهت مشارکت در ساخت مرکز اقامتی ـ درمانی کودکان سرطانی در ارومیه از طریق این لینک اقدام فرمایید.

پ.ن. آشنایی با بنیاد کودک هم از برکات گودر برای من بود …

دوست داشتم!
۰

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۴۱)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

“من تازه در دوران فوتبال‌ام ۱۰ ساله شده‌ام و می‌دانم فوتبال چطور است. ناامید نمی‌شوم. یک روز از من تعریف می‌کردند و حالا بد می‌گویند. در فوتبال نظرات متفاوتی وجود دارد؛ اما من یاد گرفته‌ام که متعادل باشم و ارزش‌های خود را می‌دانم. برای من، مهم‌ترین چالش بازگشت به سطح‌ام در میلان است. می‌خواهم به همه نشان دهم که چه توانایی‌هایی دارم.” (کاکا در مورد خودش؛ این‌جا)

هیچ وقت از خودتان ناامید نشوید. ارزش‌ خودتان را برای دنیای اطراف‌تان (خانواده، دوستان، محیط کار و …) کشف کنید. در روزهای سخت، با تکیه بر همین ارزش‌مندی‌ها است که می‌توانید خودتان را به تلاش برای رسیدن روزهای به‌تر قانع کنید …

دوست داشتم!
۰

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۴۰)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

“تفاوت بین پیروزی و شکست در چنین دیداری می‌تواند یک اشتباه کوچک یا یک لحظه از دست دادن تمرکز باشد. این برای دو تیم بسیار مهم است که شیوه‌ی مناسبی را برای این دیدار انتخاب کنند. این به این مسئله بستگی دارد که شما به توانایی‌های خودتان اطمینان داشته باشید یا از اینکه دچار اشتباه شوید، بترسید.” (جیووانی تراپاتونی در مورد فینال لیگ قهرمانان بین بارسا و من یو؛ این‌جا)

بدون شرح. 🙂

دوست داشتم!
۰

چند نکته‌ی بی‌ربط!

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

یک: دومین دوره‌ی “کارگاه اصول موفقیت در رزومه‌نویسی و مصاحبه‌های شغلی” با تدریس دوست عزیزم مهندس شهرام کریمی پنج‌شنبه‌‌ی این هفته توسط “مدیران ایران” برگزار خواهد شد. با توجه به تجربه‌ی تقریبا ده ساله‌ی شهرام در زمینه‌ی برگزاری مصاحبه‌های شغلی و استخدام افراد  در تعدادی از شرکت‌های بزرگ دولتی، اگر دنبال یاد گرفتن اصول رزومه‌نویسی و شرکت در مصاحبه‌ی شغلی هستید، توصیه می‌کنم در این کارگاه شرکت کنید. هزینه‌اش هم انصافا مناسب است و تضمین می‌کنم ارزش‌اش را دارد! برای اطلاعات بیش‌تر لطفا تشریف ببرید این‌جا.

دو: بالاخره چاپ هم شدیم! هفته‌ای که گذشت دو نوشته‌ی من در نشریات چاپی کشور منتشر شد. اولی با عنوان “ما کار و اندیشه با هم هستیم همیشه!”با موضوع گام‌هایی که باید برای کار پیدا کردن طی شود، در بخش سبک زندگی و صفحات ۳۸ و ۳۹ همشهری جوان این هفته (شماره‌ی ۳۳۱ به‌تاریخ شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۰) چاپ شد. مطلب دوم هم که در واقع این پست قبلی گزاره‌ها بود، در صفحه‌ی مدیران روزنامه‌ی دنیای اقتصاد دوشنبه ۲۵ مهر چاپ شد.

سه: همینا یک ساله شد! در این فضای کسب و کار و جامعه‌ی مردسالار ما، صرف راه انداختن یک کسب و کار اینترنتی توسط چهار دختر جوان، واقعا دست‌مریزاد دارد. چه برسد به این‌که این دوستان خوب، در کارشان موفقیت نسبی هم کسب کرده‌اند و روز به روز هم بیش‌تر از قبل، پیش می‌روند. یک سالگی همینا را به این دوستان به‌ویژه خانم فرهادی و و خانم جم که افتخار آشنایی با آن‌ها را از نزدیک داشته‌ام، تبریک عرض می‌کنم و برای‌شان آرزوی موفقیت‌های بیش‌تر را دارم.

چهار: وبلاگ ابدیت را خیلی خیلی اتفاقی کشف کردم. نویسنده‌اش آقای بهرام شاکرین فیزیک و فلسفه خوانده است (و چه کسی است که از هم زیستی و نزدیکی این دو رشته‌ی علمی باخبر نباشد!) آقای شاکرین چند روز پیش پستی نوشت در نقد نوع نگاه ما ایرانی‌ها به استیو جابز پس از مرگ‌اش با عنوان مرگ ستیو جابز و مساله‌ی عدم امنیت. خلاصه‌ی حرف ایشان این است که: “استیو جابزی که ما شناختیم” با “استیو جابزی که بود” متفاوت است. چرای‌اش را در وبلاگ خود ایشان بخوانید. من فقط یک نکته اضافه می‌کنم که در نگاه به زندگی و مرگ استیو جابز در این روزها، تمام تمرکز روی ستایش یا نقد کارهایی بود که جابز برای زندگی دیگران انجام داد. بدین ترتیب، کارهای بزرگی که آقای جابز برای زندگی خودش کرد، از دید خیلی از ما پنهان ماند. احتمالا خیلی از ما سخنرانی معروف جابز در دانشگاه استنفورد را هم با این هدف خواندیم که بفهمیم چطور می‌شود شرکت‌های معظمی مثل پیکسار و اپل را ساخت! خلاصه کنم: موفقیت اصلی استیو جابز، ایجاد و توسعه‌ی اپل و آی‌فون و آی‌پد و آی‌پاد یا پیکسار نبود! موفقیت اصلی آقای جابز، ساختن زندگی رؤیایی خودش بود. او برای ساختن این زندگی، دنیای اطراف‌اش را آن‌طور که می‌خواست تغییر داد!

پنج: شیفته‌ی اجرای بی‌نظیر مرغ سحر استاد شجریان در کنسرت پاریس امسال شدم! تنوع رنگ‌بندی سازها و صدای همیشه زنده‌ی استاد و البته صدای زیبای مژگان شجریان، این قطعه را برای من به یکی از به‌ترین اجراهای مرغ سحر تبدیل کرد. از این‌جا دانلودش کنید.

دوست داشتم!
۱