من و یک جادهی چشم به راه
جادهای از شب، تا خلوت ماه
آخرین خانهی این جاده تویی
اتفاقی که نیفتاده تویی …
سهیل محمودی
پ.ن. و اضافه میکنم اتفاقی که نخواهد افتاد هم، خودِ تویی! 🙁
من و یک جادهی چشم به راه
جادهای از شب، تا خلوت ماه
آخرین خانهی این جاده تویی
اتفاقی که نیفتاده تویی …
سهیل محمودی
پ.ن. و اضافه میکنم اتفاقی که نخواهد افتاد هم، خودِ تویی! 🙁
من و یک جادهی چشم به راه جادهای از شب، تا خلوت ماه آخرین خانهی این جاده تویی اتفاقی که نیفتاده تویی … سهیل محمودی پ.ن. و اضافه میکنم اتفاقی که نخواهد افتاد هم، خودِ تویی! 🙁 دوست داشتم!۰
شما وقتی میخواهید تصمیم بگیرید برای یک سازمان کار بکنید یا کار نکنید، وقتی که میخواهید تصمیم بگیرید در یک سازمان باقی بمانید یا به سازمان دیگری بروید به چه عواملی توجه میکنید؟ حقوق و مزایا؟ تسهیلات رفاهی؟ امکان پیشرفت در سازمان؟ یا چیزهای دیگر؟
اگر یک مدل مشخص برای سنجش چیزهایی که در کار کردن در یک سازمان باید برای آدمها مهم باشد در دست داشته باشیم، تصمیمگیری در این مورد برایمان راحتتر خواهد بود. داشتن چنین مدلی کاربردهای مختلفی میتواند داشته باشد، از جمله:
علاوه بر کاربردهای فوق که مزایای وجود چنین مدلی برای افراد را نشان میدهند، سازمانها نیز میتوانند دلخواه بودنشان را برای منابع انسانی امروز و فردای خود براساس این معیارها بسنجند و به این ترتیب با تعیین نقاط ضعف و قوت خود، بتوانند سرمایهی انسانی خود را تقویت کنند.
مدتها است قصد دارم مؤسسهی Vault را که یک مؤسسهی معتبر در زمینهی ارایهی خدمات مشاورهی شغلی است، در اینجا معرفی کنم. امشب دیدن این پست در وبلاگهای سایت این مؤسسه هم انگیزهی نوشتن این پست شد و هم انگیزهی معرفی این مؤسسه. بیش از هر چیز خواهش میکنم توجه کنید که کار Vault کاریابی مستقیم نیست؛ بلکه به افراد یاد میدهد که برای پیدا کردن کار متناسب با تواناییها و علایقشان باید چه کار کنند؟ (مثلا راهنماهایی در مورد رزومهنویسی، ویژگیهای MBA و شیوهی اپلای کردن برای آن و بازار کار پس از فارغالتحصیلی و … دارد.) اما مدل کسب و کار این مؤسسه البته فقط محدود به این حوزه نیست و در کنار آن خدمات دیگری هم ارایه میدهد. از جملهی این خدمات، رتبهبندی معتبر این مؤسسه برای شرکتهای برتر جهانی در حوزهی مشاورهی مدیریت است که در پست جداگانهای به آن خواهم پرداخت.
یکی دیگر از رتبهبندیهای مؤسسهی Vault، رتبهبندی بهترین شرکتها برای کار کردن (Best to work for) در میان شرکتهای مشاوره است که اخیرا رتبهبندی آن برای سال ۲۰۱۱ منتشر شده است (علت انتشار برای سال ۲۰۱۱ از الان این است که کاربرد این رتبهبندی در اصل برای خود شرکتهای مشاوره در جذب آدمهای بااستعداد و معمولا تازه فارغالتحصیل شده از دانشکدههای MBA است. در واقع قرار گرفتن در بین ۵۰ شرکت این فهرست و از آن بالاتر، رتبهی هر چه بهتر میتواند بهعنوان یک مزیت در رقابت برای جذب افراد برای یک شرکت مشاوره مطرح شود؛ کما اینکه مثلا من دیدهام که اکسنچر همیشه به رتبهاش در این فهرست استناد میکند. بنابراین چون کاربرد این رتبهبندی برای آینده است و نه امروز، از هماکنون برای سال آینده منتشر میشود.)
مدل Vault برای رتبهبندی بهترین شرکتها برای کار کردن، مدل سنجش کیفیت زندگی کاری (Quality of Life) نامیده شده است که پاسخ سؤالی است که در ابتدای همین پست مطرح شد: چه معیارهایی برای تصمیمگیری در مورد کار کردن برای یک سازمان مهماند؟ این مدل که به صورت مخفف QOL نامیده شده دارای ۱۴ معیار اصلی است. برای سنجش هر یک از این معیارها از یک طیف سادهی ۱۰ تایی (یعنی از یک به معنی بدترین تا ده به معنی بهترین) استفاده شده و از مشاوران شرکتهای مورد ارزیابی خواسته شده که رتبهی شرکتشان را در هر یک از معیارها در قالب طیف ده تایی مذکور مشخص کنند. از مجموع امتیازات داده شده توسط مشاوران هر شرکت، امتیاز هر شرکت در آن معیار و از مجموع امتیازات معیارهای ۱۴ گانه، امتیاز نهایی شرکت به دست آمده که به این ترتیب، گروه مشاورهی بوستون (BCG) بهعنوان بهترین شرکت مشاورهی دنیا برای کار کردن شناخته شده است.
معیارهای ۱۴ گانهی مدل Vault به قرار زیر است (در مورد هر معیار، مثالی از شرکتی که در آن معیار بهترین شناخته شده آورده شده است):
فکر میکنم که این معیارها در هر سازمانی با هر نوع کسب و کاری و برای هر فردی قابل استفادهاند؛ هر چند هر کس میتواند براساس اهداف، ارزشها، نیازها و قابلیتهای خود یک یا چند معیار را از این معیارهای ۱۴ گانه حذف کند.
شما وقتی میخواهید تصمیم بگیرید برای یک سازمان کار بکنید یا کار نکنید، وقتی که میخواهید تصمیم بگیرید در یک سازمان باقی بمانید یا به سازمان دیگری بروید به چه عواملی توجه میکنید؟ حقوق و مزایا؟ تسهیلات رفاهی؟ امکان پیشرفت در سازمان؟ یا چیزهای دیگر؟ اگر یک مدل مشخص برای سنجش چیزهایی که در کار کردن در یک سازمان باید
از زمانی که دوست خوبم علی آقای سرزعیم کتاب مدیران و چالشهای تصمیمگیری را ترجمه کرد و با حوزهی بسیار جالب روانشناسی تصمیمگیری آشنا شدم تا زمانی که سر کلاس درسی دکتر عیسایی عزیز ـ که اسماش تحقیق در عملیات بود ولی در واقع روشهای تصمیمگیری را در بر میگرفت ـ جذابیت و کاربردهای این حوزه برایام آشکارتر شد؛ یکی از جذابترین و در عین حال مهمترین حوزههای مطالعهی من همین مباحث مربوط به روانشناسی تصمیمگیری و خطاهای شناختی بوده است. مهمترین چیزی که از این مطالعات آموختم این بود که برای تصمیمگیری درست مهمتر است که بدانیم چطور نباید تصمیم گرفت، به جای اینکه بدانیم چطور باید تصمیم گرفت! سعی میکنم هر چند گاهی در این حوزه هم به مطالب جالبی که خواندم بپردازم.
امشب این مقالهی جالب را در سایت رادیو ملی آمریکا (NPR) دیدم. خانم دکتر آنیتا وولی استاد رفتار سازمانی دانشگاه کارنگی ملون در تحقیقی در مورد هوش جمعی به نتایج جالبی رسیده است. خلاصهی نتایج به دست آمده از مطالعهی خانم دکتر وولی:
۱٫ هوش جمعی با هوش افراد عضو گروه رابطهای ندارد و از آن کاملا مستقل است (پس خرد جمعی هم یک فرایند سیستماتیک است.)
۲٫ در گروههایی که در آنها افراد فرصت برابری برای اظهارنظر و مشارکت در مباحث را برای دستیابی به تصمیم جمعی دارند، گروه در مجموع باهوشتر است.
۳٫ نتایج گروههایی که در آنها نظر یک نفر بر نظرات سایرین غلبه دارد، در مجموع از گروههایی که در بند شمارهی دو توصیف شدند بدتر است.
۴٫ جالبترین نتیجه: هر چقدر تعداد خانمهای حاضر در گروه بیشتر باشد، هوش جمعی گروه نیز در مجموع بیشتر است! دکتر وولی معتقد است علت، این است که هوش جمعی به کیفیت حساسیت اجتماعی (quality of social sensitivity) وابسته است که به صورت متوسط زنان از سطح بالاتری از آن نسبت به مردان برخوردارند.
میتوانید برای تقویت زبان انگلیسی پادکست این برنامه را هم از اینجا دانلود کنید.
از زمانی که دوست خوبم علی آقای سرزعیم کتاب مدیران و چالشهای تصمیمگیری را ترجمه کرد و با حوزهی بسیار جالب روانشناسی تصمیمگیری آشنا شدم تا زمانی که سر کلاس درسی دکتر عیسایی عزیز ـ که اسماش تحقیق در عملیات بود ولی در واقع روشهای تصمیمگیری را در بر میگرفت ـ جذابیت و کاربردهای این حوزه برایام آشکارتر شد؛ یکی از
شرکت مککنزی معروفترین و معتبرترین شرکت مشاورهی مدیریت و آیتی جهان است و برای من در کنار اکسنچر، دیلویت، آرتور دولیتل، بین و رولندبرگر یکی از شرکتهای مشاورهای است که آرزو دارم روزی در آنها کار کنم! (اعتماد به نفس را حال کنید! :)) این شرکت مککنزی هر ماه پیمایشهای مختلفی در سطح جهانی انجام میدهد و نتایجاش را در سایت مجلهی بسیار معروفاش مککنزی کوارترلی منتشر میکند (این سایت یک خبرنامهی عالی دارد که به نظر من عضویت در آن برای همهی مشاورین مدیریت و آیتی و همهی کسانی که به نوعی با این دو حوزه درگیرند الزامی است. این خبرنامه معمولا شامل مقالات، نتایج پیمایشها و دیگر مطالبی است که در سایت مککنزی کوارترلی منتشر میشود، است.)
این پست ادامهی پست قبل است. حالا ربط مککنزی با پست قبل چیست؟ در پست قبلی دیدیم که پیشبینی خانم سوزان کرام در مورد نقش آیندهی آیتی در کسب و کارها چیست. اما قبلتر (یعنی در اکتبر سال ۲۰۰۹) مککنزی در یکی از پیمایشهایاش نتایج آماری جالبی به دست آورده بود که به نوعی مؤید همان تغییراتی است که به عقیدهی خانم کرام در حال پدیدار شدن در صنعت آیتی هستند. با اینکه حدود ۹ ماه از انجام این پیمایش میگذرد، اما همچنان یافتههای آن جذاب و خواندنی است؛ بهویژه اینکه این نتایج با دادههای آماری نیز همراه هستند. این پیمایش را میتوانید در قالب فایل PDF از اینجا دریافت کنید.
من قبلتر هم در پستی به تحلیل اوضاع صنعت آیتی را در سال ۲۰۱۰ را از دیدگاه مؤسسهی معظم گارتنر پرداخته بودم. بد نیست که به آن پست هم نگاهی بیاندازید.
پ.ن. از همهی خوانندگان محترم این وبلاگ متشکرم که اینجا را دنبال میکنند. با توجه به اینکه این وبلاگ احتمالا به زودی به دامنهی شخصی اسبابکشی خواهد کرد، از دوستانی که در گودر، گزارهها را دنبال میکنند خواهش میکنم که این وبلاگ را از فید اصلی آن روی فیدبرنر در آدرس زیر دنبال کنند تا با عوض شدن آدرس، نوشتههای من را از دست ندهند:
http://feeds2.feedburner.com/gozareha
باز هم متشکرم.
شرکت مککنزی معروفترین و معتبرترین شرکت مشاورهی مدیریت و آیتی جهان است و برای من در کنار اکسنچر، دیلویت، آرتور دولیتل، بین و رولندبرگر یکی از شرکتهای مشاورهای است که آرزو دارم روزی در آنها کار کنم! (اعتماد به نفس را حال کنید! :)) این شرکت مککنزی هر ماه پیمایشهای مختلفی در سطح جهانی انجام میدهد و نتایجاش را در
سوزان کرام یکی از جدیترین نویسندهگان و متفکران دنیای مدیریت IT است که وبلاگ معروف او روی سایت مجلهی هاروارد بیزینس یکی ریویو یکی از مفیدترین و جدیترین پیشنهادات ممکن برای علاقهمندان به موضوعات مربوط به کاربردهای IT در حوزهی کسب و کار است.
هفتهی پیش سایت مجلهی هاروارد بیزینس ریویو با خانم کرام مصاحبهی ویدئویی مفصلی داشت در مورد آیندهی صنعت IT و به عبارت بهتر، نقش IT در دنیای آینده در حوزهی کسب و کار. این مصاحبه را میتوانید همراه با اسلایدهایاش در اینجا به صورت آنلاین ببینید.
با توجه به سرعت بسیار بالای (!) اینترنت در ایران، دیدن این مصاحبهی حدودا یک ساعته به صورت آنلاین مشکل است. بنابراین دو تا کار کردم تا بشود از این مصاحبهی بسیار عالی بهره برد. یکی اینکه با یک روش محیرالعقول (!) فیلم مصاحبه را دانلود کردم (باور کنید الان خودم هم یاد نمیآید چی کار کردم!) فایل مصاحبه را اینجا آپلود کردم تا اگر کسی تمایل داشت مصاحبه را بتواند به صورت آفلاین و کامل مشاهده کند (حجم فایل حدود ۸۰ مگابایت است.)
دومین کار هم ترجمهی سرفصلهای خلاصهی این مصاحبه در قالب همین پست بود (متن انگلیسی این خلاصه را میتوانید از اینجا به صورت فایل PDF دانلود کنید.) با این مقدمه میرویم سراغ تعهد IT برای آینده از دیدگاه خانم سوزان کرام؛ یعنی کمک به کسب و کارها برای کمک به خودشان:
نکات بسیار جالبی در این مصاحبه مطرح شد که حسابی باید روی آنها فکر کرد. خانم کرام قبلا هم یک پست در وبلاگشان در مورد آیندهی IT در سازمانها نوشتهاند که ظرف همین هفته یا هفتهی آینده آن را هم ترجمه خواهم کرد.
سوزان کرام یکی از جدیترین نویسندهگان و متفکران دنیای مدیریت IT است که وبلاگ معروف او روی سایت مجلهی هاروارد بیزینس یکی ریویو یکی از مفیدترین و جدیترین پیشنهادات ممکن برای علاقهمندان به موضوعات مربوط به کاربردهای IT در حوزهی کسب و کار است. هفتهی پیش سایت مجلهی هاروارد بیزینس ریویو با خانم کرام مصاحبهی ویدئویی مفصلی داشت در مورد
خدایا اگر من اندکی صبر که تو از من میخواهی ندارم، تو که مهر بیپایانی که من از تو میخواهم را داری!
خدایا اگر من اندکی صبر که تو از من میخواهی ندارم، تو که مهر بیپایانی که من از تو میخواهم را داری! دوست داشتم!۰
گفتگو دربارهی حقیقت دو طرف دارد: کسی که حقیقت را بگوید و کسی که حقیقت را بشنود.
گفتگو دربارهی حقیقت دو طرف دارد: کسی که حقیقت را بگوید و کسی که حقیقت را بشنود. هانری دیوید توریو دوست داشتم!۰
کتابهای مدیریت و برنامهریزی استراتژیک یک ویژگی بسیار جالب دارند که خواندنشان را برای من جذاب میکند. همیشه اول کتاب یا در مقدمه یا فصل اول، یک شکل شماتیک از فرایند مدیریت / برنامهریزی استراتژیک آن کتاب وجود دارد که به خوبی به شما نشان میدهد که چه مباحث و مفاهیمی قرار است در این کتاب مطرح شود و ترتیب و تقدم و تأخر مطالب کتاب چگونه است. این نقشهی کتاب، خیلی قشنگ ساختار مشخصی را در ذهن خواننده ایجاد میکند که کتاب را باید چطوری بخواند (مخصوصا اگر خواننده کل مطالب کتاب را لازم ندارد، اینکه از کجا شروع کند و کجا تمام کند را بفهمد. بهعنوان مثال فرض کنید من فقط بخش ارزیابی محیط خارجی سازمان را لازم دارم.)
من در سایر کتابها چنین نقشهای را ندیدهام. البته روشن است که منظورم توضیحات مشروحی که معمولا در مقدمه یا فصل اول در مورد محتوای کتاب داده میشود نیست و دقیقا همین نمایش ِشماتیکِ محتویات کتاب را در نظر دارم. ضمنا این نقشه حتما با مطالبی که برای معرفی کتاب این طرف و آن طرف نوشته میشود هم کاملا متفاوت است.
چند شب پیش داشتم به همین فکر میکردم که داشتن نقشهای برای خواندن یک کتاب ـ بهویژه کتابهای مربوط به علوم انسانی و مدیریتی ـ میتواند خیلی برای آدم مفید باشد. چه خوب بود خیلی از این کتابها ـ مخصوصا قطورهایشان ـ چنین نقشهای را اولشان داشتند (مثلا فکر کنید کتاب فرمان پنجم با آن جذابیت استثناییاش چنین نقشهای داشت؛ آن وقت جذابیتاش مثلا در برابر کتاب مدیریت استراتژیک فرد دیوید چند برابر میشد!) اصلا شاید یکی از دلایل تنبلی ما هم برای جدیخوانی همین باشد که قبل از شروع کتاب نقشهی مشخصی از آن کتاب دم دستمان نداریم تا بدانیم کتاب را چطور بخوانیم، سر و ته آن را چطور پیدا بکنیم و اصلا کجاهای کتاب به دردمان میخورد و کجاهایاش نه!
چنین نقشهای حتی در خواندن رمان ـ مخصوصا رمانهای رئالیسم جادویی و جریان سیال ذهن ـ هم میتواند به آدم کمک کند. مثلا یادم هست که اول کتاب صد سال تنهایی مارکز بزرگ، شجرهنامهی خاندان آرکادیو به صورت شماتیک ترسیم شده بود تا آدم وسط داستان، آن همه آرکادیوی مختلف و تکراری را با هم قاطی نکند! چند وقت پیش هم جایی خواندم برای کتاب بزرگ جی آر آر تالکین ـ یعنی ارباب حلقهها ـ کتابی نوشته شده که تقریبا هدفاش ترسیم چنین نقشهای برای خوانندگان است.
خوب باید برای حل این مشکل هم فکری کرد. من دو راهحل کلی به نظرم میرسد:
یک چیز دیگری هم به نظرم میرسد و آن تهیهی نقشهای از ایدههای مطرح شده در یک کتاب است (این یکی هم برای من خیلی جذاب است و قبلا اینجا البته باز به صورت متنی برای کتاب خواندنی شرکت سهامی حیوانات انجام دادهام.)
این ایده خیلی خام است و شاید هم اصلا درست نباشد. خوشحال میشوم در موردش نظر بدهید.
کتابهای مدیریت و برنامهریزی استراتژیک یک ویژگی بسیار جالب دارند که خواندنشان را برای من جذاب میکند. همیشه اول کتاب یا در مقدمه یا فصل اول، یک شکل شماتیک از فرایند مدیریت / برنامهریزی استراتژیک آن کتاب وجود دارد که به خوبی به شما نشان میدهد که چه مباحث و مفاهیمی قرار است در این کتاب مطرح شود و ترتیب
این هم لینکهای این هفته:
پژویان، دلار، طلا (نمونهای واضح از سفسطههای معمول این روزهای اقتصاد ایران. این چیزی که صادق نوشته یک اشتباه بسیار معمول در استدلال و تصمیمگیری است: همبستگی را به معنای علیت گرفتن!)
غول هزینه ساز، جلسات بی فایده و نکاتی که باید در هنگام ایجاد تغییر در سازمان بدانیم (این وبلاگ، وبلاگ جدیدی در حوزهی آیتی و مدیریت است که همینجا ورود آقای مهدی عرب عامری را به جمع آیتینویسان تبریک عرض میکنم. تا این لحظه ایشان دو مطلب نوشتهاند که هر دو بسیار خواندنی و برای من آموزنده بودند.)
یک عدد وبلاگ Techcrunch لطفا! (این هم نوشتهی امیر مهرانی عزیز در مورد فروش ۲۵ میلیون دلاری یک وبلاگ و درسهایی که باید از آن بگیریم.)
چند نکته درباره تحولات جدید در نرخ ارز (از دکتر حجت قندی)
مرکزی برای کمک به انتشار مقاله و مدارک اپلای (خبر خوبی که از زبان علی آقای سرزعیم عزیز شنیدیم.)
دلایل افزایش نرخ ارز (مطلب خواندنی دیگری از صادق الحسینی دوست عزیزم. خوشحالام که صادق دوباره دارد مرتب مینویسد.)
تفکر رنگی (یک مطلب بسیار خواندنی از امیر مهرانی در مورد کاربردهای نقشههای ذهنی)
انصراف از مصاحبه استخدامی (باز هم از امیر مهرانی. من هم این هفته یک مطلب در مورد اصول رزومهنویسی نوشتم که اینجا ببینیدش.)
گودر گزارهها:
زاویه چرا پاداشهای تشریفاتی مهمند؟
منم میخوام مدیر بشم (کاریکاتورهای مدیریتی انتخاب شده توسط من در سایت گلآقا! اسمایلی خودتحویلگیری. :))
نکات مدیریتی چرا تامین مالی برای کسبوکارهای کوچک دشوار است؟
خطر بازگشت نظام چند نرخی ارز (بسیار خواندناش را توصیه میکنم)
روانشناسی جوگیر شدن ! (کل لینکهای این هفته را نخواندید هم نخواندید؛ لطفا این یکی را حتما بخوانید!)
چرا فیس بوک آبی است؟ (اسرار مارک زوکربرگ بنیانگذار فیسبوک)
برای دیدن لینکهای کلیهی قسمتهای قبل، میتوانید به اینجا مراجعه بفرمایید.
این هم لینکهای این هفته: پژویان، دلار، طلا (نمونهای واضح از سفسطههای معمول این روزهای اقتصاد ایران. این چیزی که صادق نوشته یک اشتباه بسیار معمول در استدلال و تصمیمگیری است: همبستگی را به معنای علیت گرفتن!) غول هزینه ساز، جلسات بی فایده و نکاتی که باید در هنگام ایجاد تغییر در سازمان بدانیم (این وبلاگ، وبلاگ جدیدی در حوزهی آیتی
به گرد چشمهی آب حیات خضری نیست
که حیرت است در این ره دلیل بیخبری
اگر چه نالهی شب چاه عشقبازان است
و لیک چشمهی عشق است گریهی سحری
ا گر هر آینه پرسی ز حال من ای آه
دعا به جان شما میکنم ز بیاثری …
احمدعزیزی
به گرد چشمهی آب حیات خضری نیست که حیرت است در این ره دلیل بیخبری اگر چه نالهی شب چاه عشقبازان است و لیک چشمهی عشق است گریهی سحری ا گر هر آینه پرسی ز حال من ای آه دعا به جان شما میکنم ز بیاثری … احمدعزیزی دوست داشتم!۰