“من خیلی خوشحالم که جزئی از این تیم بودم. ما یک مربی سطح بالا داشتیم و بازی‌کنانی که فوق‌العاده بودند.” (پیتر اشمایکل در مورد دوران حضورش در منچستر یونایتد؛ این‌جا)

آیا اعضای گروه / سازمان شما از بودن کنار شما و همکاران‌شان خوش‌حال‌اند؟

دوست داشتم!
۰

“من خیلی خوشحالم که جزئی از این تیم بودم. ما یک مربی سطح بالا داشتیم و بازی‌کنانی که فوق‌العاده بودند.” (پیتر اشمایکل در مورد دوران حضورش در منچستر یونایتد؛ این‌جا) آیا اعضای گروه / سازمان شما از بودن کنار شما و همکاران‌شان خوش‌حال‌اند؟ دوست داشتم!۰

عنوان این پست را چند ماهی است در دفتر ایده‌های‌ام یادداشت کرده‌ام. یادم نیست کجا خواندم‌اش. فقط یادم هست که برای‌ام چقدر جالب و عجیب بود. در این چند ماهه روی چگونگی فرایند یادگیری با عضویت در شبکه‌های اجتماعی فکر کردم. اول‌اش به نظرم رسید احتمالا شناخت همکاران حرفه‌ای می‌تواند یک جنبه‌اش باشد. بعد فکر کردم احتمالا کاربردی که گودر برای ما دارد هم یک جنبه‌ی دیگرش است: به‌اشتراک‌گذاری مطالب و ایده‌های مرتبط با کار و تخصص‌مان. خوب خیلی هم بی‌ربط نیست البته!

چند وقتی است که سعی کرده‌ام وقت بیش‌تری روی لینک‌داین بگذارم و با آن آشنا شوم. در همین گشت و گذارها بود که چند هفته‌ پیش به‌صورت اتفاقی تصمیم گرفتم در یک گروه حرفه‌ای مربوط به تخصص‌ام ـ تحلیل سیستم و کسب و کار ـ عضو شوم. و خوب در این مدت با دیدن آن‌چه در این گروه می‌گذرد جواب‌ سؤال‌ام را در مورد این‌که یک شبکه‌ی اجتماعی ـ البته تخصصی ـ چگونه می‌تواند چگونه باعث یادگیری شود، به‌دست آوردم.

من در این مدت متوجه سه نوع یادگیری شدم:

  1. مطلع شدن از آخرین روندها و مباحث مطرح در زمینه‌ی تخصص‌ام؛
  2. آشنایی با مهارت‌ها، رویکردها، ابزارها و خلاصه هر چیزی که در کارم نیاز دارم از خلال مباحث مطرح شده در گروه؛
  3. یاد گرفتن از سؤالات دیگران و البته پاسخ‌های سایرین به آن سؤالات.

در کنارش خوب امکان مشورت گرفتن در مورد مشکلات هم وجود دارد.

به نظرم این یادگیری‌ها هم می‌تواند در حوزه‌ی تخصصی و حرفه‌ای‌مان باشد و هم در حوزه‌ی کار حرفه‌ای!

در مورد خودم متوجه شدم که فکر کردن به سؤالات مطرح شده در این گروه‌ها، چقدر باعث شده‌اند تا کشف‌های جدیدی در مورد کارم و تخصص‌ام بکنم و این کلیدی‌ترین نکته برای من بوده است.

این شبکه‌های حرفه‌ای به دلیل تنوع بسیار زیاد آدم‌هایی که در آن‌ها عضویت دارند (از نظر سطح دانش، مهارت، سابقه و از همه جالب‌تر کشورشان!) می‌توانند محلی باشند برای یاد گرفتن نکاتی که توی هیچ کتاب و مجله و وبلاگ و سایتی یافت نمی‌شوند.

لینک‌داین نمونه‌ای از شبکه‌های اجتماعی تخصصی است. تا جایی که من خبر دارم، برای خیلی از حرفه‌ها شبکه‌های اجتماعی خاص وجود دارد که با کمی گوگل کردن پیدا‌ی‌شان می‌کنید. بنابراین شبکه‌های اجتماعی حرفه‌ای مربوط به تخصص‌تان را پیدا کنید و تا آن زمان، گروه‌های حرفه‌ای لینک‌داین‌تان را دریابید!

دوست داشتم!
۲

عنوان این پست را چند ماهی است در دفتر ایده‌های‌ام یادداشت کرده‌ام. یادم نیست کجا خواندم‌اش. فقط یادم هست که برای‌ام چقدر جالب و عجیب بود. در این چند ماهه روی چگونگی فرایند یادگیری با عضویت در شبکه‌های اجتماعی فکر کردم. اول‌اش به نظرم رسید احتمالا شناخت همکاران حرفه‌ای می‌تواند یک جنبه‌اش باشد. بعد فکر کردم احتمالا کاربردی که گودر

یک ـ “چندی پیش پژوهشی در دانشگاه دوک نشان داد ۵۶٪ دانشجویان کارشناسی ارشد رشته‌ی مدیریت بازرگانی در آمریکا به تقلب اعتراف دارند … دانشجوی بلندپرواز این رشته وقتی ببیند دیگران تقلب می‌کنند شاید بپندارد راه کامیابی همین است؛ یا «چون همه می‌کنند» او هم باید بکند؛ حتی شاید اخلاق را یک چیز لوکس بپندارد. ما در سال ۲۰۰۴ یافته‌های پژوهشی را چاپ کردیم که نشان می‌داد حرفه‌ای‌های جوان گر چه درستکاری را دوست (و باور) دارند، پذیرفته‌اند از هر راهی شده باید به پیروزی برسند. آن‌ها می‌گفتند «پس از این‌که به جایی رسیدیم» در درستکاری سرمشق دیگران خواهیم شد!

دو ـ “اگر افراد وقت بگذارند و درباره‌ی مأموریت کلان خود بیندیشند؛ و ببینند آیا در راه درست گام برمی‌دارند یا نه، بهتر می‌توانند امید به درستکاری را افزایش دهند … برای نمونه در سال‌های پایانی دهه‌ی ۱۹۹۰ پژوهش‌های ما نشان داد حرفه‌ای‌های رشته‌ی ژنتیک در آمریکا چندان نگران وسوسه نبودند؛ چون چشم همه به پایان این خط یعنی بهداشت همگانی و درازی عمر بشر بود. “

سه ـ “اگر آماده نیستید در راه باورهای خویش اخراج شوید یا کناره بگیرید؛ کارمند هم نیستید، چه رسد به حرفه‌ای؛ «بَرده‌»اید.”

چهار ـ “انسان باید جایگاه خودش را روشن کند. هم برای رسیدن به سلامتی و زندگی آبرومندانه، و هم برای فرو افتادن در ژرفنای نداری، بیماری، فاجعه‌های زیستی، و حتی جنگ هسته‌ای راه‌های فراوان هت. اگر کسی در جایگاهی هست که می‌تواند به بهبود اوضاع کند، به خودش، زاد و رودش، کارکنان‌اش اجتماع‌اش و زمینی که بر روی آن می‌زید بدهکار است که راه است را برگزیند.

هاوارد گاردنر روان‌شناس برجسته‌ی معاصر در گفتگو با هاروارد بیزینس ریویو؛ منتشر شده در مقاله‌ای با عنوان “پندار نیک” در کتاب ارزشمند و بسیار خواندنی جستارهایی در ره‌بری

دوست داشتم!
۱

یک ـ “چندی پیش پژوهشی در دانشگاه دوک نشان داد ۵۶٪ دانشجویان کارشناسی ارشد رشته‌ی مدیریت بازرگانی در آمریکا به تقلب اعتراف دارند … دانشجوی بلندپرواز این رشته وقتی ببیند دیگران تقلب می‌کنند شاید بپندارد راه کامیابی همین است؛ یا «چون همه می‌کنند» او هم باید بکند؛ حتی شاید اخلاق را یک چیز لوکس بپندارد. ما در سال ۲۰۰۴ یافته‌های

قبلا در مورد ۶ اصل موفقیت از نظر فردی به نام جیمز آلتوچر پستی داشتم. یک جای دیگر همان مطلب، جیمز به روش یاد گرفتن اثربخش انجام کارها اشاره می‌کند که این‌قدر جالب بود که تصمیم گرفتم یک پست جداگانه را به آن اختصاص دهم. بدون هیچ شرح و تفصیلی این روش را بخوانید:

  • سوابق و تاریخ‌چه‌ی آن کار را مطالعه کنید.
  • وضعیت امروزش را مطالعه کنید.
  • انجام‌اش بدهید!
  • آن کار را از زوایای دید مختلف بررسی کنید.
  • نظرات و ایده‌های اساتید فن آن حوزه را مطالعه کنید.
  • برای خودتان مربی پیدا کنید.
  • اگر مربی نداشتید، آن آدمی که می‌خواهید در آن کار مثل او شوید را در نظر بگیرید و هر روز صبح از خودتان بپرسید: “اون آدمه امروز باید چی کار کنه؟”
دوست داشتم!
۰

قبلا در مورد ۶ اصل موفقیت از نظر فردی به نام جیمز آلتوچر پستی داشتم. یک جای دیگر همان مطلب، جیمز به روش یاد گرفتن اثربخش انجام کارها اشاره می‌کند که این‌قدر جالب بود که تصمیم گرفتم یک پست جداگانه را به آن اختصاص دهم. بدون هیچ شرح و تفصیلی این روش را بخوانید: سوابق و تاریخ‌چه‌ی آن کار را

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید گودر گزاره‌ها را دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

مهم‌ترین دارایی شما توانایی کسب درآمد است (این مطلب رضا قربانی در “مدیر رسانه‌” یکی از به‌ترین مطالب این هفته بود.)

استرسی که تحمل می‌کنیم (شهرام کریمی؛ یادداشت‌های صنایعی)

مدیریت:

دزدیده شدن ایده پایان کار نیست (امیر مهرانی؛ The Coach)

داستان خلقت برندهای مشهور: هابیل بود و قابیل و یک بیل و یک ایده! (عالی! به‌ترین مطلب این هفته!) (مصطفی پورمهدی؛ نویسنده‌ی مهمان یک پزشک) (چرا یک پزشک این‌قدر کم‌کار شده!؟)

تصمیم سره یا ناسره در مدیریت (شهرام کریمی؛ یادداشت‌های صنایعی)

من خسته شده‌ام؟!؟ (یادداشت‌های روزانه‌ی یک مدیر)

مدیر پروژه باید منبع آرامش باشد، مثل خولیو ولاسکو (مهدی عرب عامری؛ PMPlus) (فهرمانی تیم ملی والیبال هم مبارک طبعا!)

پیمانکار به مثابه همسر و شریک زندگی (احمد شریفی عزیز که بازگشت‌اش را به‌دنیا وب تبریک می‌گویم!)

الزامات پیاده‌سازی شبکه اجتماعی مجازی (جواد افتاده؛ رسانه‌های اجتماعی)

نشست مهرماه فعالان وب برگزار شد (با حضور امیر مهرانی و جواد افتاده؛ ضمنا فعال وب هم نشدیم!)

نرم‌افزار پولی رایگان را از کجا دانلود کنیم؟ (مصطفی لامعی؛ iClub)

زمان دقیق رونمایی رسمی از “آی- فن ۵” اعلام شد

۱۳ سالگی گوگل و چند نکته جالب (وبلاگینا)

توسعه پدربزرگ گوگل در زیرزمین دانشگاه/ شبکه به کجا می‌رسد (مصاحبه با کسی که الگوریتم پیج‌رنک گوگل از تحقیقات او الهام گرفته شد!)

اینترنت می خواهید یا ماشین؟ (نتایج نظرسنجی جالبی در مورد اهمیت اینترنت برای جوانان امروزی!) (دنیای فناوری اطلاعات)

دوست داشتم!
۰

پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید گودر گزاره‌ها را دنبال کنید. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای: مهم‌ترین دارایی شما توانایی کسب درآمد است (این مطلب رضا قربانی در “مدیر رسانه‌” یکی از به‌ترین مطالب این هفته بود.) استرسی که تحمل می‌کنیم (شهرام کریمی؛ یادداشت‌های صنایعی) مدیریت: دزدیده

روزگار بد یا خوش برای همه هست … اما بخت رو بعضی‌ها دارند و بعضی‌ها ندارند!

اسماعیل فصیح؛ زمستان ۶۲

دوست داشتم!
۰

روزگار بد یا خوش برای همه هست … اما بخت رو بعضی‌ها دارند و بعضی‌ها ندارند! اسماعیل فصیح؛ زمستان ۶۲ دوست داشتم!۰

” از نظر من او بهترین مربی دنیاست. وقتی ما سه گانه را به دست آوردیم، او سال‌ها بود که آن تیم را ساخته بود و اعتماد به نفس زیادی به تیم تزریق کرده بود. او کاری کرده بود که ما فکر کنیم بهترین تیم دنیا هستیم و می توانیم برای کسب هر جام تلاش کنیم. به همین دلیل بود که ما آن‌قدر خوب بودیم. هیچ تیمی نمی توانست به ما نزدیک شود. وقتی شما چنین اعتقادی داشته باشید، اتفاقات زیادی می‌تواند رخ دهد.” (پیتر اشمایکل در مورد سر الکس فرگوسن؛ این‌جا)

مهم‌ترین نقش ره‌بر تیم دقیقا همین است: ایجاد کردن این باور در آدم‌‌ها که در تیمی عضویت دارند که قرار است کار بزرگی انجام بدهد و البته می‌تواند این کار بزرگ را انجام دهد. شاید این طوری هم بشود این حرف اشمایکل افسانه‌ای را تفسیر کرد: تمرکز بر استفاده از خوبی‌ها و نقاط قوت تیم خودمان برای بردن به جای تمرکز بر نقاط ضعف تیم حریف! (سبک ره‌بری گواردیولا در برابر سبک ره‌بری مورینیو)

در همین زمینه دو پست قبلا داشته‌ام که پیشنهاد می‌کنم بخوانیدشان:

ساخت هتل ۱۵ طبقه در ۶ روز چگونه ممکن شد!؟

انگیزه‌ی درونی بازیکنان بارسا؛ الگویی برای همه‌ی آدم‌ها

دوست داشتم!
۰

” از نظر من او بهترین مربی دنیاست. وقتی ما سه گانه را به دست آوردیم، او سال‌ها بود که آن تیم را ساخته بود و اعتماد به نفس زیادی به تیم تزریق کرده بود. او کاری کرده بود که ما فکر کنیم بهترین تیم دنیا هستیم و می توانیم برای کسب هر جام تلاش کنیم. به همین دلیل بود که

آبان پارسال دو کارگاه آموزشی مشاوره‌ی مدیریت به‌فاصله‌ی کمی برگزار شد که من هم در موردشان این‌جا نوشتم. آن‌جا نوشته بودم که جمع‌بندی من مفیدتر بودن کارگاه آموزشی CMC (گواهی‌نامه‌ی رسمی مشاوره‌ی مدیریت شورای بین‌المللی انجمن‌های مشاوران مدیریت) است. قصد داشتم در این کارگاه شرکت کنم که هم‌زمانی آن با روز یکی از کلاس‌های من که استادش هم بسیار به حضور و غیاب حساس بود، باعث شد شرکت نکنم (هر چند ایشان خودش در این کارگاه شرکت کرده بود و سر کلاس نیامد! :))

انجمن مشاوره‌ی مدیریت ایران هفته‌ی پیش مجددا این کارگاه را با حضور همان استاد دوره‌ی قبل ـ آقای آنتون فلاریجان باریسیچ (رئیس اجمن مشاوره‌ی مدیریت کروواسی و رئیس کمیته‌ی گواهی‌نامه‌ی CMC در ICMCI) ـ برگزار کرد و من این‌بار توانستم در این کارگاه دو روزه شرکت کنم. تجربه‌ی بسیار جالب و هیجان‌انگیزی بود. بنابراین بد ندیدم نکات مهم این کارگاه را بنویسم:

۱- کارگاه با معرفی شورای بین‌المللی انجمن‌های مشاوره‌ی مدیریت و گواهی‌نامه‌ی CMC آغاز شد. بحث درباره‌ی ماهیت کار مشاوران و نگاه مشتریان به صنعت مشاوره مبحث بعدی بود. بخش بعدی یک تمرین گروهی برای تعریف صنعت مشاوره‌ با توجه به ویژگی‌های خاص بازار ایران بود که استاد را به این نتیجه رساند که مشاوران ایرانی درک بسیار خوبی از صنعت مشاوره دارند. با بحث درباره‌ی وضعیت صنعت مشاوره در دوران رکود و بعدتر، یک تمرین گروهی برای طراحی یک بیزینس مدل جدید برای یک شرکت مشاوره در ایران روز اول به پایان رسید. روز دوم هم به ارایه‌ی بیزینس مدل‌های طراحی شده و بحث درباره‌ی آن‌ها و بررسی فرایند استاندارد مشاوره‌ی مدیریت گذشت.

در مجموع به‌نظر می‌رسید که ما مشاوران ایرانی واقعا درک خوبی از ماهیت کار مشاوره داریم و مشکل از جانب کارفرماها است که بلد نیستند از ما درست استفاده کنند! 🙂

۲- پرزنت بعد از ظهر روز اول به بحث روندهای صنعت مشاوره در دوران رکود اختصاص داشت. نکته‌ی بانمک‌اش این بود که دقیقا خدماتی که الان در دنیا خریداری ندارند در ایران کاملا روی بورس هستند و بالعکس! مثلا در دنیا الان مشاوره‌ در زمینه‌ی کاهش هزینه‌ها کم‌ترین تقاضا را دارد؛ چیزی که در صدر نیازهای بازار ایران قرار دارد.

۳- چند آمار جالب: در دنیا در حال حاضر بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار مشاور مدیریت داریم! مشاوره‌ی مدیریت از نظر اندازه‌ی بازار سومین کسب و کار خدماتی جهان است! حدود ۱۰ هزار نفر در دنیا گواهی‌نامه‌ی رسمی CMC دارند.

۴- تا سال ۲۰۱۲ استاندارد ایزوی خدمات مشاوره هم به‌تصویب می‌رسد و اجرایی خواهد شد.

۵- هر ۳ سال کار کردن به‌عنوان مشاوره‌ی مدیریت برابر ۱۵ سال سابقه‌ی مدیریت است! (پیش‌نیاز CMC شدن یکی از این دو تا است.)

۶- مهم‌ترین مشکل مشاوران در سراسر دنیا مثل ما مشاوران ایرانی پول گرفتن از کارفرماست!

در حاشیه‌ی این کارگاه، یک خبر مهم اعلام شد: ، به احتمال بسیار زیاد تا یک ماه آینده به‌عضویت رسمی ICMCI در می‌آید و در نتیجه می‌تواند به‌صورت رسمی گواهی‌نامه‌ی CMC را هم صادر کند. همین کارگاهی که ما شرکت کردیم، پیش‌نیاز آموزشی این کار است و در کنارش داشتن سابقه‌ی کار لازم، نوشتن داستان موفقیت از دو سه تا پروژه‌ی انجام شده در سال‌های اخیر و در نهایت پرزنت یکی از آن‌ها برای داوران داخلی مسیر دستیابی به مدرک CMC است. همین که داوران داخلی هستند و مدرک بین‌المللی، به‌نظرم مسئله‌ی بسیار مهمی است.

دو تا اتفاق بانمک هم در حاشیه‌ی این کارگاه افتاد که می‌نویسم‌شان: یکی این‌که وقتی استاد درباره‌ی پول ندادن کارفرماها صحبت کرد، از ما پرسید شما چه راه‌کاری دارید؟ یکی از دوستان مشاور گفت ما “شرخر” استخدام می‌کنیم. مترجم بنده خدا مانده بود چطور این اصطلاح را ترجمه کند!

دومی که بانمک‌تر هم بود این‌که استاد می‌خواست یک سایت اینترنتی را به ما نشان بدهد که بعدا استفاده کنیم. خلاصه وارد سایت شد و روی یکی از پیوندهای داخل سایت کلیک کرد … ۵ دقیقه‌ای مترجم و بچه‌ها داشتند برای ایشان توضیح می‌دادند که جریان این صفحه‌ی پیوندها چیست!

در مجموع کارگاه بسیار خوبی بود. شاید خیلی هم نکات جدیدی برای اغلب ما به همراه نداشت؛ اما هم‌نشینی با تعداد زیادی مشاور حرفه‌ای (و البته مثل خودم جوان!) و شبکه‌سازی و تبادل تجربیات با آن‌ها، فرصت جالبی بود که واقعا از آن لذت بردم. دیدن این همه مشاور جوان و علاقه‌مند با ایده‌های بسیار خوب در مورد کار مشاوره لذت مضاعفی برای من به‌همراه داشت.

بعدا در مورد برخی نکات فنی جالبی که از این کارگاه یاد گرفتم هم خواهم نوشت. امیدوارم خیلی زود امکان CMC شدن و در نتیجه فراهم شدن زمینه برای ورود به بازارهای جهانی مشاوره برای مشاوران توان‌مند ایرانی ایجاد شود. به امید آن روز.

دوست داشتم!
۰

آبان پارسال دو کارگاه آموزشی مشاوره‌ی مدیریت به‌فاصله‌ی کمی برگزار شد که من هم در موردشان این‌جا نوشتم. آن‌جا نوشته بودم که جمع‌بندی من مفیدتر بودن کارگاه آموزشی CMC (گواهی‌نامه‌ی رسمی مشاوره‌ی مدیریت شورای بین‌المللی انجمن‌های مشاوران مدیریت) است. قصد داشتم در این کارگاه شرکت کنم که هم‌زمانی آن با روز یکی از کلاس‌های من که استادش هم بسیار به