این‌جا برای ماندن
حتی هوا کم است
این جا خبر همیشه فراوان است
اخبار بارهای گل و سنگ
بر قلب‌های کوچک
در گورهای تنگ
اما
من از درون سینه خبر دارم …
*****
باری
این حرف‌های داغ دل‌م را
دیوار هم توان شنیدن نداشته است
آیا تو را توان شنیدن هست؟
دیوار!
دیوار سرد سنگی سیار!
*****
به‌احترام ۸ آبان، ۱۷مین سال‌گرد آسمانی شدن زبانِ گویای دردهای روزگار ما، قیصر امین‌پور. روح بزرگ‌ش در آرامش ابدی باد.
دوست داشتم!
۲

این‌جا برای ماندن حتی هوا کم است این جا خبر همیشه فراوان است اخبار بارهای گل و سنگ بر قلب‌های کوچک در گورهای تنگ اما من از درون سینه خبر دارم … ***** باری این حرف‌های داغ دل‌م را دیوار هم توان شنیدن نداشته است آیا تو را توان شنیدن هست؟ دیوار! دیوار سرد سنگی سیار! ***** به‌احترام ۸ آبان،

دیری‌ست از خود، از خدا، از خلق دورم
با این همه در عین بی‌تابی صبورم

پیچیده در شاخ درختان، چون گوزنی
سرشاخه‌های پیچ در پیچِ غرورم

هر سوی، سرگردان و حیران در هوای‌ت
نیلوفرانه پیچکی بی‌تاب نورم

بادا بیفتد سایه‌ی برگی به پای‌ت
باری، به روزی روزگاری در عبورم

از روی یک‌رنگی شب و روزم یکی شد
هم‌رنگ بختم تیره‌رخت سوگ و سورم

خط می‌خورد در دفتر ایام، نام‌م
فرقی ندارد بی‌تو غیبت یا حضورم

در حسرت پرواز، با مرغابیانم
چون سنگ‌پشتی پیر، در لاک‌م صبورم

آخر دل‌م با سربلندی می‌گذارد
سنگ تمام عشق را بر خاک گورم …

قیصر امین‌پور

در ابتدا عید سعید فطر را به تمام مسلمانان و روزه‌داران عزیز تبریک عرض می‌کنم و امیدوارم طاعات و عبادات همه‌ی دوستان، مقبول درگاه حضرت حق بوده باشد.

اما بعد: این نوشته ادای احترامی است به امروز ۲ اردبیهشت، ۶۴ سالگی قیصر امین‌پور، شاعری که «دغدغه‌ی درد انسان» خلاصه‌ی زندگی و شعر او بود … در این روز مبارک، روح پاک و بلندش، غریق دریای رحمت الهی باد. انشالله.

دوست داشتم!
۰

دیری‌ست از خود، از خدا، از خلق دورم با این همه در عین بی‌تابی صبورم پیچیده در شاخ درختان، چون گوزنی سرشاخه‌های پیچ در پیچِ غرورم هر سوی، سرگردان و حیران در هوای‌ت نیلوفرانه پیچکی بی‌تاب نورم بادا بیفتد سایه‌ی برگی به پای‌ت باری، به روزی روزگاری در عبورم از روی یک‌رنگی شب و روزم یکی شد هم‌رنگ بختم تیره‌رخت

دلم قلمرو جغرافیای ویرانی است
هوای ناحیه‌ی ما همیشه بارانی است

دلم میان دو دریای سرخ مانده سیاه
همیشه برزخ دل، تنگه‌ی پریشانی است

مهار عقده‌ی آتشفشان خاموش‌م
گدازه‌های دل‌م، دردهای پنهانی است

صفات بغض مرا فرصت بروز دهید
درون سینه‌ی من، انفجار، زندانی است

تو فیض یک اقیانوس آب آرامی
سخاوتی! که دل‌م، خواهشی بیابانی است …

قیصر امین‌پور

*****

باز نیمه‌ی شعبان رسید و خبری از یار (عج) غایب از نظرمان به ما نرسید … باشد که روزی چشم دل‌مان به جمال نورش روشن شود و آن روز، پایانی باشد بر رنج و غصه‌های انسان در این روزگار پر از ظلم و غربت.

عیدتان مبارک و التماس دعا.

دوست داشتم!
۰

دلم قلمرو جغرافیای ویرانی است هوای ناحیه‌ی ما همیشه بارانی است دلم میان دو دریای سرخ مانده سیاه همیشه برزخ دل، تنگه‌ی پریشانی است مهار عقده‌ی آتشفشان خاموش‌م گدازه‌های دل‌م، دردهای پنهانی است صفات بغض مرا فرصت بروز دهید درون سینه‌ی من، انفجار، زندانی است تو فیض یک اقیانوس آب آرامی سخاوتی! که دل‌م، خواهشی بیابانی است … قیصر امین‌پور

ای برتر از خیال محالی که داشتم
بالاتر از توهم بالی که داشتم

 طوفان رسید و برگ و برم را به باد داد
پیش از رسیدنِ دل کالی که داشتم

 این کوره رودهای گل آلود از کجاست؟
کو چشمه‌ی عمیق و زلالی که داشتم؟

 حال غزال بود و مجال غزل مرا
آن حال کو؟ کجاست مجالی که داشتم؟

 کی می‌شود به روی تو روشن چراغ چشم؟
روشن نشد جواب سؤالی که داشتم

 باری مگر ز شرق نگاه تو بردمد
آن آفتاب رو به زوالی که داشتم …

جمعه ۲ اردیبهشت که گذشت، قیصر امین‌پور، شاعر زلال هم‌روزگار ما ۶۳ ساله شد. روح بزرگ‌ش در این ایام نورانی و مبارک، قرین رحمت الهی باد.

دوست داشتم!
۱

ای برتر از خیال محالی که داشتم بالاتر از توهم بالی که داشتم  طوفان رسید و برگ و برم را به باد داد پیش از رسیدنِ دل کالی که داشتم  این کوره رودهای گل آلود از کجاست؟ کو چشمه‌ی عمیق و زلالی که داشتم؟  حال غزال بود و مجال غزل مرا آن حال کو؟ کجاست مجالی که داشتم؟  کی می‌شود

ما را به حال خود بگذارید و بگذرید
از خیل رفتگان بشمارید و بگذرید

اکنون که پا به روی دل ما گذاشتید
پس دست بر دلم مگذارید و بگذرید

تا داغ ما کویرْدلان تازه‌تر شود
چون ابری از سراب ببارید و بگذرید

پنهان در آستین شما برق خنجر است
دستی از آستین به درآرید و بگذرید

ما دل به دست هرچه که بادا سپرده‌ایم
ما را به دست دل بسپارید و بگذرید

با آبروی آب چه باک از غبارِ باد
نان‌پاره‌ای مگر به کف آرید و بگذرید

***

امروز یعنی ۸ آبان، ۱۴مین سال‌گرد آسمانی شدن شاعر «دستور زبان عشق» است. به‌احترام دریای ناآرام درون قیصر امین‌پور و با آرزوی آرامش ابدی برای او در جوار رحمت الهی.

دوست داشتم!
۰

ما را به حال خود بگذارید و بگذرید از خیل رفتگان بشمارید و بگذرید اکنون که پا به روی دل ما گذاشتید پس دست بر دلم مگذارید و بگذرید تا داغ ما کویرْدلان تازه‌تر شود چون ابری از سراب ببارید و بگذرید پنهان در آستین شما برق خنجر است دستی از آستین به درآرید و بگذرید ما دل به دست

گرچه چون موج، مرا شوق زخود رستنْ بود
موج موج دل من، تشنه‌ی پیوستن بود

یک دم آرام ندیدم دل خود را همه عمر
بس که هر لحظه به صد حادثه آبستن بود

خواستم از تو به غیر از تو نخواهم؛ اما
خواستن‌ها همه موقوف توانستن بود

کاش از روز ازل هیچ نمی‌دانستم
که هبوط ابدم، در پی دانستن بود

چشم تا باز کنم، فرصت دیدار گذشت
همه‌ی طول سفر، یک چمدان بستن بود

*****

امروز دوم اردیبهشت، قیصر امین‌پور، شاعر جاودانه‌ی جان‌های بی‌قرار، ۶۲ ساله شد. روح طوفانی‌ش در جوار رحمت پروردگار بزرگ‌ش، در آرامش باد.

دوست داشتم!
۲

گرچه چون موج، مرا شوق زخود رستنْ بود موج موج دل من، تشنه‌ی پیوستن بود یک دم آرام ندیدم دل خود را همه عمر بس که هر لحظه به صد حادثه آبستن بود خواستم از تو به غیر از تو نخواهم؛ اما خواستن‌ها همه موقوف توانستن بود کاش از روز ازل هیچ نمی‌دانستم که هبوط ابدم، در پی دانستن بود

دیروز

ما زندگی را

به بازی گرفتیم

امروز، او

ما را …

فردا؟ …

***

امروز دوم اردیبهشت، قیصر امین‌پور، شاعر اردیبهشت، ۶۱ ساله شد. روح بزرگ‌ش در جوار پروردگار مهربان‌ش، شاد.

دوست داشتم!
۰

دیروز ما زندگی را به بازی گرفتیم امروز، او ما را … فردا؟ … *** امروز دوم اردیبهشت، قیصر امین‌پور، شاعر اردیبهشت، ۶۱ ساله شد. روح بزرگ‌ش در جوار پروردگار مهربان‌ش، شاد. دوست داشتم!۰

شاخه‌ها تن به تقاضای شکستن دادند
برگ‌ها یک به یک از شاخه به خاک افتادند

باز موسیقی تار و شب و قانون سکوت
بادها باز هم آواز عزا سر دادند

 بس که خمیازه‌ی فریاد کشیدم، دیری است
خواب‌های‌م همه کابوس، همه فریادند!

لب به آواز گشودم به لب‌م مهر زدند
چشم‌م آمد به سخن، سرمه به خوردش دادند

گرچه یاران همه از شادی ما غمگین‌اند
باز شادیم که یاران ز غم ما شادند!

***

امروز یعنی ۸ آبان، ۱۲ سال از روزی که «قیصر شعر ایران» آسمانی شد، گذشت. روح مهربان‌ قیصر امین‌پور غریق دریای رحمت الهی.

دوست داشتم!
۴

شاخه‌ها تن به تقاضای شکستن دادند برگ‌ها یک به یک از شاخه به خاک افتادند باز موسیقی تار و شب و قانون سکوت بادها باز هم آواز عزا سر دادند  بس که خمیازه‌ی فریاد کشیدم، دیری است خواب‌های‌م همه کابوس، همه فریادند! لب به آواز گشودم به لب‌م مهر زدند چشم‌م آمد به سخن، سرمه به خوردش دادند گرچه یاران همه

نه چندان بزرگ‌م
که کوچک بیاب‌م خودم را

نه آ‌ن‌قدر کوچک
که خود را بزرگ …

گریز از میان‌مایگی
آرزویی بزرگ است؟

به‌احترام دوم اردیبهشت و ۶۰ سالگی قیصر امین‌پور. روح بزرگ و مهربان‌ش در آستان جانان شاد باد.

دوست داشتم!
۳

نه چندان بزرگ‌م که کوچک بیاب‌م خودم را نه آ‌ن‌قدر کوچک که خود را بزرگ … گریز از میان‌مایگی آرزویی بزرگ است؟ به‌احترام دوم اردیبهشت و ۶۰ سالگی قیصر امین‌پور. روح بزرگ و مهربان‌ش در آستان جانان شاد باد. دوست داشتم!۳

پیشینیان با ما
در کار این دنیا چه گفتند؟

گفتند: باید سوخت
گفتند: باید ساخت
گفتیم: باید سوخت،
اما نه با دنیا
که دنیا را!

گفتیم: باید ساخت
اما نه با دنیا
که دنیا را!

به‌احترام ۵۹ سالگی قیصر امین‌پور. روح بزرگ و دریایی‌اش غریق دریای رحمت الهی.

دوست داشتم!
۴

پیشینیان با ما در کار این دنیا چه گفتند؟ گفتند: باید سوخت گفتند: باید ساخت گفتیم: باید سوخت، اما نه با دنیا که دنیا را! گفتیم: باید ساخت اما نه با دنیا که دنیا را! به‌احترام ۵۹ سالگی قیصر امین‌پور. روح بزرگ و دریایی‌اش غریق دریای رحمت الهی. دوست داشتم!۴