سایت هاروارد بیزینس ریویو یک بخش ویدئوی بسیار جالب دارد که در آن در گفتگو با نویسندگان این مجله و اساتید مدرسه‌ی مدیریت هاروارد تلاش می‌شود برخی مفاهیم مدیریتی به شکلی ساده و کاربردی تشریح شوند. به همه‌ی دانشجویان و علاقه‌مندان مدیریت توصیه می‌کنم که این ویدئوها را از دست ندهند. این کار اگر برای بقیه واجب کفایی باشد، برای دانشجویان MBA واجب عینی است! در هر حال تلاش می‌کنم که هر از چند گاهی خلاصه‌ای از ویدئوهایی از این بخش که دیده‌ام این‌جا بگذارم. این هم اولین‌اش:

ران اشکناس در این‌جا از منابع ایجاد پیچیدگی در سازمان‌ها می‌گوید. به عقیده‌ی او وجود پیچیدگی در سازمان‌ها غیرقابل اجتناب است و به همین دلیل است که ساده‌سازی یک سفر تمام نشدنی است. بر همین اساس وی معتقد است که توانایی ساده‌سای پیچیدگی‌ها، یک شایستگی مدیریتی است.

خوب برای ساده‌سازی باید اول ببینیم پیچیدگی در سازمان‌ها از کجا  نشأت می‌گیرد؟ آقای اشکناس ۴ منبع ایجاد پیچیدگی را در سازمان‌ها شناسایی کرده است:

  1. وزن بالای ساختار سازمانی: وجود لایه‌های متعدد مدیریتی، پراکندگی جغرافیایی زیاد سازمان، وجود واحدهای متعدد در ساختار سازمانی و موارد مشابه همه باعث پیچیدگی ساختار سازمانی می‌شوند.
  2. پیچیدگی در مدیریت محصول: وجود تعداد زیادی محصول، فرایند تولید پیچیده، سفارشی‌سازی بیش از حد محصول (مثلا ۴ میلیون ورژن از یک صندلی!) و … همه نشانه‌های پیچیدگی در این حوزه هستند.
  3. عدم هم‌خوانی فرایندها با فناوری‌های جدید و محیط متغیر بیرونی: هر روز فناوری‌های جدیدی پدید می‌آیند و فناوری‌های موجود هم ارتقا پیدا می‌کنند. هنر مدیریت سازمان ایجاد یک سبد مناسب از فناوری‌ها است که طیفرایند تدوین برنامه‌ی استراتژیک تکنولوژی ایجاد می‌شود.
  4. رفتار مدیران (و کارشناسان): این رفتارها به‌ویژه در حالت ناخودآگاه‌شان مهم‌ترین عامل ایجاد پیچیدگی در سازمان هستند. اشکناس دو مثال در این زمینه می‌زند که بسیار گویا هستند: یکی داشتن ورژن‌های مختلف از یک فایل خاص و دیگری دادن اطلاعات غیرضروری به افرادی که به آن‌ها نیازی ندارند!

راه‌کار پیشنهادی آقای اشکناس هم خیلی ساده است: کشف پیچیدگی و رفع آن با ساده‌سازی. اشکناس برای اولی احتمالا مهم‌تر و سخت‌تر است پیشنهاد می‌کند که در درجه‌ی اول باید هر کس در هر نقشی در سازمان کشف کند که چه پیچیدگی‌های ایجاد کرده و در مرحله‌ی بعد از دیگران برای کشف آن‌ها کمک بگیریم!

پ.ن.۱٫ از میان این چهار منبع، چهارمی به نظرم جا برای فکر کردن و کشف کردن ـ به‌ویژه در زندگی شخصی‌مان ـ زیاد دارد.

پ.ن.۲٫ در همین زمینه قبلا مطلبی نوشته بودم تحت عنوان در ستایش سادگی که پیشنهاد می‌کنم آن را هم بخوانید.

دوست داشتم!
۷

سایت هاروارد بیزینس ریویو یک بخش ویدئوی بسیار جالب دارد که در آن در گفتگو با نویسندگان این مجله و اساتید مدرسه‌ی مدیریت هاروارد تلاش می‌شود برخی مفاهیم مدیریتی به شکلی ساده و کاربردی تشریح شوند. به همه‌ی دانشجویان و علاقه‌مندان مدیریت توصیه می‌کنم که این ویدئوها را از دست ندهند. این کار اگر برای بقیه واجب کفایی باشد، برای

در مورد رزومه‌نویسی قبلا این‌جا راه‌نمایی نوشته‌ بودم . آن راه‌نما قطعا کافی نیست و هر از چند گاهی که نکات جدیدی در این زمینه ببینم به آن اضافه خواهم کرد. فعلا این سه نکته را داشته باشید تا بعد:

  1. رزومه یک ابزار بازاریابی است: شما با رزومه می‌خواهید خودتان را بازاریابی کنید. بنابراین باید حتما با طرح و برنامه‌ی مشخص به آن بپردازید و برای درست کردن‌اش، وقت بگذارید.
  2. رزومه اولین نقطه‌ی تأثیرگذار شما بر کارفرمای احتمالی است: یکی از نکاتی که آقای دکتر روستا ـ استاد محترم و برجسته‌ی بازاریابی ما ـ همیشه روی‌اش تأکید داشتند، اهمیت بسیار بالای ۳۰ ثانیه اول در مواجهه‌ی فروشنده (در این‌جا شما) با خریدار (در این‌جا کارفرمای احتمالی) بود. خوب طبعا این‌جا مواجهه‌ی شما با کارفرما از نوع مکتوب‌ و در قالب رزومه‌تان است؛ بنابراین باید حسابی روی رزومه کار کنید تا تأثیرگذاری لازم را داشته باشد.
  3. یک رزومه‌ی خوب باید حداکثر در دو دقیقه به صورت کامل مطالعه شود!

سومی برای خودم از همه جالب‌تر بود!

منبع

دوست داشتم!
۱

در مورد رزومه‌نویسی قبلا این‌جا راه‌نمایی نوشته‌ بودم . آن راه‌نما قطعا کافی نیست و هر از چند گاهی که نکات جدیدی در این زمینه ببینم به آن اضافه خواهم کرد. فعلا این سه نکته را داشته باشید تا بعد: رزومه یک ابزار بازاریابی است: شما با رزومه می‌خواهید خودتان را بازاریابی کنید. بنابراین باید حتما با طرح و برنامه‌ی

تنها یک موفقیت وجود دارد: توانایی گذران زندگی به همان شکلی که دوست‌اش دارید …

کریستوفر مارلی

دوست داشتم!
۰

تنها یک موفقیت وجود دارد: توانایی گذران زندگی به همان شکلی که دوست‌اش دارید … کریستوفر مارلی دوست داشتم!۰

نوشته: پاتریک جی. اسکرت / ترجمه: علی نعمتی شهاب

ساعت‌های طولانی که هر هفته کار می‌کنید ممکن است برای سازمان شما خوب باشد، ولی برای مغزتان خیلی خوب نیست. براساس تحقیقی طولانی مدتی که بر روی کارکنان بریتانیایی انجام شده، کار بیش از اندازه می‌تواند فرایند ضعیف شدن حافظه و توانایی تفکر به علت پیری را تسریع کند.

پیش از آن در سال ۱۹۸۵ محققات تحقیقی تحت عنوان Whitehall II را آغاز کردند که تأثیر کار، طبقه اجتماعی، عوامل روان‌شناختی و سبک زندگی را بر گسترش ابتلا به بیماری‌های مزمن در میان هزاران مرد و زن شاغل در ۲۰ دفتر خدمات شهری لندن بررسی می‌کرد. بین سال‌های ۱۹۹۷ تا ۱۹۹۹ و بین سال‌های ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۴، تعداد ۲۲۱۴ نفر از داوطلبان آزمایش‌های طراحی شده برای اندازه‌گیری کارکرد قوه تشخیص (Cognitive Function) را گذراندند. آزمایش‌ها شامل ارزیابی حافظه شفاهی و مهارت‌های گفتاری، هوش سیال (Fluid Intelligence) ـ که با حافظه کوتاه مدت، تفکر انتزاعی، خلاقیت و حل مسئله مرتبط است ـ و هوش کریستال شده (Crystallized Intelligence) ـ دانش انباشته شده در طول زندگی که از آموزش، کار کردن و تجربیات فرهنگی به دست می‌آیند ـ بود. هوش سیال با افزایش سن، بیماری یا جراحت تحت تأثیر قرار می‌گیرد؛ در حالی که هوش کریستال شده در سنین ۶۰ و ۷۰ سالگی رو به افزایش می‌گذارد و تا ۸۰ سالگی هم شروتع به کاهش نمی‌کند.

در مقایسه با شرکت‌کنندگانی که ۴۰ ساعت یا کم‌تر در هفته کار کرده بودند، کسانی که بیش‌تر از ۵۵ ساعت در هفته کار کردند نمرات کم‌تری در آزمایش‌های لغت‌شناسی (Vocabulary) در آزمایش‌های اولیه و انتهای دوره به دست آوردند. آن‌ها هم‌چنین در آزمایش دوم کاهش بیش‌تری را در هوش سیال نسبت به آزمایش اول از خود نشان دادند. این رابطه حتی با بررسی‌های بیش‌تر روی عوامل تأثیرگذار بر قوه تشخیص ـ مانند: تحصیلات، شغل، بیماری، استرس، خواب و … ـ به شدت تقویت شد.

این مطالعه اخطاری در مورد کار زیاد نداد و این را هم ثابت نکرد که کار زیاد برای مغز بد است. انحرافات بسیار زیادی در امتیاز به دست آمده در هر گروه وجود داشت ـ بعضی از افراد که ساعت‌های زیادی کار می‌کردند در آزمایش‌ها به شکل وحشتناکی خوب بودند، در حالی که برخی از افرادی که در گروه ۴۰ ساعت کار و کم‌تر قرار داشتند نتایج ناامیدکننده‌ای داشتند. نتیجه این تحقیق کشف وجود رابطه‌ای میان کار بیش از حد و کارکرد قوه تشخیص آدمی بود که البته یک رابطه علت و معلولی نیست. امکان دارد نتایج این تحقیق دلخواه کسانی که زیاد کار می‌کنند نباشد و این موضوع بر کسب امتیازهای پایین توسط این افراد در آزمایش‌های مورد استفاده برای سنجش قوه شناختی تأثیر بگذارد. محققان یک توضیح احتمالی دیگر برای نتایج این تحقیق دارند و آن این‌که افرادی توانایی تفکر پایینی دارند، زمان بیش‌تر برای تکمیل کارشان صرف می‌کنند و در نتیجه به زمان بیش‌تری نیز نیازمند هستند.

اجازه دهید فرض کنیم که چیزی در مورد کار زیاد وجود دارد که می‌تواند مشکلاتی را در آینده برای مغز ایجاد کند. این تأثیر کوچک و احتمالا غیرقابل اجتناب است. کار زیاد می‌تواند از دو راه اصلی به مغز و بدن ضرر برساند: افزایش استرس و با جایگزین شدن ورزش کردن، غذاهای سالم و سایر رفتارهای خوب. اگر شما زیاد کار کردن را سودمند و نیروبخش می‌یابید و آن را جایگزین روابط خود با دیگران نمی‌کنید، زیاد کار کردن احتمالا می‌تواند برای مغز شما مفید باشد. اگر کار برای شما طاقت‌فرسا است و مزاحم خواب شما می‌شود و شما را مجبور می‌کند تفریح را کنار بگذارید، توجه به سلامت روانی، فیزیکی و احساسی‌تان می‌‌تواند به هشیاری مغز شما برای در زمانی که سن‌تان بالا می‌رود کمک کند.

۴ راه برای هشیار کردن مغزتان عبارتند از:

  1. ورزش کردن: این برای مغزتان همانند بدتان مفید است.
  2. خودتان را از استرس‌ آزاد کنید: این‌که هر روز ۱۰ دقیقه ساکت در گوشه‌ای بنشینید یا از تکنیک‌های ریلکس شدن استفاده کنید، می‌تواند به از بین بردن استرس ـ چیزی که برای مغز بسیار مضر است ـ کمک کند. این کار هم‌چنین راه خوبی است برای اعمال کنترل بیش‌تر بر زندگی‌تان.
  3. ارتباط با خانواده و دوستان: روابط انسانی می‌تواند به حفظ سلامت روانی و فیزیکی کمک کنند.
  4. کار متفاوتی انجام دهید: کارتان را کنار نگذارید، چرا که این می‌تواند یک تغییر فریب‌دهنده باشد. قایق‌سواری کنید، درس پیانو بگیرید، به یک دانش‌آموز درس دهید، هم‌زمان با ناهار شطرنج بازی کنید و کارهای دیگری از این قبیل.

زمان استراحتی که به خود می‌دهید شما را دوباره سرشار از انرژی می‌سازد و می‌تواند برای کارتان هم مفید باشد!

منبع

پ.ن. رونوشت به خودم!

دوست داشتم!
۰

نوشته: پاتریک جی. اسکرت / ترجمه: علی نعمتی شهاب ساعت‌های طولانی که هر هفته کار می‌کنید ممکن است برای سازمان شما خوب باشد، ولی برای مغزتان خیلی خوب نیست. براساس تحقیقی طولانی مدتی که بر روی کارکنان بریتانیایی انجام شده، کار بیش از اندازه می‌تواند فرایند ضعیف شدن حافظه و توانایی تفکر به علت پیری را تسریع کند. پیش از

در این دو سه هفته‌ی اخیر پست‌های فوتبالی کم نداشته‌ام! چند وقتی است که دارم به نوشتن یک مجموعه پست در مورد درس‌هایی که می‌شود از فوتبال به‌عنوان یک صنعت عظیم در دنیای امروز گرفت، فکر می‌کنم. این اولین پست در این زمینه است:

درس اول: وقتی قدرت زیادی دارید، سعی کنید در پایدار ماندن قدرت رقابتی‌تان دچار تردید شوید

سایت گل فارسی مصاحبه‌ی جالبی چاپ کرده از یک روزنامه‌نگار طرف‌دار بارسا در مورد ال‌کلاسیکوی این هفته. خوان کروز، معاون سردبیر روزنامه ال پاییس اسپانیا یک جای مصاحبه جملات جالبی دارد: “رئال شیفته قدرت است، ولی تردید را کم دارد. در زندگی هم کسی که تردید نکند مرتکب اشتباه می شود. دوشنبه بارسا به هوش تکیه داشت و رئال به قدرت.”

وقتی سازمانی قدرت زیادی دارد، حسابی حریفان‌اش را شکست می‌دهد و با موفقیت پیش می‌رود، معمولا بزرگ‌ترین اشتباهی که مدیران آن سازمان ممکن است بکنند، دل بستن به پایدار بودن آن موفقیت بدون تغییر در سازمان خود است. این اشتباهی بود که مورینیو انجام داد و نتیجه‌اش شکست تحقیرآمیز این هفته‌ی رئال بود. رئال در تمام طول این فصل تیم‌های رقیب را با ۴-۵ گل بدرقه می‌کرد و در مقابل از ضعیف‌ترین رقبا هم گل می‌خورد. در مقابل بارسا شاید نتایج درخشانی نمی‌گرفت (البته برد ۸-۰ آلمریا نشان داد بارسای واقعی یعنی چی) ولی خط دفاعی‌اش از وضعیت مناسبی برخوردار بود. و این دقیقا اشتباه “آقای خاص” بود: دفاع ضعیف رئال در برابر خط حمله‌ی قوی بارسا زانو زد و از آن طرف خط حمله‌ی قدرت‌مند رئال در برابر خط دفاعی بدون اشتباه بارسا نمایش پرفروغی نداشت. در واقع پاشنه‌ی آشیل رئال این‌جا معلوم شد: وقتی خط حمله‌اش نتواند کاری بکند، دفاع ضعیف این تیم، نابودش می‌کند!

این قضیه مسبوق به سابقه است. اگر یادتان باشد پارسال هم بارسا و اینتر در دور گروهی لیگ قهرمانان با هم، هم‌گروه بودند که بارسا اینتر را برد. اما مورینیو از آن باخت درس گرفت و با ایجاد تغییرات تاکتیکی در تیم‌اش در نیمه نهایی بارسای محبوب ما را حذف کرد (امیدوارم بازی برگشت ال‌کلاسیکو این طوری نشود!)

به‌ترین مثال این اشتباه در حوزه‌ی کسب و کار، جنرال موتورز است که سقوط عجیب و غریب‌ و ورشکستگی‌اش در سال ۲۰۰۹ جزو اخبار عجیب صنعت خودرو بود. این‌جا در مقاله‌ای به تفصیل در این مورد توضیح داده شده است که توصیه می‌کنم مطالعه بفرمایید.

دوست داشتم!
۰

در این دو سه هفته‌ی اخیر پست‌های فوتبالی کم نداشته‌ام! چند وقتی است که دارم به نوشتن یک مجموعه پست در مورد درس‌هایی که می‌شود از فوتبال به‌عنوان یک صنعت عظیم در دنیای امروز گرفت، فکر می‌کنم. این اولین پست در این زمینه است: درس اول: وقتی قدرت زیادی دارید، سعی کنید در پایدار ماندن قدرت رقابتی‌تان دچار تردید شوید

در اخبار داشتیم که “شرکت‌های بزرگ مشاوره‌ی دنیا درهای استخدام را روی مشاوران جوان گشوده‌اند. مثلا دیلویت تا سال ۲۰۱۵ می‌خواهد حدود ۲۵۰۰۰۰ مشاور جوان در سراسر دنیا جذب کند!!!” به نظرم فرصت خوبی برای خیلی از ما مشاوران جوان خواهد بود که شانس‌مان را برای قرار گرفتن در میان این تعداد قابل توجه استخدام شرکتی مثل دیلویت امتحان کنیم. این آخرِ داستان هم نیست و تقریبا تمام شرکت‌های مشهور مشاوره‌ی دنیا قصد استخدام مشاور جدید را دارند (حالا مشکلات سیاسی و تحریم و ویزا و این‌ها را بگذاریم کنار.)

خوب برای این کار چه کنیم؟ اول: این‌که داشتن گواهی‌نامه‌های مربوط به مشاوره‌ی مدیریت از جمله CMC (که قبلا به تفصیل در مورد آن این‌جا توضیح داده‌ام) می‌تواند به ما کمک بکند. دوم: تمرین این‌که چطور آزمون استخدامی و مصاحبه‌ی این شرکت‌ها را بگذرانیم هم به جای خودش می‌‌تواند مفید باشد (در این مورد قبلا این‌جا به نمونه‌ی آزمون شرکت Bain اشاره کرده‌ام و در آینده باز هم خواهم نوشت.)

اما شاید این سؤال هم مهم باشد که مزیت رقابتی یک مشاور جوان برای ورود به شرکت‌های مشاوره‌ی بین‌المللی چیست؟ طبق چیزی که این‌جا نوشته شده بن هادسون نویسنده‌ی کتاب “چگونه کار پیدا کنیم … وقتی کاری وجود ندارد” در این مورد گفته: “اغلب مشاوران خودشان را به‌عنوان فردی متخصص یا راه‌حلی در جستجوی مسئله (!) معرفی می‌کنند؛ اما تصمیم‌گیران شرکت‌های مشاوره به فروش راه‌حل‌های ویترینی به ویژه در وضعیت کنونی اقتصاد نیازی ندارند. راه‌حل بودن (Solutionship) به معنای توسعه‌ی راه‌حل‌های متناسب با نیازهای خاص مشتریان احتمالی است. داشتن این توانایی به شما این امکان می‌دهد که خود را به شکلی متفاوت و اثربخش‌تر در بازار مشاوره‌ی مدیریت جانمایی (Positioning) کنید!”

“توانایی حل مسئله‌ی مشتری به‌عنوان یک مسئله‌ی جدید و خاص خود او” ـ چیزی که قبلا هم این‌جا در موردش نوشته بودم ـ مزیت رقابتی یک مشاور جوان در صنعت مشاوره‌ی امروز است.

دوست داشتم!
۰

در اخبار داشتیم که “شرکت‌های بزرگ مشاوره‌ی دنیا درهای استخدام را روی مشاوران جوان گشوده‌اند. مثلا دیلویت تا سال ۲۰۱۵ می‌خواهد حدود ۲۵۰۰۰۰ مشاور جوان در سراسر دنیا جذب کند!!!” به نظرم فرصت خوبی برای خیلی از ما مشاوران جوان خواهد بود که شانس‌مان را برای قرار گرفتن در میان این تعداد قابل توجه استخدام شرکتی مثل دیلویت امتحان کنیم. این آخرِ

چهار ماه به همین سرعت گذشت … بریم سر لینک‌های این هفته.

این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر نمی‌کنید!

با این توضیح لینک‌های هفته را در قالب دسته‌بندی موضوعی مرور می‌کنیم:

مدیریت:

مدال طلای سجاد مرادی، نتیجه همکاری تیمی یا…؟ (این مدال طلای سجاد مرادی هم کیس جالبی است برای فکر کردن! این پست امیر مهرانی، که من هم باهاش موافقم نگاهی دارد به این‌که آیا اسم این جور نتیجه گرفتن، کار گروهی است یا … بخوانید!)، پرسنال برندینگ: ال گراند کلاسیکو (امیر مهرانی در این پست به مناسبت ال‌کلاسیکوی این هفته به این موضوع پرداخته که پپ گواردیولا و خوزه مورینیو چه نمونه‌های خوبی برای یاد گرفتن پرسنال برندینگ هستند! از همین تریبون ضمن اعلام هم‌بستگی با امیر در مورد آقامون پپ از مهدی عامری می‌خواهم که کمی در وبلاگ‌اش در مورد آقاشون خوزه بنویسد که ما هم یاد بگیریم!) و نتیجه نظر سنجی سفر بی بازگشت به مریخ (همه از امیر مهرانی)

برآورد مدت زمان فعالیت‌ها(۲) (از احمد شریفی)

کیست که فداکاری کند (تغییر دردآور است؛ کسی حاضر است دردش را تحمل کند؟) و مراقب باش پیچانده نشوی (چند نکته‌ی مهم در مورد مصاحبه کردن در پروژه‌های مشاوره!) (از مهدی عرب عامری)

The Rat Race و پذیرش دکتری مدیریت آمریکا (از نیام یراقی؛ که دومی اگر چنین هدفی دارید حتما باید خوانده شود. من که خوندم به این نتیجه رسیدم که دکترای مدیریت در آمریکا را بی‌خیال شم!)

نمودارهای سه بعدی و روش مناسب برای ارزیابی پیشرفت طراحی (کارشناسان کنترل پروژه و مدیران پروژه‌هایی که توشون طراحی دارند، واجب است این مطلب دومی آقای خرمی راد را بخونند!)

مدیریت در گوگل (از آقای افشین دبیری)

پاریتو در ورزش (اثبات قانون پارتو براساس نتایج بازی‌های آسیایی گوانگژو توسط آیدین کسایی عزیز)

روانشناسی ارتباط با مشتریان در بازار خدمات (این مطلب استاد درگی را لازم است همه‌ی ما بخوانیم!)

روشی نوین برای یادگیری از وبلاگ دنیای چابک: Shu-Ha-Ri روشی برای Agile شدن

آنچه هر رهبر سازمانی باید در مورد پیروان خود بداند

نوآوری درس‌هایی در زمینه نوآوری از دهه ۱۹۳۰ (هر چند در رکود منابع برای سرمایه‌گذاری کم است؛ ولی هر کس روی R&D در این اوضاع احوال سرمایه‌گذاری کند وقتی اقتصاد از رکود خارج شد برنده‌ی واقعی است!)

دانلود چند کتاب عالی در مورد مدیریت تکنولوژی (ترجمه‌ی چند کتاب بسیار عالی در زمینه‌ی مدیریت تکنولوژی و آینده‌نگاری را از این سایت دانلود کنید. کتاب کیزا که یکی از معروف‌ترین کتاب‌های مدیریت تکنولوژی هست هم این‌جا موجوده.)

فناوری اطلاعات:

هشت پیش بینی درباره آینده آی تی در جهان توسط گارتنر (مهرداد نایب عزیز باز هم می‌گم عالی! ITکارها این را واجب است بخونند.)

آیا وب فارسی مرده است؟ (مایای عزیز در کسب و کار اینترنتی به نکته‌ی بسیار جالبی پرداخته: به جای غر زدن در مورد این‌که وبلاگ‌ستان وضع‌اش خربه بیایید تک تک ما با تولید محتوا این فضا را گرم کنیم!)

شبکه‌های اجتماعی و تلفن‌های هوشمند کارایی کارمندان را افزایش می‌دهند (نقش مهم و مثبت و سازنده‌ی گودربازان در سازمان‌ها!)

فهرست ۱۰۰ شرکت برتر IT برای اشتغال اعلام شد (جالبه که خیلی‌هاشون شرکت ITکار نیستند؛ واحد فناوری اطلاعات‌شون خفنه!)

پیش‌بینی رشد ۴ درصدی صنعت جهانی IT در سال ۲۰۱۱

حکم نهایی دادگاه دو غول نرم‌افزاری جهان صادر شد SAP در برابر اوراکل تعظیم می‌کند؟ (دعوای این دو غول بالاخره با رأی نهایی داداگاه تمام شد و SAP باید بالاترین جریمه‌ی تعیین شده در تاریخ را برای نقض کپی‌رایت به اوراکل بپردازد: ۱٫۳ میلیارد دلار! حقیقتا به نظر من این کار استراتژی کثیفی است که لری الیسون از مایکروسافت و اپل یاد گرفته و معنایی جز انحصار ندارد! نخطه!)

گوگل با ارزش ترین برند تجاری دنیاست! (صلواط اصلا!)

اتحاد مایکروسافت و فیس بوک در مبارزه با گوگل (عمرا!)

فرانسه «مالیات بر گوگل» می‌گیرد (مملکته دارند!)

پایان تأسف بار برای Novell (چه کسی باور می‌کرد ناول عزیز بیفتد دست مایکروسافت تا نابودش کند؟ تأسف‌بار …)

۲۵ درصد سازمان‌های بزرگ از سرورهای مجازی استفاده می‌کنند

جابه‌جایی مبالغ زیر ۵۰ میلیون تومان با امضای الکترونیکی امکان‌پذیر شد

اینترنت ملی سال ۹۲ راه اندازی می شود

اقتصاد:

پارادکس زندانبان (بازی جالب مطرح شده در وبلاگ علی سرزعیم)

راه‌حل «بازاریابی اجتماعی» برای خروج از تله فقر نگاهی متفاوت به مساله جهانی فقر (مقدمه و فصل اول کتاب بازاریابی اجتماعی نوشته‌ی فیلیپ کاتلر بزرگ که از این هفته چهارشنبه‌ها فصل‌های مختلف‌اش در روزنامه‌ی دنیای اقتصاد منتشر می‌شود.)

کسل کننده‌ترین روز قرن بیستم مشخص شد! / روز بی‌خبری در دنیا (روز ۱۱ آوریل ۱۹۵۴!)

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

راست مغز هستید یا چپ مغز؟ (مطلبی بسیار عالی از مایای عزیز در وبلاگ کسب و کار اینترنتی که حتما بخونیدش!)

خرد جمعی در مغز فردی (موقع تصمیم‌گیری خودتان را گول بزنید: اول با یک شخصیت‌تان تصمیم بگیرید و بعد با یک شخصیت دیگر! از شوخی گذشته این مطلب نوید غفارزادگان را به شدت برای خواندن توصیه می‌کنم.)

هفت عادت انسان‌های بسیار موثر

هفت علت مهمی که همیشه مانع خلاقیت شماست (اگر فکر می‌کنید خلاقیت‌تون مشکل داره؛ این مطلب را بخوانید!)

کشف نوع پردازش چهره افراد در مغز توسط پژوهشگر ایرانی “ام. آی. تی” (کشف بسیار جالبی است. ما در مغزمان در مناطق مختلفی مرد بودن یا زن بودن یک چهره را پردازش می‌کنیم. عموما ویژگی‌های کمکی مثل لباس‌های طرف مقابل به ما در تشخیص جنسیت او کمک می‌کنند. اما چه می‌شود اگر ساختار چهره‌ی یک فرد را روبروی ما بگذارند؟ فیلم فیس‌‌آف را یادتان هست؟)

قسمت‌های قبل:

برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.

پ.ن. ۱٫ لطفا اگر وبلاگی، پستی یا مطلبی را من ندیده بودم یا نمی‌شناسم، کامنت بگذارید و معرفی بفرمایید برای یادگیری بیش‌تر.

پ.ن.۲٫ اگر دوست داشتید توئیتر گزاره‌ها را برای دیدن ایده‌ها و حال و احوال روزانه‌ی من و گودر گزاره‌ها را برای دیدن متن کامل این مطالب و سایر مقالات و اخبار مربوط به مدیریت، مشاوره، فناوری اطلاعات و البته اقتصاد، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی (و گاهی هم که خیلی هیجان‌زده می‌شوم، علم!) دنبال کنید.

دوست داشتم!
۰

چهار ماه به همین سرعت گذشت … بریم سر لینک‌های این هفته. این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند،

برای از بین بردن سریع استرس، سه بار سرتان را به دیوار بکوبید!

گرافیتی روی دیوار یک سازمان!

دوست داشتم!
۰

برای از بین بردن سریع استرس، سه بار سرتان را به دیوار بکوبید! گرافیتی روی دیوار یک سازمان! دوست داشتم!۰

چندی پیش مطلبی داشتم در مورد اهمیت شبکه‌سازی شغلی. آن‌جا نوشته بودم که امروز شبکه‌سازی در دنیای مجازی و اینترنت کم‌تر از شبکه‌سازی در دنیای واقعی اهمیت ندارد. اما خوب این سؤال هم مطرح است که چطور این کار را انجام دهیم؟ لاری بوهل در این‌جا راه‌نمایی برای این کار در سرویس لینک‌داین نوشته که بد نیست سرفصل‌های‌اش را با هم مرور کنیم:

  1. پروفایل‌تان را تا حد امکان کامل کنید.
  2. پروفایل‌تان را یکتا کنید ـ چیزی خاصِ خودِ خودتان ـ تا از آن برای پرسنال برندینگ بهره‌ بگیرید.
  3. عنوان شغلی‌ یا تخصص‌تان را بنویسید (مثلا پروفایل گوگل من را این‌جا ببینید. تخصص من تحلیل‌گری سیستم و کسب و کار است.) در این زمینه قبلا پستی نوشته‌ام که پیشنهاد می‌کنم بخوانیدش.
  4. از دیگران توصیه‌نامه بخواهید. لینک‌داین و سرویس فارسی معادل آن u24 هر دو این امکان را برای شما فراهم می‌آورند.
  5. در گروه‌های موجود در شبکه‌ی اجتماعی عضو شوید و از آن برای شناختن و شناخته شدن و پرسنال برندینگ استفاده کنید.
  6. بخشنده باشید: در دنیای مجازی به دیگران کمک کنید، مشاوره بدهید و به سؤالات‌شان براساس تخصص‌تان پاسخ دهید. با این کار به وقت‌اش دیگران هم خوش‌حال خواهند شد به شما کمک کنند (مثل همین وبلاگ نوشتن بنده!)
  7. خودتان را یک کارجو (کسی که دنبال کار می‌گردد) معرفی نکنید. پرسنال برندینگ یعنی این‌که شما خودتان، تخصص‌تان و ارزش‌های‌تان را معرفی کنید تا بقیه به سراغ‌تان بیایند؛ نه این‌که همان اول صفحه‌ی پروفایل‌تان بنویسید: “علی نعمتی شهاب هستم، به دنبال یه کارِ توپِ آسونِ پر پول می‌گردم!”
  8. اسپم نباشید! (توضیح لازم داره؟)
  9. هیچ وقت به کسی که نمی‌شناسید درخواست دوستی ندهید (قابل توجه فیس‌بوک بازها!)
  10. با به‌روزرسانی‌های زیاد، دوستان‌تان را اذیت نکنید! (رونوشت به خودم در گودر!)

بدیهی است که این خطوط راه‌نما را می‌توان در سایر شبکه‌های اجتماعی (از جمله: گودر، فیس‌بوک، توئیتر و …) نیز به کار برد.

دوست داشتم!
۳

چندی پیش مطلبی داشتم در مورد اهمیت شبکه‌سازی شغلی. آن‌جا نوشته بودم که امروز شبکه‌سازی در دنیای مجازی و اینترنت کم‌تر از شبکه‌سازی در دنیای واقعی اهمیت ندارد. اما خوب این سؤال هم مطرح است که چطور این کار را انجام دهیم؟ لاری بوهل در این‌جا راه‌نمایی برای این کار در سرویس لینک‌داین نوشته که بد نیست سرفصل‌های‌اش را با هم

در راه‌نمایی که برای رزومه‌نویسی نوشته بودم، گفته بودم با گذاشتن عکس در رزومه موافق نیستم. در مقابل چند نفر از دوستان از جمله شهرام و امیر معتقد بودند که گذاشتن عکس در روزمه تأثیرگذار است و می‌تواند مهم باشد. این موضوع برای من هم‌چنان سؤال بود تا امشب که این گزارش را در مورد تحقیقی که اخیرا در همین مورد انجام شده می‌دیدم. در این تحقیق ۵۳۱۲ رزومه برای ۲۶۵۶ موقعیت شغلی آگهی شده فرستاده شد. برای هر فرصت شغلی، یک رزومه دارای عکس یک مرد یا زن با چهره‌ی معمولی و یک رزومه دارای عکس یک زن یا مرد زیبا ارسال شد. متغیر وابسته‌ی این تحقیق “تماس گرفتن با فرد مورد نظر توسط کارفرما برای مصاحبه” تعریف شد که به صورت متوسط نرخ آن برابر ۱۴٫۵ درصد بود.

نتایج تحقیق عجیب و بسیار جالب است:

  • با ۱۹٫۹ درصد از مردان جذاب تماس گرفته شد؛ چیزی حدودا ۵۰ درصد بیش‌تر از مردان با چهره‌ی معمولی با نرخ تماس گرفته شدن ۱۳٫۷ درصد و بیش از دو برابر رزومه‌های بدون عکس با نرخ تماس گرفته شدن ۹٫۲ درصد.
  • زنان زیبا کم‌ترین شانس را برای تماس گرفتن کارفرما داشتند! در واقع در مورد زنان بیش‌ترین شانس تماس گرفتن کارفرما با رزومه‌های بدون عکس بود؛ شانسی که ۲۲ درصد بیش از رزومه‌های زنان با چهره‌ی معمولی و ۳۰ درصد بیش‌تر از رزومه‌های زنان زیبا بود (متأسفانه در گزارش مذکور، نرخ دقیق تماس گرفتن کارفرما با هر گروه از زنان ذکر نشده.)

بنابراین:

  • به زنان زیبا توصیه می‌شود از گذاشتن عکس در رزومه‌شان خودداری کنند تا بین ۲۰ تا ۳۰ درصد شانس تماس گرفتن کارفرما را افزایش دهند. این توصیه به نظر می‌رسد که برای کل خانم‌های محترم قابل تعمیم باشد.
  • به مردان خوش‌چهره و جذاب توصیه می‌شود حتما در رزومه‌شان عکس بگذارند. برای سایر آقایان محترم هم این کار در هر حال مفید خواهد بود.

حالا شاید تنها مشکل موجود، این باشد که تعریف خود فرد از زیبایی با دیگران یکی نباشد!!!

دوست داشتم!
۳

در راه‌نمایی که برای رزومه‌نویسی نوشته بودم، گفته بودم با گذاشتن عکس در رزومه موافق نیستم. در مقابل چند نفر از دوستان از جمله شهرام و امیر معتقد بودند که گذاشتن عکس در روزمه تأثیرگذار است و می‌تواند مهم باشد. این موضوع برای من هم‌چنان سؤال بود تا امشب که این گزارش را در مورد تحقیقی که اخیرا در همین