خو کن به قایقت که به ساحل نمیرسیم
خو کن که جای ساحل و دریا عوض شده است …
حق داشتی مرا نشناسی، به هر طریق
من همچنان همانم و دنیا عوض شده است!
فاضل نظری
خو کن به قایقت که به ساحل نمیرسیم
خو کن که جای ساحل و دریا عوض شده است …
حق داشتی مرا نشناسی، به هر طریق
من همچنان همانم و دنیا عوض شده است!
فاضل نظری
خو کن به قایقت که به ساحل نمیرسیمخو کن که جای ساحل و دریا عوض شده است … حق داشتی مرا نشناسی، به هر طریقمن همچنان همانم و دنیا عوض شده است! فاضل نظری دوست داشتم!۲
“من از امتیازاتی که تاکنون به دست آوردیم، راضی هستم. هرچند میتوانستیم امتیازات بیشتری داشته باشیم. من سال را در شرایطی به پایان میرسانم که با شرایط متفاوتی سازگار شدهام. هوش و زیرکی را میتوان در توانایی یک نفر در تغییر شرایط هم درک کرد. در شرایط دشوار هم آرامشم را حفظ میکنم و اجازه نمیدهم عصبیت اوضاعم را بههم بریزد. شاید به این خاطر که توانستم اعتماد باشگاه را حفظ کنم، همچنان در این شغل هستم.” (ماکسی آلگری مربی میلان؛ اینجا)
جملهی استاد را باید با آب طلا بنویسیم و بگذاریم یک جایی جلوی چشممان!
“من از امتیازاتی که تاکنون به دست آوردیم، راضی هستم. هرچند میتوانستیم امتیازات بیشتری داشته باشیم. من سال را در شرایطی به پایان میرسانم که با شرایط متفاوتی سازگار شدهام. هوش و زیرکی را میتوان در توانایی یک نفر در تغییر شرایط هم درک کرد. در شرایط دشوار هم آرامشم را حفظ میکنم و اجازه نمیدهم عصبیت اوضاعم را بههم
دو هفتهی قبل را دربارهی مقالهی بسیار جذابی در زمینهی استراتژی حرف زدیم. در این پست بخش سوم این مقالهی پربرکت را با هم مرور میکنیم. هفتهی قبل در مورد اینکه استراتژی چه چیزهایی نیست حرف زدیم. بحث این هفته در این مورد است که استراتژی چه چیزهایی هست!
یک استراتژی موفق، ابزاری است که سازمان بهکمک آن خود را یک یا چند درجه بالاتر میکشد و یا حداقل، موقعیت خود را حفظ میکند. برای این منظور یک استراتژی کسب و کار موفق و یکپارچه باید ویژگیهای زیر را داشته باشد:
چه استراتژی دارید و چه قصد دارید استراتژی بنویسید نگاهی به استراتژیتان بیاندازید. آیا این ویژگیها را دارد؟ از آن مهمتر، اگر مشاور تدوین استراتژی برای سازمانی هستید، آیا متدولوژی شما میتواند چنین ویژگیهایی را در استراتژی سازمان ایجاد کند؟ نقطهی شروع خوبی است برای فکر کردن هر چه بیشتر.
دو هفتهی قبل را دربارهی مقالهی بسیار جذابی در زمینهی استراتژی حرف زدیم. در این پست بخش سوم این مقالهی پربرکت را با هم مرور میکنیم. هفتهی قبل در مورد اینکه استراتژی چه چیزهایی نیست حرف زدیم. بحث این هفته در این مورد است که استراتژی چه چیزهایی هست! یک استراتژی موفق، ابزاری است که سازمان بهکمک آن خود را یک یا
دنیای امروز، دنیایی است پر از دلخستگیها و نرسیدنها، غمها و شکستگیها و از همه بدتر، خودبینیها و خودپسندیها و خودخواهیها. خوب بودن، کمیاب است و خوبی، اکسیری گرانبها و نیافتنی. خیانت و دورویی و سوء استفاده از صداقت و دوستی هم که در زندگی هر روز ما طنینی تکراری دارند. و احتمالا بههمین دلیل است که انتخاب اغلب ما در زندگی، حداکثر کردن لذت و شادی خودمان میشود و بس؛ و فراموش میکنیم که نشاندن لبخندی عمیق بر چهرهی دیگران، چقدر ساده است و زیبا و بالاترین درجهی انسانیت است …
در این گیر و دار، شاید لازم باشد هر از گاهی تلنگری به خودمان بزنیم تا به خودمان بیاییم و بهیادمان بیاید که آن دنیای پر از عشق و مهر و شادی و زیبایی و مهربانی که آرمانشهر زندگی همهی ماست با تلاش تکتک ما ساخته میشود و از آن مهمتر، در ساختن آن، وظیفهی اخلاقی بزرگی را بر دوش میکشیم: مهربانی! نه برای خودنمایی و نه در حد آنچه “لیاقت” دیگران میپنداریم؛ بلکه هر چقدر که میتوانیم و هر کجا که میشود و بدون داشتن چشمداشت جبران از دیگران. و فراموش نکردن اینکه کوچکترین مهر و محبت، میتواند همانند تلنگری بر کهکشان، دنیایی را زیر و رو کند. حالا این دنیا میتواند به کوچکی دنیای یک پرنده باشد که در این روزهای سرد سال، با خوردن غذای اضافی ما سیر شود و میتواند به بزرگی دنیای بشریت باشد!
چند روز پیش از این بود که یک ویدئو کلیپ بهدستم رسید. ایمیل محمود حقوردی دوست بسیار خوبم، در حکم یک تلنگر بزرگ بود برای من و یادآوری همین چیزهایی که در این پست نوشتم. ویدئو کلیپی کوتاه؛ اما عمیق از تأثیر زنجیرهوار محبتهای ساده در ساختن زیباترین دنیای دنیا! این کلیپ را برای دوستان بسیاری فرستادم. بعد دیدم حیف است که شما خوانندگان خوب گزارهها را از دیدن این کلیپ محروم کنم. بنابراین این شما و این هم کلیپ ما نظارهگر نیستیم. خواهش میکنم که چند دقیقهای وقت بگذارید و این کلیپ را با حجم حدود ۱۲ مگابایت دانلود کنید و نگاهش کنید. به احساس خوبی که در آخرِ کلیپ خواهید داشت، کاملا میارزد …
دنیای امروز، دنیایی است پر از دلخستگیها و نرسیدنها، غمها و شکستگیها و از همه بدتر، خودبینیها و خودپسندیها و خودخواهیها. خوب بودن، کمیاب است و خوبی، اکسیری گرانبها و نیافتنی. خیانت و دورویی و سوء استفاده از صداقت و دوستی هم که در زندگی هر روز ما طنینی تکراری دارند. و احتمالا بههمین دلیل است که انتخاب اغلب ما در
دو سال و شش ماه با لینکهای هفته در گزارهها 🙂
پیش از شروع:
جامعهشناسی، سلامت و روانشناسی و کار حرفهای:
چرا باید ایران ماند؟ (نیام یراقی؛ یادداشتهای مدیریت ریسک) (عااااااااالی! بهترین مطلب هفته.)
در ستایش اقرار به اشتباه، در نکوهش کمالگرایی (دکتر علیرضا مجیدی؛ یک پزشک)
وقتی که پیشبینیهای دوپامین درست از آب در میآید! (منصور شیرزاد؛ سراپاگوش) (دربارهی مبحث بسیار مهم روانشناسی تصمیمگیری)
کار مهم ـ کار فوری (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت) (یک چارچوب مدیریت زمان عالی!)
نُه اشتباهی که در “لینکداین” انجام میدهیم (نیام یراقی؛ یادداشتهای مدیریت ریسک)
ایمپلنتهای مغزی و کنترل ذهن : یک نفر
چرا بیش از حد نیاز، پلک میزنیم؟ (دکتر علیرضا مجیدی؛ یک پزشک)
کشف نورونهای جدید در مغز/ امید برای درمان بیماریهای قلبی
مدیریت و کارآفرینی:
شاخص حرف زدن به شنیدن برای مدیران (شهرام کریمی؛ یادداشتهای صنایعی)
آیا آماده نظمپذیری هستیم؟ (اسد صفری؛ دنیای چابک) (عااااااااااالی!)
۱۳ درس از وارن بافت برای کسب موفقیت در کار و زندگی | نارنجی (فوقالعاده عالی!)
پنج تغییر اساسی برای اصلاح سیستم خدمات درمانی آمریکا در سال ۲۰۱۳ (نیام یراقی؛ یادداشتهای مدیریت ریسک)
نوستالژی خلاقیت (علی واحد؛ وبلاگ رادمان) (خب بالاخره )
اقتصاد آنلاین – استراتژی شما پس از شکست چیست؟
اقتصاد آنلاین – برترین مدیران جهان دیجیتال
رابین آغاز به کار کرد (وبنا) (سیستم فروش محصولات دیجیتال)
MediaNews.ir | تجزیه و تحلیل تنها ۰٫۵ درصد اطلاعات دیجیتال جهان
پربازدیدترین صفحات فارسی ویکیپدیا در سال ۲۰۱۲ چه صفحاتی بودند؟ (فارنت)
برنامههای اتحادیه اروپا برای گسترش خدمات باندپهن
احتمالا نسخه بعدی سیستمعامل ویندوز با نام بلو در اواسط ۲۰۱۳ و با هستهای جدید ارائه میشود – زومیت
برنامههایی که گوگل منتشر نخواهد کرد! – وبشهر
تاثیر اینترنت بر روی سلامتی کاربران
پلیاستیشن ۲ بازنشسته شد (نارنجی)
ثبتنام بیش از ۲۴۰ میلیون دامنه اینترنت/ بیشترین استقبال از دامنه داتکام
ویکیلیکس سال ۲۰۱۳ یک میلیون سند منتشر میکند
رسانههای اجتماعی:
هافینگتون پست؛ رسانهای از نوع سوم – گزارش – پندار
صنعت فاوا در ایران:
ایسنا – اینترنت ملی اشتباه است/ نقش مقامات بالا در قطعی جیمیل/ فیلترینگ کاهش مییابد (گفتگو با مهدی اخوان؛ دبیر شورای عالی مجازی)
اصلاح مصوبه افزایش نرخ پهنای باند اینترنت؛ اعمال قیمت طبق تعرفه قبلی
الزام دولتیها به استفاده از نرمافزار بومی/ استفاده کامل تا ۳ سال آینده
وزارت ICT به تدوین استانداردها و الزامات فنی درگاههای دستگاههای اجرایی موظف شد
اقتصاد:
یک لیوان چای داغ: مصاحبه با روزنامه دنیای اقتصاد در مورد انرژیهای نو (حامد قدوسی؛ یک لیوان چای داغ) (عاااااااااااااااااالی!)
یادداشت های مدیریت ریسک: شاخصهای عجیب و غریب اقتصادی (نیام یراقی؛ یادداشتهای مدیریت ریسک)
فعالیت مجدد چای داغ و فهرست موضوعات مهم برای ایران (حامد قدوسی؛ یک لیوان چای داغ) (بازگشت حامد به نوشتن را تبریک عرض میکنم!)
گذرنامهی زنان: عِرض آنها و زحمت ایشان (مجلهی اقتصادی IRPD ONLINE JOURNAL)
اقتصاد آنلاین – در کدام کشورها تجارت آسانتر است؟ (نکات مهم گزارش Doing Business بانک جهانی)
اقتصاد آنلاین – اقتصاد جهان در سال ۲۰۱۳
اقتصاد آنلاین – پیشبینی نسبت یورو به دلار در سال ۲۰۱۳
اقتصاد آنلاین – پیشبینی اکونومیست از صادرات ایران در برابر این خبر اقتصاد آنلاین – تجارت غیرنفتی ایران به ۷۱میلیارد دلار رسید
اقتصاد آنلاین – بسته جدید محاسبه نرخ تورم دربانک مرکزی (فقط این مصاحبه را بخونید تا عمق فاجعه را دریابید!)
اقتصاد آنلاین – علت تثبیت نرخ سود اوراق مشارکت اعلام شد
تراکنش شبکه شتاب کم شد و خبرآنلاین – شاپرک تنها شبکه الکترونیک پرداخت کارتی کشور/فناوران انیاک حذف شد
اقتصاد آنلاین – گردش مالی کنکور سال جاری؛ ۱۱میلیارد تومان (برای سازمان سنجش) و ایسنا – هر سال چقدر خرج کلاسهای کنکور میشود؟ (۷۰۰۰ میلیارد تومان!!! برای بیزینسمنهای کنکور)
دو سال و شش ماه با لینکهای هفته در گزارهها 🙂 پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید. لینکهای توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. برای مرور سریعتر مطالب، لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد
زندگی مثل دوچرخهای با ده دنده است. اغلب ما دندههایی در اختیار داریم که هرگز از آنها استفاده نمیکنیم.
چارلز ام. شولتز
زندگی مثل دوچرخهای با ده دنده است. اغلب ما دندههایی در اختیار داریم که هرگز از آنها استفاده نمیکنیم. چارلز ام. شولتز دوست داشتم!۱
“من چیزی در مورد ضربه روحی نمیدانم. شکست مقابل منچستریونایتد چیزی را تغییر نداد. زیبایی فوتبال این است که شما همیشه در حال مبارزه هستید؛ فرقی نمیکند پیروز شوید یا شکست بخورید. بازی بعدی به یک اندازه اهمیت دارد. ما همه از اهمیت دیدار بعدی مقابل نیوکاسل آگاه هستیم. من اگر بخواهم به چیزهای بد فکر کنم، نمیتوانم بازی خوبی ارائه بدهم. از نظر من، اگر در این دیدار به پیروزی برسیم، اتفاقات خوب زیادی میتواند رخ بدهد. من به سمت دیگر این سکه فکر نمیکنم. ما این کار را بارها انجام دادیم و نیاز داریم که به همین ذهنیت برگردیم. اگر این کار را بکنیم، اتفاقات خوب هم به سوی ما خواهند آمد.” (ونسان کمپانی کاپیتان منچستر سیتی بعد از باخت در دربی به منیونایتد؛ اینجا)
کمپانی به نکتهی بسیار جالبی اشاره کرده: ذهنیت ما بعد از هر شکست! مهمترین نکته این است که معمولا هیچ شکستی، ارتباط سیستماتیکی با وقایع بعد از آن ندارد! بنابراین اگر من امروز امتحان کردم و شکست خوردم، لزومی ندارد که اگر فردا هم امتحان کردم باز هم شکست بخورم. همین تغییر ذهنیت ساده، میتواند در زندگی شخصی و شغلی بسیار تأثیرگذار باشد. من امتحان کردم. شما هم ریسکپذیر باشید، ذهنیتتان را در مورد رابطهی شکستهای قبلی با موفقیت فردا عوض کنید و همین حالا یک کار منجر به شکست در گذشته را دوباره امتحان بکنید. ضرری ندارد!
“من چیزی در مورد ضربه روحی نمیدانم. شکست مقابل منچستریونایتد چیزی را تغییر نداد. زیبایی فوتبال این است که شما همیشه در حال مبارزه هستید؛ فرقی نمیکند پیروز شوید یا شکست بخورید. بازی بعدی به یک اندازه اهمیت دارد. ما همه از اهمیت دیدار بعدی مقابل نیوکاسل آگاه هستیم. من اگر بخواهم به چیزهای بد فکر کنم، نمیتوانم بازی خوبی ارائه بدهم.
در پست قبلی مجموعه پستهای مشاورهی مدیریت (+) نوشتم که میتوان دامنهی یک پروژهی مشاوره را با توافق روی سؤالات کلیدی تعیین کرد. همانجا گفتیم که باید سؤالات درست را پرسید. اما یک سؤال مهم شاید همین باشد که چطور درست سؤال کنیم!؟
این سؤال برای من هم مطرح بود تا این مقالهی سایت مجلهی اینک دات کام را خواندم. در این مقاله نویسنده به نقل از خانم روزانه هاگرتی که یک فعال اجتماعی برای کاهش بیخانمانی است، یک روش جالب برای حل مسئله بیان شده است. من خود روش را اینجا نمینویسم تا خودتان بخوانید و یاد بگیرید؛ اما دو نکته در این مقاله برای من بهعنوان یک مشاور مدیریت که با حل مسائل سازمانی درگیر است جالب بود:
۱- خانم هاگرتی بهدرستی به این نکته اشاره میکند که ما برای اغلب مسائل، راهحلهای از پیش تعیین شده داریم. خیلی وقتها مشکل اصلی در حقیقت راهحل معمول برای یک مسئله است و ما باید اول مشکلِ “درست نبودن راهحل” را حل کنیم!
۲- اما گام اول روش خانم هاگرتی برای حل مسئله، پرسیدن سؤالات درست است. اما چگونه؟ اینطوری: “اول کلیشهها و سنتها را کنار بگذارید و بعد، سؤالات جدیدی بپرسید یا سؤالات قدیمی را بهروشی جدید مطرح کنید.”
شخصا فکر میکنم این میتواند یک تمرین فوقالعاده عالی برای درک بهتر مفاهیم و مسائل باشد: سعی کنیم هر از گاهی با سؤالاتی جدید یا متفاوت، خودمان را در مورد یک مفهوم که فکر میکنیم به بهترین شکل ممکن درک کردهایم، به چالش بکشیم! همین تمرین کردن به ما این اجازه را میدهد تا در دنیای واقعی ـ مخصوصا در جایگاه یک مشاور ـ بتوانیم سؤالات درستی را برای مخاطبمان طرح کنیم و با رسیدن به عمق مسئلهی واقعی و بعد پیدا کردن یک راهکار مناسب، مسئلهی خودمان یا کارفرماهایمان را حل کنیم! و احتمالا لازم به اشاره نیست اما بد نیست که توجه کنیم این روش را برای شناخت بهتر هر مسئلهای ـ از جمله مسائل زندگی شخصیمان ـ میتوانیم بهکار بگیریم.
طرح درست سؤال همراه با طرح سؤال درست چالشی است که باز هم در مورد آن خواهم نوشت.
در پست قبلی مجموعه پستهای مشاورهی مدیریت (+) نوشتم که میتوان دامنهی یک پروژهی مشاوره را با توافق روی سؤالات کلیدی تعیین کرد. همانجا گفتیم که باید سؤالات درست را پرسید. اما یک سؤال مهم شاید همین باشد که چطور درست سؤال کنیم!؟ این سؤال برای من هم مطرح بود تا این مقالهی سایت مجلهی اینک دات کام را خواندم.
در مقالهی هفتهی شمارهی ۲۲ (+) به مرور یک مقالهی بسیار جذاب (+) در مورد برنامهریزی استراتژیک پرداختیم. آنجا وعده دادم که بخش دیگری از مقالهی مورد بررسی، در پست جداگانهای مرور میشود. در این پست به مرور بخش دوم این مقاله میپردازم.
بحث این هفته در مورد این است که “استراتژی، چه چیزی نیست!” معمولا همیشه وقتی قرار است مفهومی تعریف شود، از توصیف اینکه چه چیزی هست برای درک آن مفهوم استفاده میکنیم. اما خیلی وقتها درک اینکه آن مفهوم، معادل چه چیزهایی نیست میتواند به یادگیری بهتر و درک عمیقتر کمک بسیاری بکند. در مورد مفهوم “استراتژی” هم بهدلیل گسترهی وسیع کاربرد آن در زندگی روزمره و زندگی سازمانی و با در نظر گرفتن تمامی تعاریفی که در مورد استراتژی تا به امروز خواندهایم، شاید بد نباشد از این زاویهی دید به ماجرا نگاه کنیم. به این شکل احتمالا میتوانیم استراتژیهای شخصی و سازمانیمان را هم یک بار بازنگری بکنیم: آیا واقعا استراتژی تدوین کردهایم!؟ نویسندهی مقالهی این هفته (+) آقای رابرت سیلورمن به این سؤال پاسخ میدهد:
۱- استراتژی یک طرح عملیاتی نیست: بنابراین استراتژی، برنامهای متمرکز روی یک دورهی زمانی کوتاهمدت (مثلا یک ساله) نیست و در آن از اعداد و ارقام دقیق مالی و غیرمالی خبری نیست.
۲- استراتژی دقیقا همان طرح کسب و کار سازمان نیست: طرح کسب و کار، بیشتر روی بازار و محصول تمرکز دارد و با یک استراتژی جامعنگر و یکپارچهی کسب و کار متفاوت است.
۳- استراتژی صرفا یک بیانیهی چشمانداز یا بیانیهی مأموریت نیست: بنابراین برای اجرای این دو بیانیهی بسیار مهم و ارزشمند هم باید فکری اندیشید. استراتژیها بهدنبال همین هستند.
۴- استراتژی یک مدل تحلیلی، ابزار یا ماتریس معروف نیست: تعداد بیشماری از این مدلها و ابزارها را میتوان در ادبیات مدیریت استراتژیک یافت؛ اما یادمان نرود اینها ابزارند نه خود استراتژی!
۵- استراتژی صرفا شامل حوزهی فروش و بازاریابی سازمان نیست: تمرکز صرف بر فروش و بازاریابی و نادیده گرفتن سایر حوزهها ـ مانند: نظامهای سازمانی، منابع انسانی، منابع مالی و … ـ باعث ایجاد یک دیدگاه غیرهمگرا و غیرجامعنگر نسبت به آیندهی سازمان و در نتیجه توسعهی نامتوازن سازمان میشود؛ چیزی که خود یک مسئلهی استراتژیک برای سازمانها محسوب میشود!
۶- استراتژی مجموعهای از اقدامات اجرایی نیست: استراتژی راه رسیدن به اهداف استراتژیک را در یک سطح بالاتر از اقدامات اجرایی به ما نشان میدهد. در واقع برای اجرایی کردن هر استراتژی، مجموعهای از اقدامات اجرایی دارای زمانبندی و اهداف کمّی مشخصِ همسو با آن استراتژی تعریف میشود.
این مقالهی پربرکت (+) بخش سومی هم دارد که هفتهی آینده به آن میپردازیم. 🙂
در مقالهی هفتهی شمارهی ۲۲ (+) به مرور یک مقالهی بسیار جذاب (+) در مورد برنامهریزی استراتژیک پرداختیم. آنجا وعده دادم که بخش دیگری از مقالهی مورد بررسی، در پست جداگانهای مرور میشود. در این پست به مرور بخش دوم این مقاله میپردازم. بحث این هفته در مورد این است که “استراتژی، چه چیزی نیست!” معمولا همیشه وقتی قرار است
مذاکره جزوی غیر قابل اجتناب از زندگی شغلی و روزمره است. ما در هر سطحی که مشغول به کار باشیم، هر روز با مذاکره مواجهیم: از همکاران گرفته تا مشتری. در زندگی شخصیمان همینطور. از صبح که بیدار میشویم و به پدر و مادر یا همسر و فرزندانمان سلام و صبح بخیر میگوییم تا بعدش که سوار تاکسی و اتوبوس و خودروی شخصیمان میشویم تا به محل کار یا تحصیلمان برویم و همینطور بگیرید تا زمان خواب در حال مذاکره با دیگران هستیم. چه کنیم تا در این مذاکرات موفق باشیم؟ این موضوعی است که در این پست قصد دارم به آن بپردازم.
۶ اصل مذاکرهی موافق براساس تجربیات من عبارتند از:
۱- توانمندیها و قابلیتها و نظرات طرف مقابل را به بیان خودتان بازگو کنید و احترامتان را نسبت به آنها نشان دهید. بر نقاط مشترک دیدگاههای طرفین تأکید کنید.
۲- در مورد نقاط اختلاف، علل بروز اختلاف و راهکار پیشنهادیتان دقیق و روشن توضیح بدهید. هر گونه ابهامی را تا حد امکان برطرف کنید.
۳- از طرف مقابل بخواهید تا نظرات و دیدگاههای خودش را بیان کند. به حرفهای او کاملا دقیق گوش بدهید. توجه کنید که باید تمرکزتان روی حرفهای او را با زبان بدنتان به او منتقل کنید.
۴- بهدنبال زمان مناسبی باشید تا قابلیتها و رزومه و سوابقتان را در مورد موضوع مذاکره به رخ طرف مقابل بکشید! البته نه زیادهروی کنید و نه توهم بزنید لطفا. 😉
۵- چارهای نیست! اول باید امتیاز بدهید تا امتیاز بگیرید.
۶- راهحل نهایی همیشه برد ـ برد است؛ نه حتا نتیجهی مساوی!
موفق باشید!
(منبع عکس)
مذاکره جزوی غیر قابل اجتناب از زندگی شغلی و روزمره است. ما در هر سطحی که مشغول به کار باشیم، هر روز با مذاکره مواجهیم: از همکاران گرفته تا مشتری. در زندگی شخصیمان همینطور. از صبح که بیدار میشویم و به پدر و مادر یا همسر و فرزندانمان سلام و صبح بخیر میگوییم تا بعدش که سوار تاکسی و اتوبوس