“راستش این شایعات باعث ایجاد انگیزه در من میشود چرا که اگر شما از حضور دائمی خود در یک تیم مطمئن باشید، ممکن است تمامی تلاش خود را در زمین مسابقه انجام ندهید و بهترین عملکرد خود را نداشته باشید. در هر فصل نقلوانتقالاتی این شایعات بخشی از کار ما محسوب میشود و ما همواره باید با این مسائل کنار بیاییم و فقط روی کار خود تمرکز کنیم. وظیفهی من این است که بهترین عملکرد ممکن را برای تیمم ارائه دهم و تمام تمرکزم نیز روی همین مسئله قرار دارد.” (اولیویه ژیرو دربارهی شایعهی خرید اوبامیانگ توسط آرسنال؛ اینجا)
ژیرو از آن مهاجمانی است که بازیش بگیر و نگیر دارد؛ گاهی در اوج است و گاهی هم “معمولی” توصیف زیاده از اندازهای از کیفیت بازی او است! با این حال ژیرو در حرفهایش که شاید ساده هم بهنظر برسند؛ دربارهی چند تا از مهمترین اشکالات تفکر ما بهعنوان “کارمند” صحبت میکند. توضیح اینکه “تفکر کارمندی” اگر چه در رسانهها ـ بهویژه در سالهای اخیر که ذهنیت خودکارآفرینپنداری و اینکه همه باید کارآفرین باشند فراگیر شده ـ بار منفی پیدا کرده؛ اما کارمند بودن در ذات خود خوب یا بد نیست و بستگی به انتخاب و شخصیت و ذهنیت خود ما دارد. “تفکر کارمندی” هم بههمین شکل خوبیهایی دارد و بدیهایی که میتوان با شناخت آنها در هر شغلی که داریم ـ حتی بهعنوان آزادکار (فریلنسر) و کارآفرین ـ موفقتر باشیم.
بیایید نگاهی بیاندازیم به نکاتی که ژیرو دربارهی آنها حرف زده است:
۱- خوشبینی مطلق: جایگاه شغلی من دائمی است! بسیاری از ما وقتی به جایگاه شغلی خوبی میرسیم، فکر میکنیم “اینجا جای من است و برای همیشه همینجا میمانم!” اما مشکل اینجا است که همیشه هم اوضاع آنطوری که میخواهیم پیش نمیرود. در واقع وقتی در جایگاه شغلی قرار گرفتیم که مناسب ما و متناسب با شایستگیها و تجارب ما ـ و از آن گذشته هماهنگ با رؤیاها و آرزوهای ما ـ است، نباید فراموش کنیم که: “قله، پایان راه نیست.” باید به فکر فتح قلههای بالاتری باشیم که در سادهترین حالت میتواند حفظ جایگاه فعلیمان با عملکردی مناسب باشد!
۲- بدبینی مطلق: باید همیشه حاشیهها و ریسکهای احتمالی باشم تا اتفاق بدی نیافتد! در بسیاری از سازمانها متأسفانه عدالت سازمانی و شایستهسالاری آنچنان هم اصل اساسی در بهکارگماری افراد نیست. این فقط خاص سازمانهای دولتی نیست؛ بلکه شخصا طعم تلخ تبعیض را در شرکتهای خصوصی چشیدهام و بهعنوان مشاور نیز بارها شاهد چنین مشکلاتی در انتصابهای مدیران شرکتهای خصوصی بودهام. این مشکل حتی خاص سازمانهای ایرانی هم نیست! (میتوانید تنها بهعنوان یک نمونه ردی از آن را در مباحث مطرح دربارهی درصد مشارکت زنان و اقلیتهای نژادی در سطح مدیریت عالی شرکتهای بزرگ دنیا بیابید!) اما اینکه همیشه فقط و فقط نگران از دست دادن جایگاهمان باشیم باید به یاد این بیفتیم که این “ماندگاری” البته قیمتی دارد که خیلی وقتها میتواند بهمعنی نقض اخلاق باشد … یادمان باشد “نگران جایگاه خود بودن” جز وظایف سازمانی ما نیست! 🙂
۳- عملکرد من وابسته به وضعیت جایگاه شغلیام است! این در حالی است که اغلب ما به صحیح بودن عکس این گزاره باور داریم!