ویژگی‌های نسل پس از بحران مالی جهانی

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

یکی از ویژگی‌های جالب جامعه‌ی آمریکا برای من توجهی است که در آن به نسل‌های مختلف اجتماعی ـ فرهنگی و ویژگی‌های هر یک از آن‌ها می‌شود. من البته از زاویه‌ی دید کسب و کار و اقتصاد که با آن‌ها آشنایی دارم درباره‌ی این مسئله صحبت می‌کنم و نه زاویه‌ی دید علوم اجتماعی. در آمریکا هر نسلی دارای ویژگی‌های خاص خود است و براساس همین ویژگی‌ها دنیای خاص خود را دارد، باید به‌شکل مختلفی آن‌ها را تربیت کرد و آموزش داد، محیط و علائق و قابلیت‌های کاری متفاوتی دارد و کارهای بزرگ هر نسل با دیگر نسل‌ها متفاوت‌اند.

اما تعریف نسل چیست؟ دیکشنری رفرنس دات کام نسل را این‌گونه تعریف می‌کند:

۱٫ مجموعه‌ی افرادی که همگی در یک زمان معین متولد شده و زندگی می‌کنند؛ مثل نسل بعد از جنگ جهانی.

۲٫ یک دوره‌ی زمانی حدودا ۳۰ ساله که به‌عنوان زمان متوسط بین تولد والدین و فرزندان‌شان پذیرفته شده است.

۳٫ گروهی از افراد که به‌صورت متوسط هم‌سن هستند و دارای ایده‌ها، مسائل، عادت‌ها و رفتارهای مشابهی هستند.

نسل دارای یک تعریف زیست‌شناختی هم هست که به‌کار ما نمی‌آید. سه تعریف فوق همه در کنار هم می‌توانند آن‌چه را ویکی‌پدیا “نسل فرهنگی” می‌نامد + به‌خوبی تشریح کنند. ویکی‌پدیا می‌گوید در دنیای غربی ـ و بیش‌تر در آمریکا ـ پنج نسل شناخته شده‌اند:

۱- نسل سوخته (Lost Generation): نسلی که در جنگ جهانی اول جنگیدند و بین سال‌های ۱۸۹۳ تا ۱۹۰۰ متولد شدند.

۲- نسل سرآمدان (Greatest Generation): قهرمانان جنگ جهانی دوم که بین سال‌های ۱۹۰۱ تا ۱۹۲۴ متولد شدند.

۳- نسل ساکت (Silent Generation): متولدین سال‌های ۱۹۲۵ تا ۱۹۴۵ که برای جنگیدن خیلی جوان بودند و پدران‌شان سربازان جنگ جهانی دوم.

۴- نسل انفجار بچه‌ها (Baby Boom Generation): متولدین بعد از سال‌های جنگ جهانی دوم. در واقع منظور متولدین بین سال‌های ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۴ که نرخ زاد و ولد و رشد جمعیت افزایش قابل توجهی یافت. این نسلی است که استیو جابز نماد آن است: نسلی با احساس خاص بودن و برگزیده بودن!

۵- نسل ایکس (Generation X): متولدین دهه‌ی ۱۹۶۰ تا اوایل دهه‌ی ۱۹۸۰٫ نسلی با خرده‌فرهنگ‌های بسیار گسترده.

۶- نسل وای (Generation Y): معروف به نسل هزاره. نسل ما! 🙂 زمان آغاز و پایان مشخصی برای این نسل در نظر گرفته نشده؛ هر چند آن را معمولا به متولدین اواسط دهه‌ی ۱۹۷۰ تا اوایل دهه‌ی ۲۰۰۰ اطلاق می‌کنند.

۷- نسل زد (Generation Z): نسل اینترنت! متولدین اوایل دهه‌ی ۱۹۹۰ به این سمت.

تفاوت‌های میان نسل‌های مختلف را تفاوت شرایط اقتصادی و اجتماعی (و احتمالا فناوری) ایجاد کرده‌اند. و دقیقن این نکته‌ای است که خانم تامی اریکسون درباره‌ی آن این‌جا نوشته‌اند. خانم اریکسون می‌گویند که نسل بعدی را بحران مالی جهانی سال‌های اخیر خواهد ساخت: “بسیاری از عادت‌های اصلی انسانی در سال‌های ابتدایی نوجوانی یعنی سنین بین ۱۱ تا ۱۳ سال شکل می‌گیرند. این زمانی است که کودک در درک رخ‌دادهای دنیای پیرامونی‌ش دچار مشکل می‌شود. او در این دوره با مفاهیم و ایده‌ها کشتی می‌گیرد، قطعات مختلف واقعیت را به‌ هم می‌چسباند و در ذهن‌ش درباره‌ی این‌که چه چیزهایی مهم‌اند تصمیم می‌گیرد. نتایج این دوره‌ی حساس اهداف و اولویت‌های زندگی آینده‌ی او را شکل می‌دهند.” و در دوران بعد از سال ۲۰۰۸ دنیا برای این بچه‌ها هم دیگر متفاوت از نسل قبل است: “بچه‌های بین سنین ۱۱ تا ۱۳ سال در سال ۲۰۰۸ با دنیایی کاملا متفاوت از دنیای بچه‌های ۱۱ تا ۱۳ ساله در ۱۵ سال قبل و بیش‌تر از آن مواجه‌اند.” در این دنیا خانواده‌ها با بحران بدهکاری بابت وام مسکن، بی‌کاری والدین و بدتر از همه ناتوانی در تهیه‌ی مایحتاج اولیه‌ی زندگی (از جمله غذا) مواجه‌اند. و این اتفاقات هستند که ویژگی‌های کلیدی نسل آینده را می‌سازند.

خانم اریکسون ۵ ویژگی برای این نسل جدید شناسایی کرده‌اند که به‌نظرم بسیار بسیار جالب‌اند و انگیزه‌ی اصلی من از نوشتن پست از این‌جا ناشی شد. این ۵ ویژگی عبارتند از:

۱- نااطمینانی: ریسک در دنیای امروز با زندگی در هم آمیخته شده است. دیگر حتا داشتن یک مدرک دانشگاهی هم تضمین‌کننده‌ی آینده‌ی موفق نیست.

۲- تأکید کم‌تر بر مادیات: بسیاری از خانواده‌ها در حال بازنگری اولویت‌های مادی خود هستند. این روزها کار داوطلبانه ـ مثل داشتن باغ‌چه‌های مشترک ـ در حال رشد قابل توجهی است. تعداد زیادی از جوانان به‌دنبال سبک‌های زندگی‌ خودکفا (self-sufficient life-styles) هستند.

۳- صرفه‌جویی هوش‌مندانه: بچه‌های این نسل با اصول و فرایندهای مالی بسیار آشنا هستند. این بچه‌ها از طریق اینترنت بازی‌های مثل فارم‌ویل را بازی کرده‌اند که در آن زندگی در یک مزرعه‌ی مجازی (همراه با سکه‌های مجازی) شبیه‌سازی شده است. آن‌ها یاد گرفته‌اند که به‌دنبال به‌ترین معامله‌ باشند!

۴- ترجیح پس‌انداز به بدهی: این نسل برخلاف نسل خوش‌بین Y تمایل دارند خودشان این‌قدر پس‌انداز کنند که بتوانند چیزی را که دوست دارند بخرند. در یک تحقیق بین بچه‌های ۱۲ تا ۱۸ ساله‌ی استرالیایی مشخص شده که بیش از ۵۰ درصد آن‌ها در حال پس‌انداز برای خرید گجت‌های فناوری، خودرو یا … هستند. جالب‌تر این‌که یک سوم آن‌ها قبض‌های تلفن‌شان را خودشان می‌پردازند! در همین مطالعه مشخص شده که این نوجوانان قرض گرفتن پول را دوست ندارند.

۵- رؤیای ثروت‌مند شدن واقعی است: این بچه‌ها با داشتن تصویر افرادی مثل “مارک زوکربرگ” بزرگ می‌شوند. برخلاف نسل قبلی که پای تلویزیون با “رؤیای آمریکایی” مواجه می‌شدند، این بچه‌ها تحقق آن رؤیای خوش را در دنیای واقعی می‌بینند و بنابراین می‌دانند که “می‌توانند.” برای بچه‌های این نسل تحقق هدف “رسیدن به اولین یک میلیون دلار زندگی” قابل دسترس‌تر از تمامی نسل‌های قبلی است.

پ.ن. ما هم در ایران درباره‌ی نسل‌های دهه‌ی ۵۰ و ۶۰ و ۷۰ حرف می‌زنیم؛ اما من که تا به‌حال ندیده‌ام کسی این‌قدر مختصر و مفید ویژگی‌های این نسل‌ها را مشخص کرده باشد. اگر شما دیده‌اید، لطفا من را هم بی‌خبر نگذارید!

عکس از این‌جا

پ.ن. نمی‌دانم چرا جور نمی‌شود که من بتوانم پست‌های توسعه‌ی کسب و کار و مشاوره‌ی مدیریت را شروع کنم. 🙁 امیدوارم از هفته‌ی آینده.

دوست داشتم!
۱

استدلال‌های منطقی ایرانی (۶): ادبیات بی‌ادبی ایرانی

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

بحث روز فوتبال ایران فحاشی تماشاگران به داوران و بازیکنان و مربیان است و نقطه‌ی اوج‌ش اتفاقات تلخ بازی پرسپولیس و داماش. باز در محافل رسمی حرف از “ضعف در فرهنگ‌سازی” است و راه‌کارهای “مقابله با ناهنجاری‌های گسترده‌ی فوتبال.” این وسط آن‌چه دارد فراموش می‌شود، مسئولیت اخلاقی تک‌تک تماشاگرانی است که روز یکشنبه عصر تلخی را برای فوتبال ایران رقم زدند. انگار ما داریم فراموش می‌کنیم که این ماجرا تنها گریبان‌گیر فوتبال ما نیست و تقریبا یکی از اصول ثابت زندگی ایرانی است. فوتبال تنها یک صحنه‌ی نمایش عریان و بی‌نقاب است: جایی که هر کسی خودش است و همه هم همان خودِ واقعی را می‌بینند.

خیلی قصد ندارم درباره‌ی ماجراهای فوتبالی صحبت کنم. قصد تحلیل هم ندارم. فقط می‌خواهم چند گزاره‌ را که مدت‌هاست ذهن من را مشغول خود کرده‌اند این‌جا ثبت کنم. در واقع می‌خواهم بلند بلند فکر کنم:

۱- امروزه بسیاری از واژه‌های سابقا زشت وارد زبان روزمره‌ و محاوره‌ی ما شده‌اند و تبدیل به واژه‌های عادی شده‌اند. به شوخی‌های روزمره‌مان دقت کنیم. چرا این‌قدر هر روز واژه‌ها و تصاویر عادی زندگی ما زشت‌تر و سخیف‌تر می‌شوند؟

۲- آدم‌های زیادی را دیده‌ام که معتقدند (یا بدتر خیال می‌کنند) که استفاده از واژه‌های زشت و ادبیات ناهنجار یعنی Cool بودن و ساده و صمیمی بودن. در مقابل مؤدب بودن هم یعنی کلاس گذاشتن و رسمی و سرد بودن و هر صفت منفی که می‌شود تصور کرد. جالب‌تر و بدتر زمانی است که این تصور تبدیل شود به توهم برای قضاوت در مورد شخصیت افراد و باعث طرد شدن فردی شود که تلاش می‌کند ادبیات‌ش از برخی واژه‌ها پاک باشد.

۳- جالب‌تر از همه این‌که آدم‌هایی را دیده‌ام که با توهین کردن و استفاده از انواع واژه‌های زشت دست به تجربه کردن و کشف و شهود می‌زنند! 😉

۴- توهین کردن و استفاده از ادبیات بی‌ادبی حق و جزوی از آزادی بیان است. شاید؛ اما مرزش کجاست!؟

اما اگر از این حالت‌های خاص بگذریم، اغلب ما حالت عادی‌مان یک جور است و حالت غیرعادی‌مان جور دیگر. وقتی ناراحت و عصبانی هستیم ادبیات‌مان تغییر می‌کند (این یکی از بزرگ‌ترین مشکلات اخلاقی شخص من هم هست که واقعن برای‌ش راه‌کاری پیدا نکرده‌ام.) اما چرا؟ خیلی وقت‌ها اتفاقی می‌افتد که ما را ناراحت می‌کند: کسی به حق ما تجاوز می‌کند. کسی درباره‌ی ما قضاوت نادرست می‌کند. کسی علیه ما حرفی می‌زند. کسی کاری می‌کند که تأثیری منفی روی ما دارد و ما هم کاری نمی‌توانیم بکنیم. به همین مثال بازی دیروز نگاه کنید: من در مورد قضاوت بسیار بسیار ضعیف محمود رفیعی شکی ندارم؛ اما واقعن با توهین به این داور، هواداران پرسپولیس چه به‌دست آوردند!؟

من به این موضوع فکر کرده‌ام که چه اتفاقی می‌افتد نتیجه‌اش می‌شود این. اصولا اولین و دم‌دست‌ترین قضاوت، “تخلیه‌ی روانی” است. اما من فکر می‌کنم علت ماجرا “عادت” است. ما این‌قدر در زندگی‌مان عادت کرد‌ه‌ایم که در حق‌مان اجحاف شود و کاری از دست‌مان برنیاید که هر جا احساس کنیم حق‌مان ضایع شده، اولین واکنش‌مان رفتن به‌سراغ توهین و واژه‌های “بیپ‌”دار است. این در حالی است که در به‌ترین حالت ممکن است واقعن راه‌حلی وجود داشته باشد که در نگاه اول مشخص نباشد و در بدترین حالت هم تبعات منفی‌اش گریبان ما را خواهد گرفت (مثل همین اتفاقی که برای پرسپولیس افتاد.)

من هم‌چنان دارم فکر می‌کنم که چرا این روزها “توهین می‌کنم؛ پس هستم” برای همه‌ی ما عادی شده است …

دوست داشتم!
۳

کاریزما یک مهارت اجتماعی است؛ نه یک موهبت آسمانی

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

فست‌کمپانی مصاحبه‌ی جالبی انجام داده با خانم اولیویا فاکس کابانه مربی زندگی. خانم کابانه در این گفتگو درباره‌ی کتاب جدیدش “افسانه‌ی کاریزما: چگونه هر کس می‌تواند هنر و دانش جذابیت شخصی را یاد بگیرد” صحبت کرده‌اند. حرف‌های خانم کابانه این‌قدر جالب بود که دلم نیامد شما را شریک لذت‌م نکنم. خلاصه‌ای از نکات مهم این مصاحبه:

ـ یونانی‌ها معتقد بودند که کاریزما یک موهبت آسمانی است که به هر کس ندهند‌ش؛ اما امروزه دانش‌مندان متوجه شد‌ه‌اند که این افسانه‌ای بیش نیست.

ـ کاریزما یک مهارت اجتماعی اکتسابی است؛ مسئله این‌جاست که معمولا یاد گرفتن آن در سنین پایین اتفاق می‌افتد و در نتیجه وقتی فرد به بزرگ‌سالی رسید، برای او یک موهبت الهی و یک ویژگی طبیعی فرض می‌شود (کتاب زندگی‌نامه‌ی استیو جابز را بخوانید این را دقیقن متوجه می‌شوید!)

ـ هیچ نوع کاریزمای خاص و یگانه‌ای وجود ندارد. برای هر موقعیتی یک کاریزمای درست برای همان موقعیت وجود دارد.

ـ فرهنگ غربی برون‌گرایی را تقدیس می‌کند و در نتیجه، بیش از ۵۰ درصد از مردم که درون‌گرا هستند احساس ضعف و نامطبوع بودن می‌کنند. اما در حقیقت درون‌گرایی برای برخی از موقعیت‌های کاریزمایی یک دارایی کامل است!

ـ کاریزما سه عنصر دارد: القای قدرت، تمرکز بر مخاطب و انتقال احساسات.

ـ چهار نوع کاریزما وجود دارد:

۱- برای “کاریزمای تمرکز” که در آن قصد دارید یک فرد  مجبور کنید همه‌ی اطلاعات‌ش را با شما به‌اشتراک بگذارد، لازم است بتوانید حواس خودتان را روی آن فرد متمرکز کنید و به‌دقت گوش دهید. این نوع کاریزما نیازمند درون‌گرایی است.

۲- یک نوع دیگر کاریزما، “کاریزمای قدرت” است که اثرگذارترین نوع کاریزما محسوب می‌شود: این‌که بتوانید آدم‌ها را مجبور کنید به شما گوش کنند و از شما اطاعت کنند. این نوع کاریزما دارای اشکالاتی است؛ از جمله کشنده‌ی انتقاد و توفان فکری است و در نتیجه برای محیط‌های خلاقانه توصیه نمی‌شود.

۳- نوع استیو جابزی کاریزما: “کاریزمای رؤیابینی” که در آن شما باعث می‌شوید افراد احساس کنند از شما الهام‌ می‌گیرند و در نتیجه از شما تبعیت کنند. این نوع کاریزما به‌ترین نوع کاریزما برای تقویت توفان فکری است. البته حواس‌مان باشد، این مربوط به شخصیت استیو جابز در محیط عمومی است. کتاب زندگی‌نامه‌ش را که بخوانید (مثلا فصل مربوط به طراحی مک را) می‌بینید که استیو جابز واقعی دارای کاریزمای قدرت بود! 🙂

۴- نوع “دالایی لاما”یی کاریزما: “کاریزمای مهربانی” که در آن شما افراد را به آشکار کردن قلب‌ و روح‌شان تشویق می‌کنید.

ـ کاریزما در محیط کسب و کار به چند دلیل مهم است: اعتمادساز است، رضایت شغلی و تعهد شخصی در زیردستان یک ره‌بر ایجاد می‌کند و بهره‌وری را هم بالاتر می‌برد.

ـ اما کاریزما تنها خاص ره‌بران نیست: کاریزما است که مشخص می‌کند کدام ایده‌ها برنده شوند و پروژه‌ها چطور اجرا شوند. مثلا برای فردی که به‌دنبال کار می‌گردد، داشتن کاریزما جهت موفقیت ضروری است!

ـ تحقیقات علمی ثابت کرده‌اند که آدم‌ها می‌توانند برحسب موقعیت سطح کاریزمای‌شان را بالا و پایین ببرند. جلوه‌ی اصلی این موضوع در زبان بدن آن‌ها پدیدار می‌شود. مثلا دانش‌مندان دانشگاه MIT موفق شده‌اند سیستمی طراحی کنند که با استفاده از آن می‌توان فقط با بررسی تغییرات نوسانات صدا در هنگام حرف زدن و حرکات صورت افراد، موفقیت فرد را در فروش در ۸۷ درصد مواقع درست حدس زد! بنابراین “زبان بدن” را جدی بگیرید لطفا.

ـ در مورد زبان بدن دانستن دو نکته ضروری است:

۱- با زبان بدن نمی‌شود دروغ گفت. هر چقدر هم فکر کنیم که بر حرکات صورت‌مان کنترل داریم، کوچک‌ترین حرکت غیرارادی حتا به‌کوتاهی ۱۷-۳۲ میلی‌ثانیه توسط دیگران به‌صورت ناآگاهانه قابل تشخیص است.

۲- شما زبان بدن‌تان را کنترل نمی‌کنید؛ بلکه ذهن ناخودآگاه‌تان را کنترل می‌کنید. بنابراین لازم است روی تقویت ارتباط ذهن ناخودآگاه‌تان با حرکات بدن‌تان مستقلا کار کنید.

ـ کاریزمای دروغین نداریم؛ اما کاریزما می‌تواند برای اهداف نادرست به‌کار رود. بنابراین باید از آن “مسئولانه” استفاده کرد.

دوست داشتم!
۲۵

تن‌های تنها …

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

گاه

آدمی تنهاتر از آن است که سکوت‌ش می‌گوید

***

گاه

تنهایی تنهاتر از آن است که دیده شود …

***

تنها

تنهایی

به یادم مانده است …

محمد علی بهمنی

دوست داشتم!
۲

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۶۱)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

«اگر هنوز این کار را انجام نداده، به این خاطر است که ما در بخش کلیدی رقابت‌های این فصل هستیم. او همه چیز را تحت کنترل دارد و در انتظار زمان مناسبی است. مردم او را تحت فشار می گذارند؛ ولی پپ تنها زمانی کاری را انجام می‌دهد که به آن اعتقاد داشته باشد. برای او مهم نیست که مردم چه فکر می‌کنند و تحت چه فشاری قرار دارد.» (دنی آلوس در مورد ماجراهای مربوط تمدید قرارداد پپ گواردیولا در طول این فصل؛ این‌جا)

در توصیف پپ عزیز ما: تصمیمی بگیرید و کاری را انجام دهید که به آن اعتقاد دارید! فشارها و انتظارات دیگران اصلا مهم نیست! 🙂

دوست داشتم!
۱

برنامه‌ی گزاره‌ها در سال ۱۳۹۱

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

تعطیلات نوروز بالاخره به‌پایان رسید و دوباره نوبت کار و تلاش شد. با پایان تعطیلات، گزاره‌ها هم دوباره شروع به‌کار می‌کند. تعطیلات عید ام‌سال بعد از چندین سال برای من تعطیلات خوبی بود. حسابی استراحت کردم، خواندم و نوشتم که ثمره‌‌اش را به‌تدریج خواهید دید. 🙂

در ابتدای سال لازم دیدم پیش از هر چیز برنامه‌ی سال جدید گزاره‌ها را اعلام کنم. اول نتایج نظرسنجی را که برای تعیین موضوعات مورد علاقه‌ی مخاطبان گزاره‌ها در روزهای آخر سال گذشته داشتیم، ببینیم. از مجموع آرای ۸۳ دوستی که لطف کردند و در این نظرسنجی شرکت کردند، نتایج زیر حاصل شد:

۱- کار حرفه‌ای و خوب زیستن (۵۱ رأی)

۲- توسعه‌ی کسب و کارهای کوچک (۴۵ رأی)

۳- مشاوره‌ی مدیریت (۳۱ رأی)

۴- آموزش کاربردی مفاهیم مدیریت (۳۰ رأی)

۵- مدیریت آی‌تی (۲۴ رأی)

۶- تحلیل سیستم‌ کاربردی (۱۴ رأی)

اول از تک‌تک دوستانی که زحمت کشیدند و در این نظرسنجی شرکت کردند صمیمانه سپاس‌گزارم. امیدوارم که بتوانم شایسته‌ی اعتماد شما باشم. نکته‌ی بعدی این‌که من شخصا از گزینه‌های یک و دو اصلن تعجب نکردم؛ ولی ترتیب گزینه‌های بعدی کاملا مرا شگفت‌زده کرد!

براساس نتایج این نظرسنجی‌، من برنامه‌ی پست‌های هفتگی گزاره‌ها را برای پوشش به‌ خواست دوستان هم‌راه به شرح زیر اعلام می‌کنم:

شنبه‌ها: کار حرفه‌ای و خوب زیستن.

یک‌شنبه‌ها: پست‌های ثابت مقاله‌ی هفته برای بررسی مقالات جذابی که می‌خوانم. این بار برخلاف سال گذشته در این زمینه جدی هستم و سعی می‌کنم مقالاتی را برای بررسی انتخاب کنم که دو حوزه‌ی “آموزش کاربردی مفاهیم مدیریت” و “مدیریت آی‌تی” را پوشش بدهند.

دوشنبه‌ها: توسعه‌ی کسب و کارهای کوچک که فردا شب (دوشنبه ۱۴ فروردین) اولین پست‌ش منتشر می‌شود و آن‌جا توضیح خواهم داد چه رویکردی را برای بررسی این موضوع در پیش خواهیم گرفت. عملا هدف‌م این است که این سلسله‌مطالب شکل یک دوره‌ی آموزشی کوچک را پیدا کنند.

سه‌شنبه‌ها: مشاوره‌ی مدیریت و تحلیل سیستم که قصد دارم این دو موضوع را ترکیب کنم تا بتوانم در قالب یک سلسله پست‌های فشرده و سریالی، یک دوره‌ی آموزشی کوتاه‌مدت آن‌لاین را در این زمینه از طریق گزاره‌ها برگزار کنم.

چهارشنبه‌ها: پست‌های درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار.

پنج‌شنبه‌ها (و زمان‌های دیگر برحسب شرایط): شعر و ادبیات و هنر و گزاره‌ها و نقدها و دغدغه‌های شخصی.

جمعه‌ها: لینک‌های هفته. 

جدا از پست‌ مقاله‌ی هفته سعی می‌کنم هر هفته حداقل یک پست جدا در زمینه‌ی آموزش کاربردی مدیریت داشته باشم. فعلا ایده‌ی اصلی‌‌م در این زمینه  دو بخش دارد: الف ـ بررسی مفاهیم و اصول مدیریت به زبان ساده؛ ب ـ معرفی ابزارها و مدل‌های مدیریتی و جای‌گاه و شیوه‌‌ی کاربرد آن‌ها است.

ضمنا تلاش خواهم کرد تا نوشتن مطالب کاربردی در مورد MBA را هم ادامه دهم.

نکته‌ی آخر هم این‌که انتشار کتاب‌های الکترونیک گزاره‌ها نیز ادامه خواهد یافت و سعی می‌کنم در بهار حداقل دو کتاب دیگر هم منتشر کنم. منتظرشان باشید. 🙂

امسال را با انرژی و هیجان بسیاری شروع کردم. برنامه‌های بسیاری برای گزاره‌ها در سال جدید دارم که امیدوارم برای شما هم مفید و جذاب باشند. خوش‌حال می‌شوم شما هم نظرات و پیشنهادات‌تان را در مورد برنامه‌ی امسال گزاره‌ها برای‌م بنویسید.

به امید سالی سرشار از شادی و موفقیت برای همه‌ی ما. 🙂

دوست داشتم!
۲

بهار می‌شود: من دیده‌ام که می‌گویم!*

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

سال ۹۰ با تمام دل‌خوشی‌ها و دل‌تنگی‌های‌ش، با شادمانی‌ها و غم‌های‌ش و با موفقیت‌ها و شکست‌‌های‌ش دارد نفس‌های آخرش را می‌کشد و فردا “بهار می‌شود …” پیش از هر چیز لازم است از هم‌راهی همه‌ی دوستان بزرگ‌وار در سالی که گذشت صمیمانه سپاس‌گزاری کنم. گزاره‌ها در ایام تعطیلات نوروز احتمالا با چند پست ادبی ـ هنری به‌روز خواهد بود. برنامه‌های مفصلی برای بعد از تعطیلات دارم که به‌تدریج شاهدشان خواهید بود.

اما سال ۹۰ چگونه گذشت؟

یک. سال ۹۰ سال تحمل رنجِ رفتن‌ها بود: پرواز ابدی آقا جان و عمو جان که داغ‌شان هیچ‌وقت خوب نخواهد شد در کنار رفتن چند نفر از تأثیرگذارترین آدم‌های زندگی‌ام: از ناصر خان حجازی گرفته تا استیو جابز بزرگ و این آخرها هم بانو سیمین دانشور.

دو. سال ۹۰ سال نشدن‌ها بود؛ نشدن‌هایی که گاه از کم آوردن من در برابر “سبکی تحمل‌ناپذیر هستی” پدید آمدند و گاه از بدِ روزگار.

سه. سال ۹۰ سال تجربه‌های جدید بود: سال انتخاب‌های بزرگ، سال آشنایی با دوستان تازه، سال جان گرفتن گزاره‌ها، سال مدیر پروژه شدن (!)، سال روزنامه‌نگاری از راه دور (!)، سال MBA شدن، سال وعده گرفتن و وعده دادن برای ترجمه و چاپ چندین کتاب، سال اولین سفر خارجی و خیلی دل‌خوشی‌ها و شادمانی‌های کوچک و بزرگ دیگر.

چهار. از همه مهم‌تر سال ۹۰ سال تلاش برای به‌تر شدن بود: سال جنگ با ناامیدی، سال تلاش برای مقاومت در برابر سختی‌ها، سال از رو نرفتن در برابر نشدن‌ها، سال پیش رفتن و نزدیک شدن (گیرم اما نرسیدن …)

مجموع تجربیات من ام‌سال مرا به این نتیجه رساند که زندگی، تنها همراه با “شادی” است که ارزش دارد. فهمیدم که وضعیت شاد نبودن، همان غم‌گین بودن نیست و این دو فاصله‌ای بسیار با هم دارند! یاد گرفتم که باید قدر کوچک‌ترین شادی‌ها را در زندگی بدانم. با همه‌ی این‌ها می‌دانم که اشک‌های جاری‌‌م با دیدن جای خالی آقا جان، هیچ‌وقت خشک نخواهند شد …

در این لحظات آخر سال، با همه‌ی وجودم دعا می‌کنم که سال آینده برای همه‌ی ما، سال “شادی‌ها” و “رسیدن‌ها” و “شدن” باشد. سال “احسن‌ الحال”ها. و سال شایسته شدن به‌افتخار “أنعمت علیهمِ” پروردگار بزرگ.

آمدن بهار و سال نو مبارک.

* عنوان این پست برگرفته است از شعری سروده‌ی شاعر زلالی‌ها و مهربانی‌ها، سید علی صالحی.

دوست داشتم!
۴

۲۵ پست برتر گزاره‌ها در سال ۹۰

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

امسال هم تا جایی که شد، سعی کردم از خوانده‌ها و دیده‌ها و تجربه‌های‌م برای شما بنویسم. نتیجه‌اش هم شد ۳۸۶ پست در گزاره‌ها که الان خودم هم رقم‌ش را حساب کردم باورم نشد! حسابی از این کار بزرگی که انجام داده‌ام، شاد شدم و لذت بردم؛ مثل پپ و لیو مسی و بازی‌کنان بارسا! 😉

حالا که آخر سال است به‌نظرم بد نیست که ۲۵ پست برتر گزاره‌ها در سال ۱۳۹۰ را از نظر استقبال خوانندگان و البته علاقه‌ی خودم (!) با هم مرور کنیم (ترتیب پست‌ها هیچ منطقی ندارد و کاملا احساسی است):

کنترل کن، نه فرار!

کار پروژه‌ای در برابر کار برنامه‌ای

طول و عرض شادی

۱۱ راز موفقیت مدیر ارشد عملیاتی فیس‌بوک: شریل سندبرگ

پیروزی در ال‌کلاسیکو: جادوی نبوغ رها از بندهای تاکتیکی

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۳۶): مثلث طلایی موفقیت بارسا

شش چراغ قرمز در مسیر خلاقیت

۱۰ کتاب کلاسیک رشته‌ی مدیریت

باز کردن قفل معادله‌ی موفقیت‌تان

کدام اقیانوس کم‌عمق؟

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۵۱): پپ گواردیولا؛ همیشه راضی از خود ناراضی!

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۳۲): زندگی به سبک پپ یا خوزه!؟

بزرگ شرط نبندید؛ ایده‌های میلیون دلاری از شرط‌های کوچک پدید می‌آیند!

امید آخرین چیزی است که می‌میرد …

۱۰ قانون ساده‌سازی به‌روایت جان مائدا

لطفا رفتار حرفه‌ای داشته باشید

چه زندگی شگفت‌انگیزی، آقای استیو جابز!

مدیریت بر خود به سبک فامیل دور!

جنگ با ناامیدی: نیمه‌ی خالی لیوان را “ما” باید پر کنیم!

۱۳ قانون طلایی رزومه‌نویسی برای فارغ‌التحصیلان جوان

چرا مدیریت آمریکایی دنیا را فتح کرده است؟

گزارش اختصاصی گزاره‌ها از جی‌تکس ۲۰۱۱

چرا کلاس‌های بازآموزی شغلی؟

نگاهی به تغییر استراتژی گوگل به‌مناسبت پدیده‌ی گودر+

استراتژی رقابتی حاجی دریانی!

به‌سبک لینک‌های هفته، پست‌هایی را که از نظر خودم خواندن‌شان واجب است، قرمز کرده‌ام. خوب است که شما هم به‌ترین پست سال گزاره‌ها را برای‌م بنویسید!

امیدوارم که بتوانم سال آینده با مطالبی به‌تر در خدمت‌تان باشم. برای همین خواهش می‌کنم اگر هنوز در نظرسنجی درباره‌ی موضوعات نوشته‌های سال آینده‌ی گزاره‌ها شرکت نکرده‌اید، یک دقیقه وقت‌تان را به من بدهید و برای برنامه‌ریزی به‌تر نوشته‌های سال آینده‌ام کمک‌م کنید. پیشاپیش از لطف‌تان ممنون‌م.

فردا شب هم چند پیشنهاد خواندنی برای تعطیلات نوروز را خواهم نوشت.

دوست داشتم!
۴

کتاب‌های الکترونیک گزاره‌ها (۲): زندگی به‌تر؛ کار به‌تر با روش‌های ساده!

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

الوعده وفا: عیدی گزاره‌ها به خوانندگان و هم‌راهان‌ش:

کتابی که در دست دارید مجموعه‌ی منتخبی است از نوشته‌هایی که نویسندگان وبلاگ‌های مدرسه‌ی مدیریت هاروارد روی این سایت استثنایی منتشر کرده‌اند. در این نوشته‌ها روش‌های بسیار ساده و در عین حال کاربردی و جذابی برای “به‌تر زیستن” و “کار حرفه‌ای” عرضه شده است. این نوشته‌ها به ما یاد می‌دهند چگونه به زندگی و کار نگاه درستی داشته باشیم و چطور برخی از شایع‌ترین مشکلات مطرح در این دو عرصه‌ از حیات آدمی را حل کنیم. در این میان بیش از هر کسی در این مجموعه نوشته‌های بی‌نظیر پیتر برگمان را خواهید خواند که ایده‌های عالی او همیشه مرا از انرژی و هیجانی بی‌نظیر سرشار کرده است.

در آستانه‌ی سال نو امیدوارم انتشار این ترجمه‌ها به‌عنوان عیدی گزاره‌ها به خوانندگان و هم‌راهان خوب‌م و همه‌ی علاقه‌مندان به زندگی و کار به‌تر، بتواند اوقات فراغت تعطیلات عیدتان را پربارتر سازد و در سپری کردن یک سالِ جدیدِ به‌تر، شادتر و موفق‌تر نسبت به سالی که روزهای آخرش را می‌گذرانیم، برای‌تان مفید باشد.

دومین کتاب دوم الکترونیکی گزاره‌ها را با عنوان “زندگی به‌تر؛ کار به‌تر با روش‌های ساده!” از این‌جا با لینک مستقیم دانلود کنید!

دوست داشتم!
۳۹

خارپشت در برابر روباه؛ کدام یک هستید؟

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

هفته‌ی پیش پنج‌شنبه همان‌طور که نوشته‌ بودم در کارگاه “روباه و خارپشت” رضا بهرامی عزیز شرکت کردم. اول گزارش خود رضا را از این کلاس این‌جا بخوانید. کارگاه رضا پر بود از ایده‌های جذاب و طرح و رنگ‌ها و موسیقی‌های میخ‌کوب‌کننده. سه ساعت و نیم کنار کلی آدم هنرمند نشستم و لذت بردم.

کارگاه رضا یک ایده‌ی مرکزی داشت که بخش‌های دیگر حول همین ایده‌ی به‌ظاهر ساده اما جذاب شکل می‌گرفتند: یه ضرب‌المثل قدیمی هست که می‌گه: “روباه تعداد زیادی ایده‌ی کوچک دارد؛ خارپشت یک ایده‌ی بزرگ!”

ماجرا از این قرار است که روباه‌ همیشه و همه جا با شرایط محیطی مختلفی روبرو است که باید در آن‌ها دوام بیاورد: از خطر شکار شدن توسط انسان و سایر حیوانات گرفته تا خطر عدم دسترسی به غذا. برای همین استراتژی بقا برای روباه آن‌قدر متنوع است که در هر لحظه مجبور است کاملا به‌صورت اقتضایی برای زنده ماندن تصمیم بگیرد! در مقابل، خارپشت به‌دلیل ابزار دفاعی که دارد تنها یک ایده‌ی ساده اما مؤثر برای بقا دارد: هر وقت بهش حمله شد، سریع خودش را در حصار خارهای‌ش پنهان می‌کند.

این دو حیوان به دلیل این تقابل استراتژی‌های بقای‌شان تبدیل شده‌اند به استعاره‌ای برای مقایسه‌ی آدم‌های خلاق با آدم‌های متخصص (البته متخصص‌های تک‌جنبه‌ای مثل فامیل دور!) رضا اشاره‌ای حذاب داشت به این‌که روباه در دنیای امروز نماد طراح و تفکر طراحی است و خارپشت نماد هنرمند یا آرتیست. مثال‌های دنیای واقعی‌ش هم جورجو موراندی خارپشت در برابر پابلو پیکاسو روباه هستند (کارهای این دو نفر را در گوگل جستجو کنید تا تفاوت را متوجه شوید.)

نکته‌ی بعدی تفاوت ذهنی خارپشت‌ها با روباه‌ها بود: خارپشت‌ها دنیا را ساده و عمیق می‌بینند، نگاه سیتماتیک دارند، مسیرهای مشخصی را طی می‌کنند، ایده‌های تکراری دارند و از یک تئوری پیروی می‌کنند. منتها إلیه همه‌ی این‌ ویژگی‌ها می‌شود روباهی که دنیای را بسیار پیچیده می‌بیند و برای این دنیا ایده‌های بسیار متنوعی دارد.

دیگر مباحث کارگاه هم این‌ها بودند: بررسی نمودهای تفکر روباهی (!) در برابر تفکر خارپشتی، فرایند و ایده‌های کلی تفکر طراحی به‌عنوان فرایند خلاقیت ذهنی روباه‌ها و دیدن نمونه‌هایی بسیار بسیار جذاب از هر کدام از این ایده‌ها.

واقعن از کارگاه رضا لذت بردم و چیز یاد گرفتم. رضا قرار است این کارگاه را سال آینده باز تکرار کند. پیشنهاد می‌کنم چه هنرمند هستید و چه نه، در این کلاس شرکت کنید تا ایده‌هایی برای به‌تر زیستن به‌دست بیاورید و از آن‌ مهم‌تر، چارچوب ذهنی خودتان را به‌تر بشناسید.

پ.ن.۱٫ از دیدن دو نفر از خوانندگان محترم گزاره‌ها سر کلاس و شنیدن این‌که با خواندن پست معرفی کارگاه در گزاره‌ها تصمیم گرفتند به کلاس بیایند، بسیار هیجان‌زده شدم! از لطف این دو دوست قبلا نادیده، ممنون‌م. ضمنا از دیدار فؤاد خاک‌نژاد عزیز هم بسیار مشعوف شدم.

پ.ن.۲٫ از همه‌ی دوستانی که در نظرسنجی درباره‌ی موضوعات نوشته‌های سال آینده‌ی گزاره‌ها شرکت کردند سپاس‌گزاری می‌کنم و باز هم از دوستان خواننده‌ی گزاره‌ها خواهش می‌کنم که با شرکت در این نظرسنجی من را برای طراحی مطالب سال آینده‌ی گزاره‌ها یاری بدهند.

پ.ن.۳٫ منتظر عیدی گزاره‌ها همین ام‌شب ـ یعنی چهارشنبه ۲۴ اسفند ـ باشید!

دوست داشتم!
۲