تفکر طراحی یکی از جذاب‌ترین و جدیدترین موضوعاتی است که در دنیای مدیریت و تجارت راه خود را گشوده است. این شکل تفکر به موضوع طراحی همانند یک فرایند می‌نگرد و نه یک فعالیت مقطعی و ایستا. تفکر طراحی، خلاقیت را با رویکرد ساختاریافته و متدولوژیک در هم می‌آمیزد تا نوآوری ایجاد کند. در واقع تفکر طراحی به‌دنبال این است که به نه فقط هنرمندان بلکه به همه‌ی افرادی که به‌نوعی با موضوع “طراحی” درگیرند (از منِ مشاور که باید وضعیت مطلوب سازمان مشتری را طراحی کنم تا شمای مهندس که باید فلان کارخانه را طراح کنید و آن یکی که باید مدل پژوهش علمی خود را طراحی کند)  یاد بدهد چطور خلاقیت خود را به‌صورت سیستماتیک به‌کار گیرند تا به طرح‌هایی شگفت‌انگیز دست پیدا کنند.

مدتی هست که با این موضوع آشنا هستم و روی آن هم برای کمی کار کرده‌ام؛ اما نه‌چندان حرفه‌ای. مطالعات من بیش‌تر برای لذت بردن از مفاهیم زیبای مطرح در ادبیات این موضوع بوده است. حالا خوش‌حال‌م که دوست هنرمندم رضا بهرامی‌نژاد عزیز به‌پشتوانه‌ی تجربه‌ی خودش به‌عنوان یک هنرمند جوان قصد دارد کارگاه آموزشی را در این زمینه برگزار کند.

کارگاه رضا با عنوان “روباه و خارپشت” روز پنج‌شنبه ۱۸ اسفند ماه از ساعت ۱۵ تا ۲۰ برگزار می‌شود. جزئیات ماجرا را در این‌جا روی وبلاگ خود رضا ببینید.

من هم در این کارگاه حضور دارم. مطمئن‌م مثل کارگاه دیگر دوست خوبم امیر مهرانی عزیز، علاوه بر یاد گرفتن چیزهای جدید با دوستان خوب و جدید دیگری هم آشنا خواهم شد؛ آن هم دوستانی که احتمالا بیش‌ترشان هنرمند هستند. همین هیجان‌زدگی من را برای رسیدن روز برگزاری کارگاه بیش‌تر کرده! خوش‌حال می‌شوم که اگر از میان خوانندگان گزاره‌ها هم کسی در کارگاه حضور داشت، با هم بیش‌تر آشنا شویم و گپ و گفتی داشته باشیم. 🙂

خودم هم سعی می‌کنم ضمن نوشتن گزارشی از کارگاه، در آینده در مورد تفکر طراحی و کاربردهای‌ش در مشاوره‌ی مدیریت، برای‌تان مطالبی بنویسم.

دوست داشتم!
۲

تفکر طراحی یکی از جذاب‌ترین و جدیدترین موضوعاتی است که در دنیای مدیریت و تجارت راه خود را گشوده است. این شکل تفکر به موضوع طراحی همانند یک فرایند می‌نگرد و نه یک فعالیت مقطعی و ایستا. تفکر طراحی، خلاقیت را با رویکرد ساختاریافته و متدولوژیک در هم می‌آمیزد تا نوآوری ایجاد کند. در واقع تفکر طراحی به‌دنبال این است

نویسنده: مارک هانتر؛ ترجمه‌ی: علی نعمتی شهاب

برای بهبود کیفیت اطلاعات دریافتی از یک مشتری، هیچ روشی بهتر از پرسیدن پرسش‌های کوتاه نیست. ما همه می‌توانیم زمان‌های بسیاری را به‌یاد بیاوریم که روبروی یک مشتری نشسته بودیم تا کمک‌اش کنیم ـ و می‌دانستیم که می‌توانیم کمک‌اش کنیم؛ البته اگر اطلاعاتی درباره‌ی نیازها و اهداف‌اش به ما می‌داد!

مشکل این است که بدون توجه به این‌که چه پرسشی را مطرح می‌کنیم، پاسخ یکسانی دریافت می‌کنیم: یک “نمی‌دانم” چاق و چله! (یا چیزی شبیه آن.) سپس اغلب ما بدون فکر کردن، به جامه‌ی فروشندگی (و البته مشاوره‌ی) خودمان درمی‌آییم و شروع می‌کنیم به تشریح همه‌ی چیزهایی که از دید ما مشتری به آن‌ها نیاز دارد. متأسفانه وقتی زمان توافق بر سر فروش ـ یا جمع‌بندی اطلاعات دریافتی از افراد ـ فرا می‌رسد، مشتری ناراضی است.

مشکل ما در تعامل با این نوع مشتریان این است که ما نیاز داریم تا روش بهتری را برای ترغیب آن‌ها و مجبور کردن‌شان به فکر کردن درباره‌ی آن‌چه می‌خواهند یا نیاز دارند ـ و سپس انتقال این اطلاعات به خودمان ـ بیابیم.

پاسخ این مسئله؟ پرسش‌های کوتاه. من باور دارم پرسش‌های کوتاه برای شما پاسخ‌های بلندی را به‌همراه خواهند داشت (در حالی که پرسش‌های بلند، پاسخ‌های کوتاه را دریافت می‌کنند.) چیزی که اغلب اتفاق می‌افتد این است که ما در هنگام گفتگو با مشتری، سؤال‌هایی از آن‌ها می‌پرسیم که مطمئنیم ساده‌اند؛ اما در حقیقت این سؤالات تنها برای ما ساده‌اند. برای کسی که با محصولات و خدمات ـ و در حالت کلی‌تر کار ما و اطلاعاتی که نیاز داریم ـ ناآشناست؛ پرسش‌های ما پیچیده‌اند.

برای مثال ما ممکن است سؤالی ‌پرسیم که دو پاسخ متناقض دارد. در نتیجه پاسخ مشتری از آن‌ چیزی که ما تنها به آن نیاز داریم منحرف می‌شود. و این موضوع باعث نگرانی مشتریان و بروز واکنش‌هایی مثل شانه بالا انداختن یا نگاه‌های متعجب به ما می‌شود.

چیزی که ما نیاز داریم پرسیدن سؤال‌های کوتاه است. ساده‌ترین شکل آن‌ها، سؤالاتی مثل “چرا” و “چگونه” هستند. یا ممکن است این شکلی به نظر برسند: “می‌توانید برای من مثالی بزنید؟” یا “می‌شود لطفا دوباره این موضوع را توضیح دهید؟”

هر چقدر سؤال کوتاه‌تر باشد؛ احتمال بیش‌تری می‌رود که پاسخ طولانی‌تری دریافت کنیم. گام بعدی پرسیدن سؤال کوتاه دیگری است که به سؤال قبلی مرتبط است. خوبی این روش این است که به مشتری اجازه می‌دهد همه‌ی حرف‌های‌اش را بزند. بدین ترتیب آن‌ها در طول گفتگوی‌شان با شما، نیازها و منافع مورد انتظار خود را برای شما بیان می‌کنند. آن‌ها اهداف‌شان را به شما می‌گویند و همه‌ی اطلاعاتی را که شما برای پاسخ‌گویی به آن‌ها به بهترین شکل ممکن به آن‌ها نیاز دارید، در اختیار شما قرار می‌دهند.

وقتی از رویکرد پرسش‌های کوتاه استفاده می‌کنید، تنها لازم است دو نکته را به‌یاد داشته باشید. اول: از مشتری سؤال ساده و روشنی بپرسید که می‌دانید حتما به آن پاسخ می‌دهد. بعد از این‌که به سؤال شما جواب داد، رویکرد پرسش‌های کوتاه را با پرسیدن این‌که “می‌توانید مثال دیگری برای من بیان کنید؟” پی بگیرید. سپس کمی صبر کنید و به مشتری اجازه بدهید تا به شما اطلاعات بیش‌تری را بدهد. در این‌جا گفتگو را با پرسش‌های کوتاهی مثل: “چطور؟” یا “چرا؟” ادامه دهید. در واقع شما باید هر کاری را که می‌توانید برای تشویق آن‌ها به طولانی‌تر کردن گفتگو انجام دهید.

قانون دومی که باید به‌یاد داشته باشید این است که به‌صورت ثابت سؤال‌های کوتاه یکسانی را نپرسید. اگر این کار را بکنید، مثل یک کودک ۳ ساله به نظر می‌رسید و نه یک فروشنده ـ یا مشاور ـ حرفه‌ای (که خودتان او را می‌شناسید!) بهترین روش اجتناب از این اشتباه، انتخاب یک نکته از میان سخنان طرف مقابل و بررسی آن نکته تا جزیی‌ترین سطح ممکن است.

وقتی روی جزئیات مربوط به یک موضوع خاص تمرکز می‌کنید، مهارت‌های گوش دادن خود و توان خود را برای تشخیص درست اطلاعات به‌نمایش می‌گذارید. خوبی این رویکرد این است که اگر کار کند، مشتری اغلب اوقات همان چیزی را به شما می‌گوید که می‌خواهد و از شما هم در مورد ویژگی‌ها و مزایای محصولات و خدمات شما خواهد پرسید.

پرسش‌های کوتاه برای شما پاسخ‌های بلند را به ارمغان می‌آورند. پرسش‌های طولانی، پاسخ‌های کوتاه را در پی دارند. شما اختیار دارید رویکرد منتخب خودتان را برگزینید؛ اما اگر می‌خواهید واقعا درباره‌ی نیازهای مشتری چیزی بفهمید، پرسیدن سؤال‌های کوتاه شما را سریع‌تر به مقصد خواهد رساند.

منبع

دوست داشتم!
۱

نویسنده: مارک هانتر؛ ترجمه‌ی: علی نعمتی شهاب برای بهبود کیفیت اطلاعات دریافتی از یک مشتری، هیچ روشی بهتر از پرسیدن پرسش‌های کوتاه نیست. ما همه می‌توانیم زمان‌های بسیاری را به‌یاد بیاوریم که روبروی یک مشتری نشسته بودیم تا کمک‌اش کنیم ـ و می‌دانستیم که می‌توانیم کمک‌اش کنیم؛ البته اگر اطلاعاتی درباره‌ی نیازها و اهداف‌اش به ما می‌داد! مشکل این است

این شب‌ها شبکه‌های استانی صدا و سیما سریال جذاب و خوش‌ساخت کره‌‌ای را‌ به‌صورت شبانه‌ پخش می‌کنند به‌نام ای‌سان یا درست‌ترش یی‌سان. ما هم به‌لطف هم‌زمانی با زمان شام خوردن خانوادگی از دیدن این سریال استفاده می‌کنیم. 🙂 جالب است که این جناب یی‌سان یک شخصیت تاریخی است و این‌طور که از صفحه‌ی ویکی‌پدیای‌ش + برمی‌آید، در کره مثل عباس‌میرزای دوره‌ی قاجار ما بوده. البته برخلاف عباس‌میرزا یی‌سان ناکام نشد و دست آخر با وجود توطئه‌های بسیار، شاه هم شد.

این جناب یی‌سان در داستان سریال، چند نفر آدم فوق‌العاده مورد اعتماد دارد که در گذشتن از تمام سختی‌های مسیر زندگی کمک‌ش می‌کنند: از دوران کودکی تا دوران ولی‌عهدی و سرانجام پادشاهی. نکته‌ی جالب‌تر نگاه یی‌سان به آدم‌های اطراف‌ش در حکومت‌داری‌ش است: همیشه “اعتماد” به دیگران اصل است؛ مگر این‌که خلاف‌ش ثابت شود. مهم‌ترین آدم‌ مورد اعتماد او فردی بود به‌نام منشی هونگ. این آدم دست راست و همه‌کاره‌ی یی‌سان بود. یی‌سان در مورد هونگ جمله‌ی طلایی داشت که بارها تکرارش کرد: “من به تو به‌اندازه‌ی خودم اعتماد دارم!” ولی از آن‌جایی که یکی از اصول ثابت تاریخ، “سوء استفاده از قدرت نامحدود” است؛ هونگ در استفاده از این قدرت دچار اشتباه شد و بعد برای توجیه اشتباهات‌ش مجبور شد به یی‌سان خیانت بکند. و جالب‌تر این‌که یی‌سان حتا پس از اعتراف خود هونگ هم نخواست باور کند که اون این خطای بزرگ را مرتکب شده و ویران شد …

راست‌ش برای من این سطح اعتماد مدیر به زیردست بسیار جالب بود. مخصوصا این‌که قبلا این‌جا نوشته بودم که به‌قول پیتر دراکر “اعتماد یعنی آشنایی با روش کار هم‌دیگر.” اعتماد چسب اصلی هم‌کاری در سازمان‌ها است. اشتباه یی‌سان در مورد هونگ این بود که تنها به او اعتقاد قلبی داشت و از روش‌های کاری غلط او اطلاعی نداشت. بنابراین مشخص است که “اعتماد” یک سطح بهینه دارد.

اما بدون اعتماد هم هیچ چیز سر جای‌ش نمی‌ماند. هیچ آدمی نمی‌تواند با دیگری کار کند. هیچ آدمی جرأت انتقاد از وضعیت موجود را نخواهد داشت. از همه‌ مهم‌تر این‌که به‌گمانم اعتماد، رابطه‌ی برعکسی با پدیده‌ی مشهور “زیرآب‌زنی” در سازمان‌ها دارد. هر چقدر اعتماد بیش‌تر باشد؛ سعایت علیه هم‌دیگر هم کم‌تر می‌شود و بالعکس. فرقی هم نمی‌کند در چه سطحی؛ بین مدیر و کارشناس‌های‌ش، بین خود کارشناس‌ها و حتا بین خود مدیران.

یادم هست که چند سال پیش دوست بسیار عزیزی در شرکت‌ش با این موضوع روبرو شده بود که فردی، دیگری را به‌دزدی متهم کرده بود. او از آن فرد دلیل خواسته بود و طرف دلیلی ارائه نکرده بود. دوست من آن کارشناس را که یکی از فنی‌ترین و کلیدی‌ترین آدم‌های سازمان بود اخراج کرده بود. البته بعدها دزدی آن طرف دیگر هم اثبات شد؛ اما دوست من معتقد بود گناه اولی بزرگ‌تر است: “شکستن اعتماد در سازمان.”

مدیری که اجازه‌ی سعایت از دیگری را با / بدون دلیل و مدرک می‌دهد؛ باید مطمئن باشد که علیه خودش هم همین اتفاق خواهد افتاد. و از آن بدتر، فردی که علیه دیگران ـ به‌حق یا وحشت‌ناک‌تر به‌دروغ ـ سخن‌چینی می‌کند، باید حواس‌ش باشد که روزی دیگر هم خواهد رسید که دنیا علیه او خواهد بود. هر دو طرف باید از این آگاه باشند که این کارشان تنها به شکسته شدن اعتماد در سازمان کمک می‌کند و هیچ اثر دیگری نخواهد داشت. آدمی هم که به دیگران اعتماد ندارد و یا اعتماد دیگران را نسبت‌ به‌هم خدشه‌دار می‌کند، حتمن به خودش هم اطمینانی ندارد.

این روزها در شرایط بد اقتصادی سازمان‌ها شاید یکی از تاکتیک‌های بقا همین باشد؛ اما جدا از مسائل اخلاقی، هزینه‌‌ی این کار برای سازمان‌ها آن‌قدر زیاد است که به‌تر است مدیران سازمان‌ها حواس‌شان باشد که تأثیرات بلندمدت این رفتارها چیست. بدون اعتماد، حتا باشکوه‌ترین و قدرت‌مندترین سازمان‌ها هم از بین می‌روند. تخریب اعتماد (چه راست بدون مدرک باشد و چه دروغ) فرقی ندارد با تخریب خود سازمان.

بیایید از خودمان شروع کنیم و از همین امروز اعتماد دیگران را نسبت به‌هم نشکنیم.

دوست داشتم!
۴

این شب‌ها شبکه‌های استانی صدا و سیما سریال جذاب و خوش‌ساخت کره‌‌ای را‌ به‌صورت شبانه‌ پخش می‌کنند به‌نام ای‌سان یا درست‌ترش یی‌سان. ما هم به‌لطف هم‌زمانی با زمان شام خوردن خانوادگی از دیدن این سریال استفاده می‌کنیم. 🙂 جالب است که این جناب یی‌سان یک شخصیت تاریخی است و این‌طور که از صفحه‌ی ویکی‌پدیای‌ش + برمی‌آید، در کره مثل عباس‌میرزای دوره‌ی قاجار

لایبری دات نو (Library.nu) یا همان گیگاپدیای خودمان، یکی از مهم‌ترین و به‌ترین سایت‌های اینترنتی برای من بود. جایی که می‌شد بی‌خیال از قیمت‌های سرسام‌آور کتاب‌های دوست‌داشتنی زبان اصلی، بین قفسه‌های جذاب کتاب‌ها قدم بزنی و لذت “کتاب‌بینی” را تجربه کنی. می‌توانستی کتاب‌ها را داغ داغ بگیری و ورق بزنی و لذت ببری. می‌شد که بفهمی موضوعات مهم روز و موضوعات جدید در حوزه‌ی تخصص‌ات چیستند. می‌توانستی به‌عنوان یک دانش‌جوی ایرانی جهان سومی، لذت پیدا کردن و استفاده از یک تکست‌بوک روز دنیا را تجربه کنی …

انگار این‌ها همه دیگر خاطره‌اند. نقض کپی‌رایت یک گناه نابخشودنی است و باید حتمن جلوی آن گرفته شود. این بود که پی‌گیری‌های اطلاعاتی در حد جیمز باند (!) صورت گرفت تا بالاخره سایت توقیف شد (جزئیات‌ش این‌جا) حرفی نیست و قطعا حق با ناشران است. اما کاش می‌شد از این حضرات ناشر غربی سؤال کرد که آیا این سایت تنها سایت فعال در این زمینه بود؟ آیا رقم واقعن خنده‌دار جریمه‌ی ۲۵۰ هزار دلاری و شش سال زندان برای صاحب سایت (آن هم در حالی که فقط یک قفسه‌ی بیزینس سایت صدها هزار دلار می‌ارزید)، راضی‌تان می‌کند؟ با این انبوه سایت‌های بی‌نام و نشان دیگر چه می‌کنید؟

از روزی که خبر بسته شدن سایت را شنیدم، یکی از نگرانی‌های اصلی‌ام این بود که حالا از کجا باید دنبال کتاب‌های روز دنیا گشت؟ اما تا این‌ترنت را ازمان نگرفته‌اند غمی نیست! کمی جست‌وجو کردم و حاصل این گشت‌وگذارها شد همین پست. چند سایت پیدا کردم که البته به‌خوبی گیگاپدیای مرحوم نیستند؛ اما خوب برای خودشان منابع بسیار عالی محسوب می‌شوند. آماده‌اید؟ آقایان و خانم‌ها ۵ سایت جای‌گزین برای گیگاپدیای محبوب همه‌ی ما:

۱- Ebookee: این سایت از گیگاپدیا هم قدیمی‌تر است و یک جورهایی موتور جست‌وجوی کتاب‌های الکترونیک محسوب می‌شود. مثل گیگاپدیا قفسه‌بندی‌های مرتبی دارد؛ اما مهم‌ترین اشکال‌ش این است که دیتابیس‌ش در واقع همان سایت آمازون است و در نتیجه خیلی وقت‌ها ممکن است خوش‌حالی ناشی از پیدا کردن یک کتاب خیلی ضروری، با دیدن صفحه‌ی کتاب در سایت کوفت‌تان شود! 🙂 اشکال بعدی هم این‌که بسیاری از لینک‌های کتاب‌ها، قدیمی و شکسته هستند و کار نمی‌کنند. در هر حال مرجع مفیدی است؛ ولی نه خارق‌العاده.

۲- سافت‌آرشیو: این سایت یکی از مراجع اصلی دانلود همه چیز ـ از جمله کتاب ـ در اینترنت است و قفسه‌ی کتاب‌های خوبی دارد؛ مخصوصا همین قفسه‌ی بیزینس‌ش که بهش لینک دادم. شاید مشکل‌ش این باشد که کتاب‌های‌ش بیش از حد کتاب‌‌های بازاری بیزینس هستند.

۳- مدیافایربوکز: این یکی هم بسیار سایت خوبی است و کتاب‌های‌ش را هم روی مدیافایر آپلود می‌کند. متأسفانه موتور سرچ قدرت‌مندی ندارد و بیش‌تر به این درد می‌خورد که هر از گاهی داخل‌ش بگردید و قفسه‌های‌ش را دید بزنید!

۴- Veryebooks: این سایت از نظر حرفه‌ای بودن کتاب‌ها بسیار به‌تر از قبلی‌هاست. موتور سرچ فوق‌العاده‌ای هم دارد. بدی‌اش این است که تعداد کتاب‌های‌ش خیلی زیاد نیست.

۵- ebookmeme: این سایت فوق‌العاده است!!! مهم‌ترین جنبه‌ی این فوق‌العادگی این است که تمرکز زیادی روی ارائه‌ی تکست‌بوک دارد. من خودم هنوز باورم نشده که ویرایش ۲۰۱۲ خیلی از تکست‌بوک‌های مدیریتی معروف را ـ که حتا یکی‌شان را سه سال بود دنبال‌ش بودم ـ از این سایت گرفتم! این سایت برای آپلود کتاب‌ها هم سرور اختصاصی خودش را دارد و در مجموع به‌ترین جای‌گزین گیگاپدیا در حوزه‌ی کتاب‌های تخصصی است.

حالا که دارم پیشنهاد می‌دهم قفسه‌ی همیشه غنی و جذاب avaxhome و سایت عجیب و غریب downocean را هم از دست ندهید!

اوقات خوشی را برای‌تان آرزو می‌کنم … 🙂

دوست داشتم!
۹

لایبری دات نو (Library.nu) یا همان گیگاپدیای خودمان، یکی از مهم‌ترین و به‌ترین سایت‌های اینترنتی برای من بود. جایی که می‌شد بی‌خیال از قیمت‌های سرسام‌آور کتاب‌های دوست‌داشتنی زبان اصلی، بین قفسه‌های جذاب کتاب‌ها قدم بزنی و لذت “کتاب‌بینی” را تجربه کنی. می‌توانستی کتاب‌ها را داغ داغ بگیری و ورق بزنی و لذت ببری. می‌شد که بفهمی موضوعات مهم روز و

واقعیت این است که لینک‌ها را خونده بودم؛ ولی نشد بنویسم تا الان! 🙁

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها    را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

جامعه‌شناسی، سلامت و روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

فرار از روزمرگی (یک دایناسور) (پیشنهادات عالی محمد را برای خلاق‌تر شدن از دست ندهید!)

از تفکرات نامعقول بپرهیزیم (حتمن بخونید)

چه بخوریم که خوش به‌حال‌مان شود؟

Reading Irrelevant Info Hurts Your Ability to Think

مدیریت و کار‌آفرینی:

سمینار “هفت راز تحول سازمانی” در ساری (استاد پرویز درگی)

ایستگاه بعدی…آزادی (وبلاگ همینا؛ زینب جم)

آموزش هندل زدن! (ابراهیم حیدری)

پروژه‌های چابک سه برابر موفق‌تر از پروژه‌های غیرچابک (دنیای چابک)

هشت نشان بیماری یک کسب و کار (محمد سالاری)

مطابقت WBS و فهرست بها (نادر خرمی‌ راد)

جوانترین ثروتمندان سال ۲۰۱۱ +عکس (آدم اینا رو می‌بینه از زندگی ناامید می‌شه!)

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

ما، بچه‌های وب (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک) (عاااااااالی!)

نابسامانی نرخ ارز و تاثیر منفی آن بر میزبانی وب ایران (وبلاگ علی رضا شیرازی)

پرچم فنلاند را نمی‌بینید! این لوگوی ویندوز ۸ است! (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک) (این لوگوی مزخرف را از کجا دقیقن گیر آوردند!؟)

دزدان اینترنتی چگونه پول‌هایمان را می‌برند؟! (بانک‌نوشت) (مطلب بسیار مهمی است!)

اینفوگرافیک: پیشبینی استفاده از اینترنت در سال ۲۰۱۲

آغاز ثبت‌نام الکترونیکی متقاضیان شرکت در جشنواره‌ی فناوری اطلاعات‎ (خبرگزاری مهر)

مدیرعامل اپل در جدیدترین مصاحبه‌اش گفت: اپل در زندگی مردم نفوذ کرده است

اساسنامه سازمان IT به دولت رفت

استفاده از VPN برای مصارف مشخص غیرقانونی نیست

ارایه الکترونیکی اظهارنامه مالیاتی الزامی می‌شود

کیم دات کام با وثیقه آزاد شد

وقتی که ویروس‌ها برای سرقت اطلاعات شما به جان هم می‌افتند!

جی‌میل، پرجمعیت‌تر از آمریکا شد!

محبوبیت خدمات پردازش ابری در بین کسب‌وکارهای کوچک

عرضه یک ابزار راهنما برای یافتن راهکارهای مناسب کسب‌وکار

رسانه‌های اجتماعی:

بررسی چهار نشست برگزار شده‌ی پژوهشگران رسانه‌های اجتماعی (تحلیل شبکه‌ی اجتماعی؛ علی اکبر اکبری‌تبار)

اینفوگرافیک: قوانین SOPA و PIPA باعث تعطیلی ویکیپدیا خواهند شد (زومیت)

اقتصاد:

تحلیل یک اقتصاددان از هدیه (کافه اقتصاد) (عاااااالی!)

پاسخ به ایمیل وارده: مؤسسات اعتبارسنجی و رتبه اعتباری (کافه اقتصاد)

لایحه حذف ۴ صفر از پول ملی ابتدای سال ۹۱ در مجلس

دوست داشتم!
۰

واقعیت این است که لینک‌ها را خونده بودم؛ ولی نشد بنویسم تا الان! 🙁 پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها    را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند،

“من دوست دارم به تیم‌های بزرگ دنیا گل بزنم؛ اما مهم‌تر از گل زدن این است که مقابل تیم‌های بزرگ خوب بازی کنم. من تا به‌حال کارهای بزرگی انجام داده‌ام و در مقاطع حساس گل‌های حساس زیادی به تیم‌های بزرگ زده‌ام. هنوز هم زمان دارم و امیدوارم بتوانم به بارسلونا هم گل بزنم. رؤیاهای من هیچ وقت تمام شدنی نیست.” (جواد نکونام در مورد بازی خودش مقابل بارسلونا؛ این‌جا)

جمله‌ی آخر را درشت بنویسید بگذارید جلوی چشم‌تان! 🙂

دوست داشتم!
۰

“من دوست دارم به تیم‌های بزرگ دنیا گل بزنم؛ اما مهم‌تر از گل زدن این است که مقابل تیم‌های بزرگ خوب بازی کنم. من تا به‌حال کارهای بزرگی انجام داده‌ام و در مقاطع حساس گل‌های حساس زیادی به تیم‌های بزرگ زده‌ام. هنوز هم زمان دارم و امیدوارم بتوانم به بارسلونا هم گل بزنم. رؤیاهای من هیچ وقت تمام شدنی نیست.”

خوب همه می‌دانیم که استراتژی یعنی چه و به چه کاری می‌آید. همیشه ترجمه‌ی استراتژی به عملیات یا همان جاری‌سازی استراتژی از چالش‌های مهم پیش روی مدیران ارشد سازمان‌ها و مشاوران مدیریت بوده است. مدل‌ها و رویکردهای مختلفی برای این منظور در ادبیات موضوع ارائه شده‌اند؛ به‌ویژه کارهای مهم رابرت کاپلان و دیوید نورتون روی کارت امتیازی متوازن.

جیمز آلن که مشاور شرکت معروف بین در انگلستان است، این‌جا روی وبلاگ‌های مدرسه‌ی مدیریت هاروارد به همین موضوع مهم از زاویه‌ی دید جالبی پرداخته است. آلن می‌گوید تفاوت کسی مثل استیو جابز با دیگرانی که ایده‌هایی شبیه او در مورد محصولات مصرفی الکترونیکی داشتند در این بود که جابز به‌خوبی توانست ایده‌های‌اش را در زندگی روزمره‌ی اپل و کارکنان‌اش جانمایی کند. همه هر روز که در اپل سر کار می‌‌آیند می‌دانند باید چه کار بکنند و این کار هم دقیقا به استراتژی و ایده‌های کلان اپل متصل است. در واقع در اپل و تمامی سازمان‌های موفق، استراتژی به‌خوبی به کارهای روتین و روزمره ترجمه شده است.

اما همه‌ی ماجرا این نیست. استراتژی ابزاری است برای ساختن آینده‌ی مطلوب و در نتیجه معمولا فرض می‌شود که باید بر کارهای جدید متمرکز باشد. آلن می‌گوید که خیلی وقت‌ها سازمان‌ها این‌قدر روی پیدا کردن ایده‌های جدید برای استراتژی‌های آینده متمرکز می‌شوند که یادشان می‌رود هنوز ایده‌های قدیمی بسیار عالی دارند! در واقع تکرار درست ایده‌های قدیمی و موفق، خودش یک استراتژی موفق محسوب می‌شود. “شرکت‌های موفق معمولا ایده‌ها و مقصود رقابتی (Competitive Intent) ثابتی دارند.” چیزی که آن‌ها را موفق می‌کند، هر روز زندگی کردن با همان ایده‌های ثابت و قدیمی است. در واقع سلاح رقابتی و ابزار تغییر برای این شرکت‌های موفق، جا‌ی‌دهی درست ایده‌ها در زندگی روزمره‌ی کارکنان شرکت است.

یک آمار جالب هم توسط آقای آلن ارائه شده: ۸۰ درصد تیم‌های مدیریتی معتقدند دارند یک پیشنهاد عالی را به مشتری ارائه می‌کنند؛ این در حالی است که فقط ۸ درصد مشتریان با آن‌ها موافق‌اند!

آقای آلن و هم‌کارش کریس زوک این نگاه جالب را در کتاب‌شان با عنوان “قابلیت تکرار (Repeatability)” تشریح کرده‌اند.

دوست داشتم!
۳

خوب همه می‌دانیم که استراتژی یعنی چه و به چه کاری می‌آید. همیشه ترجمه‌ی استراتژی به عملیات یا همان جاری‌سازی استراتژی از چالش‌های مهم پیش روی مدیران ارشد سازمان‌ها و مشاوران مدیریت بوده است. مدل‌ها و رویکردهای مختلفی برای این منظور در ادبیات موضوع ارائه شده‌اند؛ به‌ویژه کارهای مهم رابرت کاپلان و دیوید نورتون روی کارت امتیازی متوازن. جیمز آلن

امروزه با توجه به ویژگی‌های بنگاه‌های کوچک و متوسط (بنگاه‌های زیر ۵۰ نفر پرسنل) و نقش ویژه‌ی آن‌ها در اقتصاد کشورها، در سال‌های اخیر توجه دولت‌ها به سیاست‌گذاری و حمایت برای توسعه‌ی این بنگاه‌ها افزایش قابل توجهی یافته است. برنامه‌های مختلفی برای رشد و توسعه‌‌ی این بنگاه‌ها توسط دولت‌ها تدوین و اجرا شده است. بررسی‌های اولیه‌ی انجام شده بر روی این برنامه‌ها نشان‌گر آن هستند که تمرکز دولت‌ها بر حمایت از توسعه‌ی بنگاه‌های کوچک و متوسط فعال در زمینه‌ی فناوری‌های نوین (به‌ویژه فناوری اطلاعات و ارتباطات) بوده است.

در ایران نیز اگر چه برای حمایت از بنگاه‌های کوچک و متوسط در شکل کلی و عام و بدون تمرکز بر صنایع خاص فعالیت‌های مختلفی توسط نهادهای سیاست‌گذاری و مسئول در حوزه‌های مختلف دولت انجام گرفته است؛ اما تاکنون برنامه‌ی مشخصی برای حمایت از توسعه‌ی این بنگاه‌ها در حوزه‌ی صنعت فناوری و اطلاعات به‌عنوان یک صنعت نوپا، ارزش‌آفرین و تحول‌زا تدوین نشده است. بر این اساس و با توجه به نقش وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات به‌عنوان سیاست‌گذار و متولی صنعت ICT در کشور، “تدوین سند اجرایی توسعه‌ی کسب و کارهای کوچک و متوسط (SME) حوزه‌ی فناوری اطلاعات و ارتباطات” در دستور کار این وزارتخانه قرار گرفته است. در طی این پروژه تلاش خواهد شد تا با ایجاد یک تصویر کلان از وضعیت بنگاه‌های کوچک و متوسط فعال در صنعت ICT و نیازها و مشکلات آن‌ها و با الگوبرداری و بومی‌سازی سیاست‌های موفق در پیش گرفته شده توسط کشورهای پیش‌رو در توسعه‌ی این بنگاه‌ها، راهبردها و سیاست‌های حمایتی دولت برای توسعه‌ی کسب و کارهای کوچک و متوسط (SME) در صنعت فناوری اطلاعات و ارتباطات تعیین شوند.

من مدیر این پروژه بوده‌ام و با کمک همکاران و مشاوران محترم‌مان، کم‌کم داریم به نتیجه‌ی نهایی می‌رسیم. با توجه به ارتباطاتی که در فضای مجازی با برخی از دوستان فعال در حوزه‌ی کسب و کارهای کوچک اینترنتی و شرکت‌های نرم‌افزاری داشته‌ام، تمام دغدغه‌ی من از آغاز پروژه اجرایی بودن نتایج پروژه بوده است. برای همین تمام تلا‌ش‌م را کرده‌ام تا مطالعات انجام شده برای تدوین سند تا این مرحله، دور از وضعیت واقعی این حوزه نبوده باشد. در این مرحله برای اطمینان یافتن از مطابقت استراتژی‌ها و سیاست‌های تدوین شده در قالب این پروژه با نیازهای واقعی فعالان صنعت ICT کشور ـ به‌ویژه بنگاه‌‌های کوچک نوآور و کارآفرین این بخش ـ نیازمند کمک فعالان این حوزه هستیم. برای این منظور براساس مطالعات انجام شده در پروژه، پرسشنامه‌‌‌‌ای تهیه کرده‌ایم که در قالب فایل اکسل از این‌جا قابل دریافت است. خواهش‌مندم با مطالعه‌ی دقیق این پرسشنامه را در تدوین این سند یاری فرمایید.

در صورت هر گونه سؤال یا اشکال در مورد پرسشنامه می‌توانید سؤالات را به آدرس ایمیل gozareha@gmail.com ارسال فرمایید. ضمنا لطفا پس از تکمیل پرسشنامه آن را به همین نشانی ایمیل ارسال فرمایید. فرصت در نظر گرفته شده برای ارسال پرسشنامه‌های تکمیل شده روز دوشنبه هشتم اسفند ماه ۱۳۹۰ است.

پیشاپیش از همکاری همه‌ی شما سپاس‌گزارم.

دوست داشتم!
۱

امروزه با توجه به ویژگی‌های بنگاه‌های کوچک و متوسط (بنگاه‌های زیر ۵۰ نفر پرسنل) و نقش ویژه‌ی آن‌ها در اقتصاد کشورها، در سال‌های اخیر توجه دولت‌ها به سیاست‌گذاری و حمایت برای توسعه‌ی این بنگاه‌ها افزایش قابل توجهی یافته است. برنامه‌های مختلفی برای رشد و توسعه‌‌ی این بنگاه‌ها توسط دولت‌ها تدوین و اجرا شده است. بررسی‌های اولیه‌ی انجام شده بر روی

در هفته‌های اخیر فعالیت‌های اجرایی اولین جایزه‌ی ملّی کیفیت ارتباطات و فناوری اطلاعات ایران به‌صورت آغاز شده است.+ این جایزه قرار است برای ارتقای کیفیت در صنعت ICT ایران به سازمان‌های فعال در این حوزه اهدا شود. حرکت بسیار جالبی است و امیدوارم در آینده‌ی نزدیک، شاهد اثرات مثبت آن در صنعت فاوای ایران باشیم.

با این حال نقدهایی به مدل و فرایند برگزاری جایزه وجود دارد که می‌تواند روی کیفیت نتایج حاصل از برگزاری این جایزه تأثیرگذار باشد. در این‌جا تلاش می‌کنم مختصر و مفید به این نقدها بپردازم:

۱- بیش از هر چیز جامعه‌ی هدف این جایزه دچار ابهام است. آیا این جایزه قرار است به فعالان بخش فاوا در کشور اهدا شود یا هر سازمان و مؤسسه و شرکتی که از فاوا در فعالیت‌های خود استفاده می‌کند؟ در واقع آیا شرکت‌کنندگان این جایزه صاحبان کسب و کارهای صنعت فاوا هستند یا هر سازمانی که به‌نوعی دارد از فاوا استفاده می‌کند؟

۲- مسئله‌ی دوم متولی برگزاری این جایزه است. البته حتما برگزاری جایزه با مشارکت متخصصان و مدیران و کارشناسان باتجربه‌ی صنعت فاوا همراه خواهد بود (که فراخوان جذب هم‌کار هم در این‌جا روی سایت جایزه قرار داده شده)؛ اما من در یک ماهی که از اعلام راه‌اندازی چنین جایزه‌ای می‌گذرد دارم فکر می‌کنم با چه منطقی این کار  قرار است در شرکت ارتباطات زیرساخت انجام شود و هنوز نفهمیدم! آیا این کار وظیفه‌ی شرکت / سازمان فناوری اطلاعات ایران نیست که طبق اساس‌نامه‌اش متولی توسعه‌ی صنعت فاوا در ایران محسوب می‌شود؟ یا آیا این موضوع جزو شرح وظایف سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی به‌عنوان رگولاتور صنعت فاوا در ایران قرار نمی‌گیرد؟

۳- فرایند و مدل جایزه بسیار پیچیده هستند. هزینه‌های شرکت در جایزه نیز بسیار زیادند. با یک مرور کوتاه بر مدل جایزه کاملا مشخص است که این مدل از مدل جایزه‌ی ملی کیفیت ایران به‌صورت مستقیم برداشت شده و فرض بر این بوده که این مدل برای صنعت فاوا هم پاسخ‌گو است. اما به‌ چند دلیل این مدل در وضعیت امروز صنعت فاوا در ایران کاربردی نیست:

الف ـ برخی از اجزای مدل به‌اندازه‌ی صدها سال نوری از اولویت‌های وضعیت کنونی صنعت فاوا در ایران فاصله دارند! مثلا آیا Green IT در ایران آن‌قدر مهم است که حوزه‌ی “نتایج محیط زیست و جامعه” در مدل جایزه وجود دارد؟ آیا شرکت‌های بزرگ صنعتی ایران در حوزه‌ی مسئولیت‌های اجتماعی کار شاخصی انجام داده‌اند که از شرکت‌های نحیف صنعت فاوا انتظار این را داشته باشیم؟ لابد این‌ها هست و ما ندیدیم.

ب ـ بگذارید چند واقعیت را در مورد صنعت فاوا در ایران را به‌نقل از مطالعات پروژه‌ی تکفا ۲ و برخی برآوردهای کارشناسی مرور کنیم:

  • در خوش‌بینانه‌ترین حالت سهم صنعت فاوا از تولید ناخالص داخلی ایران، حدود ۵ درصد است.
  • ۷۶ درصد از همین اقتصاد کوچک در اختیار صنعت ارتباطات است؛ یعنی اپراتورهای مخابراتی مثل همراه اول و ایرانسل. از میزان باقی‌مانده ۱۰ درصد سهم سخت‌افزار است، ۲ درصد سهم نرم‌افزار و یک درصد سهم خدمات فناوری اطلاعات (از جمله مشاوره‌ی فناوری اطلاعات، خدمات مهندسی این حوزه، خدمات پس از فروش و …)
  • آمار دقیقی در مورد تعداد پرسنل شرکت‌‌های فعال در صنعت فاوای ایران وجود ندارد؛ اما با کنار گذاشتن بخش مخابرات، می‌شود حدس زد که اغلب شرکت‌ها در سه حوزه‌ی  دیگر صنعت فاوا باید از نوع شرکت‌های کوچک و متوسط (زیر ۵۰ نفر) باشد.
  • بحران اصلی شرکت‌های کوچک و متوسط به‌ویژه در بخش فاوا در دوران رکود تورمی که امروز در آن به‌سر می‌بریم، مشکل نقدینگی است. برای مدیران شرکت‌ها که در تأمین هزینه‌ها ـ به‌ویژه حقوق و دستمزد ـ با مشکلات بسیاری روبرو هستند، هزینه کردن برای شرکت در چنین جایزه‌ای با این همه هزینه‌ی مستقیم و جانبی نه اولویت اصلی است و نه جذابیتی دارد.
  • تجربه نشان داده که اصولا در ایران برای شرکت‌ها، شرکت در چنین جوایزی دریافت جایزه برای تلبلیغات در آینده است و وجود یا عدم وجود نظام‌های مدیریت و کیفیتی مطرح در چنین جوایزی تأثیر واقعی چندانی ندارد. اگر قرار باشد محصول / خدمت یک بنگاه باکیفیت باشد، بدون داشتن ایزو و فهمیدن اصول علمی ره‌بری همین طور خواهد بود و اگر هم هدف کسب درآمد بدون هیچ کیفیتی باشد، داشتن جایزه‌ی اصل EFQM اروپا هم فایده‌ای ندارد.

با توجه به نکات فوق، باید گفت متأسفانه در شکل کنونی برگزاری در عمل پیش‌بینی می‌شود این اتفاقات رخ دهند:

  • اغلب شرکت‌کنندگان شرکت‌های بزرگ مخابراتی و غول‌های آی‌تی دولتی و شبه‌دولتی خواهند بود.
  • با توجه به این‌که این شرکت‌ها از قبل به‌دلایل مختلف مجبور بوده‌اند تا به نظام‌های کیفیت اهتمام داشته باشند، احتمالا جایزه‌ برندگان بسیاری خواهد داشت؛ چیزی که فاصله‌ی زیادی تا عمل دارد!
  • این غول‌های محترم دولتی و شبه‌دولتی بعدها با تکیه بر این جایزه، فضای اندک باقی‌مانده برای رقبای خصوصی را به‌ویژه در مناقصات دولتی (که در آن‌ها ارزیابی‌های فنی عموما معیارهای غیرفنی مثل چنین برتری‌هایی مهم‌ترند تا کیفیت واقعی پیشنهاد فنی!) تنگ‌تر و تنگ‌تر خواهند کرد …

من نمی‌دانم افرادی که مدل INQA را برگزیده‌اند آیا سابقه‌ی کار در شرکت‌های بخش خصوصی صنعت فاوا را دارند یا خیر؟ آیا این دوستان انتظار دارند که در ایران اتفاقی خلاف وضعیت این صنعت در دنیا افتاده باشد؟ صنعتی که در تمامی دنیا (حتا در آمریکا که مهد صنعت ICT دنیاست) بیش از ۹۰ درصد شرکت‌های آن از نوع کوچک و متوسط هستند! فارغ از کفایت و کیفیت خود مدل برای ارزیابی بنگاه‌های فاوا، آیا اصلا بخش خصوصی ایران و شرکت‌های کوچک و متوسط فاوا توان شرکت در چنین جایزه‌ای و تأمین هزینه‌های سنگین آن را دارند؟ متأسفانه به‌نظر می‌رسد تفکر کاملا دولتی که پشت طراحی این جایزه بوده، کوچک‌ترین درکی از واقعیات صنعت ICT در ایران ندارد (اگر این دوستان تنها یک ماه حقوق نگرفته بودند یا اگر جای مدیران شرکت‌های خصوصی فاوا بودند که خیلی‌های‌شان دارند روز و شب تنها برای تأمین هزینه‌های حقوق و دستمزد پرسنل‌شان به این در و آن در می‌زنند، شاید این نقد را درک می‌کردند …)

حالا فقط غر نزنیم. راه‌حل چیست؟ من کمی جستجو کردم تا ببینم آیا جایزه‌های مشابهی در دنیا وجود دارند یا خیر؟ در این جستجو به جایزه‌هایی مثل جایزه‌ی ملی تعالی صنعت فاوا در کشورهای ایرلند و استرالیا برخوردم. مرحله‌ی بعد بررسی مدل و فرایند ارزیابی این جایزه‌ها بود. در این بررسی نکات زیر مشخص شدند که توجه به آن‌ها می‌تواند برای به‌بود و عملیاتی کردن جایزه‌ی مشابه ایرانی مفید باشد:

  • بیش از هر چیز تقسیم‌بندی شرکت‌کنندگان جایزه نباید صرفا مبتنی بر اندازه‌ی بنگاه باشد. باید سازمان‌ها را از نظر اندازه، نوع محصولات / خدمات، دولتی / خصوصی بودن، فعالیت در ICT به‌عنوان کسب و کار / پشتیبانی از فعالیت‌های سازمان و … تفکیک کرد. این مسئله می‌تواند باعث شود تا بتوان از جایزه به‌عنوان شاخصی برای سنجش وضعیت بنگاه‌های هر حوزه استفاده کرد. حتی می‌شود این جایزه را به افراد هم اعطا کرد! (مدل جذاب و عالی ایرلند را از این‌جا ببینید!)
  • در فرایند ارزیابی هیچ مدل از پیش تعیین‌شده‌ای وجود ندارد. تنها گروهی سرفصل‌های راهنما مشخص شده‌اند که شرکت‌ها در تدوین اظهارنامه‌شان باید به آن‌ها توجه کنند. این سرفصل‌ها آن‌قدر ساده‌اند که شرکت‌ها به‌راحتی و بدون صرف هیچ‌گونه هزینه‌ی اضافی می‌توانند اظهارنامه را خودشان تهیه کنند (نمونه‌ی ایرلند این‌جا)
  • هزینه‌ی شرکت در جایزه بسیار پایین است و حتا کسری از حقوق یک ماهه‌ی یک کارشناس معمولی هم نمی‌شود؛ نه این‌که برای یک شرکت کوچک هم هزینه‌ی شرکت در فرایند جایزه از حقوق مدیرعامل شرکت هم بالاتر باشد! (نمونه‌ی ایرلند این‌جا)

امیدوارم این جایزه با تجربه‌ای که از برگزاری‌اش در امسال کسب می‌شود، در دوره‌های بعد با رویکرد اجرایی‌تر و جامع‌نگرانه‌تری برگزار شود و منشأ اتفاقات خوبی در صنعت فاوای ایران باشد. بلی؛ به امید آن روز!

دوست داشتم!
۵

در هفته‌های اخیر فعالیت‌های اجرایی اولین جایزه‌ی ملّی کیفیت ارتباطات و فناوری اطلاعات ایران به‌صورت آغاز شده است.+ این جایزه قرار است برای ارتقای کیفیت در صنعت ICT ایران به سازمان‌های فعال در این حوزه اهدا شود. حرکت بسیار جالبی است و امیدوارم در آینده‌ی نزدیک، شاهد اثرات مثبت آن در صنعت فاوای ایران باشیم. با این حال نقدهایی به مدل و