مگو که شعله در این سینه در نمیگیرد
دلم گرفته از این بیشتر نمیگیرد
به درد بیخبری، جانِ خسته درگیر است
کسی از آن سوی دلها خبر نمیگیرد
مگو برای گرفتن، بهانه دیگر نیست
دلت برای شهیدان، مگر نمیگیرد!؟
هزار بادیه را عشق شعله زد؛ اما
در این دل، این دل وامانده در نمیگیرد …
عبدالجبار کاکایی