رسیدهام به زمانی که فرصت گله نیست
نه فرصت گله، حتی مجال حوصله نیست
اگرچه این دو، گذرگاه درد و درماناند
مرا نیازِ گذشتن، ز هر دو مرحله نیست
بهارها نرسیده ز باغ میگذرند
سخن ز شوق بهار و نسیم و چلچله نیست
چه ذهنها که گرفتار طرح مسئلهاند
یکی از این همه درگیر حل مسئله نیست
مقایسه به تعادل نمی رسد، هرگز
به جز قیاس دو مجهول، در معادله نیست
زمانه، قصهی تکرار جنگ اضداد است
تقابل همه اضداد، جز مجادله نیست
محل دادوستدهاست، جای جای جهان
به جز دریغ، سرانجام هر معامله نیست
مگر که فاصلهها را به عشق بسپاریم
که بین عاشق و معشوق، هیچ فاصله نیست …
بهمن رافعی