- لینکهای هفته (۶۳۶) - ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
- حکمتها (۸۵) - ۱۳ فروردین ۱۴۰۳
- لینکهای هفته (۶۳۵) - ۱۱ فروردین ۱۴۰۳
وقتی پاسخ مناسبی برای پرسش طرف مقابل پیدا نمیکنید، طلاییترین پاسخ «نمیدانم» یا سکوت است.
محمد علی کلی
وقتی پاسخ مناسبی برای پرسش طرف مقابل پیدا نمیکنید، طلاییترین پاسخ «نمیدانم» یا سکوت است.
محمد علی کلی
در ادبیات مدیریت کسبوکار و کارآفرینی معمولا گفته میشود که نباید هدف از ایجاد یک شرکت “پول درآوردن” باشد. البته کسب درآمد کار بدی نیست و اتفاقا خیلی هم خوب است؛ اما متمرکز شدن روی کسب درآمد، شما را از تمرکز بر کارهای اصلی که باید برای پول درآوردن انجام دهید، باز میدارد (البته فکر کنید که واکنش خودتان بهعنوان مشتری به کسبوکاری که فقط بهدنبال پول درآوردن است چیست!) طبیعتا نمیشود انتظار داشته باشیم که همه هم بهدنبال ساختن “یادگاری که در این گنبد دوار بماند!” باشند. با این حال اگر کمی افق دیدمان را بالاتر ببریم، شاید به فکر “ساختن برای ماندن” بیفتیم و شرکتمان و دنیا را از چشمی دوربین و تیزبین هم ببینیم. 🙂
البته داستان لزوما تنها از زاویهی دید فلسفهی کسبوکار بیان نمیشود. شما حتی اگر تنها هدفتان کسب درآمد باشد هم چارهای ندارید جز اینکه متمایز باشید. مشتری بابت پولی که میپردازد باید دلیلی داشته باشد و این دلیل، تمایز شما نسبت به دیگران است. این تمایز میتواند شکلهای مختلفی داشته باشد؛ از کیفیت محصول گرفته تا برند و تبلیغات و از قیمت مناسب گرفته تا تجربهی مشتری جذاب. اما فارغ از اینکه این “تمایز” (یا همان مزیت رقابتی) شما چیست، روش ساختن یک شرکت متمایز میتواند موضوع جذابی باشد.
مارتین زوئیلینگ در مقالهای روی سایت مجلهی فوربس هشت راهکار استراتژیک در این زمینه پیشنهاد داده که در ادامه با هم آنها را مرور میکنیم:
۱- کشف ارزش متمایز کسبوکار: مشخص کنید دقیقا چه ارزش مشتری بیهمتا و خاص خودتان وجود دارد که میتوانید آن را به مشتری ارائه کنید.
۲- تیمسازی: بهترین تیم ممکن را برای تلفیق و یکدستسازی ایدهها و طراحی همهی اجزای کسبوکار (از محصول تا تجربهی مشتری) بسازید.
۳- برندسازی: به همه تخصصتان را در کاری که میخواهید انجام دهید ثابت کنید (الون ماسک به چه شناخته میشود؟)
۴- کشف و برقراری ارتباط با تأثیرگذاران: بهدنبال شناسایی بهترین شرکای تجاری ممکن و تأثیرگذارترین مخاطبان / مشتریان باشید (همانهایی که دیگران را قانع میکنند چرا باید از شما خرید کنند!)
۵- توسعهی ارتباطات تجاری: روابط تجاری مبتنی بر اعتماد، انعطافپذیر و همراه با ارزشهای تجاری و غیرتجاری برای طرفین را ایجاد کنید و توسعه دهید؛
۶- جایگاهسازی: بهدنبال گذاشتن یک اثر بزرگ روی جامعه و دنیا باشید و نه صرفا فروختن محصول و خدمتتان (بهقول استیو جابز بهدنبال زدن تلنگری به کهکشان باشید!)
۷- تحولسازی: رهبر نوآوری باشید و نه دنبالهروی رقبا (و حتی غیررقبا!) و خالق تحول باشید نه کسبوکاری که به مقاومت در برابر تغییرات معروف است! (بلاکباستر امروز کجاست؟ نتفلیکس چطور؟)
۸- الگوسازی: در بستر فعالیت خود شرکتی باشید که به تمرکز روی چیزهایی که باید و البته الهامبخش بودن مشهور است!
شما میتوانید این هشت راه را در قالب یک استراتژی یکپارچهی گام بهگام بهکار بگیرید. در این حالت این هشت گام نقشهی راه تحول شرکت شما را نشان میدهند. اما خبر خوب این است که هر یک از این هشت گام را میتوان بهعنوان استراتژیهای جداگانهای نیز بهکار گرفت؛ بهویژه اینکه گاهی ممکن است استفاده از برخی از آنها به دلیلی در عمل امکانپذیر نباشد. تردید نکنید؛ برای ماندن از همین حالا باید تحول برای متمایز شدن را کلید بزنید!
“… این موضوعی است که من خیلی با آن درگیرم. مثلا تو میروی سرکار و در محیط کار خیلی آدم محترم و معقولی هستی بعد توی تاکسی یک اتفاقی میافتد که اصلا فراموش میکنی کی هستی. درواقع آدمها در موقعیتهایی خاص که برایشان پیش میآید جوهرهشان را نشان میدهند، چون آن موقعیت خاص و نامتعارف عادتهای تو را میشکند. تو طبق عادت آدم خوبی هستی اما به محض اینکه یک موقعیتی پیش میآید و این عادت را میشکند آنوقت معلوم میشود واقعا چهکارهای. آن عادت به نظر من رمز ماشینشدن ماست. عادت، زندگی ما را تبدیل به ماشین کرده و باعث شده قابل پیشبینی بشویم و این قابل پیشبینیبودن خیلی بد است. بدترین اتفاق هستی به نظر من همین است که عادتهای تو، تو را قابل پیشبینی کنند. این فاجعه است و تا جایی که من میبینم ما همه دچار این مسئله عادت هستیم و چقدر خوب است که یکی به هر وسیلهای که شد این عادتها را بشکند.” (از گفتگوی شرق با منیرالدین بیروتی؛ اینجا)
“در فوتبال، آینده همیشه نامشخص است و هرچه میگذرد کار سخت و سختتر میشود. ما پنجمین قهرمانیمان را در سال جاری کسب کردیم که این یکی از اهدافمان بود. حالا میخواهیم چند روزی را در کنار خانوادههایمان خوش بگذرانیم و بعد دوباره به مأموریتمان که کسب پیروزی است ادامه دهیم. هرچند بازیکنانمان میدانند که کسب جامهای قهرمانی چقدر سخت است.
انگیزهی بازیکنان ما برای کسب عناوین قهرمانی و ارائهی فوتبال زیبا زیاد است و در واقع فلسفه باشگاه بارسلونا همین است. با داشتن چنین فلسفه و چنین بازیکنانی شما همیشه میتوانید برنده باشید. همه بازیکنان ما بینظیر هستند و با اینکه مهرههای مهمی همچون پویول و ژاوی از جمع ما جدا شدهاند، تیم همچنان توانسته است به فلسفه باشگاه پایبند بماند و این یکی از امتیازات باشگاه است. دو روز پیش ما نه مسی را داشتیم و نه نیمار را، اما امروز هر دوی آنها بازی کردند.” (لوئیس انریکه؛ اینجا)
من همیشه در کلاسها و مشاورههایم با زدن مثالهای مختلف سعی میکنم تا مفاهیم مدیریتی را سادهتر کنم. گزارهها تمرینی است در همین زمینه. و هر از گاهی با خواندن یک متن غیرمدیریتی و بهخصوص فوتبالی از نزدیکی الگوهای فکری مورد نیاز برای موفقیت در حوزههای مختلف کاری و کسبوکاری شگفتزده میشوم. لوئیس انریکه شاید بهاندازهی پپ در فوتبال انقلابی نباشد؛ اما مدیر بسیار قابلی است. 🙂 تعریفی که او از فلسفهی وجودی سازمان ارائه کرده نکتهی جالبی دارد که تا امروز کمتر به آن توجه کرده بودم. ابتدا بیایید تعریف کلاسیک و آکادمیک فلسفهی وجودی را با هم بخوانیم:
“مأموریت، فلسفه وجودی و علت بقای یک سازمان و عامل مشروعیتبخش آن را بیان میکند. علاوه بر آن مأموریتها هدف، عملکرد و وظیفهی اصلی سازمان یا هر یک از بخشهای آن را مشخص میکنند (مثلا: تولید خودرو در یک شرکت خودروساز). مأموریت سازمان نشاندهنده طیف فعالیت، از نظر محصول و بازار میشود. در واقع مأموریت یعنی “ما به چه کاری مشغول هستیم؟” این مفهوم ارزشها و اولویتهای یک سازمان و در یک کلام دامنه فعالیتهای کنونی سازمان را نشان میدهد.”
اما چه چیزی در جملات لوئیس انریکه جذاب بود؟ لوئیس انریکه گفته که جدایی ژاوی و پویول و نبودن مسی و نیمار روی جهتگیری حرکتی باشگاه بارسلونا هیچ تأثیری ندارد: باشگاه بارسلونا همیشه دنبال بردن جامهای بیشتر است! این جمله یک نکتهی ظریف در دل خود دارد که مدیران سازمان ها باید به آن توجه داشته باشند: وقتی فلسفهی وجودی سازمان خود را تعریف کردید، بدون توجه به تغییرات درونی و محیطی همواره باید سازمان شما متعهد به اجرای فلسفهی وجودی خود در عمل باشد. بهعبارت دیگر هر کاری که سازمان بدون توجه به شرایط حاکم بر کسبوکار و منابع در دسترس خود همیشه آن را انجام میدهد، همان فلسفهی وجودی سازمان است!
این همان دیانای سازمان است که متأسفانه در اغلب موارد با آن چیزی که مدیران سازمان فکر میکنند، فاصلهی زیادی دارد. کیفیت و کمیت تحقق فلسفهی وجودی ـ همان اثربخشی و کارایی سازمان ـ بحث دیگری است؛ اما نکتهی بالا آزمونی برای تحلیل شکاف میان تئوریِ تفکرِ استراتژیکِ مدیران سازمان و آن چیزی است که در عمل اجرا میشود و اتفاق میافتد.
پیش از شروع:
زندگی، سلامت و کار حرفهای:
آزاردهندهترین آدمهای محل کارتان را چطور آرام کنید؟
مسیر افراد موفق برای غلبه بر نااطمینانیها
۲۰ راز بهرهوری فوقالعاده افراد بسیار موفق ـ شبکه
چگونه بر تمایل مغز خود به عقب انداختن کارها غلبه کنیم؟ ـ دیجیاتو
مدیریت کسبوکار:
مدیرعامل لینکدین از بزرگترین درسی که در زمینهی رهبری فرا گرفته است میگوید ـ دیجیاتو
پست مهمان: چرا مدیرانی که متدولوژی تولید ندارند فکر می کنند که Agile هستند؟ ـ دنیای چابک
انتخاب فردی مناسب برای پست مناسب در شرکت ـ محمد سالاری
شرکت را به مکانی آرمانی برای فعالیت مهندسان تبدیل کنید
آیا میخواهید بدانید مهمترین عامل برای نگهداشتن کارمندان چیست؟
تجاریسازی و تحلیل و توسعهی کسبوکار:
واکاوی معیارهای کالاهای لوکس در عصر جدید
۶ درس از ماجرای رسوایی فولکس واگن برای سایر برندها ـ دیجیاتو
زبانی ساده برای بازاریابی محصولات پیچیده ـ فرصت امروز
راههای گریز از مرگ برند شخصی (بهنظرم مقالهی آموزشی بهتری در حوزهی کسبوکار است تا برند شخصی!)
کتاب راهنمای ارزیابی زمانبندی (نادر خرمی راد)
اقتصاد، تأمین مالی و سرمایهگذاری:
۱۴ فرصت جدید برای اقتصاد ایران
فناوری، رسانههای اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:
انقلاب دیجیتالی بعدی چیست؟ ـ دیجیاتو
چگونه با استفاده از بازاریابی محتوا، نام تجاری بسازید؟
دیجیتال برندینگ (قسمت چهارم) مشتری چطور خرید میکند؟ ـ وب برندینگ
بررسی وضعیت درآمدزایی و دانلود اپلیکیشنها در پلتفرمهای اندروید و iOS