رقابت، اولین و مهمترین اصل دنیای کسبوکار است. بدون رقابت، دنیای کسبوکار قابل تعریف نیست. رقابت، به بهبود کیفیت و کمیت محصولات و خدمات و کاهش هزینهها برای مشتری نهایی و از آنجا به بهتر شدن کیفیت زندگی بشری کمک میکند. رقابت در عین حال بسیار ترسناک است. رقیب یعنی کسبوکاری که بهدنبال گرفتن جای من در ذهن مشتریان و بهدست آوردن سهم بیشتری از بازار است. از آنجایی هم که اندازهی بازار معمولا بهصورت نسبی ثابت است، سهم بیشتر رقیب، یعنی سهم کمتر کسبوکار من از بازار و نتیجهی این ماجرا هم مشخص است!
بههمین علت است که تاریخ علم مدیریت مدرن هم با تاریخ رقابت گره خورده است. در طول پنجاه سال اخیر، ادبیات مدیریت استراتژیک پیشرفت خارقالعادهای داشت. استراتژی علم رقابت است. استراتژی روی تحلیل رقابت و ارائهی راهکارهایی برای برتری رقابتی متمرکز است و هیچکس نمیتواند اهمیت آن را نادیده بگیرد. اگر چه در مورد معنادار بودن استراتژی در دنیای سریع و فرارقابتی امروز تردیدهایی هم وجود دارد؛ اما هنوز هم استراتژی درمان دردهای بسیاری از کسبوکارها است.
یکی از واژگان کلیدی استراتژی مزیت رقابتی یا شایستگی اصلی است (اگر چه خانم دکتر ریتا مکگراث در یکی از پرفروشترین کتابهای مدیریتی سالهای اخیر اعتقاد دارند که عصر مزیت رقابتی هم به پایان رسیده است!) میدانیم طبق نظریهی استراتژیهای عام پروفسور مایکل پورتر شما برای رقابت یا باید ارزانتر از دیگران بفروشید و یا با تکیه بر مزیت رقابتیتان از رقبایتان متمایز باشید (استراتژی عام سوم پورتر هم رقابت در بازارهای گوشهای است.)
اما همیشه یکی از سؤالات جدی کسبوکارها این است که چگونه میتوانیم به شناسایی و خلق مزیتهای رقابتی برای خود بپردازیم؟ لیزا بادل اینجا روی سایت مجلهی فوربس ۱۱ سؤال کلیدی را که براساس الگوی تریز (TRIZ) طراحی شدهاند، برای پاسخ دادن به این سؤال اساسی کسبوکارها پیشنهاد داده است:
۱- چه محصولی میتواند از سبد محصولات ما حذف شود تا منابع و قابلیتهای سازمان برای خلق ارزش جدید آزاد شوند؟
۲- کدام بخش محصول / خدمت ما میتواند بعد از مصرف برای استفادهی مجدد بازگردانده شود؟
۳- کدام محصول / خدمت / سیستم کسبوکاری ما میتواند در درون پیشنهاد ارزش یک شرکت خارج از مجموعهی خودمان قرار بگیرد؟
۴- آیا میتوانیم محصول / خدمتمان را به یک روند یا تغییر بزرگ در دنیای واقعی متصل کنیم؟
۵- با خریداری / ایجاد اتحاد استراتژیک با کدام کسبوکار مشابه / مکمل / جایگزین میتوانیم پیشنهادمان را ارزشمندتر و رقبایمان را ضعیفتر کنیم؟
۶- کدام منبع خارج از سازمان ما (شرکت / دانشگاه / پژوهشگر / …) یا کدام بخش داخلیمان میتواند فناوریهای نوآورانه یا منابع خاص را در اختیار ما قرار دهد؟
۷- کدام محصولات و خدمات ما میتوانند در قالب یک پیشنهاد ارزش بزرگتر و جذابتر بستهبندی و به مشتری ارائه شوند؟
۸- کدام محصول میتواند برای خلق یک ارزش کسبوکاری جدید و جذابتر سادهسازی شود؟
۹- چگونه میتوان یک تجربهی مشتری متمایز و تأثیرگذار برای جلب وفاداری مشتری خلق کرد؟
۱۰- در کدام بخش از زنجیرهی ارزش / زنجیرهی تأمین این صنعت میتوانیم کسبوکارمان را گسترش دهیم؟
۱۱- آیا میشود از محصولات / خدمات ما برای فعالیتهای خیرخواهانه و انسانی بهره برد؟ (توضیح: مسئولیت اجتماعی شرکتها یکی از استراتژیهای جدی رقابتی در دنیای امروز است که کمتر به آن توجه میشود. در این استراتژی شرکت ضمن ادای دین به مردم کشور و جامعهای که در آن فعالیت اقتصادی دارد، به جلب علاقهی مشتریان و ذینفعان با تحریک اخلاقی عواطف آنها میپردازد.)
سؤالات مطرح شده توسط خانم بادل در حکم یک ابزار کمکی و میانبر برای کشف و خلق مزیت رقابتی هستند. شایستگیهای اصلی همواره باید از دل یک محصول / خدمت / کسبوکار واقعی کشف شوند. فقط فراموش نکنید که شایستگی و مزیت رقابتی باید در راستای ایجاد توانمندی در رقابت باشد!
دقیقا 🙂
به قول دکتر لشکربلوکی عزیز که میگن مزیت رقابتی چیزی نیس جز توجه به ۵ نیروی پورتر جان عزیز ؛)