یک فرمول جادویی برای انتخاب مسیر شغلی موفق

در طول سال‌های دوران کاری‌ام بارها و بارها در این موقعیت قرار گرفته‌ام که باید از بین چند گزینه و شغل موجود ـ که همه هم در نگاه اول بسیار جذاب‌اند و خواسته‌ی همیشگی من بوده‌اند ـ یکی را انتخاب کنم. در نگاه اول تصمیم‌گیری اصلا آسان نیست و من مشغول سبک و سنگین کردن گزینه‌های‌م می‌شود. اما در نهایت، دشواری یک انتخاب است که ماجرا را پیچیده‌تر می‌کند. در عمل اضطراب ناشی از همین انتخاب سخت، زندگی را به کام انسان به‌شدت تلخ می‌کند و در بسیاری از موارد، مانع از انتخاب درست می‌شود. من خودم در طول این هشت سال انتخاب‌های درستی داشته‌ام و انتخاب‌های نادرستی؛ اما همیشه این سؤال برای‌م مطرح بوده که واقعا چگونه می‌توانم احتمال موفقیت‌م را بالا ببرم؛ آن هم زمانی که نمی‌شود و نمی‌دانی باید به کدام ایده و مسیر شغلی نه بگویی و کدام را باید دنبال کنی (شاید همه‌شان را!؟)

من وقتی در چنین شرایطی قرار می‌گیرم پیش از هر تصمیم‌گیری یک کار می‌کنم: مدل تصمیم‌گیری‌ام را استخراج می‌کنم. این مدل تصمیم‌گیری که می‌گویم خیلی چیز عجیب و غریبی نیست و خیلی خیلی هم ساده است: یکی دو ساعتی با خودتان خلوت کنید و به این سؤالات عمیقا فکر کنید:

۱- من برای چی کار می‌کنم؟ (پول / لذت / رشد و تعالی و …)

۲- چه چیزهایی در کاری که انجام می‌دهم برای من مهم هستند؟ (درآمد بالا / احساس خوب / استفاده از دانش و مهارت‌ها و …)

پاسخ‌های این دو سؤال را در قالب چند متغیر کلی خلاصه کنید. بعد به متغیرها وزن بدهید (در مقایسه‌ی بین متغیرها کدام متغیر چند برابر دیگران مهم است؟) مثلا مدل من چیزی شبیه این است:

۵ *لذت+ ۳*کمک به رشد و تعالی + درآمد + آرامش و عدم استرس در کار (مدل تصمیم‌گیری من،واقعا همین‌قدر ساده است! معادل ریاضی‌اش هم می‌شود چیزی شبیه ۵X+3Y+Z+A)

خب حالا متغیرها و فرمول تصمیم‌گیری را داریم. کار بعدی‌مان این است که کل گزینه‌ها را بگذاریم جلوی روی‌مان و در مورد هر متغیر، امتیازی بین یک تا ۵ به هر گزینه بدهیم (مثلا اگر به‌دنبال کارراهه‌ی تدریس باشم، نتیجه‌ی مدل تصمیم‌گیری‌ام می‌شود این: ۵ ضرب‌در ۴+ ۳ ضرب در ۵ + ۲ + ۳ که نتیجه‌اش می‌شود عدد ۴۰٫ در مقابل، برای کار مشاوره نتیجه این‌گونه می‌شود: ۵ ضرب در ۵+ ۳ ضرب در ۵+ ۴+۳ که نتیجه‌اش می‌شود عدد ۴۷٫)

به‌ازای هر کدام از گزینه‌ها عدد نهایی را محاسبه کنید. اما باز هنوز وقت تصمیم‌گیری نهایی نیست. در این مرحله باید سه گزینه‌ای که بالاترین امتیاز را دارند انتخاب کنید و بعد باز هم عمیقا به سؤالات زیر فکر کنید:

۱- پنج سال دیگر در همین روز من اگر در این شغل باشم چقدر موفقم (چه از نظر شرایط اجتماعی و اقتصادی و چه از نظر احساس رضایت شخصی)

۲- چقدر در این مسیر شغلی امکان جلو رفتن دارم؟ (مثلا من چشم‌اندازم این است که به‌ترین مشاور استراتژی در کشور بشوم! باید ارزیابی کنم که شدنی است یا خیر؟)

۳- تا کجا می‌خواهم جلو بروم و چقدر این جلو رفتن برای‌م مطلوبیت دارد؟ (مثلا ممکن است برای فردی یک معلم ساده بودن مهم‌تر باشد نسبت به رسیدن به جایگاه یک استاد بسیار معروف و ثروتمند یا برای فرد دیگری خود نوآوری داشتن مهم‌تر باشد تا کسب درآمد از آن نوآوری!)

۴- با تمرکز روی این حوزه یا مسیر شغلی، چقدر خاص و متمایز می‌شوم؟ (مثلا من آدمی هستم که در جزئیات همیشه گیر می‌کنم و باید روی کلیات کار کنم. برای همین احتمالا در حوزه‌ی مشاوره‌ی استراتژی موفق‌تر خواهم شد تا مشاوره‌ی کیفیت.)

۵- بازار چقدر به خاص بودن من و خدمات و قابلیت‌های‌ام بها می‌دهد و حاضر است بابت‌ش پول بدهد؟ به‌عبارت بهتر: تا ۵ سال آینده مجموع درآمد کدام کار بیش‌تر است؟

۶- آیا امکان کار کردن هم‌زمان روی مسیرهای شغلی متفاوت وجود دارد؟ (یعنی مثلا من می‌توانم هم‌زمان روی مشاوره‌ی استراتژی، تدریس، راه‌اندازی یک بیزینس برای پول درآوردن و … کار کنم؟) و چقدر باید روی هر کدام وقت و انرژی بگذارم و حتی هزینه (مثلا برای آموزش دیدن یا کسب مدارک حرفه‌ای) صرف کنم؟

در نهایت با پاسخ دادن به این سؤالات می‌توانیم به‌صورت شهودی به یک “انتخاب” برسیم. توصیه‌ی من هم این است که انتخاب نهایی را شهودی انجام دهید و به قلب‌تان اعتماد کنید که معمولا اشتباه نمی‌کند!

این فرمول در چند سال اخیر برای من بسیار مؤثر بوده و به‌کمکش انتخاب‌های خوبی داشته‌ام. امیدوارم برای شما هم مفید باشد. آرزو دارم در یک کارراهه‌ی جذاب، شاد و موفق باشید!

پ.ن. بحث استراتژی شغلی را هفته‌ی آینده پی خواهیم گرفت.

دوست داشتم!
۱۳

Tags:

4 thoughts on “یک فرمول جادویی برای انتخاب مسیر شغلی موفق

  1. سلام. مطلبی که فرمودید در راستای متن هست که عرض کرده‌ام بهترین راه تصمیم‌گیری تکیه بر شهود فردی است. موفق باشید.

  2. سلام!
    فکر میکردم فرمول رو کجا دیدم یادم افتاد برای انتخاب رشته تقریبا ازش استفاده کردم(!) و به دیگران توصیه. فقط یه مشکل اساسی وجود داشت برای من. من چون دیدم حساب کتابش طول میکشه و ضریب و امتیازایی که ما میدیم عددی که شهودی و احساسی میدیم، شاید هم رابطه خطی نباشه و توان دویی در کار باشه:)پس ترجیحا راه دیگه ای رو بهتر دیدم. پس آیا میتونم یه راهکار بنظر بهتر توصیه کنم.
    همه ی این عوامل رو جلوی چشم دلمون بذاریم و حساب کتاب رو قلبی حساب کنیم جمیعا. اینجوری اعداد تو ماشین حساب دل درست تر گرد میشن. (یعنی همه ی عوامل را بذاریم خود شهود حل کنه با فرمولش) البته این نظر شخصیه. اون ۶ تا سوال خوب هم که جواب بدیم و این حساب کتاب رو لحاظ، جواب خوبی حادث میشه ب حول و قوت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *