بعضیها در هر سازمانی کار میکنند جلوی چشم هستند. آنها از دیگران متمایزند و مزد همین تمایزشان را هم میگیرند. البته طبیعی است که داریم در مورد یک فرهنگ و سازماندهی سالم صحبت میکنیم؛ نه سازمانهایی که همه با آنها آشنا هستیم!
حالا این کارکنان برجسته چه ویژگیهایی دارند که آنها را متمایز میکنند؟ ۸ ویژگی این کارکنان را مرور کنیم:
۱- به شرح شغلشان اکتفا نمیکنند: آنها هر کاری را که از دستشان برمیآید، براساس اولویتهای دنیای واقعی برای سازمانشان انجام میدهند.
۲- شخصیتهای عجیب و غریبی دارند و اغلب آدمهای درونگرایی هستند! (این مطلب امیر مهرانی را بخونید!)
۳- اما میدانند که چه زمانی باید با دیگران ارتباط برقرار کنند و چه زمانی بهعنوان عضو تیم نقش بازی کنند.
۴- برای کمکهای دیگران ـ اعم از رئیسشان و همکارانشان ـ ارزش قائلاند و این را آشکار میکنند.
۵- در خفا گلایه میکنند و گلایهشان را شخصا به خود افراد منتقل میکنند.
۶- وقتی دیگران ساکت میمانند آنها سخن میگویند و در مورد شرایط سازمانی و حقوق خودشان دیگران توضیح میخواهند.
۷- شخصیت خودشیفتهای دارند و دوست دارند ثابت کنند دیگران در اشتباهاند!
۸- همیشه از وضعیت موجود ناراضیاند و بهدنبال بهتر کردن آن هستند؛ آن هم به این دلیل که نمیتوانند با فرایندهای غلط کار کنند!
پ.ن. ۲ و ۷ بهگمانم ویژگیهای ذاتی هستند نه اکتسابی! 🙂
ممنون آرمان جان 🙂
@وفا
سلام آقای وفا
من با دو موردی که شما فرمودید مخالفم.
در مورد اول باید عرض کنم که در بسیاری از سازمان ها و شرکت ها شرح شغل کامل و کارا نیست و یا روند اداری انجام کارها کامل نیست یا غلط و پیچیده است که در هر حال به نتیجه مطلوب نمی رسد در این حال اکثرا شاید کار خودشان را انجام دهند و مشکلات همچنان وجود داشته باشد ولی فقط برخی افراد هستند که الویت خود را انجام کار قرار می دهند.
در مورد هشت باید بگویم که همیشه راهی برای بهتر شدن وساده کردن هست ، روند اداری هم که از فضا نیامده است توسط افرادی دارای خطا ایجاد گردیده است که گاه به جای سهولت و کارایی و روال منطقی ، اصلا دلیل وجودی خود را از دست داده اند.
من همیشه فکر می کنم که مخالفت (البته منطقی) بهتر از سکوت است.
اختلاف زاویهی دید همیشگی من و شما اینجا هم هست! 😉
مسئله اینجاست که این نوشته از زاویهی منِ کارشناس به ماجرا نگاه میکند و نه از دید سازمان. ماجرا این است که من باید چه کار بکنم تا بتوانم کارشناس برجستهای بشوم؛ نه اینکه در سازمان کار چه کسی برجستهتر است. از زاویهی دید سازمانی فرمایش شما کاملا صحیح است و خود من هم صد در صد با مواردی که فرمودید موافقم. البته در مورد اول حد و مرز ماجرا مشخص نیست و شاید نیاز به بررسی و دقت بیشتری داشته باشد. با این حال شخصا من از مورد اول بیشتر از سایر موارد نفع بردهام.
بستگی به سازمان مورد نظر داره. تجربهی من اتفاقن در این مورد مثبت بوده!
در مورد اول: فکر می کنم ضرورتی ندارد چون این کار در سوءاستفاده و پررویی را برای مدیران و باقی همکاران باز می کند و آن وقت است که بر کیفیت کار اصلی آدم اثر منفی می گذارد.
سلام
مثل همیشه یک موضوع خوب و اغوا کننده.
اما با کمال فروتنی باید با برخی از نوشته های شما، که مطمئنم مرجع محکمی هم در پشتش دارید، مخالفت کنم. البته این مخالفت نیست، میخواهم کمی بحث را بازتر کنم تا بیشتر یاد بگیرم. مثلاً در مورد اول:
– اگر کسی به شرح شغلش اکتفا کرد، آدم برجسته ای نیست؟ به نظرم میتواند باشد. اگر هر کسی، هر کاری که “فکر میکند” از دستش بر میآید و “فکر میکند” لازم است، را انجام دهد، ممکن است سازمان به هرج و مرج بیفتد. به نظرم باید افرادی را که مجاز به خروج از مسیر هستند را در سازمان، شناخت و مشخص نمود. High D ها استاد این کار هستند و معمولاً هم این کار را میکنند و مواقعی هم منجر به نتایج خوب برای خودشان یا سازمانشان، نمیشود.
یا در مورد ۸:
– کارهای اداری،از جنبه های لاینفک تمام فرایندهای سازمانی است. مثلاً در کار فروش، صدور فاکتور و … کارهای اداری است. آدمهای Low S که معمولاً در فروش خیلی طرفدار دارند، حاضرند بمیرند ولی کار اداری نکنند. یعنی تمام کارهای اداری را به دیگران وامیگذارند. آنها فکر میکنند این کارهای اداری، زائد است. مهم این است که بفروشند و پول بگیرند. در حالیکه میدانیم این درست نیست. اینها این بخش کار را برای دیگران میگذارند و آنها را دلزده میکنند. به نظرتان این آدم برجسته است؟
در مورد پی نوشت هم من یک اعتقاد شخصی دارم،آنهم اینکه این ویژگیهای رفتاری، گرچه ممکن است ذاتی هم باشند، اما همیشه با آموزش، مطالعه و خودپروری، قابل ارتقا و بهبود هستند.
سربلند باشید