“من فکر می‌کنم بهتر است زیاد صحبت نکنم. به‌تر است این مسئله را در شرایط خون‌سردتری آنالیز کرد و برای بازی بعدی دوباره متحد شد …  مهم‌ترین ناامیدی این قبیل شکست‌ها تأثیر آن روی باورتان است. این خطرناک است … بیایید واقع‌گرا باشیم . ما در دنیای خیالی زندگی نمی‌کنیم. شاید دو یا پنج درصد از نظر ریاضی شانس داریم. باید یک عملکرد کاملا متفاوت داشته باشیم. شما هیچ گاه از آینده اطلاع ندارید!” (آرسن ونگر پس از باخت چهار هیچ به میلان در لیگ قهرمانان اروپا؛ این‌جا)

شیوه‌ی واکنش به شکست را یاد بگیریم از زبان یکی از استادان بی‌بدیل فوتبال در دنیای امروز که نبوغ‌ش را در بازی برگشت با یک تیم نصفه و نیمه ثابت کرد (هر چند فقط و فقط یک گل کم آورد …) وای از این جمله‌ی شاه‌کار استاد که با تمام وجود در برخی شکست‌های زندگی تجربه‌اش کرده‌ام: مهم‌ترین ناامیدی این قبیل شکست‌ها تأثیر آن روی باورتان است!
دوست داشتم!
۴

“من فکر می‌کنم بهتر است زیاد صحبت نکنم. به‌تر است این مسئله را در شرایط خون‌سردتری آنالیز کرد و برای بازی بعدی دوباره متحد شد …  مهم‌ترین ناامیدی این قبیل شکست‌ها تأثیر آن روی باورتان است. این خطرناک است … بیایید واقع‌گرا باشیم . ما در دنیای خیالی زندگی نمی‌کنیم. شاید دو یا پنج درصد از نظر ریاضی شانس داریم. باید یک

رئیس هستید و قدرت دست شماست. اما به‌تر است برای این ۹ کار از قدرت‌تان استفاده نکنید:

۱- آدم‌ها را مجبور به حضور در مراسم‌ اجتماعی (مثلا جشن‌ آخر سال شرکت) نکنید: ممکن است طرف از محیط کارش راضی نباشد یا از دیگران خوش‌ش نیاید. ممکن هم هست نخواهد خارج از محیط کاری با دیگران در ارتباط باشد. این فشار آوردن می‌تواند به سادگیِ گفتن: “می‌بینمت جانی” باشد!

۲- از یک کارمند بخواهید کاری را انجام دهد که قبلا از دیگری خواسته‌اید انجام‌ش دهد: مثل این‌که بخواهید تا کار ناتمام یا عقب‌افتاده‌ی دیگری را تکمیل کند.

۳- آدم‌ها را برای کمک‌های خیریه تحت فشار بگذارید: این باکلاس‌بازی‌های بعضی سازمان‌ها را دیده‌اید؟ “کارکنان فلان سازمان یک ماه حقوق‌شان را به‌صورت نمادین به بنیاد X کمک کردند.”

۴- از آن‌‌ها بخواهید در زمان ناهار در یک جلسه‌ی کاری شرکت کنند و غذا هم به آن‌ها ندهید!

۵- از آن‌ها بخواهید خودشان را ارزیابی کنند.

۶- از آن‌ها بخواهید هم‌کاران هم‌سطح خودشان را ارزیابی کنند.

۷- اطلاعات شخصی را در راستای هدف “تیم‌سازی” شما افشا کنند: مثلا “بگو ببینم در مورد فلانی چه احساسی داری؟” تنها صحبت کردن در مورد عمل‌کردها مجاز است.

۸- از آن‌ها بخواهید وقتی از مسیر درست منحرف شدید، به شما اخطار بدهند: در واقع شما نباید از زیردستان‌تان بخواهید عمل‌کرد شما را پایش کنند. مثلا وقتی در یک جلسه که حسابی عصبانی شده‌اید و نمی‌فهمید چه می‌گویید به شما یادآوری کنند که عقب‌نشینی کنید.

۹- از آن‌ها بخواهید کاری را که خودتان حاضر نیستید انجام دهید را انجام دهند.

منبع

(عکس از این‌جا)

پ.ن. با دو مورد ۵ و ۶ مشکل دارم! بقیه عالی است.

دوست داشتم!
۲

رئیس هستید و قدرت دست شماست. اما به‌تر است برای این ۹ کار از قدرت‌تان استفاده نکنید: ۱- آدم‌ها را مجبور به حضور در مراسم‌ اجتماعی (مثلا جشن‌ آخر سال شرکت) نکنید: ممکن است طرف از محیط کارش راضی نباشد یا از دیگران خوش‌ش نیاید. ممکن هم هست نخواهد خارج از محیط کاری با دیگران در ارتباط باشد. این فشار

من وقتی فیلم بازی می‌کنم زیاد به مخاطبم کاری ندارم؛ به لذتی که خودم می‌برم فکر می‌کنم. به این‌که از محیط، بازی‌گران اطراف‌م و خلاقیتی که به‌خرج می‌دهم چه لذتی می‌برم. هر هنرمندی باید اول از کارش لذت ببرد تا مخاطب بتواند از کار او لذت ببرد. هنرمندی که از قبل به مخاطب‌ش فکر می‌کند، بیش‌تر تکنسین است تا خلاق. خلاق کسی است که که از کاری که انجام می‌دهد کیف می‌کند؛ در هر هنری. برای همین است که می‌گویند هنرمندان در لحظه‌ی خلاقیت دیوانه‌اند. یعنی دیوانه‌هایی پاره‌وقت هستند؛ لحظه‌هایی عاقل و لحظه‌هایی دیوانه … همیشه هنرمند باید خودش لذت ببرد؛ بعد حتما عده‌ای پیدا می‌شوند که از لذت بردن او لذت ببرند!

(از گفتگو با رضا کیانیان در مورد فیلم “یه حبه قند”؛  مجله‌ی فیلم؛ شماره‌ی ۴۳۳؛ آبان ۱۳۹۰)

(عکس استاد از این‌جا)

پ.ن. سی خرداد ۶۱مین زادروز خجسته‌ی رضا کیانیان نازنین است. به‌ این مناسبت، این هفته پست‌‌ درس‌‌های توسعه‌ی کسب و کارهای کوچک استثنائا منتشر نمی‌شود. هفته‌ی آینده این درس‌ها را پی خواهیم گرفت.

دوست داشتم!
۲

من وقتی فیلم بازی می‌کنم زیاد به مخاطبم کاری ندارم؛ به لذتی که خودم می‌برم فکر می‌کنم. به این‌که از محیط، بازی‌گران اطراف‌م و خلاقیتی که به‌خرج می‌دهم چه لذتی می‌برم. هر هنرمندی باید اول از کارش لذت ببرد تا مخاطب بتواند از کار او لذت ببرد. هنرمندی که از قبل به مخاطب‌ش فکر می‌کند، بیش‌تر تکنسین است تا خلاق.

دوست نادیده‌ای از میان خوانندگان این‌جا چند روز پیش به من ای‌میل زده بودند و برای مقابله با بی‌انگیزگی راه‌کار خواسته بودند. نکته‌‌ی جالب ای‌میل ایشان، اشتراکی بود که با هم داشتیم. با خواندن حرف‌های این دوست به‌یاد ماجراهای چند سال قبل افتادم و مسیری که من را به نقطه‌ی امروز رسانده است. بنابراین برای آن دوست نوشتم که زندگی در شهر زیبای و تاریخی تفرش برای من چه به‌همراه داشت:

“دوست عزیز ما با هم یک نقطه‌ی مشترک جالب داریم: من هم در رشته‌ی مهندسی صنایع دانشگاه تفرش درس خوانده‌ام؛ البته آن زمانی که هنوز دانشگاه صنعتیِ تفرشِ امروز، زیرمجموعه‌ی دانشگاه صنعتی امیرکبیر بود. برای همین می‌خواهم برای شما داستان زندگی در آن کوه و کمرهای دانشگاه تفرش و تأثیر عمیق‌ش را بر زندگی‌ام تعریف کنم؛ شاید کمک‌تان کرد …

من آدمی بودم وابسته به خانواده و بسیار حساس. تا قبل از رفتن به دانشگاه ـ آن هم در شهر کوچکی مثل تفرش و وسط آن همه کوه و بیابان ـ شاید جز چند روزی از خانواده جدا نشده بودم. و این تجربه‌ی سه ساله برای بزرگ شدن و مستقل شدن و محکم شدن‌م بسیار به کارم آمد. خوب در دانشگاه با آدم‌هایی از شهرهای مختلف و فرهنگ‌های مختلف روبرو شدم، یاد گرفتم که همه‌ی پیش‌فرض‌های ذهنی من در مورد درست‌ها و نادرست‌ها لزوما درست نیستند، یاد گرفتم دنیا خیلی بزرگ‌تر از تجربیات و محیط اطراف من است و خیلی چیزهای دیگر. اما باز هم آن‌چه زندگی در دانشگاه و شهر تفرش به من برای موفق شدن دادند، این‌ها نبودند.

احتمالن شما فشار و شرایط به‌تری نسبت به زمان ما تجربه کرده‌اید (البته امیدوارم!) مثلا وقتی ما وارد دانشگاه شدیم، خیلی از ساختمان‌هایی که الان می‌بینید وجود نداشتند: نه سلفی بود و نه مرکز کامپیوتری، نه کتابخانه‌ای بود و نه حتا مسیر رفت و آمد بین دانشکده‌ها و خوابگاه‌ها! حتا ساختمان‌های کارگاه‌های جوش و ریخته‌گری در سال‌های بعد ساخته شدند. به این شرایط سخت این را اضافه کنید که ما اسما دانشجوی دانشگاه صنعتی امیرکبیر بودیم؛ اما در عمل هیچ نمی‌دیدیم: نه استادی، نه کلاسی و نه امکانات جانبی مثل بازدید از کارخانه‌ها و … از آن بدتر این بود که ما رسما توسط دانشگاه مادر به‌عنوان دانشجویان تحمیلی (که حالا ماجرای‌ش مفصل است) و وصله‌ی نچسب دیده می‌شدیم و از هیچ کاری برای ما تحقیر کردن ما خودداری نمی‌شد!

اما این شرایط بد باعث شد چند اتفاق خوب در زندگی من و دوستان‌م بیافتد:

۱- یاد گرفتیم چطور سختی‌ها را تحمل کنیم.

۲- یاد گرفتیم که “یاد گرفتن” وظیفه‌ی اصلی خود ما در تمامی زندگی است و هیچ کس وظیفه‌ای برای “یاد دادن” به ما ندارد!

۳- ما متوجه شدیم آدم‌های توان‌مندی هستیم که به‌ هر دلیلی عده‌ای عمدا دارند برای ما محدودیت ایجاد می‌کنند. تازه از این محدودیت‌های عمدی تحمیل شده توسط دانشگاه مادر هم که بگذریم، محدودیت‌هایی که جوان‌های هم‌سن و سال آن موقع من و این روزهای شما با آن‌ها روبرو هستند هم کم نبودند! اما ما تصمیم گرفتیم به‌جای غر زدن و نشستن و لعنت فرستادن به بخت بد، برای اثبات توان‌مندی‌مان دست‌مان را روی زانوی خودمان بگذاریم و خودمان تلاش کنیم: از همان بیابان‌های دانشگاه تفرش در کلاس سی و چند نفره‌ی صنایع ما تا به‌امروز تنها ۴-۵ نفر هستند که به درجات کارشناسی ارشد یا دکترا ـ آن‌ هم در به‌ترین دانشگاه‌های داخل و خارج کشور از جمله همان دانشگاه مادر (!) ـ نرسید‌ه‌اند. ما آن‌جا بدون هیچ‌گونه کلاس‌ کنکوری، رتبه‌های تک‌رقمی زیادی در کنکور کارشناسی ارشد داشتیم. خیلی از دوستان ما این روزها در دانشگاه‌های خوب داخل و کشور در حال گذراندن دوره‌ی دکترا هستند. آن‌هایی هم که وارد بازار کار شدند، یکی از یکی موفق‌ترند.

شاید داستان موفقیت من و دوستان‌م در نگاه اول ساده و مثل دیگر “‌قصه‌”های موفقیت به‌نظر برسد که این روزها این طرف و آن طرف می‌خوانیم‌شان؛ اما واقعیت این است که ما با همین چند اصل ساده توانستیم به موفقیت برسیم. اگر ما توانستیم از آن‌جا به این‌جا برسیم، چرا شما نتوانید به آن‌جایی که می‌خواهید برسید؟

بنابراین به‌یاد داشته باشید که: مهم شروع کردن است و پیش رفتن و تاب آوردن. به گذشته نگاه نکنید. به آینده‌ی زیبای پیش رو فکر کنید و برای حرکت و موفق شدن، تصمیم بگیرید. اولین قدم در راه موفقیت، تصمیم گرفتن برای موفق شدن است …”

پ.ن. راست‌ش احساس می‌کنم کم‌کم داریم فراموش می‌کنیم به‌ترین الگوی موفقیت در زندگی، خودمان هستیم! بنابراین به درس‌های آموخته از موفقیت‌های گذشته‌تان فکر کنید و در زندگی‌تان به‌کارشان بگیرید.

دوست داشتم!
۲۴

دوست نادیده‌ای از میان خوانندگان این‌جا چند روز پیش به من ای‌میل زده بودند و برای مقابله با بی‌انگیزگی راه‌کار خواسته بودند. نکته‌‌ی جالب ای‌میل ایشان، اشتراکی بود که با هم داشتیم. با خواندن حرف‌های این دوست به‌یاد ماجراهای چند سال قبل افتادم و مسیری که من را به نقطه‌ی امروز رسانده است. بنابراین برای آن دوست نوشتم که زندگی

بعضی وقت‌ها ایده‌های بسیار جالبی می‌بینم که شاید کلا توضیح‌شان چند خط بیش‌تر نباشد؛ اما بسیار جالب توجه‌اند. دیمیتری ایواننکو این‌جا روی وبلاگ‌های PMI به نکته‌ی جالبی اشاره می‌کند: یکی از دلایلی که ما دوست نداریم کاری را انجام بدهیم یا نمی‌توانیم آن کار را درست انجام بدهیم عنوان آن فعالیت / وظیفه / کار است. او می‌گوید قدرت واژه‌ها را دست کم نگیرید؛ در ذهن هر کس واژه‌ها اهمیت و وضوح متفاوتی دارند. بنابراین خیلی وقت‌ها مشکل از بلد نبودن یا مهارت نداشتن در انجام کار نیست؛ مشکل درک نکردن واقعیت آن کار توسط ذهن است!

بنابراین ایواننکو پیشنهاد می‌کند که وقتی می‌خواهید کاری انجام دهید ـ چه خودتان تصمیم گرفته باشید چه به شما ارجاع شده باشد ـ عنوان آن را طوری برای خودتان بیان کنید و بنویسید که با واژه‌هایی بیان شود که برای شما ملموس‌ترند. مثلا ایواننکو می‌گوید من بلدم چطور جلسه را مدیریت کنم؛ اما توان رساندن آدم‌ها به یک نتیجه‌ی مشترک را ندارم. بنابراین وظیفه‌ی “جمع کردن اعضای تیم برای رسیدن به توافق در مورد یک راه‌حل” را برای خودم “مدیریت یک جلسه‌ی مذاکره در مورد راه‌حل یک مسئله” می‌نامم!

جالب بود!

دوست داشتم!
۲

بعضی وقت‌ها ایده‌های بسیار جالبی می‌بینم که شاید کلا توضیح‌شان چند خط بیش‌تر نباشد؛ اما بسیار جالب توجه‌اند. دیمیتری ایواننکو این‌جا روی وبلاگ‌های PMI به نکته‌ی جالبی اشاره می‌کند: یکی از دلایلی که ما دوست نداریم کاری را انجام بدهیم یا نمی‌توانیم آن کار را درست انجام بدهیم عنوان آن فعالیت / وظیفه / کار است. او می‌گوید قدرت واژه‌ها

اشاره: در راستای پرداختن به مباحث مربوط به توسعه‌ی کسب و کارهای کوچک، تصمیم‌ گرفتم که به معرفی استارت‌آپ‌های اینترنتی بپردازم. در این پست‌ها به مرور تجربیات‌م از کار کردن با این سرویس‌های اینترنتی خواهم پرداخت. بنابراین اگر استارت‌آپی دارید که می‌خواهید به دیگران معرفی‌ش کنید می‌توانید با من تماس بگیرید.

اولین استارت‌آپی که قصد دارم آن را معرفی بکنم، سرویس Fax2Email است. سرویسی جدید که برای پاسخ‌گویی به یک نیاز ساده اما حیاتی طراحی و ایجاد شده است: دریافت فکس! یکی از نیازهای اولیه‌ی هر کسب و کار کوچک و حتا هر یک از ما!

خوشبختانه یا متأسفانه هنوز برای بسیاری از ادارات و سازمان‌های ایرانی فکس یکی از ابزارهای ضروری است و ای‌میل جزو اختراعات آینده‌ی بشر! بارها و بارها شده که بعد از یک مصاحبه یا جلسه وقتی قرار بوده کارفرمای محترم برای ما مستنداتی را ارسال کنند، جز شماره‌ی فکس شرکت هیچ چیز دیگری را نمی‌پذیرفته‌اند. هر چه ما می‌گفتیم خوب شما فکس کنید ما باید دوباره اسکن کنیم؛ کسی به خرج‌ش نمی‌رفت که نمی‌رفت! از همه بامزه‌تر ماجرا آن‌جایی می‌شد که طرف فایل مثلا ورد فرمی که داشت را به ما نمی‌داد و همان فایل را پرینت می‌کرد و بعد فکس!

این اواخر که کار مشاوره‌ی مستقل را شروع کرده‌ام و دارم جدی‌تر پیش می‌برم‌ش با نیاز به داشتن یک شماره‌ی فکس بیش‌تر از پیش مواجه شده‌ام. قبلا شرکتی بود که مستندات به آن فکس شوند؛ اما حالا دیگر چنین امکانی وجود ندارد. بنابراین لازم است مثلا یک خط فاکس مثلا برای خانه بگیرم که آن هم با توجه به هزینه‌ها و این‌که روزها (و حتا شب‌ها ;)) خانه نیستم، راه‌کار مناسبی نیست.

سرویس Fax2Email برای همین به‌وجود آمده است. شما با عضویت در این سرویس می‌توانید با داشتن یک شماره‌ی اختصاصی، فکس‌های خودتان را به‌سرعت و با فرمت PDF روی ای‌میل شخصی‌تان دریافت کنید. چند نکته در مورد این سرویس برای من جالب بود:

۱- عضویت در این سرویس بسیار ساده است. شما فقط لازم است به این‌جا بروید و بعد از ثبت‌نام روی لینک فعال‌سازی حساب کاربری که به ای‌میل‌تان ارسال می‌شود کلیک کنید و تمام!

۲- می‌توانید این سرویس را تا یک هفته به‌صورت رایگان امتحان کنید.

۳- به هر فرد در این سرویس یک شماره‌ی اختصاصی داده می‌شود. بنابراین شماره‌ی فکس من با شما فرق دارد.

۴- سرعت ارسال فکس به ای‌میل بسیار بالاست. مثلا من برای امتحان از شرکت خودمان یک فایل را به شماره‌ام فکس کردم و ظرف یکی دو دقیقه ای‌میل مربوطه را دریافت کردم.

۵- کیفیت تصاویر فایل PDF دریافتی بسیار عالی است؛ برخلاف سیستم‌های فکس سنتی که پرینت گرفته شده را اصلن نمی‌شود خواند!

۶- دریافت فکس جدید برای شما SMS می‌شود.

۷- این سرویس همیشه و در هر ساعتی از شبانه‌روز برقرار است. بنابراین لازم نیست حتمن خودتان جایی کنار دستگاه فکس نشسته باشید تا فکس دریافت شود!

۸- هزینه‌ی این سرویس هم بسیار مناسب است و واقعن شاید اندازه‌ی پول خریدن نان مورد نیاز ماهانه‌مان (با احساب قیمت‌های جدید البته!) نباشد!

اما به‌نظرم اگر این سرویس چند امکان دیگر را هم داشته باشد می‌تواند بسیار به‌تر از اینی که الان هست (و بسیار هم عالی است) بشود:

ـ بعد از ثبت‌نام من هیچ جایی برای وارد شدن و تغییر تنظیمات (مثلا آدرس ای‌میل) ندیدم. البته شاید هم هست و من ندیده‌ام.

ـ از نظر فنی نمی‌دانم امکان‌پذیر است یا نه؛ ولی اگر بشود با همین سرویس فکس هم فرستاد ماجرا بسیار جذاب‌‌تر هم می‌شود. مثلا به این شکل که من فایل PDF یا عکس فکس‌م را همراه با شماره‌ی مقصد به یک آدرس ای‌میل کنم تا فکس شود.

ـ خوب است در ازای دریافت یک مبلغ بیش‌تر به افراد متقاضی این امکان داده شود تا شماره‌‌های رند موجود در سیستم را انتخاب کنند.

ـ اگر این سرویس امکان اتصال به شماره‌ی فکس موجود شرکت‌ها را داشته باشد تا فکس‌های دریافتی در سریع‌ترین زمان ممکن به‌ ای‌میل مدیران ارشد شرکت ارسال شود، سرویس قابلیت بسیار بیش‌تری پیدا می‌کند.

در هر حال با توجه به تجربه‌ای که من داشته‌ام این سرویس برای همه‌ی کسانی مثل من که بنابر طبیعت شغل‌شان به‌نوعی نیازمند دریافت فکس هستند، سرویس مناسبی است و من تجربه‌ی دل‌پذیری از کار کردن با آن را داشتم.

دوست داشتم!
۴

اشاره: در راستای پرداختن به مباحث مربوط به توسعه‌ی کسب و کارهای کوچک، تصمیم‌ گرفتم که به معرفی استارت‌آپ‌های اینترنتی بپردازم. در این پست‌ها به مرور تجربیات‌م از کار کردن با این سرویس‌های اینترنتی خواهم پرداخت. بنابراین اگر استارت‌آپی دارید که می‌خواهید به دیگران معرفی‌ش کنید می‌توانید با من تماس بگیرید. اولین استارت‌آپی که قصد دارم آن را معرفی بکنم، سرویس

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها   را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

جامعه‌شناسی، سلامت و روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

حقیقت و واقعیت و خطاها ارزشمندند (این دو مطلب مرتبط و مهم را که به یک مشکل مشترک میان همه‌ی ما می‌پردازند را حتمن بخوانید …) (زهرا جم؛ تراوش‌های ذهن یک مشاور)

۱۱ نکته کلیدی در حفظ بهره‌وری در همه جا! (زومیت)

با افراد غیر قابل تحمل چگونه رفتار کنیم؟ (عالی، مهم و بسیار خواندنی)

لذت خوانش متن (۸) – درد کار (شمس مولانا)

جویای کار هستید؟ مواظب روحیه‌تان در هنگام مصاحبه استخدام باشید (محمد سالاری)

چگونه افکار خود را ارزیابی کنیم؟ (آکادمی تفکر)

چگونه با دیگران گفت وگو کنیم

خود حقیقی در محیط کار

مدیریت و کارآفرینی:

ایده‌هایی برای مبارزه با رشوه‌خواری و فرهنگ منحوس آن (مجید آواژ؛ روزنوشت‌های بهساد) (پیشنهاد آقای آواژ عزیز عالی است و من هم حمایت کامل خودم را از آن اعلام می‌کنم.)

خاک کف بازار (علی واحد؛ وبلاگ رادمان) (عاالی!)

مدیر الگو (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت)

بی‌انگیزگی عمومی (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت)

لیست سیاه! (بهاره حسینی؛ The Notes)

PMBOK نسخه ۵ و آزمون PMP (نادر خرمی‌راد)

لطفا هنگام برخورد با یک مشتری عصبانی این موارد را رعایت کنید (زینب جم؛ همینا)

اجایل یعنی بودن (اسد صفری؛ دنیای چابک)

مدیریت گروه (شایان شلیله؛ دنیای مجازی یا فاجعه مجازی در ایران)

سریع و ارزان شکست بخورید (استاد پرویز درگی)

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

وبلاگ‌های جوان زیر ذره‌بین وب‌بلاگ فارسی (سعید امیرلو؛ وب‌بلاگ فارسی) (پیشنهاد خوبی است :))

محصول مهم مایکروسافت در همایش روز دوشنبه: یک تبلت ساخت خود مایکروسافت؟ (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)

بررسی رفتار‌های اجتماعی با استفاده از نمودار فعالیت توییتری (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک) (جالب!)

خوب است بدانید (وبلاگ رسمی گوگل به زبان فارسی)

پیوست متن دلخواه مانند لینک منبع به محتوای کپی شده از سایت شما (تورتک)

حدود ۸۵ درصد از جمعیت جهان تا سال ۲۰۱۷ به اینترنت همراه پرسرعت دسترسی خواهند داشت

مالک حقیقی عنوان پدر اینترنت کیست؟

راه‌کارهای مدیریت منابع انسانی با فناوری‌های همراه سازگار می‌شوند

شایعه خرید نوکیا توسط مایکروسافت دوباره بر سر زبان‌ها افتاد

گوگل کوله‌پشتی دوربین‌دارش را معرفی کرد

صنعت فاوا در ایران:

۲۵ نکته در مورد پیشرفته‌‌ترین سلاح سایبری (مصطفی لامعی؛ iClub) (درباره‌ی ویروس فلیم / شعله)

مدیرعامل زیرساخت: ظرفیت اینترنت بین‌الملل کشور از ۳۲ به ۵۰۰ گیگابایت افزایش می‌یابد (هنوز افزایش نیافته‌ها!)

شبکه‌های اجتماعی:

نقدی بر وبلاگ‌نویسی: وبلاگ vs. شبکه‌ی اجتماعی (وبلاگ نقدهای من)

مایکروسافت با پرداخت بیش از ۱ میلیارد دلار‌، شبکه‌اجتماعی Yammer را از آن خود می‌کند (زومیت)

رشد کاربران فیس‌بوک کند شد

لینکداین حساب‌های هک شده را بست

اقتصاد:

ارزیابی سهمیه‌بندی زنان در موقعیت‌های شغلی بالا (علی سرزعیم؛ دوستدار سقراط)

فرصت‌های تحصیل ـ کالج کارلو آلبرتو (علی سرزعیم؛ دوستدار سقراط)

ایران در میان کشورهای با بالاترین نرخ بی‌کاری (حجت قندی؛ اقتصادانه)

فروش کتاب در نمایشگاه کتاب امسال چقدر بود؟ ۱۵۰ میلیارد تومان

دوست داشتم!
۲

پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها   را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم. جامعه‌شناسی، سلامت و روان‌شناسی و کار حرفه‌ای: حقیقت و واقعیت و خطاها ارزشمندند (این دو

امید مثل جاده‌های روستایی می‌ماند: در ابتدا جاده‌ای نیست؛ اما وقتی مردم زیادی مسیر آن را طی کنند، جاده هم به‌وجود می‌آید.

لین یوتانگ

پ.ن. به‌یاد امید از دست رفته‌ی سه سال پیش‌مان در همین روز …

دوست داشتم!
۳

امید مثل جاده‌های روستایی می‌ماند: در ابتدا جاده‌ای نیست؛ اما وقتی مردم زیادی مسیر آن را طی کنند، جاده هم به‌وجود می‌آید. لین یوتانگ پ.ن. به‌یاد امید از دست رفته‌ی سه سال پیش‌مان در همین روز … دوست داشتم!۳

خورخه ورگارا، مالک باشگاه چیواس در گفتگو با خبرنگاران گفت: “در زمان بحران، شما دو گزینه دارید؛ رؤیای‌تان را کنار بگذارید و شکست را قبول کنید یا این‌که با آن مقابله کنید و به موفقیت برسید.” یوهان کرویف هم گفت: “وظیفه‌ی ما گرفتن به‌ترین بازی از بازیکنان موجود است. هدف ما همیشه رسیدن به پیروزی است؛ اما در زندگی نمی‌توانید همیشه پیروز باشید. ابتدا باید یک پایه و اساس محکم ایجاد کنید و سپس از آن‌جا رشد کنید.” (این‌جا)

حرف این دو نفر را بگذارید کنار هم تا دست‌تان بیاید چطور باید به رؤیاها رسید …

دوست داشتم!
۳

خورخه ورگارا، مالک باشگاه چیواس در گفتگو با خبرنگاران گفت: “در زمان بحران، شما دو گزینه دارید؛ رؤیای‌تان را کنار بگذارید و شکست را قبول کنید یا این‌که با آن مقابله کنید و به موفقیت برسید.” یوهان کرویف هم گفت: “وظیفه‌ی ما گرفتن به‌ترین بازی از بازیکنان موجود است. هدف ما همیشه رسیدن به پیروزی است؛ اما در زندگی نمی‌توانید همیشه پیروز

همکاران محترم من با خبرنامه‌ی آموزشی هفتگی که به‌عنوان مدیر آموزش شرکت تهیه می‌کردم آشنایی دارند. این خبرنامه بدون هیچ ادعایی، سعی داشت تا حتی‌الامکان جای خالی آموزش‌های رسمی را در تقویم آموزشی شرکت پر کند. شما مخاطبان محترم این‌جا هم خیلی از مطالب آن خبرنامه را در همین گزاره‌ها خوانده‌اید. این خبرنامه بعد از نزدیک به سه سال از انتشارش به بلوغی نسبی در ساختار رسیده بود و خودم هم واقعن از تهیه‌اش لذت می‌بردم.

چند وقت پیش با آقای مدیرعاملی که این روزها افتخار دارم به‌عنوان مشاور ـ و البته دوست و همراه ـ در کنارشان باشم ـ و در مورد نکات جالبی که از ایشان یاد گرفته‌ام حتمن به‌زودی خواهم نوشت ـ در مورد نشریات مدیریتی در ایران صحبت می‌کردیم. ایشان معتقد بودند که این نشریات ـ مخصوصا نشریات معروفی مثل تدبیر و گزیده‌ی مدیریت ـ اصلن کاربردی نیستند و نیازهای یک مدیر ارشد را برآورده نمی‌کنند. در این میان ایشان از یک نشریه‌ی خاص اسم بردند که نشریه‌ی جالب و کاربردی است. یک شماره‌ی آن نشریه را هم به من دادند. ورق‌ش که زدم دیدم محتوای نشریه کاملن ترجمه‌ای است از همان سایت‌هایی که همه‌مان می‌شناسیم‌شان: HBR، بیزینس‌اینسایدر، بیزینس‌ویک و … برای‌م جالب بود که حتا یک مقاله‌ی تألیفی هم در آن نشریه‌ وجود نداشت!

آن روز یاد خبرنامه‌ی خودم افتادم و البته یاد نظرسنجی که اسفند ماه پارسال داشتم در مورد مطالب سال جدید گزاره‌ها. در آن نظرسنجی یکی از گزینه‌های برتر، آموزش کاربردی مفاهیم مدیریت بود. مجموع این یادآوری‌ها و حرف‌های آن روز آقای مدیرعامل من را ترغیب کرد به راه‌اندازی یک خبرنامه‌ برای گزاره‌ها به‌صورت ماهانه. خبرنامه‌ای که در روز ابتدایی هر ماه در حجمی حدود ۲۰ صفحه در قالب یک فایل PDF منتشر خواهد شد. فعلا سرفصل‌های زیر را برای این خبرنامه در نظر گرفته‌ام:

ـ گزاره‌های مدیریتی

ـ یک حکایت‌ مدیریتی

ـ یک درس: در این بخش یک دوره اصول و مبانی مدیریت را به‌زبان ساده با هم مرور خواهیم کرد.

ـ یک مقاله: در هر شماره یک مقاله‌ی تألیفی یا ترجمه شده‌ را در مورد مسائل مدیریتی مطالعه خواهید کرد.

ـ یک اصطلاح: در هر شماره یک اصطلاح مدیریتی را توضیح می‌دهم.

ـ یک نکته: در هر شماره یک نکته‌ی مدیریتی کوتاه اما کاربردی را مرور خواهیم کرد.

ـ برگی از یک نوشته: در هر شماره قسمت کوتاهی از یک کتاب را انتخاب می‌کنم.

ـ کاریکاتورهای مدیریتی: در هر شماره یک کاریکاتور مدیریتی را با هم خواهیم دید.

ـ تصویر مدیریتی: در هر شماره یک تصویر را با هم می‌بینیم که ارزش آموزشی آن در یاد گرفتن مدل‌ها و ابزارهای مدیریتی است.

خوب با توجه به این توضیحات:

۱- اگر دوست دارید این خبرنامه‌ی مدیریتی ماهانه را دریافت کنید لطفن این‌جا ای‌میل‌تان را ثبت کنید تا خبرنامه پس از انتشار برای شما ارسال شود.

۲- اگر نکته، پیشنهاد یا نظری در مورد ماجرای این خبرنامه دارید لطفن پای همین مطلب کامنت بگذارید یا به من از طریق نشانی gozareha@gmail.com ای‌میل بزنید.

امیدوارم اولین شماره را بتوانم در تیر ماه منتشر کنم. 🙂

دوست داشتم!
۳

همکاران محترم من با خبرنامه‌ی آموزشی هفتگی که به‌عنوان مدیر آموزش شرکت تهیه می‌کردم آشنایی دارند. این خبرنامه بدون هیچ ادعایی، سعی داشت تا حتی‌الامکان جای خالی آموزش‌های رسمی را در تقویم آموزشی شرکت پر کند. شما مخاطبان محترم این‌جا هم خیلی از مطالب آن خبرنامه را در همین گزاره‌ها خوانده‌اید. این خبرنامه بعد از نزدیک به سه سال از