نویسنده: بکی مککری؛ ترجمهی: علی نعمتی شهاب
چند روز پیش مارتی کولمنِ خلاق ـ معروف به پدر دستمال کاغذیها ـ پیشنهادهای خود را در زمینهی خلاقیت در اکسپوی بلاگ ورلد ارائه داد. با توجه به اینکه خلاقیت برای نوآوری و کارآفرینی کلیدی است؛ میخواهم حرفهای مارتی را ثبت کنم.
چرا او را پدر دستمال کاغذیها مینامیم؟ او وقتی برای دخترهای دبیرستانیاش ناهار درست میکرد، برای آنها روی دستمال کاغذی طرحهایی میکشید که با جملات برگزیده و الهامبخش و پرنشاطی همراه بودند. او هنوز هم به کشیدن طرحهایاش روی دستمال کاغذیها ادامه میدهد؛ البته با این تفاوت که امروز به همهی ما الهام میبخشد.
این هم یادداشتهای من از سخنرانی آن روز او:
هر کدام از ما مسیر خلاقیت خاص خودمان را داریم. و همهی ما هم چراغ قرمزهایی داریم. مهم نیست آنها از کجا سر راه پدیدار میشوند. شما باید با آنها روبرو شوید و از آنها بگذرید:
چراغ قرمز شمارهی یک: پول. پول شما را خلاقتر نمیکند و تضمینی هم برای موفقیت به شما نمیدهد. پول معمولا در نتیجهی خلاقیت، جذب میشود. برای اینکه جذابتر باشید چه میکنید؟ همه چیز به زیبایی درونی باز نمیگردد. دلیلاش این است که ما یک جنبهی بیرونی هم داریم. پول ارزشمند است؛ اما زمان هم به همان اندازه مهم است.
وقتی کاملا توجه کنید متوجه میشوید که منظورم عشق به کارتان است. بنابراین:
چراغ سبز شمارهی یک: عشق را در مرکز دایرهی توجهتان نگاه دارید.
چراغ قرمز شمارهی دو: وقت نداشتن. همهی ما بهاندازهی یکسانی وقت داریم. وقتی میگویید وقت ندارید، منظورتان این است که برای این کار وقت ندارید. همهی کارها برابر نیستند، همانطور که همهی لحظات شبیه هم نیستند. در زمان تلف شده، خوشی بهدست نمیآید.
اخطار: در مسیر نادرست با سرعت پیش نروید!
چراغ سبز شمارهی دو: پافشاری کنید. در رویارویی صخره و موج، موج برنده میشود؛ نه برای قدرتاش بلکه بهدلیل پافشاریاش. قطعه به قطعه. گام به گام. گامهای کودکانه.
چراغ قرمز شمارهی سه: آموزش ندیدن. آموزش دیدن شما را خلاق یا موفق نمیکند. هیچ کسی عقل کل نیست.
اخطار: تکبر در مورد چیزهایی که میدانید میتواند باعث شود چیز بیشتری یاد نگیرید. شما باید با ذهن باز از قضاوتهای گذشتهتان بگذرید.
چراغ سبز شمارهی سه: هر جا و هر گونه که میتوانید آموزش ببینید.
چراغ قرمز شمارهی چهار: باید در حد کمال باشد. با کمالگرا بودن به کمال نمیرسید. فرایند خلاق شدن، نیازمند آشفتگی و کامل نبودن است. بهترین کاری که میتوانید را انجام ندهید. هر کاری را که میتوانید بکنید. همیشه نمیتوانید کیفیت ۱۰۰ درصد داشته باشید. بدون از دست دادن شور و اشتیاقتان از شکستی به شکست دیگر بروید. چیزهایی که بین شکستها اتفاق میافتند مهماند.
چراغ سبز شمارهی سه: خودتان باشید. همهی دیگران، رفتهاند.
چراغ قرمز شمارهی پنج: اتفاقی بدی برای من افتاده. مشکلات شما واقعیاند. مشکلات اساسی، ارزششان را بازتاب میدهند. مشکلاتتان را با دیگران مقایسه نکنید. عادتهای بد شما ممکن است برای تطبیق پیدا کردن با وضعیتهای بد به شما کمک کنند. اما این، دلیلِ چسبیدن به آنها نیست. تا وقتی جهت حرکتتان (عادتهایتان) را تغییر ندهید، بهجایی میرسید که دارید میروید.
چراغ سبز شمارهی پنج: با مشکلاتتان رشد کنید. آبراهام لینکلن میگوید موقعیت بهسختی بهدست میآید؛ بنابراین ما باید با این موقعیتها رشد کنیم.
چراغ قرمز شمارهی شش: من یک جوجهام! واقعیت این است که شما شکست خواهید خورد. بله؛ کسی بهتر از شما هم پیدا میشود. اما اجازه ندهید دانستن این موضوع بر شما غلبه کند. چه کسی بهتر از شما باشد و چه نه؛ او در مورد شما فکر نخواهد کرد.
چراغ سبز شمارهی شش: زندگی بیش از آنچه انتظار داشتم غیرقابل انتظار بود!
جناب وفا بسیار به بنده لطف دارید. صمیمانه سپاسگزارم. 🙂
ممنونم. 🙂
کلی ایده گرفتم .خیلی جالب بود.مرسی:)))))))
کاش صفتی برتر از عالی هم بلد بودم. واقعا عالی .