ـ نظر در تو میکنم ای بامداد، که اندُهگنانه نشستهای
کنارِ دریچهی خُردی که بر آفاقِ مغربی میگشاید.
ــ من و خورشید را هنوز
امیدِ دیداری هست،
هر چند روزِ من
آری
به پایانِ خویش نزدیک میشود
ــ نظر در تو میکنم ای بامداد …
احمد شاملو
ـ نظر در تو میکنم ای بامداد، که اندُهگنانه نشستهای
کنارِ دریچهی خُردی که بر آفاقِ مغربی میگشاید.
ــ من و خورشید را هنوز
امیدِ دیداری هست،
هر چند روزِ من
آری
به پایانِ خویش نزدیک میشود
ــ نظر در تو میکنم ای بامداد …
احمد شاملو
بیدار شو که راز جهان را نزیستی با عشق، گوشههای نهان را نزیستی فرصت کم است و همسفر رودخانه شو ای قطرهای […]
باز هم پست نوشتنم دیر شد … پیش از شروع: میتوانید فید وبسایت گزارهها و همچنین فید لینکدونی گزارهها (که مطالب این پست از میان آنها […]
برای اختراع کردن، تنها نیازمند یک کپه چیزهای دورریختنی هستید! توماس آلوا ادیسون دوست داشتم!۲
نویسنده: پیتر برگمان / مترجم: علی نعمتی شهاب هفته پیش من به جلسهای رفتم که برای پاسداشت و تقدیر از دیدگاههای دکتر […]