“تیمی از پژوهشگرانِ دانشگاه جانهاپکینز ایالات متحده، به سرپرستی عصبشناسان توصیفی اصولی از نحوهی فشردهسازیِ دادههای تصویری، توسط مغز انسان ارائه کردهاند. آنان دریافتهاند که سلولهای ناحیهی V4، که مرحلهای میانی واقع در مسیر اصلی بخش ادراک بصری مغز است؛ نسبت به تشخیص زوایای تند موجود در تصاویر، فوقالعاده بهگزین شدهاند. اما چرا تمرکز بر زوایای حاده تا این حد از حجم تصویر را میکاهد؟ بدیندلیل که طبق مشاهداتِ تیم پژوهشی، زوایای تندِ اندکی را در قیاس با سطوح صاف و یا منحنیهای نرم؛ در طبیعت میتوان مشاهده کرد. واکنش به خصوصیاتِ نادر یک صحنه نیز طبیعتاً مقرون بهصرفهتر است.” (اینجا)
حجم دادههای مرتبط برای پردازش تصویر بسیار بالاست. بنابراین باید راهی فشردهسازی این دادهها یافت تا امکان ذخیرهسازی، انتقال و پردازش آنها وجود داشته باشد. این تیم پژوهشی به دنبال این بوده تا ببیند روش فشردهسازی دادههای تصویری در مغز انسان چگونه است و خوب نتیجهی بسیار جالبی هم بهدست آورده است!
کار یک مشاور هم همین است. سازمانی که شما مشاورش هستید، برای این به سراغ شما آمده که احساس میکند اشکالی دروناش بهوجود آمده است. شما بهعنوان مشاور دارید از بیرون به این سازمان مینگرید و دو برتری هم نسبت به خود سازمان دارید:
- چون جزیی از سازمان نیستید، میتوانید بدون پیشداوری و جهتگیری خاصی سازمان را بررسی کنید تا مشکل واقعی را بیابید.
- اما دومین برتری خیلی مهمتر است: شما تجربهی کار کردن با سازمانهای مشابه را دارید. بنابراین با مطالعهی کیسهای متعدد، دو تصویر کلان و بسیار ارزشمند در ذهن شما ایجاد شده است: تصویر نقاط تمرکز مشکلات سازمان (یعنی همان زوایای حادهی سازمانی!) و تصویر یک سازمان سالم (که نتیجهی نسبی کار مشاورهی شما بوده است.) کار شما بهعنوان مشاور رسیدن از آن تصویر اولی به تصویر مطلوب دومی است.
بنابراین دوستان مشاور حواستان باشد: در حل مسئلهی کارفرما، ابتدا به سراغ آن زاویههای حادهی سازمانی بروید که بنابر تجربهی شما بیشتر احتمال دارد زمینهساز ایجاد مشکلات مشابه بین سازمانها شده باشند.
بدیهی است که این نکته تنها به سرعت بیشتر کار و برای داشتن یک نقطهی شروع در تحلیل سازمان، کمک میکند. والا همانطور که قبلا دیدهایم، در حل مسئلهی هر کارفرما با مسئلهای جدید مواجهیم و باید مسئله را از نو حل کنیم.