دوست نادیدهای از میان خوانندگان اینجا چند روز پیش به من ایمیل زده بودند و برای مقابله با بیانگیزگی راهکار خواسته بودند. نکتهی جالب ایمیل ایشان، اشتراکی بود که با هم داشتیم. با خواندن حرفهای این دوست بهیاد ماجراهای چند سال قبل افتادم و مسیری که من را به نقطهی امروز رسانده است. بنابراین برای […]
۷۰ سالگی گلآقای ملت ایران
«… من از کیومرث صابری (گلآقا) سپاسگزارم که دو بار باعث شد جماعت مرا تشویق کنند. افسوس که دیگر نمیتوانم بهجای او تشویق بشوم. اما باید راهاش را پیدا کنم و ببینم او در طنز چه کار کرده که بین مخاطبان این همه هوادار داشت.» (عمران صلاحی) «من در هر کاری، متوسط بودن را دوست […]
مدیریت بر خود به سبک فامیل دور!
امسال هم عید نوروز را با نوستالژی و خیال روزهای خوش کودکیمان سپری کردیم: کلاه قرمزی و پسرخاله! کلاه قرمزی با آن معصومیت و سادگی و شیطنتاش و پسرخاله با آن احساس مسئولیت و پرکاریاش، دو شخصیت محبوب دوران کودکی همهی ما هستند (و من اصلا تعجب نمیکنم که نسل جدید و بچههای این روزها، […]
خاطرههای غیرمرتبط با چهارشنبه سوری!
امروز چهارشنبه سوری بود و من توسط امیر مهرانی عزیز و آقای آواژ به نوشتن خاطرهی فالگوشی در زمینهی چهارشنبه سوری دعوت شدم. اما خوب با توجه به اینکه خاطرهای از چهارشنبه سوری یادم نیامد، گفتم به جایاش دو تا خاطرهی بانمک فالگوشی را این آخر سالی تعریف کنم دور همی کمی شاد باشیم: همکاری […]
چند خاطره برای «شادگویی شبانه»
امیر مهرانی اینجا من را دعوت کرده به یک بازی وبلاگی برای نوشتن خاطراتی برای شاد شدن در شب یلدا. از این خاطرات که زیاده ولی چند تایی را که به ذهنم میرسد را مینویسم: ۱ – ترم اول دورهی لیسانس یادم نیست چرا نرسیدم ساعت اول کلاس درس شیرین فیزیک را بروم. ساعت بعدش […]
طعم چای در استکانهای شاغلام
۱. خیلی خیلی بچه بودم که اگر اشتباه نکنم با گل آقا و شاغلام و آبدارخانهی همایونی در کتابخانهای که در آنجا بزرگ شدم آشنا شدم. پدرم هم هر از چند گاهی گل آقا میخرید و من هم با این که ۱۲۰ درصد (!) مطالباش را نمیفهمیدم با شوق ورقاش میزدم. چیزی که از گل […]
ماجراهای یک همکلاسی خارجی!
خوب این روزها که به سلامتی کلاسهای فوق ما بعد از یک سال انتظار شروع شدهاند و سر کلاس میرویم؛ جای شما خالی. معمولا هر روز ماجراهای خیلی بامزهای اتفاق میافتند که این ماجراها را از این پس هر از چند گاهی اینجا مینویسم. اما برای شروع: ما یک همکلاسی داریم که خیلی فکر میکند […]
