اولین و مهم‌ترین وظیفه‌ی بخش‌های بازاریابی و تبلیغات و روابط عمومی در سازمان‌ها، ساختن یک تصویر شفاف و منطبق بر اهداف کلان سازمانی از سازمان و محصولات و خدمات آن در ذهن مخاطب و کمک به ایجاد تعاملی دو سویه میان سازمان و ذی‌نفعان و مخاطبان و به‌صورت خاص مشتریان سازمان است. بازاریابی و تبلیغات در گام اول به مخاطبان و مشتریان نشان می‌دهند که این سازمان چه هویت یگانه‌‌ی خاص خود را دارد، دارای چه محصولات و خدماتی است و چرا مشتریان باید از این سازمان خرید بکنند و نه رقبای آن. پس از ایجاد این تصویر ذهنی ـ یا به‌عبارت بهتر برند ـ برای مشتریان، فرایند حفظ و ارتقای جایگاه این تصویر در ذهن ذی‌نفعان، مخاطبان و مشتریان کسب‌وکار آغاز می‌شود که این کار به‌صورت توأمان با کمک گرفتن از روش‌ها و ابزارهای تبلیغاتی و روابط‌‌عمومی به‌اجرا در می‌آید. تبلیغات تمرکز بیش‌تری روی مشتری نهایی دارد و به‌دنبال تأثیرگذاری روی مکانیسم‌های ذهنی مشتری برای گرفتن تصمیم خرید است. این در حالی است که روابط‌عمومی به‌دنبال تأثیرگذاری روی ذی‌نفعان و مخاطبان سازمان به‌مفهوم عام کلمه با کمک گرفتن از تمامی ظرفیت‌های ابزارهای اطلاع‌رسانی و رسانه‌ها است.

گسترش ابزارها و رسانه‌های مدرن اجتماعی در سال‌های اخیر به‌ویژه پدیده‌ی شگفت‌انگیز اینترنت و شبکه‌های اجتماعی و عادت مردم به مصرف روزمره‌ی محتوا در اشکال و انواع مختلف باعث شده تا در سال‌های اخیر در جهان موضوع تولید و بازاریابی محتوا مورد توجه بسیار قرار گیرد. یک نکته‌ی بسیار کلیدی که در این مورد معمولا نادیده گرفته می‌شود این است که این ابزارها یک تفاوت بسیار مهم با رسانه‌های سنتی دارند که برای کسب‌وکارها در عین حال یک فرصت و یک تهدید بالقوه‌ محسوب می‌شوند: در دنیای امروز این خود مخاطب است که تصمیم می‌گیرد از میان حجم عظیم محتوای در دسترس خود، کدام محتوا را در چه زمانی مصرف کند و این، به‌معنای یک تحول جدی در روابط میان کسب‌وکار و مخاطب نسبت به زمانی است که مخاطب در معرض مصرف محتوای اجباری تبلیغی و خبری در رسانه‌های سنتی نظیر تلویزیون و رادیو و روزنامه‌ها قرار داشت. حالا کیفیت محتوا و میزان اثرگذاری آن در مطابق ذائقه‌ی مخاطب در سایه‌ی شیوه‌ و ابزار ارائه‌ی آن به مخاطب اهمیت پیدا کرده است. حالا مخاطب خودش دارای رسانه و تریبون اختصاصی است که به وی اجازه می‌دهد در هر زمان و هر مکانی فراغ از محدودیت‌ها و ملاحظات موجود در رسانه‌های سنتی پیام خود را به گوش تمام مردم جهان برساند.

گسترش شدید و سریع شایعات و محتوای بی‌کیفیت و زرد در فضای مجازی در عین حال دارای فرمول‌های ساده و مشخصی هستند، شاید نشانه‌ای باشد از این‌که لازم است در شیوه‌های طراحی و تولید و عرضه‌ی محتوا چه در حوزه‌ی بازاریابی و تبلیغات و چه در حوزه‌ی روابط‌عمومی بازنگری‌ جدی صورت گیرد. به‌صورت خلاصه می‌توان گفت که اگر در دنیای رسانه‌های سنتی، رسانه محور اصلی حضور کسب‌وکار در دنیای خارج از سازمان بود، امروزه “محتوای مخاطب‌محور” است که رسانه را تحت تأثیر خود قرار داده است.

دوست داشتم!
۴

اولین و مهم‌ترین وظیفه‌ی بخش‌های بازاریابی و تبلیغات و روابط عمومی در سازمان‌ها، ساختن یک تصویر شفاف و منطبق بر اهداف کلان سازمانی از سازمان و محصولات و خدمات آن در ذهن مخاطب و کمک به ایجاد تعاملی دو سویه میان سازمان و ذی‌نفعان و مخاطبان و به‌صورت خاص مشتریان سازمان است. بازاریابی و تبلیغات در گام اول به مخاطبان

رسانه‌های اجتماعی در سال‌های اخیر گسترش بسیار زیادی را در دنیا یافته‌اند. رسانه‌های اجتماعی به‌دلیل ویژگی‌ ذاتی‌شان ـ برقراری ارتباط میان افراد ـ تبدیل به محلی مجازی برای جمع شدن افراد و گذراندن وقت شده‌اند. در این میان کاربرد رسانه‌های اجتماعی در حالت عادی به‌عنوان ابزاری جدید و جذاب برای سرگرمی در نظر گرفته‌ می‌شوند. اما کم‌کم کاربردهای جدی‌تر این رسانه‌ها ـ به‌ویژه کاربرد آن‌ها در کسب و کار و مدیریت سازمان‌ها ـ نیز در حال گسترش در ایران و سراسر جهان است.

یکی از مهم‌ترین کاربردهای رسانه‌های اجتماعی شبکه‌سازی حرفه‌ای است: یعنی نمایش و اثبات تخصص خود به افرادی که به آن نیاز دارند. حالا هم می‌شود از نگاه زاویه‌ی دید کارفرما و کارکن به ماجرا نگاه کرد و هم از زاویه‌ی دید کارفرما و مشاور (یا فرد طرف قرارداد یا چیزی شبیه این‌ها.) این کاربرد رسانه‌های اجتماعی عمر چندانی ندارد و در ایران هم ـ جز در حوزه‌های همیشه پیش‌رویی مثل فاوا آن هم بیش‌تر در میان کسب و کارهای جوانان حاضر در این شبکه‌ها ـ توجه نشده است. البته شاید مشکل جدی‌تر این باشد که هیچ داده و اطلاعاتی هم در این‌باره وجود ندارد: چه در زمینه‌ی میزان استفاده و نرخ موفقیت کسب و کارها در زمینه‌ی استخدام و چه در زمینه‌ی رفتارشناسی کاربران برای بهره‌گیری از فرصت‌های کاریابی موجود در شبکه‌های اجتماعی.

مدتی پیش خوشحال شدم که شنیدم یکی از دوستانم خانم روشنک دستینه در این زمینه پژوهشی را در قالب پایان‌نامه‌ی کارشناسی ارشدشان آغاز کرده‌اند. هدف پژوهش ایشان “مطالعه‌‌ی ارتباطات حرفه‌ای در بستر شبکه‌های اجتماعی” است. موضوع مورد مطالعه این پژوهش ـ که در رشته‌ی علوم ارتباطات اجتماعی انجام می‌شود ـ بررسی فرآیند کاریابی و جذب نیروی انسانی از طریق شبکه‌های اجتماعی است. شما می‌توانید در این پژوهش از طریق تکمیل پرسشنامه آن مشارکت کنید. هم‌چنین می‌توانید در صورت ثبت ایمیل خود از نتایج نهایی این تحقیق نیز مطلع شوید.

بنابر تجربه‌ی موفق چند سال اخیرم از حضور با هویت تخصصی و حرفه‌ای در رسانه‌های اجتماعی و فرصت‌های شغلی و پروژه‌های جذابی که از این طریق به من پیشنهاد شده‌اند، توصیه‌ی جدی می‌کنم که به استفاده‌های جدی‌تر و تخصصی‌تر از رسانه‌های اجتماعی کمی بیش‌تر بیاندیشید.

دوست داشتم!
۳

رسانه‌های اجتماعی در سال‌های اخیر گسترش بسیار زیادی را در دنیا یافته‌اند. رسانه‌های اجتماعی به‌دلیل ویژگی‌ ذاتی‌شان ـ برقراری ارتباط میان افراد ـ تبدیل به محلی مجازی برای جمع شدن افراد و گذراندن وقت شده‌اند. در این میان کاربرد رسانه‌های اجتماعی در حالت عادی به‌عنوان ابزاری جدید و جذاب برای سرگرمی در نظر گرفته‌ می‌شوند. اما کم‌کم کاربردهای جدی‌تر این

منظور از بازاریابی مبتنی بر رسانه‌های اجتماعی، فرایند جلب توجه جامعه به یک فرد، موضوع یا برند خاص با استفاده از سایت‌های رسانه‌های اجتماعی است. برنامه‌های بازاریابی مبتنی بر رسانه‌های اجتماعی معمولا بر ایجاد محتوایی که بتواند ضمن جلب توجه کاربران سایت‌های اجتماعی، آن‌ها را به اشتراک‌گذاری محتوای مورد نظر در رسانه‌های اجتماعی ترغیب کند، متمرکزند. بدین ترتیب پیام شرکت / سازمان / فرد مورد نظر، در قالب یک زنجیره‌ از کاربری به کاربر دیگر منتقل می‌شود. ویژگی اصلی این زنجیره‌ی انتقال پیام، “اعتمادی” است که افراد قرار گرفته در آن نسبت به هم دارند و در نتیجه، تأثیرگذاری پیام مورد نظر بر جامعه‌ی هدف به‌شکل قابل توجهی افزایش می‌یابد. این شیوه‌ی پیام‌رسانی و تبلیغاتی غیرمستقیم در برابر تبلیغات سنتی قرار دارد که در آن سازمان‌ها و افراد سعی می‌کنند تا پیام خود را به‌صورت مستقیم به افراد جامعه‌ی هدف بقبولانند. بنابراین می‌توان گفت این شیوه‌ی بازاریابی بر تبلیغات دهان به دهان و ویروسی مبتنی است.

رسانه‌های اجتماعی امروزه تبدیل به پلت‌فرم‌هایی شده‌اند که به‌سادگی در دسترس افراد دارای دسترسی به اینترنت قرار دارند. رشد شگفت‌انگیز ظرفیت‌های اطلاع‌رسانی اینترنت، باعث شده تا آگاهی افراد نسبت به سازمان‌ها / برندها / افراد مشهور نسبت به دهه‌های گذشته به‌شکل قابل توجهی افزایش یابد و در این میان، برنده کسی است که بتواند از ابزارهای دنیای مجازی ـ‌که غالبا نیازمند هزینه‌های هنگفت رسانه‌های سنتی مانند تلویزیون و مطبوعات هم نیستند ـ برای بهبود تصویر و شناخته‌تر ساختن خود و برنامه‌ها و اهداف‌اش در میان مخاطبان بالقوه و بالفعل مورد نظر خود بهره‌برداری کند.

بنابر گزارشی که اخیرا توسط مؤسسه‌ی افکارسنجی نیسلن منتشر شده، امروزه بیش از ۷۰ درصد از شرکت‌های بزرگ دنیا از رسانه‌های اجتماعی برای تأثیرگذاری بر جامعه‌‌ی مخاطب خود استفاده می‌کنند. این شرکت‌ها با روش‌های خلاقانه به دامن زدن به شایعات، ایجاد روابط با جامعه‌ی مخاطبین، پرورش و بهبود روابط، بهبود محصولات و خدمات و ترویج آگاهی نسبت به برند خود در میان مردم در بازه‌ی زمانی بلندمدت استفاده می‌کنند.

در سال‌های اخیر ضریب نفوذ رسانه‌های اجتماعی در ایران نیز افزایش قابل توجهی یافته است. جدا از رسانه‌های اجتماعی خارجی، سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی داخلی مختلف نیز مورد اقبال کاربران ایرانی قرار گرفته‌اند و این فرصتی بسیار بزرگ برای بازاریابان است. بازاریابان می‌توانند با حضور در این فضا و تعامل با مشتریان بالقوه‌ی خود، هم به انجام تحقیقات بازار و کسب اطلاعات مورد نیاز از سلایق و نیازهای مشتریان بپردازند و هم به اهداف تبلیغی و ترویجی خود دست پیدا کنند.

کاربرد رسانه‌های اجتماعی در ایران حتی تا آن‌جا گسترده شده که برخی هنرمندان هنرهای دستی از طریق این رسانه‌ها ـ به‌ویژه اینستاگرام ـ به معرفی و فروش محصولات هنری خود می‌پردازند. هر چند آمار دقیقی در این زمینه وجود ندارد؛ اما با توجه به میزان طرفداران صفحات این هنرمندان می‌توان حداقل این نتیجه را گرفت که حضور در رسانه‌های اجتماعی حداقل از نظر برندسازی برای این هنرمندان مفید بوده است.

چندین کمپین‌ تبلیغاتی موفق نیز در این شبکه‌های اجتماعی صورت پذیرفته است. شاید کمپین حمایت یک شرکت محصولات غذایی از یک مؤسسه‌ی خیریه‌ی مشهور را دیده باشید و چه بسا خودتان هم در آن مشارکت داشته‌اید. قدرت نفوذ رسانه‌های اجتماعی این‌جا نمود می‌یابد! جدا از مباحثی که در مورد اخلاقی بودن یا نبودن این کمپین مطرح شد، این کمپین نمونه‌ی موفقی از کاربرد رسانه‌های اجتماعی برای اهداف بازاریابی است. به‌صورت کلی باید توجه کنید که راه‌کارهای مرتبط با حوزه‌ی ترفیع (Promotion) از مدل کلاسیک ۴P بازاریابی و همین‌طور ابزارها و روش‌های قابل استفاده در قالب دو بخش کانال‌های دسترسی / ارتباط با مشتری در بوم مدل کسب و کار، توسط رسانه‌های اجتماعی به‌خوبی تقویت شده و توسعه یافته‌اند. شما در این‌جا علاوه بر این‌که مثل روش‌های سنتی خودتان را جلوی دید مشتریان بالقوه قرار می‌دهید، با او ارتباطی دو طرفه دارید و از آن مهم‌تر درباره‌ی او و علاقه‌های‌اش و البته رفتارهای‌اش در حالت طبیعی و متن زندگی‌ روزمره‌اش داده‌های بسیاری دارید (تحقیقات بازار از این واقعی‌تر سراغ دارید؟)

اغلب وقتی از بازاریابی رسانه‌های اجتماعی بحث به‌میان می‌آید تنها رسانه‌های اجتماعی خارجی به ذهن افراد می‌رسد؛ اما رسانه‌های اجتماعی داخلی هم از نظر تعداد کاربر در جایگاه نسبتا مناسبی قرار گرفته‌اند (آمار بازدید روزانه‌ی این وب‌سایت‌ها / رتبه‌بندی الکسای آن‌ها را بررسی کنید!) هر چند تعداد کاربران حرفه‌ای به‌نسبت شبکه‌های خارجی در این شبکه‌ها کم‌تر است. اما نکته‌ی اصلی در نوع نگاه کسب و کارها به این رسانه‌ها بوده است که اولا چندان جدی گرفته نشده‌اند (چند برند مشهور ایرانی در رسانه‌های اجتماعی خارجی حضور دارند و در ایرانی‌ها خیر!) و ثانیا نگاه به کاربردهای این شبکه‌ها صرفا از نوع تبلیغات بوده است. این در حالی است که استراتژی‌های بازاریابی در رسانه‌های اجتماعی از جنسی دیگرند (که در مطالب آینده به آن‌ها خواهم پرداخت.)

اما برای حضور در رسانه‌های اجتماعی و بهره‌گیری از پتانسیل‌های بالقوه‌ی آن‌ها باید پیش از هر چیزی “استراتژی رسانه‌های اجتماعی” سازمان را تدوین کرد. این‌که ماهیت این استراتژی چیست و چگونه باید آن را تدوین کرد، موضوع نوشته‌های بعدی گزاره‌ها در این زمینه است که به‌تدریج منتظر انتشار آن‌ها باشید! تا آن زمان، شاید بد نباشد کمی به نوع نگاه‌تان به رسانه‌های اجتماعی و علت نیاز کسب و کارتان به حضور در آن‌ها فکر کنید.

دوست داشتم!
۱۳

منظور از بازاریابی مبتنی بر رسانه‌های اجتماعی، فرایند جلب توجه جامعه به یک فرد، موضوع یا برند خاص با استفاده از سایت‌های رسانه‌های اجتماعی است. برنامه‌های بازاریابی مبتنی بر رسانه‌های اجتماعی معمولا بر ایجاد محتوایی که بتواند ضمن جلب توجه کاربران سایت‌های اجتماعی، آن‌ها را به اشتراک‌گذاری محتوای مورد نظر در رسانه‌های اجتماعی ترغیب کند، متمرکزند. بدین ترتیب پیام شرکت

آرامش مدام نیز گاهی کسل‌کننده است. گاهی توفان لازم است! (نیچه)

حدودا ۵ ماهی هست که با سؤالات ویران‌کننده‌ی یک دوست بزرگ‌تر و بزرگوار، در گیر و دار بازسازی و بازتعریف بنیادهای زندگی‌ام هستم. ۵ ماه بسیار سخت؛ اما مهم برای آینده و حتی امروز. این روزها که فکر می‌کنم تا حدودی به نتیجه‌گیری نهایی نزدیک شده‌ام، بد ندیدم کمی در مورد تحلیل‌های این چند ماهم بنویسم. شاید برای شما هم مفید باشد. در طول این چند ماه به‌نتایج زیر رسیده‌ام:

۱- از روزی که مشغول به کار شدم، هشت سال و اندی می‌گذرد. در طول این سال‌ها، تجربیات گوناگونی را داشته‌ام: از کارمندی و کار کارشناسی گرفته مدیریت و انجام پروژه‌های شخصی. حوزه‌های کاری من هم بسیار متنوع بوده‌اند؛ از استراتژی گرفته تا طرح جامع آی‌تی و حوزه‌های متعدد دیگر. اما واقعا من ـ به‌عنوان فردی که مدام از اهمیت داشتن تخصص صحبت می‌کنم ـ تخصصم چیست؟

به این سؤال ماه‌ها فکر کردم. واقعیت این است که اصل تخصص من “تحلیل کسب و کار” به‌معنای کاملا کلاسیک آن است. اما به‌دلیل علاقه‌ام به تجربه کردن، حوزه‌های مختلف بسیار زیاد دیگری را هم آزموده‌ام. تحلیل کسب و کار، خیلی خلاصه یعنی کشف و تعریف سیستماتیک مسائل کسب و کاری و طراحی راه‌حل برای آن‌ها. فرق‌اش با مشاوره‌ی مدیریت این است که کار تحلیلی، کار گِل است و کار مشاوره، کار دل! بنابراین در مسیر شغلی‌ام، دوباره به سمت تحلیل کسب و کار برگشتم و درگیر یکی دو پروژه‌ی بزرگ مرتبط با تخصصم شدم. 🙂

اما هنوز این وسط چیزی کم بود: علاقه‌ی من به ایجاد یک نقطه‌ی اثر واقعی از خودم و البته علاقه‌ام به استراتژی، تفکر طراحی، ساختن ابزارهای تحلیلی و البته مهارت‌آموزی! (خود ماهیت کار مشاوره‌ی مدیریت را فراموش نکنید!) بنابراین تخصصم در تحلیل کسب و کار را با این مجموعه‌ی متنوع از علائق، تجربیات و تحقیقات و مطالعات‌ام ترکیب کردم و نتیجه‌ی آن، “چارچوب طراحی و توسعه‌ی کسب و کار و مسیر شغلی حرفه‌ای” شد که از این پس در گزاره‌ها به‌تدریج آن را معرفی خواهم کرد. این چارچوب، از این پس مبنای اصلی فعالیت‌های مشاوره‌ی مستقل من خواهد بود. در این مدل با هم گذشته و امروز کسب و کارمان (و خودمان به‌عنوان یک مدیر / متخصص حرفه‌ای) را تحلیل می‌کنیم، فردا و آینده‌ی مطلوب را کشف می‌کنیم، استراتژی و مسیر رسیدن به هدف را طراحی می‌کنیم و در نهایت خودمان (و همکاران‌مان در سازمان) را با مجموعه‌ای از مهارت‌های لازم برای رسیدن به هدف‌ها مجهز خواهیم کرد.

در واقع خیلی خلاصه من به شما کمک خواهم کرد تا از سرگردانی‌تان بین گذشته و امروز و فردا رهایی پیدا کنید و جهت حرکت و ابزارها و مهارت‌های لازم برای حرکت را به‌دست آورید.

۲- در سال‌های اخیر، رسانه‌های اجتماعی نقش پررنگی را در زندگی روزمره‌ی ما بازی کرده‌اند. ما هر روز وقت بسیار زیادی را در این رسانه‌ها می‌گذرانیم. از زاویه‌ی دید حرفه‌ای (و با کنار گذاشتن علایق شخصی به ارتباط با دیگران) شاید مزیت اصلی این رسانه‌ها کمک به شبکه‌سازی با دیگران باشد؛ اما آیا به اثرات تخریب‌گر این رسانه‌ها هم فکر می‌کنیم؟ من در چند ماه اخیر متوجه شده‌ام که این رسانه‌ها چند اثر منفی روی من و زندگی‌ام گذاشته‌اند:

  • بی‌حوصلگی: رسانه‌های اجتماعی، به‌دلیل ماهیت مینیمال و سرعت بالای انتقال محتوای‌شان، ذهن مرا کاملا قطعه‌قطعه کرده‌اند و در نتیجه دیگر حوصله‌ی هیچ کار جدی و حجیم را ندارم. در واقع، “تمرکز فکری” از زندگی من رخت بربسته است! 🙁
  • زمان‌بر بودن: رسانه‌های اجتماعی به‌لحاظ ماهوی می‌طلبند که در آن‌ها حضور دائمی داشت تا نکند محتوایی را از دوست خوبی از دست بدهی! اما یک سؤال: چقدر زمان برای چه نتیجه‌ای؟ آیا لذت بردن از تعامل با دیگران (و گذاشتن نام شبکه‌سازی روی آن!) تنها خاصیت رسانه‌های اجتماعی است؟
  • جدایی از لذت‌های اصیل و تجربه‌ی واقعی زندگی: بگذارید این یکی را با کشف‌های‌م در زندگی چند هفته‌ی اخیرم توضیح بدهم. لذت گذراندن زمان با خانواده، لذت کتاب خواندن، لذت فیلم دیدن و لذت تعامل با آدم‌های دنیای واقعی ـ آن بیرون جایی که خبری از رسانه‌های اجتماعی نیست ـ لذتی است که من تازه بعد از چند سال گذاشتن زمان زیاد برای رسانه‌های اجتماعی و غفلت از لذت‌های واقعی زندگی (روی چند سال کاملا تأکید دارم!) دوباره کشف‌شان کرده‌ام و دیگر به‌سادگی از دست‌شان نخواهم داد!

حتی در همین دنیای مجازی هم “گزاره‌ها” در یکی دو سال اخیر قربانی حضور من در رسانه‌های اجتماعی شده بود. با محاسبه‌ی یک ROI (نرخ بازگشت سرمایه) ساده متوجه شدم که “گزاره‌ها” در زندگی من اثرگذارتر است. در این‌جا سرمایه‌ی مصرف شده “زمان” است و نرخ بهره، “اعتبار” کسب شده. بنابراین ترجیحم بازگشت به گزاره‌ها و انتخاب استراتژی “حضور صرف” در رسانه‌های اجتماعی شد. در واقع در زندگی جدیدم رسانه‌های اجتماعی برای من تنها رسانه‌‌هایی برای اطلاع‌رسانی در مورد فعالیت‌های‌ام و تعامل با مخاطبانم هستند و گزاره‌ها، محل اصلی زندگی مجازی خواهد بود. و البته در رویکرد جدیدم، برخلاف گذشته “گزاره‌ها” هویت اصلی برند من نیست؛ بلکه بخش مهمی از برند شخصی من ـ علی نعمتی شهاب به‌عنوان مشاور تحلیل، طراحی و توسعه‌ی کسب و کار” خواهد بود. بنابراین با من و البته “گزاره‌ها” و برنامه‌‌های جدیدش همراه باشید. 🙂

۳- هاروکی موراکامی عزیز جایی در کتاب بی‌نظیر کافکا در کرانه گفته که: “از توفان که درآمدی، دیگر همان آدمی نخواهی بود که به توفان پا نهادی. معنی توفان همین است.” آری. معنی توفان زندگی امسال من همین بود: این‌جا، جای من نیست. زندگی جای دیگری است. فقط کافی است شجاعت ورود به توفان را داشته باشی!

دوست داشتم!
۱۷

آرامش مدام نیز گاهی کسل‌کننده است. گاهی توفان لازم است! (نیچه) حدودا ۵ ماهی هست که با سؤالات ویران‌کننده‌ی یک دوست بزرگ‌تر و بزرگوار، در گیر و دار بازسازی و بازتعریف بنیادهای زندگی‌ام هستم. ۵ ماه بسیار سخت؛ اما مهم برای آینده و حتی امروز. این روزها که فکر می‌کنم تا حدودی به نتیجه‌گیری نهایی نزدیک شده‌ام، بد ندیدم کمی