“فوتبال ورزشی است که بر مبنای نظرات افراد استوار است. بعضی‌ها اعتقاد ویژه‌ای به من دارند و برخی‌ها هم فکر می‌کنند من بازیکن خوبی نیستم. متأسفانه نظر یکی از مربیان تیم نسبت به من مثبت نبود و به همین خاطر من باید به دنبال باشگاهی می‌گشتم که در آن مربی به من اعتقاد داشته باشد و من بتوانم به آن تیم کمک کنم. من باید همیشه پیش‌رفت کنم چرا که هنوز در حال یادگیری هستم. این موضوع به خاطر تغییر همیشگی فوتبال است. من دوست دارم پیش‌رفت کنم و از این چالش استقبال می‌کنم. می‌خواهم تا زمانی که ازلحاظ فیزیکی شرایطش را دارم، پیشرفت کنم.

دروغ نمی‌گویم: من پیشنهاد‌هایی از ۲۵ باشگاه مختلف نداشتم. تورینو پیشنهاد جذابی داشت و پیوستن به سری آ هیجان‌انگیز بود. با توجه به این موضوع و شرایط من، قطعاً تصمیم خوبی گرفتم. موضوع، اتخاذ تصمیمات شجاعانه نیست بلکه هدف این است که تصمیمی بگیرید که با آن احساس راحتی کنید. با توجه به گزینه‌های موجود، بهترین انتخابم همین بود و احساس کردم از پس آن برمی‌آیم. من فارغ از هر اتفاقی که در آینده رخ دهد، نهایت تلاشم را برای این باشگاه به کار خواهم بست. (جو هارت؛ این‌جا)

شاید کم‌تر کسی فکر می‌کرد با ورود پپ گواردیولا به من‌سیتی، جو هارت ستاره‌ی درخشان سال‌های اخیر دروازه‌ی سیتی مجبور به ترک تیم شود. اما پپ به‌طرز عجیبی هارت را کنار گذاشت؛ هر چند که در طول فصل، شاه‌کارهای گزینه‌ی جای‌گزین پپ یعنی کلودیو براوو ثابت کرد که چه اشتباه بزرگی مرتکب شده است. از آغاز اختلافات تا جدایی هارت و پیوستن‌ش به تورینو، چیزی که برای من جذاب بود، رفتار کاملا حرفه‌ای هارت در مواجهه با سرمربی‌ش بود. او نه‌تنها اعتراضی نکرد که تلاش کرد تا نظر مربی را عوض کند. اما در هر حال پپ تصمیم‌ش را گرفته بود و هارت را کنار گذاشت (مشابه همین اتفاق برای یحیی توره که سابقه‌ی اختلاف قبلی با پپ در بارسا داشت هم پیش آمد. اما او توانست نظر پپ را عوض کند.)

 روزهای پایانی سال است. خیلی از ما از محل کارمان راضی نیستیم و شاید به تغییر آن می‌اندیشیم. حرف‌های جو هارت در کنار رفتار حرفه‌ای‌ش الگوی بسیار خوبی است از این‌که چگونه تصمیم تغییر محل کار را بگیریم. هارت به سه سؤال کلیدی اشاره می‌کند که لازم است از خودمان بپرسیم:

اول: آیا مدیران سازمان به من اعتقاد دارند؟ هارت تا آخرین لحظه برای تغییر نظر مربی‌ش تلاش کرد. آیا ما هم تا آخرین نفس برای تغییر وضعیت‌مان در سازمان یا نظر مدیران سازمان در مورد خودمان تلاش کرده‌ایم؟ واقعیت این است که در اغلب مواردی که من دیده‌ام، جایگاه و وضعیت نامناسب فرد در سازمان، بیش‌تر از هر چیز نشأت گرفته از ضعف‌های خود او بوده است تا دیگر عوامل. قبل از تصمیم برای جدا شدن از محل کارتان مطمئن شوید که فرد توان‌مندی هستید که توانایی رقابت با هم‌صنفان خود را دارید. من معتقدم آدم‌ها در سازمان‌ها عمری دارند؛ بنابراین لطفا از این هم اطمینان حاصل کنید که برای تغییر جایگاه‌تان در سازمان هر کاری را که می‌شده انجام دادید و عمرتان در این سازمان به‌پایان رسیده است (فراموش نکنید که عواملِ منجر به تصمیم برای تغییر محل کار می‌توانند بسیار متنوع‌تر از این‌ها باشند. اما در نهایت همگی به همین دو سؤال می‌انجامند.)

دوم: آیا قصد پیش‌رفت دارید؟ خیلی وقت‌ها ما تنها هدف‌مان از تغییر محل کار صرفا تغییر در حقوق و دستمزدمان است. این البته در ذات خود بد نیست؛ اما تجربه نشان داده که به‌تر است تنها عامل تصمیم‌گیری نباشد. بنابراین پیش از تصمیم به تغییر محل کار، مطمئن شوید که تعریف مشخصی از پیش‌رفت و تصویر روشنی از رؤیاهای شغلی‌تان دارید که طبیعتا باید محل کار بعدی‌تان تا حدودی آن‌ها را برآورده سازد.

سوم: آیا با این تصمیم راحت هستید؟ طبیعتا تغییر کار بسیار سختی است. و باز هم طبیعتا ترک جایی که به آن عادت کرده‌ایم ـ با وجود تمامی سختی‌هایی که در آن‌جا متحمل می‌‌شویم ـ بسیار سخت‌تر (من که روز آخر گریه کردم!) با این حال در نهایت شما دارید یک تصمیم می‌گیرید و باید تبعات آن را در نظر بگیرید. آیا بعدها از این تصمیم پشیمان خواهید شد؟ آیا پذیرش نتایج این تصمیم ـ حتی شکست ـ برای‌تان راحت خواهد بود؟

پاسخ صادقانه به این سه‌ سؤال می‌تواند تصویر روشن‌تری از ماهیت تصمیم به تغییر محل کار را پیش روی شما قرار دهد.

دوست داشتم!
۳

“فوتبال ورزشی است که بر مبنای نظرات افراد استوار است. بعضی‌ها اعتقاد ویژه‌ای به من دارند و برخی‌ها هم فکر می‌کنند من بازیکن خوبی نیستم. متأسفانه نظر یکی از مربیان تیم نسبت به من مثبت نبود و به همین خاطر من باید به دنبال باشگاهی می‌گشتم که در آن مربی به من اعتقاد داشته باشد و من بتوانم به آن

روزهای آخر سال است و ممکن است خیلی از ما قصد داشته باشیم در سال جدید کار جدید یا محل کار جدیدی را تجربه کنیم. خود من ابتدای سال جدید بالاخره بعد از ۶ سال محل کارم را عوض کردم. اگر چه خروج از محیطی که آدم به آن عادت کرده است، کار سختی است؛ اما حتما تغییر مفید است. دلیل اصلی من هم همین ایجاد تغییر بود.

اما از همان روزهایی که سال گذشته دنبال کار جدید می‌گشتم، این سؤال برای من مطرح بود که چطور باید محل کارم را طوری ترک کنم که خودم و هم‌کاران‌م با خوبی و خوشی از هم جدا شویم؟ این‌جا اتفاقی جواب سؤال‌م را به‌دست آوردم: از زمانی که تصمیم گرفتم محل کارم را عوض کنم؛ باید این پنج کار را انجام می‌دادم:

۱- در زمانی که دارید دنبال کار جدید می‌گردید، به همکاران‌تان ابدا هیچ چیزی نگویید: فرقی هم ندارد به به‌ترین و صمیمی‌ترین دوست‌تان بگویید یا رئیس‌تان! شایعات همیشه دردسرسازند. من این اشتباه را مرتکب شدم؛ شما این اشتباه را نکنید!

۲- از بد و بیراه گفتن در شبکه‌های اجتماعی به سازمان و رئیس‌تان خودداری کنید! امروز دنیای آن‌لاین مثل دنیای آف‌لاین شده است. بنابراین اخبار خیلی زود به رئیس‌تان می‌رسد … اگر هم قصد داشتید در این مورد بنویسید، علت تصمیم‌تان را بنویسید: مثلا من احساس می‌کردم که در زندگی‌ حرفه‌ای‌ام دچار سکون شده‌ام (که این ربطی به سازمان محل کارم نداشت!) و برای همین باید با ایجاد یک تغییر بزرگ به خودم تلنگر بزنم.

۳- تصمیم‌تان را به جدایی از سازمان، علاوه بر نوشتن استعفانامه‌ی مکتوب در جلسات رو در رو اعلام کنید: من هم با مدیرعامل محترم شرکت‌مان سه جلسه در مورد علل جدایی‌ام داشتم و هم در جشن آخر سال شرکت، رسما از همکاران‌م خداحافظی کردم و علت جدایی‌ام را هم به همه گفتم.

۴- پل‌های پشت سرتان را خراب نکنید! از کجا معلوم که روزی دوباره گذارتان به همین سازمان نیافتد؟ از کجا معلوم که روزی در سازمانی دیگر با مدیران و کارشناسان همین‌ سازمان دوباره همکار نشوید؟ اصلا چرا امکان کار پاره‌وقت و پروژه‌ای را با این سازمان از خودتان بگیرید؟ من هم‌چنان با شرکت قبلی‌ در تعامل کاری نزدیک هستم.

۵- روز آخر احساساتی نشوید: احساساتی شدن (اعم از خشم یا تأسف و ناراحتی) می‌تواند تصمیم‌تان را خراب کند! به‌جای آن به واقعیت توجه کنید. من روز آخر بسیار احساساتی شدم (داشت اشک‌م درمی‌آمد!)؛ اما روی تصمیم‌ام ثابت‌قدم ماندم!

منبع

دوست داشتم!
۵

روزهای آخر سال است و ممکن است خیلی از ما قصد داشته باشیم در سال جدید کار جدید یا محل کار جدیدی را تجربه کنیم. خود من ابتدای سال جدید بالاخره بعد از ۶ سال محل کارم را عوض کردم. اگر چه خروج از محیطی که آدم به آن عادت کرده است، کار سختی است؛ اما حتما تغییر مفید است. دلیل

وقتی که فکر می‌کنید دیگر در حرفه‌تان به آخر خط رسیده‌اید و باید حرفه‌‌ی جدیدی را آغاز کنید چه می‌کنید؟ همان رزومه‌ی قبلی‌تان را برای کارفرماهای جدید می‌فرستید؟ به کلاس‌های آموزشی می‌روید تا مهارت‌های جدیدی کسب کنید؟ شاید هم مستقیم به‌سراغ آگهی‌های نشریات می‌روید؟ این کارها خوب‌اند؛ اما کافی نیستند. بنابراین صبر کنید. تغییر حوزه‌ی کاری‌ هم دقیقن مانند زمانی است که شما بدون تجربه‌ی کاری قصد داشتید از صفر شروع کنید؛ تنها با این تفاوت که حالا چند ماه یا چند سال تجربه‌ی کار کردن دارید، با محیط حرفه‌ای آشنا هستید و بایدها و نبایدهای‌ش را می‌دانید. بنابراین قبل از هر کاری مطمئن شوید این ۷ قدم را طی کرده‌اید:

۱- فهرست کردن کارهایی که دوست دارید انجام دهید و کارهایی که نه: قرار است گذشته چراغ راه آینده باشد؛ نه؟ بنابراین ببینید کدام کارهای خوبی را که قبلا انجام داده‌اید را می‌خواهید تکرار کنید و کدام اشتباهات را نه.

۲- مهارت‌ها و تجربه‌تان را مطابق واژگان تخصصی و زمینه‌ی حرفه‌ی جدید بنویسید: مثلا مهارت مدیریت پروژه در حوزه‌ی IT، می‌تواند در حوزه‌ی ساخت‌وساز هم کاربرد داشته باشد؛ اما منابع مورد استفاده در این دو حوزه متفاوت‌اند!

۳- مهارت‌های جدید یاد بگیرید و آموزش‌های لازم را ببینید.

۴- دست به کار داوطلبانه و مجانی در حوزه‌ی جدید بشوید: مثلا در یک سازمان کارآموزی کنید.

۵- سراغ آدم‌های باتجربه‌ی حوزه‌ی کاری جدیدتان بروید و پای صحبت‌های آن‌ها بنشینید.

۶- شبکه‌سازی را فراموش نکنید: به آدم‌های موجود در شبکه‌ی حرفه‌ای‌تان فکر کنید. خیلی وقت‌ها میان آن‌ها گزینه‌های جالبی پیدا می‌کنید که به شما کمک کنند.

منبع

پ.ن. بدیهی است این قدم‌ها را می‌توان برای تغییر شغل در یک حوزه‌ی کاری هم طی کرد.

دوست داشتم!
۴

وقتی که فکر می‌کنید دیگر در حرفه‌تان به آخر خط رسیده‌اید و باید حرفه‌‌ی جدیدی را آغاز کنید چه می‌کنید؟ همان رزومه‌ی قبلی‌تان را برای کارفرماهای جدید می‌فرستید؟ به کلاس‌های آموزشی می‌روید تا مهارت‌های جدیدی کسب کنید؟ شاید هم مستقیم به‌سراغ آگهی‌های نشریات می‌روید؟ این کارها خوب‌اند؛ اما کافی نیستند. بنابراین صبر کنید. تغییر حوزه‌ی کاری‌ هم دقیقن مانند زمانی