باز هم تأخیر! می‌دانید که گزاره‌ها حدود ۲۴ ساعت به دلیل اتمام پهنای باند ماه می، غیرقابل دسترس بود. چقدر هم هفته‌ی کم‌لینکی! در هر حال اینا که بهانه است، پس بریم سراغ کار خودمون:

پیش از شروع سه نکته:

  1. لینک‌هایی که به نظرم باید حتما و تحت هر شرایطی خوانده بشوند را با رنگ قرمز از سایر لینک‌ها متمایز می‌کنم.
  2. برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.
  3. این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر نمی‌کنید!

مدیریت:

گزارش کارگاه شناخت توانایی‌ها و نقاط قوت (خیلی ممنون از امیر مهرانی عزیز که بالاخره فرصت دیدن‌اش دست داد)

آنچه که من از کارگاه امیر مهرانی آموختم! (نوشته‌ی بچه‌های همینا در مورد کارگاه امیر)

گاهی باید کار گل کرد (مهدی عرب عامری)

این مشتریان نادان؟! (آقای مجید آواژ؛ روزنوشت‌های بهساد)

سیستم اطلاعات پروژه (نادر خرمی‌راد)

فلسفه گوگل: ۱۰ نکته‌ای که می‌دانیم درست است (فلسفه‌ی مدیریتی گوگل!!! عالی!!!)

سه توصیه برای زمانی که در کسب و کار با دوستان شریک می شویم (محمد سالاری)

فناوری اطلاعات:

خلاقیت و نامتعارف بودن و نگاهی به سیستم عامل جدید گوگل (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)

شبکه های اجتماعی مجازی ابزار تولید محتواست (جواد افتاده؛ رسانه‌های اجتماعی)

پاسخ وبلاگ‌نویسان برتر ایران به یک پرسش مهم (مهرداد نایب؛ ویزویز)

مفاهیم: رسانه‌ اجتماعی چیست؟

افزایش استفاده از توییتر در میان کاربران

درآمد مایکروسافت از اندروید بیشتر از ویندوز فون است (این مایکروسافت دزد!) و چرا ایمیل برای گوگل، یاهو و مایکروسافت مهم است (وبلاگ دنیای زیبای وب)

سرویس Wallet گوگل جایگزین کیف پول می‌شود و شش “نه” بزرگ استیو جابز که تبدیل به شش “بله” بزرگ شدند (سایت نارنجی)

یک میلیون فایل در هر ۵ دقیقه توسط کاربران دراپ‌باکس!

آیفون ۴ رکورد جهانی گینس را شکست!

اقتصاد:

انگیزه مزخزف گویی (حجت قندی؛ اقتصادانه)

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

دوره کارشناسی، دوره رهایی‌بخشی (حامد قدوسی)

شما هم یک حرفه‌ای باشید (ابراهیم شادفروغ)

هفت قاعده‌ برای آغاز داستان‌نویسی (خوابگردِ رضا شکراللهی؛ من این مطلب را برای یاد گرفتن چگونه نوشتن گزارش‌های مشاوره‌ی مدیریت هم شدیدا توصیه می‌کنم!)

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی (شعر مدیریتی پابلو نرودا با ترجمه‌ی احمد شاملوی بزرگ)

چون در مدرسه قهوه‌ای است (یک حکایت مدیریتی عالی!)

پ.ن. از معرفی سایت‌های مفیدی که من ندیده‌ام، استقبال می‌شود!

دوست داشتم!
۰

باز هم تأخیر! می‌دانید که گزاره‌ها حدود ۲۴ ساعت به دلیل اتمام پهنای باند ماه می، غیرقابل دسترس بود. چقدر هم هفته‌ی کم‌لینکی! در هر حال اینا که بهانه است، پس بریم سراغ کار خودمون: پیش از شروع سه نکته: لینک‌هایی که به نظرم باید حتما و تحت هر شرایطی خوانده بشوند را با رنگ قرمز از سایر لینک‌ها متمایز

“کار مزخرف! به‌درد نخور! اه اه اه!”

“اینم شد کار آخه؟ بشینم خونه به‌تره.”

این عبارت‌ها آشنا هستند؛ نه!؟ اغلب ما وقتی با شغل‌مان مشکل پیدا می‌کنیم، معمولا غرهای‌مان را در این قالب‌ها بر سر دیگران می‌زنیم!  😉

قبل‌تر در این وبلاگ به مدل سنجش کیفیت زندگی کاری Vault پرداخته‌ام. این مدل به ویژگی‌های مثبتی می‌پردازد که یک شغل و یک محیط کاری باید برای انسان‌ها فراهم کنند. خوب شاید این سؤال طبیعی باشد که ویژگی‌های یک شغل بد چیست؟

در تحقیق جالبی که توسط محققان دانشگاه ملی استرالیا در کانبرا انجام شده است، ۵ ویژگی یا نشانه‌ی یک شغل بد از نظر روان‌شناختی شناسایی شده است:

  • انتظار بسیار بالا از فرد؛
  • پایین بودن آزادی عمل و کنترل فرد روی کار خود؛
  • فشار کاری بالا؛
  • عدم توازن میان تلا‌ش‌ فرد و حقوق و دستمزد و پاداش‌ها؛
  • عدم امنیت شغلی.

نشانه‌های آشنایی است؛ نه!؟ بنابر عقیده‌ی محققان، این عوامل ریشه‌های اصلی افت کیفیت سلامت روانی کار به‌حساب می‌آیند.

شناخت این ۵ عامل دو سویه دارد:

  1. تصمیم‌گیری من کارمند / کارشناس در مورد این‌که آیا نگه‌داشتن این شغل به مشکلات روحی ـ روانی که برای من ایجاد کرده، می‌ارزد؟
  2. توجه مدیران به این‌که خواسته یا ناخواسته دارند چه بلایی بر سر کارکنان‌شان می‌آورند. هر چند خیلی وقت‌ها مدیران، وقتی که فرد توان‌مندی مجموعه‌شان را ترک کرد دنبال ریشه‌های موضوع می‌گردند!

اما جالب است بدانید موضوع اصلی این تحقیق چیز دیگری بوده است. این تحقیق برای این انجام شده که مشخص شود آیا صرفِ داشتن کار در مقایسه با بی‌کاری باعث سلامت روانی فرد می‌شود یا خیر؟ نتیجه: خیر! لزوما افراد شاغل نسبت به افراد بی‌کار سلامت روانی بالاتری ندارند. در واقع باید این دیدگاه کلیشه‌ای این طور اصلاح شود که: “افراد شاغلی که شغل‌ مناسبی از نظر کیفیت روان‌شناختی کار دارند، در مقایسه با بی‌کاران سلامت روانی بیش‌تری دارند.”

منبع

پ.ن. باز هم تأخیر! لینک‌های هفته به دلیل درگیری‌های شغلی و شخصی من در آخر هفته، شنبه شب.

دوست داشتم!
۰

“کار مزخرف! به‌درد نخور! اه اه اه!” “اینم شد کار آخه؟ بشینم خونه به‌تره.” این عبارت‌ها آشنا هستند؛ نه!؟ اغلب ما وقتی با شغل‌مان مشکل پیدا می‌کنیم، معمولا غرهای‌مان را در این قالب‌ها بر سر دیگران می‌زنیم!  😉 قبل‌تر در این وبلاگ به مدل سنجش کیفیت زندگی کاری Vault پرداخته‌ام. این مدل به ویژگی‌های مثبتی می‌پردازد که یک شغل و

سؤال: چه معیارهایی سبب پیشرفت مجید جلالی در حیطه مربیگری شده است؟

**مجید جلالی: سه شاخصه برای من اهمیت داشته و دارد که این شاخص ها عبارتند از: ۱- تحمل و حل ابهامات؛ ۲- تولیدات فنی؛ ۳- پشتکار و ممارست.” (این‌جا)

برای پیش‌رفت حرفه‌ای باید:

  1. صبر و شکیبایی داشته باشید و بر مشکلات غلبه کنید.
  2. خودتان را از نظر فنی و مهارتی هم‌واره به روز نگه‌دارید و توسعه دهید.
  3. پشتکار و ثبات داشته باشید.

این سه شاخص، به‌ویژه باید مورد توجه جوانان تازه‌کار قرار بگیرند.

دوست داشتم!
۰

“سؤال: چه معیارهایی سبب پیشرفت مجید جلالی در حیطه مربیگری شده است؟ **مجید جلالی: سه شاخصه برای من اهمیت داشته و دارد که این شاخص ها عبارتند از: ۱- تحمل و حل ابهامات؛ ۲- تولیدات فنی؛ ۳- پشتکار و ممارست.” (این‌جا) برای پیش‌رفت حرفه‌ای باید: صبر و شکیبایی داشته باشید و بر مشکلات غلبه کنید. خودتان را از نظر فنی

شجاعت یعنی مقاومت در برابر ترس و غلبه بر آن، نه نترسیدن!

مارک تواین

دوست داشتم!
۱

شجاعت یعنی مقاومت در برابر ترس و غلبه بر آن، نه نترسیدن! مارک تواین دوست داشتم!۱

امیر مهرانی عزیز این‌جا کمی درد دل کرده و نکاتی هم نوشته که تقریبا با همه‌ی بندهای‌اش هم‌دل هستم؛ جز جمله‌ی اول‌اش: “این نوشته از اون دسته غرغر کردن‌هاست که سعی می‌کنم کم دچارش بشم. اما گاهی هرچقدر هم که صبر به خرج بدی، هرچقدر هم که نیمه پر لیوان را ببینی، در نهایت لیوان نیمه خالی هم دارد. متاسفانه!”

این روزها زندگی در ایران (و شاید دنیا!) بدون غم و غصه و سختی و درد غیرقابل تصور است. غم‌ها و غصه‌های خودت به‌کنار، اگر کمی دور و اطراف‌ات برای‌ات مهم باشد، آن وقت روزی نیست که بهانه‌ای برای غم‌گین بودن و غصه خوردن و درد کشیدن نداشته باشی. خودتان به‌تر می‌دانید که منظورم چیست …

کسانی که من را از نزدیک می‌شناسند می‌دانند که چقدر آدم حساسی هستم. حساس به خودم و اطراف‌ام و یک غصه‌خور درجه‌ی یک! اما مدتی است تصمیم گرفته‌ام تا جور دیگری با مشکلات کنار بیایم. و تا حدودی هم موفق بوده‌ام. همین موفقیت باعث شده تا دنبال فرصتی باشم که بتوانم چند نکته در باب مبارزه با ناامیدی ـ که این روزها کم‌کم دارد به یک بیماری مسری تبدیل می‌شود ـ بنویسم. نکاتی که اغلب‌شان شاید بدیهی باشند و بعضی‌های‌شان را هم قبلا نوشته‌ام. نوشته‌ی امیر بهانه‌ای شد برای این کار. پیش از خواندن این نکات خواهش می‌کنم توجه کنید که این‌ها کلیشه و شعار نیستند. من خودم اثربخش بودن‌شان را تجربه‌ کرده‌ام که این‌جا می‌نویسم‌شان:

۱- دور جور می‌شود به مسائل نگاه کرد: با “چرا”ها و “چی”‌ها (مفصل‌اش را این‌جا بخوانید.) وقتی مشکلی پیش می‌آید اغلب ما می‌رویم سراغ حرص خوردن و غصه خوردن که چرا این‌جوری شد؟ اما خوب این راه‌حل نیست. یا مشکلی که پیش آمده قابل حل است یا نیست. در هر دو حالت اول از همه از خودتان بپرسید: “چی کار باید بکنم؟” (مشکلات سیاسی و اجتماعی‌تان را هم همین جوری نگاه کنید. مثال بارز: مردم افتضاح رانندگی می‌کنند و من نمی‌توانم درست‌شان کنم. چی کار کنم؟ سعی کنم حداقل من، درست رانندگی کنم.)

۲- خیلی وقت‌ها مشکلی که ما می‌بینیم برمی‌گردد به نگاه کمال‌گرا و در عین حال بدبین ما. از مشکلات شخصی می‌گذرم که خیلی وقت‌ها ریشه در اشکالات شخصیتی و ذهنی خود ما دارند. در زندگی اجتماعی، نگاه کمال‌گرای ما نمی‌خواهد بپذیرد که این جامعه در یک سیر تاریخی به این نقطه رسیده و برای رسیدن به وضعیت مطلوب حالا حالاها کار دارد. بنابراین وقتی در مثلا انتخابات شکست می‌خوریم‌‌ (یا همان‌طور که یادتان هست شکست‌مان می‌دهند!!!)، دنیا برای‌مان به پایان می‌رسد. حالا این‌جا فرقی هم نمی‌کند که زندگی شخصی باشد یا جمعی: خیلی وقت‌ها زمانی که انتظارات غیرواقعی‌ ما به نتیجه نمی‌رسند، دنیا و زندگی را سرزنش می‌کنیم و نه اشتباه خودمان را! (این‌جا)

۳- یک چیز را خیلی وقت‌ها فراموش می‌کنیم: ما مرکز جهان پیرامونی‌مان نیستیم؛ تنها عضوی از این دنیای خاکی هستیم! بسیار در خودم و دیگران این اشکال را دیده‌ام که معتقد بوده‌ایم چون براساس تفسیر من از زندگی و دنیا، آن‌ها هستند که مشکل دارند نه من؛ پس باید نشست و مدام غصه خورد. اما کاش بپذیریم که خیلی وقت‌ها مشکل از ماست. از خودم مثال می‌زنم: به‌عنوان یک آدم سابقا به‌شدت مذهبی بارها و بارها در خوابگاه دانشگاه یا اردوها با برخی مسائل که از دید منِ آن روزها، غیرشرعی محسوب می‌شدند، مشکل داشتم. اما بعدها فهمیدم بسیاری از آن باورهای مذهبی، کلیشه‌هایی غلط بوده‌اند. دیگران اشتباه نمی‌کردند؛ من در اشتباه بودم. وقتی این را فهمیدم، مشکل‌ام حل شد. به همین سادگی.

۴- در مورد مشکلات شخصی، من معمولا برای فرار از غصه و استرس چند راه‌کار دارم: نوشتن مشکلات در همین‌جا (حالا خیلی وقت‌ها سربسته!)، درد دل با نزدیکان (مخصوصا خواهرهای عزیزم)، منحرف کردن فکرم از مشکلات با فکر کردن به کارهایی که باید انجام بدهم (مثل همین وبلاگ‌نویسی)، فکر کردن به خاطرات خوب زندگی (بارها و بارها با نگاه کردن عکس‌های روزهای خوش زندگی و با یادآوری خاطرات خوب آن‌ها، به زندگی امیدوارِ امیدوار شده‌ام!) و خوب چند راه شخصی دیگر.

۵- در مورد مشکلات و شکست‌های شخصی ـ مخصوصا این مشکل شایع که چرا هر چی من تلاش می‌کنم نتیجه نمی‌گیرم ـ شخصا هیچ راهی به‌تر از این نمی‌شناسم: لذت بردن از خوبی‌ها و توانایی‌های‌ام، کارهای بزرگی که انجام داده‌ام و موفقیت‌های بزرگ زندگی‌ام.

۶- باور کنید که از دل محدودیت‌ها است که خلاقیت و مخصوصا انگیزه‌ی حرکت به جلو حاصل می‌شود.  وقتی دوره‌ی کارشناسی را در یکی از واحدهای تابعه‌ی دانشگاه امیرکبیر در شهر تفرش استان مرکزی می‌گذارندیم، با انواع و اقسام مشکلات ریز و درشت از طرف دانشگاه مادر و مثلا دانشگاه محل تحصیل‌مان روبرو بودیم که حالا جای گفتن‌اش نیست. اما مسئولین محترم آن موقع دانشگاه امیرکبیر که ما را “بار خاطر” می‌دانستند، ناخواسته بزرگ‌ترین خدمت را به ما کردند: آن‌ها این انگیزه را در ما بیدار کردند تا نشان بدهیم ما آدم‌های توان‌مندی هستیم که محدودمان کرده‌اند. نتیجه این‌که من و تقریبا همه‌ی هم‌کلاسی‌های‌ام (بالای ۸۰ درصد افراد یک کلاس چهل نفره که با هر معیاری عالی است)، کارشناسی ارشدمان را از به‌ترین دانشگاه‌های کشور (از جمله خود دانشگاه مادر!) گرفتیم.

۷- در روان‌شناسی کار، ثابت شده که سرکوب افکار منفی باعث فعال‌تر شدن آن‌ها می‌شود. روی از بین بردن افکار منفی فکر نکنید، به جای آن تصمیم بگیرید که به چه چیزهای خوبی می‌توانید به جای آن‌ها فکر کنید!

۸-ما با توان‌مندی‌های‌تان تعریف می‌شویم؛ نه محدودیت‌های‌مان. فقط همین یک قلم برای امیدوار بودن آدمی کافی است: من می‌توانم تغییر کنم. از آن به‌تر: دنیا را هم می‌شود تغییر داد ومن هم می‌توانم تغییرش دهم! لذت این توانستن، خیلی وقت‌ها به‌ترین داروی درد ناامیدی است.

۹- خیلی وقت‌ها اشتباه ما دقیقا این است که از این‌که چیزی را که لازم داریم، نداریم ناراحتیم؛ ولی اشتباها فکر می‌کنیم که چون دوست داریم داشته باشیم‌اش ولی نداریم، ناراحتیم! (این‌جا نوشته‌ام منظور چیست.)

۱۰- یک سؤال ساده از خودمان بپرسیم: این همه از نداشتن و نشدن غصه خوردیم. درست شد؟

۱۱- باور کنید که تنها آدم مشکل‌دار دنیا شما نیستید. چشم‌تان را باز کنید و اطراف‌تان را ببینید. خیلی وقت‌ها وضعیتِ پرمشکل شما، آرزوی دیگری است (یاد فیلم “افسانه‌ی آه” تهمینه میلانی به‌خیر که حرف اصلی‌اش همین بود.)

۱۲- خیلی وقت‌ها مشکلی که احساس‌اش می‌کنیم از حقی است که برای خودمان قائلیم. اما من باور دارم که خیلی وقت‌ها، حقِ حق نداشتن، بزرگ‌ترین حق من است؛ مخصوصا زمانی که دارم در مورد دیگران قضاوت می‌کنم.

هیچ کدام از این راه‌ها راه حل نهایی نیست. این‌ها راه‌های مختلفی است که هر از گاهی وقتی اوضاع خراب می‌شود به کارشان می‌گیرم و بعضی وقت‌ها نتیجه می‌دهند و بعضی وقت‌ها هم نه. مهم‌تر از این راه‌حل‌ها، نوع نگاه‌تان به آن نیمه‌ی خالی لیوان است که پارادوکس ناامیدی / امید شما را حل می‌کند. انتخاب با شماست: می‌توانید غصه‌ی خالی بودن نصف لیوان را بخورید و می‌توانید با لذت بردن از پر بودن نصف دیگر لیوان، تلاش کنید تا نیمه‌ی خالی لیوان را پر کنید.

مرتبط:

چگونه از خودمان ناامید نشویم!

دوست داشتم!
۳

امیر مهرانی عزیز این‌جا کمی درد دل کرده و نکاتی هم نوشته که تقریبا با همه‌ی بندهای‌اش هم‌دل هستم؛ جز جمله‌ی اول‌اش: “این نوشته از اون دسته غرغر کردن‌هاست که سعی می‌کنم کم دچارش بشم. اما گاهی هرچقدر هم که صبر به خرج بدی، هرچقدر هم که نیمه پر لیوان را ببینی، در نهایت لیوان نیمه خالی هم دارد. متاسفانه!”

۱- سال ۱۳۷۶: پرسپولیس به‌دلیل حضور نیمی از بازی‌کنان‌اش در اردوی تیم ملی فوتبال و عقب افتادن بازی‌های‌اش از لیگ کنار کشید. استقلال با بازی‌کنانی کاملا معمولی و بازی‌هایی بی‌نظیر قهرمان لیگ شد. هیچ وقت برد ۵-۱ فولاد را یادم نمی‌رود که باعث شد من تصمیم بگیرم استقلالی بشوم.

۲- همان سال ۱۳۷۶: بازی استقلال ـ پلیس عراق در تهران با حضور ۱۲۰ هزار تماشاگر و برد دو بر صفر استقلال. بازی برگشت را هم استقلال یک یک مساوی کرد. یادتان باشد از دقیقه‌ی ۷۵ که علی چینی مصدوم شد، استقلال به‌دلیل انجام سه تعویض‌اش ده نفره بازی کرد و اتفاقا گل مساوی را هم در دقایق پایانی علی موسوی زد.

۳- باز هم همان سال ۱۳۷۶ و مرحله‌ی گروهی جام باشگاه‌های آسیا: استقلال با برد الهلال خیلی چیزها را ثابت کرد. تیمی که ستاره‌های‌اش محمد مؤمنی و فرهاد مجیدی ۲۰ ساله بودند. استقلال بازی آخر را عمدا باخت تا دوم شود و در نیمه نهایی مقابل دالیان چین بازی کند. حجازی می‌خواست انتقام شکست ۴-۱ سال قبل پرسپولیس را از این تیم بگیرد.

۴- اردیبهشت ۱۳۷۷؛ مرحله‌ی نیمه نهایی: رسانه‌ی ملی (!) به بهانه‌ی محرم بازی را پخش نکرد. استقلال ۳-۱ پیش افتاد و بعد با افتضاح پرویز برومند بازی مساوی شد. در وقت اضافه علی موسوی گل طلایی استقلال را زد: ما حالا در فینال بودیم!

۵- یک جمعه‌ی داغ اردیبهشتی: استقلال ۹۰ دقیقه حمله کرد و هر کاری کرد الا گل زدن. سیروس دین‌محمدی یک گل بی‌نظیر زد؛ اما این تک گل کم بود: قبل‌اش جوبیلو ایواتا روی دو کرنر، دو گل زده بود. حسرت همیشگی ما در تمام این سال‌ها، باختن فینال آسیا به دلیل ضعف دروازه‌بانی‌مان بوده است؛ آن هم وقتی روی نیمکت ما ـ به گواهی واقعیت و نه نفوذ تمام نشدنی عرب‌ها در AFC ـ دروازه‌بان قرن آسیا نشسته بود …

۶- ناصر حجازی یک هفته بعدتر از آن فینال از استقلال رفت. یک بار دیگر هم به استقلال برگشت؛ اما در تمامی این سال‌ها دوست‌داشتنی‌ترین تصویر فوتبالی حک شده در ذهن من، همان بازی بی‌نظیر استقلال در فینال جام باشگاه‌های‌ آسیاست و گریه‌های بعد از شکست در آن بازی.

۷- و حالا باز هم شنیدن این فعل لعنتی “درگذشت.” درگذشت و رفتن و بازنگشتن و بغض‌های ناتمام. اما … دلم خوش است که ناصر حجازی در این روزهای آخر هم با تلاش‌اش و عشق‌اش برای زندگی و با صداقت و صراحت‌ تمام نشدنی‌اش، راز ماندگار شدن در دل مردم را نشان داد: دوست داشتن زندگی، همیشه خود بودن و پاره کردن پرده‌ی ریا و تزویر، لذت بردن از زندگی با وجود تمامی سختی‌ها و عشق بی‌ریا به کمک به دیگران

در تمامی این سال‌ها حسرت آن یک گل لعنتی فینال جام باشگاه‌های آسیا ته دل ما سنگینی کرده. امیدوارم خود ناصر حجازی بدون این حسرت دنیا را ترک کرده باشد.

روح بزرگ‌اش شاد. یاد آبی‌دلی‌اش هم در دل ما دوست‌داران‌اش تا هستیم زنده است.

دوست داشتم!
۷

۱- سال ۱۳۷۶: پرسپولیس به‌دلیل حضور نیمی از بازی‌کنان‌اش در اردوی تیم ملی فوتبال و عقب افتادن بازی‌های‌اش از لیگ کنار کشید. استقلال با بازی‌کنانی کاملا معمولی و بازی‌هایی بی‌نظیر قهرمان لیگ شد. هیچ وقت برد ۵-۱ فولاد را یادم نمی‌رود که باعث شد من تصمیم بگیرم استقلالی بشوم. ۲- همان سال ۱۳۷۶: بازی استقلال ـ پلیس عراق در تهران

من برای انجام یک پروژه‌ی راهبردی و پژوهشی در حوزه‌ی آی‌تی نیازمند به دو نفر همکار هستم. توضیح مختصری درباره‌ی این پروژه: در این پروژه باید نقش دولت در پشتیبانی از توسعه‌ی کسب و کارهای کوچک و متوسط (SME) در حوزه‌ی آی‌تی مشخص شود. (مثال بارزش کاری که دولت هند در ایالت بنگلور انجام داده و الان آن‌جا مرکز آی‌تی هند شده.) این پروژه، هم یک پروژه‌ی پژوهشی است (یعنی اعضای تیم پروژه باید حتما با اصول روش تحقیق در مدیریت / اقتصاد آشنا باشند) و هم راهبردی محسوب می‌شود (یعنی آشنایی اولیه با مباحث مدیریت استراتژیک ضروری است.) ضمن این‌که داشتن اطلاعات در زمینه‌ی صنعت آی‌تی و به‌ویژه اقتصاد آی‌تی هم مفید است. این امکان وجود دارد که اگر دانشجوی کارشناسی ارشد هستید، بتوانید هم در این پروژه کار کنید و حقوق‌تان را بگیرید و هم در صورتی که شرایط مورد نظر کارفرمای ما (که یک مرکز پژوهشی معتبر وابسته به وزارت آی‌‌سی‌تی است) را داشته باشید، با کمک استاد راهنمای‌تان پایان‌نامه‌تان را هم طی این پروژه انجام دهید.

فردی که من به دنبال‌شان هستم باید ویژگی‌های زیر را داشته باشد:

۱٫ حتما دانشجوی ترم دوم به بعد کارشناسی ارشد در یکی از رشته‌های مدیریت / مهندسی صنایع / اقتصاد / مدیریت آی‌تی (یا سایر رشته‌های مرتبط که الان به ذهن من نمی‌‌رسد) یا فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد به بالا در یکی از این رشته‌ها باشد (به دلیل الزام آشنایی با روش تحقیق؛ منتها اگر کسی با تحصیلات کارشناسی هم در کنفرانس‌ها یا ژورنال‌های معتبر مدیریت و اقتصاد و مدیریت آی‌تی مقاله‌ای داشته است، قابل قبول است.)

۲٫ آشنایی با مباحث مدیریت استراتژیک، اقتصاد آی‌تی و صنعت آی‌تی کشور یا سابقه‌ی فعالیت در پروژه‌های پژوهشی حوزه‌ی آی‌تی مزیت محسوب می‌شود (لطفا در رزومه‌های‌تان “آشنا بودن با فلان موضوع” را ننویسید. اگر رشته‌تان مرتبط باشد که یعنی با این مباحث به صورت نسبی آشنایید. اگر در این زمینه کار کرده باشید هم که در سوابق کاری‌ یا پژوهشی‌تان هست.)

لطفا توجه کنید: رزومه‌‌ی افرادی که رشته‌شان مرتبط نباشد یا شرط اول را نداشته باشند، به هیچ عنوان بررسی نخواهد شد. خواهش می‌کنم برای وقت همدیگر احترام قائل باشیم.

این پروژه هشت ماهه است و حدودا از اواسط خرداد آغاز می‌شود. شرکت ما حاسب سیستم یک شرکت معتبر مشاوره‌ی مدیریت و آی‌تی است، فضای دوستانه و جوان و شادی دارد، بروکراسی اداری (به‌معنای منفی) در آن چندان وجود ندارد و در صورتی که تمایل داشته باشید به‌عنوان یک گزینه‌ی خوب برای ادامه‌ی کار پس از پایان این پروژه هم می‌تواند در نظر گرفته شود.

اگر خواستید با من، سابقه‌ام و پروژه‌های شرکت محل کارم بیش‌تر آشنا شوید، می‌توانید از این‌جا، رزومه‌ام را ببینید.

لطفا رزومه‌های‌تان را تا آخر این هفته (جمعه ۵ خرداد) برای من به آدرس ای‌میل gozareha روی جی‌میل بفرستید. این آگهی را هم لطفا در گودر هم‌خوان کنید تا همه‌ی علاقه‌مندان آن را ببیند.

پیشاپیبش از همه‌ی دوستان تشکر می‌کنم.

دوست داشتم!
۰

من برای انجام یک پروژه‌ی راهبردی و پژوهشی در حوزه‌ی آی‌تی نیازمند به دو نفر همکار هستم. توضیح مختصری درباره‌ی این پروژه: در این پروژه باید نقش دولت در پشتیبانی از توسعه‌ی کسب و کارهای کوچک و متوسط (SME) در حوزه‌ی آی‌تی مشخص شود. (مثال بارزش کاری که دولت هند در ایالت بنگلور انجام داده و الان آن‌جا مرکز آی‌تی

باز هم تأخیر! امیدوارم تکرار نشود. هفته‌ی کم‌لینکی نبوده قاعدتا؛ اما همین تأخیر در انتشار پست نشان می‌دهد که من سرم این روزها خیلی شلوغ است و نرسیدم مطالب هفته را کامل بخوانم. امیدوارم جمعه‌ی این هفته جبران کنم.

پیش از شروع سه نکته:

  1. لینک‌هایی که به نظرم باید حتما و تحت هر شرایطی خوانده بشوند را با رنگ قرمز از سایر لینک‌ها متمایز می‌کنم.
  2. برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.
  3. این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر نمی‌کنید!

مدیریت:

۱۰ تخم‌مرغ در چند دقیقه آب‌پز می‌شود؟، چرا باید تیم بسازیم؟ و معرفی کتاب: دم‌دراز (امیر مهرانی)

دو نکته در تغییر فرآیند و سه تعریفی که گاه اشتباه می‌شوند (مهدی عرب عامری)

نکاتی که لازم است برای ثبت شرکت‌تان بدانید (مهم و مفید) و تبلیغات موثر در مطبوعات (وبلاگ همینا)

آسمان مهندسی نرم‌افزار (در مورد مشاوره هم معنادار است!) (مجید آواژ؛ روزنوشته‌های بهساد)

رسمی یا صمیمی؟ (توضیح نمی‌دم؛ اینو بخونید حتما) (علی واحد؛ وبلاگ رادمان)

ساخت یک محصول نیمه کاره بهتر از محصول کامل ناکارآمد (دنیای چابک)

سه نکته برای اینکه ایده‌های‌تان شنیده شود (محمد سالاری)

فناوری اطلاعات:

نت‌بوک‌های خورشیدی سامسونگ در راهند و پست کردن همه‌چیز در توییر با twi.tt (مهرداد نایب)

معرفی کتاب فلسفه‌ی تکنولوژی (جواد افتاده؛ رسانه‌های اجتماعی)

حرف کی جذاب‌تره! (رضا قربانی؛ مدیر رسانه)

ایران در قعر نمودار سرعت دسترسی به اینترنت

به جای کارت بانکی انگشت‌تان را همراه داشته باشید

همه‌ی آن‌چه باید درباره تبلت‌ها بدانید! (گزارش خواندنی درباره‌ی بازار این روزها جذاب تبلت‌ها)

دولت آمریکا، پیش‌گام تدوین استراتژی جهانی برای فضای مجازی

اقتصاد:

جنایت و مکافات: لطفن پیش از تکرار کلیشه کمی بخوانید! (درباره‌ی اقتصاد جرم) و خطاهای سیاست‌گذاری وزارت بهداشت (حامد قدوسی)

تجدید نظر در تجدید پذیر (آیا انرژی باد پاک است؟) (نکته‌ی جالبی که احسان اردستانی درباره‌ی انرژی‌های تجدید نظر گفته)

به جرم ثروتمند بودن (یادداشت مهمان) (درباره‌ی جرم بودن ثروتمند بودن از نظر ایرانی‌ها) (وبلاگ مدیر رسانه)

آیا قصاص باعث کاهش احتمال ارتکاب به جرم می‌شود؟ (نیام یراقی در نقد یادداشت حامد درباره‌ی اقتصاد جرم)

اشتباه بزرگ بن لادن (یادداشت جالبی است. “ارزشمندترین دارایی بلندمدت کشور آمریکا «جذب بهترین افراد از سراسر دنیا و فراهم کردن محیطی برای آنها است که بتوانند خلاقیت خود را شکوفا کنند.»” دقیقا اشتباه بن‌لادن این بود که نفهمید قدرت آمریکا در این است و نه قدرت سخت‌افزاری که او می‌خواست نابودش کند.)

هدفمند کردن یارانه‌ها و جای خالی بهره‌وری (علی دادپی)

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

پای کار نشستن (مثل من و حامد متعهد باشید!) (حامد قدوسی)

پ.ن. ۱. لطفا اگر وبلاگی، پستی یا مطلبی را من ندیده بودم یا نمی‌شناسم، کامنت بگذارید و معرفی بفرمایید برای یادگیری بیش‌تر.

پ.ن.۲. اگر دوست داشتید توئیتر گزاره‌ها را برای دیدن ایده‌ها و حال و احوال روزانه‌ی من و گودر گزاره‌ها را برای دیدن متن کامل این مطالب و سایر مقالات و اخبار مربوط به مدیریت، مشاوره، فناوری اطلاعات و البته اقتصاد، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی (و گاهی هم که خیلی هیجان‌زده می‌شوم، علم و طنز و چیزهای دیگر!) دنبال کنید.

دوست داشتم!
۰

باز هم تأخیر! امیدوارم تکرار نشود. هفته‌ی کم‌لینکی نبوده قاعدتا؛ اما همین تأخیر در انتشار پست نشان می‌دهد که من سرم این روزها خیلی شلوغ است و نرسیدم مطالب هفته را کامل بخوانم. امیدوارم جمعه‌ی این هفته جبران کنم. پیش از شروع سه نکته: لینک‌هایی که به نظرم باید حتما و تحت هر شرایطی خوانده بشوند را با رنگ قرمز