این روزها هر نشریهی تخصصی مدیریت و حتا هر روزنامهای را که باز میکنم، حتما آگهی مربوط به برگزاری دورهی MBA توسط یک دانشگاه یا مؤسسهی جدید را میبینم. ظاهرا برگزاری دورهی MBA به یکی از پرسودترین کسب و کارهای مربوط به آموزش تبدیل شده است. دورههایی که من میبینم از دورههای استاندارد و معتبری مثل دورهی سازمان مدیریت صنعتی هستند تا دورههایی با عناوین بسیار عجیب و غریب (مثلا MBA حسابداری!؟) دورههای دانشگاهی که از طریق کنکور دانشجو میگیرند هم بهجای خودشان. سؤال اصلی این روزها این است: از میان این همه دورهی MBA، بهترین دوره متناسب با نیازها و شرایط من کدام است؟
این اواخر چند نفر از دوستان از من همین سؤال را پرسیدند. من هم سعی کردم چند معیار ساده را برای این ارزیابی به این دوستان معرفی کنم. بد ندیدم معیارهای انتخاب دورهی MBA را اینجا هم بنویسم تا شاید بهدرد کسان دیگری هم بخورد. من چهار معیار اساسی برای ارزیابی دورههای MBA بهنظرم میرسد:
۲- اساتید دورهها: قرار است شما از زبان اساتید دورهها دروس دورهی MBA را یاد بگیرید. برای ارزیابی رزومهی اساتید بهنظرم دو معیار کلیدی وجود دارد: یکی اینکه اساتید باید حتما دارای سوابق مشاورهای یا اجرایی در حوزهی مدیریت باشند (استاد دارای بالاترین درجات علم دانشگاهی اما بدون تجربهی اجرایی، به هیچ درد یک MBA نمیخورد.) دومین معیار هم داشتن سابقهی تدریس در دورهی MBA است (که اگر در دورههای معتبر داخلی یا خارجی و مخصوصا دورههای دانشگاهی MBA باشد هم چه بهتر.) مهم نیست که استاد دوره آدم معروفی هست یا نه. رزومهی او گویای همه چیز است.
۳- سیلابس دروس و زمان مورد نیاز برای تدریس مطالب: سیلابس دروس نشاندهندهی مطالبی هستند که قرار است شما در این دوره یاد بگیرید. برای ارزیابی سیلابس دروس، میتوانید سیلابس دروس دورهی دانشگاه صنعتی شریف را که من قبلا اینجا همراه با تعدادی مطلب مرتبط دیگر روی اینترنت گذاشتهام، ببینید و از آن بهعنوان خطکش ارزیابیتان استفاده کنید. فقط یک نکتهی کلیدی در اینجا وجود دارد و آن هم زمانبندی دروس است. جدیدا ـ بهویژه در دورههای غیرآکادمیک ـ برگزاری دورههای مثلا فشرده مد شده که مدعی هستند ظرف مثلا بیست ساعت شما را استراتژیمن میکنند. من از نزدیک که این دورهها را تجربه نکردهام؛ اما چیزی که از تحصیل در دورهی MBA به یادم مانده این است که در یک دورهی استاندارد با ۱۶ جلسهی سه ساعته هم همیشه مطالب اساسی بسیاری ناگفته میماندند. مخصوصا در درسهایی مثل استراتژی، بازاریابی یا مدیریت منابع انسانی، بهدلیل تجربیاتی که عموما دانشجویان از قبل داشتهاند سر کلاسها کلی بحث بهوجود میآید که اتفاقا این گفتگوها هستند که باعث میشوند آدم از درس نکات بسیار بیشتری را یاد بگیرد. در این دورههای فشرده با تعداد ساعات بسیار کم، عملا داشتن چنین تجربیاتی سر کلاس غیرممکن است؛ تازه اگر از نظر تدریس مطالب استاد وقت کم نیاورد!
۴- هزینهی دورهها: یک نگاهی به جیبتان بیاندازید و یک نگاهی هم به آینده. اینکه گرفتن مدرک MBA قرار است چه عایدی برای شما داشته باشد. حتا اگر تحلیل هزینه ـ فایدهی مالی هم برایتان مهم نیست؛ به این توجه کنید که MBA قرار است چه کمکی به شما بکند. اگر یک مدیر اجرایی هستید، آیا قرار است با MBA گرفتن مدیر بهتری باشید؟ آیا میخواهید یک مشاور مدیریت شوید؟ آیا قصد دارید کسب و کار خودتان را راه بیاندازید؟ به این سؤال فکر کنید که آیا هزینهی یک دورهی MBA برای شما ارزش لازم را دارد؟ بهعنوان یک ملاک ارزیابی بد نیست بدانید در حال حاضر هزینهی یک دورهی آکادمیک دو ساله و نیمه در بهترین دانشگاههای ایران (یعنی شریف و تهران و امیرکبیر) بین ۱۵ تا ۲۰ میلیون تومان است (زمان ما حدود ۹ میلیون بود!) تازه اینها دورههایی هستند که مدرک معتبر دانشگاهی به شما میدهند و از اساتید به نام و بزرگ مدیریت در ایران بهره میبرند. خودتان مقایسه کنید با این همه مؤسسهی مدعی دیگر.
اگر در این زمینه راهنمایی بیشتری خواستید میتوانید از طریق صفحهی تماس با من، سؤالهایتان را مطرح کنید. اما قبلش شاید بد نباشد روایت من از دورهی MBA خودم را بخوانید.
پ.ن. برای من جالب است که در دنیای پیشرفته، مشاوره برای پذیرفته شدن در دورههای MBA برای خودش بیزینس بسیار جذاب و پرسودی است (مثلا این سایت را ببینید) و برگزاری دورههای MBA عموما در انحصار دانشگاهها و مؤسسات آموزشی معتبر است؛ اما اینجا خود دورهی MBA است که تبدیل به بیزنس شده است و بعید نیست تا چند وقت دیگر، حاجی دریانی نزدیک محل کار من هم به صرافت برگزاری دورهی MBA ویژهی سوپرمارکتها بیافتد! 🙂