فست‌کمپانی مصاحبه‌ی جالبی انجام داده با خانم اولیویا فاکس کابانه مربی زندگی. خانم کابانه در این گفتگو درباره‌ی کتاب جدیدش “افسانه‌ی کاریزما: چگونه هر کس می‌تواند هنر و دانش جذابیت شخصی را یاد بگیرد” صحبت کرده‌اند. حرف‌های خانم کابانه این‌قدر جالب بود که دلم نیامد شما را شریک لذت‌م نکنم. خلاصه‌ای از نکات مهم این مصاحبه:

ـ یونانی‌ها معتقد بودند که کاریزما یک موهبت آسمانی است که به هر کس ندهند‌ش؛ اما امروزه دانش‌مندان متوجه شد‌ه‌اند که این افسانه‌ای بیش نیست.

ـ کاریزما یک مهارت اجتماعی اکتسابی است؛ مسئله این‌جاست که معمولا یاد گرفتن آن در سنین پایین اتفاق می‌افتد و در نتیجه وقتی فرد به بزرگ‌سالی رسید، برای او یک موهبت الهی و یک ویژگی طبیعی فرض می‌شود (کتاب زندگی‌نامه‌ی استیو جابز را بخوانید این را دقیقن متوجه می‌شوید!)

ـ هیچ نوع کاریزمای خاص و یگانه‌ای وجود ندارد. برای هر موقعیتی یک کاریزمای درست برای همان موقعیت وجود دارد.

ـ فرهنگ غربی برون‌گرایی را تقدیس می‌کند و در نتیجه، بیش از ۵۰ درصد از مردم که درون‌گرا هستند احساس ضعف و نامطبوع بودن می‌کنند. اما در حقیقت درون‌گرایی برای برخی از موقعیت‌های کاریزمایی یک دارایی کامل است!

ـ کاریزما سه عنصر دارد: القای قدرت، تمرکز بر مخاطب و انتقال احساسات.

ـ چهار نوع کاریزما وجود دارد:

۱- برای “کاریزمای تمرکز” که در آن قصد دارید یک فرد  مجبور کنید همه‌ی اطلاعات‌ش را با شما به‌اشتراک بگذارد، لازم است بتوانید حواس خودتان را روی آن فرد متمرکز کنید و به‌دقت گوش دهید. این نوع کاریزما نیازمند درون‌گرایی است.

۲- یک نوع دیگر کاریزما، “کاریزمای قدرت” است که اثرگذارترین نوع کاریزما محسوب می‌شود: این‌که بتوانید آدم‌ها را مجبور کنید به شما گوش کنند و از شما اطاعت کنند. این نوع کاریزما دارای اشکالاتی است؛ از جمله کشنده‌ی انتقاد و توفان فکری است و در نتیجه برای محیط‌های خلاقانه توصیه نمی‌شود.

۳- نوع استیو جابزی کاریزما: “کاریزمای رؤیابینی” که در آن شما باعث می‌شوید افراد احساس کنند از شما الهام‌ می‌گیرند و در نتیجه از شما تبعیت کنند. این نوع کاریزما به‌ترین نوع کاریزما برای تقویت توفان فکری است. البته حواس‌مان باشد، این مربوط به شخصیت استیو جابز در محیط عمومی است. کتاب زندگی‌نامه‌ش را که بخوانید (مثلا فصل مربوط به طراحی مک را) می‌بینید که استیو جابز واقعی دارای کاریزمای قدرت بود! 🙂

۴- نوع “دالایی لاما”یی کاریزما: “کاریزمای مهربانی” که در آن شما افراد را به آشکار کردن قلب‌ و روح‌شان تشویق می‌کنید.

ـ کاریزما در محیط کسب و کار به چند دلیل مهم است: اعتمادساز است، رضایت شغلی و تعهد شخصی در زیردستان یک ره‌بر ایجاد می‌کند و بهره‌وری را هم بالاتر می‌برد.

ـ اما کاریزما تنها خاص ره‌بران نیست: کاریزما است که مشخص می‌کند کدام ایده‌ها برنده شوند و پروژه‌ها چطور اجرا شوند. مثلا برای فردی که به‌دنبال کار می‌گردد، داشتن کاریزما جهت موفقیت ضروری است!

ـ تحقیقات علمی ثابت کرده‌اند که آدم‌ها می‌توانند برحسب موقعیت سطح کاریزمای‌شان را بالا و پایین ببرند. جلوه‌ی اصلی این موضوع در زبان بدن آن‌ها پدیدار می‌شود. مثلا دانش‌مندان دانشگاه MIT موفق شده‌اند سیستمی طراحی کنند که با استفاده از آن می‌توان فقط با بررسی تغییرات نوسانات صدا در هنگام حرف زدن و حرکات صورت افراد، موفقیت فرد را در فروش در ۸۷ درصد مواقع درست حدس زد! بنابراین “زبان بدن” را جدی بگیرید لطفا.

ـ در مورد زبان بدن دانستن دو نکته ضروری است:

۱- با زبان بدن نمی‌شود دروغ گفت. هر چقدر هم فکر کنیم که بر حرکات صورت‌مان کنترل داریم، کوچک‌ترین حرکت غیرارادی حتا به‌کوتاهی ۱۷-۳۲ میلی‌ثانیه توسط دیگران به‌صورت ناآگاهانه قابل تشخیص است.

۲- شما زبان بدن‌تان را کنترل نمی‌کنید؛ بلکه ذهن ناخودآگاه‌تان را کنترل می‌کنید. بنابراین لازم است روی تقویت ارتباط ذهن ناخودآگاه‌تان با حرکات بدن‌تان مستقلا کار کنید.

ـ کاریزمای دروغین نداریم؛ اما کاریزما می‌تواند برای اهداف نادرست به‌کار رود. بنابراین باید از آن “مسئولانه” استفاده کرد.

دوست داشتم!
۲۵

فست‌کمپانی مصاحبه‌ی جالبی انجام داده با خانم اولیویا فاکس کابانه مربی زندگی. خانم کابانه در این گفتگو درباره‌ی کتاب جدیدش “افسانه‌ی کاریزما: چگونه هر کس می‌تواند هنر و دانش جذابیت شخصی را یاد بگیرد” صحبت کرده‌اند. حرف‌های خانم کابانه این‌قدر جالب بود که دلم نیامد شما را شریک لذت‌م نکنم. خلاصه‌ای از نکات مهم این مصاحبه: ـ یونانی‌ها معتقد بودند

به اولین پست لینک‌های هفته در سال جدید خوش آمدید! پوزش بابت تأخیر. 🙂

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها  را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

مدیریت و کارآفرینی:

التزام، یک اصل اساسی برای موفقیت (یک علی)

انتشار کتاب راهنمای تدوین گزارش‌های پیش‌رفت (کتاب جدید نادر خرمی‌راد عزیز) 🙂

درسی از مدیرعامل Pinterest: برای شروع کسب و کار اینترنتی، راه خودتان را بروید (نارنجی) (خواندنی؛ اما ترجمه‌ش از افتضاح هم بدتره!)

درباره تحلیل کسب و کار  

نتیکت‌: آداب معاشرت فضای مجازی (به‌ترین لینک تعطیلات! بخونید حتمن.)

چرا library.nu تمام شد؟ (رضا قربانی؛ مدیر رسانه)

سه مشکل بزرگ اینترنت از نگاه اریک اشمیت (مهران نصر؛ رسانه‌های امروز)

اینفوگرافیک: در هر دقیقه در اینترنت چه می‌گذرد!؟ 

درصد کاربران هر روز اینترنت در ایران به تفیک رده‌های سنی (جادی؛ کی‌بورد آزاد)

تلاش استیو جابز به استخدام لینوس تروالدز و نابود کردن لینوکس (آزادراه) (چه جسارتا!)

یوتیوب برای آموزش (iClub؛ مصطفی لامعی)

دریافت یک میلیون نسخه اندروید برنامه ایسنتاگرام در ۲۴ ساعت! (فارنت)

بررسی Google Play سرویس جدید گوگل (تورتک)

طرفداران کتاب الکترونیک بیشتر مطالعه می‌کنند (نارنجی)

دکمه Start در ویندوز برای همیشه حذف شد (دنیای فناوری اطلاعات)

اینفوگرافیک: هر آن‌چه لازم است در مورد ویکی‌پدیا بدانید

سال ۲۰۱۲ به نام “زنان و دختران در ICT” نام‌گذاری شد

پیش‌ینی‌های بیزنس مانیتور از بازار تلفن همراه ایران: تعداد مشترکان ۸درصد افزایش می‌یابد/عبور ضریب نفوذ تلفن همراه ایران از ۱۰۰ درصد

رسانه‌های اجتماعی:

تفاوت بین رسانه‌های اجتماعی و شبکه‌های اجتماعی (جواد افتاده؛ رسانه‌های اجتماعی)

Facebook May Challenge Google+ with Enhancements to Search – SocialTimes

۶۲% Of Adults Worldwide Now Use Social Media (But Email Is Still More Popular)

How Social Sites Make Money – Infographic

اقتصاد:

آیا نرخ بی‌کاری معیار خروج از بحران است؟ (حامد قدوسی؛ یک لیوان چای داغ) (این مطلب عالی حامد را بخونید. جالبه که اقتصاددان‌ها این روزها دنبال شاخص‌های جای‌گزین برای GDP می‌گردند؛ از جمله‌ی شاخص‌های پیشنهادی: شاخص درآمد سالانه و شاخص شادی ناخالص داخلی!!!)

چشم‌انداز اقتصاد جهان و جایگاه ایران (تحلیل عالی دکتر مصطفی بشکار)

افزایش قیمت ها در سال ۱۳۹۱ شامل چه چیزهایی خواهد بود؟ (تحلیل خواندنی دکتر علی دادپی)

اقتصاد ایران در سال ۱۳۹۰  (مجلۀ اقتصادی IRPD ONLINE JOURNAL) (بسیار خواندنی!)

انگلیس بزرگترین اقتصاد اینترنتی را دارد

Freakonomics » Who Owns Culture?

Does Empowering Women Improve the Economy? – Forbes

By 2050, 70% Of The World’s Population Will Be Urban. Is That A Good Thing

دوست داشتم!
۲

به اولین پست لینک‌های هفته در سال جدید خوش آمدید! پوزش بابت تأخیر. 🙂 پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها  را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند،

«اگر هنوز این کار را انجام نداده، به این خاطر است که ما در بخش کلیدی رقابت‌های این فصل هستیم. او همه چیز را تحت کنترل دارد و در انتظار زمان مناسبی است. مردم او را تحت فشار می گذارند؛ ولی پپ تنها زمانی کاری را انجام می‌دهد که به آن اعتقاد داشته باشد. برای او مهم نیست که مردم چه فکر می‌کنند و تحت چه فشاری قرار دارد.» (دنی آلوس در مورد ماجراهای مربوط تمدید قرارداد پپ گواردیولا در طول این فصل؛ این‌جا)

در توصیف پپ عزیز ما: تصمیمی بگیرید و کاری را انجام دهید که به آن اعتقاد دارید! فشارها و انتظارات دیگران اصلا مهم نیست! 🙂

دوست داشتم!
۱

«اگر هنوز این کار را انجام نداده، به این خاطر است که ما در بخش کلیدی رقابت‌های این فصل هستیم. او همه چیز را تحت کنترل دارد و در انتظار زمان مناسبی است. مردم او را تحت فشار می گذارند؛ ولی پپ تنها زمانی کاری را انجام می‌دهد که به آن اعتقاد داشته باشد. برای او مهم نیست که مردم

تحلیل‌ کسب و کار (همون تخصص من!) یکی از شغل‌هایی است که هر روز در جهان و در ایران بیش‌تر مورد توجه قرار می‌گیرد. علت اصلی این موضوع هم کشف کاربردهای جدید برای این تخصص است. تحلیل کسب و کار به‌قول استاندارد BABOK عبارت است از: “توصیه‌ی راه‌حل‌های لازم برای کمک به سازمان در دستیابی به اهداف‌ خود.” در همین تعریف کوتاه می‌بینید که BA چه دنیای گسترده، جذاب و عجیبی است … در راستای نظرسنجی پارسال (+) از این به‌بعد سعی می‌کنم بیش‌تر در این زمینه ـ که هر دو محور مشاوره‌ی مدیریت و تحلیل سیستم کاربردی را در بر می‌گیرد ـ بنویسم.

فعلا برای شروع ۷ روند مهم تحلیل‌گری کسب و کار در سال ۲۰۱۲ را به نقل از این‌جا با هم مرور کنیم:

۱- جدایی نقش‌های مدیر پروژه و تحلیل‌گر کسب و کار: قبلا این دو در پروژه‌ها یک نقش فرض می‌شدند؛ اما ام‌روز همگان در حال کشف اهمیت نقش تحلیل‌گر کسب و کار به‌عنوان یک نقش مستقل در انجام پروژه‌ها هستند. این مسئله در افزایش قابل توجه اعضای مؤسسه‌ی بین‌المللی تحلیل کسب و کار (IIBA) و هم‌چنین آغاز تحقیقات مؤسسه‌ی PMI در زمینه‌ی حوزه‌های تداخل کاری، بده‌بستان‌ها و زمینه‌های هم‌کاری این دو نقش نمود یافته است. توجه کنید که در این‌جا منظور هر پروژه‌ای است؛ حتا پروژه‌های ساخت و ساز! (Construction) علت‌ش این است که موفقیت هر پروژه‌ای وابسته است به تعیین و تأمین درست نیازمندی‌های کارفرما و این دقیقن تخصص تحلیل‌گران کسب و کار است.

۲- به‌کارگیری هر چه بیش‌تر رویکردهای چابک در انجام پروژه‌ها (قابل توجه دوستان چابک‌کار ما)

۳- هم‌کاری هر دو نقش مدیر پروژه و تحلیل‌گر کسب و کار در پروژه‌های چابک: منظور این است که قبلا کسی فکر نمی‌کرد تحلیل‌گر کسب و کار برای پروژه‌های چابک نیاز باشد؛ اما امروز مشخص شده که به‌دلیل کوتاه بودن نسبی تکرارها در رویکردهای چابک، امکان تحلیل کامل کسب و کار در هر تکرار وجود ندارد و در نتیجه تحلیل کسب و کار تبدیل به پیش‌نیاز پروژه‌های چابک شده است.

۴- تحلیل‌گر کسب و کار به‌عنوان مشاور مدیریت! به‌به! 🙂 (تعریف تحلیل کسب و کار را در ابتدای همین پست ببینید!)

۵- تحلیل‌گر کسب و کار به‌عنوان تسهیل‌گر تغییر: البته این اصولا یکی از نقش‌های مشاوران مدیریت است و احتمالا به‌دلیل اهمیت‌ش جدا شده.

۶- مهاجرت به محیط‌های مجازی: به‌دلیل مسائل بودجه‌ای، گسترش جغرافیایی شرکت‌ها و با پدید آمدن ابزارهای همکاری، شرکت‌ها هر روز بیش‌تر از دیروز به ایچاد تیم‌های مجازی تمایل دارند. بنابراین تحلیل‌گران کسب و کار هم مجبورند تا مهارت‌های آن‌لاین‌شان را تقویت کنند تا بتوانند مصاحبه‌ها و جلسات‌شان را به‌صورت مجازی برگزار کنند.

۷- افزایش تمایل به به‌بود فرایندهای کسب و کار: اوضاع اقتصادی هنوز چندان خوب نیست و در نتیجه سازمان‌ها مجبورند اثربخشی‌شان را افزایش دهند. مهم‌ترین ابزار این کار، به‌بود فرایندهای کسب و کار است.

دوست داشتم!
۱

تحلیل‌ کسب و کار (همون تخصص من!) یکی از شغل‌هایی است که هر روز در جهان و در ایران بیش‌تر مورد توجه قرار می‌گیرد. علت اصلی این موضوع هم کشف کاربردهای جدید برای این تخصص است. تحلیل کسب و کار به‌قول استاندارد BABOK عبارت است از: “توصیه‌ی راه‌حل‌های لازم برای کمک به سازمان در دستیابی به اهداف‌ خود.” در همین تعریف

کلاه‌قرمزی نوستالژی مشترک نسل ما است. این مایی که می‌گویم منظورم بچه‌های دهه‌ی ۵۰ و دهه‌ی ۶۰ است. خاطرات روزهای شیرین کودکی و شیطنت‌های کلاه‌قرمزی دوست‌داشتنی که خیلی وقت‌ها دوست داشتیم ما هم آن‌ها را مرتکب شویم اما از ترس تنبیه بزرگ‌ترها یا برای حفظ کلاس مؤدب بودن بی‌خیال‌شان می‌شدیم. 😉  پسرخاله‌ را هم که دیگر نگو! نماد یک بچه‌ی محروم زحمت‌کش همه کاره که همیشه دنبال کمک کردن به دیگران و باز کردن گره‌های کور زندگی‌شان بود.

در این سال‌ها کلاه‌قرمزی بارها و بارها به فرم‌های مختلف در خانه‌های ما حاضر شده: از فیلم “کلاه‌قرمزی و پسرخاله” ـ که همین اواخر قبل از عید باز دیدم‌ش و اشک‌م جاری شد ـ بگیرید تا نوروزی (یادم نیست چه سالی بود) که کلاه‌قرمزی هفت‌سین‌ش را با سیخ و سیم چیده بود. 🙂 همه‌ی این سال‌ها ماجراهای کلاه‌قرمزی و پسرخاله و آقای مجری را دیده‌ایم، لذت برده‌ایم، خندیده‌ایم و کنار هم یک خاطره‌ی خوب را تجربه کرده‌ایم.

سه سال است که عیدها کلاه‌قرمزی باز مهمان ماست. ایده‌های درخشان ایرج طهماسب و حمید جبلی انگار هیچ‌وقت تمام نمی‌شوند. هر سال با سورپرایزهایی جدید و طنازی‌هایی متفاوت و فضاسازی‌هایی متنوع‌تر از قبل. برای من در این سه سال اخیر جالب بوده که کلاه‌قرمزی ویژه‌ی نوروز با یک طراحی و ایده‌سازی کامل وارد مرحله‌ی تولید شده و این پیش‌نیاز وقتی با پس‌نیازِ اجرای واقعن عالی ایده همراه شده، نتیجه‌ش شده یک برنامه‌ی به‌یادماندنی. هنوز طعم شیرین حضور “ابراهیم حاتمی‌کیا”ی ظاهرا عبوس و جدی کنار کلاه‌قرمزی شیطان و بانمک و آیتم دستور غذای شاه‌کار “ببعی” را به‌عنوان فقط دو نمونه‌ی عالی از کارهای طهماسب و جبلی در این سه سال اخیر در دهان‌مان حس می‌کنیم.

اما … امسال در تولید کلاه‌قرمزی به‌نظرم آن مرحله‌ی ایده‌سازی و طراحی برنامه یا خیلی ضعیف برگزار شده یا کلا حذف شده است. البته با توجه به تولید فیلم جدید مجموعه‌ی کلاه‌قرمزی در اواخر سال ۹۰ ـ مخصوصا این‌که فیلم به جشنواره‌ی فیلم فجر هم نرسید ـ می‌شود حدس زد واقعن زمان کافی برای این کار وجود نداشته است.

در کلاه‌قرمزی ۹۱ هر چند هنوز ایده‌های درخشان و اجرای واقعن عالی را داریم، اما من در کلیت این مجموعه به‌عنوان یک محصول فرهنگی که منِ بیننده آن را مصرف می‌کنم اشتباهاتی می‌بینم. سعی می‌کنم خیلی خلاصه در مورد این اشتباهات بنویسم:

۱- تمرکز اشتباهی روی مخاطبان: کلاه‌قرمزی تلویزیونی همیشه یک ذات آموزشی را داشته. چه در زمان “صندوق پست” و چه در مجموعه‌های چند سال اخیرش. این خوب است اما نه برای نسل “عمو پورنگ” و “فیتیله‌ای‌ها” که قالب آموزشی‌شان جور دیگری است. من شخصا در میان بچه‌های کوچک‌تر فامیل حتا یک نفر را هم ندید‌ه‌ام که حتا رغبت به تماشای کلاه‌قرمزی داشته باشد. کلاه‌قرمزی مخصوص ما نوستالژی‌بازهاست. مخاطب کلاه‌قرمزی ماییم. نتیجه‌ی این ماجرا شده نکته‌ای که در بند دوم به آن اشاره می‌کنم.

۲- اشتباه در اید‌ی محوری: ایده‌ی محوری گوگل، فروش تبلیغات براساس جستجو است. اگر یادتان باشد ایده‌ی محوری کلاه‌قرمزی ۸۸ که در آن بعد از سال‌ها “آقای قرمزکلاه” (به قول حمید جبلی در فیلم اول مجموعه‌ی کلاه‌قرمزی) به تلویزیون برگشت، نوستالژی بود؛ تازه با حضور آن همه مهمان دوست‌داشتنی که خودشان کم برای ما نوستالژی‌ساز نبودند. شاید من دارم اشتباه می‌کنم؛ اما امسال بار آموزشی برنامه در مقایسه با سال‌های قبل بسیار افزایش پیدا کرده و در مقابل، آن جنبه‌های نوستالژیک ماجرا کم‌تر شده است.

۳- اشتباه در محصول محوری: محصول محوری گوگل، جستجو است نه شبکه‌ی اجتماعی. گوگل با تأکید اشتباه روی توسعه‌ی شبکه‌ی اجتماعی دارد باعث ضعیف شدن کسب و کار اصلی‌ش در برابر رقیب ضعیفی مثل بینگ می‌شود. در مورد کلاه‌قرمزی هم بی‌تعارف ـ با وجود تمامی جذابیت‌های سایر شخصیت‌های فرعی ـ محصول محوری خود این عروسک است. اما متأسفانه امسال عروسک “جیگر” ـ که من با آن اصلا ارتباطی برقرار نمی‌کنم و ایده‌ی جذابی هم ندارد ـ تبدیل به عروسک محوری برنامه شده و این به‌نظر من اصلا خوشایند نیست. این در حالی است که کلاه‌قرمزی هر قسمت کم‌رنگ‌تر از قبل می‌شود. پسرخاله هر سه چهار قسمت یک بار برمی‌گردد. اصلا از “گیگیلی” خبری نیست!

من می‌پذیرم که شاید این تغییر برای خیلی‌ها دوست‌داشتنی باشد. حتمن بسیاری به‌ شیرین‌کاری‌های این جناب “جیگر” می‌خندند. اما به خودم این حق را می‌دهم نپسندم‌ش. برای ایرج طهماسب و حمید جبلی با آن سابقه‌ی درخشان‌شان و این ایده‌های بی‌نظیر که هنوز در گوشه و کنار برنامه می‌بینیم (مثلا آن‌جایی که فامیل دور و کلاه قرمزی و پسر عمه زا در برابر نخوردن از یک سینی شیرینی مقاومت کردند و آقای مجری همین که رسید شروع کرد به خوردن!) افت دارد که به کمدی برسند که محورش بلاهت ذاتی این کره‌الاغ و پرزور بودن‌ش باشد (که این دومی خودش هم باز مفهومی کنایی است.)‌ شاید این قرار است تکرار ایده‌ی موفق پارسال یعنی “ببعی” باشد: ظهور یک شخصیت جدید و بسیار جذاب به‌دلیل ماهیت متفاوت شخصیت‌ و ویژگی‌های‌ش با بقیه. اما در عمل این درنیامده و بار طنز برنامه‌ روی ایده‌ی امکان‌پذیر نبودن اطلاق اسم الاغ یا خر به این عروسک ـ که علت تغییر اسم‌ش هم هست ـ متمرکز شده و همین هم هزار بار تکرار می‌شود. این من را نمی‌خنداند. در مقابل، با یک “سلاین” گفتن “کلاه‌قرمزی” از خنده روی زمین پخش می‌شوم.

۴- تنوع بیش از اندازه و در نتیجه پیچیدگی محصول: شما همه‌تان به‌تر از من از زندگی استیو جابز باخبرید. زندگی‌نامه‌ش را خوانده‌اید و می‌دانید که یکی از رازهای اصلی جادوی محصولات جابز، سادگی آن‌ها است. اما مجموعه‌ی “کلاه‌قرمزی” هر روز پیچیده‌تر می‌شود. من واقعا متعجبم چرا این دو آدم نازنین ـ آقایان طهماسب و جبلی ـ روی قالب تکراری آموزشی بودن برنامه این همه تأکید می‌کنند و هیچ خلاقیتی را در این ماجرا نمی‌بینیم؛ اما از این طرف آن همه شخصیت شناسنامه‌دار مجموعه‌ی کلاه‌قرمزی را احتمالا برای ایجاد تنوع به نفع یک شخصیت واقعا لایتچسبک کم‌رنگ یا حذف می‌کنند. اما همه‌ی ماجرا این نیست. “فامیل دور” در آخرین قسمت کلاه‌قرمزی ۹۰ ازدواج کرد؛ اما در کلاه‌قرمزی ۹۱ خبری از عروس‌ش نیست. خواهر پسرعمه زا و دخترش دو سه قسمتی هستند و بعد کلا حذف می‌شوند. “آقوی همساده” اگر چه ایده‌ی بسیار درخشانی است؛ اما مقطعی است: می‌آید و می‌رود و دوباره می‌آید و می‌رود. ناگهان شخصیت “دلاک” رو می‌شود و خداحافظ. با همه‌ی این‌ها هنوز محور قصه و روایت شخصیت “جیگر” است. راست‌ش این روزها فکر می‌کنم شاید خوب باشد یکی دو قسمت “صندوق پستی” دوباره پخش شود تا همه‌ به یاد بیاوریم که چه شخصیت‌های بانمکی آن‌جا بودند که ام‌روز کسی به‌یادشان نیست. “ژولی‌پولی” نمونه‌ی درخشان “زبان بدن” در عصری بود که هیچ کس در ایران حتا عبارت “بادی لنگوئج” به گوش‌ش نخورده بود. آقای نقاش را چی؟ یادتان هست؟ خود صندوق پستی را چطور؟ سؤال این است که اگر می‌خواهیم تنوع ایجاد کنیم چرا سراغ این شخصیت‌ها نرویم که آن جنبه‌ی نوستالژی ماجرا را هم پررنگ‌تر بکنند؟ من شخصا دلیل این همه آشفتگی  ـ و نه تنوع ـ را در شخصیت‌‌پردازی نمی‌فهمم.

باید این را بگویم که با وجود نقدهای بالا، “کلاه‌قرمزی” هنوز برای من با فاصله‌ای در حد هزاران سال نوری به‌ترین برنامه‌ی تلویزیون است. کلاه‌قرمزی با هر متر و معیاری یک پدیده‌‌ است؛ پدیده‌ای که باعث می‌شود طعم گس آن پنج‌شنبه‌های این روزها دور ‌ـ که تمام هفته منتظر رسیدن‌شان بودیم برای دیدن صندوق پستی ـ با لحظه‌ ‌لحظه‌ی برنامه زیر زبان‌م احساس شود. هنوز هم با دیدن این برنامه و ایده‌های درخشان‌ش، ساعتی فارغ از تمام ماجراها کنار خانواده می‌نشینم و می‌خندم و “حال می‌کنم.” دست گل تیم سازنده‌ش واقعن درد نکند. تمام حرف من این‌جا به‌سادگی این بود: “کلاه‌قرمزی این‌قدر عالی بوده که نباید حتا یک درصد هم افت کند.”

حتمن دو نوشته‌ی خواندنی رضا ساکی عزیز را هم در مورد کلاه‌قرمزی امسال بخوانید: چرا مجموعه‌ی کلاه‌قرمزی محبوب است و به آن می‌خندیم و چند نکته درباره‌ی آن‌ها به مجموعه‌ی کلاه‌قرمزی نمی‌خندند (که اگر این دومی را خواندید؛ آن بند شماره‌ی یک توئیت من بوده!)

پ.ن. قرار بود این پست بعد از تعطیلات نوشته شود که به‌دلایلی به امشب افتاد. در هر حال این اولین پست گزاره‌ها در سال جدید است. سال نو مجددا مبارک و سال شاد و موفقی را برای تک‌تک شما آرزو دارم.

(عکس متن را از این‌جا برداشتم.)

دوست داشتم!
۲۷

کلاه‌قرمزی نوستالژی مشترک نسل ما است. این مایی که می‌گویم منظورم بچه‌های دهه‌ی ۵۰ و دهه‌ی ۶۰ است. خاطرات روزهای شیرین کودکی و شیطنت‌های کلاه‌قرمزی دوست‌داشتنی که خیلی وقت‌ها دوست داشتیم ما هم آن‌ها را مرتکب شویم اما از ترس تنبیه بزرگ‌ترها یا برای حفظ کلاس مؤدب بودن بی‌خیال‌شان می‌شدیم. 😉  پسرخاله‌ را هم که دیگر نگو! نماد یک بچه‌ی محروم

این روزهای آخر سال، تقریبا تمام نشریات چاپی و رسانه‌های آن‌لاین کشور ویژه‌نامه‌های نوروزی خودشان را منتشر کردند که خیلی‌‌هاشان را هم من برای تعطیلات نوروز گرفتم تا مطالعه کنم. تعداد زیادی مطالب آن‌لاین و کتاب هم در برنامه‌ام گذاشتم که بخوانم. با توجه به این‌که امسال هم مثل سال‌های قبل مسافرت نخواهم رفتم، شاید این‌جوری از تعطیلات استفاده‌ی مفید بکنم! با خودم گفتم شاید کسان دیگری هم باشند که بخواهند از تعطیلات‌شان استفاده بکنند و چیزهای جدیدی یاد بگیرند. برای این دوستان عزیز، چهار پیشنهاد آن‌لاین دارم و سه کتاب را هم معرفی می‌کنم.

اول چهار پیشنهاد آن‌لاین: سایت هاروارد بیزینس ریویو بخش‌های ویژه‌ای برای بعضی موضوعات تدارک دیده که شامل مجموعه‌ای از مقالات و نوشته‌های خواندنی نویسندگان HBR هستند. در این میان سه مجموعه از این بخش‌های ویژه به‌نظرم از همه جالب‌تر هستند:

HBR Insight Center: Communication: اسپانسر این بخش شرکت معظم مایکروسافت است. این بخش را شدیدا توصیه می‌کنم که پر است از مقالاتی جذاب در مورد روابط بین فردی و رفتار حرفه‌ای در دنیای امروز.

HBR Insight Center: Marketing That Works: قبلا هم گفته‌ام که بازاریابی برای من جذابیت دو گانه‌ای دارد: از یک طرف برای هر کسب و کاری لازم است و از طرف دیگر، علم مطالعه‌ی رفتارهای آدم‌ها در زمینه‌ی انتخاب و خرید است. در این بخش که اسپانسر آن شرکت معظم SAS است، می‌توانید مقالات جذاب و کاربردی در زمینه‌ی بازاریابی بخوانید.

Special Section: The Legacy of Steve Jobs: میراث استیو جابز! بدون شرح.

HBR Insight Center: American Competitiveness: بگذارید یک بخش جذاب برای خودم را هم معرفی کنم. مدت‌ها است در آمریکا این بحث میان علما و متفکران سیاست و مدیریت و اقتصاد مطرح شده که آمریکا جایگاه رقابتی‌اش را در میان ملل دارد از دست می‌دهد (مزیت رقابتی ملل یکی از شاه‌کارهای آقای مایکل پورتر را که یادتان هست!) در این بخش که اسپانسرش شرکت معظم دل است، متفکران مختلف نظر خود را درباره‌ی این سؤال که آیا آمریکا واقعا جایگاه رقابتی‌اش را از دست داده یا نه و البته چگونگی بازپس‌گیری جایگاه رقابتی قبلی می‌نویسند. اگر به اقتصاد کلان، سیاست‌گذاری و استراتژی رقابتی علاقه‌مندید نباید این مجموعه مقالات را از دست بدهید!

من سعی می‌کنم مقالاتی منتخب از هر یک از این چهار بخش را به‌تدریج به فارسی برگردانم و ایده‌های بعضی دیگر را هم برای‌تان بنویسم.

اما کتاب‌های پیشنهادی:

اول: کتاب الکترونیک زندگی‌نامه‌ی استیو جابز نوشته‌ی والتر ایساکسون. این کتاب با ترجمه‌ی خوب آقای دادگستر است توسط سایت نارنجی منتشر شده است. خودم این کتاب را گذاشته بودم برای تعطیلات عید!

دوم: کتاب استیو جابز؛ شیوه‌های رهبری برای نسل جدید. این کتاب نوشته‌ی معاون سابق استیو جابز در اپل است و با زبانی ساده اصول مدیریت و ره‌بری استیو جابز را بررسی می‌کند. خوبی ماجرا این است که الیوت خودش تقریبا در متن تمامی ماجراهای اپل و زندگی جابز حاضر بوده و در نتیجه به برخی نکات پشت‌پرده‌ی جالب در مورد جابز و اپل اشاره می‌کند که در جای خودشان بسیار جالب‌اند. نکته‌ی مهم این کتاب تلاش الیوت برای دسته‌بندی ایده‌های اصلی جابز در مدیریت کسب و کار و طراحی محصول است و به‌نظر من بسیار هم موفق بوده است.

سوم: رقص عقاب‌ها: این کتاب را خیلی اتفاقی دیدم و خریداری کردم. بعد از خواندن‌ش احساس بسیار بسیار خوبی پیدا کردم و برای همین توصیه می‌کنم شما هم بخوانیدش. در این کتاب آقای امیر حسین مظاهری طی چند گام ساده اصول هدف‌گذاری و اجرای اهداف را به ما یاد می‌دهد. ویژگی بسیار کلیدی این کتاب فرم داستانی آن است که درس‌های‌ش را در قالب یک قصه‌ی پرماجرا و جذاب از زبان تعدادی از بزرگ‌ترین کارآفرینان ایرانی ـ از جمله آقای بهروز فروتن و بابک بختیاری مؤسس آیس‌پک ـ ارائه می‌کند. این کارآفرینان بزرگ از سختی‌ها و شیرینی‌های زندگی و از کارهای درست و اشتباهات‌شان برای ما می‌گویند. بخوانید و لذت ببرید و یاد بگیرید!

تعطیلات پرباری داشته باشید!

دوست داشتم!
۴

این روزهای آخر سال، تقریبا تمام نشریات چاپی و رسانه‌های آن‌لاین کشور ویژه‌نامه‌های نوروزی خودشان را منتشر کردند که خیلی‌‌هاشان را هم من برای تعطیلات نوروز گرفتم تا مطالعه کنم. تعداد زیادی مطالب آن‌لاین و کتاب هم در برنامه‌ام گذاشتم که بخوانم. با توجه به این‌که امسال هم مثل سال‌های قبل مسافرت نخواهم رفتم، شاید این‌جوری از تعطیلات استفاده‌ی مفید

به آخرین پست لینک‌های هفته در سال ۱۳۹۰ رسیدیم. امسال هم تلاش کردم هر هفته به‌ترین مطالبی را که خوانده‌ام برای استفاده‌ی دیگران و البته ترویج نوشتن و خواندن مطالب تخصصی در محیط وب فارسی انتخاب کنم و در قالب یک پست هفتگی منتشر کنم. نتیجه‌ش هم حدود ۵۰ پست لینک‌های هفته شد که می‌توانید آرشیو این پست‌ها را از این‌جا مشاهده کنید. همین‌جا ممنون‌م از همه‌ی کسانی که دانش و تجربیات‌شان را با نوشتن در محیط وب فارسی در اختیار ما گذاشتند. 🙂

این را هم بگویم که با توجه به تعطیلات طولانی سال نو در ایران، اولین پست لینک‌های هفته در سال جدید روز جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۱ منتشر خواهد شد.

به‌عنوان هفته‌ی آخر سال چقدر مطلب عالی خوندم! 🙂

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

جامعه‌شناسی، سلامت و روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

ویژه‌نامه نوروزی «یک پزشک»- قسمت ۹: خلاقیت از دید نوروساینس و ویژه‌نامه نوروزی «یک پزشک»- قسمت ۱۰: چگونه ذهن ایده‌ها را می‌سازد؟ خلاقیت کوانتومی توضیح می‌دهد! (ویژه‌نامه‌ی بسیار جذاب نوروزی دکتر علی رضا مجیدی عزیز را در یک پزشک نباید از دست بدهید! با تشکر از زحمات ایشان؛ پیشنهاد می‌کنم حداقل این دو پست را تنها به‌عنوان دو نمونه‌ی بسیار عاااالی‌ ببینید!)

آی لاو تهران (یادداشت رضا بهرامی نازنین در ستایش تهران. در این‌ یادداشت رضا به ماجرای جالبی از رفتار حرفه‌ای یک طراح بی‌نظیر گرافیک اشاره می‌کند که باید حتمن بخوانید!)

۱۰ روز (این پست امیر مهرانی عزیز را در The Coach در مورد ارزش بالای حتا یک لحظه از زندگی بسیار دوست داشتم …)

تحول چابک (اسد صفری؛ دنیای چابک) (عاااالی!)

یادداشت اختصاصی اینجانب درباره هدف با مجله خلاقیت (یادداشت خواندنی استاد پرویز درگی)

مدیریت و کارآفرینی:

اطلاع‌رسانی در مورد پذیرش در یک شغل (نویسنده‌ی وبلاگ شیث که در یک کشور اروپایی زندگی می‌کند، برای کاری اپلای کرده بوده و پذیرفته شده. در این پست بخوانید که چطور پذیرفته شدن‌ ایشان را خبر می‌دهند و یاد بگیرید!)

فرایند حل مسئله در مکنزی (عااااالی!) (ابراهیم حیدری)

کارناشناس کنترل پروژه (واقعا حرف حساب!) (محمود شعبان‌زاده؛ Baseline)

در این روزهای پایانی سال که بخش خصوصی گرفتار دریافت مطالبات‌ش از مشتریان عموما دولتی است؛ دو پست راه‌کارهایی برای دریافت مطالبات از کارفرمایان (مجید آواژ در روزنوشت‌های بهساد) و بازی با پول یا ۱۰+۱ روش برای ندادن یا دیر دادن پول پیمانکار! (علی واحد؛ وبلاگ رادمان) به همه‌ی مدیران بخش خصوصی و حتا دولتی توصیه می‌شود!

سال چابک (گزارشی از فعالیت‌های دوستان چابک‌کار ما با تشکر از زحمات‌شان :))

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

پینترست طعم تازه‌ی شبکه‌های اجتماعی (رسانه‌های امروز؛ مهران نصر)

معرفی Google Play و شش موردی که ممکن است درباره آن ندانید (زومیت) (عاااالی!)

پس از ۲۴۴ سال انتشار بریتانیکا متوقف شد (مصطفی لامعی؛ iClub)

سبقت فروش تبلت های اندرویدی از آیپد تا سال ۲۰۱۵  (نارنجی)

استفاده از کینکت در لباس فروشی‌ها برای خرید راحت‌تر (نارنجی) (من که به هم‌چین سیستمی احتیاج فوری دارم!)

گفت و گو با مدیرعامل ARM (شرکتی که بدون آن گوشی هوش‌مندی نداشتیم!)

آیا محبوبیت گوگل در خطر است؟ (ظاهرا هنوز در حوزه‌ی جستجو نه!)

ابداع مترجم جهانی مایکروسافت/ با صدای خود به هر زبانی سخن بگویید

افزایش ۱۰برابری ترافیک باندپهن موبایل/ اینترنت خانگی حذف می‌شود

میلیون‌ها فرصت شغلی به واسطه خدمات پردازش ابری

۵۱ درصد ترافیک سایت‌ها غیرانسانی است

ضریب نفوذ رایانه و موبایل در ایران

آخرین تحولات بانکداری الکترونیکی در کشور

With New Tool, Visual.ly Wants To Replace PowerPoint With Infographics (یک ابزار ساختن خودکار اینفوگرافیک تحت وب!)

اقتصاد:

پایان رؤیای شیرین خوک‌ها (تحلیل مختصر اما جامعی از وضعیت بحران مالی کنونی اروپا و راه‌های برون‌رفت از آن به قلم علی دادپی عزیز در اقتصاد، خرد، بازار و خانوار)

روپیه ای که دلار نیست (ایران قرار شده بخشی از پول نفت‌ش را به روپیه از هند بگیرد. علی دادپی این ماجرا را در این پست تحلیل کرده است.)

پیامدهای اقتصادی جنبش وال‌استریت (تحلیل خواندنی حجت قندی از ماهیت جنبش وال‌استریت؛ اقتصادانه)

مجوز بانک مجازی آرین لغو شد 

Creating economic wealth: The big why | The Economist

دوست داشتم!
۲

به آخرین پست لینک‌های هفته در سال ۱۳۹۰ رسیدیم. امسال هم تلاش کردم هر هفته به‌ترین مطالبی را که خوانده‌ام برای استفاده‌ی دیگران و البته ترویج نوشتن و خواندن مطالب تخصصی در محیط وب فارسی انتخاب کنم و در قالب یک پست هفتگی منتشر کنم. نتیجه‌ش هم حدود ۵۰ پست لینک‌های هفته شد که می‌توانید آرشیو این پست‌ها را از

الوعده وفا: عیدی گزاره‌ها به خوانندگان و هم‌راهان‌ش:

کتابی که در دست دارید مجموعه‌ی منتخبی است از نوشته‌هایی که نویسندگان وبلاگ‌های مدرسه‌ی مدیریت هاروارد روی این سایت استثنایی منتشر کرده‌اند. در این نوشته‌ها روش‌های بسیار ساده و در عین حال کاربردی و جذابی برای “به‌تر زیستن” و “کار حرفه‌ای” عرضه شده است. این نوشته‌ها به ما یاد می‌دهند چگونه به زندگی و کار نگاه درستی داشته باشیم و چطور برخی از شایع‌ترین مشکلات مطرح در این دو عرصه‌ از حیات آدمی را حل کنیم. در این میان بیش از هر کسی در این مجموعه نوشته‌های بی‌نظیر پیتر برگمان را خواهید خواند که ایده‌های عالی او همیشه مرا از انرژی و هیجانی بی‌نظیر سرشار کرده است.

در آستانه‌ی سال نو امیدوارم انتشار این ترجمه‌ها به‌عنوان عیدی گزاره‌ها به خوانندگان و هم‌راهان خوب‌م و همه‌ی علاقه‌مندان به زندگی و کار به‌تر، بتواند اوقات فراغت تعطیلات عیدتان را پربارتر سازد و در سپری کردن یک سالِ جدیدِ به‌تر، شادتر و موفق‌تر نسبت به سالی که روزهای آخرش را می‌گذرانیم، برای‌تان مفید باشد.

دومین کتاب دوم الکترونیکی گزاره‌ها را با عنوان “زندگی به‌تر؛ کار به‌تر با روش‌های ساده!” از این‌جا با لینک مستقیم دانلود کنید!

دوست داشتم!
۳۹

الوعده وفا: عیدی گزاره‌ها به خوانندگان و هم‌راهان‌ش: کتابی که در دست دارید مجموعه‌ی منتخبی است از نوشته‌هایی که نویسندگان وبلاگ‌های مدرسه‌ی مدیریت هاروارد روی این سایت استثنایی منتشر کرده‌اند. در این نوشته‌ها روش‌های بسیار ساده و در عین حال کاربردی و جذابی برای “به‌تر زیستن” و “کار حرفه‌ای” عرضه شده است. این نوشته‌ها به ما یاد می‌دهند چگونه به زندگی

هفته‌ی پیش پنج‌شنبه همان‌طور که نوشته‌ بودم در کارگاه “روباه و خارپشت” رضا بهرامی عزیز شرکت کردم. اول گزارش خود رضا را از این کلاس این‌جا بخوانید. کارگاه رضا پر بود از ایده‌های جذاب و طرح و رنگ‌ها و موسیقی‌های میخ‌کوب‌کننده. سه ساعت و نیم کنار کلی آدم هنرمند نشستم و لذت بردم.

کارگاه رضا یک ایده‌ی مرکزی داشت که بخش‌های دیگر حول همین ایده‌ی به‌ظاهر ساده اما جذاب شکل می‌گرفتند: یه ضرب‌المثل قدیمی هست که می‌گه: “روباه تعداد زیادی ایده‌ی کوچک دارد؛ خارپشت یک ایده‌ی بزرگ!”

ماجرا از این قرار است که روباه‌ همیشه و همه جا با شرایط محیطی مختلفی روبرو است که باید در آن‌ها دوام بیاورد: از خطر شکار شدن توسط انسان و سایر حیوانات گرفته تا خطر عدم دسترسی به غذا. برای همین استراتژی بقا برای روباه آن‌قدر متنوع است که در هر لحظه مجبور است کاملا به‌صورت اقتضایی برای زنده ماندن تصمیم بگیرد! در مقابل، خارپشت به‌دلیل ابزار دفاعی که دارد تنها یک ایده‌ی ساده اما مؤثر برای بقا دارد: هر وقت بهش حمله شد، سریع خودش را در حصار خارهای‌ش پنهان می‌کند.

این دو حیوان به دلیل این تقابل استراتژی‌های بقای‌شان تبدیل شده‌اند به استعاره‌ای برای مقایسه‌ی آدم‌های خلاق با آدم‌های متخصص (البته متخصص‌های تک‌جنبه‌ای مثل فامیل دور!) رضا اشاره‌ای حذاب داشت به این‌که روباه در دنیای امروز نماد طراح و تفکر طراحی است و خارپشت نماد هنرمند یا آرتیست. مثال‌های دنیای واقعی‌ش هم جورجو موراندی خارپشت در برابر پابلو پیکاسو روباه هستند (کارهای این دو نفر را در گوگل جستجو کنید تا تفاوت را متوجه شوید.)

نکته‌ی بعدی تفاوت ذهنی خارپشت‌ها با روباه‌ها بود: خارپشت‌ها دنیا را ساده و عمیق می‌بینند، نگاه سیتماتیک دارند، مسیرهای مشخصی را طی می‌کنند، ایده‌های تکراری دارند و از یک تئوری پیروی می‌کنند. منتها إلیه همه‌ی این‌ ویژگی‌ها می‌شود روباهی که دنیای را بسیار پیچیده می‌بیند و برای این دنیا ایده‌های بسیار متنوعی دارد.

دیگر مباحث کارگاه هم این‌ها بودند: بررسی نمودهای تفکر روباهی (!) در برابر تفکر خارپشتی، فرایند و ایده‌های کلی تفکر طراحی به‌عنوان فرایند خلاقیت ذهنی روباه‌ها و دیدن نمونه‌هایی بسیار بسیار جذاب از هر کدام از این ایده‌ها.

واقعن از کارگاه رضا لذت بردم و چیز یاد گرفتم. رضا قرار است این کارگاه را سال آینده باز تکرار کند. پیشنهاد می‌کنم چه هنرمند هستید و چه نه، در این کلاس شرکت کنید تا ایده‌هایی برای به‌تر زیستن به‌دست بیاورید و از آن‌ مهم‌تر، چارچوب ذهنی خودتان را به‌تر بشناسید.

پ.ن.۱٫ از دیدن دو نفر از خوانندگان محترم گزاره‌ها سر کلاس و شنیدن این‌که با خواندن پست معرفی کارگاه در گزاره‌ها تصمیم گرفتند به کلاس بیایند، بسیار هیجان‌زده شدم! از لطف این دو دوست قبلا نادیده، ممنون‌م. ضمنا از دیدار فؤاد خاک‌نژاد عزیز هم بسیار مشعوف شدم.

پ.ن.۲٫ از همه‌ی دوستانی که در نظرسنجی درباره‌ی موضوعات نوشته‌های سال آینده‌ی گزاره‌ها شرکت کردند سپاس‌گزاری می‌کنم و باز هم از دوستان خواننده‌ی گزاره‌ها خواهش می‌کنم که با شرکت در این نظرسنجی من را برای طراحی مطالب سال آینده‌ی گزاره‌ها یاری بدهند.

پ.ن.۳٫ منتظر عیدی گزاره‌ها همین ام‌شب ـ یعنی چهارشنبه ۲۴ اسفند ـ باشید!

دوست داشتم!
۲

هفته‌ی پیش پنج‌شنبه همان‌طور که نوشته‌ بودم در کارگاه “روباه و خارپشت” رضا بهرامی عزیز شرکت کردم. اول گزارش خود رضا را از این کلاس این‌جا بخوانید. کارگاه رضا پر بود از ایده‌های جذاب و طرح و رنگ‌ها و موسیقی‌های میخ‌کوب‌کننده. سه ساعت و نیم کنار کلی آدم هنرمند نشستم و لذت بردم. کارگاه رضا یک ایده‌ی مرکزی داشت که

ـ چه‌طور و چه‌وقت ایده می‌گیرید؟

ـ پیش‌بینی نشده و پیوسته. گاهی باید خودم را مجبور کنم. من کارم را به‌عنوان یک نویسنده‌ی تلویزیونی آغاز کردم که آخر هر هفته برنامه‌اش باید روی آنتن می‌رفت. پس وقتی دوشنبه صبح سر کار می‌رفتم باید نوشتن را شروع می‌کردم و نمی‌توانستم منتظر الهه‌ی هنر بمانم تا ایده بگیرم. باید می‌رفتم و چیزی می‌نوشتم تا آنتن خالی نماند. هنوز هم می‌توانم چنین کاری بکنم. می‌روم توی اتاق و خودم را مجبور می‌کنم که البته کار خوشایند و جالبی نیست. معمولا در طول سال، ایده‌های مختلفی می‌گیرم و آن‌ها را جایی یادداشت می‌کنم. بعدا وقتی آن‌ها را مرور می‌کنم از نوشتن بعضی‌های‌شان واقعا تعجب می‌کنم؛ ولی بعضی‌ها هم خوب و به‌دردبخور هستند.

(از گفتگو با وودی آلن؛ مجله‌ی فیلم؛ شماره‌ی ۴۳۳؛ آبان ۱۳۹۰)

عکس استاد از این‌جا

پ.ن. دو روزی مسافرت بودم و گزاره‌ها به‌همین دلیل دیشب به‌روز نشد. منتظر یک خبر خوب از گزاره‌ها در همین هفته باشید. 🙂

دوست داشتم!
۰

ـ چه‌طور و چه‌وقت ایده می‌گیرید؟ ـ پیش‌بینی نشده و پیوسته. گاهی باید خودم را مجبور کنم. من کارم را به‌عنوان یک نویسنده‌ی تلویزیونی آغاز کردم که آخر هر هفته برنامه‌اش باید روی آنتن می‌رفت. پس وقتی دوشنبه صبح سر کار می‌رفتم باید نوشتن را شروع می‌کردم و نمی‌توانستم منتظر الهه‌ی هنر بمانم تا ایده بگیرم. باید می‌رفتم و چیزی