این هم لینک‌های این هفته:

پژویان، دلار، طلا (نمونه‌ای واضح از سفسطه‌های معمول این روزهای اقتصاد ایران. این چیزی که صادق نوشته یک اشتباه بسیار معمول در استدلال و تصمیم‌گیری است: هم‌بستگی را به معنای علیت گرفتن!)

غول هزینه ساز، جلسات بی فایده و نکاتی که باید در هنگام ایجاد تغییر در سازمان بدانیم (این وبلاگ، وبلاگ جدیدی در حوزه‌ی آی‌تی و مدیریت است که همین‌جا ورود آقای مهدی عرب عامری را به جمع آی‌تی‌نویسان تبریک عرض می‌کنم. تا این لحظه ایشان دو مطلب نوشته‌اند که هر دو بسیار خواندنی و برای من آموزنده بودند.)

یک عدد وبلاگ Techcrunch لطفا! (این هم نوشته‌ی امیر مهرانی عزیز در مورد فروش ۲۵ میلیون دلاری یک وبلاگ و درس‌هایی که باید از آن بگیریم.)

چند نکته درباره تحولات جدید در نرخ ارز (از دکتر حجت قندی)

مرکزی برای کمک به انتشار مقاله و مدارک اپلای (خبر خوبی که از زبان علی آقای سرزعیم عزیز شنیدیم.)

دلایل افزایش نرخ ارز (مطلب خواندنی دیگری از صادق الحسینی دوست عزیزم. خوش‌حال‌ام که صادق دوباره دارد مرتب می‌نویسد.)

تفکر رنگی (یک مطلب بسیار خواندنی از امیر مهرانی در مورد کاربردهای نقشه‌های ذهنی)

انصراف از مصاحبه استخدامی (باز هم از امیر مهرانی. من هم این هفته یک مطلب در مورد اصول رزومه‌نویسی نوشتم که این‌جا ببینیدش.)

گودر گزاره‌ها:

زاویه چرا پاداش‌های تشریفاتی مهمند؟

منم می‌خوام مدیر بشم (کاریکاتورهای مدیریتی انتخاب شده توسط من در سایت گل‌آقا! اسمایلی خودتحویل‌گیری. :))

نکات مدیریتی چرا تامین مالی برای کسب‌و‌کار‌های کوچک دشوار است؟

خطر بازگشت نظام چند نرخی ارز (بسیار خواندن‌اش را توصیه می‌کنم)

روانشناسی جوگیر شدن ! (کل لینک‌های این هفته را نخواندید هم نخواندید؛ لطفا این یکی را حتما بخوانید!)

چرا فیس بوک آبی است؟ (اسرار مارک زوکربرگ بنیان‌گذار فیس‌بوک)

قسمت‌های قبل:

برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.

دوست داشتم!
۰

این هم لینک‌های این هفته: پژویان، دلار، طلا (نمونه‌ای واضح از سفسطه‌های معمول این روزهای اقتصاد ایران. این چیزی که صادق نوشته یک اشتباه بسیار معمول در استدلال و تصمیم‌گیری است: هم‌بستگی را به معنای علیت گرفتن!) غول هزینه ساز، جلسات بی فایده و نکاتی که باید در هنگام ایجاد تغییر در سازمان بدانیم (این وبلاگ، وبلاگ جدیدی در حوزه‌ی آی‌تی

این هم لینک‌های این هفته:

کسب درآمد از بلاگ (همین‌جا اعلام موافقت با همه‌ی نکاتی که امیر نوشته!)

سیستم خوب یا فرد سوار بر اسب سفید (یادآوری عالی دکتر حجت قندی در دفاع از اقتصاد آزاد از زبان میلتون فریدمن بزرگ)

کوبا کاپیتالیست می شود؟ (یادداشت خواندنی دکتر علی دادپی)

ویکی اقتصادی فارسی (از حامد قدوسی عزیز. من برای مدیریت هم چنین ایده‌ای را دارم. هفته‌ی دیگر در این مورد خواهم نوشت.)

تحریم مهم است! (یادداشت بسیار مهم علی سرزعیم)

چرا باید Agile شد ؟ و مشکل کار شرکت های توسعه نرم افزار کجاست؟ و IT های سازمانی و توسعه نرم افزار با Agile (از وبلاگ دنیای چابک)

قسمت‌های قبل:

برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.

دوست داشتم!
۰

این هم لینک‌های این هفته: کسب درآمد از بلاگ (همین‌جا اعلام موافقت با همه‌ی نکاتی که امیر نوشته!) سیستم خوب یا فرد سوار بر اسب سفید (یادآوری عالی دکتر حجت قندی در دفاع از اقتصاد آزاد از زبان میلتون فریدمن بزرگ) کوبا کاپیتالیست می شود؟ (یادداشت خواندنی دکتر علی دادپی) ویکی اقتصادی فارسی (از حامد قدوسی عزیز. من برای مدیریت

از این به بعد به جای چهارشنبه‌ها، لینک‌های هفته را پنج‌شنبه‌ها ببینید:

بحث و گفتگو: آیا حرفه ای بودن به معنی رد شدن از سنتهاست؟ (امیر مهرانی)

مطلب اقتصادی به مثابه امر زیبایی‌شناسانه (حامد قدوسی)

درباره قطع و وصل شدن های ناگهانی اینترنت

بلوغ وبلاگستان فارسی (پژمان دشتی‌نژاد)

رابطه علمی پول و احساس خوشبختی (حجت قندی)

نقشه جهانی شبکه های اجتماعی در سال ۲۰۱۰

چه سازمان‌هایی به دفتر مدیریت پروژه نیاز دارند؟ ‏

پ.ن. این وبلاگ هم که یک جوری گزاره‌های IT را می‌نویسد از دست ندهید!

قسمت‌های قبل:

برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.

دوست داشتم!
۰

از این به بعد به جای چهارشنبه‌ها، لینک‌های هفته را پنج‌شنبه‌ها ببینید: بحث و گفتگو: آیا حرفه ای بودن به معنی رد شدن از سنتهاست؟ (امیر مهرانی) مطلب اقتصادی به مثابه امر زیبایی‌شناسانه (حامد قدوسی) درباره قطع و وصل شدن های ناگهانی اینترنت بلوغ وبلاگستان فارسی (پژمان دشتی‌نژاد) رابطه علمی پول و احساس خوشبختی (حجت قندی) نقشه جهانی شبکه های

مدیریت پروژه از آن کارهایی است که همیشه سهل ممتنع به نظر می‌رسند. مدیریت پروژه از نظر بسیاری از مدیران پروژه کاری ندارد! شما فقط کافی است WBS و گانت درستی داشته باشید (برای این کار هم فقط کافی است براساس تجربه‌تان خروجی کار واحد برنامه‌ریزی و کنترل پروژه را کمی تغییر دهید)، آن وقت با توجه به این‌که منابع را سازمان در اختیار شما می‌گذارد و کارهای فنی هم برعهده‌ی کارشناسان و افراد زیر دست‌تان است، شما با کمی نظارت و اندکی توپ و تشر می‌توانید مدیر پروژه‌ی خوبی باشید! (حالا بگذریم از آدم‌های زیادی خوبی که حتی همین مقوله‌ی توپ و تشر را هم بلد نیستند و همه‌اش دنبال صلح و صفا هستند.) و خوب همین است که می‌بینیم سرانجام پروژه‌های اجرا شده در کشور را که چقدر سر موقع و در چارچوب بودجه‌ی تعیین شده و از آن مهم‌تر با کیفیت لازم انجام می‌شوند. فرقی نمی‌کند در کدام صنعت در حال فعالیت باشید؛ آی‌تی باشد یا ساختمان، صنعت برق باشد یا خودروسازی. همیشه یک جای کار لنگ می‌زند. من البته نه تخصصی در زمینه‌ی مدیریت پروژه دارم و نه اصلا به این حوزه علاقه دارم؛ تنها براساس مشاهدات‌ام و به‌ویژه با توجه به فکت‌هایی که از کار کردن در یک سازمان پروژه محور و ارایه‌ی مشاوره به یک سازمان پروژه‌ محور دیگر به دست آورده‌ام این حرف‌ها را می‌زنم.

مسئله‌ی اصلی شاید این باشد که ما یا اصلا به علم و تئوری عقیده‌ای نداریم و یا اگر هم بلدیم در عمل نمی‌خواهیم از علم‌مان استفاده کنیم یا از آن بدتر، این کار به نفع‌مان نیست. این‌که این همه PMP در این مملکت چه کار دارند می‌کنند را من نمی‌دانم؛ خودشان بفرمایند و توضیح بدهند. در یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های دولتی که هر ساله میلیاردها تومان پروژه‌ اجرا می‌کند، اصلا کسی نمی‌داند PMP یعنی چه. یک شرکت خصوصی بزرگ که نزدیک ۲۰ سال سابقه دارد تازه اخیرا به همت مدیر برنامه‌ریزی‌اش به این نتیجه رسیده که مدیریت پروژه‌ی علمی هم بدک نیست! (تأکید می‌کنم که این‌ها مشاهدات من است و طبعا احتمال خطا در آن‌ها بسیار زیاد است.)

بگذریم. یک نکته در مورد استانداردهای مدیریت پروژه مثل PMBOK تمرکز آن‌ها روی پروژه‌های ساخت (Construction) است که خیلی با شرایط صنعت مشاوره‌ی IT هم‌خوانی ندارد. به همین دلیل است که ما معمولا در مدیریت پروژه بخش‌هایی را مجبوریم را کنار بگذاریم یا با استانداردهای مدیریت پروژه‌ی توسعه‌ی نرم‌افزار (از جمله RUP، اوراکل و …) ترکیب‌اش کنیم و دست آخر هم عملا برنامه‌های مدیریت پروژه‌مان اشکالات زیادی داشته باشد. همین است که مدیر بنده خدای پروژه‌های IT هم خیلی نمی‌داند که برای مدیریت علمی پروژه باید چه چیزی را یاد بگیرد!

امشب اتفاقی داشتم جایی دنبال چیزی می‌گشتم که متوجه شدم مؤسسه‌ی معظم Comptia که با مدارک تخصصی‌اش در زمینه‌های مختلف IT شناخته شده است (از جمله +A یا +Linux) یک مدرک تخصصی هم در زمینه‌ی مدیریت پروژه‌های IT دارد به اسم +Project که انگار داروی این درد است. کمی بیش‌تر جستجو کردم و نتیجه‌ی این جستجو شد همین پستی که دارید می‌خوانید.

در بخش مربوط به مدرک +Project در سایت Comptia نوشته شده:

«+Project یک مدرک شناخته شد‌ی مدیریت پروژه در سطح جهانی است که مدیران پروژه‌ی شایسته را مشخص می‌کند. این مدرک یک مدرک بین‌المللی غیروابسته به فروشنده‌ی خاص است که همه‌ی بخش‌‌های چرخه‌‌ی عمر پروژه را از آغاز‌ پروژه و برنامه‌ریزی تا اجرا، پذیرش، پشتیبانی و بستن پروژه پوشش می‌دهد. +Project مهارت‌های لازم را برای تکمیل پروژه در چارچوب زمان و بودجه‌ی تعیین در اختیار مدیران پروژه قرار می‌دهد و یک زبان مشترک را در مورد مدیریت پروژه میان تیم اجرای پروژه ایجاد می‌کند. این مدرک می‌تواند به ایجاد فرهنگ پروژه در سازمان‌های بزرگ و کوچک یاری برساند. +Project مهارت‌های کسب و کاری و فنی مدیریت پروژه را که برای مدیریت موفق پروژه‌های کسب و کار (مثل مشاوره‌ی مدیریت و مشاوره‌ی IT) مورد نیاز است را پوشش می‌دهد. تأکید این گواهی‌نامه بر تأمین منافع ذی‌نفعان، زمان‌بندی مناسب و کنترل بودجه است.»

جالب است بدانید عنوان این گواهی‌نامه در ابتدای ایجاد +IT Project بوده که بعدا برای گسترش دامنه‌ی شمول آن، نام‌اش نیز تغییر یافته است. برای دریافت این گواهی‌نامه شما باید حداقل یک سال تجربه‌ی مدیریت پروژه (حتی کوچک‌ترین پروژه‌ها) را داشته باشید. امتحان این مدرک ۱۰۰ پرسش دارد که ۹۰ دقیقه برای پاسخ‌گویی به آن‌ها فرصت دارید. شرط قبولی گرفتن امتیاز ۷۱۰ در یک دامنه‌ی امتیاز از ۱۰۰ تا ۹۰۰ است.

با توجه به این‌که من خودم تازه با این استاندارد آشنا شدم، فعلا ترجیح می‌دهم بیش‌ از این در مورد آن ننویسم (وبه جای‌اش بروم و در مورد آن چیز یاد بگیرم.) نوشتن این مطلب فقط برای فتح بابی در این زمینه بود؛ چون دیدم که در مورد آن اصلا مطلبی به زبان فارسی نوشته نشده است. فقط چند نکته:

۱٫ این‌جا مصاحبه‌ی جالبی را در مورد این مدرک با مدیر برنامه‌ی +Project در شرکت Comptia بخوانید که توضیحات بسیار مبسوطی در مورد آن داده است (امشب وقت نداشتم. فرصت کردم ترجمه‌اش می‌کنم.)

۲٫ کتاب راه‌نمای ویرایش ۲۰۱۰ این مدرک را این‌جا آپلود کردم که می‌توانید مستقیما به صورت فایل PDF آن را دانلود کنید.

۳٫ از این‌جا هم ویدئوهای آموزشی مؤسسه VTC را برای ویرایش ۲۰۰۹ این مدرک دانلود کنید.

دوست داشتم!
۱

مدیریت پروژه از آن کارهایی است که همیشه سهل ممتنع به نظر می‌رسند. مدیریت پروژه از نظر بسیاری از مدیران پروژه کاری ندارد! شما فقط کافی است WBS و گانت درستی داشته باشید (برای این کار هم فقط کافی است براساس تجربه‌تان خروجی کار واحد برنامه‌ریزی و کنترل پروژه را کمی تغییر دهید)، آن وقت با توجه به این‌که منابع

خوب این هفته به خاطر شب‌های قدر ام‌روز لینک‌های هفته را مرور می‌کنیم:

مصائب وبلاگ‌نویسی (حرف دل همه‌ی ما از زبان امیر مهرانی عزیز)

تور کارآفرینی فانتازیو (بریم!؟)

سه روز در هفته بگذاریم خلاقیت هوایی بخورد

سندروم دید تونل در کارآفرینی

ثبت‌نام کارگاه‌های پاییزه‌ی کرآفرینی فانتازیو

تفاوت رایانش ابری با رایانش مشبک

اسلایدهای جلسه‌ی مصیبت منابع (سخنرانی حامد قدوسی عزیز در این زمینه)

پادکست: توهم تکنولوژی و هیجان ابزار

مدیریت ایرانی

قرارداد کار در قانون کار جمهوری اسلامی ایران (بسیار مهم و خواندنی)

گودر گزاره‌ها در این هفته:

اخلاق در کسب و کار (مصاحبه‌ی ویدئویی)

به‌ترین ساختار سازمانی ممکن چیست (مقاله‌ای استثنایی از ریچارد ال. دفت)

گزارشی از بیست و هشتمین کنفرانس بین‌المللی تحلیل دینامیکی سیستم‌ها در سئول-کره‌جنوبی تلاش برای فهم دنیای پیچیده (بسیار جالب!)

مدیریت منابع انسانی موثرترین بازخوردها و پاداش‌ها کدامند؟

مهارت‌های مدیریتی آداب مذاکره حضوری

قسمت‌های قبل:

برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.

پ.ن.۱٫ چهارشنبه روز جهانی وبلاگ‌ها بود که در آن خیلی‌ها وبلاگ‌های مورد علاقه‌شان را معرفی کردند (و من بسیار دل‌سرد شدم که کسی این‌جا را معرفی نکرد.) من چون قبلا این‌جا این کار را کرده بودم، دوباره پست جداگانه‌ای در این زمینه ننوشتم. فقط وبلاگ جدید خاطرات و فیلم‌ها را پیشنهاد می‌کنم که دنبال کنید که دوست عزیزی در آن دارد به زیبایی تمام در مورد فیلم‌های خاطره‌انگیز همه‌ی ما می‌نویسد.

پ.ن.۲٫ در قالب وبلاگ بخشی برای تماس با خودم جهت هم‌کاری و هم‌چنین زمینه‌های هم‌کاری که می‌توانیم با هم داشته باشیم، اضافه کردم. اگر مایل بودید خوش‌حال می‌شوم که بتوانم کمکی بکنم.

پ.ن.۳٫ خود قالب وبلاگ را هم عوض کرده‌ام. نظر بدهید که خوب است یا نه.

دوست داشتم!
۰

خوب این هفته به خاطر شب‌های قدر ام‌روز لینک‌های هفته را مرور می‌کنیم: مصائب وبلاگ‌نویسی (حرف دل همه‌ی ما از زبان امیر مهرانی عزیز) تور کارآفرینی فانتازیو (بریم!؟) سه روز در هفته بگذاریم خلاقیت هوایی بخورد سندروم دید تونل در کارآفرینی ثبت‌نام کارگاه‌های پاییزه‌ی کرآفرینی فانتازیو تفاوت رایانش ابری با رایانش مشبک اسلایدهای جلسه‌ی مصیبت منابع (سخنرانی حامد قدوسی عزیز

خوب دیشب کمی تنبلی کردم و به جای‌اش ام‌روز لینک‌های هفته را مرور می‌کنیم:

۶ کلید برای موفقیت در هر کاری

منتخبی از جملات استیو جابز

کارگاه‌های پاییزه‌ی فانتازیو در مجتمع فنی تهران

بحث و گفتگو: آیا خانم‌ها در بحث‌ها و فعالیت‌های تخصصی کم‌رنگ هستند؟

بازی وبلاگی (احسان اردستانی سه نوشته‌ی خوب خودش را انتخاب کرده)

BPMN استاندارد مدل کردن فرایندهای کسب و کار

پراجکت ۲۰۱۰

۱۰ حادثه‌ی مهم در فناوری اطلاعات

چگونه ویدئوی بهتری برای بلاگمان بسازیم؟

خبرخوان‌های مدیریتی (فید مجموعه‌ی وبلاگ‌های تخصصی مدیریتی فارسی)

شمسی‌ کردن تاریخ‌ها در پراجکت

ویدئوی معرفی کتاب: رهبر ۳۶۰ درجه

خوب برای خالی نبودن عریضه چند لینک مهم گودر گزاره‌ها را هم مرور می‌کنیم:

بهبود مستمر فرایندها به روایت اکسنچر

پیمایش شرکت مشاوره‌ی دیلویت در مورد وضعیت صنعت آی‌تی در سال ۲۰۰۹

ساختن فرایندهای ساده‌تر و اثربخش‌تر منابع انسانی

قسمت‌ قبل:

برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌ قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.

 

دوست داشتم!
۰

خوب دیشب کمی تنبلی کردم و به جای‌اش ام‌روز لینک‌های هفته را مرور می‌کنیم: ۶ کلید برای موفقیت در هر کاری منتخبی از جملات استیو جابز کارگاه‌های پاییزه‌ی فانتازیو در مجتمع فنی تهران بحث و گفتگو: آیا خانم‌ها در بحث‌ها و فعالیت‌های تخصصی کم‌رنگ هستند؟ بازی وبلاگی (احسان اردستانی سه نوشته‌ی خوب خودش را انتخاب کرده) BPMN استاندارد مدل کردن

قبلا این‌جا از وضعیت بد خواندن نوشته‌های تخصصی در دنیای وب فارسی نوشتم. براساس مطالب آن‌ پست، فکر می‌کنم که معرفی همین اندک نوشته‌های تخصصی، یکی از وظایف اصلی مایی است که در این زمینه ادعا داریم. بر همین اساس پنج شنبه شب‌ها لینک‌‌های مطالب خوبی را که در طول آن هفته خوانده‌ام، در یک پست مرور می‌کنم. این هم قسمت اول:

معرفی کتاب سازمان ۲٫۰

روش قیمت‌گذاری براساس مدل ون وستندورپ (وبلاگ آقای پرویز درگی از اساتید به نام بازاریابی)

مزیت رقابتی شرکت‌های معروف IT

اینترنت در سازمان

پارتی‌بازی ۲٫۰

کنفرانس Agile 2010

قسمت‌های بعد (!):

برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های بعد، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.

 

دوست داشتم!
۰

قبلا این‌جا از وضعیت بد خواندن نوشته‌های تخصصی در دنیای وب فارسی نوشتم. براساس مطالب آن‌ پست، فکر می‌کنم که معرفی همین اندک نوشته‌های تخصصی، یکی از وظایف اصلی مایی است که در این زمینه ادعا داریم. بر همین اساس پنج شنبه شب‌ها لینک‌‌های مطالب خوبی را که در طول آن هفته خوانده‌ام، در یک پست مرور می‌کنم. این هم قسمت اول:

دیروز من مقاله‌ای را از اندرو مک‌آفی استاد دانشگاه MIT ترجمه کرده بودم با عنوان ۳ تغییر کلیدی IT در سازمان. امشب دیدم آقای قربانی در این‌جا کتابی که مک‌آفی در مورد سازمان (۲) نوشته است را معرفی کرده‌اند. یادم افتاد که چند وقت پیش نشریه‌ی معروف مک‌کنزی کوارترلی مصاحبه‌ای با آقای مک‌آفی انجام داده بود با عنوان “چگونه وب ۲٫۰ روش کار ما را تغییر می‌دهد؟” مصاحبه‌ی جالبی است و انگلیسی روانی هم دارد. فایل‌اش را این‌جا گذاشته‌ام که همه بخوانیم و استفاده کنیم.

پ.ن. یادم بندازید بعدا خود خبرنامه‌ی مک‌کنزی را هم در پست جداگانه‌ای معرفی کنم.

دوست داشتم!
۰

دیروز من مقاله‌ای را از اندرو مک‌آفی استاد دانشگاه MIT ترجمه کرده بودم با عنوان ۳ تغییر کلیدی IT در سازمان. امشب دیدم آقای قربانی در این‌جا کتابی که مک‌آفی در مورد سازمان (۲) نوشته است را معرفی کرده‌اند. یادم افتاد که چند وقت پیش نشریه‌ی معروف مک‌کنزی کوارترلی مصاحبه‌ای با آقای مک‌آفی انجام داده بود با عنوان “چگونه وب ۲٫۰

نوشته‌ی: اندرو مک‌آفی

در این مقاله قصد دارم به این پرسش پاسخ بدهم که چرا هر ساله حدود یک سوم از هزینه‌های دارایی‌های ثابت به IT تخصیص می‌یابد؟ کسب و کارها با آن نرم‌افزارها و سخت‌افزارها چه می‌کنند؟

من شرکت‌هایی را در همه‌ی صنایع می‌بینم که از رایانه برای ایجاد سه تغییر گسترده و عمیق بهره‌برداری می‌کنند: آن‌ها علمی‌تر، موزون‌تر و خودسازمانده‌تر می‌شوند؛ هر چند هنوز هیچ یک از این سه تغییر کامل نشده و من تردید دارم که حتی روزی کامل شوند. این موضوع به خاطر آن است که نوآوری به صورت مداوم با هماهنگی (Orchestration)، خود سازماندهی و علم فرصت‌هایی را برای پیشرفت فراهم می‌کند و شرکت‌ها از مزیت‌های این فرصت‌های جدید بهره‌برداری می‌کنند.

من “علم” را در این‌جا به عنوان مخففی برای “استفاده از روش علمی برای اطلاع‌رسانی در مورد پرسش‌ها و تصمیم‌گیری و پیش‌بینی” به کار برده‌ام. و روش علمی شامل مجموعه‌ای از روش‌های جمع‌آوری اطلاعات، تجربه کردن، تدوین فرضیه و آزمودن آن و از بین بردن انحرافات است که به ما در درک جهان طبیعت در قرون اخیر کمک کرده‌اند.

رایانه‌ها نیز ابزارهای جذابی برای علم هستند. آن‌ها می‌توانند مجموعه‌ی عظیمی از داده‌ها را گردآوری کنند، به سرعت تحلیل‌های ماهرانه‌ای را انجام دهند، شبیه‌سازی‌های پیچیده‌ای را انجام دهند و به‌عنوان بسترهای آزمایشی برای تجربه کردن عمل کنند. دانشمندان و مهندسان سازمانی از این ابزارها برای مدت زمان زیادی استفاده‌ کرده‌اند و اکنون، بازاریابان، تحلیل‌گران، طراحان و همه‌ی انواع دیگر کارکنان دانشی نیز در حال پیوستن به آن‌ها هستند. من اخیرا به صورت تصادفی متوجه رویکردهای عملی مبتنی بر IT شدم که برای یافتن بهترین ترکیب از ویژگی‌های محصول، پیش‌بینی میزان فروش فیلم‌ها و طراحی وب‌سایت‌هایی که کاربران را خشنود سازند، به کار می‌روند. من مطمئن هستم که این رویکردها تنها نوک کوه یخ را نشان می‌دهند و رایانه‌های امروزی می‌توانند به صورت مجازی برای علمی‌تر کردن انجام وظایف سازمانی یا اخذ تصمیمات در سازمان به کار روند.

هماهنگی به معنای طراحی شکل انجام کار و سپس اطمینان یافتن از این‌که کار دقیقا مطابق آن‌چه طراحی شده انجام می‌شود، است. معمولا دومی بسیار سخت‌تر از اولی است. یک داستان قدیمی چینی از جایی می‌گوید که در آن: “کوه‌ها بلند هستند و امپراطور بسیار دور”؛ موقعیتی که در آن به کارکنان از راه دور آزادی زیادی برای انجام کار به شیوه‌ی خود داده می‌شود ـ حتی اگر مرکز فرماندهی شیوه‌ی انجام کار را به شیوه‌‌ی دیگری بخواهد. مشکلات تطبیق دادن عملکرد انسان‌ها با جزئیات ضروری فرایند کاری دوباره طراحی شده نشان می‌دهند که چرا نرخ شکست‌ در موج اول پروژه‌های مهندسی مجدد فرایندهای کسب و کار این‌قدر بالا و در حدود ۷۰ درصد بوده است.

وقتی فرایندهای بازمهندسی شده در درون نرم‌افزارهای ERP و دیگر سیستم‌های سازمانی تعبیه شدند، اطمینان پیدا کردن از وجود این تطابق بسیار آسان‌تر شده است. جریان‌های کاری که توسط این نرم‌افزارها فراهم می‌شوند و داده‌هایی که جمع‌آوری می‌کنند، کوه‌ها را کوتاه‌تر می‌کنند و امپراطور را به جایی نزدیک‌تر منتقل می‌کنند. برنامه‌های کاربردی برای مدیریت ارتباط با مشتری (CRM)، خودکارسازی وظایف فروش، مدیریت زنجیره‌ی تأمین، تدارکات و … سطح بالایی از هماهنگی را در هر یک از بخش‌های مختلف شرکت فراهم می‌کنند و باعث نفوذ آن به سطوح اغلب میکروسکوپی کسب و کار می‌شوند.

خود سازماندهی ـ جدیدترین تغییر مبتنی بر IT ـ جنبه‌ی مقابل هماهنگی است. این نوع تغییر سازمانی از فناوری برای اجازه دادن به انسان‌ها برای تعامل با دیگران آن‌گونه که خود می‌پسندند ـ با جریان‌های کاری و قوانین و سلسله‌مراتب‌ کم و یا حتی بدون آن‌ها ـ بهره می‌گیرد تا سپس نتایج مثبت آن را درو کند. این، همان اصل بنیادین برون‌سپاری به جامعه، نوآوری باز، نمودار اجتماعی (روشی که فیس‌بوک برای تشریح شبکه‌ی اجتماعی خود از آن استفاده می‌کند)، خرد جمعی و دیگر نمودهای قدرتمند وب ۲ و سازمان ۲ (Enterprise 2) است.

سازمان‌ها از علمی‌تر، هماهنگ‌تر و / یا خودسازمان‌ده‌تر شدن چه نفعی نمی‌برند؟ (به‌ویژه در زمانه‌ای که فرصت‌ها برای ایجاد هر یک از این سه نوع تغییر در حال افزایش است.) این سه نوع تغییر در طول زمان با فرایندها، وظایف، نقش‌ها، کارکردها، تصمیمات و دیگر اجزای سازمانی بیش‌تر درگیر می‌شوند.

وقتی این اجزا با بهره‌گیری از فناوری تغییر داده می‌شوند، مدل‌‌های کسب و کار و ساختارهای سازمانی تحت تأثیر قرار می‌‌گیرند، استراتژی‌های سطح سازمانی تغییر می‌یابند و نبردهای رقابتی شدت می‌گیرند. این موج از صنعتی به صنعت دیگر در کل اقتصاد حرکت می‌‌کند.

منبع

دوست داشتم!
۰

نوشته‌ی: اندرو مک‌آفی در این مقاله قصد دارم به این پرسش پاسخ بدهم که چرا هر ساله حدود یک سوم از هزینه‌های دارایی‌های ثابت به IT تخصیص می‌یابد؟ کسب و کارها با آن نرم‌افزارها و سخت‌افزارها چه می‌کنند؟ من شرکت‌هایی را در همه‌ی صنایع می‌بینم که از رایانه برای ایجاد سه تغییر گسترده و عمیق بهره‌برداری می‌کنند: آن‌ها علمی‌تر، موزون‌تر

در این یک ماه و اندی اخیر که مشغول مطالعه‌ی کتاب عالی رقص فیل‌ها بوده‌ام چندین بار در مورد چیزهایی که از این کتاب آموخته‌ام نوشته‌ام. این بار می‌خواهم از یک دیدگاه کلی به این کتاب نگاه کنم و بگویم که چرا از نظر من، خواندن این کتاب برای همه‌ی مدیران و کارشناسان رشته‌های مدیریت و آی‌تی و رایانه ضروری است.

لویی گشنر می‌خواهد در این کتاب به ما نشان بدهد که فیل‌ها هم می‌توانند برقصند! یعنی چه؟ یعنی تحول در هر زمانی و در هر سازمانی با هر اندازه‌ای (حتی در شرکتی جهانی مثل آی‌بی‌ام) امکان‌‌پذیر است. روح کتاب گشنر همین است و بس؛ اما بیش از آن چگونگی ایجاد این تغییر استراتژیک برای نجات آی‌بی‌ام است که اهمیت دارد.

گشنر بعد از گرفتن MBAاش، کار را در شرکت مشاوره‌ی معروف مک‌کنزی شروع می‌کند؛ اما پس از مدتی به این نتیجه می‌رسد که می‌خواهد کارش نتیجه‌ای عملی داشته باشد (قابل توجه ما مشاورها؛ در مورد شرکتی به عظمت مک‌کنزی این حرف را می‌زند) و در نتیجه وارد کار اجرایی می‌شود. در طول سال‌ها در سمت‌های مدیریتی به‌ویژه مدیرعاملی شرکت‌های کوچک و بزرگی ایفای نقش می‌کند تا بالاخره، نجات آی‌بی‌ام به او محول می‌شود.

گشنر وقتی وارد آی‌بی‌ام می‌شود، از رایانه و صنعت فناوری اطلاعات هیچ نمی‌داند ـ چیزی که البته برای او ضرورتی هم ندارد؛ چرا که او به جای آن می‌داند که چطور باید فیل بزرگ آی بی‌ام را به رقص درآورد! خوب او چطور این کار را انجام می‌دهد؟ گشنر سه گام اساسی را برای تحول آی‌بی‌ام بر می‌دارد:

۱- ارزیابی وضع موجود: به محض انتصاب به سمت مدیرعامل و رئیس هیأت مدیره، گشنر از مدیران ارشد آی‌بی‌ام می‌خواهد که گزارشی را در مورد وضعیت موجود واحد تحت هدایت خود تهیه کنند. این گزارش شامل مواردی چون: اقدامات در دست انجام، حوزه‌ی محصولات یا خدمات ارایه شده به مشتریان، وضعیت مالی واحد مورد نظر، پیش‌بینی در مورد آینده‌ی آن، مشکلات و مسائل موجود واحد و … بود. این گزارش‌ها در کنار یکدیگر تصویری نسبتا کامل را از وضعیت موجود آی بی‌ام پیش روی آقای گشنر می‌گذارند. در کنار این خود گشنر نیز دست به کار می‌شود و با ملاقات با مشتریان و حتی رقبا و بازدید از بخش‌های مختلف شرکت، سعی می‌کند تصویر کامل‌تری را از وضعیت موجود برای خودش بسازد.

۲- تدوین استراتژی: شاه‌کار گشنر به نظر من این‌جا است. این نقطه‌ای است که گشنر تمام تجربه‌ی مدیریتی خود را به کار می‌گیرد تا جهت‌گیری‌های شرکت‌اش را اصلاح کند. گشنر می‌گوید که تا قبل از ورود وی به آی‌بی‌ام، راه‌کار نجات این شرکت تجزیه‌ی آن به شرکت‌های کوچک‌تر و فروش آن‌ها بود. واحدهای مختلف که هر یک بخشی از سبد محصولات  آی‌بی‌ام را تأمین و ارایه می‌کردند، به صورت جزیره‌ای به فعالیت می‌پرداختند. هیچ‌کس، از خروجی کار دیگری با خبر نبود و حتی بدتر این‌که، اصلا اهمیتی هم به آن نمی‌داد. گشنر در برابر این چالش چه کرد؟ دو تصمیم اساسی گرفت:

الف ـ مزیت رقابتی آی بی‌ام در ارایه‌ی محصولات و خدمات جداگانه‌ای نیست که هر یک ممکن است توسط تأمین‌کنندگان بزرگ و کوچک با کیفیت به‌تری تأمین شوند. آی‌بی‌ام در یکپارچه‌سازی این محصولات و خدمات و ارایه‌ی راه‌حل‌های واقعی برای مشکلات مشتری تخصص دارد و باید از تجزیه‌ی آن خودداری کرد. در عین حال باید ارتباط واحدهای مختلف سازمانی را به خوبی برقرار نمود تا همه در چارچوب زنجیره‌ی ارزش کلان شرکت به فعالیت بپردازند.

ب ـ انتخاب پورتفولیوی درست محصولات: جذاب‌ترین بخش کتاب برای من همین بخش بود. حدود دو ماه پیش در کلاس درس استراتژی‌مان دو جلسه به بررسی چگونگی انتخاب پورتفولیوی محصولات در شرکت‌ها با بررسی ماتریس معروف BCG گذشت. دست آخر نتیجه‌ی همه‌ی ما همراه با استاد بسیار نازنین درس این بود که این ماتریس در عمل کاملا وابسته به بینش افراد استفاده‌کننده از آن دارد و نمی‌توان براساس آن برای همه‌ی موقعیت‌ها نسخه‌ پیچید. کیس خاصی هم در این زمینه در دسترس‌مان نبود تا آن را بررسی کنیم. این مشکل باقی بود تا وقتی که گشنر در این بخش به من یاد داد که انتخاب پورتفولیوی محصولات یعنی چه. او ابتدا ساختار کلی سبد محصولات صنعت IT را مشخص می‌کند و در مرحله‌ی بعد، به سه سؤال پاسخ می‌دهد:

ـ  آی‌بی‌ام در کدام بخش‌ها دارای مزیت رقابتی است؟؛

ـ  آی‌بی‌ام در کدام بخش‌ها نباید دست به فعالیت بزند؟ (یا مزیت رقابتی ندارد یا برای‌اش به صرفه نیست)؛

ـ جایگاه بخش‌های منتخب در ایجاد زنجیره‌ی یکپارچه‌ی خدمات و محصولات آی‌بی‌ام کجاست؟

پاسخ این سه سؤال در کنار هم به گشنر و مدیران آی‌بی‌ام می‌گوید که چه تغییراتی را باید در کجای آی‌بی‌ام ایجاد کنند. یکی از خروجی‌های جالب این فرایند تصمیم‌گیری استراتژیک، فروش برخی از واحدهای آی‌بی‌ام به شرکت‌های رقیب است که گشنر با وجود تمامی فشارها این کار را می‌کند. به نظرم کیس آی‌بی‌ام در زمینه‌ی انتخاب پورتفولیوی محصولات آن‌قدر جالب و کاربردی است که باید حتما در کلاس‌های درس برنامه‌ریزی استراتژیک مورد بررسی قرار بگیرد.

۳- تحول فرهنگی: فرهنگ آی‌بی‌ام فرهنگی بسیار خاص با ویژگی‌های جالب و عجیبی است. سومین گام گشنر برای تحول آی‌بی‌ام ایجاد تغییر در فرهنگ این شرکت است. از آن‌‌جایی که این بخش کاملا خاص آی‌بی‌ام است من خیلی به این قسمت نمی‌پردازم و به نظرم باید در این زمینه در هر شرکتی مطابق با شرایط آن عمل نمود.

این سه گام، سفر تحول سازمانی آی‌بی‌ام به سمت و سویی است که بتواند در عین حفظ ماهیت فیل‌گونه‌ی خود، همانند یک آهوی گریزپای در صحنه‌ی میدان صنعت IT برقصد و پیش برود. گام‌هایی بسیار ساده و در عین حال جذاب و کاربردی.

در کنار یادگیری تحول سازمانی، سبک رهبری گشنر نیز نکات بسیار جالبی برای آموختن در خود دارد که به چند نکته از آن‌ها اشاره می‌کنم:

۱٫ اعلام اعتماد شرکت به کارکنان: گشنر از هر فرصتی برای اعلام این موضوع استفاده می‌کند؛ چه در سخنرانی‌های‌اش، چه در نامه‌های‌اش به کارکنان، چه در مصاحبه‌های مطبوعاتی‌اش و خلاصه در هر جا و هر مکان (عجیب این‌که حتی به پرسنل تعدیل شده نیز گفته می‌شود ما به شما اعتماد داریم، ولی الان برای شما کاری نداریم!)

۲٫ همیشه کارکنان باید اول باخبر شوند: گشنر در تمام طول دوران کاری‌اش در آی‌بی‌ام به این اصل متعهد بود که همیشه هر خبر و اطلاعاتی در مورد شرکت، باید حتی اگر شده یک ثانیه زودتر از افراد بیرون سازمان به گوش کارکنان سازمان برسد.

۳٫ مدیریت ارشد به صورت مستقیم در دسترس همه‌ی کارکنان است: این یکی هم واقعا از آن بخش‌هایی بود که از آن به شدت لذت بردم. گشنر از همان روز اول کاری‌اش، از طریق ای‌میل با تمام پرسنل شرکت ارتباط مستقیم برقرار می‌کند و دیدگاه‌های‌ مدیریتی‌اش، اخبار شرکت و سایر اطلاعات مهم را از این طریق به اطلاع همه‌گان می‌رساند؛ بدون این‌که کوچک‌ترین مانعی این ارتباط را مخدوش سازد. بخشی از این‌ نامه‌ها، در پیوست یک کتاب به صورت دسته‌بندی شده آمده‌اند‍. این دسته‌بندی نشان می‌دهد که از نظر گشنر، کاربردهای مکاتبات مدیریت ارشد با درون سازمان خود چیست. در عین حال بخش‌های بسیار جذابی در این نامه‌ها هست که واقعا خواندن‌شان برای من تکان‌دهنده بود؛ از جمله تقدیر از یک همکار تازه در گذشته و بخش مهمی از نامه‌ها که به فعالیت‌های آی‌بی‌ام در روزهای بعد از واقعه‌ی یازدهم سپتامبر می‌پردازد و روح بزرگ انسان‌هایی را نمایش می‌دهد که حاضر بودند برای کمک به دیگران، دست به چه کارهایی بزنند.

۴٫ ره‌بر نقش مربی را در سازمان دارد: گشنر یک جمله‌ی بسیار جالب در این زمینه دارد که مضمون آن این است: ره‌بر باید بگذارد زیردست‌ خودش توپ را در میدان بازی به دست آورد؛ آن وقت به او بگوید: «خوب حالا توپ در دست توست؛ من چه کمکی می‌توانم به تو بکنم تا توپ را گل کنی!؟»

مطالعه‌ی این کتاب را به همه‌‌ی شما توصیه می‌کنم.

دوست داشتم!
۱۳

در این یک ماه و اندی اخیر که مشغول مطالعه‌ی کتاب عالی رقص فیل‌ها بوده‌ام چندین بار در مورد چیزهایی که از این کتاب آموخته‌ام نوشته‌ام. این بار می‌خواهم از یک دیدگاه کلی به این کتاب نگاه کنم و بگویم که چرا از نظر من، خواندن این کتاب برای همه‌ی مدیران و کارشناسان رشته‌های مدیریت و آی‌تی و رایانه ضروری