یک: “هرگز نمیتوانید برخی مسائل را پیشبینی کنید. معمولا شرایطی که احتمال رخ دادنشان وجود دارد را پیشبینی میکنیم با این وجود سعی میکنیم کاری را انجام دهیم که از نتیجهی آن اطمینان داریم.” (اینجا)
دو: “موقعیتهای زیادی داشتیم؛ ولی رم در خط دفاعی بسیار خوب کار کرد. فکر میکردم آنها هجومیتر کار کنند؛ اما چنین تاکتیکی را انتخاب کردند و نتیجه نشان میدهد که تصمیم درستی گرفتند. گل رم تقصیر من است. ما به دروازهبانهایمان میگوییم که اینگونه بازی کنند.” (اینجا)
سه: “در پیروزیها همیشه صحبت از بازیکنان کلیدی است؛ اما هنگام شکست فقط در مورد مربی صحبت میشود. من مسئول این شکست هستم. این شکست باعث میشود تا فکر کنیم و یاد بگیریم. ما اشتباه کردیم. من در رأس تمام اتفاقات بدی هستم که رخ میدهد. بسیاری از این تغییرات در نتیجه شرایطی بود که ما را احاطه کرده است. من سعی کردم بهترین بازده را از همه بازیکنان داشته باشم. از این شوک، چیز های خوبی برداشت خواهیم کرد؛ اما نتیجه را باید فراموش کنیم.” (اینجا)
به سالگرد شاهکار بزرگ لوئیز انریکهی دوستداشتنی با بارسا در رقم زدن بزرگترین بازگشت تاریخ فوتبال ـ یعنی همان بازی برگشت بارسا ـ پیاسجی در لیگ قهرمانان فصل پیش ـ نزدیک میشویم. بههمین مناسبت بهسراغ حرفهای او در مورد مدیریت ریسک رفتهام. 🙂 شاید عجیب باشد که در مورد لوئیز انریکه بحث از ریسک کنیم؛ آنها در دنیای فوتبالی که “پپ” سرآمد تمام مربیان اهل ریسک محسوب میشود. لوئیز انریکه برای خود من در تمام دوران حضورش در بارسا نماد محافظهکاری بود: وفاداری او به سنت دیرینه و فلسفهی اصلی فوتبال بارسا اگر چه تحسینبرانگیز بود؛ اما در نهایت بزرگترین شاهکار او با طراحی یک استراتژی درخشان رقم خورد: استراتژی که نهفقط یک استراتژی فوتبالی بلکه یک استراتژی جامعنگرتر بود که ابعاد روحی ـ روانی را نیز در بر میگرفت.
حالا بیایید به سه گامی که بوئیس انریکه برای مدیریت ریسک استراتژیها در حرفهایاش به آنها اشاره کرده نگاه کنیم:
گام اول ـ پیشبینی و طراحی استراتژی: در تعریف ریسک گفته شده که هر اتفاق غیرقابل پیشبینی که اثر مثبت یا منفی روی کسبوکار داشته باشد. اما نکتهی مهم این است که در بسیاری از موارد آنچه قابل پیشبینی نیست، احتمال وقوع و شدت یک ریسک است، نه خود ریسک. اینجا است که علم آیندهپژوهی و مدیریت سناریو بهکمک ما میآیند: اینکه ریسکهای آینده را بشناسیم و برای مواجهه با هر کدام در زمان وقوع استراتژی مناسبی را طراحی کنیم. یک نکتهی مهم که انریکه بر آن تأکید کرده این است که طراحی استراتژیهای مقابله با ریسک باید براساس توانمندیها و نقاط قوتمان باشد: آنچه به درستی آن اطمینان داریم، در هستهی هر استراتژی باید قرار بگیرد.
گام دوم ـ تحلیل ریسک و اجرای استراتژیها: وقتی ریسکهای احتمالی را پیشبینی کرده باشیم و برای هر کدام استراتژی مناسبی را طراحی کرده باشیم، در میدان رقابت واقعی میتوانیم بهموقع از استراتژیها بهرهبرداری کنیم. اما اگر ریسک را بهدرستی پیشبینی نکرده باشیم یا استراتژیمان اشتباه باشد، طبیعی است که با دستاندازی در مسیر پیشرفت کارمان مواجه خواهیم شد. خبر خوب این است که با داشتن یک نگاه جامعنگر به مدیریت ریسک، باختهای کوچک ما را برای اصلاح مسیرمان هوشیار خواهند کرد؛ پیش از آنکه باختهای بزرگ ما را برای همیشه از گردونهی رقابت حذف کنند. محیط واقعی رقابت، گاهی میدان خوبی است برای آزمودن روشهای جدید کاری و یافتن بهموقع راههای تغییر مسیر.
گام سوم ـ تحلیل بازخورد برای بهبود طراحیهای استراتژی در آینده: چه برنده باشیم و چه بازنده، همیشه چیزهایی هستند که خوب کار کردهاند و چیزهایی هم هستند که خوب کار نکردهاند. 🙂 با شناخت آنها میتوانیم در آینده استراتژیهای بهتری را طراحی کنیم و ریسکها را بیشتر بشناسیم؛ اما هرگز نباید فراموش کنیم که آینده، همیشه شگفتآورترین پدیدهای است که پیش روی هر انسان و سازمانی قرار دارد. ما تنها میتوانیم بار بعدی بهتر شکست بخوریم و اشتباهات قبلی را مرتکب نشویم.
البته دوست دارم به این حرفهای لوچو هم اشاره کنم: “در این هفتهها خوب نتیجه نگرفتیم؛ اما دلیل نمیشود که تلاش و انگیزهی بازیکنان را زیر سؤال ببرم. آنها با تمام وجود به میدان میروند. پس از الکلاسیکو صحبتهای زیادی به میان آمد. اینکه باید بازی ترکیبی را در دستور کار قرار میدادیم اما رئال بازی را کنترل کرد یا اینکه تیم متکی به مسی است و خیلی چیزهای دیگر. این حرفها همیشه بود اما من زیاد به آنها اهمیت نمیدهم. به زودی به مسیر خوب خودمان برمیگردیم و این صحبتها هم قطع خواهد شد.” (اینجا)
لوئیس انریکه بهسادگی این پیام را به ما داده است: در هیچ مرحلهای از زندگی، کار و کسبوکارتان استراتژیهایتان را بهخاطر حرف دیگران عوض نکنید. 🙂
لوئیس انریکه با این تفکر، استراتژی درخشانی را برای غلبه بر پیاسجی در آن بازی دراماتیک طراحی کرد.
۱- برداشتن فشار از روی تیم با اعلام جدایی در پایان فصل: انریکه بلافاصله پس از شکست در بازی رفت رسما اعلام کرد که در پایان فصل از بارسا جدا میشود. بنابراین هر نتیجهای بهدست میآمد در سرنوشت مربی تأثیری نداشت و در نتیجه تیم از استرس نتیجهگیری آزاد شد.
۲- تغییر سیستم برای بازی برگشت: در فاصلهی دو هفتهای بین بازی رفت تا برگشت انریکه سیستم ۴-۳-۳ معمول بارسا را به سیستم ۳-۴-۳ تغییر داد و در بازیهای میان این دو بازی بازیکنان را با نقششان در این سیستم آشنا کرد. من تصورم این است که تغییر سیستم بارسا در کنار جو وحشتناک نیوکمپ مهمترین عامل پیروزی بارسا در آن بازی بودند.
۳- بازیخوانی و تغییر درست: بعد از گل ادینسون کاوانی چه کسی حتی به ذهنش خطور میکرد که بارسا در فاصلهی دقیقهی ۸۶ تا ۹۵ بازی را برگرداند؟ آمدن سرخی روبرتو بهجای رافینیا به زمین همان و آن گل استثنایی دقیقهی ۹۵ همان! … (نقش شانس و اقبال و اشتباهات داوری و روحیهی جنگجوی بازیکنان بارسا را هم البته فراموش نمیکنیم! اما دنیا گاهی هم با آدمهای سختکوش همدلی میکند.)
فکرش را نمیکردیم اما در روزهایی که فوتبال ماشینی آقای والورده فقط با خلاقیتهای ذاتی بازیکنان بارسا جذاب میشود، دلمان حسابی برای آقای لوئیس انریکه مارتینز تنگ شده است. امیدوارم فصل آینده او را روی نیمکت یک تیم بزرگ ببینیم و البته چه چیز جذابتر از رفتن استاد به لیگ برتر انگلیس و رقابت با پپ!؟