توضیح: آقای مهندس حشمت سیدی از خوانندگان خوب گزارهها لطف کردهاند و به جبران غیبت چند هفتهای پستهای ترجمه در اینجا، یکی از نوشتههای بسیار عالی و خواندنی نویسندهی مورد علاقهی من پیتر برگمان را ترجمه کردهاند. ضمن تشکر ویژه از ایشان، این متن ـ که اندکی ویرایش شده است ـ را حتمن بخوانید:
نویسنده: پیتر برگمان / مترجم: حشمت سیدی
سالها بود که در ناحیهی زانو از التهاب تاندون رنج میبردم. کوچکترین حرکتی باعث میشد از درد به خودم بپیچم. بنابراین، به دیدن برادرم بِرِتی ـ که دکترم هم بود ـ رفتم.
هنگامیکه بِرِتی مشغول معاینه زانوی من بود، من به شرح کارهایی که برای مداوای درد زانو انجام داده بودم پرداختم. وقتی شروع به درد گرفتن کرد، از ایبوپروفن استفاده کردم. وقتی دیدم جواب نداد، از کورتیزون استفاده کردم. همچنین فیزیوتراپی را هم امتحان کردم، از یخ استفاده کردم و پیش ماساژور رفتم. همچنین بعضی از روشهای مورد استفاده ورزشکاران حرفهای را که اخیرا موضوع بحث رسانهها نیز بود امتحان کردم؛ اما فایدهای نداشت، حتی دردم بدتر هم شد.
من گلایه کردم که هیچچیزی افاقه نکرد.
بِرتی گفت: هنوز یه چیزی هست که ما امتحان نکردیم.
من پرسیدم: خوب چی هست؟ امیدوارم خیلی زمانبَر و البته گرون نباشه.
در این موقع بِرِتی جواب داد که: تو خودت الان بهش اشاره کردی. هیچی.
وی پیشنهاد کرد که من برای شش ماه آینده تمام درمانهامو متوقف کنم؛و سپس اضافه کرد که: تمام کارهایی که برای درمان زانوت انجام دادی ممکنه که بدترش کرده باشن. شرط میبندم بعد از چند ماه که کاری با زانوت نداشته باشی از درد زانو هم خبری نباشه.
من اگرچه به این حرف برادرم مظنون بودم اما مشتاق هم بودم که انجامش بدم. و در کمال تعجب، بعد از چند ماه دیگه درد زانوم هم خوب شده بود.
پیش از این در مقالهی “خودتان را به حالت پیشفرض کارخانه دربیاورید” اشاره کرده بودم که گاهی اوقات، کاری انجام ندادن میتواند به تغییر شرایط کمک کند.
بعضی مواقع پاسخ مناسب این هست که برای همیشه کاری انجام ندهیم. در مورد درد زانوی من، کاری انجام ندادن جواب داد. گاهی اوقات، اینکه برای حل چیزی کاری انجام ندهید دقیقا همان چیزی است که برای حل آن (مشکل) نیاز است.
انجام این استراتژی بسیار دشوار است، چرا که ما غالبا تمایل داریم که پیشدست (Proactive) باشیم. اگر مشکلی وجود داشته باشد، مسلما اینکه فعالانه با آن برخورد کنیم به ما احساس بهتری میدهد.
اما این نکته را هم در نظر داشته باشید که ممکن است زمان، انرژی، و وقت بسیاری را برای حل مشکلی سپری کنیم که در واقع آن مشکل با زمان، تلاش و پول حل نمیشود.
طبق آمارهای نیویورک تایمز، در سال ۲۰۰۹، آمریکاییها حدود ۳٫۶ میلیارد دلار برای داروهای بدون نسخهی سرماخوردگی، سرفه و گلودرد هزینه کردند. با این وجود، این مقاله اشاره میکند که شواهد بسیار کمی در مورد تأثیر اینگونه درمانها بر بیماری افراد و یا حتی کاهش مدت زمان سرماخوردگی وجود دارد. برخی درمانها، مانند مصرف آنتیبیوتیک عوارض جانبی را هم ممکن است داشته باشند که سلامت فرد را بدتر نیز میکنند.
به بیان دیگر، بهترین استراتژی برای مقابله با سرماخوردگی این است که کاری انجام ندهیم.
آیا این استراتژی خارج از دنیای پزشکی هم جواب میدهد؟ این روزها بحث و گفتگوهای زیادی پیرامون ایجاد کسب و کارهای جدید از طریق مشوقها (Incentive) هست. آیا پول و تلاشی که برای این مشوقها صرف میشود کمکی هم میکند؟ با توجه به بررسی صورت گرفته توسط بنیاد کافمن پاسخ این سؤال منفی است.
دادههای مرکز آمار (آمریکا) حاکی از این است که تعداد کسب و کارهایی که هر ساله بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۵ آغاز به کار کردند بین ۳% تا ۶% در نوسان بوده است. با توجه به این مطالعه، هیچ یک از عواملی که ممکن است ارتباطی با تصمیمهای آتی کارآفرینان مبنی بر تشکیل کسب و کار جدید داشته باشند ـ رکودها، رشد (Expansion)، تغییرات نرخ مالیات، رشد جمعیت، کمبود یا مازاد سرمایه، پیشرفتهای تکنولوژیک یا عوامل دیگر ـ اثر زیادی بر سرعت ایجاد استارتآپها ایالات متحده نداشتهاند.
به بیان دیگر، بهترین استراتژی برای تحریک ایجاد کسب و کارهای جدید این است که کاری انجام ندهیم.
در مورد روابط فردی (Interpersonal relationship) چه؟چند وقت پیش با فردی که رابطه نزدیکی با وی داشتم مشاجرهی بدی داشتم. چندین بار سعی کردم کاری انجام دهم ـ ایمیل فرستادم، با تلفن تماس گرفتم، و حتی یکبار کادو هم فرستادم ـ اما هیچ کدام از این کارها باعث نشد که هر یک از ما احساس بهتری داشته باشیم. در نهایت، تصمیم گرفتم که بیخیال شوم و برای مدت زیادی کار دیگری انجام ندادم.
اخیرا، همان فرد را دیدم، به نحوی، به نظر میرسید که احساس بهتری نسبت به دوران بعد از مشاجرهمان داریم؛ اگرچه رابطهمان به خوبی قبل از جروبحث نبود، اما تا حدود زیادی مشکل رفع شده بود.
من پیشنهاد نمیکنم که با همهی مشکلات را با این استراتژی ـ یعنی کاری انجام ندادن ـ برخورد کنیم. بعضی مواقع، لازم است که مستقیما و مصممانه برای حل مشکل اقدام کنید. برای مواردی که به اصطلاح آتش زیر خاکستر هستند، برخورد شفاف و مستقیم با موضوع میتواند بسیار مؤثر واقع شود. من شدیدا طرفدار گفتگو کردن در مورد موارد چالشبرانگیز و غیرقابل بحث هستم؛ و بسیار دیدهام که این کار برای حل مشکل خیلی مفید بوده است.
اما از چه تعداد مشاجرههای غیرضروری میتوان فقط با توجه نکردن به مسایل بیاهمیت و نادیده گرفتن آنها جلوگیری کرد؟ احتمالا مواردی بوده که ما میتوانستیم اجازه بدهیم که به نقطهضعف کسی اشاره نشود، و البته این کار را نکردیم. شاید میتوانستیم بدون اینکه احساس پشیمانی در فرد ایجاد کنیم وی را ببخشیم.
به بیان دیگر، بعضی اوقات، بهترین استراتژی برای مقابله و حل مسائل حاد فردی این هست که در واقع کاری نکنیم.
خوب، از کجا بدانیم که آیا باید کاری انجام بدهیم یا ندهیم؟
چِخوف جایی نوشته: “هنگامیکه برای یک بیماری درمانهای بسیاری ارائه شده است، این بدان معناست که این بیماری لاعلاج است.”چنانچه تجربیات یا دادههای پیشین حاکی از این امر باشند که پاسخهای متعددی وجود دارد و در عین حال هیچکدام از این پاسخها واقعا کارساز نباشند، احتمالا بهترین استراتژی منفعل بودن و کاری نکردن هست.
همچنین اگر شما دو یا سه راهحل را امتحان کردید و هیچکدام از آنها جواب نداد، احتمالا نوبت این است که دیگر کاری انجام ندهید.
منبع
پ.ن. پست لینکهای هفته امیدوارم فردا شب؛ ولی اگر نرسیدم، جمعه لینکهای منتخب دو هفته را منتشر میکنم.
توضیح: آقای مهندس حشمت سیدی از خوانندگان خوب گزارهها لطف کردهاند و به جبران غیبت چند هفتهای پستهای ترجمه در اینجا، یکی از نوشتههای بسیار عالی و خواندنی نویسندهی مورد علاقهی من پیتر برگمان را ترجمه کردهاند. ضمن تشکر ویژه از ایشان، این متن ـ که اندکی ویرایش شده است ـ را حتمن بخوانید: نویسنده: پیتر برگمان / مترجم: حشمت