روایتتان را برایام بنویسید.
پ.ن. عیدتون هم مبارک! 🙂
پیش از شروع:
جامعهشناسی، روانشناسی و کار حرفهای:
ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی (بهترین مطلب این هفته از نظر من!) (خانم سلطانی؛ وبلاگ همینا)
زندگی مینیمال یا الگوی زندگی آینده ما چگونه است (امیر مهرانی؛ The Caoch)
شما چیزی از ملودی آرش شنیدید؟ (رضا قربانی؛ مدیر رسانه)
تاریخ تحول علمی تحلیل شبکهی اجتماعی ۱ (علی اکبر اکبریتبار؛ تحلیل شبکهی اجتماعی)
نکته ۲۰۱- اگر خواستار بازخورد مثبت هستید، به کسی اجازه تفکر ندهید (سیصد و شصت نکته (کاربردی) در تفکر)
چی به سر پروژه برج بابل اومد؟ (نادر خرمیراد)
یادگیریهای مدیریتی- مدیریت دوران رکود در زیمنس (شهرام کریمی؛ یادداشتهای صنایعی)
در و دیوار هم حرفی برای گفتن دارند (مجید آواژ؛ روزنوشتهای بهساد)
فرگوسن؛ فوتبال، مدیریت و کسب و کار (استاد پرویز درگی بهمناسبت ۲۵ سالگرد حضور فرگی در منچستر یونایتد)
فاجعهای به نام اکسل! (نادر خرمیراد)
Google’s Chief Works to Trim a Bloated Ship (گزارش نیویورک تایمز دربارهی فعالیتهای پیج بهعنوان مدیرعامل گوگل)
پرسشهائی که هر مدیر بایستی از خود بپرسد (محمد سالاری)
فناوری اطلاعات و ارتباطات:
نخستین نشست «پژوهشگران رسانه های اجتماعی ایران» برگزار شد (جواد افتاده؛ رسانههای اجتماعی)
با بازار Myket، به بیش از پانزده هزار اپلیکیشن اندروید دسترسی پیدا کنید (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)
چرا گودر موفق بود، چرا پلاس موفق نمیشود (تحلیلی خوب از دل گودر مرحوم توسط آقای پیامین)
مدل توسعهی نرمافزار آزاد (آزادراه)
بهراستی مشکل هاستینگ از کجاست و راهکار کدام است (بررسی مشکلات بازار هاستینگ در ایران) (میلاد اسلامیزاد؛ وبنا)
آمازون Siri خودش را تهیه میکند (بهروز فیض؛ یک آیتینویس)
اریک اشمیت : اندروید قبل از آیفون وجود داشته (بهروز فیض؛ یک آیتینویس)
وداع با CD موسیقی تا پایان سال ۲۰۱۲ (خبرگزاری مهر)
رتبهبندی جدید قدرتمندترینهای جهان تکنولوژی/ یک قدرتمند از هر ۱۰۰میلیون نفر (خبرگزاری مهر)
تا سال ۲۰۱۳ نیمی از گوشیها در دنیا هوشمند خواهند شد (ایستنا)
از کاروانسرا تا اینترنت (علی دادپی؛ اقتصاد خرد، بازار و خانوار)
داستان یورو ترسناکتر میشود (حجت قندی؛ اقتصادانه)
پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید گودر گزارهها را دنبال کنید. لینکهای توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. جامعهشناسی، روانشناسی و کار حرفهای: ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی (بهترین مطلب این هفته از نظر من!) (خانم سلطانی؛ وبلاگ همینا) زندگی مینیمال یا الگوی زندگی آینده ما چگونه است (امیر مهرانی؛ The Caoch) شما
با تلاشی که در این چند وقت با همکارانمان در شرکت داشتیم، وبسایت جدید شرکت مهندسی مشاور حاسب سیستم راهاندازی شد. از این پس میتوانید برای اطلاع از خدمات و تجربیات شرکت حاسب سیستم (بهعنوان یکی از قدیمیترین و معتبرترین شرکتهای مشاورهی مدیریت و مشاورهی فاوا در ایران) به سایت ما مراجعه فرمایید.
بخشی از وبسایت جدید ما، وبلاگ سازمانی حاسب سیستم است که قرار است در آن از ایدهها، دیدگاهها و تجربیات شرکت حاسب سیستم در زمینهی مسائل فنی حوزههای مشاورهی مدیریت و فاوا (بهویژه معماری سازمانی و مدیریت فناوری اطلاعات بهعنوان یکی از حوزههای اصلی فعالیت حاسب سیستم) بنویسیم.
من بهدلایلی ترجیح دادهام در گزارهها کمتر در مورد مسائل تکنیکی و تخصصی مدیریت و آیتی بنویسم. اینجا بیشتر در زمینهی مسائل عمومی مدیریت و مدیریت آیتی و همچنین حرفهای کار کردن نوشتهام. در وبلاگ سازمانی حاسب سیستم فضا برای نوشتن در مورد حوزههای مورد علاقهام مثل استراتژی، تحلیل سیستم و کسب و کار، مدیریت فرایندهای کسب و کار، معماری سازمانی و … بیشتر فراهم است. اگر به این حوزهها علاقهمندید میتوانید نوشتههای من و همکارانام را از اینجا روی سایت شرکت دنبال کنید. فید وبلاگ حاسب سیستم هم این است:
http://feeds.feedburner.com/hasebsystem
برای شروع بد نیست اولین نوشتهی من را با عنوان ایدههایی دربارهی معماری سازمانی (۱) بخوانید! 🙂
با تلاشی که در این چند وقت با همکارانمان در شرکت داشتیم، وبسایت جدید شرکت مهندسی مشاور حاسب سیستم راهاندازی شد. از این پس میتوانید برای اطلاع از خدمات و تجربیات شرکت حاسب سیستم (بهعنوان یکی از قدیمیترین و معتبرترین شرکتهای مشاورهی مدیریت و مشاورهی فاوا در ایران) به سایت ما مراجعه فرمایید. بخشی از وبسایت جدید ما، وبلاگ سازمانی
خوب متأسفانه بالاخره آلن و لری و دار و دسته (!) گودر را تعطیل کردند. جدا از اینکه ارتباط با دوستان بسیار خوبی را از دست دادم و از خیل نوشتههای جذاب گودری محروم شدم، این افتضاح گوگل یک بدی دیگر هم برایم داشت. من برای ثبت لینکهایی که در طول هفته میخواندم از گودر و قابلیت همخوان کردنش استفاده میکردم. اینجوری هم میتوانستم از فیدها بخوانم و لینکهای مهم را ثبت کنم و هم لینکهای خارج از گودر و در خود وب را. از طرفی لینکدونی وبلاگم هم همیشه بهروز بود. حالا با این گودر بیفایدهای که روی دست ما مونده و قابلیت بسیار ضعیف پلاس برای همخوان کردن (بهویژه اینکه از خارج پلاس هم مستقیم نمیشود چیزی به آنجا فرستاد)، کارم بسیار سخت شده … فعلا یک کارهایی بهعنوان جایگزین کردم اما هنوز موفق نشدم به یک راهحل جامع برسم. اگر پیشنهادی دارید لطفا برایم بنویسید.
اما جدا از این مسئله، چرا اینقدر هفته به هفته مطالب خواندنی و مفید وب فارسی دارند کمتر میشوند؟ در حالت عادی خیلی از لینکهای منتخب این هفته نمیتوانستند در پست هفتگی باشند، اگر کیفیت لینکها از اینی که هست بالاتر بود … چه خبره!؟ کسی نظری داره؟
بگذریم. فعلا برویم سراغ لینکهای این هفته که با مشقت (!) بسیار جمعآوری شدهاند:
پیش از شروع:
جامعهشناسی، روانشناسی و کار حرفهای:
خوشبختی چگونه هر روز به ما چشمک میزند؟ (عباس صفارایی؛ ویزویز)
روانشناسی توییتر و صفحات صبحگاهی (امیر مهرانی؛ The Coach)
نق نزن برو سر کلاس! (مهدی عرب عامری؛ PMPlus)
مدیریت:
درس های آموختنی از فرود هواپیمای ۷۲۷ (یادداشتهای روزانهی یک مدیر)
اصول بازاریابی جلد ۱ ویرایش سیزدهم ۲۰۱۰ منتشر شد (معرفی فوقالعاده جذاب ترجمهی کتاب معروف کاتلر توسط استاد پرویز درگی)
از مصاحبه تا پشیمانی (افشین دبیری؛ مدیریت منابع انسانی)
فناوری اطلاعات و ارتباطات:
سایت شخصی و وبلاگ (پیشنهاد امیر مهرانی در The Coach برای همهی شمایی که دوست دارید روی وب برای خودتان برندسازی کنید!) بعد از خوندن نوشتهی امیر برید اینجا: دانلود رایگان کتاب ۳۷۰ صفحه ای وبلاگ نویسی شیرین با وردپرس و کتاب عالی مایا در کسب و کار اینترنتی را دانلود کنید و تشریف ببرید سر ساختن وبلاگ شخصیتون با کمک وردپرس!
نخستین نشست «پژوهشگران رسانه های اجتماعی ایران» برگزار میشود (باز هم بههمت جواد افتاده ی عزیز! من احتمالا هستم میبینمتون اونجا.)
۴ نکته طلایی برای استفاده موثر از وب ۲.۰ در سازمان (رضا قربانی؛ مدیر رسانه)
جابز برای رسانهها چه کرد؟ (رضا قربانی؛ مدیر رسانه)
شناسایی آسان فونتها در وب (تکنوشت؛ حامد اویسی)
سامسونگ، اپل را پشت سر گذاشت و عنوان بزرگترین فروشنده تلفن دنیا را از آن خود کرد (زومیت)
سقوط سهم اینترنت اکسپلورر به زیر ۵۰ درصد (احسنت!) (نارنجی)
از گوشیهای هوشمند چقدر استفاده میشود؟ (اینفوگرافیک) (مجلهی اینترنتی گویا آیتی)
فروش ۳۷۹ هزار نسخه از کتاب بیوگرافی جابز در هفته نخست (فارنت)
بزرگترین واحد ذخیره اطلاعات چیست ؟ (دنیای فناوری اطلاعات)
نسخهٔ جدید Reader: یک شکل تازه و اشتراکگذاری Google+ (این هم پست رسمی وبلاگ فارسی گوگل در مورد تغییر مرحوم گودر)
اقتصاد:
استیو جابز برای صنعت پرداخت الکترونیک چه کرد
درباره رویدادهای بانکی اخیر (علی دادپی؛ اقتصاد خرد، بازار و خانوار)
خوب متأسفانه بالاخره آلن و لری و دار و دسته (!) گودر را تعطیل کردند. جدا از اینکه ارتباط با دوستان بسیار خوبی را از دست دادم و از خیل نوشتههای جذاب گودری محروم شدم، این افتضاح گوگل یک بدی دیگر هم برایم داشت. من برای ثبت لینکهایی که در طول هفته میخواندم از گودر و قابلیت همخوان کردنش استفاده میکردم.
از امروز دیگر گودری که میشناختیم را نداریم و گودر برگشت به وضعیتی که چهار سال پیش داشت: بدون قابلیت دنبال کردن و دنبال شدن و بدون امکان بهاشتراکگذاری. دربارهی خوب یا بد بودن این تغییر باید بعدا قضاوت کرد؛ هر چند در همین ابتدا تجربهی ترکیب پلاس و گودر خیلی جالب بهنظر نمیرسد و خیلی هم امیدی به بهبودش نیست! مشخصا Real Time بودن پلاس، سخت بودن همخوان کردن پستها از گودر در پلاس، عدم امکان نمایش کامل متن پستها، سرعت پایین بارگذاری و البته تفاوت دیدگاهها و سلایق کاربران پلتفرم گودر با پلتفرم پلاس واقعا در این روز اول آزاردهنده بودند. انتظار داشتم گوگل لایکها مطالب قبلی را به پلاس وان تبدیل کند که این کار را نکرد. ولی در عین حال ایجاد امکان پلاس وان زدن زیر هر پست در گودر قابلیت خوبی است که اضافه شده است. اما مسئلهی اساسی بهنظر من این جزئیات نیستند. بهوضوح گوگل دارد تغییر میکند و این تغییرات، بیش از آنکه جذاب بهنظر برسند باعث نگرانی در مورد آیندهی این غول هنوز دوستداشتنی میشوند. واقعا چه اتفاقی دارد میافتد؟
دیدگاه عمومی این است: گوگل در راستای یکپارچهسازی محصولات مختلفاش و البته با توجه به عدم موفقیت نهچندان زیاد پلاس در رقابت با فیسبوک، تصمیم گرفته که کاربران را مجبور به مهاجرت به پلاس کند. این دیدگاه کاملا درست است؛ اما چند نکته در حواشی آن وجود دارد.
برای بررسی بهتر موضوع برگردیم به زمانی که هنوز اینترنت به گستردگی امروز درنیامده بود و غولی به نام مایکروسافت در حال یکهتازی در صنعت آیتی برای خودش بود. بزرگ بودن و البته انحصاری که مایکروسافت در بازارش داشت، این شرکت را از توجه به تغییراتی که داشت در دنیای واقعی میافتد ـ ظهور و گسترش روزافزون اینترنت ـ باز داشت. عجیب است که حتا اوجگیری مقطعی شرکتهای دات کام در سیلیکون ولی هم باعث نشد مایکروسافت به نقش حیاتی اینترنت در دنیای جدید پی ببرد. نتیجه؟ مایکروسافت از قافلهی شرکتهای اینترنتی نوظهوری مثل گوگل، باز ماند و وقتی یادش افتاد باید روی سرویسهای اینترنتی خودش ـ مثل سرویس جستجویاش که تبدیل به بینگ شد ـ سرمایهگذاری کند که دیگر دیر شده بود. گوگل با الگوریتمهای هوشمندانهاش و با بازاریابی و ایدههای خلاقانه و بینظیرش حاکم بلامنازع این حوزه شده بود. مسئله این است که دیگر قوانین بازی را در این میدان گوگل بهعنوان رهبر بازار تعیین میکند و مایکروسافت و بینگ تنها یک دنبالکننده محسوب میشوند. مایکروسافت دقیقا همین اشتباه را در بازار موبایل هم انجام داد و اینقدر دیر پلتفرم موبایل ویندوز فون را جدی گرفت که عملا اپل و گوگل بازار را بین خودشان تقسیم کرده بودند. مایکروسافت نتوانست تغییر در پارادایم حاکم بر بازارهای فناوری را بهموقع تشخیص دهد. و اینگونه بود که چشمانداز چندان جالبی در بازار جستجوی اینترنت و صنعت موبایل (علیرغم اتحاد استراتژیک با غولهایی مثل یاهو و نوکیا) برایاش متصور نیست. بنابراین سرمایهگذاریهای هنگفت مایکروسافت در این زمینه هم عملا بیشتر پول دور ریختن میآید. با این حال مایکروسافت با تکیه بر قابلیتهای نرمافزاریاش و البته تیزهوشی و تفکر استراتژیک نابغهای بهنام ری اوزی توانست بهموقع اهمیت رایانش ابری را درک کند و روی این حوزه با طراحی نسخهی ویژهای از ویندوز بهنام ویندوز آزور سرمایهگذاری کند (در مورد ماجرای ری اوزی در مایکروسافت قبلا اینجا توضیح دادهام.)
نمیخواهم باور کنم؛ اما انگار گوگل هم دقیقا دارد راه مایکروسافت را میرود. انحصار عملی گوگل در بازار جستجوهای اینترنتی باعث شد گوگل متوجه اهمیت روزافزون شبکههای اجتماعی نشود. با وجود اینکه این شرکت یک پلتفرم خاص بهعنوان شبکهی اجتماعی (یعنی اورکات) را داشت؛ در عمل این سرویس برای گوگل چندان مهم نبود. اما کمکم شبکههای اجتماعی مانند مایاسپیس و بعدتر پدیدهای بهنام فیسبوک پا به دنیای اینترنت گذاشتند و بقیهی ماجرا را هم که خودتان میدانید. گوگل دیر متوجه شد که چه اتفاقی افتاده است و وقتی که دیگر شبکهی اجتماعی در جهان فناوری معادل فیسبوک انگاشته میشد، تازه تلاش را برای ایجاد یک شبکهی اجتماعی آغاز کرد. و خوب تا بهحال هم که موفق نبوده است. در چهار ماه اول بعد از ایجاد گوگل پلاس بهعنوان آخرین و پیشرفتهترین محصول اجتماعی گوگل، این شبکه تنها موفق شده چهل میلیون نفر را به خود جذب کند؛ اما اگر اشتباه نکنم فیسبوک فقط در یک ماه از این چهار ماه ۱۰۰ میلیون عضو جدید داشته است!
گوگل در طول سالیان حیاتاش سه استراتژی عمده برای موفقیت داشته است: خلاقیت و نوآوری، احترام به خواست کاربران و البته ساختن برند گوگل بهعنوان یکی از نمادهای احترام به دنیای آزاد و مبارزه با انحصارگری در دنیای فناوری. استراتژی جدید گوگل در دنیای شبکههای اجتماعی قرار است این سه استراتژی را ترکیب کند؛ اما در عمل اتفاق دیگری در حال رخ دادن است.
شخصا فکر میکنم گوگل هر چند بهدرستی متوجه شده که آیندهی اینترنت در جهان در قالب شبکههای اجتماعی تعریف میشود (که البته همین هم صد درصدی نیست و شاید بهزودی پارادایم جدیدی ظهور کند)؛ اما استراتژی اشتباهی ـ استراتژی نفوذ در بازار ـ را در برخورد با این پدیده در پیش گرفته است. اول میخواهم به اشکالات این استراتژی اشاره کنم:
۱- هدر دادن ایدههای خلاقانه: گوگل در این چند سال برای ساختن یک شبکهی اجتماعی جذاب، ایدههای بسیار خلاقانهای داشته است؛ اما عملا بهدلیل اصرارش بر تبدیل کردن آن محصولات به شبکهی اجتماعی در قوارههای فیسبوک، این ایدههای جذاب را سوزانده است. گوگل ویو ایدهی بینظیری داشت که متأسفانه نهایتا تعطیل شد!
۲- ایجاد نارضایتی در مشتری: گوگل عملا با معرفی محصولات جدید و جذابی که خیلی زود تعطیل میشوند، باعث میشود کاربرانی که با آن محصول آشنا و به آن جذب میشوند را از خود برنجاند. از طرف دیگر اجبار کاربران در مهاجرت از یک محصول به محصول دیگر (مثل همین ماجرای گودر و پلاس) هم در کاربران علاقهمند و متعصب این محصولات دافعهای نسبت به گوگل ایجاد میکند. جالب بود که در برابر تصمیم گوگل برای تعطیلی گودر، کاربران سراسر دنیا اعتراض کردند (هر چند اعتراض ایرانیها بهدلایل خاص بسیار شدیدتر بود.) و جالبتر اینکه بسیاری از کاربران گودر (چه ایرانی و چه غیرایرانی) پلاس را بهعنوان جایگزین گودر نمیپذیرند و بهدنبال سرویس جایگزین میگردند. این چه معنایی جز از دست دادن مشتری دارد؟ جزو اصول اولیهی بازاریابی این است که هزینهی از دست دادن یک مشتری سی برابر سود یک مشتری جدید است. عجیب است که گوگل به این نکتهی ساده اصلا توجهی ندارد.
۳- خدشهدار کردن برند: شعار تبلیغاتی گوگل “شیطان نباش” است. در تمامی سالهای فعالیت این شرکت، با وجود اتهام همیشگی سوء استفادهی پنهانی از اطلاعات کاربران، هیچ کس نتوانسته ثابت کند که گوگل واقعا این کار را میکند. گوگل در دنیای فناوری، سمبل نوآوری و احترام به خواست کاربران بوده است. محصولات گوگل مورد توجه گیکها و کاربران حرفهای قرار گرفتهاند. گوگل حتا در مقاطعی سمبل مبارزه با انحصارگرایی غولهایی مثل مایکروسافت و اپل شده است. اما … انگار اشکال ذاتی انحصار گوگل در بازار جستجو، دارد این شرکت را تحت تأثیر منفی خود قرار میدهد. گوگل میداند که باید با فیسبوک مبارزه کند؛ اما بهجای اینکه با ایجاد قابلیتهای جذاب و غیرقابل تقلید این کار را بکند، دارد سعی میکند کاربراناش را به زور به شبکهی اجتماعیاش منتقل کند. شخصا امیدوار بودم اعتراض کاربران باعث شود تا گوگل با مشتریمداری همیشگیاش در تصمیماش برای حذف ویژگیهای اجتماعی گودر تجدیدنظر کند؛ اما در عمل اینطور نشد. چنین کارهایی باعث میشوند تا کمکم احترام کمتری برای گوگل قائل باشم. برند گوگل دیگر کمتر نماد خواست کاربران محسوب میشود. گوگل هم دارد تبدیل میشود به شرکتی شبیه مایکروسافت و اپل که تصور میکنند همیشه تجربهی کاربر، یعنی چیزی که آنها فکر میکنند درست است.
اما گوگل میتوانست چه بکند؟ دو نوع استراتژی بهنظرم میرسد:
۱- فکر میکنم استراتژی درست برای گوگل ارائهی محصولات مکمل یا جایگزین در بازار شبکههای اجتماعی بود. گوگل میتوانست با همکاری شبکههای اجتماعی موفق و پرطرفدار مثل فیسبوک و توئیتر و با تکیه بر قابلیتهای جستجوی بینظیرش یک پلتفرم جستجوی قدرتمند خاص شبکههای اجتماعی ایجاد کند. یا میتوانست سرویس یکپارچهسازی پروفایلهای کاربران در شبکههای اجتماعی مختلف را ارائه دهد. و چیزهایی شبیه اینها.
۲- فرض کنیم که نظر گوگل در ورود مستقیم به رقابت با فیسبوک درست باشد. گوگل میتوانست با سبدی از محصولاتاش (پلاس+باز+ گودر+ جیمیل و …) به نبرد با فیسبوک برود. شاید حتا درستتر این بود که گوگل به سمت یکپارچهسازی این محصولات نرود و مجموع کاربران سرویسهای مختلفاش را با مشتریان فیسبوک بسنجد.
گوگل هنوز هم با جذابترین سرویس مجانی ایمیل دنیا و البته سرویس جستجوی بدون جایگزیناش دوستداشتنی است. با این تغییر استراتژی در گوگل، امیدوارم که این شرکت همچنان غول دوستداشتنی ما کاربراناش باقی بماند.
از امروز دیگر گودری که میشناختیم را نداریم و گودر برگشت به وضعیتی که چهار سال پیش داشت: بدون قابلیت دنبال کردن و دنبال شدن و بدون امکان بهاشتراکگذاری. دربارهی خوب یا بد بودن این تغییر باید بعدا قضاوت کرد؛ هر چند در همین ابتدا تجربهی ترکیب پلاس و گودر خیلی جالب بهنظر نمیرسد و خیلی هم امیدی به بهبودش
فعلا که گودر سر جاشه! ولی هفتهی کملینکی بود. ظاهرا همهمون از شدت ذوقزدگی یا شاید هم از ترس از دست رفتن شبکهی اجتماعی محبوبمان تولید محتوا را کم کردیم! :دی
پیش از شروع:
جامعهشناسی، روانشناسی و کار حرفهای:
رفتن به وضعیت جدید (امیر مهرانی؛ The Coach)
شبهای بیرحمانهی غمگین (خیلی خوب و انرژیبخشه این نوشتهی آلبر کامو …) (محسن آزرم؛ شمال از شمال غربی)
سندرم دانشجو (حجت قندی؛ اقتصادانه)
مدیریت:
SAS یا SPSS (بسیار مفید بود!) (نیام یراقی؛ یادداشتهای مدیریت ریسک)
مدیران نامدیر منابع انسانی (شهرام کریمی؛ یادداشتهای صنایعی)
تشابه پروژه با کنسرت :)) (بهاره حسینی؛ The Notes)
۴۸۱-بنویسیم ” کار تیمی” بخوانیم “کار تیمی” (یادداشتهای یک مدیر)
کمیک – اصول و آداب مدیریت (عااااالی!)
فناوری اطلاعات و ارتباطات:
تعیین اهداف جهانی برای دسترسی به اینترنت پرسرعت توسط سازمان ملل (نارنجی)
آمار وضعیت کاربران ایرانی در استفاده از موتورهای جستجو، شبکههای اجتماعی، سیستمعاملها (علی اسماعیلزاده؛ بهترین ارتباط)
نقش تبلت در مرور اخبار (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)
ابزارهای جدید برای حرکت در امواج داغ و خروشان گوگل پلاس (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)
PageRank گوگل، حقیقتا اهمیت دارد؟ (خیلی مفید بود این نوشتهی عباس صفارایی در ویزویز)
گسترش ایده اکوسیستم نرمافزاری (تحلیلی جالب از وبشهر)
آیا گوگل یاهو را خواهد خرید؟ (مهرداد نایب؛ ویزویز)
اچ پی به ساخت کامپیوترهای شخصی ادامه میدهد (نارنجی)
گزارش گارتنر: بازار در دستان اچ پی و لنووو
گوگل ظاهر سرویس Gmail را تغییر میدهد (خیلی خوبه؛ مخصوصا تغییر امکانات جستجو!) (زومیت)
پیشبینی درآمد پنج میلیارد دلاری برای شبکههای اجتماعی
سونی سهام ۵۰ درصدی اریکسون را خرید (وبلاگینا)
فروش تلفنهای هوشمند برای اولین بار کاهش یافت (وبلاگینا)
اقتصاد:
ظرفیت دولت (علی سرزعیم؛ دوستدار سقراط)
پایان یورو آغاز شده است (اوضاع اصلا خوب نیست؛ ولی اینقدر بدبین بودن هم بهنظرم درست نیست.) (حجت قندی؛ اقتصادانه)
فعلا که گودر سر جاشه! ولی هفتهی کملینکی بود. ظاهرا همهمون از شدت ذوقزدگی یا شاید هم از ترس از دست رفتن شبکهی اجتماعی محبوبمان تولید محتوا را کم کردیم! :دی پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید گودر گزارهها را دنبال کنید. لینکهای توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. جامعهشناسی، روانشناسی و
گوگل این هفته دو خبر عجیب و برای ما ایرانیها بسیار مهم اعلام کرد: پایان همیشگی برای سرویس گوگل BUZZ و تغییرات جدید گوگل ریدر و اتصال با گوگل پلاس. حذف ویژگیهای اجتماعی گودر هم از آن خبرهای بدی بود که طبق معمول این روزها برایمان عادی شدهاند … در مورد گودر و ماجراهیایاش فردا مطلب جداگانهای مینویسم. در هر حال علت تأخیر این پست افسردگی ناشی از تعطیلی گودر بود!
پیش از شروع:
جامعهشناسی، روانشناسی و کار حرفهای:
مرگ ستیو جابز و مساله عدم امنیت (بهرام شاکرین؛ ابدیت) (بهترین نوشتهی هفته برای من)
روی زندگیات کار کن (نوشتهی عالی رضا بهرامی عزیز که به من هم لطف داشته!)
درباره گواهی PSM (نادر خرمیراد)
در انتظار خوشبختی (رضا قربانی؛ مدیر رسانه)
یک اینفوگرافیک زیبا برای اطلاع از روش استخدام در گوگل (مصطفی لامعی؛ iClub)
زن و مرد بودن را کنار بگذاریم! و در این یک سال یاد گرفتم که … (از وبلاگ همینا که لازمه سابگرد تأسیسشون را تبریک مجدد بگم)
۵ سؤال مهمی که بعد از شکست باید از خود بپرسید (امیر مهرانی؛ The Coach)
“من اشتباه کردم” (مجید آواژ؛ روزنوشتهای بهساد)
فرهنگ سازمانی و مدیریت پروژه (بهاره حسینی؛ The Notes)
روابط غیر رسمی در مذاکرات رسمی! (یادداشتهای روزانهی یک مدیر)
ادغام و تملیک (۴) – حاکمیت شرکتها و ادغام و تملیک (مطلب مهمان) (احسان اردستانی؛ ویترین افکار کن)
برنامهریزی جابز برای ۴ سال آینده اپل (سطح تفکر استراتژیک مدیرعامل!)
فناوری اطلاعات و ارتباطات:
اشتراک یک تجربه: چگونه در ایران از فروشگاه کتاب کیندل، خرید کنیم؟ (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)
تعداد وب سایتهای موجود در اینترنت (مجید نصیرینژاد؛ در جستجوی علم)
جعبهی آبی (جادی در نارنجی) (خیلی جالب!)
چه بر سر آیفون ۵ آمد؟ (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)
گوگل چقدر از محل «اندروید» درآمد دارد؟ (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)
تعطیلات ایرانیان در Google Calendar (وبلاگ رسمی گوگل به زبان فارسی)
KDE پانزدهمین سالگردش را جشن میگیرد و اوبونتو ۷ ساله شد!
«جابز» بعدی کیست و جابز لقب بانفوذترین مرد جهان را از آن خود کرد
آینده بازار موبایل و تبلت چگونه خواهد بود؟ (وبشهر)
نگاهی سریع به مهمترین تغییرات بستنی حصیری: Android 4.0 (نارنجی)
تحلیل مرکز پژوهشهای مجلس از بازار ارز (مجلۀ اقتصادی IRPD ONLINE JOURNAL)
سارجنت و سمیز برندگان نوبل اقتصاد سال ۲۰۱۱ (کافهی اقتصاد)
گوگل این هفته دو خبر عجیب و برای ما ایرانیها بسیار مهم اعلام کرد: پایان همیشگی برای سرویس گوگل BUZZ و تغییرات جدید گوگل ریدر و اتصال با گوگل پلاس. حذف ویژگیهای اجتماعی گودر هم از آن خبرهای بدی بود که طبق معمول این روزها برایمان عادی شدهاند … در مورد گودر و ماجراهیایاش فردا مطلب جداگانهای مینویسم. در هر حال علت تأخیر
پیش از شروع:
به یاد استیو جابز (بخش دوم):
موفقیت داستان پیچیدهایه (نادر خرمیراد)
خرما برای جابز (این نوشتهی جادی را خیلی دوست داشتم)
اریک ریموند از جابز و اپل و استالمن میگوید (مطلبی بسیار منطقی و جالب)
چرا از استیو جابزها خوششان نمیآید؟ (علی مختاری؛ ویندوز من)
هذیانگویی ریچارد استالمن (وبشهر)
فیلم مستندی از زندگی استیو جابز (زیر خط IT)
زندگینامهی استیو جابز فیلم میشود
جامعهشناسی، روانشناسی و کار حرفهای:
زبان حرکات بدن در مصاحبه استخدامی (شهرام کریمی؛ یادداشتهای صنایعی)
مزیت رقابتی شغلی (امیر مهرانی؛ The Coach)
رؤیاها به کجا میروند؟ (عالی!!! بهترین مطلب هفته برای من!) (عباس صفارایی؛ ویزویز)
شبانهروز ۲۷ ساعته (نادر خرمیراد)
جزء و کل هایزنبرگ و حاشیههایاش (وبلاگ ابدیت)
۱۲ نکته برای فکر کردن مانند افراد موفق (نارنجی)
چهار نکته برای بهبود خود (علی اسماعیلزاده؛ بهترین ارتباط)
مدیریت:
نقش تفاوت فرهنگی و قابلیتهای پیمانکار/کارفرما در موفقیت پروژهها (اگر در کارهای پروژهای هستید این مطلب نیام یراقی را از دست ندید!)
بحران در شرکتها (احسان اردستانی؛ ویترین افکار من)
ندانستن عیب نیست، دروغ گفتن فاجعه است (مجید آواژ؛ روزنوشتهای بهساد)
زیرک باشید (یادداشتهای روزانهی یک مدیر)
تعصب، مهلک ترین سم برای مدیران (یادداشتهای روزانهی یک مدیر)
تفاوتهای مدیریت پروژه در متودولوژیها (نادر خرمیراد)
دوقطبی شدن برندهای بزرگ (استاد پرویز درگی)
نقش نیروی کار در تعالی سازمانی (امیر نامآور؛ وبلاگ ایده)
شکار پازل مایکروسافت (عالیه این کار!!!)
فناوری اطلاعات و ارتباطات:
ورای پیسی (گزارشی جالب در مورد آیندهی صنعت تولید رایانه در جهان) (دکتر علیرضا مجیدی؛ یک پزشک)
خالق “مادر سیستم عاملهای جهان” درگذشت (دنیس ریچی خالق زبان برنامهنویسی C و سیستم عامل یونیکس …)
IBM در رتبه بندی غول های تکنولوژی، مایکروسافت را مغلوب کرد (زومیت)
ابزارهای دیجیتال چقدر میارزند؟ (وبشهر)
اینترنت ترکیبی ملی-بینالمللی چگونه کار میکند؟ (وبشهر)
ویکی پدیا در همه جا با کیو آر کد (نارنجی)
نسخه پنجم iOS: هم اکنون آپدیت کنید (نارنجی)
پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید گودر گزارهها را دنبال کنید. لینکهای توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. به یاد استیو جابز (بخش دوم): موفقیت داستان پیچیدهایه (نادر خرمیراد) خرما برای جابز (این نوشتهی جادی را خیلی دوست داشتم) اریک ریموند از جابز و اپل و استالمن میگوید (مطلبی بسیار منطقی و جالب) چرا از
توضیح: در راستای پست یکشنبه شب گزارهها در مورد کیسنویسی به زبان فارسی، اولین نوشته در این زمینه که توسط دوست خوبم آقای ابراهیم حیدری نوشته شده، امشب منتشر میشود. ابراهیم حیدری دانشآموختهی مهندسی صنایع در مقطع کارشناسی ارشد است و این مطلب را در زمینهی تخصصی کار خود یعنی استراتژی نگاشته است. از ایشان متشکرم و منتظر نوشتههای دوستان دیگر هستم. این شما و این هم نوشتهی ابراهیم:
برای بسیاری از مدیران و صاحبان کسب و کار ایرانی وابستگی به فروش یک محصول دغدغهای مستمر است. این گونه کسب و کارها که معمولاً با ارائه یک محصول موفق به بازار در دوره آغازین شاهد رشد سریع بودهاند با گذشت زمان شاهد کاهش رشد فروش و به ثبات رسیدن یا حتی کاهش فروش میشوند. چنین کاهشهایی میتواند به دلایل مختلفی همچون ظهور رقبای تازه وارد، اشباع بازار، ورود محصولات جایگزین یا کاهش تقاضا در اثر رکود اقتصادی باشد. تنوع معمولاً جزو اولین ایدههایی است که برای پاسخ به این وضعیت ارائه میشود. گرچه معمولاً آنچه انگیزه ایجاد تنوع در کسب و کار میشود علاقه به رشد است با این حال دیده میشود که شرکتهایی هم در دوره رکود یا بحران به سراغ تنوع میروند. در این نوشته به برخی از شیوههای ایجاد تنوع در کسب و کار اشاراتی میشود و با ارائه یک نمونه ایرانی این استراتژی تشریح میشود.
استراتژی تنوع در دهههای ۶۰ و۷۰ میلادی در شرکتهای چندملیتی رشد خارق العاده ای داشت. این شرکتها که اکثراً به صورت گروههای صنعتی فعالیت میکردند به ماندن در طیف یک صنعت اکتفا نکرده و وارد صنایع کاملاً متفاوتی شدند. هنوز هم بقایای غولهایی که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در سبد محصولاتشان پیدا میشد باقی است. به قولی در آن زمان شرکتهای نفتی به تولید ماشین حساب رو آوردند و شرکتهای تولید سیگار وارد صنعت بیمه شدند. برای اکثر شرکتهایی که دست به این قمار زدند نتیجه باخت بود. بعد از رکود اوایل دهه ۸۰ نظرها از این استراتژی برگشت و ایده استراتژی رقابتی که بر تمرکز بر شایستگی اصلی تأکید داشت جایگزین آن شد. با این حال از میان آن غولها شرکتهایی هم از آزمون زمان موفق بیرون آمدند و توانستند ضمن حفظ تنوع عملکرد درخشانی را از خود نشان دهند. دانش بدست آمده از آن تجربیات، اصولی را که میباید در هنگام اتخاذ تنوع مدنظر قرار گیرد مشخص کرد.
نخستین نکته ماهیت تنوع در شرکتها است. در برخی موارد به نظر میرسد که ارتباط بسیار اندکی میان اجزای این گروههای صنعتی وجود دارد. برای مثال به نظر نمیرسد بخش مراقبتهای بهداشتی در جنرال الکتریک ارتباط زیادی با بخش خدمات مالی آن داشته باشد. در سوی دیگر در موارد دیگر ارتباط کاملاً واقعی بین اجزای مختلف یک گروه وجود دارد مثلاً در شرکت یونیلیور کسب و کار بستنی با کسب و کار شامپو ارتباط دارد زیرا هر دو به مشتریان یکسانی در سوپرمارکتها عرضه میشود. سه سطح اصلی از تنوع وجود دارد:
۱- تنوع ناشی از ارتباط نزدیک محصولات: در این مورد شرکتهای مختلف درون گروه ممکن است محصولات یا خدمات متفاوتی داشته باشند اما شکلی از مشابهت نزدیک نظیر مشتریان یکسان، تأمین کنندگان یکسان، یا هزینه سربار یکسان داشته باشند. برای مثال یونیلیور شرکتهای مجزایی برای بستنی، روغن خوراکی، سس مایونز و سوپ آماده دارد. هر کدام از این کسب و کارها رقبا، بازارها و برندهای خودش را دارد. اما هر شرکتی مشتریان یکسان، جایگاههای توزیع یکسان (سوپرمارکتها)، برخی تأمین کنندگان مشترک و برخی رقبای مشترک دارد. در نتیجه این شرکتها میتوانند از منافع همکاری با هم در زمینههای مشترک استفاده کنند.
۲- تنوع بر مبنای شایستگی اصلی: در این مورد شرکتهای متفاوت در گروه محصولات و خدمات کاملاً متنوع دارند. اما با این حال این شرکتها میتوانند صاحب یک شایستگی اصلی مشترک باشند که از آن در بخشهای مختلف استفاده کنند. مثلاً شرکت Canon که شایستگی اصلی آن در اپتیک است از این مزیت در کاربردهای مختلفی از دوربین تا دستگاههای کپی استفاده میکند.
۳- تنوع در محصولات نامرتبط: در برخی موارد شرکتهای مختلف در یک گروه اشتراکات اندکی از نظر محصول، خدمات و تکنولوژی دارند. با این حال آنها از منابع خاصی مثل منابع مالی یا مهارتهای مدیریتی که شرکت مادر در اختیار آنان قرار میدهد سود میبرند.
اگر با این فرض پیش برویم که مسئله یا مشکل به درستی طرح و بررسی و استراتژی تنوع به درستی برای رشد یا خروج از رکود مطرح شده باشد میزان توجه به اصول فوق میتواند تعیین کننده موفقیت یا شکست در پیاده سازی استراتژی تنوع باشد. اشاره به فرض مذکور به این دلیل است که استراتژی تنوع شهرتی عام دارد و توصیه به ایجاد تنوع جزو توصیههای رایجی است که گاهی اوقات بدون توجه به شرایط کسب و کارها و الزامات اتخاذ این استراتژی ارائه میشود. این در حالی است که خطر آن وجود دارد تنوع نه فقط باعث رهایی از مشکلات نشود بلکه مشکلات بسیار حادی را هم به وجود بیاورد.
برای ملموس شدن این بحث در کسب و کارهای کوچک و متوسط (در مجموع کمتر از ۵۰۰ نیرو) مثالی از ایران میزنم: گروه صنعتی لجور که در زمینه تولید ماشین آلات جابهجاکننده عام (مثل بالابر و جرثقیل) فعالیت میکند. این مجموعه که در اراک واقع است در حال حاضر با چهار شرکت زیر گروه خود به نامهای لجور، لجورهیدرولیک، توسن سازان و یورو لجور لیفت فعالیت میکند. این شرکت با تولید بالابر کار خود را آغاز کرده است. یکی از قطعات اصلی مصرفی در چنین شرکتی انواع جکهای هیدرولیکی است. به دلیل پایین بودن تیراژ تولید چنین شرکتی امکان تأمین از تأمین کنندگان بزرگ و باکیفیت را ندارد یا تأمین آن بسیار گران تمام میشود. به دلیل مشابه تولید در داخل شرکت هم صرفه اقتصادی ندارد مگر اینکه شرکت بتواند بخش بلااستفاده ظرفیت تولید جک را ( که میتواند میزان چشمگیری هم باشد) با سفارشات خارجی بکار بگیرد. به این ترتیب ایجاد شرکت تولیدکننده جک (لجور هیدرولیک ) توجیه استراتژیک یافته است. چنین تنوعی موجب رشد، کاهش هزینهها و افزایش درآمدها، کاهش وابستگی به تأمین کنندگان بیرونی و افزایش کیفیت خواهد بود. این میتواند نمونه یک متنوعسازی موفق باشد. با این حال ورود چنین شرکتی به بازار ماشین آلات کشاورزی (توسن سازان) از نظر اصول فوق صحیح به نظر نمیرسد.*
* این شرکت خصوصی است و اطلاعات بسیار محدودی از عملکرد آن در دسترس است.
منابع مورد استفاده:
Lynch, R.,(2006), Corporate Strategy, Prentice Hall, England.
تیم هندل، فرهنگ جیبی استراتژی، ترجمه سهراب خلیلی، انتشارات اندیشههای گوهربار؛ چاپ اول؛ تهران: ۱۳۸۶
توضیح: در راستای پست یکشنبه شب گزارهها در مورد کیسنویسی به زبان فارسی، اولین نوشته در این زمینه که توسط دوست خوبم آقای ابراهیم حیدری نوشته شده، امشب منتشر میشود. ابراهیم حیدری دانشآموختهی مهندسی صنایع در مقطع کارشناسی ارشد است و این مطلب را در زمینهی تخصصی کار خود یعنی استراتژی نگاشته است. از ایشان متشکرم و منتظر نوشتههای دوستان
یکی از بهترین روشهای آموزش علم مدیریت در جهان امروز، مطالعه و حل کیسهای واقعی است. معمولا هر تکستبوک مدیریتی درست و حسابی را که باز کنید؛ هر فصل با یک کیس شروع میشود و با یک یا چند کیس تمام. یکی از اصلیترین منابع اضافی که روی سایت اینترنتی خیلی از تکستبوکها ارایه میشود هم کیسهای اضافی است. دورهی MBA مدرسهی مدیریت هاروارد هم که در آموزش مبتنی بر کیسها، سرآمد مدارس مدیریت دنیا است. باید کیسهای هاروارد را دیده باشید تا متوجه شوید چه میگویم! کیسهای هاروارد از شیوهی ایده گرفتن برای یافتن مسائل مدیریتی تا خود مسئله و روش حل آن، بسیار جذاب و آموزنده هستند.
یک کیس به شما نشان میدهد که چطور مسئله را پیدا کنید، چطور برایاش براساس دانش تئوریکتان راهحل پیدا کنید و چطور آن راهحلها را بهاجرا دربیاورید. البته معمولا در سطح کارهای دانشگاهی فقط گام اول و دوم طی میشود و همین باعث میشود تا دانشجویان MBA هم مسئله حل کردن را یاد بگیرند و هم چگونگی کاربرد دانش تئوریک کتابخانهایشان را. چون معمولا جواب کیسها هم از قبل مشخص است، میشود راهحلهای ارایه شده توسط دانشجویان را هم با وضعیت واقعی مقایسه و آنها را محک زد.
در طی دورهی MBAام سعی کردم تا بتوانم برای درسها و مفاهیمی که میخوانم معادلی در دنیای واقعی پیدا کنم تا آنها را بهتر بفهمم. شاید بهترین درس هم برای این کار برای من درس استراتژی بود که مفاهیماش در دنیای کسب و کار دم دستتر و جذابتر بودند. اینکه چشمانداز و مأموریت شرکتها چیست و چرا فلان شرکت خود را اینگونه تعریف کرده، سادهترین نمونههای این تلاش من بودند. در کنارش تلاش میکردم تا ببینم مثلا چه شرکتی از استراتژی رهبری هزینهی پورتر استفاده میکند و چه شرکتی از استراتژی تمرکز یا اینکه چه نمونهای برای استراتژی یکپارچگی عمودی وجود دارد؟
کمی که جلوتر رفتم و وقتی وبلاگنویسیام جدیتر شد، سعی کردم تا این کشف و شهود را کمی گسترش بدهم و بهدنبال کیسهای واقعی برای حل کردن بگردم. یکی دو بار هم سعی کردم تا همین تلاشام را مستند کنم.
چند هفتهی پیش بهمناسبت روز جهانی وبلاگ پستی نوشتم با عنوان خوب وبلاگ بنویسید؛ لطفا!. یکی از نکات کلیدی که آنجا بهعنوان نقطه ضعف وبلاگهای حوزهی اصلی مورد علاقهی خودم ـ یعنی مدیریت و آیتی ـ ذکر کردم، نداشتن ایده برای نوشتن است. با توجه به فقر شدید کیسها ـ مخصوصا کیسهای داخلی ـ در ادبیات مدیریت بهزبان فارسی (مثلا اینکه هنوز بسیاری از اساتید محترم دانشگاه برای آموزش استراتژی به مثالهای کتاب چاپ سال ۱۹۹۶ آقای فرد دیوید استناد میکنند!)، یکی از ایدههای بسیار خوب و از نظر من لازم برای وبلاگهای مدیریتی و آیتی، تلاش برای پیدا کردن و تحلیل کیسهای واقعی و ارایهی راهحل برای آنها است. جا برای نوشتن در این زمینه بسیار است. اینطوری هم خود ما بهعنوان نویسنده توان حل مسئلهی بالاتری پیدا میکنیم و هم دیگران هم میتوانند از یافتههای ما یاد بگیرند.
چند مثال بزنم تا بحث روشنتر شود: آیا تا بهحال به این فکر کردهاید که نمونهی واقعی استراتژی یکپارچهسازی عمودی چیست؟ من کمی این موضوع را گوگل کردم و دیدم که الان بهترین مثال برای این استراتژی (در هر دو جهت بالا و پایین) فعالیتهای گوگل و اپل در صنعت گوشیهای هوشمند هستند. یا مثلا عرضهی کنسول بازی XBox توسط مایکروسافت نمونهی جذاب استراتژی تنوع ناهمگون است. ولی آیا کسی از ما به کشف این نمونههای جذاب و روزآمد فکر میکند؟
در داخل کشور هم که اوضاع بدتر است! انگار شرکتها و سازمانهای ایرانی هیچ کار قابل توجهی نکردهاند و نمیکنند. آیا مثلا به استراتژیهای نفوذ در بازار شرکتهای فعال در صنایع غذایی فکر کردید؟ یا حتا مثالهای دم دستتر: مدل رهبری مدیران برجستهای که در طول دوران کاریتان داشتهاید، مشکلات سازمانی که حل کردهاید و چیزهای دیگری شبیه اینها. دقت کنید که اصلا حرفام بومیسازی علم و اینجور چیزها نیست. دارم دربارهی نوع نگاه به مسائل حرف میزنم.
من خودم تلاش کرده و میکنم تا هر از چند گاهی در این زمینهها بنویسم. منتظر کارهای دوستان دیگر هم هستم. فقط لطفا کپی پیست کردن را فراموش کنید! سعی کنید خودتان مسئلهها را کشف و حل کنید. اگر کیس ایرانی پیدا کردید چه بهتر؛ ولی اگر کیسهای انگلیسی زبان را هم بهعنوان مسئله در نظر بگیرید و حل بکنید یا حتا ترجمه و خلاصهنویسیشان بکنید، در جای خودش مفید است.
نمونههایی از کیسهایی که من سعی کردهام بنویسم (و البته در مورد کیفیتشان هم ادعایی هم ندارم!) اینها هستند:
ری اوزی؛ نمونهی کامل یک استراتژیست
مطالعهی موردی به نام اپرا وینفری
در نوشتن نگارش موردی ایدهی مرکزی و مسئلهای که قرار است بررسی و حل شود از هر چیز دیگری مهمتر است. بنابراین دنبال ایدههای خوب و جذاب دور و برتان بگردید. مختصر و مفید و مؤثر نوشتن هم که هرگز نباید از یادمان برود. کیس نوشتن البته مهارتها و اصولی هم دارد که بعدا در موردشان خواهم نوشت.
خیلی از دوستان جوان و علاقهمند من که مدیریت خواندهاند، از من در مورد ایده برای وبلاگنویسی در حوزهی مدیریت پرسیدهاند. پیشنهاد این پست، بیش از همه مخصوص این دوستان است. من از معرفی نوشتههای دوستان دیگر در این زمینه و یا انتشار کیسهای شما در گزارهها بهصورت پست مهمان استقبال میکنم.
پ.ن. نوشتهی احسان اردستانی را هم در این زمینه با عنوان مثالهای ایرانی در حوزه استراتژی بخوانید.
یکی از بهترین روشهای آموزش علم مدیریت در جهان امروز، مطالعه و حل کیسهای واقعی است. معمولا هر تکستبوک مدیریتی درست و حسابی را که باز کنید؛ هر فصل با یک کیس شروع میشود و با یک یا چند کیس تمام. یکی از اصلیترین منابع اضافی که روی سایت اینترنتی خیلی از تکستبوکها ارایه میشود هم کیسهای اضافی است. دورهی