مدتها است که از افت کیفیت و کمیت وبلاگستان فارسی سخن گفته میشود. اینکه تا چند سال پیش در ایران چه تعداد وبلاگ و وبلاگنویس وجود داشت و امروز دیگر وجود ندارد. اینکه دیگر آدمها مینیمالنویس و مینیمالخوان شدهاند و دیگر حوصلهای برای وبلاگ وجود ندارد. اینکه رسانههای اجتماعی، وبلاگها را نابود کردهاند و از آنجایی که مخاطبان وبلاگنویسها ـ و خود وبلاگنویسها ـ در رسانههای اجتماعی حضور دارند؛ دیگر همه ترجیحشان نوشتن در همانجایی است که همه دور هم هستند! (این واقعیت هم وجود دارد که در چند سال اخیر یکی از دلایل اصلی رشد و زنده ماندن وبلاگستان فارسی، زندهیاد گودر بود که با مرگش بسیاری از وبلاگنویسان هم بهدلیل از بین رفتن کلیدیترین کانال ارتباطی و توزیعی خود، کرکره را پایین کشیدند!)
در مقابل، هروز شاهد ایجاد وبسایتهای جدیدی هستیم که بهنوعی هدفشان “تولید و عرضهی محتوا” به مخاطبان است و موضوعات تحت پوشش آنها از اخبار شروع میشود و تا مطالب بسیار تخصصی ادامه مییابد. این فضای نوین ـ برخلاف دوران وبلاگنویسی ـ آدمها مجبورند برای بقا هدفگذاری کنند و بهدنبال جذب مخاطب باشند؛ و الا زحماتشان بینتیجه رها میشود. همین است که انوع و اقسام روشهای جذب مخاطب ـ از زردنویسی و دروغنویسی گرفته تا تیترهای جنجالی و عکسهای آنچنانی، لینکدزدی، کپی و پیست محتوا و … و البته در آخرین روش، حضور در شبکههای اجتماعی ـ همه روشهایی برای جذب مخاطبین میلیونی فضای وب فارسی شدهاند. اما در این میان همچنان مشکلی که باعث خاموشی بسیاری از وبلاگهای ایرانی شد، در میان این وبسایتها هم دیده میشود.
از همان دوران گودر ـ که شاید ملاک قضاوت بهتری در مورد رفتار وبلاگنویسان ایرانی باشد ـ انگیزهی اغلب وبلاگنویسان میزان “لایک” و “همخوان” شدن پستهایشان در گودر بود. در واقع افراد هدفشان از نوشتن، خوانده شدن بود و لاغیر! (سایت معروف لایکخور یادتان هست؟) اگر اهل نوشتن باشید، میدانید که خوانده شدن تا چه حد حس خوبی دارد و چقدر به آدم انگیزهی ادامه دادن میدهد. اما با بسته شدن گودر و پراکنده شدن اهل و خانوادهی آن در میان سایر رسانههای اجتماعی (و حتی ترک فضای وب توسط بسیاری از آنها)، دیگر انگیزهای برای نوشتن باقی نماند و نتیجهی آن، کنارهگیری بسیاری از آدمها از نوشتن بود.
این مسئله در مورد وبلاگهای تخصصی بسیار حادتر بود. اغلب دوستان خوب من از خوانده نشدن گلایه داشتند و به اینکه مطالب تخصصصی و حرفهای مخاطبی ندارند (این مسئله و گلایههایاش را امروز در رسانههای اجتماعی هم میتوان دید.) ناراحتکننده است که بگویم بهعنوان فردی که نزدیک به سه سال است در حد توان خودم وبلاگهای تخصصی در حوزهی کسب و کار و فاوا را مرور میکنم و پست لینکهای برتر هفته را منتشر میکنم، در طول این سه سال شاهد ورود افراد بسیاری به فضای تخصصی نوشتن در این دو حوزه بودهام که پس از مدتی به دلایل مختلف ـ که مهمترین آن بیانگیزگی بوده است ـ دیگر خبری از آنها و وبلاگشان نبوده است. “نداشتن تداوم” بهدلیل “کمبود انگیزه” که آن هم خودش ناشی از “نداشتن هدف صحیح” است، از نظر من مهمترین مشکل وبلاگنویسی تخصصی در ایران است.جالب است بدانید در طول این چند سال تنها وبلاگهایی باقیماندهاند که از نوشتنشان هدفی داشتهاند.
دقیقا همین معضل را در بسیاری از وبسایتهای تولیدکنندهی محتوای امروزی ـ که جایگزین وبلاگهای تخصصی دوران قدیم شدهاند ـ میتوان مشاهده کرد. فرد یا افرادی به هر دلیلی کارشان را با قدرت آغاز میکنند؛ اما خیلی زود بهدلیل عدم جذب مخاطبان کافی، عطای کار تولید محتوا را به لقایاش میبخشند.
شخصا فکر میکنم وبلاگهایی که باقی ماندند، حتی اگر شده بهصورت ناخودآگاه برای کارشان هدف و مدل کسب و کاری داشتند. روی ناآگاهانهاش تأکید دارم؛ چرا که در همان روزها هم شاید هیچکدام از ما به پول درآوردن از وبلاگنویسی فکر نمیکردیم. اما در بلندمدت وبلاگها و وبسایتهای ما اغلب بهصورت غیرمستقیم ـ و حتی بهصورت مستقیم ـ زمینهساز کسب درآمد شدند و همین، باعث تداوم و انگیزهی بیشتر ما برای ادامه دادن شد. و دقیقا همین، عاملی است که باید مورد توجه تمامی تولیدکنندگان محتوای تخصصی در وب فارسی قرار بگیرد.
اما اینجا باز هم مشکل دیگری رخ مینمایاند: اینکه متأسفانه اغلب افراد، تنها روش درآمدزایی که از “تولید محتوا” در قالب وبسایت یا وبلاگ میشناسند، گرفتن تبلیغات و پستهای رپورتاژ است. این در حالی است که روشهای متنوع دیگری هم برای کسب درآمد از تولید محتوا وجود دارد که بسیار درآمدزاتر از مدل کسب و کار مبتنی بر تبلیغات هستند. و بههمین دلیل است که افرادی را میشناسم که درآمدشان از تولید محتوا بسیار بیشتر از پربینندهترین وبسایتهای تخصصی ایرانی است.
در طول چند هفتهی آینده دوشنبهها در گزارهها در مورد این مدلهای کسب درآمد از تولید محتوای تخصصی خواهم نوشت. لطفا با این سلسله نوشتهها همراه باشید. 🙂