سفری به درون داستان ایده تا کسب‌وکار (۴): ابهامِ توانستن!

و داستان به این‌جا رسید که قرار شد رؤیاهای‌م را زندگی کنم. 🙂 این اولین باری نبود که چنین تصمیمی می‌گرفتم. پیش از این تصمیم هم چند باری تصمیمی گرفته بودم که ایده‌های‌م را در عمل اجرا کنم؛ اما تقریبا جز گزاره‌ها هیچ کدام به نتیجه‌ی خاصی نرسیده بودند. بارها فکر کردم چرا؟ من متوجه شدم که دو مشکل اصلی‌ دارم:

۱- تمام نکردن کارهایی که شروع می‌کنم.

۲- شروع نکردن کارهایی که باید آغازشان کرد.

اما چرا؟ دلایل مختلفی برای این موضوع وجود داشته که موضوع یادداشت این هفته مهم‌‌ترینِ آن‌ها است و هفته‌های بعد به دیگر دلایل مهمی می‌رسیم که من کشف‌شان کرده‌ام.

دست کم از سال ۹۰ برای اجرای برخی ایده‌های‌ام در فضای مجازی در قالب کسب‌وکار شروع به تلاش کرده‌ام. اما یک نکته همیشه در کارهایی که شروع کردم برای‌م جزو اصول بدیهی محسوب می‌شد: من ایده‌پرداز خوبی هستم؛ اما مجری خوبی نیستم. به‌جای آن، برند شخصی و شبکه‌ی ارتباطی خوبی از افراد متخصص ـ به‌ویژه در حوزه‌ی فنی ـ دارم که می‌توانم از این روابط برای اجرای ایده‌های‌م و راه‌ انداختن کسب‌وکارم استفاده کنم. چشم‌انداز مسیر همیشه بسیار مثبت به‌نظر می‌رسید؛ اما حالا بعد از مدت‌ها تلاش به‌صراحت اعتراف می‌کنم هیچ یک از چیزهایی که من فکر می‌کردم، در عمل کار نکردند. اما از آن مهم‌تر نکته‌ی دیگری بود که بعدها متوجه شده بودم تا این‌که …

روزی خدمت دوست بزرگوارم آقای مدیرعامل بودم و با هیجان بسیار برای ایشان تعریف کردم که: “یک ایده‌ی بسیار جذاب دارم. یک روش نوآورانه‌ی آموزشی که می‌ترکاند!” بعد برای آقای مدیرعامل توضیح دادم که این ایده دقیقا چیست و چرا و چطور کار می‌کند. آقای مدیرعامل از من پرسید: “عالیه؛ خوب چطوری می‌خواهی اجرای‌ش کنی؟” گفتم: “قرار شده با تیم فنی شرکت یکی از دوستان‌م این کار را انجام بدیم. خیلی خوبه این روش، چون هزینه‌ای برای من نداره عملا و من روی ایده‌پردازی‌م متمرکز می‌شم.” آقای مدیرعامل گفت: “من تجربه‌‌ام نشون می‌ده که باید خودت بری وسط گود برای اجرا کردن‌ش. اگر این ایده خیلی خوبه و به اون اعتقاد داری، چرا نمی‌خواهی روی این ایده سرمایه‌گذاری کنی؟ فکر می‌کنی اون شرکت با این توضیحاتی که برای من دادی این پروژه را در اولویت کارهای خودش قرار می‌ده؟” هاج و واج آقای مدیرعامل را نگاه کردم. ضربه‌ی شدیدی به “چینی نازک” باورهای من درباره‌ی چگونگی راه انداختن کسب‌وکار مبتنی بر یک ایده‌‌ی نوآورانه وارد شده بود. اما آقای مدیرعامل جمله‌ی کوبنده‌ی دیگری را هم آماده کرده بود: “ایده‌ات را اول به خودت بفروش و حاضر باش روی اون وقت و سرمایه صرف کنی، بعد به‌سراغ دیگران برو!”

چند روزی تمام‌ وقت‌م را به حرف‌های آقای مدیرعامل فکر می‌کردم، به‌ویژه جمله‌ی آخر که دوباره من را متوجه یک پیش‌فرض اشتباه در تفکرم کرده بود: “برج عاج‌نشین بودن.” من برای اجرای کوچک‌ترین ایده‌ام همیشه دنبال دیگری بودم که آن را اجرا کند و از آن‌جایی که خیلی وقت‌ها فرد به اهمیت و ماهیت ایده آگاهی چندانی نداشت، عملا هیچ اتفاقی نمی‌افتاد. اما آخر چرا؟

تا اواخر سال ۱۳۹۰ که در محل کار اول‌م کار می‌کردم، خودم را یک مشاور متعهد تمام‌وقت به آن شرکت می‌دانستم. تمام ایده‌های‌م را در سبد شرکت محل کارم می‌چیدم و هیچ کدام‌شان هم به‌دلایل مختلف به نتیجه نمی‌رسید! سال ۱۳۹۱ را که در محل کار جدیدم شروع کردم، کم‌کم فرصت کار کردن به‌صورت مستقل و خارج از کار شرکتی هم برای من فراهم شد. در فاصله‌‌ی بهار ۱۳۹۱ تا زمستان ۱۳۹۲ بیش از ده پروژه‌ی مستقل مشاوره را به‌سرانجام رساندم که اگر چه اغلب آن‌ها بسیار کوچک بودند و درآمد چندان بالایی هم برای من نداشتند؛ اما تجاربی بسیار گران‌بها برای من به‌همراه داشتند. مهم‌ترین تجربه هم به‌سادگی این بود که: “می‌شود و می‌توانم برای دیگران هم کار نکنم!” تجربه‌ی مذاکره برای گرفتن پروژه‌های مشاوره‌ی مختلف، تجربه‌ی مدیریت پروژه و تعامل با مشتری به من نشان داد که خودم هم می‌توانم یک کار را از ابتدا شروع کنم و به‌پایان برسانم (در محل کار قبلی من همیشه یک کارشناس عالی بودم نه یک مدیر خوب!)

اما هنوز یک جای کار می‌لنگید. من به ایده‌ام اعتقاد داشتم و توان اجرای آن (جز در مورد مسائل فنی مثل طراحی وب و اپلیکیشن) را در خود می‌دیدم؛ اما هم‌چنان حاضر نبودم روی ایده‌ام وقت و سرمایه‌ام را بگذارم. هنوز به قول آقای مدیرعامل نتوانسته‌ بودم ایده‌ام را به خودم بفروشم. چرا؟ هفته‌ی بعد برای‌تان خواهم نوشت.

پ.ن. برای مطالعه‌ی تمامی قسمت‌های این مجموعه یادداشت‌ها به این‌جا مراجعه کنید.

دوست داشتم!
۱۴

و داستان به این‌جا رسید که قرار شد رؤیاهای‌م را زندگی کنم. 🙂 این اولین باری نبود که چنین تصمیمی می‌گرفتم. پیش از این تصمیم هم چند باری تصمیمی گرفته بودم که ایده‌های‌م را در عمل اجرا کنم؛ اما تقریبا جز گزاره‌ها هیچ کدام به نتیجه‌ی خاصی نرسیده بودند. بارها فکر کردم چرا؟ من متوجه شدم که دو مشکل اصلی‌

مقاله‌ی هفته (۵۲): کشف ارزش‌های مشتری: راهکاری برای خلق یک کسب‌وکار پایدار

هر ایده‌ی کسب‌وکار برای زنده ماندن نیازمند خلق ارزش برای مشتری و کسب درآمد از راه فروش این ارزش به مشتری است. بهترین ایده‌ی کسب‌وکار دنیا بدون مشتری معنایی ندارد و بدترین ایده هم اگر مشتری داشته باشد ـ فارغ از هر گونه قضاوت ارزشی ـ می‌تواند در بازار موفق باشد. بنابراین در هنگام راه‌اندازی یک کسب‌وکار جدید باید بیش از هر عامل دیگری به دو متغیر جدی “ارزش” و “مشتری” توجه داشت.

کشف مفاهیم اساسی “ارزش” و “مشتری” و ارتباط میان این دو برای هر ایده‌ی کسب‌وکار مهم‌ترین گام در فرایند طراحی کسب‌وکار جدید است. نقطه‌ی شروع این فرایند از “بازار” و دنیای واقعی است: ما لازم است با کشف دقیق نیازهای بازار و مشتری تلاش کنیم ارزشی را برای مشتری طراحی و به او عرضه نماییم که حاضر باشد در برابر آن پول معقولی را بپردازد. این درآمد معقول شامل پوشش کامل هزینه‌های راه‌اندازی، توسعه و نگه‌داشت کسب‌وکار به‌همراه میزان لازم و توجیه‌پذیری سود برای این سرمایه‌گذاری است.

این شکل هدف‌گذاری برای کسب‌وکار لزوما اشتباه نیست؛ اما همه‌ی حقیقت دنیای کسب‌وکار را هم نشان نمی‌دهد. کسب‌وکار چیزی فراتر از کسب درآمد صرف است. بیایید کمی به عقب‌تر برگردیم. کسب‌وکار چرا ایجاد می‌شود؟ داستان هر کسب‌وکاری از کشف یک نیاز یا مسئله توسط بنیان‌گذار کسب‌وکار آغاز می‌شود. اما کشف مشکل / نیاز یا داشتن یک ایده‌ی کسب‌وکاری عالی نقطه‌ی پایانی مسیر کارآفرین داستان ما برای ایجاد کسب‌وکار سودآور و عالی نیست. این نیاز / مسئله / ایده باید تبدیل به یک محصول / خدمت مشخص شود، مشتری دست به‌نقدش پیدا شود، مدل اجرایی و ابزارهای لازم برای کار کردن کسب‌وکار طراحی و ایجاد شوند و سایر فعالیت‌های لازم برای طراحی و راه‌اندازی کسب‌وکار نیز انجام گیرند.

حالا بیایید از یک زاویه‌ی دید دیگر نیز به داستان یک کسب‌وکار نگاه کنیم: اگر روزی از شما بپرسند که کسب‌وکارتان را در یک جمله‌‌ی کوتاه تعریف کنید، چه پاسخی خواهید داد؟ پاسخ چنین سؤالی برای بسیاری از افراد روشن است: “محصول / خدمت (الف) را به مشتریان می‌فروشیم.” اما آیا این پاسخ، می‌تواند به‌شکل کاملی معرف کسب‌وکار شما باشد؟ آیا خودتان را راضی می‌کند؟ معروف است استیو جابز زمانی که قصد داشت جاناتان اسکولی مدیرعامل پپسی را به حضور در اپل راضی کند از او پرسید: “دوست داری تا آخر عمرت آب‌شکردار (نوشابه!) بفروشی یا در اپل دنیا را تغییر دهی؟” گر چه اغراق یکی از ویژگی‌های جدی شخصیت مدیریتی جابز بود؛ اما نوع نگاه او به دنیای کسب‌وکار جای تأمل جدی دارد.

جابز از چه سخن می‌گفت؟ چطور می‌شود آن‌چه یک کسب‌وکار مثل اپل می‌فروشد تغییر دادن جهان باشد؟ پاسخ این سؤال به همان ماجرای “کسب‌وکار در یک جمله” بازمی‌گردد: این‌که شما می‌خواهید کسب‌وکارتان چگونه شناخته شود. این ویژگی که برگرفته از نیاز / مسئله‌ای است که قصد دارید در کسب‌وکارتان آن را حل کنید، را می‌توان به این شکل تعریف کرد: “کسب‌وکار یعنی خلق ارزش برای مشتری.” ارزش کسب‌وکار و ارزش‌آفرینی برای مشتری، کلیدواژه‌ها‌ی اصلی دنیای تجارت و کارآفرینی محسوب می‌شوند. طراحی، تولید و فروش و عرضه‌ی محصولات و خدمات خود و با پاسخ‌گویی به نیازهای مشتری یا حل مسائل آن‌ها همگی به خلق ارزشی برای مشتری منجر می‌شوند. مشتری برای بهره‌مندی از این ارزش خلق شده توسط کسب‌وکار شما است که به شما پول پرداخت می‌کند. نوع نگاه شما به “ارزش کسب‌وکار” تعیین‌کننده‌ی میزان موفقیت شما در بازار خواهد بود: می‌توانید ارزش را فروش محصول / خدمت به مشتری و کسب‌وکار تعریف می‌کنید و می‌توانید ارزش را حل مسئله‌ی مشتری یا پاسخ‌گویی به نیاز او تعریف کنید. تفاوت میان اولی و دومی را می‌توانید در تاریخ کسب‌وکار به‌خوبی بیابید. اولی به شرکت‌هایی تعلق دارد که روزی محصولات‌شان لرزه بر اندام رقبا می‌انداختند؛ اما امروز کم‌تر کسی حتی نام آن‌ها را شنیده است. دومی اما مربوط به کسب‌وکارهای پایداری است که مرزهای

حال این سؤال پیش می‌آید که ارزش کسب‌وکار من چیست و چگونه آن را کشف کنم؟ برای کشف این ارزش، لازم نیست کار عجیب و غریبی انجام دهید. فکر کنید، تحقیق کنید، اطلاعات جمع‌آوری و آن‌ها را تحلیل کنید، با مشتریان و متخصصان صنعت یا حوزه‌ی کاری خود گفتگو کنید و از کمک گرفتن از مشاوران و مربیان کسب‌وکار غافل نشوید. نتیجه‌ی کار می‌تواند شامل فهرستی از نیازها / مسائل موجود در حوزه‌ی کاری شما و مرتبط با ایده‌ی کسب‌وکارتان باشد. حالا به‌دنبال “راه‌حلی” بگردید که به این نیازها پاسخ بدهد و آن مشکلات را حل کند. روی “راه‌حل” تأکید می‌کنم؛ چون تجربه نشان می‌دهد در همین مرحله باز هم بسیاری از ما به‌دنبال خلق محصول یا خدمتی می‌رویم که قرار است به نیازی پاسخ دهد یا مشکلی را حل کند.

“راه‌حل” چیزی فراتر از یک محصول یا خدمت است؛ اگر چه می‌تواند واقعا فقط شامل یک محصول / خدمت باشد. راه‌حل معمولا مجموعه‌ای از یک محصول / خدمت و گروهی از خدمات مرتبط است. شاید محصول / خدمت اصلی بتواند بخش عمده‌ای از مشکل مشتری را حل کند یا به نیازهای اصلی او پاسخ بدهد؛ اما همیشه چیزهای دیگری باقی می‌مانند که در نگاه اول چندان مهم نیست ولی در عمل چرا. خیلی وقت‌ها کلید اصلی موفقیت کسب‌وکار در همین ارزش‌های حاشیه‌ای نهفته است. یک راه‌کار جامع همه‌ی این ارزش‌ها را در قالب یک سبد محصول و خدمت اثربخش در اختیار مشتری قرار می‌دهد.

برای کشف بهتر “ارزش‌های مشتری” خوب است نگاهی هم به سه نوع بازار اصلی هر کسب‌وکار داشته باشیم:

  • مصرف‌کنندگان: منظور همین مردم کوچه و بازار و آدم‌های دور و بر خودمان هستند؛ افرادی مثل شما که خودشان برای خرید کردن از شما تصمیم می‌گیرند و بعد دست در جیب مبارک می‌کنند و شما را خوش‌حال!
  • کسب‌وکارها: سازمان / شرکت / مؤسسه یا هر هویت حقوقی غیردولتی هم نیازهایی دارند که لازم است از بیرون خود آن‌ها را تأمین و خریداری کنند.
  • دولت: بدیهی است که دولت هم نیازهایی دارد که یا در بخش دولتی قابل تأمین نیست و یا برای افزایش بهره‌وری و کاهش هزینه‌ها، “برون‌سپاری” آن به بخش خصوصی صرفه‌ی بیش‌تری دارد.

بدین ترتیب شما در هر کسب‌وکاری با سه نوع الگوی فروش اصلی مواجهید: فروش به مصرف‌کننده (اصطلاحا B2C)، فروش به کسب‌وکارها (اصطلاحا B2B) و فروش به دولت (B2G.)

بنابراین برای تصمیم‌گیری جهت کشف “ارزش‌های مشتری” کسب‌وکار خود، لازم است کشف کنید کسب‌وکار شما در کدام یک از این سه الگو بهتر کار می‌کند و چگونه و با چه ارزش مشتری این اتفاق رخ می‌دهد؟ برای یافتن پاسخ این سؤال با توجه به ماهیت کسب‌وکارتان لازم است سه نوع سؤال از خودتان بپرسید:

  1. کسب‌وکار شما در کدام الگو بیش‌تر یا راحت‌تر می‌فروشد؟ اندازه‌ی بالقوه‌ی کل بازار ایده‌ی شما در هر الگو چقدر است؟ (این عدد می‌تواند صفر تا بی‌نهایت باشد!) در کدام الگو می‌توان با دردسر کم‌تری محصول / خدمت را فروخت؟ محاسبه‌ی نسبت درآمد احتمالی به دردسر احتمالی در این‌جا می‌تواند معیار خوبی در اختیار شما قرار دهد. لازم است توجه کنید که هدف ما کشف این نکته است که در کدام نوع بازار چه ارزش‌های مشتری قابل ارائه است (منظور راه‌کار است نه لزوما محصول یا خدمت) و کدام ارزش در کدام بازار سودآوری بهتر و پایدارتری دارد.
  2. وارد شدن به بازار با کدام الگو راحت‌تر است؟ در کدام الگو قانع کردن مشتریان اولیه راحت‌تر است؟ کدام الگو سرمایه‌ی اولیه‌ی کم‌تری نیاز دارد؟ کدام الگو به سرمایه‌گذاری و منابع کم‌تری نیاز دارد؟ دسترسی به فناوری‌ها و ابزارهای مورد نیاز برای اجرا کردن ایده در کدام بازار فراهم‌تر است؟ در کدام بازار رقبای کم‌تر یا ضعیف‌تری وجود دارند؟ آیا می‌توانم به‌راحتی سهم بازار رقبا را از آن‌ها بگیرم؟ چطور باید این کار را انجام بدهم و آیا می‌توانم؟ سؤال‌هایی مثل این‌ها به شما کمک می‌کند تا نقطه‌ی شروع راه‌اندازی یا توسعه‌ی کسب‌وکارتان را درست انتخاب کنید. در موفقیت کسب‌وکار، کلیدی‌ترین نکته همین انتخاب است. بعدها با موفقیت کسب‌وکار می‌توانید سراغ سایر الگوهای کسب‌وکار هم بروید.
  3. با به‌کارگیری کدام الگو امکان رشد و توسعه‌ی کسب‌وکار در آینده بهتر و راحت‌تر است؟ آیا مشتریان این کسب‌وکار افراد یا سازمان‌های محدودی هستند که بالاخره روزی مشتریان آن به‌پایان می‌رسد یا بازار این‌قدر بزرگ است که هر چقدر هم مشتری جدید پیدا کنیم بازار تمام‌شدنی نیست؟ در کدام بازار کسب‌وکار شما ایده‌ی کسب‌وکار شما از نظر “ارزش‌آفرینی” برای مشتری و میزان ریسک‌های موجود تداوم بیش‌تری می‌تواند داشته باشد؟ وضعیت رقابت در حال و آینده در این بازار چگونه است؟ آیا در آینده می‌توانم در برابر رقبا سهم بازار حداقلی برای بقا داشته باشم و چطور؟ (مثلا با کیفیت، نوآوری در محصول / خدمت / قیمت و …)

سؤالاتی از این دست به شما برای کشف “ارزش‌های مشتری” که به خلق یک کسب‌وکار سودآور و درآمدزا می‌انجامند کمک خواهند داد.

پ.ن. این مقاله پیش از این در شماره‌ی مهر ۱۳۹۳ ماه‌نامه‌ی تدبیر چاپ شده است.

دوست داشتم!
۲

هر ایده‌ی کسب‌وکار برای زنده ماندن نیازمند خلق ارزش برای مشتری و کسب درآمد از راه فروش این ارزش به مشتری است. بهترین ایده‌ی کسب‌وکار دنیا بدون مشتری معنایی ندارد و بدترین ایده هم اگر مشتری داشته باشد ـ فارغ از هر گونه قضاوت ارزشی ـ می‌تواند در بازار موفق باشد. بنابراین در هنگام راه‌اندازی یک کسب‌وکار جدید باید بیش

لینک‌های هفته (۲۲۱)

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب در حوزه‌ی شایستگی‌های کسب و کار و کار حرفه‌ای را به هر دو زبان فارسی و انگلیسی در مجله‌های فلیپ‌بوردی گزاره‌ها هر روز مطالعه کنید: فارسی: کسب و کار رقابت‌پذیر: شایستگی‌های بردن! / متخصص حرفه‌ای و انگلیسی: Competitive Business: Winning Competencies! / Professional Expert
  4. وبلاگ‌ها و سایت‌های‌ خودتان یا مورد علاقه‌تان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنی‌های من (و البته خود شما!) کامل‌تر شود. :)
  5. من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

راندمان، سکته قلبی، کنترل پروژه (نادر خرمی راد) (عااااااااااااااااالی!)

چگونه بر تنبلی غلبه کنیم (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک) (عاااااااااالی!)

توصیه‌های شغلی به دهه هفتادی‌ها (برای همه لازمه البته توجه به این نکات!)

تفاوت نوک حمله و دفاع (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)

۶۱ درصد کارمندان ایمیل را مهم‌ترین ابزار ارتباطی سازمانی می‌دانند

مدیریت کسب‌وکار:

درس های آلکس فرگوسن برای موفقیت در کسب و کار

روز بدون ایمیل (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)

استراتژی اقیانوس آبی: چگونه بدون رقابت کردن برنده شویم (مصطفی لامعی)

راه‌های تعامل با ذی‌نفعان سختگیر

هشت درس در مدیریت برند جهانی از مدرسه کسب و کار هاروارد ـ DoNext (کشف این هفته)

تجاری‌سازی و استارت‌آپ:

تبلیغات آنلاین در حال رشد سریع

تمرکز بر فروش دیجیتالی فیلم و موسیقی

جزئیات آئین‌نامه جدید مشاغل خانگی

معافیت‌های مالیاتی شرکت‌های دانش‌بنیان را اجرا می‌کنیم

اعلام نحوه لیزینگ محصولات دانش بنیان با نرخ ۱۲ درصد

اقتصاد، سرمایه‌گذاری و تأمین مالی:

با رأی نمایندگان بانک مرکزی موظف به تأمین سرمایه در گردش واحدهای صنعتی و تولیدی شد (طرح بسیار مهمی‌ه اگر درست اجرا بشه!)

مواردی که پیش از سرمایه‌گذاری باید در نظر بگیرید

نفت و روبل روسیه‎ (علی دادپی؛ سر چهارراه فرصت)

تنها راهنمای ثروت که به آن نیاز داریم

ارزیابی مسعود نیلی از اقتصاد ایران

آمار و اطلاعات کسب‌وکار و اقتصاد:

کیفیت زندگی شهرنشینان به زبان عدد

رشد ۵۳‌ درصدی درآمدهای‌ مالیاتی

هر ایرانی سالانه چقدر برای خرید لباس هزینه می‌کند؟

ایران‌ در‌ جایگاه ۱۲۰ رتبه‌بندی‌ نوآوری‌ دنیا قرار‌گرفت

بودجه عمرانی کشور فدای یارانه نقدی یارانه نقدی مقابل توسعه اقتصادی

فاوا در جهان:

پنج تکنولوژی ۲۰۱۵ آینده را تغییر می‌دهند

مدیر عامل علی بابا، مرد سال ۲۰۱۴ از نگاه مجله تایم ـ دیجیاتو

پُر درآمدترین و کم درآمدترین مدیران عامل دنیای فناوری (زومیت)

با کاربردی‌ترین ابزارهای وب در سال ۲۰۱۴ آشنا شوید (دیجیاتو)

کیک‌استارتر سکوی پرتاب بازی‌های مستقل (زومیت)

فاوا در ایران:

ورود اپراتورهای مجازی راهبرد قطعی رگولاتوری است

احتمال استفاده از کیوسک تلفن برای وای‌فای

شرکت زیرساخت باید ۸۹ درصد سود سال آینده دولت از محل بنگاه‌های دولتی ICT را تأمین کند

تدوین ۵ سناریوی پول مجازی در کشور

پروژه اتصال فیبرنوری به منازل در آستانه تعلیق: اخطار به اپراتور چهارم

فناوری همراه:

رشد ۵۰ درصدی خریدها از اپ استور در ۲۰۱۴ سودی ۱۵ میلیارد دلاری عاید اپل و دولوپرها کرده است (دیجیاتو)

آمار و اطلاعات فاوا:

رشد ۰٫۵ درصدی درآمد اپراتورهای جهان در نیمه اول ۲۰۱۴

دوست داشتم!
۲

پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب در حوزه‌ی شایستگی‌های کسب و

سفری به درون داستان ایده تا کسب‌وکار (۳): لبه‌ی تاریکی

داستان به این‌جا رسید که من تصمیم گرفتم گرفتار وادی شک نمانم و دوباره کارمند شوم. در یک پروژه‌ی جذاب و بزرگ مشغول کار تحلیل کسب‌وکار (در معنای تحلیل و طراحی نرم‌افزاری‌ش) شدم. من که قرار نبود دیگر کاری جز طراحی کسب‌وکار، مدل کسب‌وکار و استراتژی انجام دهم، دوباره جامه‌ای را پوشیدم که در انتهای سال ۹۰ با طیب خاطر از تن بیرون آورده بودم و عطای کار کردن در آن حوزه را به لقای‌ش بخشیده بودم. کار شروع شد. با یک استاندارد جدید تحلیل کسب‌وکار آشنا شدم که قبلا اسم‌ش را هم نشنیده بودم. وعده‌های بسیاری گرفتیم که قرار است چنین کنیم و چنان شود. اما هر چه از کار گذشت، دل‌سردتر می‌شدم. تعریف پروژه از نظر من اشتباه بود، کارفرما اعتماد چندانی به تیم مجری پروژه نداشت و اطلاعاتی در اختیار تیم نمی‌گذاشت و چالش‌های اداری بین مدیریت پروژه و مدیریت سازمانی که پروژه در آن تعریف شده بود سرعت‌گیر جدی کار بود. از همه مهم‌تر من دیگر تحمل کار کردن در سیستم اداری و تن دادن به نظم اداری را نداشتم. 🙂 (این آخری همیشه یکی از مشکلات جدی من در کار کردن بوده!)

روزی از روزهای ابتدایی اسفند ماه به ما اعلام شد که پروژه تا اطلاع ثانوی متوقف است. هفته‌ی بعدش جلسه‌ای اضطراری در محل دفتر پروژه برگزار شد و مدیران پروژه اعلام کردند به‌دلیل مشکلاتی که در بالا نوشتم از همکاری در پروژه انصراف داده‌اند. فرصت باری من هم غنیمت بود و تصمیم گرفتم کار را در آن پروژه ادامه ندهم. به این ترتیب بود که این تجربه‌ی کارمندی من هم به‌پایان رسید.

حالا وارد فضای تاریکی شده بودم که در آن هیچ چیزی در مورد آینده مشخص نبود. در آستانه‌ی سی سالگی با تجربه‌ی هشت سال و اندی کار کردن در حوزه‌های مختلف کاری و با داشتن ایده‌هایی بسیار زیاد برای راه‌اندازی کسب‌وکار دچار سرگیجه‌ی جدی شده بودم: “گام بعدی چیست؟” نشانه‌ها دوباره به‌سراغم آمدند. همان روز یکی از مجلات مدیریتی را ورق می‌زدم که به مصاحبه‌ی یکی از کارآفرینانی که به‌صورت اتفاقی از نزدیک می‌شناختم‌شان برخورد کردم. مصاحبه‌گر از ایشان پرسیده بود فکر می‌کنید چه عاملی باعث موفقیت شما شده؟ آقای کارآفرین لابد بعد از کمی فکر نفس عمیقی کشیده بود و گفته بود: “فکر می‌کنم یک تصمیم ساده باعث موفقیت من شد: این‌که با وجود نیاز مالی که داشتم تصمیم گرفتم “آب باریکه‌ی حقوق کارمندی” را از زندگی‌ام حذف کنم.” این جمله‌ی ساده روی من بسیار تأثیر گذاشت. به‌یاد آوردم که اولین اصل ادبیات کارآفرینی پذیرش ریسک است. بعد به‌یاد حرف‌های استاد افتادم که به من گفته بودند مرد عمل باش نه حرف زدن. 🙂 حالا وقت یک تصمیم بزرگ بود!

از این‌جا به‌بعد داستان پر از دست‌انداز می‌شود: چند تجربه‌ی ناموفق برای راه‌اندازی شرکت، طولانی شدن زمان رسیدن ایده‌ها به نتیجه و دردسرها و مشکلات این مسیر، فشار انتظارات و انرژی‌های منفی خانواده و دوستان، حس تنهایی و درماندگی و بالا و پایین شدن روحیه و توان و انگیزه و البته مشکلات مالی ناشی از نداشتن شغل با درآمد ثابت و بدقولی کارفرماهای پروژه‌ها، تنها بخشی از مشکلاتی هستند که در این حدود یازده ماه با آن‌ها مواجه شده‌ام. در مقابل البته دست‌آورد بزرگ هم کم نداشتم:

  • تجربه‌ی دیدن “نادیدنی‌ها”ی دنیای کسب‌وکار؛
  • دست و پنجه نرم کردن با چالش‌های بزرگ و حل آن‌ها؛
  • کشف اهمیت شاخه‌هایی از علم مدیریت که قبلا اصلا به آن‌ها علاقه‌ای نداشتم (به‌ویژه: مذاکره، ره‌بری و مدیریت مالی)؛
  • درک تفاوت آن‌چه من از اصول علمی راه‌اندازی و توسعه‌ی کسب‌وکار می‌دانستم با نیازهای دنیای واقعی؛
  • بالا رفتن صبر و تحمل و انگیزه و شجاعت برای شروع و تمام کردن یک کار از ایده تا اجرا.

این آخری به‌گمانم مهم‌تر از همه بوده است. در سال‌های اخیر بارها ایده‌هایی جذاب برای انجام کارهای بزرگ داشته‌ام که یا اصلا آغاز نشدند یا به‌پایان نرسیدند. برای‌ام جالب است که هنوز هم نیازهایی که ایده‌های من به‌دنبال پاسخ دادن به آن‌ها بودند، در دنیای واقعی برقرارند. 🙂 مسئله این است که شروع کردن به کار روی اجرا کردن یک ایده برای خودش داستانی است و ادامه دادن تا به نتیجه رسیدن، داستانی دیگر!

واقعیت این است که هنوز هم در تاریکی قدم برمی‌دارم؛ اما خوش‌بختانه این تاریکی دیگر مطلق نیست. حالا ستاره‌هایی را در حال درخشش می‌بینم و با کمک نورشان می‌توانم “راهِ رفتن تا رسیدن” را به‌تر ببینم. حالا زمان زندگی کردن رؤیاها است

پ.ن. برای مطالعه‌ی تمامی قسمت‌های این مجموعه یادداشت‌ها به این‌جا مراجعه کنید.

دوست داشتم!
۱۶

داستان به این‌جا رسید که من تصمیم گرفتم گرفتار وادی شک نمانم و دوباره کارمند شوم. در یک پروژه‌ی جذاب و بزرگ مشغول کار تحلیل کسب‌وکار (در معنای تحلیل و طراحی نرم‌افزاری‌ش) شدم. من که قرار نبود دیگر کاری جز طراحی کسب‌وکار، مدل کسب‌وکار و استراتژی انجام دهم، دوباره جامه‌ای را پوشیدم که در انتهای سال ۹۰ با طیب خاطر

لینک‌های هفته (۲۲۰)

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب در حوزه‌ی شایستگی‌های کسب و کار و کار حرفه‌ای را به هر دو زبان فارسی و انگلیسی در مجله‌های فلیپ‌بوردی گزاره‌ها هر روز مطالعه کنید: فارسی: کسب و کار رقابت‌پذیر: شایستگی‌های بردن! / متخصص حرفه‌ای و انگلیسی: Competitive Business: Winning Competencies! / Professional Expert
  4. وبلاگ‌ها و سایت‌های‌ خودتان یا مورد علاقه‌تان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنی‌های من (و البته خود شما!) کامل‌تر شود. :)
  5. من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

مشکلی به نام «باهوش‌ ترین آدم یک اتاق بودن»! (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

یادداشت دی ماه ۹۳- انسان‌های خوشبخت (سید محمد اعظمی‌نژاد؛ مدیریت و منابع انسانی)

تفاوت جهت جریان عصبی مغز در هنگام مشاهده مستقیم و رؤیا

مدیریت کسب‌وکار:

آنچه برای موفقیت در کسب و کار به آن نیاز دارید و کمتر کسی به آن اشاره می‌کند

ایجاد مزیت رقابتی نسبی با مدیریت علائق کاری کارکنان

۷ مهارت ضروری رهبری جهت ایجاد اعتماد

تجاری‌سازی و استارت‌آپ:

تجارت الکترونیکی و منابع انسانی (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)

Clash of Clans؛ مسیر موفقیت امپراتوری بازی‌های موبایلی (زوم‌جی)

برای رهایی از نفرین منابع، باید فرهنگ نفتی را کنار گذاشت

بزرگ‌ترین استارت‌‌آپ خریداری شده در سال ۲۰۱۴ (زومیت)

اقتصاد:

نظام‌های اقتصادی جهان به کدام سمت می‌روند؟ (مقدمه‌ی بسیار خواندنی محسن رنانی بر ترجمه‌ی کتاب سرمایه‌ی توماس پیکتی)

دلایلی که می‌تواند نفت را به ۲۰ دلار برساند!

نظریه بازی‌ها در جدال نفتی

اوراق بهادار از مالیات معاف شد

تدوین لایحه ساماندهی مجوزهای کسب و کار: وزارت جهاد کشاورزی با ۳۰۰ مجوز رکورددار است

آمار و اطلاعات کسب‌وکار و اقتصاد:

آمارهایی جالب از بودجه‌بندی اقتصادی خانوارهای ایرانی

انتشار خلاصه تحولات اقتصادی کشور سال ۱۳۹۲ (توسط بانک مرکزی)

بهبود ۷ شاخص کلان اقتصاد ایران در سال ۲۰۱۵ و تشدید تورم و بیکاری

۹۴ هزار میلیارد سپرده در مؤسسات‌ غیرمجاز!

دولت یازدهم در مهار بیکاری چقدر موفق بود؟۱۰ آمار جدید از تحولات بازار کار ایران

فاوا در جهان:

داستان آتاری و خلق اولین بازی کامپیوتری در ۳۵ سال پیش (یک پزشک)

پیش‌بینی‌های آینده نگرانه‌ای که در سال ۲۰۱۴ به واقعیت پیوست ـ فارنت

اینترنت عامل اصلی افزایش بهره‌وری و افزایش ساعات کاری است

کاربران در سال ۲۰۱۴ از گوگل چه چیز پرسیده‌اند؟ (زومیت)

کیم‌ دات‌کام به‌زودی یک سرویس تماس ویدیوی کاملاً انکریپت شده راه‌اندازی می‌کند (دیجیاتو)

فاوا در ایران:

کمپین قلم آزاد فارسی چیست و چرا باید از آن حمایت کرد؟ (دیجیاتو)

گزارش دیجیاتو بررسی بودجه ICT در سال ۱۳۹۴

وزارت ارتباطات ۲۰ هزار میلیارد تومان بودجه می‌خواهد (مصاحبه با وزیر ارتباطات)

فناوری همراه:

بانک‌داری همراه (مانیتور اکونومی)

موبایل بانک از کلیه روش‌های بانک‌داری پیش می‌گیرد

آیا اپلیکیشن‌های پیام‌رسان در سال ۲۰۱۵ محبوب‌تر از شبکه‌های اجتماعی می‌شوند؟ (دیجیاتو)

تاثیر ابزار لمسی بر مسوول حس لامسه در مغز

یک سبد اپلیکیشن اندرویدی از بهترین‌های سال ۲۰۱۴ (یک پزشک)

رسانه‌های اجتماعی:

هر کاربر برای شبکه‌های اجتماعی چقدر می‌ارزد؟

آمار و اطلاعات فاوا:

انتشار پیش‌بینی تحلیل‌گران IDC از چشم‌انداز آتی بازار راهکارهای پردازش ابری

آمار و ارقام خواندنی تحولات فناوری: حجم اطلاعات دیجیتالی چقدر است

شماره‌های کل کشور ۸ رقمی شد: کاهش ۱۲ هزار کد تلفنی به ۳۱ کد

۷۳۱ هزار دانشجوی ICT در ایران داریم

سال ۲۰۱۴ مقالات ویکی‌پدیا ۱۰۰ میلیون بار ویرایش شدند

دوست داشتم!
۳

پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب در حوزه‌ی شایستگی‌های کسب و

سفری به درون داستان ایده تا کسب‌وکار (۲): رنگ شک

همه چیز از یک روز گرم تابستان ۱۳۹۲ شروع شد: نشسته بودم پشت لپ‌تاپم و داشتم گزارشی را برای یکی از مشتریان‌م آماده می‌کردم. خسته از فشار کاری روزهایی بودم که تقریبا شبانه‌روزی مشغول کار کردن بودم. البته خوش‌بختانه حداقل این جنبه‌ی مثبت وجود داشت که کارهای‌ فراوان‌م همگی با حوزه‌های مورد علاقه‌ام مربوط بودند و کاری که دوست نداشته باشم، انجام نمی‌دادم. اما در هر حال من متوجه شدم که در کار کردن‌م با سه مشکل اصلی مواجهم:

۱- زندگی نکردن: کار کردن جای زندگی کردن را برای من گرفته است؛ آن هم کار کردن برای دیگرانی که می‌توانستند قدردان باشند یا نباشند. کار زیاد حتی سلامتی‌ام را به خطر انداخته بود. 🙁

۲- نداشتن تمرکز: حوزه‌های کاری من به‌دلیل علائق شخصی‌ام تنوع بسیار زیادی دارند. من همه کار می‌کنم و روی هیچ کاری متمرکز نیستم. این در حالی بود که می‌دانستم کلید موفقیت، تمرکز است. وقتی از من می‌پرسیدند “چه کاره‌ای؟” نمی‌توانستم پاسخ روشن و مشخصی بدهم.

۳- درآمد پایین: درآمدم هیچ تناسبی با وقتی که می‌گذاشتم نداشت! با محاسبه‌ی سرانگشتی متوجه شدم که حقوق ثابت ماهانه‌ی محل کارم و درآمدهای حاشیه‌ای را با یک هفته کار مشاوره‌ای متمرکز و منظم می‌توانم به‌دست بیاورم (البته در عادلانه بودن میزان حقوق‌ و عدد ساعت مشاوره‌ام هم شک وجود داشت؛ اما بگذریم!)

اما اصل این شک شاید به زمانی قبل‌تر برگردد. زمانی که دوست بزرگواری که همیشه با راه‌نمایی‌ها و سؤال‌های عالی و به‌موقع‌شان من را از خواب خوش بیدار کرده‌اند، از من سه سؤال ویران‌کننده پرسیدند:

“۱- تو واقعا چه کاره‌ای؟ مشاوری؟ تحلیل‌گر کسب‌وکاری؟ استراتژیست هستی؟ مدیر پروژه‌ای یا یک مدیر سازمانی؟ به‌نظر من خودت هم نمی‌دانی!”

“۲- همه حرف خوب می‌زنند؛ اما مرد عمل و اجراکننده‌ی این حرف‌های خوب، کم‌تر پیدا می‌شود. مدیران این روزها گوش‌شان از حرف‌های زیبا پر است و کسان بسیار دیگری هستند که توان‌شان در حرف زدن از تو بسیار بالاتر است. آیا مرد اجرا کردن یک کار و به‌ثمر رساندن‌ش هستی؟”

“۳- این درست است که بخشی از اهداف کار کردن، لذت بردن است. اما کسب درآمد مناسب و متناسب هم اهمیت کمی ندارد. تو چه برنامه‌ای برای کسب درآمدی متناسب با دانش و تجربه‌ات داری؟”

اهمیت این سؤال‌ها را درک می‌کردم؛ اما جرأت پرسیدن آن‌ها را نداشتم و بدتر، پاسخی هم برای آن‌ها نداشتم. تلنگر “استاد” باعث شد سختی پرسیدن این سؤالات را به‌جان بخرم. دوره‌ای از زندگی من آغاز شد که در آن سیاهیِ هر روز تیره‌تر شک، رنگ هر روز زندگی‌ام بود. چند ماهی طول کشید تا تصویری روشن‌تر از خودم و زندگی و کارم پیدا کردم. در این چند ماه، هر روز ساعت‌های زیادی به این سؤالات فکر می‌کردم. پیش از این درباره‌ی این تجربه‌ی جان‌کاه این‌جا نوشته‌ام. زمانی که از این توفان سهمگین بیرون آمدم، هنوز خیلی مطمئن نبودم که مأموریت، چشم‌انداز و استراتژی زندگی‌ام را درست انتخاب کرده‌ام (و الان می‌دانم که نتیجه‌گیری‌ام چندان هم درست نبود!)

تصمیم‌ام در پایان این چند ماه مشخص بود: من دیگر فقط مشاوره‌ی استراتژی می‌دهم! هم‌چنان هویت خودم را بیش‌تر یک مشاور می‌دیدم و نه یک فرد اجرایی و کار کردن برای دیگران را تنها گزینه‌ی پیش روی خودم در مسیر شغلی‌ام می‌دانستم. تصورم از کار یک مشاور ‌هم‌چنان “برج عاج‌نشینی” بود: من گوشه‌ای می‌نشینم و حرف می‌زنم و اجرا کار دیگران است!

روزهای آخر بحران، با پیشنهاد دوست بسیار عزیزی مواجه شدم: “بیا با یکی از دوستانم یک شرکت مشاوره‌ی بازاریابی تأسیس کنیم!” در زندگی شخصا همیشه به قدرت تأثیرگذار نشانه‌ها اعتقاد داشته‌ام. تردید پذیرش ریسک شروع کار کردن برای خود، با دیدن این نشانه از بین رفت: “مثل این‌که حالا وقت‌ش رسیده!” و همین بود که از محل کارم استعفا دادم و با این دوستان، کار روی این شرکت را آغاز کردیم. نام برند شرکت انتخاب شد و بعد مشغول طراحی کسب‌وکار شرکت شدیم. یک ماه و اندی تلاش کردیم؛ اما نشد! نه این‌که نخواهیم و نتوانیم. نه! به‌عنوان یک تیم نمی‌توانستیم با هم کار کنیم. اهداف و انگیزه‌ها و انتظارات و تفکر و تجربه‌مان با هم‌ سازگاری نداشت. تصمیم گرفتیم که کار را ادامه ندهیم. همان روزها بود که به من پیشنهاد همکاری در یک پروژه‌ی جذاب شد که با تجربیات قبلی من در حوزه‌ی معماری سازمانی در ارتباط بود. تردید دوباره بازگشت: آیا من برای کار کردن برای خودم ساخته شده‌ام؟ شک جای خوبی برای ماندن نیست. تردید را کنار گذاشتم و دوباره کارمند شدم!

پ.ن. برای مطالعه‌ی تمامی قسمت‌های این مجموعه یادداشت‌ها به این‌جا مراجعه کنید.

دوست داشتم!
۱۳

همه چیز از یک روز گرم تابستان ۱۳۹۲ شروع شد: نشسته بودم پشت لپ‌تاپم و داشتم گزارشی را برای یکی از مشتریان‌م آماده می‌کردم. خسته از فشار کاری روزهایی بودم که تقریبا شبانه‌روزی مشغول کار کردن بودم. البته خوش‌بختانه حداقل این جنبه‌ی مثبت وجود داشت که کارهای‌ فراوان‌م همگی با حوزه‌های مورد علاقه‌ام مربوط بودند و کاری که دوست نداشته

مقاله‌ی هفته (۵۰): چرا مدل کسب‌وکار “اشتراک”؟

قبلا در مورد اهمیت مدل کسب‌وکار اشتراک برای کسب‌وکارهای محتوامحور نوشته‌ام. در نقد مدل کسب‌وکار اشتراک اسپوتیفای هم پیش از این مقاله‌ای را با هم مرور کرده بودیم. در چند ماه اخیر اتفاقات جالبی در دنیای فناوری و محتوا افتاد. به باور بسیاری خرید شرکت بیتس در اپل، هدفی جز به‌دست آوردن سرویس استریم موسیقی این شرکت نداشت و به‌دست آوردن هدفو‌ن‌های خارق‌العاده‌ی این شرکت، هدفی جانبی بوده است (مثلا این‌ مقاله‌ی تایم را بببینید.) درآمدهای اسپوتیفای در سال ۲۰۱۴ هم اگر چه هم‌چنان با ضرر خالص همراه بود؛ اما رشد قابل توجهی داشت (این‌جا و این‌جا.) جالب‌تر از همه سرویس آمازون پرایم بود که به نت‌فلیکس کتاب معروف شد: با خریدن اشتراک این سرویس، هر چقدر می‌خواهید از آمازون کیندل کتاب بخوانید! به‌نظر می‌رسد مدل کسب‌وکار استراک، در بازار خرده‌فروشی محتوا هر روز جذاب‌تر از قبل می‌شود.

در مقاله‌ی این هفته جان واریلو به بررسی این موضوع می‌پردازد که چرا همین حالا وقت استفاده از مدل کسب‌وکار “اشتراک” است؟ دلایل آقای واریلو خواندنی و جذاب‌اند:

۱- گسترش هر روز بیش‌تر استفاده از این مدل کسب‌وکار در دنیای اینترنت و حتی غیر اینترنت! مثال: شبکه‌ی تلویزیونی کابلی ACM مدل کسب‌وکار خود را به دریافت مبلغ اشتراک ثابت تغییر داده است. با ۳۵ تا ۴۵ دلار در ماه هر چقدر بخواهید می‌توانید فیلم ببینید.

۲- افزایش قابلیت پیش‌بینی‌پذیری درآمدها: وقتی بدانید چند درصد از درآمدتان در ماه‌های آینده ثابت است، برنامه‌ریزی به‌تری برای اداره و توسعه‌ی کسب‌وکارتان خواهید داشت. مطالعات نشان می‌دهند که کسب حداقل ۵۰ درصد درآمد از درآمدهای قابل پیش‌بینی و تکرارشدنی (که اشتراک یکی از راه‌های مهم آن است)، باعث افزایش ارزش شرکت به‌اندازه‌ی ۱۸% خواهد شد!

۳- داده‌کاوی: وقتی شما برای مصرف هر محتوایی لازم باشد پول جداگانه‌ای پرداخت کنید، خیلی از علائق محتوایی‌تان را کنترل می‌کنید. اما وقتی دریایی از محتوا در برابر شماست، هر چقدر که بتوانید بیش‌تر مصرف می‌کنید و این‌جاست که کسب‌وکارهای اشتراک‌محور می‌توانند با ساختن یک پروفایل واقعی از علائق و ترجیحات شما و گروه‌های مختلف کاربران، می‌توانند بستر بسیار مناسبی را برای تحقیقات بازار قابل اطمینان و تبلیغات هدف‌مند فراهم آورند! کسب‌وکار مبتنی بر اشتراک می‌تواند بفهمد که یک کاربر چه زمانی چه نوع محتوایی را ترجیح می‌دهد. می‌تواند کشف کند یک مشتری به چه نوع ژانرهایی از محتوا علاقه‌مندی بیش‌تری دارد. اطلاعات ارزش‌مند استخراج شده از داده‌کاوی روی “رفتار مشتری” برای کسب‌وکارهای تولید و توزیع محتوا آن‌قدر کلیدی است که حاضر باشند برای به‌دست آوردن آن‌ها پول قابل توجهی بپردازند (و دقیقا گوگل هم برای همین این همه سرویس جذاب را رایگان در اختیار ما قرار می‌دهد!)

دلایل سه گانه‌ی فوق آن‌قدر منطقی هستند که بتوان به‌صورت جدی به کسب‌وکارهای دیجیتال و به‌صورت خاص به کسب‌وکارهای محتوامحور دیجیتال و غیردیجیتال پیشنهاد کرد به مدل کسب‌وکار اشتراک به‌عنوان یک گزینه‌ی جدی برای نوآوری و توسعه‌ی کسب‌وکارشان فکر کنند.

دوست داشتم!
۳

قبلا در مورد اهمیت مدل کسب‌وکار اشتراک برای کسب‌وکارهای محتوامحور نوشته‌ام. در نقد مدل کسب‌وکار اشتراک اسپوتیفای هم پیش از این مقاله‌ای را با هم مرور کرده بودیم. در چند ماه اخیر اتفاقات جالبی در دنیای فناوری و محتوا افتاد. به باور بسیاری خرید شرکت بیتس در اپل، هدفی جز به‌دست آوردن سرویس استریم موسیقی این شرکت نداشت و به‌دست

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۱۵۷): خوش‌حالی مشتری و دیگر هیچ!

“من فرد اهل ریسکی هستم. در دقایقی پایانی همه را به جلو می‌بردم، همیشه جواب نمی‌داد؛ ولی در اکثر مواقع به نتیجه‌ی دلخواه می‌رسیدیم. جو رختکن بعد زدن گل در دقایقی پایانی همیشه باور نکردنی بود. رختکن در آن موقع مکانی است که شما می‌خواهید در آن باشید. مهم‌ترین چیز این است که هواداران بعد دیدن گل در دقایق پایانی می‌خواهند با یک‌دیگر به کافه بروند و راجع به آن صحبت کنند و یا عجله دارند که به خانه بروند و در مورد اتفاقی که در اولدترافورد رخ داده برای همسر و بچه‌‌های‌شان صحبت کنند . شغل من این بود که آن‌ها را خوشحال به خانه‌های‌شان بفرستم.” (سر الکس فرگوسن؛ این‌جا)

پیش از این درباره‌ی اهمیت توجه به تجربه‌ی مشتری در دنیای امروز پست‌هایی نوشته‌ام. داستان خیلی ساده است: مشتری امروز، مشتری آگاهی است که از قبل از خرید تا بعد از زمان مصرف، لحظه به لحظه به اطلاعات مورد نیاز در مورد کسب‌وکار و محصولات و خدمات ما دسترسی دارد و می‌تواند نظر خود را هم به جهان (!) اعلام کند. برای‌ این مشتری دیگر تنها لحظه‌ی خرید یا مصرف یک محصول / خدمت مهم نیست. مشتری امروزی برای خرید تنها به رفع نیازش و کار کردن محصول / خدمت فکر نمی‌کند. برای مشتری احساسی که از خرید و مصرف محصول / خدمت به‌دست می‌آورد نیز مهم است. هر چقدر این حس، نیرومندتر و پایدارتر باشد، مشتری ارتباط به‌تری با کسب‌وکار ما برقرار می‌کند و نتیجه‌ی آن، وفاداری هر چه بیش‌تر مشتری است. این مسئله به‌ویژه برای کسب‌وکارهایی که محصول / خدمت‌شان توسط هر مشتری چند بار مصرف می‌شود، اهمیتی استراتژیک پیدا می‌کند. کسب‌وکاری که بتواند حسی متمایز و لذت‌بخش‌تر نصیب مشتریان خود بکند، ماندگارتر و پرسودتر خواهد بود.

سر الکس فرگوسن به‌همین موضوع اشاره می‌کند: این‌که یک باشگاه فوتبال به‌عنوان یک کسب‌وکار باید به هواداران‌‌‌ش (یعنی مشتریان‌ش) حس خوب برتری و تلاش برای پیروزی تا آخرین لحظه. فرگی بزرگ به‌خوبی به یک جمله‌ی کلیدی اشاره کرده که ساده‌ترین و مهم‌ترین اصل کسب‌وکار است؛ اما خیلی وقت‌ها اولین اصلی است که توسط مدیران کسب‌وکار فراموش می‌شود: خوش‌حال کردن مشتری! ما همیشه و در هر حالی باید اول مشتری‌مان را خوش‌حال کنیم. اما … مدیران کسب‌وکارها اغلب عادت کرده‌اند به‌جای مشتری‌شان تصمیم بگیرند. به‌همین دلیل زیردستان‌شان هم اولویت‌شان را خوش‌حال کردن رئیس‌شان گذاشته‌اند و نه خوش‌حال کردن مشتری. همین می‌شود که مشتری، در برابر بسیاری از کسب‌وکارها با گزینه‌ای جز اجبار در خرید مواجه نیست. اما نباید فراموش کنیم که همیشه در بر همین پاشنه نمی‌چرخد. رقابت در تمامی صنایع اجتناب‌ناپذیر است؛ اما مدیران کسب‌وکارها عادت کرده‌اند که واکنشی مدیریت کنند و نه کنشی. در چند سال اخیر کسب‌وکارهای زیادی را سراغ دارم که در حوزه‌های انحصاری‌شان به‌یکباره با رقابتی ویران‌کننده مواجه شده‌اند و قافیه را به رقیبی باخته‌اند که تنها استراتژی‌اش درک ارزش خوش‌حال کردن مشتری بوده است.

فراموش نکنید خوش‌حال کردن مشتری فقط در زمان فروش و مصرف محصول و خدمت اتفاق نمی‌افتد و در تمامی نقاط تماس کسب‌وکار با مشتری اهمیت کلیدی دارد. به‌عنوان مثال تبلیغات تلویزیونی را در نظر بگیرید. سال‌ها است تبلیغات تلویزیونی کلیشه‌ای بسیاری از شرکت‌ها کاربردی جز ناراحت و عصبی کردن مشتری ندارند؛ اما ساخته و بارها پخش می‌شوند چون دل مبارک مدیر کسب‌وکار را به‌دست آورده است. در این میان اصلا مهم نیست مشتری احتمالی این کسب‌وکار چه حسی نسبت به این شرکت پیدا می‌کند و از آن بدتر، مهم نیست که سرمایه‌گذاری روی این تبلیغات (ROI) چه بازگشتی برای کسب‌وکار به‌همراه دارد. مهم خوش‌حال شدن مدیر کسب‌وکار است نه مشتری!

بار بعدی که خواستید به‌جای مشتری تصمیم بگیرید، تنها یک لحظه به این فکر کنید آیا تصمیم شما باعث خوش‌حال‌تر شدن مشتری‌تان می‌شود یا نه.

دوست داشتم!
۶

“من فرد اهل ریسکی هستم. در دقایقی پایانی همه را به جلو می‌بردم، همیشه جواب نمی‌داد؛ ولی در اکثر مواقع به نتیجه‌ی دلخواه می‌رسیدیم. جو رختکن بعد زدن گل در دقایقی پایانی همیشه باور نکردنی بود. رختکن در آن موقع مکانی است که شما می‌خواهید در آن باشید. مهم‌ترین چیز این است که هواداران بعد دیدن گل در دقایق پایانی

لینک‌های هفته (۲۱۹)

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب در حوزه‌ی شایستگی‌های کسب و کار و کار حرفه‌ای را به هر دو زبان فارسی و انگلیسی در مجله‌های فلیپ‌بوردی گزاره‌ها هر روز مطالعه کنید: فارسی: کسب و کار رقابت‌پذیر: شایستگی‌های بردن! / متخصص حرفه‌ای و انگلیسی: Competitive Business: Winning Competencies! / Professional Expert
  4. وبلاگ‌ها و سایت‌های‌ خودتان یا مورد علاقه‌تان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنی‌های من (و البته خود شما!) کامل‌تر شود. :)
  5. من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

تا ته خط (حسین سناپور)

تجربه دیدار موراکامی از دیوار برلین: دیوار می‌شکنیم که دیوار بسازیم

۶ درس از پیکسار برای رسیدن به موفقیت (زومیت)

چطور با احساسات منفی خود آشتی کنیم؟

چرا بد تصمیم‌گیری می‌کنیم؟

مدیریت و ره‌بری کسب‌وکار:

رویکردهای نوین رهبری سازمان (امیر مهرانی؛ The Coach)

چگونه کارمند خوب استخدام کنیم؟

۱۲ درس مهم بازاریابی از ماهیگیری‌ (استاد پرویز درگی)

چگونه خلاقیت را در سازمان شکوفا کنیم

چه چیزهایی برند می‌شوند و چرا؟

تجاری‌سازی و استارت‌آپ:

چگونه عیار استارتاپ خود را بسنجیم؟ قسمت اول (مهدی علی‌پور؛ دکتر استارت‌آپ)

۱۰ توصیه به کارآفرینان تکنولوژی

ماجرای میلیاردشدن مالک واتس‌اپ

اقتصاد:

رابطه نرخ جهانی دلار و قیمت نفت (حامد قدوسی؛ یک لیوان چای داغ)

مردم در تضاد با تئوری های اقتصاد: جنبه های جدید رفتارشناسی اقتصادی

تفاوت‌ها و شباهت‌های بحران نفتی سال‌های ۱۹۹۸ با ۲۰۱۴ برای اقتصاد‌های نوظهور (مانیتور اکونومی)

اجرای نرخ‌های جدید سود بانکی

اقتصاد جهان در آیینه سال ۲۰۱۵ پیش‌بینی‌های موسسه IHS

آمار و اطلاعات کسب‌وکار و اقتصاد:

ایرانی‏‌ها کجا کمتر پول خرج می‌کنند؟

۴۰ درصد معاملات‌بورس در اختیار پنج کارگزار

جمعیت ایرانیان به ۸۰ میلیون نفر رسید

نرخ رشد اقتصادی کشور ۴ درصد شد

وجود یک میلیون و ۶۰۰ هزار خانه خالی در ایران!

فاوا در جهان:

برای کپی مغزتان به روی کامپیوتر آماده شوید! (یک پزشک)

مدیرعامل بلک‌بری به نجات این شرکت ۹۹ درصد اطمینان دارد! (فارنت) (و البته دومین مدیرعامل برتر سال هم شد!)

۳۵ سال از حضور بازی‌های ویدیویی در رایانه‌های شخصی گذشت (زوم‌جی)

غول اینترنت دنیا هک شد: سرقت بی‌سر و صدا از آیکان

افزایش سرعت اینترنت با استفاده از گوسفندها

فاوا در ایران:

اپراتور مجازی چیست؟

بودجه وزارت ارتباطات در سال ۱۳۹۴ چقدر است؟

۳ ماه دیگر پهنای باند کشور ۱۰ برابر می‌شود

رجیستر گوشی موبایل در ایران ناموفق بود/ واردات قاچاق به ۹۰ درصد رسید – ایستنا

دولت ۱۰۰۰ میلیارد تومان برای پروژه‌ی فیبر نوری سرمایه‌گذاری می‌کند

فناوری همراه:

پیش‌بینی‌های کلیدی گارتنر درمورد دستگاه‌های موبایل – ایستنا

رشد سرمایه‌گذاری کسب‌و‌کارها در حوزه نرم‌افزارهای همراه

اسمارت‌فون‌ها به تدریج مغز را تغییر می‌دهند (یک پزشک)

کُداک گوشی هوشمند اندرویدی خود را در CES 2015 معرفی خواهد کرد (زومیت)

۵G سال ۲۰۲۰ راه اندازی خواهد شد

آمار و اطلاعات فاوا:

افزایش سرمایه‌گذاری ICT خاورمیانه در سال ۲۰۱۵

حتی بی‌تلفن‌ها هم آنلاین هستند (آماری از بخش ارتباطات ایران)

گارتنر تا ۲۰۱۸ بیش از ۵۰ درصد کاربران در اولین فعالیت آنلاین خود، از تبلت و گوشی هوشمند استفاده می‌کنند

دوست داشتم!
۱

پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب در حوزه‌ی شایستگی‌های کسب و

لینک‌های هفته (۲۱۸)

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب در حوزه‌ی شایستگی‌های کسب و کار و کار حرفه‌ای را به هر دو زبان فارسی و انگلیسی در مجله‌های فلیپ‌بوردی گزاره‌ها هر روز مطالعه کنید: فارسی: کسب و کار رقابت‌پذیر: شایستگی‌های بردن! / متخصص حرفه‌ای و انگلیسی: Competitive Business: Winning Competencies! / Professional Expert
  4. وبلاگ‌ها و سایت‌های‌ خودتان یا مورد علاقه‌تان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنی‌های من (و البته خود شما!) کامل‌تر شود. :)
  5. من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

رفتار و تغییر در محیط (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)

چه عاملی باعث استرس کاری می‌شود؟

چگونه به تنهایی با زمان‌های سخت و کارهای دشوار زندگی روبرو شویم (یک پزشک)

راه‌های افزایش کارآیی مغز در یک روز شلوغ

یافته‌های یک پژوهش: مردم به چهره‌های معمولی بیشتر اعتماد می‌کنند

مدیریت کسب‌وکار:

چرا هنوز به مدیران نیاز داریم؟

تبلیغاتچی‌ها چه زمانی حقیقت را می‌گویند؟ (بیزینس‌ترندز)

مطالعه بازار صادرات و انتخاب بازار هدف (هادی نیلی؛ دست‌نوشت)

مصاحبه‌ی خروج را جدی بگیریم … (ایوب اسماعیلی؛ منابع انسانی)

۱۰ باید مدیرعاملی (استاد پرویز درگی)

تجاری‌سازی و استارت‌آپ:

جزئیات اعطای معافیت‌های مالیاتی شرکت‌ها و موسسات دانش‌بنیان اعلام شد

کاهش رتبه جهانی ایران در ارتقای بهره‌وری و جایگاه ۹۴ در رشد نوآوری

وزیر علوم «تجاری‌سازی» به سرفصل‌های اختیاری دانشگاه‌ها اضافه می‌شود (خبر خوش!)

واگذاری ساختمان به شرکت‌های ICT در پارک فناوری پردیس

انعقاد ۲۲ میلیارد تومان قرارداد در فن بازار هفته پژوهش

اقتصاد، سرمایه‌گذاری و تأمین مالی:

بودجه: داستان همیشگی (علی دادپی؛ سر چهارراه فرصت)

معرفی و بررسی صنایع پیش‌روی جهان (مانیتور اکونومی)

چشم‌انداز اقتصاد و سیاست جهان در سال ۲۰۱۵

این هفته بیش‌ترین سود در کدام بازار بدست آمد؟

محمد فطانت رسما رئیس بورس شد

آمار و اطلاعات کسب‌وکار و اقتصاد:

ایرانی‌ها سالیانه ۶۴۵ تن آدامس می‌جوند: چقدر سنجاق قفلی وارد می کنیم؟ (و کلی آمار اقتصادی عجیب دیگر!)

تجملات یکی از معدود صنایع تحت تسلط اروپا است

بزرگ‌ترین مشکل اقتصادی مردم دنیا: ۴۲ درصد کل ثروت جهان در اختیار چه افرادی است؟

هزینه‌ی ایجاد هر شغل حدود ۲۰۰ تا ۴۰۰ میلیون!

نرخ رشد اقتصادی مثبت ۱٫۹ درصد شد

فاوا در جهان:

تصویر جهان در حوزه ICT در سال ۲۰۲۰

سرویس Sway مایکروسافت با ویژگی‌های جدید عمومی شد (زومیت) (سرویس جالبیه!)

از رابین ویلیامز تا ابولا و جام جهانی؛ این‌ها بر‌ترین موضوعات جستجو شده سال ۲۰۱۴ در گوگل هستند ـ فارنت

بینگ با آفیس یکپارچه می‌شود

با BPG آشنا شوید؛ فرمتی که شاید جانشین JPEG شود

فاوا در ایران:

محورهای پنجمین جشنواره ملی فناوری اطلاعات و ارتباطات اعلام شد

با تصویب نمایندگان مجلس بخشی از درآمدهای طرح‌های توسعه وزارت ICT در شهرهای کم جمعیت هزینه می‌شود

فناوری همراه:

مایکروسافت چگونه از هوش مصنوعی در ساخت مترجم همزمان اسکایپ استفاده کرده است؟ (دیجیاتو)

ایستگاه شارژ موبایل خلق شد

بازی‌های وایبر در راه است

رسانه‌های اجتماعی:

زاکربرگ امکان بیان طیف گسترده‌تری از احساسات را به فیس‌بوک اضافه می‌کنیم (زومیت)

فیس‌بوک موتور جستجوی مایکروسافت را کنار گذاشت

آمار و اطلاعات فاوا:

در ۶ ماه چند هزار کیلومتر کاغذ مصرف کردیم؟ هزینه‌ی خرید رول کاغذ کارتخوان‌ها

اینستاگرام هم اکنون ۳۵ میلیارد دلار ارزش دارد

درآمد سالانه ۹۲ میلیارد یورویی ۵ کشور اروپایی از اینترنت موبایلی

ترافیک پستی کشور ۱۷ درصد رشد کرد

ورود رسمی ۱۷۷ میلیون دلاری موبایل به کشور

دوست داشتم!
۳

پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب در حوزه‌ی شایستگی‌های کسب و