مدت‌ها است که از افت کیفیت و کمیت وبلاگ‌ستان فارسی سخن گفته می‌شود. این‌که تا چند سال پیش در ایران چه تعداد وبلاگ و وبلاگ‌نویس وجود داشت و امروز دیگر وجود ندارد. این‌که دیگر آدم‌ها مینیمال‌نویس و مینیمال‌خوان شده‌اند و دیگر حوصله‌ای برای وبلاگ وجود ندارد. این‌که رسانه‌های اجتماعی، وبلاگ‌ها را نابود کرده‌اند و از آن‌جایی که مخاطبان وبلاگ‌نویس‌ها ـ و خود وبلاگ‌نویس‌ها ـ در رسانه‌های اجتماعی حضور دارند؛ دیگر همه ترجیح‌شان نوشتن در همان‌جایی است که همه دور هم هستند! (این واقعیت هم وجود دارد که در چند سال اخیر یکی از دلایل اصلی رشد و زنده ماندن وبلاگ‌ستان فارسی، زنده‌یاد گودر بود که با مرگ‌ش بسیاری از وبلاگ‌نویسان هم به‌دلیل از بین رفتن کلیدی‌ترین کانال ارتباطی و توزیعی خود، کرکره را پایین کشیدند!)

در مقابل، هروز شاهد ایجاد وب‌سایت‌های جدیدی هستیم که به‌نوعی هدف‌شان “تولید و عرضه‌ی محتوا” به مخاطبان است و موضوعات تحت پوشش آن‌ها از اخبار شروع می‌شود و تا مطالب بسیار تخصصی ادامه می‌یابد. این فضای نوین ـ برخلاف دوران وبلاگ‌نویسی ـ آدم‌ها مجبورند برای بقا هدف‌گذاری کنند و به‌دنبال جذب مخاطب باشند؛ و الا زحمات‌شان بی‌نتیجه رها می‌شود. همین است که انوع و اقسام روش‌های جذب مخاطب ـ از زردنویسی و دروغ‌نویسی گرفته تا تیترهای جنجالی و عکس‌های آن‌چنانی، لینک‌دزدی، کپی و پیست محتوا و … و البته در آخرین روش، حضور در شبکه‌های اجتماعی ـ همه روش‌هایی برای جذب مخاطبین میلیونی فضای وب فارسی شده‌اند. اما در این میان هم‌چنان مشکلی که باعث خاموشی بسیاری از وبلاگ‌های ایرانی شد، در میان این وب‌سایت‌ها هم دیده می‌شود.

از همان دوران گودر ـ که شاید ملاک قضاوت به‌تری در مورد رفتار وبلاگ‌نویسان ایرانی باشد ـ انگیزه‌ی اغلب وبلاگ‌نویسان میزان “لایک‌” و “هم‌خوان‌” شدن پست‌های‌شان در گودر بود. در واقع افراد هدف‌شان از نوشتن، خوانده شدن بود و لاغیر! (سایت معروف لایک‌خور یادتان هست؟) اگر اهل نوشتن باشید، می‌دانید که خوانده شدن تا چه حد حس خوبی دارد و چقدر به آدم انگیزه‌ی ادامه دادن می‌دهد. اما با بسته شدن گودر و پراکنده شدن اهل و خانواده‌ی آن در میان سایر رسانه‌های اجتماعی (و حتی ترک فضای وب توسط بسیاری از آن‌ها)، دیگر انگیزه‌ای برای نوشتن باقی نماند و نتیجه‌ی آن، کناره‌گیری بسیاری از آدم‌ها از نوشتن بود.

این مسئله در مورد وبلاگ‌های تخصصی بسیار حادتر بود. اغلب دوستان خوب من از خوانده نشدن گلایه داشتند و به این‌که مطالب تخصصصی و حرفه‌ای مخاطبی ندارند (این مسئله و گلایه‌های‌اش را امروز در رسانه‌های اجتماعی هم می‌توان دید.) ناراحت‌کننده است که بگویم به‌عنوان فردی که نزدیک به سه سال است در حد توان خودم وبلاگ‌های تخصصی در حوزه‌ی کسب و کار و فاوا را مرور می‌کنم و پست لینک‌های برتر هفته‌ را منتشر می‌کنم، در طول این سه سال شاهد ورود افراد بسیاری به فضای تخصصی نوشتن در این دو حوزه بوده‌ام که پس از مدتی به دلایل مختلف ـ که مهم‌ترین آن بی‌انگیزگی بوده است ـ دیگر خبری از آن‌ها و وبلاگ‌شان نبوده است. “نداشتن تداوم” به‌دلیل “کمبود انگیزه” که آن هم خودش ناشی از “نداشتن هدف صحیح” است، از نظر من مهم‌ترین مشکل وبلاگ‌نویسی تخصصی در ایران است.جالب است بدانید در طول این چند سال تنها وبلاگ‌هایی باقی‌مانده‌اند که از نوشتن‌شان هدفی داشته‌اند.

دقیقا همین معضل را در بسیاری از وب‌سایت‌های تولیدکننده‌ی محتوای امروزی ـ که جای‌گزین وبلاگ‌های تخصصی دوران قدیم شده‌اند ـ می‌توان مشاهده کرد. فرد یا افرادی به هر دلیلی کارشان را با قدرت آغاز می‌کنند؛ اما خیلی زود به‌دلیل عدم جذب مخاطبان کافی، عطای کار تولید محتوا را به‌ لقای‌اش می‌بخشند.

شخصا فکر می‌کنم وبلاگ‌هایی که باقی ماندند، حتی اگر شده به‌صورت ناخودآگاه برای کارشان هدف و مدل کسب و کاری داشتند. روی ناآگاهانه‌اش تأکید دارم؛ چرا که در همان روزها هم شاید هیچ‌کدام از ما به پول درآوردن از وبلاگ‌نویسی فکر نمی‌کردیم. اما در بلندمدت وبلاگ‌ها و وب‌سایت‌های ما اغلب به‌صورت غیرمستقیم ـ و  حتی به‌صورت مستقیم ـ زمینه‌ساز کسب درآمد شدند و همین، باعث تداوم و انگیزه‌ی بیش‌تر ما برای ادامه دادن شد. و دقیقا همین، عاملی است که باید مورد توجه تمامی تولیدکنندگان محتوای تخصصی در وب فارسی قرار بگیرد.

اما این‌جا باز هم مشکل دیگری رخ می‌نمایاند: این‌که متأسفانه اغلب افراد، تنها روش درآمدزایی که از “تولید محتوا” در قالب وب‌سایت یا وبلاگ می‌شناسند، گرفتن تبلیغات و پست‌های رپورتاژ است. این در حالی است که روش‌های متنوع دیگری هم برای کسب درآمد از تولید محتوا وجود دارد که بسیار درآمدزاتر از مدل کسب و کار مبتنی بر تبلیغات هستند. و به‌همین دلیل است که افرادی را می‌شناسم که درآمدشان از تولید محتوا بسیار بیش‌تر از پربینند‌ه‌ترین وب‌سایت‌های تخصصی ایرانی است.

در طول چند هفته‌ی آینده دوشنبه‌ها در گزاره‌ها در مورد این مدل‌های کسب درآمد از تولید محتوای تخصصی خواهم نوشت. لطفا با این سلسله نوشته‌ها همراه باشید. 🙂

دوست داشتم!
۳۳

مدت‌ها است که از افت کیفیت و کمیت وبلاگ‌ستان فارسی سخن گفته می‌شود. این‌که تا چند سال پیش در ایران چه تعداد وبلاگ و وبلاگ‌نویس وجود داشت و امروز دیگر وجود ندارد. این‌که دیگر آدم‌ها مینیمال‌نویس و مینیمال‌خوان شده‌اند و دیگر حوصله‌ای برای وبلاگ وجود ندارد. این‌که رسانه‌های اجتماعی، وبلاگ‌ها را نابود کرده‌اند و از آن‌جایی که مخاطبان وبلاگ‌نویس‌ها ـ

از زمانی که من به اتلتیکو آمدم، به تلاش بازی به بازی برای موفقیت فکر می‌کردم. همین پیش‌روی بازی به بازی است که شانس‌هایی را دراختیار ما قرار داده. با این روند از هیچ تیمی دور نیستیم. بیش از هر زمان دیگری این طرز فکر را تقویت می‌کنیم؛ ولی بیش از هر چیزی با بحث و صحبت این کار را پیش می‌بریم. این بحث و گفتگوست که ما را زنده نگاه می‌دارد.” (دیه‌گو سیمئونه؛ درباره‌ی موفقیت‌های این فصل اتلتیکو مادرید؛ این‌جا)

دیه‌گو سمیئونه در دوران بازی‌گری‌ش هم برای هواداران تیم‌های رقیب بازی‌کن محبوبی نبود و امروز در دوران مربی‌گری‌ش هم همین وضعیت برقرار است! اما چه دوست داشته باشیم و چه نه؛ او تیمی ساخته که یکی از ترسناک‌ترین تیم‌های این روزهای اروپا است. تیمی که بارسا را نه با پارک کردن اتوبوس، که با بازی تدافعی منطقی از پای درآورد. تیمی که رئال مادرید و بسیاری دیگر از تیم‌های بزرگ اروپا را در بازی‌های رو در رو تا مرز استیصال پیش برده است.

اما سیمئونه چه کرده که تیم‌اش تا این حد موفق شده است؟ جدا از تکنیک‌های روان‌شناختی و انرژی و انگیزه‌ای که او همانند دیگر مربیان بزرگ به بازیکنان تیم‌اش می‌دهد، فلسفه‌ی ساده‌ی مربی‌گری دیه‌گو ـ که خودش در جملات بند اول این پست بیان کرده، عامل کلیدی موفقیت است. سیمئونه به‌ زیبایی

۱- برای موفق شدن، لازم نیست یک کار بزرگ را یک دفعه انجام بدهی. این‌که گام به‌ گام پیش بروی و هر لحظه دنبال انجام به‌ترین کار ممکن باشی، کلید موفقیت است (این یعنی انگیزه‌ی درست.)

۲- اما نباید فراموش کنی که در هر موقعیتی (و بازی با هر رقیبی) باید از استراتژی متفاوتی استفاده کنی. بنابراین فرایند و روش انجام کارها را هم باید گام به گام اصلاح کنی (این یعنی طرح و نقشه‌ یا برنامه‌ی درست.)

۳- اما فقط داشتن انگیزه و برنامه‌ی درست و روش درست کار کردن و البته به‌تر کردن و تقویت دائمی سه دو عامل کافی نیست؛ شما باید بتوانید برنامه‌‌تان را در عمل پیاده کنید. پس مثل دیه‌گو سیمئونه و بازیکنان‌اش با تمرین و تلاش، سعی کن در عمل هم همان‌طوری که دوست داری و فکر می‌کنی، خوب باشی. چرا که در نهایت آن‌چه باقی می‌ماند “عملکرد” است و نه “نیت” و “هدف” و “انگیزه”.

فکر می‌کنم یک عامل کلیدی دیگر هم می‌شود برای موفقیت اتلتیکو مادرید سیمئونه در نظر گرفت. چیزی که چند فصل است بارسای سابقا افسانه‌ای و عزیز ما را از اوج پایین کشیده است: تداوم. بارسا سه فصل است که فصل را در اوج شروع می‌کند، در اوج پیش می‌رود و دست آخر در حساس‌ترین مقطع فصل در یک هفته تمام جام‌‌ها را از دست می‌دهد! بنابراین این‌که سیمئونه می‌گوید باید گام به گام پیش رفت می‌تواند یک معنی دیگر هم داشته باشد: به‌جای این‌که از اوج شروع کنی، از چند پله پایین‌تر شروع کن تا در نقطه‌ی کلیدی رقابت، بازی را نبازی!

دوست داشتم!
۴

از زمانی که من به اتلتیکو آمدم، به تلاش بازی به بازی برای موفقیت فکر می‌کردم. همین پیش‌روی بازی به بازی است که شانس‌هایی را دراختیار ما قرار داده. با این روند از هیچ تیمی دور نیستیم. بیش از هر زمان دیگری این طرز فکر را تقویت می‌کنیم؛ ولی بیش از هر چیزی با بحث و صحبت این کار را

پیش از شروع: 

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب در حوزه‌ی شایستگی‌های کسب و کار و کار حرفه‌ای را به هر دو زبان فارسی و انگلیسی در مجله‌های فلیپ‌بوردی گزاره‌ها هر روز مطالعه کنید: فارسی: کسب و کار رقابت‌پذیر: شایستگی‌های بردن! / متخصص حرفه‌ای و انگلیسی: Competitive Business: Winning Competencies! / Professional Expert
  4. وبلاگ‌ها و سایت‌های‌ خودتان یا مورد علاقه‌تان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنی‌های من (و البته خود شما!) کامل‌تر شود. :)
  5. من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

رشد یا کمال؟ (ابراهیم حیدری؛ در مسیر افق) (عاااااااااااالی! شاید بتوانم بگویم مدت‌ها بود چنین مطلب فوق‌العاده‌ای نخوانده بودم. به‌ترین مطلب چند ماه اخیر!)

مراقب آرزوهای‌تان باشید

اقتصاد آنلاین – علت رواج دروغگویی در ایران

مدیریت کسب و کار:

زنگ خطر برای اصول کلاسیک بازاریابی (عاااااااااااااااااالی!)

گواهی جدید PMI در تحلیل کسب و کار (نادر خرمی‌راد) (جاالب!)

سندروم کار به جای خواب (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت)

تفاوت plan و schedule (نادر خرمی‌راد)

۸ کار که به بازاریابی شما صدمه می زند – بیزینس ترند

اقتصاد:

مهم‌ترین نتایج تئوریک علم اقتصاد در صدسال اخیر – مورد ۱ (لذت یادگیری اقتصاد)

رشد اقتصادی ۱.۵ و تورم ۱۵ تا ۲۰ درصدی در انتظار اقتصاد ایران طی سال ۹۳ (گزارش بانک جهانی)

ایجاد تورم تازه در اقتصاد یعنی اعلام جنگ (سخنرانی خواندنی دکتر محسن رنانی)

اقتصاد آنلاین – یادداشت دکتر مسعود نیلی: نکاتی پیرامون تحولات بازار انرژی (این مقاله چند نکته‌ی جالب در مورد برنامه‌ریزی دارد که در کسب و کار هم کاربرد دارند!)

اقتصاد آنلاین – چه خطراتی متوجه اقتصاد جهان است؟

آمار کسب و کار و اقتصاد:

اقتصاد آنلاین – وام بانکی درایران ارزان‌تر از ۱۲۳ کشور جهان

اقتصاد آنلاین – کاهش مصرف مواد غذایی خانوارها

مرکز آمار ایران اعلام کرد: افزایش ۱۹ درصدی قیمت فروش و ۱۸.۳ درصدی اجاره مسکن

آخرین آمار بیکاری اعلام شد: میانگین میزان بیکاری در زنان ۴۱ درصد

اقتصاد آنلاین – تبلیغ درصداوسیما ۱۸۰درصد گران‌تر ازیورونیوز!

علم و فناوری:

با همکاری چشم و مغز؛ زمان حال کش می‌آید! (عجیب و جالب …)

ضربه روحی هم ارثی است!

نوزادان زیر یک سال هیچ چیزی را فراموش نمی‎کنند

فاوا در جهان:

ادوارد اسنودن با استفاده از چه سیستم عاملی از دست سازمان ملی امنیت آمریکا در امان مانده است؟ Tails یک سیستم عامل ایمن در جیب شما! (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

مریسا‌مِیِر درصدد تبدیل یاهو به موتور جستجوی پیش‌فرض ابزار‌های اپلی است – زومیت

فاوا در ایران:

مصوبات حوزه فضای مجازی بازنگری می‌شود/ تعیین تکلیف مجوزهای ترکیبی دستگاه‌های اجرایی

فهرست طرح‌های اولویت‌دار فاوا اعلام شد

واعظی: با فیلتر شبکه‌های اجتماعی به‌دلیل مسائل اقتصادی مخالفیم/ برای سرعت اینترنت ۱.۵ سال صبر کنید

فناوری همراه:

علی‌رغم فاصله‌ی ۴۵ درصدی دانلود از گوگل‌پلی‌استور نسبت به اَپ‌استور، درآمد حاصل از اَپ‌استور ۸۵ درصد بیشتر است – زومیت

مایکروسافت اپلیکیشن‌های آفیس آنلاین را برای استفاده در کروم منتشر کرد – زومیت

رسانه‌های اجتماعی:

واشینگتن‌پست: کوچ بلاگرهای ایرانی به شبکه‌های اجتماعی | رسانه‌های اجتماعی (جالب و تأمل‌برانگیز)

ایتنا – هر کاربر روزی ۱۴ بار سراغ توئیتر می‌رود (درباره‌ی استراتژی‌های موفقیت در رسانه‌های اجتماعی. این مطلب را حتما بخونید!)

اقتصاد رسانه‌های اجتماعی؛ ناهار، مجانی نیست! | رسانه‌های اجتماعی

خبرخوانی روی فیس‏بوک و توییتر | رسانه‌های اجتماعی

پنج شبکه‌اجتماعی نوظهور که روابط عمومی‌ها باید درباره آنها بدانند – ایستنا

دوست داشتم!
۲

پیش از شروع:  برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب در حوزه‌ی شایستگی‌های کسب و

معمولا وقتی سخن از “شبکه‌” پیش می‌آید به‌یاد شبکه‌های اجتماعی می‌افتیم. فیس‌بوک، توییتر، گوگل پلاس و دیگر شبکه‌های اجتماعی امروزه به محلی برای ارتباطات گسترده‌ی انسانی تبدیل شده‌اند. ما در شبکه‌های اجتماعی با دوستان مان ارتباط برقرار می‌کنیم و از رویدادهای زندگی و افکار و دیدگاه‌های‌شان باخبر می‌شویم. اما تا به حال فکر کرده‌اید که در دنیای واقعی هم شبکه‌های اجتماعی معنادارند و به‌ویژه در دنیای حرفه‌ای‌ها از اهمیت بسیاری برخوردارند؟ حرفه‌ای‌ها به‌کمک شبکه‌ی افراد حرفه‌ای اطراف‌شان به گسترش کسب و کارشان، برندسازی شخصی برای معرفی هر چه بیش‌تر خود و تخصص‌شان و البته به‌دست آوردن فرصت‌های جدید کاری و اطلاعات مورد نیاز می‌پردازند.

اما چطور شبکه‌ی حرفه‌ای بسازیم؟ در این‌جا به چند راه‌کار در این زمینه می‌پردازیم:

۱- هم‌دل و مشتاق باشید و انرژی درونی‌تان را به‌ دیگران منتقل کنید!

۲- قابل اعتماد باشید!

۳- مهارت خوب شنیدن را یاد بگیرید!

۴- همیشه در حال شبکه‌سازی باشید. با هر کسی آشنا شدید ببینید با او چه همکاری یا دوستی می‌توانید داشته باشید!

۵- همیشه سپاس‌گزار مردم باشید!

۶- از کمک کردن به دیگران لذت ببرید!

۷- همیشه صادق باشید!

پ.ن. فراموش نکنید که این هفت اصل در شبکه‌های اجتماعی مجازی هم برای موفقیت شما در جذب مخاطبان هر چه بیش‌تر کاربرد دارند. این را کاملا تجربی می‌گویم!

دوست داشتم!
۱۱

معمولا وقتی سخن از “شبکه‌” پیش می‌آید به‌یاد شبکه‌های اجتماعی می‌افتیم. فیس‌بوک، توییتر، گوگل پلاس و دیگر شبکه‌های اجتماعی امروزه به محلی برای ارتباطات گسترده‌ی انسانی تبدیل شده‌اند. ما در شبکه‌های اجتماعی با دوستان مان ارتباط برقرار می‌کنیم و از رویدادهای زندگی و افکار و دیدگاه‌های‌شان باخبر می‌شویم. اما تا به حال فکر کرده‌اید که در دنیای واقعی هم شبکه‌های

به این تجربه‌ی دردناک فکر کنید: یک روز صبح که از خواب بیدار می‌شوید ایده‌ی کسب و کارتان که شب‌های زیادی بیدار مانده‌اید و به آن فکر کرده‌اید و برای تحقق آن زحمات زیادی کشیده‌اید، توسط فرد دیگری کپی‌برداری شده است. رقبای شما نه‌تنها ایده‌ی شما را کپی‌سازی کرده‌اند؛ بلکه آن را صیقل داده و جذاب‌تر ساخته‌اند. و بدین ترتیب شما در حال از دست دادن مشتریان خود هستید.

این بدترین اتفاقی است که می‌تواند برای یک کسب و کار بیافتد. اما این همه‌ی ماجرا نیست: در دنیای واقعی هم کسب و کاری که رقیب نداشته باشد، معمولا کم‌یاب است. هر کسب و کاری در دنیای واقعی با رقابت مواجه است و در نتیجه برای از دست ندادن سهم بازار و مشتریان‌اش باید اقداماتی را انجام دهد. و حتی اگر در چنین شرایطی قرار ندارید، خطر رقبا را نباید دست کم بگیرید: دیر یا زود آن‌ها به‌سراغ شما هم خواهند آمد.

برای مقابله با تهدیدهای ناشی از رقابت، در این مقاله ۴ استراتژی قدرتمند را معرفی می‌کنیم که به شما برای پیروزی در رقابت کمک خواهند کرد:

۱- مفاهیم جدیدی را به کسب و کارتان بیافزایید که تقلید از آن‌ها دشوار باشد:

به صندلی‌تان تکیه دهید و در مورد مفاهیم جدیدی بیاندیشید که می‌توانید به کسب و کارتان اضافه کنید. در مورد تنوع‌بخشی به کسب و کارتان و عرضه‌ی محصولات یا خدمات جدید براساس آن‌چه در آن قدرتمند هستید، فکر کنید. شما باید به رقبای‌تان با ایده‌های جدید و شگفت‌آوری که کپی‌برداری از آن‌ها بسیار مشکل است، حمله کنید.

می‌توانید از همکاران، مشتریان، دوستان و نزدیکان‌تان برای یافتن ایده‌های جدید کمک بخواهید. محصولات و خدمات رقبا را مطالعه کنید تا ببینید ایده‌های آن‌ها را بهتر کرد یا این‌که چگونه می‌توان با ترکیب آن‌ها با ایده‌های خودتان، به ایده یا مفهوم جدیدی برسید که هیچ‌کس قبلا به آن فکر نکرده است.

محصول یا خدمت‌ خودتان را هم از ابعاد مختلف بررسی کنید تا ببینید چطور می‌توان کارکردهای مختلف آن را بهتر کرد. یا این‌که چطور می‌شود استفاده از محصول را راحت‌تر ساخت. حتی می‌توانید با بررسی محصولات یا خدماتی که به‌ظاهر ربطی به کسب و کار شما ندارند هم ایده‌های جدیدی را کشف کنید (مثلا الگوبرداری از روش‌های فروش یک محصول.)

در دنیای واقعی کاربرد محصولات، صرفا به همان کاربرد معمول محدود نمی‌شود و باید با خلاقیت، ایده‌پردازی و مشاهده و البته داشتن تجربیات نامتعارف، کاربردهای محصول (و در نتیجه بازار فروش آن) را تا حد امکان گسترش داد.

بیایید دو مثال را با هم بررسی کنیم:

اول ـ یک خانم کارآفرین یک بخش معمولا پنهان یک فروشگاه لوازم دست دوم را کشف کرد: او متوجه شد مالکین، بخش مربوط به لباس‌های بچه‌ها و اسباب‌بازی‌ها فروشگاه را یک کسب و کار از دست رفته و مرده می‌دانند. او بخش مربوط به لباس‌ها و اسباب‌بازی‌های دست دوم را از مالکین فروشگاه اجاره کرد و تمام عملیات آن را بر محصولات مربوط به کودکان متمرکز ساخت. کار او باعث شد تا یک “کسب و کار مرده” ۱۲۰۰ متر مربعی به یک استارت‌آپ ۸۰۰ متر مربعی تبدیل شود که در ۶ ماه به سودآوری رسید و توانست شعبه دومی را هم در یک نقطه پایین شهری دیگر احداث کند.

دوم ـ یک مکانیک خودرو فرایند طولانی و واقعا گران دریافت گواهی‌نامه‌ خرید و فروش خودرو را طی کرد تا بدین ترتیب بتواند با رفتن به بازار محلی خودرو، “بی‌ام‌و”های قدیمی را خریداری کند. او نمی‌خواست خودِ این خودروها را بفروشد. به‌جای آن، او خودروها را اوراق کرد و یک فروشگاه قطعات یدکی را برای مالکان و مکانیک‌های بی‌ام‌و به‌راه انداخت.

این دو مثال نشان می‌دهند که پیدا کردن ایده‌های جدید برای کسب و کارتان آن‌قدرها هم کار سختی نیست. تنها کافی است دست به جستجو در زندگی روزمره خودتان و حوزه‌ی کسب و کاری که در آن فعالیت می‌کنید، بزنید. خیلی زود به ایده‌های کسب و کاری بسیاری برخورد خواهید کرد که کسی تا به‌امروز به آن‌ها توجه نکرده است؛ چرا که مشتریان آن‌ها را از کسب و کارها نخواسته‌اند یا کسب و کارها نتوانسته‌اند آن ایده‌ها را به مشتریان بفروشند. در واقع مانند مالکین آن فروشگاه در حال مرگ لوازم دست دوم، بسیاری از صاحبان کسب و کار ممکن است حتی ندانند پرفروش‌ترین و سودآورترین محصولات‌شان کدام است یا این‌‌که آن محصولات واقعا خاص در یک بخش فراموش‌شده فروشگاه یا دفترشان قرار دارند. شما می‌توانید ایده‌ها و یاد خود این محصولات و خدمات نادیده گرفته شده و فراموش شده را از

یک نکته‌ی مهم دیگر را هم از یاد نبرید: اگر هنوز در معرض رقابت شدید نیستید، هر فرصتی را برای جمع‌آوری و بررسی ایده‌های جدید از هر منبعی که می‌توانید، غنیمت شمرید. در مورد چگونه بهتر کردن و به‌کمال رساندن آن ایده‌ها فکر کنید. آن‌ها را جایی مطمئن نگاه دارید تا زمانی که رقبا به‌سراغ شما آمدند، آن‌ها و مشتریان‌تان را غافل‌گیر کنید.

نمی‌توانید تصور کنید چه ایده‌های بی‌نظیری می‌تواند از همین راه به‌ظاهر ساده به‌دست بیایند!

۲- بازاریابی‌تان را در هر دو “جهان” تشدید کنید:

زمانی که رقابت، سخت می‌شود، یکی از راه‌های بدیهی پیش روی شما افزایش هزینه‌های تبلیغاتی‌تان است. اما آیا روش‌های تبلیغاتی به راه‌هایی که شما می‌شناسید محدود می‌شوند؟ رقبای شما از چه روش‌هایی استفاده می‌کنند؟ شما هم از آن‌ها در این زمینه تقلید کنید!

روش‌های بازاریابی آن‌لاین و از طریق اینترنت، با سرعت کم اما قابل قبولی در حال گسترش در کشور هستند. امروز بنابر آمارهای رسمی، بیش از ۶۰ درصد مردم ایران به اینترنت دسترسی دارند. از این میان، بیش از ۵۰ درصد کاربران از طریق استفاده از اینترنت روی گوشی‌های تلفن همراه خود به اینترنت دسترسی پیدا می‌کنند. شما چه فکری برای استفاده از این کانال ارتباطی عظیم کرده‌اید؟ آیا از روش‌های تبلیغات اینترنتی مثل ارسال ایمیل، آگهی دادن در سایت‌های مرتبط با کسب و کارتان یا سایت‌های پربازدید، راه‌اندازی سایت اختصاصی برای کسب و کارتان و … باخبرید؟ بد نیست آن‌ها را هم امتحان کنید.

البته فراموش نکنید که بازار دنیای واقعی را به امید بازاریابی در دنیای مجازی فراموش نکنید! مشتریان شما هنوز آدم‌های واقعی هستند؛ نه موجودات مجازی. بنابراین در هر دو دنیای واقعی و مجازی، حضوری قدرتمند برای شناساندن خود و محصولات‌تان داشته باشید.

۳- متفاوت باشید

شما باید دلایل منطقی و قانع‌کننده‌ای به مشتریان ارائه کنید که چرا باید در مقایسه با رقبای‌تان شما را انتخاب کنند. به این فکر کنید که چه چیزی کسب و کار و هم‌چنین محصول و خدمت شما را از دیگران متفاوت می‌کند؟

آیا این دلایل برای متقاعد کردن مشتریان شما برای ترجیح دادن شما به دیگر رقبا کافی‌اند؟ اگر این‌طور نیست، زمان آن رسیده که دست به‌کار شوید و کاری متفاوت بکنید.

۴- تصویرتان را بهتر کنید:

تصویر شما در ذهن مشتریان، رقبا و دیگران می‌تواند یک عامل بزرگ برای موفقیت کسب و کارتان باشد. در دنیای کسب و کار، پذیرفته شدن همه چیز یا هیچ چیز است. هنرمند کسی است که خود را به دیگران می‌قبولاند: کسی که تصویری از کسب و کار خود را در ذهن دیگران می‌سازد که آ‌ن‌ها کسب و کار او را براساس شایستگی‌هایی که دارد ببینید و نه آن‌چه ندارد. این بخشی از فرایند بازاریابی استراتژیک است؛ فرایندی که در آن یک هویت غیرقابل فراموش شدن برای کسب و کار خود می‌سازید: هویتی که شما را از رقبای‌تان متمایز می‌کند و بر توان‌مندی‌های یگانه و ویژه محصولات و خدمات شما ـ که دیگران از آن بی‌بهره‌اند ـ تأکید می‌کند.

اما برای این منظور باید چه کار کنید؟ وب‌سایت جذاب و حرفه‌ای برای خودتان طراحی کنید. محتوا و اطلاعات ارزشمندی را در سایت‌تان به مخاطب‌تان ارائه کنید. در فروشگاه‌‌تان به مشتری تا می‌توانید اطلاعات بدهید. هر چقدر مشتری زمان بیش‌تری را با شما و در وب‌سایت‌تان بگذراند، احتمال بیش‌تری دارد که به خرید از شما مجاب شود.

دیوارهای دفترتان را به‌رنگی خاص دربیاورید که در ذهن مشتری باقی بماند. تبلیغات‌تان را از نظر رنگ‌بندی و شیوه‌ی طراحی گرافیکی در تمامی رسانه‌های تبلیغاتی‌تان یکسان کنید (مثلا تبلیغات چاپی شما با کارت ویزیت شما و با وب‌سایت شما باید تصویر یکسانی را در ذهن مشتری ایجاد کنند.)

دوست داشتم!
۱۳

به این تجربه‌ی دردناک فکر کنید: یک روز صبح که از خواب بیدار می‌شوید ایده‌ی کسب و کارتان که شب‌های زیادی بیدار مانده‌اید و به آن فکر کرده‌اید و برای تحقق آن زحمات زیادی کشیده‌اید، توسط فرد دیگری کپی‌برداری شده است. رقبای شما نه‌تنها ایده‌ی شما را کپی‌سازی کرده‌اند؛ بلکه آن را صیقل داده و جذاب‌تر ساخته‌اند. و بدین ترتیب

“از همان زمانی که اعتمادم را به پروژه والنسیا از دست دادم، تصمیم به جدایی گرفتم. رئیس باشگاه به من دروغ‌های زیادی گفته. او انگیزه‌های مرا از میان برد. من فکر می‌کنم که می شد اوضاع‌م در والنسیا خیلی بهتر از این باشد؛ ولی بارها حقیقت را از من مخفی کردند. هیچ چیزی در این پروژه سودمند نیست.” (روبرتو سولدادو؛ این‌جا در مورد جدایی‌ش از والنسیا)

من هیچ تفسیری درباره‌ی حرف‌های سولدادو ندارم؛ جز این‌که ۱۵۰۰% درست است و من حرف‌های او را کاملا تجربه کرده‌ام. وقتی فرد دیگر اعتمادی به سازمان محل‌ کارش و مدیران‌ آن ندارد و وقتی هیچ منفعتی در همکاری با سازمان نمی‌بیند (این منفعت لزوما هم مادی نیست!)، قطعا وقت جدایی از سازمان فرا رسیده است. اگر چه مخاطب اصلی‌ این یادداشت مدیران هستند؛ اما در عین حال فکر می‌کنم می‌تواند تلنگری باشد بر تک‌تک ما تا تعارف را کنار بگذاریم و به جدایی از سازمانی که اعتماد و اعتقاد را از ما دریغ می‌دارد، فکر کنیم.

بد نیست بدانید این روزها در دنیا پای مباحث برندینگ به درون سازمان هم کشیده شده است. سازمان‌ها با توجه به جنگ بسیار بزرگی که با رقبای خود برای حفظ نیروهای مستعد خود دارند، نیازمند ساخت و توسعه‌ی تصویر زیبا و قابل قبول و اثرگذاری از ماهیت، آینده، کارکرد و عمل‌کرد خود در ذهن نیروهای خود، هم آن‌ها را برای افزایش بهره‌وری و انجام وظایف خود بیانگیزانند و هم با ایجاد حس خوب اعتماد و ارزش‌آفرینی (تجربه‌ی کاربری سازمانی!) آن‌ها را به ماندن برای ساختن آینده‌ی زیبای سازمان ترغیب کنند. این رویکرد جدید در مدیریت استعدادها برندسازی درون‌سازمانی نام دارد.

شما به‌عنوان یک مدیر چه فکری برای این موضوع کرده‌اید؟

دوست داشتم!
۱۳

“از همان زمانی که اعتمادم را به پروژه والنسیا از دست دادم، تصمیم به جدایی گرفتم. رئیس باشگاه به من دروغ‌های زیادی گفته. او انگیزه‌های مرا از میان برد. من فکر می‌کنم که می شد اوضاع‌م در والنسیا خیلی بهتر از این باشد؛ ولی بارها حقیقت را از من مخفی کردند. هیچ چیزی در این پروژه سودمند نیست.” (روبرتو سولدادو؛

پیش از شروع: 

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب در حوزه‌ی شایستگی‌های کسب و کار و کار حرفه‌ای را به هر دو زبان فارسی و انگلیسی در مجله‌های فلیپ‌بوردی گزاره‌ها هر روز مطالعه کنید: فارسی: کسب و کار رقابت‌پذیر: شایستگی‌های بردن! / متخصص حرفه‌ای و انگلیسی: Competitive Business: Winning Competencies! / Professional Expert
  4. وبلاگ‌ها و سایت‌های‌ خودتان یا مورد علاقه‌تان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنی‌های من (و البته خود شما!) کامل‌تر شود. :)
  5. من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

چرا باید به مشاغل دیگر هم گوش چشمی داشته باشید (حتی اگر عاشق شغل کنونی خود هستید) – بیزینس ترند (عاااااااااااالی!)

اقتصاد آنلاین – ۳۰ ویژگی یک شهروند متمدن؟ (به‌روایت دکتر سریع‌القلم!)

احساسات و تجربه‌های متناقض توسعه‌دهنده‌های موفق گیم‌ها: گناه، سرخوشی، سردرگمی برای خرج کردن عایدی، افسردگی و آشفتگی! (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

سه سئوالی که هنگام کار با رئیس جدید باید بپرسیم (محمد سالاری)

۷ کلید طلایی پولدار شدن | سایت طلا

مدیریت کسب و کار:

مدل مدیریت یک پروژه‌ی چند ده بیلیون دلاری (لذت آموزش اقتصاد) (عاااالی!)

یک مشاور ـ چگونه کنترل پروژه‌ها را از دست ندهید (حسن احمدی؛ یک مشاور)

خلبان یا پیاده‌نظام (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت)

۲۰ روش کاربردی برای تامین سرمایه لازم جهت آغاز و گسترش کسب و کار شخصی

چرا تماشاگران دیگر به استادیوم نمی‌روند؟ (تحلیل خواندنی امیر علی‌زاده عزیز)

اقتصاد:

هشدارهای فیس‌بوکی محسن رنانی به دولت در مورد یارانه‌ها: اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها خطربزرگ دولت است

تلخی تسلیم هواپیمایی و شیرینی توسعه ایرانگردی (علی دادپی؛ سر خیابان فرصت)

اقتصاد آنلاین – اولویت‌بندی ۱۰گانه کالاها برداشته شد (خبر مهم!)

آمار و اطلاعات مدیریت کسب و کار و اقتصاد:

اقتصاد آنلاین – جایگاه ایران در شاخص‌های کسب‌وکار

کارگران امریکایی چند برابر کاربران ایرانی حقوق می‌گیرند؟

اقتصاد آنلاین – تصویر آماری از روند رشد اقتصادی

اقتصاد آنلاین – اقتصاد ایران زیر ذره‌بین صندوق‌ بین‌المللی‌ پول

اقتصاد آنلاین – گردش مالی نوروز ۹۳ ؛ ۱۰۰ میلیارد تومان

علم و فناوری:

ایسنا – «بوی موفقیت» زنان و مردان شناسایی شد

پاکسازی مغز با خواب!

هورمون عشق، آدم را دروغگو می‌کند؟

صنعت فاوا در ایران و جهان:

کودک ۵ ساله‌ای که یک مشکل امنیتی اساسی را در ایکس‌باکس وان پیدا کرده، پاداش بزرگی دریافت می‌کند! – زومیت

بالاخره تعرفه کیلویی تجهیزات شبکه حذف شد

روند نزولی فروش رایانه‌های شخصی با انقضای ویندوز XP

گزارش مرکز پژوهش‌ها از گرانفروشی اینترنت و  ایران کندترین سرعت اینترنت را دارد

مدیریت و کسب و کار فاوا:

چرا توسعه‌دهنده‌ها، بیشتر روی اپلیکیشن‌های iOS کار می‌کنند تا اپلیکیشن‌های اندروید؟ (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

نحوه‎ی حمایت مالی از پروژه‌های اشتغال‌آفرین در بخش ICT تعیین شد (خبر مهم!)

اپل دهمین برند بر‌تر جهان شد، مایکروسافت یازدهم، گوگل بیست و ششم – ایستنا

اسناد فاش شده در دادگاه اخیر نشان می‌دهد که چرا اپل می‌خواهد تلفن‌هایی با ابعاد بزرگ‌تر تولید کند – زومیت

رسانه‌های اجتماعی:

چرا هیچکس به قدرت فیس‌بوک در آینده اعتمادی ندارد؟ | رسانه‌های اجتماعی

فیس‌بوک کاربرانی که التماس لایک و به‌اشتراک‌گذاری مطالب را دارند تنبیه می‌کند!

فناوری همراه:

گوگل نتوانست کلمه “Glass” را به نام خود ثبت کند!

نسخه مخصوص آی‌پد آفیس مایکروسافت ۱۲ میلیون بار دانلود شد!

آمار و اطلاعات فاوا در ایران و جهان:

ایتنا – یک‌پنجم صنعت نرم‌افزار جهان در دست زنان

تاکید ۷۱ درصد سازمان‌ها بر افزایش استفاده از ابزارهای موبایلی – ایستنا

ایتنا – ارزش ۳.۸ تریلیون دلاری بازار جهانی IT در سال ۲۰۱۴

بازار محصولات نرم‏‌افزاری از ۴۰۷ میلیارد دلار گذشت – ایستنا 

۵۰۰ میلیارد دلار پرداخت موبایلی در سال ۲۰۱۴ – ایستنا

دوست داشتم!
۳

پیش از شروع:  برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب در حوزه‌ی شایستگی‌های کسب و

کلاه‌قرمزی امسال هم مثل سال‌های اخیر مهمان عید خانه‌های ما بود. کنار هم کلاه‌قرمزی را دیدیم و خندیدیم و لذت بردیم (و البته طبق معمول بغض هم کردیم به‌یاد روزهای دور کودکی …) مجموعه‌ی کلاه‌قرمزی ۹۳ برای من جذابیت دیگری هم داشت. امسال سعی کردم از زاویه‌ی دید برندسازی شخصی به این برنامه و عروسک‌های‌اش دوست‌داشتنی‌اش نگاه کنم. بیایید با هم نگاهی بیاندازیم به ۵ اصل کلیدی ساخت برند شخصی به‌روایت کلاه‌قرمزی:

۱- آقای کلاه قرمزی! (تعیین هویت متمایز): تک‌تک شخصیت‌های کلاه‌قرمزی دارای هویت متمایزی‌اند که آن‌ها را حتی در حضور دیگران، به چشم می‌آورد. هویت هر یک از شخصیت‌ها را می‌توان در یک واژه‌ی کلیدی خلاصه کرد. دیگر فامیل دور را نمی‌توان از “در” جدا تصور کرد. خود کلاه‌قرمزی را با “بی‌آلایشی‌”ش به‌یاد می‌آوریم و پسرعمه زا را با “شیطنت‌”های‌ش. گابی همیشه “گرسنه” است. و مهم‌تر از همه پسرخاله‌‌ی “بامرام”است!

اگر به‌دنبال ساختن یک برند شخصی موفق و متمایز هستیم، نقطه‌ی شروع ما انتخاب هویتی متمایز برای خودمان است. این هویت باید بی‌همتا باشد، به‌سادگی در ذهن‌ها بماند و به‌یاد آورده شود و مهم‌تر از همه با شخصیت و ویژگی‌های فردی و شخصی ما هم‌خوانی داشته باشد. البته کلاه‌قرمزی به ما نشان می‌دهد لازم هم نیست که این هویت / نام برند حتما بازتابنده‌ی ویژگی‌های کلیدی آن هویت / برند باشد.

مثال: برای من در این چند سال که از عمر “گزاره‌ها” می‌گذرد، خطاب قرار گرفتن با نام “آقای گزاره‌ها” تجربه‌ی جالبی بوده است!

۲- که با این “در” اگر در بند در مانند! (تثبیت هویت متمایز برند): این مصرع فامیل دور احتمالا معروف‌ترین دیالوگ کلاه‌قرمزی است. اگر تصور کنیم که تخصص فامیل دور “در” است، آن‌وقت این شعر معنادارتر می‌شود. فامیل دور هویت خود را به‌خوبی شکل داده و در این چند سال شکل داده است. حالا همه‌ی ما با شنیدن نام او به‌یاد یک موجود واقعی یکتا می‌افتیم! تک‌تک شخصیت‌های کلاه‌قرمزی دارای این هویت تثبیت شده هستند. اما چطور می‌شود این کار را برای برند شخصی خود انجام بدهیم؟ سؤالات زیر را از خودتان بپرسید:

الف ـ عناصر اصلی برند شخصی من کدام‌اند؟ (فامیل دور: علاقه به در، بی‌حوصلگی، توان بالا در مربی‌گری و هدایت دیگران و …)

ب ـ عنصر کلیدی برند شخصی من چیست؟ (برای فامیل دور قطعا این عنصر “در” است!)

ج ـ داستان من چیست؟ (عناصر اصلی برند شخصی من در بستر یک داستان مشخص کنار هم در بستر زمان / مکان قرار می‌گیرند و برای من تاریخ‌چه‌ای از زندگی، تصویری از آن‌چه امروز هستم و آن‌چه می‌خواهم باشم می‌سازند!)

در طراحی برند شخصی‌تان فراموش نکنید که داستان برند شما نباید فقط شامل ویژگی‌ها و فعالیت‌ها و دستاوردهای زندگی حرفه‌ای‌تان باشد. همین‌طور نباید داستان شما فقط موفقیت‌های‌تان را به دیگران نشان دهد. یک داستان جذاب برند شخصی، تصویری کامل را از یک انسان واقعی خاکستری با تمام نقاط قوت و ضعف‌اش و تمامی علاقه‌های‌اش تصویر می‌کند! (ذوق‌زده شدن ببعی از دیدن سوپراستاری مثل شهاب حسینی را مقایسه کنید با تلاش برخی از ما برای بی‌تفاوت نشان دادن خودمان در موقعیت‌های مشابه.) باز هم نباید فراموش کنید که برند شخصی باید به‌صورت مثبت تعریف و طراحی شود و نه با نفی و انکار و ساز مخالف‌زنی!

۳- اوری بادی لیسن اند ریپیت (فریاد زدن داستان برند): وقتی داستان برند شخصی ساخته شد، وقت این است که برند شخصی‌مان را فریاد بزنیم. بزرگ‌ترین و به‌ترین طراحی برند شخصی دنیا هم بدون مخاطب کوچک‌ترین ارزشی ندارد. بنابراین باید

الف ـ کشف کنید مخاطبان برند شخصی شما چه کسانی هستند. (درس از کلاه‌قرمزی امسال: اغلب مخاطبان مجموعه بچه‌های دهه‌ی شصت و قبل از آن هستند!)

ب ـ روش تعریف داستان‌‌تان را برای این مخاطبان طراحی کنید (استفاده از واژه‌ها، تصاویر، خاطره‌ها و … مشترک و به‌یادماندنی و تحریک احساس آدم‌ها کلیدی‌ترین روش این کار است که ببعی و نوستالژی‌ها و عشق و علاقه‌های‌ش به‌ترین نماد آن است!)

ج ـ دادزن شوید! حالا وقت‌ش رسیده که بیرون بروید و با صدای بلند به همه بگویید که هستید. فراموش نکنید که برای موفقیت در اجرا و نیازمند تأکید مداوم بر عناصر کلیدی برند شخصی‌تان، پشتکار و مأیوس نشدن و ادامه دادن و البته صبر کافی هستید.

۴- مهمه؟ مهمه؟ مهمه؟ (توجه به جزئیات): این دیالوگ جیگر هم باید به‌یاد ما بیاورد که جزئیات همیشه مهم‌اند اما نادیده گرفته می‌شوند. بارها اتفاق افتاده است که یک اشتباه بسیار کوچک باعث نابودی یک برند شخصی بسیار بزرگ شده است (ماجرای نابودی برند لانس آرمسترانگ افسانه‌ای یادتان هست؟) بنابراین از جزئیات در طراحی و اجرای برند شخصی هیچ‌وقت غافل نشوید!

۵- من الان چطوری‌ام؟ (خودارزیابی): هیچ‌کس از اشتباه در امان نیست. هیچ‌کس نمی‌تواند برنامه‌ها و نقشه‌های‌ش را کامل و دقیق پیاده کند. و البته همیشه هم تعریفی که من از خودم و عناصر برند شخصی‌ام و حواشی این برند دارم درست نیست. بنابراین هر از گاهی لازم است با “خودارزیابی” کشف کنم که من کجا هستم، کجا باید باشم و چرا آن‌جا هستم / نیستم؟ حالا وقت شروع دوباره است! فراموش نکنید که در برندسازی شخصی “هر کجا هستم باشم” هیچ معنایی ندارد.

پ.ن. از آقای طهماسب و آقای جبلی برای ساختن مجموعه‌ی دوست‌داشتنی و همیشه جذاب و لذت‌بخش کلاه‌قرمزی از صمیم قلبم سپاس‌گزارم و به تمام عوامل خلاق این برنامه خسته نباشید می‌گویم. شمارش معکوس برای ما دیدن قسمت‌های بعدی “آقای قرمزکلاه” در قلب ما آغاز شده است!

دوست داشتم!
۲۷

کلاه‌قرمزی امسال هم مثل سال‌های اخیر مهمان عید خانه‌های ما بود. کنار هم کلاه‌قرمزی را دیدیم و خندیدیم و لذت بردیم (و البته طبق معمول بغض هم کردیم به‌یاد روزهای دور کودکی …) مجموعه‌ی کلاه‌قرمزی ۹۳ برای من جذابیت دیگری هم داشت. امسال سعی کردم از زاویه‌ی دید برندسازی شخصی به این برنامه و عروسک‌های‌اش دوست‌داشتنی‌اش نگاه کنم. بیایید با

هر ایده‌ی کسب و کار جدید، بالاخره باید از جایی شروع به فروش محصول / خدمت خود بپردازد. ایده‌ای که نفروشد، از ابتدا ایده‌ی کسب و کار نبوده است! یکی از مشکلات پیش روی هر ایده‌ی نوآورانه‌ی کسب و کار (به‌ویژه ایده‌های فناورانه) در همین جا نهفته است: از کجا شروع به فروش کنم؟ پاسخ به این سؤال را می‌توان از زوایای دید متفاوتی بررسی کرد؛ اما کلیدی‌ترین بخش ماجرا پیدا کردن یک بازار درست است. بازارشناسی اصل اساسی موفقیت هر کارآفرین است. منظور از بازار در این‌جا داشتن شناخت دقیقی از مشتریان کسب و کار مورد نظر است. بنابراین در فرایند اجرای یک ایده‌ی کسب و کار هم یکی از گام‌های بسیار مهم شناخت مشتریان است. اهمیت موضوع “بازارشناسی” در فرایند توسعه‌ی کسب و کار در گام‌های مختلفی خود را به کارآفرین و مدیر کسب و کار نشان می‌دهد.

بازارشناسی ابتدا در زمان بررسی امکان‌پذیری ایده اهمیت می‌یابد. در این گام به بررسی مقدماتی این می‌پردازیم که آیا این ایده ـ فارغ از شیوه‌ی اجرای آن ـ خریداری دارد یا خیر؟ مثلا فرض کنید من قصد دارم نوع جدیدی از خدمات آموزش الکترونیک را در قالب یک وب‌سایت اینترنتی به بازار عرضه کنم. این شکل جدید آموزش الکترونیک، تجربه‌ی متفاوتی را در آموزش برای مشتری رقم می‌زند. حال باید دید مشتری حاضر است برای این نوع خدمت پول پرداخت کند؟ کلید اصلی ماجرا همین است. ممکن است من به‌کمک تحقیقات بازار و روش‌های معمول آن (مثل پرسش‌نامه، مصاحبه و …) واقعی بودن این ایده‌ی کسب و کار را ارزیابی کنم.

اما یک راه میان‌بر هم وجود دارد. در بسیاری مواقع ایده‌ی نوآورانه‌ی کسب و کار قبلا در زمینه‌ی متفاوتی حساب پس داده است و نوآوری من در واقع تنها عوض کردن زمینه‌ی عرضه‌ی محصول یا خدمت است (مثلا: ایده‌ی ابتدایی گوگل برای پول درآوردن عرضه‌ی خدمات تبلیغات در فضای آن‌لاین بود. تبلیغات یک صنعت بالغ و موفق در دنیای آف‌لاین بود.) بنابراین در این حالت من می‌توانم با پذیرش سطحی از ریسک و با در نظر گرفتن این‌که فروش خدمات الکترونیک درآمدزایی مناسبی در ایران داشته است، می‌توانم فرض کنم که چون ایده‌ی آموزش الکترونیک من برگرفته از روشی است که در دنیای آف‌‌لاین فروش خوبی داشته، می‌تواند در دنیای آن‌لاین نیز فروش خوبی داشته باشد. البته بدیهی است که این تنها یک سر نخ برای تحقیقات بازار دقیق‌تر است و نباید براساس چنین استدلالی روی اجرای ایده سرمایه‌گذاری کرد. در واقع عوامل مهم دیگری (مثل: فناوری موجود و منابع مالی مورد نیاز) نیز در بررسی امکان‌پذیری ایده مهم‌اند که لازم است بررسی شوند. علاوه بر آن، خیلی وقت‌ها یک ایده‌ی کسب و کار در طول فرایند اجرایی‌سازی آن‌قدر چکش می‌خورد که ایده‌ی نهایی با ایده‌ی اولیه‌ تفاوت‌های بسیاری دارد. بنابراین در هر فاز از توسعه‌ و اجرایی‌سازی ایده‌ی کسب و کار لازم است تحقیقات بازار صورت گیرد تا مشخص شود این ایده هم‌چنان مورد پسند بازار است یا خیر؟

در مرحله‌ی بعدی به گام “طراحی کسب و کار” می‌رسیم. در این مرحله نیز “بازارشناسی” و “مشتری‌شناسی” ـ آن هم به‌شکلی دقیق‌تر ـ باید انجام شوند. طراحی کسب و کار معمولا در مدل کسب و کار نمود می‌یابد. یکی از اجزای اصلی مدل کسب و کار بخش مشتریان آن است و مشکل اصلی همین‌جا پیش می‌آید. اغلب دیده‌ام که کارآفرینان و افراد صاحب ایده در زمان طراحی مدل کسب و کار به مشتری به‌عنوان موجودی خیالی فکر می‌کنند: چیزی شبیه غول چراغ جادو که کافی است روی “چراغ جادو”ی‌مان دست بکشیم ـ یعنی محصول / خدمت‌مان را به بازار عرضه کنیم ـ تا مشتری از راه برسد تا به همه‌ی آرزوهای‌مان دست پیدا کنیم!

اما مشتری این‌قدرها هم دوست‌داشتنی نیست! بیایید از خیال خوش بیرون بیاییم و کمی هم در دنیای واقعی زندگی کنیم. فرض کنید من می‌خواهم برای شما از مشتریان همان سامانه نوین آموزش الکترونیک بگویم. معمولا من جوری حرف می‌زنم که همه‌ی آدم‌های دنیا می‌توانند مشتری این سامانه باشند! “هر کسی که به‌دنبال یاد گرفتن به یک شیوه‌ی نوین باشد مشتری من است.” با این تعریف دامنه‌ی مشتریان من از آقای دریانی سوپرمارکت‌دار محل‌مان شروع می‌شود و تا پروفسور فلانی در دانشگاه هاروارد ادامه می‌یابد. نتیجه این‌که تلاش می‌کنم تا همه را راضی کنم که پایانی جز شکست برای آن قابل تصور نیست! 

دوست داشتم!
۱۰

هر ایده‌ی کسب و کار جدید، بالاخره باید از جایی شروع به فروش محصول / خدمت خود بپردازد. ایده‌ای که نفروشد، از ابتدا ایده‌ی کسب و کار نبوده است! یکی از مشکلات پیش روی هر ایده‌ی نوآورانه‌ی کسب و کار (به‌ویژه ایده‌های فناورانه) در همین جا نهفته است: از کجا شروع به فروش کنم؟ پاسخ به این سؤال را می‌توان

“مورینیو ضمن ستایش از ادن آزارد ستاره‌ی جوان بلژیکی تیمش گفت: من می‌خواهم که او مسئولیت بیش‌تری برعهده بگیرد و جاه‌طلب‌تر باشد. وقتی یک بازیکن معمولی هستید، باید خوشحال باشید که خوب بازی می‌کنید؛ اما وقتی یک بازیکن خیلی خوب هستید، باید کیفیت‌تان را به نمایش بگذارید. وقتی یک استعداد عالی هستید، نمی‌توانید آن را هدر بدهید. من تلاش می‌کنم تا این جاه‌طلبی و مسئولیت را به این بچه بدهم تا به‌تر و به‌تر شود و خودش را بازی به بازی بیش‌تر نشان بدهد.” (این‌جا)

خوزه مورینیو در چند جمله‌ی فوق تحلیل جالبی از عناصر مورد نیاز برای ساختن یک برند شخصی موفق ارائه داده است. حرف‌های کسی که یکی از قوی‌ترین برندهای شخصی روزگار ما را دارد در مورد ساختن برند شخصی حتما شنیدنی و مفید است. از نظر مورینیو برای ساختن یک برند شخصی موفق به سه عامل کلیدی نیاز است:

۱- شایستگی: آن‌چه مورینیو از آن به “استعداد” یاد کرده، در حالت کلی‌تر شایستگی نام دارد. استعداد یک امر خدادادی است که البته می‌تواند پرورش داده شود (مثلا قدرت بدنی را در دنیای فوتبال در نظر بگیرید)؛ اما شایستگی معمولا اکتسابی است. بنابراین استعداد شما می‌تواند شایستگی شما باشد؛ اما برعکس‌ش برقرار نیست! شایستگی کلیدی‌ترین عامل در ساخت و توسعه‌ی برند شخصی است. شما باید حداقل یک شایستگی متمایز داشته باشید و در آن عالی در قیاس با رقبا و همتایان‌تان عالی باشید تا بتوانید برند شخصی خود را روی آن شایستگی بنا کنید.

۲- نمایش: بزرگ‌ترین شایستگی‌ دنیا هم بدون نمایش یافتن به‌هیچ دردی نمی‌خورد. بنابراین شما لازم است شایستگی خودتان را ابتدا در عملکردتان به دنیا عرضه کنید و سپس کیفیت بالای عملکردتان را به‌کمک ابزارهای برندسازی شخصی (که در آینده در مورد آن‌ها هم برای شما خواهم نوشت) به دنیا و جامعه‌ی مخاطبان هدف‌تان بنمایانید!

۳- روحیه‌: با نشستن و غصه خوردن بابت نشدن‌ها هیچ شدن و رسیدنی در کار نخواهد بود. شما باید در تمامی مسیر زندگی‌تان برای تحقق اهداف‌تان دارای انرژی و روحیه‌ی مبارزه‌طلبی برای مبارزه با ناامیدی‌ها و موانع مسیر باشید. مورینیو به‌خوبی به دو جزو بسیار کلیدی در ساختن و داشتن روحیه اشاره کرده است:

الف ـ جاه‌طلبی: پذیرش این‌که می‌شود و باید بشود و من می‌توانم و مهم‌تر از همه … می‌خواهم!

ب ـ مسئولیت‌پذیری: پذیرش این‌که این مسیر زندگی شخصی و شغلی من است و کنترل آن در دستان من است نه دیگران و نه شرایط محیط بیرونی.

این سه عامل کلیدی را برای ساختن برند شخصی‌تان فراموش نکنید!

دوست داشتم!
۱۸

“مورینیو ضمن ستایش از ادن آزارد ستاره‌ی جوان بلژیکی تیمش گفت: من می‌خواهم که او مسئولیت بیش‌تری برعهده بگیرد و جاه‌طلب‌تر باشد. وقتی یک بازیکن معمولی هستید، باید خوشحال باشید که خوب بازی می‌کنید؛ اما وقتی یک بازیکن خیلی خوب هستید، باید کیفیت‌تان را به نمایش بگذارید. وقتی یک استعداد عالی هستید، نمی‌توانید آن را هدر بدهید. من تلاش می‌کنم