پرش به محتوای اصلی

“اگر پیروز شویم می‌گویند به دلیل اشتباهات داوری بوده یا داور با بارسا بوده است، اگر ببازیم می‌گویند دوره درخشان بارسلونا به پایان رسیده است. ما فراتر از این هستیم که به این اظهارنظرها گوش دهیم. این حرف‌ها هیچ تأثیری روی عملکردمان ندارد. تنها هدف این منتقدان درگیری‌های لفظی و ایجاد جنگ روانی است.” (دنی آلوز؛ این‌جا)

ستاره‌ی بی‌بدیل مرحله‌ی نیمه‌نهایی لیگ قهرمانان اروپا مدافع راست یووه یعنی دنی آلوس بود. آلوس در سن ۳۴ سالگی هم‌چنان به‌ترین مدافع راست دنیا است. فارغ از کیفیت فنی، در این ۱۰ سال اخیر چیز دیگری دنی آلوس را از تمامی هم‌تایان‌ش جدا کرده است: قدرت ذهنی بالا. انگیزه‌ی دنی آلوس و عطش او برای پیروزی را در تک‌تک حرکات‌ش در زمین بازی می‌شود دید. او با وجود بردن ۳۳ جام هیچ وقت از تلاش برای برنده شدن سیر نشده است! 🙂 آلوس همیشه بزرگ‌ترین حامی و مدافع هم‌تیمی‌های‌ش در برابر حملات لفظی و حتی فیزیکی (!) حریفان بوده است. این قدرت ذهنی بالا یک جنبه‌ی دیگر هم دارد که شاید یکی از مهم‌ترین رازهای موفقیت دنی آلوس باشد. قسمت پررنگ‌ شده‌ی جملات دنی را ببینید: دیگران حق دارند از ما انتفاد کنند؛ اما ما هم حق داریم به این انتقادات گوش ندهیم! 

انتقاد دیگران شاید در به‌ترین حالت‌ش یک تلنگر باشد که جایی از کار می‌لنگد؛ اما این انتقاد به‌صورت مستقیم هیچ ارتباطی با تصمیمات و اهداف و عمل‌کرد ما نداشته و نخواهد داشت. متأسفانه حداقل تجربه‌ی شخصی من که نشان از آن دارد اغلب انتقادات تنها هدفی که ندارند اصلاح عمل‌کردها است. از آن بدتر این‌که خیلی از انتقادها برای پوشش ضعف‌ها و ناتوانی‌های خود منتقدین دز مقایسه با انتقادشونده بیان می‌شود و در نتیجه حتی گوش دادن به آن انتقاد هم فایده‌ای ندارد!

بنابراین شاید راه‌حل این باشد که:

۱- خودمان منتقد اصلی خودمان باشیم و برای کشف نقاط ضعف‌مان بی‌رحمانه خودمان را به چالش بکشیم.

۲- در میان دوستان و اطرافیان‌مان، تعدادی از افراد را که منتقدان دل‌سوزی هستند انتخاب کنیم و از آن‌ها بازخوردهای منظم بگیریم.

۳- در مواجهه با افراد همیشه منتقد، آرامش خود را حذف کنیم؛ چرا که انرژی و شور درونی ما ارزش‌مندتر از آن است که برای چنین انسان‌هایی از دست برود.

انتقادپذیر بودن یکی از اصول اساسی زندگی اخلاقی و متمدنانه است. اما از آن‌جایی که نه همه‌ی انتقادها وارد هستند و نه همه‌ی منتقدین بی‌قصد و غرض، اصل انتقادپذیر بودن هم همیشه برقرار نیست. نکته‌ی اصلی این نوشته این بود که در زمان مواجهه با نقد، ضمن کنار گذاشتن تعصبات و خودخواهی‌های خودمان باید به تعصبات و خودخواهی‌های پنهان خود منتقد هم توجه کنیم.

پیش از شروع:

  1. می‌توانید فید وب‌سایت گزاره‌ها و هم‌چنین فید لینک‌دونی گزاره‌ها (که مطالب این پست از میان آن‌ها انتخاب می‌شوند) را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه‌ شده‌ی من را در تمام روزهای هفته در صفحه‌ی پاکت من دنبال کنید!

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

روش‌های تمرین فروتنی

۱۵ راه اثبات شده علمی برای زندگی شادتر [اینفوگرافیک] ـ دیجیاتو 

به مغز خود یاد بدهید مثبت‌نگر باشد (زومیت)

۸ راه برای نهادینه کردن نظم و انضباط در زندگی و کار (بازده)

چگونه روابط با رئیس‌تان را مدیریت کنید

مدیریت کسب‌وکار:

درس‌هایی کلیدی از فرهنگ‌های سازمانی برتر 

داستان‌سرایی و خلق انگیزه

بررسی شیوه‌های مدیریت کارمندان براساس تحقیقات هاروارد بیزینس ریویو / دردسرهای مدیریت کارمندان

الگوهای اشتغال به‌زودی غیرقابل پیش‌بینی‌ می‌شود

پنج نکته کلیدی برای ساختن فرهنگ عالی برای شرکت (زومیت)

نوآوری، تجاری‌سازی و تحلیل و توسعه‌ی کسب‌وکار:

تاثیر لوگو بر برند بانک‌ها و بیمه‌های کشور (مهندس آیت حسینی)

چگونه برای ۱۰۰ سال بعد نوآوری کنیم؟

آیا هوش مصنوعی کسب‌و‌کار شما را مختل می‌کند؟

زمان سرمایه‌‏گذاری هوشمندانه فرا رسیده است (در زمینه‌‌ی وفاداری مشتریان)

از خلاقیت حمایت جانانه کنید

اقتصاد، تأمین مالی و سرمایه‌گذاری:

اندازه مقیاس ذهنی در اقتصاد (دکتر حامد قدوسی)

عبور شتابان قطار پانزی

اکونومیست: اطلاعات جای نفت را به عنوان باارزش‌ترین منبع گرفته است (زومیت)

کاربرد انواع صکوک در تأمین مالی طرح‌ها

سرمایه‌گذاران به کدام یک بیشتر اهمیت می‌دهند: گروه، ایده‌ یا اشتیاق؟ (زومیت)

فن‌آوری، رسانه‌های اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:

ارزش بیت کوین از ۱۸۰۰ دلار عبور کرد (زومیت)

۱۰ مهارت مهم صنعت فناوری اطلاعات در سال ۲۰۱۷ (شبکه)

دستاورد تازه محققین MIT: ربات‌هایی که یاد می‌گیرند و آموزش می‌دهند (دیجیاتو)

اوبونتو، سوسه و فدورا به ویندوز استور اضافه می شوند (زومیت)

سه حوزه مهم برای به‌کارگیری درست اتوماسیون در کسب‌وکار

“تعطیلی بازی‌های ملی فرصت خوبی برای من است. در طول ۱۰ روز، من می‌توانم روی کارهای فردی‌ام مانند آمادگی بدنی و مسائل تاکتیکی تمرکز کنم. هم‌چنین خیلی خوب است که چند روز برای خودم دارم. وقتی بازی‌های زیادی دارید ـ مانند مدت اخیر ـ تنها می‌توانید خود را برای بازی بعدی آماده کنید و وقت زیادی برای خودتان ندارید. گاهی اوقات خوب است که زمانی هم برای کار روی شرایط خودتان داشته باشید.” (نمانیا ویدیچ؛ این‌جا)

معمولا یکی از چیزهایی که قربانی‌ِ کار می‌شود، خودمان هستیم. ما خودمان را فراموش کنیم چرا که خودمان را از کارمان جدا نمی‌دانیم. اما این تفکر درست نیست. به‌عنوان یک فرد باتجربه در این زمینه باید بگویم که زمانی می‌رسد که در درون‌تان با احساس تنهایی و خلأ وحشتناکی مواجه می‌شوید که نمی‌دانید با آن چه کنید. ویدیچ به‌گونه‌ای راه‌حلی را برای این مسئله ارائه داده است. همه‌ی در میان آوارِ کار و زندگی، به زمانی برای هم‌نشینی با خود نیاز داریم: یک آیینِ شخصی روزانه و هفتگی برای پرداختن به خود و خودشناسی، اندیشیدن درباره‌ی خودمان و ساختن خودی قوی‌تر برای مواجهه با سختی‌ها و چالش‌های زندگی و کار. این هم‌نشینی می‌تواند با هر آن چیزی همراه باشد که از آن لذت می‌برید: خواندن، نوشتن، ساز زدن، ورزش یا هر چیز دیگری. اما نباید از زندگی‌تان حذف شود. خلوت با خودتان را از خودتان دریغ نکنید! 🙂

پیش از شروع:

  1. می‌توانید فید وب‌سایت گزاره‌ها و هم‌چنین فید لینک‌دونی گزاره‌ها (که مطالب این پست از میان آن‌ها انتخاب می‌شوند) را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه‌ شده‌ی من را در تمام روزهای هفته در صفحه‌ی پاکت من دنبال کنید!

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

آیا افراد درون‌گرا نوآورتر از افراد برون‌گرا هستند؟

علاوه بر ده هزار ساعت تمرین، به چه چیزهای دیگری برای موفقیت نیاز دارید (شبکه)

چرا صحبت کردن با خود اولین نشانه موفقیت و کامیابی است؟ (دیجیاتو)

۴ تمرین برای اینکه بتوانید خود را جای دیگران بگذارید (وحید ابوالخسنی‌نژاد؛ پروداکت‌لی)

بدون آسیب رساندن به روابط، دیگران را نقد کنیم (زومیت)

مدیریت کسب‌وکار:

تجربه‌های کوچینگ (۱) – تغییر رفتار و تغییر سیستم (امیر مهرانی؛ مربی)

ساتیا نادلا: مایکروسافت از شکست استقبال می‌کند

چرا تعداد زیادی از کارمندان زاپوس خود را بازخرید کرده‌اند؟

عصب‌‏شناسی اعتماد در محیط کار

به کمک هوش عاطفی بسیاری از ناممکن‌ها را ممکن سازید

نوآوری، تجاری‌سازی و تحلیل و توسعه‌ی کسب‌وکار:

چرا کارآفرینان باید از مدل B2B استقبال کنند؟

مصرف‌کنندگان کجا و چرا محصولات شما را می‌خرند

اهمیت یادگیری تفکر سیستمی برای طراحان (۱۰۰۱ بوم)

مدیران چگونه می‌توانند آموخته‌های خود را به مرحله عمل برسانند

چرا داستان سرایی برای یک برند مهم است

اقتصاد، تأمین مالی و سرمایه‌گذاری:

درس‌‏هایی از ترامپ و برگزیت برای قدرت پیش‌‏بینی کسب‌‏وکارها 

۲۵ ساعت کار در هفته ایده‏‌ای برای کاهش نابرابری جهانی

یازده پیش‌ران توسعه صنعتی

آینده تولید تا ۱۴۰۴

چشم‌انداز جهانی بازار کالاها

فن‌آوری، رسانه‌های اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:

چرا به‌زودی هوش مصنوعی کسب‌وکارهای آنلاین را دگرگون می‌کند؟ (شبکه)

در انتظار یادگیری ماشینی کوانتومی خواهیم بود (شبکه)

گفته‌های حکیمی درباره جنبه‌های مختلف بخشنامه پرداخت‌های دیجیتال و همراه از جمله مدل کارمزدی پرداخت‌های همراه

چشم‌انداز مصرف‌کنندگان دیجیتال در ایران

رشد تقاضا برای موبایل‌های هوشمند

“در هفته‌های اخیر بارها در مورد آخرین شانس من صحبت شده که حساب آن از ‏دستم در رفته است. یک رئیس فوق العاده تنها براساس جام‌هایی که به دست می‌آورید، [شما را] قضاوت نمی‌کند؛ ‏بلکه در زمان مناسب آن‌چه را که باید بگوید، به زبان می‌آورد. او به ما آرامش و اعتماد به نفس داد و با ‏این شرایط، شما بهتر کار می‌کنید.” (سینیشا میهایلوویچ؛ این‌جا)

بگذریم از این‌که سینیشا میهایلوویچ (قاتل آن تیم درخشان ما در بازی ایران ـ یووگوسلاوی در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه) دست آخر هم آخرین شانس‌ش را از دست داد و اخراج شد و البته از این هم بگذریم که تعاریف‌ش چقدر با سبک مدیریتی برلوسکونی در میلان تطابق دارد؛ اما آن قسمتی که پررنگ کرده‌ام بدون هیچ توضیح اضافی یکی از مهم‌ترین اصول مدیریتی است که معمولا در بازی‌های سیاسی (Organizational Politics) مرتبط با نظارت و ارزیابی عملکرد در سازمان‌ها نادیده گرفته می‌شود. 🙂 شاید بد نباشد این گفته را چاپ کنیم و روی میزمان بگذاریم و هر روز یک بار به خودمان یادآوری کنیم که ارزیابی عملکرد به‌معنای زیر سؤال بردن همکاران و مچگیری نیست؛ بلکه ابزاری است که به‌کمک آن ذهن‌ها هم‌سو و دل‌ها هم‌دل می‌شوند تا مسیرِ پیش‌رفت سازمان به‌سوی اهداف‌ش در کنار حرکتِ تک‌تک اعضای سازمان به‌سوی اهداف شغلی‌شان ساخته شود و تسهیل شود.

پیش از شروع:

  1. می‌توانید فید وب‌سایت گزاره‌ها و هم‌چنین فید لینک‌دونی گزاره‌ها (که مطالب این پست از میان آن‌ها انتخاب می‌شوند) را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه‌ شده‌ی من را در تمام روزهای هفته در صفحه‌ی پاکت من دنبال کنید!

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

سه روش تفکر برای اینکه تصمیمات بهتری بگیریم و نتایج بهتری کسب کنیم (آکادمی تفکر)

در ستایش کم‌خوانی! (علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

هک کارایی (۲) – استفاده از تقویم (امیر مهرانی؛ مربی)

۱۰ مهارت لازم برای موفقیت طراحان امروزی (۱۰۰۱ بوم) (مهارت‌های لازم برای هر شغلی!)

افراد برجسته چه راهبردهایی را برای افزایش انعطاف‌پذیری پیشنهاد می‌کنند (دیجیاتو)

مدیریت کسب‌وکار:

شناخت درست از برند شخصی با نمایش داستان‌های موفقیت

مثلث طلایی مدیران

وقتی تعاملات بیش از حد کارکنان مخرب می‌شود

استراتژی‌هایی برای اینکه دوران مدیریت‌تان زود به پایان نرسد

روابط عمومی یعنی افکار سازی و تاثیر عمیق بر رفتارهای دیگران

نوآوری، تجاری‌سازی و تحلیل و توسعه‌ی کسب‌وکار:

این سه تکنیک ایده‌ شما را به مدل تجاری تبدیل می‌کنند (شبکه)

بازاریابی امروزی: مبتنی بر مبادله یا معامله؟

مباحث بازاریابی و برند / افکار یک تبلیغاتچی (بخش چهارم) (اصالت و ماهیت محصول چیست؟)

اشتباه‌های مشترک کارآفرینان برای شروع کسب‌وکار

کسب‏وکارهای سنتی هم به فعالیت اینترنتی نیاز دارند

اقتصاد، تأمین مالی و سرمایه‌گذاری:

وقت بر هم زدن نظام کاری سنتی فرارسیده است 

فرمول شناسایی صنایع مزیت‌دار

ترس از ضرر مالی می‌تواند شما را آسیب‌پذیر کند (زومیت)

بازخوانی پرونده ریسک تجاری ایران

بسته دولت برای صادرات ۹۶

فن‌آوری، رسانه‌های اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:

ماشین‌ها و انسان‌ها در جبهه یکسانی می‌جنگند (شبکه)

مخاطرات گسترش پول مجازی در کشور

“آلگری بار مسئولیت ما را نسبت به گذشته بیش‌تر کرده است. کونته برای ما نقش یک انگیزه‌دهنده و مشوق را داشت؛ اما آلگری روی تاکتیک‌ها و مدیریت فردی بازیکنان کار کرده است و در رسیدن تیم به جایگاه فعلی‌‌اش تأثیرگذار بوده است. قطعا کار گروهی و تیمی ما پیشرفت داشته است؛ چون در اولین فصل‌ ترکیب ما قدرت فعلی را نداشت اما با این حال قهرمان شدیم. آن سال کونته با قدرت روانی که به ما داد سبب موفقیت‌مان شد. یووه فعلی نمی‌تواند بدتر از یوونتوس بزرگ‌ دهه‌های اخیر باشد. اگر شما به اندازه کافی قوی باشید نتایج خود همه چیز را درباره وضعیت‌تان خواهد گفت.” (آندره‌آ بارزالی؛ این‌جا)

شاید حرف بارزالی بدیهی به‌نظر برسد؛ اما بسیار بسیار مهم است. بارزالی می‌گوید که هر سازمانی برای موفقیت هم نیاز به استراتژی و ساختار و فرایند و زیرساخت و ابزار دارد و هم نیاز به داشتن یک روح بزرگ جمعیِ هم‌سو در جهت دست یافتن به اهداف اصلی سازمان. “سیستم” و “ذهنیت” قوی دو بال موفقیت هر سازمانی را تشکیل می‌دهند. اما در دل حرف‌های بارزالی یک نکته‌ی مهم دیگر هم هست که شاید در نگاه اول به چشم نیاید: بارزالی درباره‌ی بازسازی یوونتوس پس از چند سال ضعف به‌واسطه‌ی ماجراهای کالچوپولی صحبت کرده است. بارزالی می‌گوید بعد از یک شکست سازمانی بزرگ برای بازسازی سازمان شما در درجه‌ی اول نیاز به بازاندیشی و تقویت ذهنیت سازمانی هستید‌ و وقتی که سازمان از نظر روحی به‌شرایط نسبتا پایدار رسید، آن‌وقت است که برای دست‌یابی به موفقیت‌های بزرگ و تداوم آن‌ها شما نیازمند توسعه‌ی سیستم قدرتمندی در تمامی ابعاد سازمانی هستید.

درباره‌ی ذهنیت درست، هفته‌ی پیش نوشتم. این‌که سیستم چیست موضوعی است که امیدوارم بتوانم در آینده بیش‌تر به آن بپردازم. فعلا این نوشته‌ی قبلی گزاره‌ها را بخوانید.

پیش از شروع:

  1. می‌توانید فید وب‌سایت گزاره‌ها و هم‌چنین فید لینک‌دونی گزاره‌ها (که مطالب این پست از میان آن‌ها انتخاب می‌شوند) را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه‌ شده‌ی من را در تمام روزهای هفته در صفحه‌ی پاکت من دنبال کنید!

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

۱۰ ویژگی آدم‌های با هوش هیجانی بالا (بازده)

۸ راه برای نهادینه کردن نظم و انضباط در زندگی و کار (بازده)

بهترین راه‌ها برای کنار آمدن با شکست (دیجیاتو)

به خودتان جایزه‌های کوچک بدهید

در مورد چیزهایی که کنترلی روی آن‌ها ندارید، نگران نباشید (زومیت)

مدیریت کسب‌وکار:

استراتژی‌هایی برای افزایش هوش مالی (البته هوش مالی مدیران کسب‌وکارها!)

مار کبرا و پاداش عملکرد (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)

اگر به تازگی رییس شده‌اید؛ از این ۱۵ اشتباه پرهیز کنید! (شبکه)

خشم مدیریتی‌تان را چگونه مدیریت کنید

بدبینی، رمز موفقیت در کسب‌و‌کار

نوآوری، تجاری‌سازی و تحلیل و توسعه‌ی کسب‌وکار:

هرم ارزش‌ها کلید جلب وفاداری مشتری (عااالی! راه‌نمایی برای کشف پیشنهاد ارزش کسب‌وکار)

اگر چابک و سریع نباشید؛ در یک چشم‌برهم‌زدن از بازار بیرون پرت می‌شوید! (شبکه)

افکار یک تبلیغاتچی – بخش دوم (۵ سؤال کلیدی در برنامه‌ریزی بازاریابی و تبلیغات)

پنجاه فرمان کلیدی برای موفقیت استارت‌آپ‌ها

راه اندازی باشگاه مشتریان در ۱۵ قدم

اقتصاد، تأمین مالی و سرمایه‌گذاری:

۵ رقم اساسی درمورد پول‌تان که باید بدانید (بازده)

عوامل نوسان تولید صنعتی

شاخص بین‌المللی بیگ‌مک: قدرت اقتصادی یک برند

سرعت‌گیرهای صنایع آینده‌دار

۱۶شاخص مغفول در بازار کار ایران

فن‌آوری، رسانه‌های اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:

رشد سرمایه‌گذاری جهانی در صنعت IT

برنامه‌ریزی برای راه‌اندازی سرویس API (وحید ابوالحسنی‌نژاد؛ پروداکت‌لی)

آیا نوآوری در گوشی‌های هوشمند مرده است؟ (پایانی بر نوآوری گوشی‌های هوشمند) (زومیت)

تاریخ و تجربه‌ی زندگی این را ثابت کرده که سختی و مشکلات بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی هر انسان هستند. شاید کم‌تر انسانی پیدا شود که در یک شبانه‌روز لحظاتی (هر چند اندک) را در ترس و اضطراب و نگرانی به‌سر نبرد. زندگی اجتماعی امروزی خود به این سختی‌ها دامن زده است: مشکلات و سختی‌های دیگر انسان‌ها، اتفاقات ناگوار و حوادث طبیعی، وضعیت نابه‌سامان دنیای امروزی از یک سو ما را گرفتار غم و رنج می‌کنند؛ اما ماجرا فقط همین نیست و متأسفانه زندگی در اجتماع و معاشرت‌های اغلب اجباری با دیگر انسان‌ها خود عامل مهمی در رنج کشیدن در خلوت هر یک از ما محسوب می‌شود (به این فکر کنید که تا چه اندازه از عدم بلوغ ذهنی و رفتاری دوستان و همکاران‌تان دچار رنج شده‌ یا می‌شوید؟)

چاره چیست؟ تحمل و صبر. اما آیا این‌ها کار راحتی هستند؟ پاسخ را به‌تر از من می‌دانید. چاره چیست؟ آیا باید دردها و رنج‌ها و ترس‌های‌مان را در درون خودمان نگه داریم و با آن‌ها به هم‌زیستی مسالمت‌آمیز برسیم؟ راه بدی نیست. اما به‌نظر می‌رسد راه‌های به‌تری هم وجود داشته باشند. این مقاله‌ی مجله‌ی “اینک” که برگرفته از یک مقاله در “کورا” است پیشنهاد دیگری دارد. دین یانگ نویسنده‌ی مقاله معتقد است که در برابر این رنج‌ها و سختی‌ها به‌ترین راه تقویت قوای ذهنی است. در واقع افرادی که ذهن قدرت‌مندی دارند، به‌تر می‌توانند با این دنیای ناجوان‌مرد امروزی دست و پنجه نرم کنند و مسیر زندگی خودشان را هموارتر و دل‌پذیرتر سازند. ذهن قوی می‌داند که سختی‌ها ناپایدار هستند و همیشه روزنه‌ی امیدی برای گام گذاشتن به روزهایی به‌تر وجود دارد.

آقای یانگ ۱۰ ویژگی برای افراد دارای ذهن‌های قدرت‌مند برشمرده که در این‌جا آن‌ها را مرور می‌کنیم:

  1. می‌دانند که خوشی و لذت کوتاه‌مدت پایدار نیست و به‌جای آن باید با تحمل سختی‌ها به‌دنبال دست یافتن به حس خوبِ موفقیت بود. 🙂
  2. از محدودیت‌ها و شکست‌ها استقبال می‌کنند؛ چرا که می‌دانند آن‌ها تنها نمایان‌گر این هستند که چه راه‌هایی برای موفق نشدن وجود دارند!
  3. مسیر حرکت‌شان را خودشان می‌سازند و کنترل می‌کنند و برای حرکت در این مسیر نیازی به اجازه‌ی هیچ کسی ندارند.
  4. همواره روی مسائل و موضوعات بنیادین زندگی و مسیر موفقیت‌شان متمرکز می‌مانند و از حواشی اجتناب می‌کنند.
  5. هیچ کسی موفق و قوی زاده نمی‌شود. بنابراین باید گام به‌گام پیش رفت، یاد گرفت و قوی‌تر شد.
  6. آن‌ها خودشان و نقاط قوت و ضعف‌ها و اشتباهات‌شان را به‌خوبی می‌شناسند و هر لحظه به‌دنبال کشف جنبه‌ی جدیدی از وجود و شخصیت‌شان هستند.
  7. واقع‌بین هستند و برای توجیه خودشان و راحت کردن وجدان‌شان به داستان‌سرایی و دروغ‌پردازی روی نمی‌آورند. آن‌ها با خودشان به‌صورتی بی‌رحمانه صادق هستند.
  8. آن‌ها به خودشان، هدف‌شان و مسیرشان باور دارند و هرگز ناامید نمی‌شوند.
  9. می‌دانند که عدم قطعیت در دنیای امروز موضوعی طبیعی است. بنابراین همیشه برای مواجهه و حل رخ‌داد‌های پیش‌بینی نشده آماده‌اند.
  10. آن‌ها دانش‌آموزانی همیشگی هستند که همواره به‌دنبال یاد گرفتن، کسب تجربه و به‌بود خودشان و مهارت‌های‌شان هستند.

توان ذهنی قوی یکی از نیازهای اصلی زندگی امروزی است. خبر خوب این است که ویژگی‌های فوق همگی یاد گرفتنی‌اند و با تمرین کردن دور از دسترس نیستند.

وقتی سخن از رقابت در بازار به‌میان می‌آید، مدیران کسب‌وکارها همواره به‌یاد فروش می‌افتند. البته چنین موضوعی طبیعی است! ما محصول یا خدمت‌مان را برای فروش در بازار می‌سازیم و رقابت، به‌صورت مستقیم روی فروش ما تأثیرگذار است. بنابراین رقابت برای بسیاری از ما به‌معنی “چطور فروش خودمان را بیش‌تر کنیم” و “چگونه فروش رقابی‌مان را کم‌تر کنیم” است. این نگاه به رقابت، نگاه غلطی نیست و برای بسیاری از کسب‌وکارها واقعا هم معنای رقابت همین است. 🙂

مشکل جایی به‌وجود می‌آید که تفکر مدیران کسب‌وکارهای فعال در بازارهای فرارقابتی و از آن مهم‌تر بازارهایی که چابکی در توسعه‌ی محصول و حتی مدل‌های کسب‌وکار از ویژگی‌های ذاتی بازار است، نیز به‌همین شکل است. مدیر کسب‌وکار فکر می‌کند که رقابت در چنین بازاری مشابه دیگر بازارها است که در آن تنها با داشتن توانایی‌های لازم برای فروش و داشتن یک محصول نسبتا خوب، شما قادر به فروش هستید. همین است که می‌بینید به‌محض نمایان‌ شدن نشانه‌هایی از موفقیت یک ایده یا محصول، صدها محصول مشابه آن به‌سرعت به بازار راه می‌یابند. لازم است اشاره کنیم درصد موفقیت این محصولات چقدر است؟

اگر بخواهیم در این مورد مثالی بزنیم، حوزه‌ی فناوری اطلاعات و ارتباطات بهترین مثال است: از سال‌های قبل که صدها نرم‌افزار حسابداری در بازار وجود داشتند تا امروز که صدها محصول دیجیتال تحت وب و اپلیکیشن مشابه در بازار قابل مشاهده هستند، همواره این نوع نگاه به بازار در میان مدیران کسب‌وکارها (اگر بشود اسم چنین موجودیت‌هایی را کسب‌وکار گذاشت) وجود داشته است. بگذریم که در این حوزه مسئله‌ی مهم‌تر این است که بسیاری از این افراد در واقع نه‌تنها رقابت را دست‌کم (یا نادیده) گرفته‌اند که توانایی‌های‌ خودشان و محصول‌شان را هم دست بالا گرفته‌اند.

اما رقابت واقعا چیست؟ رقابت خیلی ساده پاسخی به این سؤال است: “چرا مشتری باید از من بخرد و نه از رقیب من؟” این سؤال دارای چند جنبه‌ی مهم است:

  1. اساسا چرا به چنین محصولی نیاز است؟ (چه نیاز / مسئله‌ای وجود دارد که این محصول آن را حل می‌کند؟)
  2. چرا این محصول، محصول خوبی است؟ (این محصول تا چه اندازه می‌تواند به نیاز / مسئله‌ی مورد نظر پاسخ بدهد؟)
  3. چرا این مشتری به این محصول نیاز دارد؟ (همان چیزی که تناسب محصول ـ بازار نامیده شده است.)
  4. چرا محصول شما برای مشتری بهترین گزینه است؟
  5. بدون در نظر گرفتن پاسخ سؤالات فوق چه دلیلی وجود دارد مشتری از شما خرید کند؟

مدیران، معمولا در برنامه‌ریزی برای فروش محصول خود فقط به سؤال شماره‌ی ۴ فکر می‌کنند و همین می‌شود که تازه وقتی وارد بازار می‌شویم، متوجه می‌شویم که این محصول چقدر با بازار فاصله‌ دارد و چقدر در رقابت کردن با رقبای‌ش ناتوان است. اما حتی همین بخش پررنگ‌شده‌ی جمله‌ی آخر هم یک دام ذهنی دیگر در مورد رقابت را نشان می‌دهد: رقابت لزوما نسبی و در مقایسه با دیگر کسب‌وکارها و محصولات تعریف نمی‌شود. بگذارید جور دیگری این موضوع را مطرح کنم: این‌که شما بتوانید بهترین گزینه برای پاسخ به نیاز یک مشتری باشید، لزوما به‌ این معنی نیست که حتما در مقایسه با دیگران بهترین گزینه باشید. شما می‌توانید به‌صورت مطلق بهترین گزینه باشید. یعنی آن‌قدر خوب باشید که مشتری گزینه‌ی دیگری جز همکاری و خرید از شما برای خودش متصور نشود. برای این موضوع باید آن‌چنان روی نیازهای مشتریان در یک بازار گوشه‌ای تمرکز کنید که بتوانید خودتان را به چنین جایگاهی نزدیک کنید‌ (این در واقع همانی است که استراتژی اقیانوس آبی نامیده شده است.) به‌همین شکل می‌شود تعریف مزیت رقابت نسبی را هم به مزیت رقابتی مطلق برگرداند.

براساس تجربه‌ی سه سال اخیر در کسب‌وکار خودم باید این اعتراف را بکنم که خیلی وقت‌ها مشکل ما در فروش به نگاه‌مان نسبت به رقابت باز می‌گردد. رقابت اگر چه در نهایت باعث فروش بیش‌تر می‌شود، ولی لزوما با بازاریابی و فروش در ارتباط مستقیم نیست. مشکل این است که وقتی به اعداد و ارقام فروش‌مان نگاه می‌کنیم، بیش و پیش از هر چیز دیگری استراتژی‌های بازاریابی و فروش‌مان را زیر سؤال می‌بریم. در صورتی که شاید مشکل در نوع نگاه ما به بازار، محصول و رقابت نهفته باشد: این‌که بدون داشتن تعریف درستی از این مفاهیم کلیدی تنها و تنها به‌دنبال فروش یک واحد بیش‌تر از محصول‌مان هستیم. شاید این تغییر نگاه به موضوع رقابت، خود یک استراتژی رقابتی برای موفقیت کسب‌وکارها در بازار رقابتی امروزی باشد.

در این باب بیش‌تر خواهم نوشت.