“فکر میکنم کوتینیو توانایی رسیدن به سطح مسی و رونالدو را دارد. او به اندازهی آنها استعداد دارد و این را گاهی اوقات نشان داده است. ما باید این را بیشتر از او ببینیم. مهارتهای او شگفتانگیز هستند … او هنوز جوان است اما باید سطح بازی خودش را بالاتر ببرد. باور دارم میتواند این کار را بکند. مسئله استعداد نیست؛ بلکه طرز فکر است. تنها علامت سؤالی که درباره کوتینیو وجود دارد ذهنیتش است.” (امیل هسکی؛ اینجا)
فوتبال در این تقریبا بیست و اندی سالی که من یادم میآید، بارها و بارها استعدادهای نوظهوری را به خود دیده که ستارهی بعدی قرن بهنظر میرسیدهاند. از نسل زیدانها و رونالدوها تا نسل رونالدینیوها و کمی بعدترش که به دو گانهی بیرقیب مسی و کریس رونالدو رسیدیم، همواره چشمهای تیزبین استعدادیابها و مربیان تیمهای بزرگ بهدنبال پیدا کردن الماس بزرگ و درخشان بعدی فوتبال بوده تا با کشف بهموقع و صیقل دادن آن، جواهر بزرگ دیگری را به خزانهی خود اضافه کنند. اما همین فوتبال در این سالیان طولانی ستارههای شاید بسیار بااستعدادی هم داشته که چون شمع کمفروغی لحظهای درخشیده و بعد فراموش شدهاند. پل گاسکوئین در زمان کودکی ما، آدریانو در زمان نوجوانیمان و شاید جک ویلشر در سالهای اخیر نمونههایی از این ستارههای با درخشش کوتاهمدت بودهاند. اما اگر بخواهیم به همین چند سال اخیر فوتبال نگاه کنیم، چه چیزی مسی و رونالدو را از سایر همنسلهایشان تا این حد متفاوت کرده است؟
بهنظر میرسد امیل هسکی در حرفهایش در مورد فیلیپه کوتینیو ستارهی جوان برزیل و لیورپول که مدتها است شایعهی انتقالش به بارسلونا بهگوش میرسد پاسخ سؤال بالا را داده است. آنچه ستارههای درخشان را از رقبای کمفروغشان متمایز میکند صرفا استعدادشان نیست. فوتبال و بسیاری حوزههای دیگر ستارههای درخشان بسیاری داشتهاند که شاید از نظر استعداد در میان رقبا بهترین نبودهاند. پس موضوع این است که استعداد، صرفا برای موفقیت مورد نیاز نیست؛ بلکه به عوامل دیگری نیز نیاز داریم.
این عوامل دیگر که برای موفقیت در کنار استعداد به آنها نیاز داریم چه چیزهایی هستند؟ امیل هسکی به یک عامل کلیدی اشاره کرده است: داشتن ذهنیت درست. ستارهها دارای قدرت ذهنی لازم برای مدیریت زندگی حرفهای خود هستند. اما داشتن ذهنیت درست در چه حوزههایی برای ستارهها مورد نیاز است؟ بهنظر میرسد این موارد جز مهمترینها باشند:
- اهداف و چشمانداز شخصی؛
- جاهطلبیهای حرفهای؛
- پول، ثروت و چیزهایی شبیه آنها؛
- شهرت؛
- شناخت از جایگاه کنونی در مسیر شغلی و فاصله با چشمانداز آرمانی؛
- انتخابهای درست برای ایجاد تغییر در مسیر شغلی (گام بعدی باید چه باشد؟)
ستارههای بزرگ بلدند که چطور این موارد و چیزهای دیگری شبیه آنها را در مسیر شغلیشان مدیریت کنند. خبر خوب این است که اگر چه استعداد ذاتی است؛ اما ذهنیت درست را میتوان با آموختن و کمک گرفتن از مربیان بزرگ بهدست آورد. نقش مربیان (و مدیران) دقیقا همین است. اینکه به استعدادهای جوان سازمانشان هنر توسعهی ذهنیت درست را بیاموزند. اینکه چه کسی چه استعدادی دارد که در آن میتواند تبدیل به یک ستارهی درخشان شود، اولین گام در این مسیر است.
اما هیچوقت نباید فراموش کنید که حتی داشتن بالاترین استعداد و درستترین ذهنیت هم همچنان کافی نیستند. اگر از من بپرسید، بنیادیترین اصل موفقیت، سختکوشی و سختکوشی و سختکوشی در عین حفظ امید است. 🙂