خیلی وقتها سکوت پرده زیبایی است که روی زشتیها کشیده میشود و وای به آن وقتی که این پرده پاره شود …
خیلی وقتها سکوت پرده زیبایی است که روی زشتیها کشیده میشود و وای به آن وقتی که این پرده پاره شود … دوست داشتم!۰
خیلی وقتها سکوت پرده زیبایی است که روی زشتیها کشیده میشود و وای به آن وقتی که این پرده پاره شود …
خیلی وقتها سکوت پرده زیبایی است که روی زشتیها کشیده میشود و وای به آن وقتی که این پرده پاره شود … دوست داشتم!۰
امشب داشتم شعر «حافظ» فریدون مشیری عزیز را در وصف آن بزرگمرد راه عشق میخواندم. خواندن این بخش از شعر این استاد فقید که در آن در هر بیت مصرعی را از حافظ تضمین کرده است آن قدر لذتبخش بود که گفتم اینجا هم بنویسماش (بخشهای داخل پرانتز از حافظ است):
ای خوشا دولت پایندهی این بندهی عشق،
که همه عمر بود بر سر او فرّ همای.
«خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای»
بندهی عشق بود همدم خوبان جهان:
«شاه شمشادقدان، خسرو شیریندهنان»
بندهی عشق چه دانی که چهها میبیند:
«در خرابات مغان نور خدا میبیند»
بندهی عشق، چنان طرح محبت ریزد:
«کز سر خواجگی کون و مکان برخیزد»!
باده بخشند به او، با چه جلال و جبروت،
«ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت»!
بندهی عشق، ندارد به جهانی سودایی،
«از خدا میطلبد: صحبت روشنرایی»!
امشب داشتم شعر «حافظ» فریدون مشیری عزیز را در وصف آن بزرگمرد راه عشق میخواندم. خواندن این بخش از شعر این استاد فقید که در آن در هر بیت مصرعی را از حافظ تضمین کرده است آن قدر لذتبخش بود که گفتم اینجا هم بنویسماش (بخشهای داخل پرانتز از حافظ است): ای خوشا دولت پایندهی این بندهی عشق، که همه
موضوع: به گروه کاری جدید ما میپیوندید؟
موضوع: زمان ملاقات برای صرف قهوه
موضوع: درخواست برای امتحان نسخه بتای یک نرمافزار تحت وب جدید
موضوع: ثبتنام برای مجموعه سخنرانیهای سال ۲۰۱۰
اگر ایمیل شما در سال جدید شبیه مال من باشد، پر خواهد بود از درخواستها و دعوتنامههایی شبیه اینها. مشکلی که در مورد تعطیلات سال نو وجود دارد این است که هر کسی تصمیم میگیرد کار بیشتری را در یک زمان مشخص انجام دهد. بنابراین ژانویه هر سال مجموعهای از مشتریان پر شور و اشتیاق، پروژههای جذاب و تعهدات دستیافتنی را به دنبال میآورد. در این زمان است که ما تصمیم میگیریم فناوریهای جدید را امتحان کنیم، به کانالهای ارتباطی جدید متعهد گردیم و با وب سایتهای جدید آشنا شویم.
میتوانید دنبال عوامل تحریککننده و جذابی که با این فرصتهای جدید پدید میآیند بگردید، اما اوضاع خیلی هم متفاوت نخواهد بود. اگر هوشیار نباشید، با “روز گروندهاگی” [روز دوم فوریه که به عقیده عوام اگرآفتابی باشد نشانه آن است که از زمستان ۶ هفته باقی مانده است و اگر ابری باشد نشانه اوایل بهار است] شلوغ و خستهکننده مواجه خواهید شد. شما باید برای انتخاب فرصتهای پیش رویتان، گزینشی عمل کنید ـ و به کنار گذاشتن فعالیتهایی که مدتها است درگیر آنها هستید مقید باشید تا فضا برای پروژههای جدید باز شود. به بیان دیگر شما مجبورید که به شکل مودبانه و اثربخشی “نه”های پی در پی بگویید.
خبر خوب این است که فناوری مشابهی که میتواند بار کاری شما را زیاد کند، میتواند به شما برای “نه” گفتن هم کمک کند. در اینجا من به شما نشان میدهم که چطور از رایانهام و وب اجتماعی (Social Web) بهعنوان همیارانی در “نه” گفتن بهرهبرداری میکنم:
اهدافتان را مشخص کنید: قبل از “نه” گفتن، برای خودتان روشن کنید که به چه چیزهایی میخواهید “بله” بگویید. سایتهای مثل ۴۳Things.com و SuperViva.com از کاربرانشان میخواهند فهرستی از اهدافی که میخواهند به آنها برسند و تجربیاتی که میخواهند به دست بیاورند، درست کنند. صرف وقت برای نوشتن آروزهایتان میتواند به شما در روشن کردن اینکه چه چیزهایی برای شما مهم است، میخواهید در سال جدید به کجا برسید و جلب حمایت جامعه در راه رسیدن به آن اهداف، کمک کند.
تعهدات خود را اولویتبندی کنید: از یک نرمافزار صفحه گسترده (مثل اکسل) برای شناسایی همه پروژههایی که بر روی آنها کار میکنید ـ حتی پروژههایی که تنها در ذهنتان به آنها اندیشیدهاید، اما میدانید که میخواهید آنها را شروع کنید ـ استفاده کنید. در ستون کناری اولویت هر پروژه را در مقیاس ۵-۱ براساس میزان حریص بودنتان برای انجام آن پروژه مشخص کنید. سپس در ستون سوم اسامی افرادی را که میتوانند در انجام هر پروژه به شما کمک کنند را بنویسید. فهرست پروژههایتان را براساس اولویت مرتب کنید و غیر از پروژههای بااولویتی که فقط و فقط باید توسط شخص شما انجام شوند، بقیه را کنار بگذارید.
“نه” گفتن را برای خودتان آسان کنید: وقتی ایمیل من از پیامهای پاسخ داده نشده انباشته میشود، شما میتوانید شرط ببندید که صندوق پستی الکترونیکی من از ایمیلهایی انباشته شده که نیازمند “نه” گفتن هستند؛ چیزی که من نمیتوانم آن را به راحتی پذیرم. برای آنکه این فرایند را راحتتر کنید، من فایلهای امضا شده (Signature Files) مختلفی را در نرمافزار مدیریت میل خودم ایجاد کردهام که حاوی پیامهای “نه” مؤدبانه برای شرایط گوناگون است. من دوست داشتم به شما بپیوندم، اما برنامه زمانی من برای ماه آینده واقعا تکمیل است / از اینکه به ما فکر کردید متشکریم، اما در شرایط فعلی ما تنها به یک گروه از مشتریان خدمات ارایه میکنیم / پیشنهادتان پروژه جذابی به نظر می رسد، اما این ماه من در مورد فعالیتهای داوطلبانهام به فرد دیگری قول دادهام. استفاده از این روش، انرژی لازم را برای تحمل بار سنگین مسئولیت “نه” گفتن کاهش میدهد!
ارتباطات بر خط (آنلاین) خودتان را ساده و مؤثر کنید: بین ایمیل، پیامهای متنی، شبکههای اجتماعی و ایمیل صوتی و دیگر شکلهای ارتباطی، شما ده نوع رسانه مختلف را که باید هر روز (اگر نگوییم هر ساعت) آنها را پردازش کنید، در اختیار دارید. یک “شوینده دیجیتال” را که به شما در ارزیابی تأثیری که این رسانهها بر بهرهوری و شاید شما میگذارند کمک میکند در نظر بگیرید. یک هفته ارتباطات بر خط خودتان را به شدت کاهش دهید. در آخر آن هفته، آن اکانتهایی را که زمان بیشتری نسبت به ارزششان به خود اختصاص میدهند را حذف کنید؛ یا پروفایل خود را در آن شبکهها به شکلی ویرایش کنید که به افراد این پیغام را بدهید که ترجیح میدهید از راههای دیگری با شما تماس گرفته شود.
نه را به پاسخ “پیشفرض” خود تبدیل کنید. برای “نه” گفتن به همه دعوتنامههای شبکههای اجتماعی جدید، پروژهها و رویدادها آماده کنید. “بله” را تنها وقتی بگویید که دعوتنامه یا فرصت پیش آمده مجموعه کوچکی از معیارها را پاسخگو باشند. بهعنوان مثال من به دنبال کنفرانسهایی هستند که توسعه کسب و کار (جذب مشتری)، توسعه حرفهای (بهبود مهارتها یا دانش) و توسعه شخصی (احیا یا رشد شخصی) را ترکیب میکنند و تنها در رویدادهایی شرکت میکنم که حداقل دو تا از سه ارزش فوق را برای من در برداشته باشند. معیارهای خود را بنویسید و آنها را جایی جلوی چشمتان بچسبانید یا آنها را به شکل دیجیتال روی مانیتور رایانهتان قرار دهید. خیلی زود شما تنها به فرصتهایی “بله” میگویید که مجموعه معیارهای مورد نظر شما را پاسخ میدهند.
هیچ یک از راهکارهای فوق اضطرابی را که از “نه” گفتن پدید میآید یا ترس از اینکه شما ممکن است یک موقعیت عالی را از دست دهید، کاملا از بین نمیبرند. اما این دقیقا به همین علت است که “نه” گفتن آنقدر مشکل است که ما به ابزارها و سیستمهایی که این کار را برای ما آسانتر کنند یا آن را برای ما به شکل عادت در بیاورند، نیازمندیم. هر چقدر بیشتر “نه” بگویید، در مواجه شدن با پروژهها یا فعالیتهای محدود اما بسیار بااهمیت که نیازمند یک “بله” بزرگ هستند موفقتر خواهید بود.
موضوع: به گروه کاری جدید ما میپیوندید؟ موضوع: زمان ملاقات برای صرف قهوه موضوع: درخواست برای امتحان نسخه بتای یک نرمافزار تحت وب جدید موضوع: ثبتنام برای مجموعه سخنرانیهای سال ۲۰۱۰ اگر ایمیل شما در سال جدید شبیه مال من باشد، پر خواهد بود از درخواستها و دعوتنامههایی شبیه اینها. مشکلی که در مورد تعطیلات سال نو وجود دارد این
الان داشتم این پست را میخواندم که در مورد پیمایشی (همان Survey) است که توسط مؤسسه معظم فارستر بر روی پروژههای بهبود فرایند انجام شده است. نویسنده می گوید که در تحقیقاتشان به این نتیجه رسیدهاند که این پروژهها به سه شکل انجام میشوند: ۱- تیم بهبود فرایند از تیم IT جدا (و در پارهای موارد مستقل) است؛ ۲- مسئولیت اصلی با تیم IT است؛ ۳- مسئولیت اصلی با تیم بهبود فرایند است. بعد سؤال کرده کدام بهتر است؟
تجربه ما در پروژههای معماری سازمانی نشاندهنده آن است که به دو شکل میتوان فرایندها را بهبود داد: ۱- با استفاده از مفاهیم و ابزارهای معمول بهبود فرایند (مثلا حذف فعالیتهای تکراری یا غیرضروری، ادغام فعالیتهای مشابه و …)؛ ۲- با استفاده از قابلیتهای فناوری اطلاعات یا به به عبارتی IT Capabilities (مثلا خودکار کردن برخی فعالیتها مثل تولید گزارشها، در دسترس قرار دادن کلیه اطلاعات لازم برای تصمیمگیری و …) اما نکته اساسی اینجا است که این دو گونه فعالیت از هم منفک نیستند و هر دو تیم فرایندی و IT باید در کنار یکدیگر کار بهبود فرایندها را انجام بدهند؛ یعنی فرایند در عین حال از هر دو زاویه دید بهبود فرایند و قابلیتهای IT بهبود داده شود.
بگذریم. نکته اصلی که در نوشته مذکور وجود داشت جایی بود که نویسنده به مفهوم بامزه راکی (RACI) در تصمیمگیری اشاره میکند و منظورش این است که وقتی مشخص شد کدام یک از سه حالت فوق کارامدتر است؛ باید مشخص شود ذینفعان تصمیمات گرفته شده در پروژه بهبود فرایند چه کسانی هستند؟ او ذینفعان تصمیمات را در ۴ دسته تقسیمبندی میکند:
۱- R (نماد Responsible): چه کسی مسئول تصمیمگیری است؟ (در این مثال تیم بهبود فرایند)
۲- A (نماد Accountable): چه کسی باید در مورد تصمیمهای گرفته شده پاسخگو باشد؟ (در این مثال مدیر واحد سازمانی مرتبط با فرایند)
۳- C (نماد Contributing): چه کسانی باید در فرایند تصمیمگیری مشارکت کنند؟ (در این مثال کارکنانی که در انجام فرایند کنونی درگیرند و باید فرایند بهبود یافته را هم انجام دهند)
۴- I (نماد Informed): چه کسانی باید از تصمیمهای گرفته شده مطلع شوند؟ (در این مثال واحدهای سازمانی که ورودی فرایند بهبود یافته را تأمین میکنند یا از خروجی آن استفاده میکنند)
خوب راکی تصمیمگیری شما چیست!؟
الان داشتم این پست را میخواندم که در مورد پیمایشی (همان Survey) است که توسط مؤسسه معظم فارستر بر روی پروژههای بهبود فرایند انجام شده است. نویسنده می گوید که در تحقیقاتشان به این نتیجه رسیدهاند که این پروژهها به سه شکل انجام میشوند: ۱- تیم بهبود فرایند از تیم IT جدا (و در پارهای موارد مستقل) است؛ ۲- مسئولیت
خیلی از ما شاید در ذهنمان دنبال یک فرصت خوب بگردیم برای کارآفرینی و راهانداختن کسب و کار خودمان. اغلب، انگیزه لازم برای این کار در ذهن ما وجود دارد؛ اما نمیدانیم باید چه کار کنیم و از کجا شروع کنیم. اگر به زندگی آدمهای موفق دنیای کسب و کار هم نگاه کنید میبینید که تفاوت این آدمها با دیگران تنها در تشخیص درست و به موقع نیاز انسانها به یک محصول یا خدمت خاص بوده است. در واقع تفاوت این آدمها با دیگران چیزی نبوده جز داشتن “ایده”های جالب، جذاب و کاربردی برای پاسخگویی به “نیاز” دیگران که البته اجرای درست و به موقع آن ایده، باعث موفقیتشان شده است (اصلا در صفحات اول هر کتاب بازاریابی میخوانیم که بازاریابی معنایی جز تشخیص درست نیاز دیگران و پاسخگویی به آنها ندارد!) خوب حالا وقتی ایده نداریم چه بکنیم؟
امروز یکی از دوستان میلی فرستاده بود که پاسخ این سؤال را در خود داشت. در این سایت، در هر دقیقه به طور متوسط۱۰-۱۲ ایده جدید برای شروع یک کسب و کار (و البته عمدتا ایدههای مربوط به کسب و کارهای اینترنتی) معرفی میشوند؛ ایدههایی که هر یک در جای خود جذاب و قابل تأمل هستند. نکته جالب سبک نمایش این سایت است؛ هر ایده چند ثانیهای روی صفحه نمایش است و بعد ناپدید میشود! تا لحظه نگارش این مطلب تعداد ایدههای معرفی شده در این سایت به عدد عجیب “۷۵۴۳۷۱” رسیده است!
خوب نتیجه میگیریم که برای کارآفرینی ایدهها بسیارند، منتها کسانی موفقاند که بتوانند آن معنای اصیل بازاریابی را به واقعیت تبدیل کنند! من هم بروم دنبال کارآفرینی خودم! 🙂
خیلی از ما شاید در ذهنمان دنبال یک فرصت خوب بگردیم برای کارآفرینی و راهانداختن کسب و کار خودمان. اغلب، انگیزه لازم برای این کار در ذهن ما وجود دارد؛ اما نمیدانیم باید چه کار کنیم و از کجا شروع کنیم. اگر به زندگی آدمهای موفق دنیای کسب و کار هم نگاه کنید میبینید که تفاوت این آدمها با دیگران
برای به دست آوردن چیزی که تا حالا نداشتهای، باید کسی شوی که تا حالا نبودهای!
گابریل گارسیا مارکز
برای به دست آوردن چیزی که تا حالا نداشتهای، باید کسی شوی که تا حالا نبودهای! گابریل گارسیا مارکز دوست داشتم!۰
بالاخره سال ۸۸ هم تمام شد! و حالا سالی جدید را پیش رو داریم؛ سالی که امیدوارم برای همه ما سرشار از موفقیت، شادی و سلامت باشد. از لحظه تحویل سال انرژی و شادی فوقالعادهای را در خودم احساس میکنم که مدتها بود از آن بیبهره بودم! مخصوصا اینکه فال اول سالام هم بسیار خوب آمد!!!
بالاخره سال ۸۸ هم تمام شد! و حالا سالی جدید را پیش رو داریم؛ سالی که امیدوارم برای همه ما سرشار از موفقیت، شادی و سلامت باشد. از لحظه تحویل سال انرژی و شادی فوقالعادهای را در خودم احساس میکنم که مدتها بود از آن بیبهره بودم! مخصوصا اینکه فال اول سالام هم بسیار خوب آمد!!! همای اوج سعادت به
یکی از دغدغههای اساسی برای هر کسی که میخواهد در یک رشته خاص کار کند و درس بخواند (و در واقع متخصص شود) این است که چگونه اطلاعات خود را به روز نگاه دارد: اینکه چگونه با تحولات روز پیش برویم، بدانیم موضوعات روز رشته تحصیلی یا کاری ما چیست، چه موضوعات جدیدی مطرح شدهاند، موضوعات قبلی چه بودهاند و چه تغییراتی در طول زمان داشتهاند، اینکه چه تئوریها و ابزارهای حل مسئلهای وجود دارند و … همه و همه برای رشد تحصیلی و شغلی ما اهمیت دارند. کمترین سود ناشی از این کار، این است که شما می توانید خودتان را در محل کارتان یا در میان همکلاسیها و اساتید، فردی مطلع و قابل اطمینان معرفی کنید؛ فردی که آنچه را باید، میداند و همواره به دنبال یاد گرفتن چیزهای جدید است. اگر چنین آدمی باشید؛ مطمئن باشید که همیشه از نظر حرفهای در موقعیت خوبی قرار خواهید داشت (وقتی دنبال کار بگردید میفهمید چه میگویم.) احساس رضایت شخصی از یاد گرفتن و توسعه دانش و مهارتهای انسان هم که جای خود را دارد.
خوب حالا چطور به روز بمانیم؟ من تلاش میکنم از این پس هر از چند گاهی در مورد تجربیات خودم بنویسم. طبعا تجربیات من خاص رشتههای مهندسی صنایع و مدیریت است؛ هر چند سعی میکنم طوری بنویسم که تا حد امکان برای دیگران هم مفید باشند. برای شروع این نکات کلی را داشته باشید تا بعدا دقیقتر صحبت کنیم:
۱٫ از دمدستترین امکان ممکن شروع کنیم: اینترنت! اینترنت مهمترین و بهترین منبع اطلاعاتی برای به روز ماندن است. چیزی که مهم است استفاده اثربخش از این منبع عظیم اطلاعاتی است. چند پیشنهاد در این زمینه:
– سایتهای اصلی مرتبط با رشته تحصیلی و تخصصتان (سایت دانشکدههای معتبر خارجی، سایتهای مربوط به ژورنالها و مجلات تخصصی، سایتهای شرکتهای مشاورهای معتبر و …) را بشناسید و هر چند وقت یک بار سری به آنها بزنید و در آنها بگردید.
– خیلی از این سایتها خبرنامههایی (Newsletter) دارند که آخرین تحولات مربوط به آن رشته تخصصی را به صورت روزانه، ماهانه و … در اختیار شما قرار میدهند. در این خبرنامهها عضو شوید و هر چند وقت یک بار (که البته نباید فاصله طولانی باشد) نگاهی به ایمیلهای دریافتیتان از آن سایت بیاندازید تا ببینید چه اتفاقات جدیدی افتاده است.
– خیلی از آدمهای باتجربه و حتی آکادمیک وبلاگها یا سایتهای فعالی دارند که در آنها تجربیات و دیدگاههای خودشان را در مورد رشته تخصصی شان بیان میکنند. آنها را بشناسید و با استفاده از گودر، نوشتههایشان را دنبال کنید!
– سایتهای ارایهکننده کتابهای رایگان برای دانلود از بهترین منابع اطلاعاتی هستند. حالا لازم نیست که همه کتابها را دانلود کنید؛ همین که سایت مربوطه را نگاه کنید تا ببینید چه عناوین کتابهایی وجود دارند خودش هم آگاهیبخش است و هم انگیزشبخش (که بدانیم همی که چه نادانیم!)
۲- برنامه دروس دانشکدههای مختلف خارجی و حتی داخلی (بهویژه پاورپوینتهای درسیشان) منبع آموزشی بسیار عالی هستند. از گوگل برای یافتن آنها غافل نشوید!
۳- خیلی از کتابهای درسی معتبر (منظورم Text Bookها است) روی سایت ناشرشان، بخش خاصی دارند که در آن، پاورپوینتهای تدریس کتاب (که تقریبا تمام نکات اصلی کتاب را در بر میگیرند) و کیسهای اضافه بر کتاب را به صورت رایگان قابل دانلود هستند. این یکی واقعا امکان بینظیری است؛ چون خیلی وقتها شما به کتاب منتشر شده در سال ۲۰۱۰ دسترسی ندارید؛ ولی میتوانید پاورپوینتهای آن را مطالعه کنید و به روز شوید! (حتی وبلاگهایی وجود دارند که کارشان این است که پاورپوینتهای کتابها ـ و مخصوصا آنهایی که روی اینترنت به صورت رایگان قابل دسترسی نیست ـ را برای دانلود ارایه میکنند.)
۴- آدمهای مهم رشتهتان را در داخل و خارج بشناسید: اساتید دانشگاه، نویسندگان کتابهای مرتبط، حتی مدیران و مشاوران برتر و … این جوری هر جایی که اسم طرف به گوشتان بخورد حساس میشوید که ببینید چه چیز جدیدی میتوانید یاد بگیرید.
۵- این یکی برای من ذاتا یک تفریح است؛ تفریحی که البته بسیار هم مفید است: تفریح کتاببینی! تقریبا سعی میکنم هر ماه سری به کتابفروشیهای انقلاب بزنم و کتاب های تازه منتشر شده را ببینم و ورق بزنم. خیلی وقتها مدتها دنبال مطلب یا کتاب خاصی بودهام و در این سر زدنها در به شکلی اتفاقی آن را پیدا کردهام. در مورد رشته مدیریت و همچنین رشتههای اقتصاد و علوم اجتماعی، کتابفروشی انتشارات آگاه روبروی در اصلی دانشگاه تهران با آن کتابفروشان خوشبرخورد و مطلعاش کاملا توصیه میشود (این برای من خیلی مهم است که اگر خودشان کتابی را نداشته باشند راهنماییتان میکنند که از کجا کتاب را تهیه کنید.)
۶- مجلات و کنفرانسهای داخلی را خیلی نباید جدی گرفت؛ ولی خوب بعضیهایشان مفید هستند و میشود به آنها اعتماد کرد. سایتهای داخلی مفیدی هم هستند که میشود از آنها استفاده کرد. (در مورد رشته مدیریت بعدا به مجلهها و سایتهای داخلی مفید از نظر خودم اشاره میکنم.)
۷- خود کاری که انجام میدهیم؛ هر چند خیلی از اوقات به این نکته ساده و بدیهی توجه نمیکنیم!
۸- شبکه همکاران و دوستان: سعی کنید با آدمهای بهروز در ارتباط باشید تا هم بتوانید کلید واژههای لازم برای جستجوی مطالب مورد نیازتان (از طریق راههای ۱ تا ۶) را از آنها به دست بیاورید و هم خود اطلاعات تازه را!
راههای دیگری هم هست که بعدا در موردشان صحبت خواهیم کرد. یادتان باشد: “اینکه بدانید چه نوع اطلاعاتی را از کدام منبع اطلاعاتی میتوانید پیدا کنید، مهمترین موضوع در بهروز بودن و ماندن است.”
یکی از دغدغههای اساسی برای هر کسی که میخواهد در یک رشته خاص کار کند و درس بخواند (و در واقع متخصص شود) این است که چگونه اطلاعات خود را به روز نگاه دارد: اینکه چگونه با تحولات روز پیش برویم، بدانیم موضوعات روز رشته تحصیلی یا کاری ما چیست، چه موضوعات جدیدی مطرح شدهاند، موضوعات قبلی چه بودهاند و
۱٫ دیدن یک فیلم ملودارم از ابراهیم حاتمیکیا به اندازه کافی عجیب و غریب است؛ چه برسد به اینکه بستر داستان، یک مجادله ضد اطلاعاتی باشد!
۲٫ دقت در جزئیات. هیچ وقت تا به حال ندیده بودم حاتمیکیا در فیلمهایاش تا این حد به جزئیات دفت کرده باشد؛ جزئیاتی که هر کدامشان برای به یاد ماندنی کردن فیلم کافی هستند:
– اسم مأمور اطلاعاتی: شهاب ۸ (شهاب هستم بالاخره!!!)
– عوض شدن عنوان نامهها: از هو القادر تا هو القاضی و تا هو الحبیب …
– عوض شدن تصویر پسزمینه لپتاپ شهاب ۸: از تصویر قبرستان تا تصویر صفحه شطرنج (این یکی وقتی آمد که عنوان گزارش هو القاضی بود. من از خیلیها پرسیدم به این نکته دقت نکرده بودند. از همه شاهکارتر بود!) و تا تصویر خود ارغوان.
– دقت در روابط میان دانشجویان: دانشجویان حاتمیکیا همانی هستند که باید باشند؛ بدون به یادآوری آن کلیشههای همیشگی؛
– بازی محمد اینانلو در نقش رئیس دانشگاه (لازم به یادآوری است که اینانلو نماد چییست؟)
۳٫ آرمانگرایی: مگر میشود فیلمی از حاتمیکیا ببینیم و آرمانگرایی هم در آن نباشد؟ دیدن اعتراض دانشجویان به تخریب جنگلهای “سبز” (هر چند فیلم ۵ سال پیش ساخته شده) در جای خودش بسیار دیدنی و جذاب بود!
۴٫ شخصیتپردازی فوقالعاده: ورود تکتک شخصیتهای اصلی به داستان در تعامل با شخصیت اصلی فیلم است. اینکه حاتمیکیا اینقدر در دادن اطلاعات در مورد شخصیتها امساک میکند و ما هر شخصیت را با تنها یک تصویر ـ تصویری که در همان لحظه ورود شخصیت به فیلم برایمان ساخته میشود ـ میشناسیم؛ به نظرم باعث دوستداشتنیتر شدن شخصیتها شده است: تصویر ما از هر شخصیت در همان اولین نگاه، یک مابهازای واقعی را در دنیای اطرافمان به یاد میآورد و همین است که باعث میشود با وجود اطلاعات کمی که فیلم در مورد آنها به ما میدهد، به طور کامل با آنها همذاتپنداری داشته باشیم. شخصیتهای فیلم به خاطر معمولی بودنشان دوستداشتنی هستند. یک استثنا در این زمینه خود شهاب ۸ است؛ جالب است که تا آخر فیلم هم هنوز هیچ چیز در مورد شهاب ۸ نمیدانیم و در عین حال او، محبوبترین شخصیت فیلم برای من است. چرا؟ چون “شجاعت تغییر” داشت! (هر چند اینجا محتوای تغییر هم مهم است!)
۵٫ و اما مهمترین جاذبه فیلم: غوغای عشق! شهاب ۸ نماد آن آدمهای خشنی است که از زندگی، هیچ نفهمیدهاند. شهاب ۸ با کشف عشق است که تازه میفهمد زندگیاش را واقعا باخته است … حرفهای محسن در مورد دامی که عشق به ارغوان مینهد، تصویرهایی که حاتمیکیا از عجز و لابه شهاب ۸ به درگاه خداوند وقتی که میفهمد عاشق شده نشانمان میدهد، حرفهای پدر ارغوان وقتی از دخترش حرف مِیزند؛ همه تصاویری دلنشین را جلوی چشم ما میگذارند: اینکه عشق راز هستی و تنها راه نجات است!
۶٫ از نقطه نظر فنی این، بهترین فیلم حاتمیکیا است؛ حتی بهتر از فیلمهایی که بعد از آن ساخته است. کارگردانی دقیق و حساب شده خود حاتمیکیا و از آن بهتر، تصویربرداری عالی و تدوین فوقالعادهای که ریتمی بسیار مناسب به فیلم میدهد.تدوین فیلم به نظر من یک نمونه مثالزدنی است.
۷٫ بازی بازیگران فیلم هم بسیار عالی است: حمید فرخنژاد مثل همیشه باورپذیر و دوستداشتنی است، خزر معصومی در اولین تجربه بازیگریاش عالی است و کوروش تهامی هم بسیار بهتر از سایر نقشآفرینیهایی است که من از او دیدهام.
۸٫ در تمام مدت فیلم داشتم به این فکر میکردم که چرا حاتمیکیا باید چنین فیلمی را بسازد!؟ و البته به هیچ نتیجهای هم نرسیدم.
۹٫ به رنگ ارغوان هنوز تر و تازه است؛ انگار نه انگار که ۵ سال پیش ساخته شده. علتاش مشخص است: “رنگ عشق” هیچ گاه کهنه نمیشود. این، یکی از ماندگارترین آثار ابراهیم حاتمیکیا است؛ محبوبترین فیلمساز ایرانی من!
۱٫ دیدن یک فیلم ملودارم از ابراهیم حاتمیکیا به اندازه کافی عجیب و غریب است؛ چه برسد به اینکه بستر داستان، یک مجادله ضد اطلاعاتی باشد! ۲٫ دقت در جزئیات. هیچ وقت تا به حال ندیده بودم حاتمیکیا در فیلمهایاش تا این حد به جزئیات دفت کرده باشد؛ جزئیاتی که هر کدامشان برای به یاد ماندنی کردن فیلم کافی هستند: –
همه ما انسانها بی برو برگرد خودشیفتهایم؛ فقط تمامی مشکلات بشر از جایی شروع میشود که این خودشیفتگی از حالت بالقوه به حالت بالفعل دربیاید!
همه ما انسانها بی برو برگرد خودشیفتهایم؛ فقط تمامی مشکلات بشر از جایی شروع میشود که این خودشیفتگی از حالت بالقوه به حالت بالفعل دربیاید! دوست داشتم!۰