رهایی است حضورت که در حضور تو، دل
رها ز وسوسهی هر چه بود میآید
یکی شدن به دلم هست با تو ای دریا
تو سینه بگشای اینک که رود میآید …
****
دلم به آمدنت مشت زد به سینه که آه!
همان که خواهدم از تو ربود، میآید …
حسین منزوی
رهایی است حضورت که در حضور تو، دل
رها ز وسوسهی هر چه بود میآید
یکی شدن به دلم هست با تو ای دریا
تو سینه بگشای اینک که رود میآید …
****
دلم به آمدنت مشت زد به سینه که آه!
همان که خواهدم از تو ربود، میآید …
حسین منزوی
رهایی است حضورت که در حضور تو، دلرها ز وسوسهی هر چه بود میآید یکی شدن به دلم هست با تو ای دریاتو سینه بگشای اینک که رود میآید … **** دلم به آمدنت مشت زد به سینه که آه!همان که خواهدم از تو ربود، میآید … حسین منزوی دوست داشتم!۱
“بزرگترین مشکل زیدان در این مسیر این خواهد بود که او یک نابغه فوتبالی بوده. بازیکنان بزرگی مثل زیدان نیازی به فکر کردن ندارند و همه چیز به صورت طبیعی برای آنها اتفاق میافتد. بقیهی افراد باید مدت زیادی برای انجام هر کاری فکر کنند. چالش پیش روی او این است: ببینیم او چه چیزهایی میداند؛ یک بحث نحوهی کارکردن اوست و بحث دیگر انتقال اطلاعات به دیگران است.” (خورخه بالدانو؛ مدیر ورزشی و سرمربی سابق رئال مادرید در مورد رؤیای مربیگری زیزوی دوستداشتنی فوتبال جهان؛ اینجا)
در هر شغلی، کاملترین تعریف از ویژگیهایی که برای موفقیت ما لازماند، همینی است که بالدانو گفته است:
موفقیت از میزان تطابق این ویژگیهای ما با ویژگیهای ایدهآل شغلی که در آن هستیم، حاصل میشود. اما چگونه؟ یکی از منابع غنی که سازمانها برای طراحی و استخراج الزامات مشاغل (در حوزههای سه گانهی فوق) از آن الهام میگیرند، سایت معروف Onet است. من البته گشت و گذار در این سایت و کشف کاربردهای آن و رابطهاش با مدل بالا را به خودتان میسپارم. 🙂
“بزرگترین مشکل زیدان در این مسیر این خواهد بود که او یک نابغه فوتبالی بوده. بازیکنان بزرگی مثل زیدان نیازی به فکر کردن ندارند و همه چیز به صورت طبیعی برای آنها اتفاق میافتد. بقیهی افراد باید مدت زیادی برای انجام هر کاری فکر کنند. چالش پیش روی او این است: ببینیم او چه چیزهایی میداند؛ یک بحث نحوهی کارکردن
این آگهی، مربوط به یکی از پروژههای خودم است! من برای پروژهی تدوین استراتژی کسب و کار و استراتژی ICT یک بانک خصوصی بزرگ (که البته خودش بخشی از یک پروژهی بزرگتر است)، نیاز به یک نفر همکار دارم. همکاری در این پروژه تماموقت نیست و بهصورت پروژهای و ساعتی است. نیاز دارم همکارم ویژگیهای زیر را داشته باشد:
بدیهی است که سابقهی کار در انتخاب همکار مورد نظر، بیشترین نقش را خواهد داشت. تأکید زیادی دارم که فرد مورد نظر باید از نظر توانایی تایپ و نرمافزارهای آفیس (مخصوصا Word) حداقل در حد نیمهحرفهای باشد. بهدلیل شرایط پروژه، بههیچ عنوان امکان صرف وقت توسط همکارم برای یاد گرفتن این موارد را ندارم و نمیتوانم هم زمانی برای ویرایش ظاهری فایلها بگذارم! بههمین دلیل ممکن است از شما بخواهم نمونهی گزارشهایی که نوشتهاید را به من ارائه کنید.
اگر با وجود این همه شرایط سخت (!) که قائل شدهام، دوست دارید در این پروژه با هم همکاری کنیم، لطفا رزومههایتان را برای من تا آخر وقت روز شنبه مورخ هفتم بهمن ماه ۹۱ به نشانی پست الکترونیکی gozareha@outlook.com ارسال فرمایید. لطفا در موضوع ایمیل حتما اشارهای به واژهی “استراتژی” داشته باشید تا متوجه شوم برای این آگهی رزومه ارسال کردهاید. پیشاپیش سپاسگزارم از محبت همهی دوستان.
پ.ن.۱٫ لطفا قبل از ارسال رزومهتان، نگاهی به پستهای با موضوع رزومهنویسی گزارهها بیاندازید! خواندن کتاب راهنمای سادهی کاریابی را هم در همین راستا توصیه میکنم.
پ.ن.۲٫ رزومههای بسیار عالی را برای آگهی قبلی دریافت کردهام که کیفیت اغلبشان بسیار بالاتر از حد نیاز پروژهی مورد نظر ما بود. در هر حال از لطف دوستان سپاسگزاری میکنم و خوشحالم چنین مخاطبان فرهیخته و حرفهای دارم. 🙂
این آگهی، مربوط به یکی از پروژههای خودم است! من برای پروژهی تدوین استراتژی کسب و کار و استراتژی ICT یک بانک خصوصی بزرگ (که البته خودش بخشی از یک پروژهی بزرگتر است)، نیاز به یک نفر همکار دارم. همکاری در این پروژه تماموقت نیست و بهصورت پروژهای و ساعتی است. نیاز دارم همکارم ویژگیهای زیر را داشته باشد: دارای
مدتها است که قصد دارم در مورد فضای نوشتن و ترجمه در حوزهی مدیریت در ایران بنویسم؛ اما هر دفعه به دلایلی منصرف شدم. حرفهای زیادی برای گفتن در این زمینه هست؛ اما یکی از نکاتی که در ذهنم بوده و هست، بهنظرم اینقدر مهم هست که اینجا در موردش بنویسم: انگیزهی نوشتن / ترجمه در حوزهی مدیریت. اینکه چرا در حوزهی مدیریت مینویسیم و ترجمه میکنیم؟
برای خود من، همه چیز از یک تعهد شخصی شروع شد. اوایلی که نوشتن در گزارهها را شروع کردم؛ بهدنبال داشتن مخاطب و یاد دادن نبودم: تنها کاربرد وبلاگنویسی برای من، متعهد شدن به خواندن و یاد گرفتن و کشف نکات جدید در زندگی و حوزهی تخصصام مدیریت و تحلیل کسب و کار بود. بهتدریج با گسترش دامنهی مخاطبین، “یاد دادن” هم به دغدغههایم برای نوشتن و ترجمه کردن افزوده شد و از اینجا بود که متوجه شدم برای نوشتن هر پست، چقدر باید مواظب باشم تا نکته یا ایدهی مهمی را برای نوشتن / ترجمه انتخاب کنم. خوانندهی عزیز نوشتهی من، نباید پس از خواندن آن، از وقتی که صرف کرده، چیزی بهدست نیاورد و بهاین ترتیب از این کار پشیمان شود (اینکه چقدر در این راه موفق بودهام البته بحثی دیگر است. همینجا از شما خوانندگان عزیز دعوت میکنم تا پای همین پست یا از طریق ایمیل نظراتتان را با من در میان بگذارید.)
بهصورت همزمان، مدتها است در حال پایش مستمر وبلاگها، سایتها و نشریات مدیریتی در ایران هستم که نتیجهاش را در پست ثابت هفتگی لینکهای هفته میخوانید. در همین خواندنها و دنبال کردنها، متوجه انگیزهی پنهانی شدهام که در بسیاری از نویسندگان و مترجمان حوزهی مدیریت ـ از جمله خود من! ـ وجود دارد؛ اما برای خودمان نامکشوف است: ما احساس میکنیم که وظیفهی اخلاقی و حرفهای “یاد دادن” را چرخ فلک بر دوش ما گذاشته است و در نتیجهی همین احساسِ وظیفه است که فکر میکنیم که اگر من ننویسم یا ترجمه نکنم، دنیای اطرافم و مردمان خوباش، چیزی را از دست دادهاند! بنابراین من باید تحت هر شرایطی و با هر سطح توان، بنویسم تا به دیگران یاد بدهم درستِ چیزهای غلط چیست و چطور میتوانند بهتر زندگی و کار و مدیریت کنند.
زمانی فکر میکردم که چنین انگیزهای تنها برای توجیه وجود تعداد بالای وبلاگهای قارچگونهای که مثل کشکول حضرت شیخ بهایی، هر چه مطلب مفید در دنیای وب و غیروب وجود دارد در آنها یافت میشود، مهم است؛ اما متأسفم که بگویم متوجه شدم که این انگیزه ی پنهانی، دامن بسیاری از نویسندگان و مترجمان ظاهرا حرفهای حوزهی مدیریت را در دنیای آنلاین و آفلاین گرفته است و نتیجهاش هم شده همین تجربیات بدی که متأسفانه همهی ما علاقهمندان یاد گرفتن و آشنا شدن با مفاهیم و ایدههای جدید و روشهای اثربخشتر زندگی و کار کردن هستیم، با آنها دست و پنجه نرم میکنیم:
۱- بسیاری از مطالب را که میخوانم، باید به دوربین خیالی روبرویام خیره شوم و از خودم بپرسم چرا وقتم را هدر دادهام!؟
۲- مطالب دیگری هم هستند که هر چه میخوانم، متوجه نمیشوم. حالا یا نویسندهی محترم، خودش هم نفهمیده چه چیزی نوشته یا از آن بدتر، نوشته آنقدر از لحاظ انشایی و فاجعهآمیزتر، املایی ضعیف است که من از درکش عاجزم!
۳- ترجمهها که از همه بدترند. بسیار دیدهام که مترجم محترمی، سادهترین واژههای مصطلح در ادبیات فارسیزبان مدیریت را بهغلط ترجمه کرده است؛ از جمله چند وقت پیش جایی مطلبی میخواندم که مترجم محترم، برای CEO معادلی استفاده کرده بود که نقشی جدید در سازمانها بود که در تاریخ مدیریت و علم سازمان دیده نشده است! حالا یا مترجم محترم لطف کرده است و منبع را ذکر کرده و میشود به منبع اصلی مراجعه کرد و با خواندن آن، مفهوم نوشته را درک کرد یا اینکه منبعی وجود ندارد و باید عطای نوشته را به لقایاش بخشید!
۴- از همه بدتر، عدم صداقت و امانتداری در نوشتههای ماست. اگر کسانی داریم که حتا منبع عکسهای نوشتهشان را هم ذکر میکنند؛ کسان دیگری را هم داریم که … (اوضاع وقتی از حد یک بلای طبیعی هم فراتر میرود که یک وبلاگنویس معروف و یک استاد مشهور مدیریت در ایران، مطلبی را از وبلاگهای HBR ترجمه میکنند و بهعنوان نوشتهی خودشان در اختیار خوانندگان فارسیزبان قرار میدهند.)
و این ماجراها علاوه بر دغدغهی “وظیفهی اخلاقی”، ریشه در چیزهای دیگری هم دارد که تلاش برای پرسنال برندینگ و عرضهی دانش و تخصص خود، روی مثبت سکهاش است و ضعف اخلاق حرفهای و از آن بدتر بیسوادی، روی دیگر سکهاش (و این آخری را چقدر زیاد دیدهام که فردی از آشنایی با مفهوم / تئوری / ابزار جدیدی آنقدر به هیجان آمده که یا سالهاست غلط بودناش اثبات شده یا اینکه اساسا جزو مباحث ابتدایی مدیریت محسوب میشود!)
یکی از علتهای کم نوشتنام در چند وقت اخیر ـ بهجز مشکلات عجیب و غریبی که برای خود گزارهها پیش آمد و کمابیش در جریانید ـ همین دغدغهها بوده است: اینکه چقدر نوشتههایم با چنین معیارهایی همخوانی داشته و دارند. اینکه چند درصد از نوشتههای من، ایدهی کاربردی جدیدی را دارند که برای دیگران هم میتواند مفید باشد و چقدر از آنها، صرفا تلاشی است برای پاسخ دادن به آن ندای “تعهد اخلاقی درونی” یا “پرسنال برندینگ” و چیزهایی شبیه اینها.
این روزها که بهشدت در گیر و دار ارزیابی عملکرد شخصیام در این زمینه هستم، بد ندیدم که دغدغههایم را اینجا بنویسم و دعوتی بکنم از همهی کسانی که دست به قلماند تا کمی به انگیزههای واقعیشان از نوشتن و از آن مهمتر، کیفیت نوشتههایشان فکر کنند. هر چند من همیشه همه را به دست بردن به قلم برای یاد دادن در حوزهی تخصصشان تشویق میکنم؛ اما امیدوارم روزی همهی ما به این نتیجه برسیم که یک نوشتهی باکیفیت، برای بهتر کردن دنیای اطرافمان اثرگذاری بیشتری دارد تا صدها نوشتهی معمولی. بهامید آن روز!
پ.ن. ناگفته پیداست که تمامی این حرفها، در مورد تمامی حوزههایی که میتوان در آنها نوشت و ترجمه کرد ـ از جمله ادبیات و علوم انسانی و حتا علوم مهندسی ـ معنادار است.
مدتها است که قصد دارم در مورد فضای نوشتن و ترجمه در حوزهی مدیریت در ایران بنویسم؛ اما هر دفعه به دلایلی منصرف شدم. حرفهای زیادی برای گفتن در این زمینه هست؛ اما یکی از نکاتی که در ذهنم بوده و هست، بهنظرم اینقدر مهم هست که اینجا در موردش بنویسم: انگیزهی نوشتن / ترجمه در حوزهی مدیریت. اینکه چرا
روایتتان را برای من بنویسید.
پ.ن. براساس ایدهی مشاهدهگر، از شمارهی بهمن ماه ماهنامهی تدبیر (نشریهی سازمان مدیریت صنعتی) بهصورت یک صفحهی مستقل در این نشریه بهچاپ خواهد رسید. 🙂 منتظر باشید.
روایتتان را برای من بنویسید. پ.ن. براساس ایدهی مشاهدهگر، از شمارهی بهمن ماه ماهنامهی تدبیر (نشریهی سازمان مدیریت صنعتی) بهصورت یک صفحهی مستقل در این نشریه بهچاپ خواهد رسید. 🙂 منتظر باشید. دوست داشتم!۲
نویسنده: تسون یان هسیه / مترجم: علی نعمتی شهاب
اوایل دورهی کاریام بهعنوان مشاور، ماروین باوئر معروف ـ یکی از پیشگامان و مردان افسانهای مشاورهی مدیریت ـ داستانی را برای من بیان کرد که به من الهام بخشید. او به من گفت که تصمیم گرفته تا نامهای را برای مدیرعاملی بنویسد که از او خواسته بود تا به عمق مشکلات عملکردی طولانی مدت شرکت او حمله ببرد. صراحت ماروین باعث شد او در شجاعت بخشیدن به آن مدیرعامل برای اجرای تغییرات مورد نظرش، موفق شود. از آن روز، من معمولا رکگویی ماروین را به یاد خودم میاندازم. طبیعت انسانی، اغلب ما را به اجتناب از تعارضات وامیدارد؛ اما ماروین به من شجاعت بیپرده سخن گفتن از مشکلات را هدیه داد؛ حتی اگر این کار باعث ایجاد ریسک در روابط من با مشتریان و همکارانام شود.
البته هر کسی هم که دربارهی کارهای ماروین بداند، احساس شجاعت نمیکند. برخی رفتار او را بیپروا، آشفتهکننده و غیرمؤدبانه میدانند. برای کسانی از ما که از ارزشهای او الهام میگیریم، پرسش اساسی این است: “با این الهام چه باید بکنم!؟”
الهام گرفتن تنها زمانی مفید است که از روح و روان ما به افکار و اعمال ما تسری یابد. هستی ما حاصل پیوند ضعیفی است میان منابع الهام ما و آن افکار و اعمالی که از آن الهامات نشأت گرفتهاند. ما وقتی از محیط پیرامونمان الهام نمیگیریم، نباید دیگران را سرزنش کنیم که برای ما الهام بخش نیستند. و خود ما هم اگر نتوانیم به خودمان الهام ببخشیم، نمیتوانیم برای دیگران هم الهامبخش باشیم.
برای خود ـ الهامبخشی، من سه فرایند تقویتکننده را در درون خودم مفید یافتهام: خودِ رشددهنده، خودِ وفقدهنده و خودِ شجاعتبخش.
خودِ رشددهنده ـ اصطلاحی که توسط رابرت کگان یکی از بزرگان آموزش بزرگسالان بهکار میرود ـ اولین گام در فرایند الهام بخشیدن به خود است. خودِ رشددهنده وقتی بهوجود میآید که فرد انتظار دارد با کنار گذاشتن عناصرِ خودِ قبلی و قرار دادن عناصر جدید (و بهتر) در هستهی درونی خود به سوی تمام ظرفیتهای بالقوهی خود حرکت کند. از آدمهای ۵۰ سال به بالا بپرسید که چگونه برخی عناصر وجودیشان مهمشان را در سی سال گذشته تغییر دادهاند و در برخی ویژگیهای دیگر تغییری نکردهاند. تغییر برخی افراد نتیجهی واکنش آنها به رخدادهای زندگی است و برخی دیگر برای رشد خود به جایگاه یک انسان یا رهبر بهتر به سختی کار میکنند. با این حال بسیاری نیز به جایگاهی پایینتر از تمام ظرفیت وجودی خود میچسبند؛ چرا که تنشهای ناشی از تحمل درد شکافتن پوستهی که در درون آن رشد کرده و با آن انس گرفتهایم برای حرکت از وضعیت آشنا و آسودهی کنونی به وضعیت جدید اغلب غیرقابل تحمل است. خودِ رشددهنده بهمعنای شناخت، آرزو و حرکت مداوم در راستای یادگیری بیشتر در مورد خودتان است.
خودِ وفقدهنده با تلاش بیامان برای خودمان بودن آغاز میشود. این فرایند به خودآگاهی عمیق و حرکت پیوسته از بودن و اندیشیدن، به سوی احساس کردن و بیان کردن منجر میشود. به بیان دیگر: من میگویم که به چه میاندیشم، فکر میکنم چگونه احساس میکنم و احساس میکنم چه کسی هستم. وفق ندادن خود، واکنش احساسی کامل به یک الهام را در نطفه خفه میکند و انگیزهی انسان را برای اجرا کردن آن از بین میبرد. قدرت درونی و تلاش بسیاری لازم است تا بتوانیم تنشهای بین آرزوهای متعارض را حل کنیم و به اعتماد به خودمان دست یابیم.
خودِ شجاعتبخش راهحل ایجاد سازگاری میان اعمال ما و خودِ وفقدهندهمان است؛ حتی در موقعیتهایی که منجر به ریسکهای قابل توجهی میشوند. افرادی را که نسبت به اشتباهات عملکردی سازمان هشدار میدهند را در نظر بگیرید. آنها میدانند که با اینگونه سخن گفتن، در ریسک بیاعتبار شدن، تحت فشار قرار گرفتن و حتی بیکار شدن قرار میگیرند. اما اشتیاق آنها برای پیروی از ارزشهای شخصیشان در برابر نادرستی به آنها شجاعت پایداری برای تحقق آن امر خوبِ برتر را میبخشد.
الهام بخشیدن به خود، جزیی است از سفر بیپایان ما انسانها برای تبدیل شدن به انسانی بهتر. بدون آن، الهاماتی که از دیگران دریافت میکنیم هیچ اثری نخواهند داشت.
نویسنده: تسون یان هسیه / مترجم: علی نعمتی شهاب اوایل دورهی کاریام بهعنوان مشاور، ماروین باوئر معروف ـ یکی از پیشگامان و مردان افسانهای مشاورهی مدیریت ـ داستانی را برای من بیان کرد که به من الهام بخشید. او به من گفت که تصمیم گرفته تا نامهای را برای مدیرعاملی بنویسد که از او خواسته بود تا به عمق مشکلات
تسلیت گفتن، همیشه سختترین کار دنیا است؛ آن هم زمانی که خودت هنوز زخم داغ رفتن عزیزترینهایت را روی دلت احساس میکنی. سختی کار وقتی بیشتر میشود که لازم باشد به نزدیکترین و عزیزترین آدمهای زندگیت، تسلیت بگویی …
امروز اما با تمام سختی این ماجرا، لازم است به کسی تسلیت بگویم که ۱۲ سال است جای برادری که همیشه حسرت داشتنش را خورده بودم، برای من پر کرده است. برادر بزرگتری که اگر نبود، من شاید یک هزارم موفقیتهای امروز زندگیام را کسب نکرده بودم. برادری که همیشه برای گرفتن راهنمایی و مشاوره، اولین گزینهی من است. برادری که نقش قابل توجهی در شکلگیری اندیشهی من و رهایی از اشتباهات گذشتهام داشته است. برادری که برای همیشه به او مدیونم …
این روزها دوست عزیز همهی ما و برادر بزرگتر من، “شهرام کریمی” نویسندهی وبلاگ “یادداشتهای صنایعی” در سوگ پدر نشسته است. از صمیم قلب و با تمام وجود، این مصیبت را به شهرام عزیز و خانوادهی محترمش تسلیت عرض میکنم. خداوند روح آن مرد شریف و زحمتکش را ـ که چنین فرزندی را تحویل جامعه داده است ـ قرین رحمت و مغفرت خود قرار دهد.
تسلیت گفتن، همیشه سختترین کار دنیا است؛ آن هم زمانی که خودت هنوز زخم داغ رفتن عزیزترینهایت را روی دلت احساس میکنی. سختی کار وقتی بیشتر میشود که لازم باشد به نزدیکترین و عزیزترین آدمهای زندگیت، تسلیت بگویی … امروز اما با تمام سختی این ماجرا، لازم است به کسی تسلیت بگویم که ۱۲ سال است جای برادری که همیشه
یادم هست در یکی دو سال اولی که تازه مشغول به کار شده بودم، همیشه سؤالات بیپاسخی را در ذهنم در مورد رفتار همکاران داشتم: این چرا اینجوری رفتار میکنه؟ اون یکی چرا دروغ میگه؟ این یکی چرا کار نمیکنه؟ چرا این ۲-۳ نفر همیشه با هم هستند؟ چرا مدیرم در مقایسهی من با دیگران رفتار تبعیضآمیز داره؟ و تعداد زیادی سؤال دیگر که همه به رفتار آدمها در محیط کار برمیگشتند. بعدها وقتی در دورهی MBA درس “رفتار سازمانی” را با پروفسور الوانی گذراندم؛ جواب بسیاری از این سؤالات را پیدا کردم و تازه آنجا بود که فهمیدم درک و تحلیل رفتار آدمها در محیط کار در سه سطح: فردی، گروهی و سازمانی، موضوع علمی به همین نامِ “رفتار سازمانی” را تشکیل میدهد.
اما هنوز یک سؤال اساسی برای من وجود داشت: اینکه چطور میشود از مفاهیم و ابزارهای رفتار سازمانی در عمل استفاده کرد. گذشت و گذشت تا زمانی که از طریق اینترنت و بهلطف وبسایت خودم (!) با وبلاگ “رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت” و آقای وفا کمالیان آشنا شدم. با مطالعهی این وبلاگ بود که با کاربردهای علمی رفتار سازمانی آشناتر شدم. این، همزمان بود با ارتقای شغلی من به ردهی مدیریت در محل کارم و بدین ترتیب از مطالعهی این وبلاگ که به آموزش کاربردی رفتار سازمانی برای مدیران میپرداخت، بسیار استفاده کردم. کمی بعد، افتخار آشنایی از نزدیک با آقای کمالیان و شرکتشان “پوینده دهکده جهانی” را هم پیدا کردم و با شرکت در آزمون رفتاری دیسک، نکات بسیار جالبی را در مورد خودم، رفتارم در محیط کار و سبک مدیریتیام کشف کردم؛ از جمله چند نقطهی ضعف بسیار جدی که خودم اطلاع نداشتم و بسیار تأثیرات منفی روی روابط من با همکارانم گذاشته بود.
مجموعهی آقای کمالیان این هفته روز چهارشنبه چهارم بهمن ماه، در نشستی قصد دارند تا مباحث مربوط به کاربردهای رفتار سازمانی در عمل را در یک نشست دو ساعته برای مدیران سازمانها تشریح کنند. اگر دوست داشتید، میتوانید از اینجا جزئیات این نشست را ببینید و برای شرکت در این نشست اعلام آمادگی کنید.
برای آقای کمالیان که همیشه نسبت به این شاگرد کوچکشان لطف و محبت بسیار دارند و شرکت “پوینده دهکده جهانی” آرزوی موفقیت روزافزون را دارم.
یادم هست در یکی دو سال اولی که تازه مشغول به کار شده بودم، همیشه سؤالات بیپاسخی را در ذهنم در مورد رفتار همکاران داشتم: این چرا اینجوری رفتار میکنه؟ اون یکی چرا دروغ میگه؟ این یکی چرا کار نمیکنه؟ چرا این ۲-۳ نفر همیشه با هم هستند؟ چرا مدیرم در مقایسهی من با دیگران رفتار تبعیضآمیز داره؟ و تعداد
از این هفته، بهدلیل اهمیت بسیار بالای فناوریهای همراه (تلفنهای هوشمند، تبلتها و …) یک بخش جدید با نام “فناوری همراه” به پست لینکهای هفته اضافه میشود.
پیش از شروع:
جامعهشناسی، سلامت و روانشناسی و کار حرفهای:
این چهار پست را بهترتیب در مورد معیارهای سنجش تخصص بخوانید تا من هم بهزودی در این مورد مطلبی بنویسم: اقتصادخواندههای فرنگ (سروش؛ کافه اقتصاد)، به کدام اقتصاددان اعتماد کنیم؟ (نقد حامد قدوسی در یک لیوان چای داغ بر پست سروش) متخصص: چه کسی، در چه زمینهای و با چه معیاری؟ (نقد نیام یراقی بر پست حامد در یادداشتهای مدیریت ریسک) و اقتصاددانشناسی (پاسخ خود سروش به حامد در کافه اقتصاد)
روشهای مقابله با سرعت کار (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت)
مثلث قدرت خود را دوباره بازیابی کنید! (امیر مهرانی؛ The Coach)
شش اصل اثرگذاری بر مبنای روانشناسی اقناع (استاد پرویز درگی)
استعداد آقای «باب» (دکتر علیرضا مجیدی؛ یک پزشک)
اقتصاد آنلاین – کدام رشتهها بازار کار داغ جهانی دارند؟
چند راه ساده برای فرار از خواب آلودگی در محل کار (علمولوژی)
مدیریت و کارآفرینی:
یک سال بیوفا گذشت: یادمان وفا غفاریان؛ مرد تکرار نشدنی فاوای ایرانی (خدا رحمتش کنه …)
مهارت ارائه مطلب (شهرام کریمی؛ یادداشتهای صنایعی)
PMBOK ویرایش پنجم و آزمون PMP و PMBOK ۵ (هر چیزی لازمه در مورد تغییرات نسخهی پنجم پمباک بدانید از زبان متخصصش نادر خرمیراد عزیز)
شاخصهای طلایی برای سنجش فرآیند بازاریابی و فروش (نیام یراقی؛ یادداشتهای مدیریت ریسک)
هشت راه برای ارزیابی ایدههای کاری شما (فکر نو، حرف نو، نقش نو؛ فرهاد نقیب) (این وبلاگ را از همین هفته دنبال کنید! وبلاگ دوست بسیار خوب و عزیزم.)
۱۰نکته مهم برای ارائه اطلاعات (محسن احمدی؛ گاهنوشتهها)
مشکلات موجود را حل کنید و اگر مسأله را پیدا کنید، حل آن ساده خواهد بود (میلاد اسلامیزاد؛ ۵۲ هفته با UX)
نصایح استیوجابز به لری پیج (آیکلاب)
چرا کارآفرینان باید مثل یک معدن کاو باشند؟
خبرآنلاین – خلاقترین شرکتهای تجاری در کدام کشورها هستند؟
فناوری اطلاعات و ارتباطات:
چگونه “دادههای بزرگ” جهان را تغییر میدهند (مهران نصر؛ رسانههای امروز)
هزینهای که برای اپهای رایگان میپردازیم (دکتر علیرضا مجیدی؛ یک پزشک)
۵ راهکار برای اینکه خودتان باشید (وبنویسی)
آرون سوارتز: فعال و طرفدار آزادی انسان (جادی؛ کیبورد آزاد)
تبلتها عامل تغییر در بازار رایانههای شخصی/ کاربران رایانه شخصی نمیخرند
درآمــدهـــای صنعــت آیتـی در ســـال ۲۰۱۳
چشـــــــمانداز فنـاوریهــــای آزاد/منـبــعبـــاز در ســــال ۲۰۱۳
کاهش کاربران ویکیپدیا و چرایی آن – بیست و یکم
آمار دسترسی کشورهای دنیا به اینترنت خانگی/ سنگاپور و سوئد در صدر
انجام ۲۰ درصد پرداختهای دنیا به شکل آنلاین
براساس پیشبینی IDC بازار دادههای کلان تا سال ۲۰۱۶ از ۲۳ میلیارد دلار فراتر میرود
محققان: باید پسوردهایی انتخاب کرد که از لحاظ ساختار زبانی غلط باشند (علمولوژی)
عرضه کاملا رایگان فتوشاپ CS2 از سوی شرکت ادوبی! (فارنت)
حمله اینترنتی ‘اکتبر سرخ’ به اسناد اطلاعاتی در جهان
افتتاح نخستین کتابخانه عمومی بیکتاب
فناوری همراه:
از نظر بیشتر کاربران: سیستمعامل موبایل اهمیتی ندارد! (احمد شریفپور؛ یک پزشک) (جالب!)
عبور مشترکان تلفن همراه از مرز ۷ میلیارد نفر
تاکید فورستر بر اتخاذ راهبردهای مناسب در زمینه استفاده از نرم افزارهای همراه در کسب و کارها
برای اولین بار مصرف اینترنت موبایل در تلفنهای هوشمند از تبلتها پیشی گرفت
رشد بازار جهانی فروش تلفنهای هوشمند ارزان قیمت
رسانههای اجتماعی:
قدرت شبکه روابط شما چقدر است؟! (تحلیل شبکهی اجتماعی) (عااالی!)
ریشه ۸ میلیون ساله شبکههای اجتماعی در انسانها (علمولوژی)
موتور جستجوی فیسبوک آمد (جواد افتاده؛ رسانههای اجتماعی)
فیسبوک: در روز سال نو ۱٫۱ میلیارد عکس روی فیسبوک آپلود شد (علمولوژی)
افزایش ۱۰ درصدی کاربران اینستاگرام، عضویت رسمی بارسلونا در اینستاگرام و برگزاری یک مسابقه عکاسی از سوی این تیم (دکتر علیرضا مجیدی؛ یک پزشک)
صنعت فاوا در ایران:
شورای عالی اداری انتقال پژوهشگاه ICT را دوباره تصویب کرد
جدیدترین مصوبات شورای عالی فضای مجازی
اینترنت ملی وارد فاز اجرایی شد/ اشتراکگذاری اطلاعات دستگاههای دولتی
تصدی معاون غضنفری بر وزارت ارتباطات قطعی شد/ احمدی به وزارت ارتباطات میرود
رئیس سازمان نظام صنفی رایانه ای منصوب شد
نظام نامه مهندسی فناوری اطلاعات تدوین میشود (مناقصهاش را اوایل امسال سازمان فناوری اطلاعات برگزار کرد؛ سازمان نظام صنفی حالا مدعی شده!)
علت عدم رشد فروشگاههای اینترنتی چیست؟
اقتصاد آنلاین – کوچ ترافیک از «شتاب» به «شاپرک»
اقتصاد:
تحریمها و دولتیتر شدن اقتصاد ایران (علی دادپی؛ اقتصاد خرد، بازار و خانوار)
رشد اقتصادی چین (علی سرزعیم؛ دوستدار سقراط)
نجات اقتصاد از دست اقتصاددانها (نوشته رونالد کوز)
چه بر سر ژاپن آمد؟ (علی سرزعیم؛ دوستدار سقراط)
قاچاق در میان همسایگان (مجلهی اقتصادی IRPD ONLINE JOURNAL)
اقتصاد آنلاین – وجود ۱۰۰ میلیون کارت هدیه بدون نام در کشور
اقتصاد آنلاین – نرخ مالیات افزایش نمییابد
اقتصاد آنلاین – هزینههای دولت کاهش مییابد
یارانه کالاهای اساسی در ۲۲ سال گذشته چقدر تغییر کرده است؟
خبرآنلاین – شناسایی ۱۰ صنعت برتر در بازار سرمایه/ رشد ۲۰ درصدی بازار سهام
بانک جهانی پیشبینی خود از رشد اقتصاد جهان را کاهش داد – ( Tala.ir ) سایت طلا
از این هفته، بهدلیل اهمیت بسیار بالای فناوریهای همراه (تلفنهای هوشمند، تبلتها و …) یک بخش جدید با نام “فناوری همراه” به پست لینکهای هفته اضافه میشود. پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید. لینکهای توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. برای مرور
پارادوکس هوشمندانهای است: وقتی خودم را همانگونه که هستم میپذیرم؛ میبینم میتوانم تغییر کنم!
کارل راجرز
پارادوکس هوشمندانهای است: وقتی خودم را همانگونه که هستم میپذیرم؛ میبینم میتوانم تغییر کنم! کارل راجرز دوست داشتم!۴