کلاهقرمزی امسال هم مثل سالهای اخیر مهمان عید خانههای ما بود. کنار هم کلاهقرمزی را دیدیم و خندیدیم و لذت بردیم (و البته طبق معمول بغض هم کردیم بهیاد روزهای دور کودکی …) مجموعهی کلاهقرمزی ۹۳ برای من جذابیت دیگری هم داشت. امسال سعی کردم از زاویهی دید برندسازی شخصی به این برنامه و عروسکهایاش دوستداشتنیاش نگاه کنم. بیایید با هم نگاهی بیاندازیم به ۵ اصل کلیدی ساخت برند شخصی بهروایت کلاهقرمزی:
۱- آقای کلاه قرمزی! (تعیین هویت متمایز): تکتک شخصیتهای کلاهقرمزی دارای هویت متمایزیاند که آنها را حتی در حضور دیگران، به چشم میآورد. هویت هر یک از شخصیتها را میتوان در یک واژهی کلیدی خلاصه کرد. دیگر فامیل دور را نمیتوان از “در” جدا تصور کرد. خود کلاهقرمزی را با “بیآلایشی”ش بهیاد میآوریم و پسرعمه زا را با “شیطنت”هایش. گابی همیشه “گرسنه” است. و مهمتر از همه پسرخالهی “بامرام”است!
اگر بهدنبال ساختن یک برند شخصی موفق و متمایز هستیم، نقطهی شروع ما انتخاب هویتی متمایز برای خودمان است. این هویت باید بیهمتا باشد، بهسادگی در ذهنها بماند و بهیاد آورده شود و مهمتر از همه با شخصیت و ویژگیهای فردی و شخصی ما همخوانی داشته باشد. البته کلاهقرمزی به ما نشان میدهد لازم هم نیست که این هویت / نام برند حتما بازتابندهی ویژگیهای کلیدی آن هویت / برند باشد.
مثال: برای من در این چند سال که از عمر “گزارهها” میگذرد، خطاب قرار گرفتن با نام “آقای گزارهها” تجربهی جالبی بوده است!
۲- که با این “در” اگر در بند در مانند! (تثبیت هویت متمایز برند): این مصرع فامیل دور احتمالا معروفترین دیالوگ کلاهقرمزی است. اگر تصور کنیم که تخصص فامیل دور “در” است، آنوقت این شعر معنادارتر میشود. فامیل دور هویت خود را بهخوبی شکل داده و در این چند سال شکل داده است. حالا همهی ما با شنیدن نام او بهیاد یک موجود واقعی یکتا میافتیم! تکتک شخصیتهای کلاهقرمزی دارای این هویت تثبیت شده هستند. اما چطور میشود این کار را برای برند شخصی خود انجام بدهیم؟ سؤالات زیر را از خودتان بپرسید:
الف ـ عناصر اصلی برند شخصی من کداماند؟ (فامیل دور: علاقه به در، بیحوصلگی، توان بالا در مربیگری و هدایت دیگران و …)
ب ـ عنصر کلیدی برند شخصی من چیست؟ (برای فامیل دور قطعا این عنصر “در” است!)
ج ـ داستان من چیست؟ (عناصر اصلی برند شخصی من در بستر یک داستان مشخص کنار هم در بستر زمان / مکان قرار میگیرند و برای من تاریخچهای از زندگی، تصویری از آنچه امروز هستم و آنچه میخواهم باشم میسازند!)
در طراحی برند شخصیتان فراموش نکنید که داستان برند شما نباید فقط شامل ویژگیها و فعالیتها و دستاوردهای زندگی حرفهایتان باشد. همینطور نباید داستان شما فقط موفقیتهایتان را به دیگران نشان دهد. یک داستان جذاب برند شخصی، تصویری کامل را از یک انسان واقعی خاکستری با تمام نقاط قوت و ضعفاش و تمامی علاقههایاش تصویر میکند! (ذوقزده شدن ببعی از دیدن سوپراستاری مثل شهاب حسینی را مقایسه کنید با تلاش برخی از ما برای بیتفاوت نشان دادن خودمان در موقعیتهای مشابه.) باز هم نباید فراموش کنید که برند شخصی باید بهصورت مثبت تعریف و طراحی شود و نه با نفی و انکار و ساز مخالفزنی!
۳- اوری بادی لیسن اند ریپیت (فریاد زدن داستان برند): وقتی داستان برند شخصی ساخته شد، وقت این است که برند شخصیمان را فریاد بزنیم. بزرگترین و بهترین طراحی برند شخصی دنیا هم بدون مخاطب کوچکترین ارزشی ندارد. بنابراین باید
الف ـ کشف کنید مخاطبان برند شخصی شما چه کسانی هستند. (درس از کلاهقرمزی امسال: اغلب مخاطبان مجموعه بچههای دههی شصت و قبل از آن هستند!)
ب ـ روش تعریف داستانتان را برای این مخاطبان طراحی کنید (استفاده از واژهها، تصاویر، خاطرهها و … مشترک و بهیادماندنی و تحریک احساس آدمها کلیدیترین روش این کار است که ببعی و نوستالژیها و عشق و علاقههایش بهترین نماد آن است!)
ج ـ دادزن شوید! حالا وقتش رسیده که بیرون بروید و با صدای بلند به همه بگویید که هستید. فراموش نکنید که برای موفقیت در اجرا و نیازمند تأکید مداوم بر عناصر کلیدی برند شخصیتان، پشتکار و مأیوس نشدن و ادامه دادن و البته صبر کافی هستید.
۴- مهمه؟ مهمه؟ مهمه؟ (توجه به جزئیات): این دیالوگ جیگر هم باید بهیاد ما بیاورد که جزئیات همیشه مهماند اما نادیده گرفته میشوند. بارها اتفاق افتاده است که یک اشتباه بسیار کوچک باعث نابودی یک برند شخصی بسیار بزرگ شده است (ماجرای نابودی برند لانس آرمسترانگ افسانهای یادتان هست؟) بنابراین از جزئیات در طراحی و اجرای برند شخصی هیچوقت غافل نشوید!
۵- من الان چطوریام؟ (خودارزیابی): هیچکس از اشتباه در امان نیست. هیچکس نمیتواند برنامهها و نقشههایش را کامل و دقیق پیاده کند. و البته همیشه هم تعریفی که من از خودم و عناصر برند شخصیام و حواشی این برند دارم درست نیست. بنابراین هر از گاهی لازم است با “خودارزیابی” کشف کنم که من کجا هستم، کجا باید باشم و چرا آنجا هستم / نیستم؟ حالا وقت شروع دوباره است! فراموش نکنید که در برندسازی شخصی “هر کجا هستم باشم” هیچ معنایی ندارد.
پ.ن. از آقای طهماسب و آقای جبلی برای ساختن مجموعهی دوستداشتنی و همیشه جذاب و لذتبخش کلاهقرمزی از صمیم قلبم سپاسگزارم و به تمام عوامل خلاق این برنامه خسته نباشید میگویم. شمارش معکوس برای ما دیدن قسمتهای بعدی “آقای قرمزکلاه” در قلب ما آغاز شده است!
سپاس 🙂
بسیار عالی بود علی جان